الكهف ٢٤

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۳ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

مگر اینکه خدا بخواهد! و هرگاه فراموش کردی، (جبران کن) و پروردگارت را به خاطر بیاور؛ و بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشنتر از این هدایت کند!»

|مگر آن كه [بگويى:] اگر خدا خواهد. و وقتى فراموش كردى، پروردگار خويش را ياد كن و بگو: اميد است خدايم مرا به چيزى كه به صواب نزديك‌تر از اين باشد، هدايت كند
مگر آنكه خدا بخواهد، و چون فراموش كردى پروردگارت را ياد كن و بگو: «اميد كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديكتر از اين به صواب است، هدايت كند.»
مگر آنکه بگویی (ان شاء اللّه) اگر خدا بخواهد، و چون فراموش کنی باز خدا را به یاد آر و به خلق بگو (این قدر بر سر قصه یاران کهف بحث و جدل بر پا مکنید که) امید است خدای من مرا به حقایقی بهتر و علومی برتر از این قصه هدایت فرماید.
مگر اینکه [بگویی: اگر] خدا بخواهد. و هرگاه [گفتن ان شاءالله را] از یاد بردی، پروردگات را یاد کن و بگو: امید است پروردگارم مرا به چیزی که از این به صواب و مصلحت نزدیک تر باشد، راهنمایی کند.
مگر خداوند بخواهد. و چون فراموش كنى، پروردگارت را به يادآر و بگو: شايد پروردگار من مرا از نزديك‌ترين راه هدايت كند.
[و بگو] مگر آنکه خدا بخواهد، و چون [ان شاء الله گفتن را] فراموش کردی [هنگامی که به یاد آوردی‌] پروردگارت را یاد کن و بگو باشد که پروردگارم مرا به راهی نزدیکتر از این به صواب هدایت کند
مگر آنكه [گويى اگر] خداى خواهد و چون فراموش كنى [كه بگويى: اگر خداى خواهد] پروردگارت را ياد كن- يعنى وقتى به ياد آوردى، كلمه استثنا را بر زبان آر- و بگو: اميد است كه پروردگارم مرا به راه صوابى كه نزديكتر از اين باشد راه نمايد.
(مگر این که بگوئی:) اگر خدا بخواهد (فردا چنین و چنان کنم. چرا که تا اراده‌ی او نباشد چیزی و کاری انجام نمی‌پذیرد). و چون دچار فراموشی شدی (و إِن شَآءَ الله را نگفتی، همین که به یادت آمد)، پروردگارت را به خاطر آور و (إِن شَآءَ الله را بگو، تا گذشته را جبران بکنی و همیشه دلت با خدا باشد. هنگامی که عزم انجام کاری کردی و آن را آویزه‌ی مشیّت خدا نمودی) بگو: امید است پروردگارم مرا (به چیزی) رهنمود کند که از این (چیزی که در مدّ نظر است، سودمندتر و) به خیر و صلاح نزدیکتر باشد.
مگر آنکه خدا بخواهد. و چون فراموش کردی، پروردگارت را یاد کن و بگو: «امید که پروردگارم مرا به راهی که نزدیکتر از این به صواب است، رهنمون گردد.»
مگر آنکه بخواهد خدا و یاد کن پروردگار خویش را گاهی که فراموش کردی و بگو امید است آنکه هدایتم کند پروردگار من به نزدیکتر از این راه را


الكهف ٢٣ آیه ٢٤ الكهف ٢٥
سوره : سوره الكهف
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِذَا نَسِیتَ»: زمانی که إِن شَآءَ الله را فراموش کردی. «رَشَداً»: هدایت. رهنمود. خیر و نفع. در اصل (رَشَد) به معنی إرشاد و رهنمودی است که منتهی به خیر و منفعت شود؛ ولی گاهی مثل اینجا خودِ خیر و منفعت مراد است (نگا: جنّ / ). «مِنْ هذَا رَشَداً»: هدایت‌بخش‌تر از این. سودمندتر از این. (هذا) اشاره است به کار مورد نظر، و راهی که در پیش است. یا این که اشاره به سرگذشت عجیب اصحاب کهف است که معجزه جاوید پیغمبر که قرآن است از آن هم عجیب‌تر است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

شأن نزول آیات ۲۳ و ۲۴:

«شیخ طوسى» گویند: سبب نزول این آیات چنین بوده وقتى که قریش نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمدند و از قصه اصحاب کهف و داستان ذوالقرنین سؤال نمودند، پیامبر فرمود: فردا براى جواب حاضر شوید. فرداى آن روز جبرئیل نیامد و ایامى به تأخیر افتاد سپس جبرئیل آمد و این آیات را نازل کرد.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسى‌ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً «24»

مگر آنكه (بگويى:) اگر خدا بخواهد. و اگر فراموش كردى (گفتن: ان شاءاللّه، همين كه يادت آمد) پروردگارت را ياد كن و بگو: اميد است كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديك‌تر است، راهنمايى كند.

نکته ها

گفتنِ‌ «إِنْ شاءَ اللَّهُ»* كه اعتقاد به قدرت ومشيّت الهى را مى‌رساند، تكيه كلام اولياى الهى است. چنانكه در قرآن نيز از زبان پيامبران نقل شده است؛ يعقوب به فرزندانش مى‌گويد:

«ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ» «1» وارد مصر شويد، ان‌شاءاللّه درامانيد، خضر به موسى مى‌گويد: «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً» «2» اگر خدا بخواهد مرا شكيبا خواهى يافت. حضرت شعيب به حضرت موسى مى‌گويد: «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ» «3» و حضرت اسماعيل به پدرش حضرت ابراهيم مى‌گويد: «سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ» «4» مرا ذبح كن كه به خواست خدا مرا از شكيبايان خواهى يافت.

البتّه مراد از گفتن‌ «إِنْ شاءَ اللَّهُ»* و «أَعُوذُ بِاللَّهِ» و امثال آن، لقلقه‌ى زبان نيست، بلكه داشتن چنين بينشى در تمام ابعاد زندگى و در باور و دل انسان است.

امام صادق عليه السلام فرمود: در نوشته‌هاى خود نيز «إِنْ شاءَ اللَّهُ»* را فراموش نكنيد. روزى دستور


«1». يوسف، 99.

«2». كهف، 69.

«3». قصص، 27.

«4». صافّات، 102.

جلد 5 - صفحه 159

داد نامه‌اى بنويسند، هنگامى كه نامه را بدون «ان‌شاءاللّه» ديد، فرمود: «كيف رجوتم أن يتم هذا؟» چگونه اميد داريد كه اين كار به سامان برسد؟ «1» پيامبر اسلام هنگام ورود به‌قبرستان مى‌فرمود: «و انا ان شاء الله بكم لاحقون» اگر خدا بخواهد ما هم به شما خواهيم پيوست، در حالى كه مرگ، حتمى است. «2»

انسان در عين حال كه اراده دارد و آزاد است، ولى به طور مستقل نيست و همه‌ى كارها به او سپرده نشده كه بدون خواست خدا هم بتواند كارى انجام دهد. يعنى انسان نه در جبر است و نه اختيار تمام امور به او داده شده است، بلكه آزادى انسان در سايه‌ى مشيّت خداوند است. «إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ»

پیام ها

1- در سخن گفتن و تصميم‌گيرى خدا را فراموش نكنيم. وَ لا تَقُولَنَ‌ ...

2- هرگز خود را مستقل از خدا ندانيم و بطور قطع از انجام كارى هر چند كوچك، در آينده خبر ندهيم. لا تَقُولَنَ‌ ... إِنِّي فاعِلٌ‌ ...

3- به امكانات و توان خود تكيه نكنيم، كه فراهم بودن مقدّمات، تضمين كننده انجام قطعى كار نيست. لا تَقُولَنَ‌ ... إِنِّي فاعِلٌ‌ ... در آنچه هم يقين داريم، بايد «ان شاءاللّه» بگوييم.

4- انسان پيوسته نيازمند خداست و در هر كارى بايد خود را وابسته به اراده‌ى الهى بداند. لا تَقُولَنَّ لِشَيْ‌ءٍ إِنِّي فاعِلٌ‌ ...

5- جبران از دست رفته‌ها لازم است. «وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ»

6- پيامبران نيز به تعليم و هدايت الهى نياز داشته‌اند. «قُلْ عَسى‌ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي»

7- اظهار اميدوارى به امدادهاى الهى، از شيوه‌هاى صحيح دعاست. عَسى‌ ...

8- هدايت مراحلى دارد و همه‌ى آنها به دست خداوند است. أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ‌ ...


«1». تفسير نورالثقلين.

«2». تفسير كشف‌الاسرار.

جلد 5 - صفحه 160

9- بايد راه ميان‌بُر ونزديك‌ترين راه به حقّ و صواب را پيدا كرد. لِأَقْرَبَ مِنْ هذا ...

10- رسيدن به رشد برتر، آرزوى انبياست. عَسى‌ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ‌ ...

11- براى انبيا نيز رشد و رسيدن به مراحل بالاتر وجود دارد. «عَسى‌ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً»

12- تداوم ذكر خدا، كوتاه‌ترين راه رسيدن به رشد است. وَ اذْكُرْ رَبَّكَ‌ ... عَسى‌ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسى‌ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً «24»


«1» مدرك پيشين، حديث 2.

«2» سفينة البحار، ج 2، ص 532: لا يستكمل عبد حقيقة الايمان حتّى يدع المراء و ان كان محقا.

جلد 8 - صفحه 39

إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ‌: مگر آنكه خداى خواهد، يعنى بگو اگر خداى خواهد من آن را بجا آورم. يا معنى آنكه مگو كارى خواهم كرد فردا مگر آنچه خداى خواهد. و اين مطلب محقق شده كه خداى نخواهد مگر خير و طاعت، پس معنى آنكه: عزم و جزم بر طاعت مصمّم مكن و مگو كه من فردا كارى خواهم كردن مگر خير و طاعت، تا مردمان به تو اقتدا كنند. اين وجهى لطيف است كه آيه به ظاهر خود باقى بدون تقدير و ايرادى.

تحقيق: به براهين متقنه، عصمت انبياى عظام ثابت شده كه از اول عمر تا آخر، گناه صغيره و كبيره و خطا و سهو و نسيان از ايشان صادر نگردد؛ زيرا آمدن ايشان براى ارشاد و هدايت بندگان، و صدور يكى از اين صفات موجب سلب وثوق و اطمينان، و نقض غرض حضرت سبحان گردد. بنابراين نقل بعض مفسرين در اين آيه شريفه كه يهود سؤال از حضرت نبوى و جواب را به فردا مقرر و نگفت ان شاء اللّه، لذا چهل روز وحى از حضرت منقطع، و بعد آيه نازل شد:

«وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ‌ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً»؛ البته نسبت چنين امرى به ساحت قدس احمدى صلّى اللّه عليه و آله كه مخزن علوم ربّانى است شايسته نخواهد بود، بلى ممكن است به واسطه مصالح و حكم الهيه در بعضى مواقع از چيزى اطلاع ندهند، زيرا نخواهند چيزى را مگر آنچه خدا خواهد، لكن قسمت منقوله كاشف از ترك اولى، و مقام شامخ محمّدى صلّى اللّه عليه و آله اجلّ و اعلى باشد از آن، پس آيه شريفه خطاب به پيغمبر و مراد امت باشند، چنانچه بسيارى از آيات به اين طريق خطاب شده.

وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ‌: و ياد كن مشيت پروردگار خود را، يعنى بگو بعد از تذكر «ان شاء اللّه» چون فراموش كنى آن را. طبرسى (رحمه اللّه) فرمايد «1»:

چون متذكر شوى بگو «ان شاء اللّه» اگرچه بعد از روزى يا ماهى يا سالى باشد.

و اين قول ابن عباس و مروى از ائمه ما است، و احاديث بسيار بدين مضمون وارد


«1» مجمع البيان ج 3 صفحه 461.

جلد 8 - صفحه 40

شده كه: هر گاه شخص قسمى خورد و فراموش كند «ان شاء اللّه» را هر وقت متذكر شود، بگويد.

وَ قُلْ عَسى‌ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي‌: و بگو اميد است اينكه دلالت فرمايد مرا پروردگار من. لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً: مر آن چيزى را كه نزديكتر است از شأن اصحاب كهف كه مى‌پرسند از روى صواب، يعنى آيات و بيّناتى به من مرحمت فرمايد كه دلالت كند بر صدق نبوّت من واضح‌تر از قصه اصحاب كهف، و آن آيات اخبار قصص انبيا و حوادث واقعه در اعصار آينده است تا قيام قيامت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَيْبَ فِيها إِذْ يَتَنازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْياناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلى‌ أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً «21» سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ قَلِيلٌ فَلا تُمارِ فِيهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً «22» وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْ‌ءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً «23» إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّهُ وَ اذْكُرْ رَبَّكَ إِذا نَسِيتَ وَ قُلْ عَسى‌ أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً «24»

ترجمه‌

و همچنين مطّلع گردانديم بر ايشان تا بدانند كه وعده خدا حقّ است و همانا قيامت نيست شكّى در آن هنگاميكه نزاع مينمودند ميان خودشان در كارشان پس گفتند بنا كنيد بر ايشان بنائى پروردگارشان داناتر است بكارشان گفتند آنانكه مطّلع شدند بحال ايشان هر آينه بنا ميكنيم بر ايشان مسجدى‌

زود باشد كه گويند سه نفر بودند چهار ميشان سگشان بود و گويند پنج نفر بودند ششميشان سگشان بود بگزاف گوئى از غيب و گويند هفت نفر بودند و هشتميشان سگشان بود بگو پروردگار من داناتر است بعدد ايشان نميداند عدد ايشانرا مگر


جلد 3 صفحه 417

اندكى پس جدال مكن در امر ايشان مگر جدالى آشكار و استفسار مكن در باره ايشان از احدى‌

از آنها و مگو در كارى كه من بجا آورنده‌ام آنرا فردا

مگر آنكه بخواهد خدا و ياد كن پروردگارت را چون فراموش كردى و بگو اميد است كه هدايت كند مرا پروردگارم بامرى نزديكتر از اين برشد و صلاح.

تفسير

خداوند متعال چنانچه خواب و بيدار فرمود اصحاب كهف را براى مزيد بصيرت ايشان كه قبلا بيان شد مطّلع و واقف فرمود بر ايشان اهل شهر و پادشاه آنها را كه آمدند براى جستجوى ايشان چنانچه در حديث قمّى ره از امام صادق عليه السّلام در صدر قصّه ذكر شد و اين براى آن بود كه بدانند وعده خدا راست و درست و حق است و روز قيامت بر پا خواهد شد و خداوند خلق اولين و آخرين را در آنروز محشور ميفرمايد و جاى شبهه نيست چون حال ايشان در خواب و بيدارى مانند كسانى بود كه بميرند و زنده شوند چنانچه در حديث نبوى است كه چنانچه ميخوابيد ميميريد و چنانچه بيدار ميشويد زنده ميگرديد و در روايت ديگر است كه خواب برادر مرگ است و در احتجاج از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه بسيار كسانى بودند كه رجوع نمودند بدنيا بعد از مردن و از آن جمله اصحاب كهف بودند كه خداوند سيصد و نه سال ايشانرا ميراند پس زنده فرمود در زمان قوميكه منكر بعث بودند براى آنكه شبهه آنها رفع شود و ببينند قدرت خداوند را و بدانند كه بعث بندگان حقّ است و بنابراين محتمل است نزاع كسانيكه مطّلع شدند بر آنها در امر بعث خودشان بوده كه بعضى منكر و بعضى مدّعى بعث ارواح مجرّده و بعضى مقرّ بحشر اجساد و ارواح جمعا بودند و خداوند باين ارائه خلاف آنها را مبدّل بوفاق نموده و همه مقرّ بحقّ شده باشند چنانچه جمعى از مفسرين فرموده‌اند و محتمل است نزاع بعد از اطلاع بر اصحاب كهف در امر ايشان شده بين كسانيكه مطّلع شدند كه آيا ايشان مرده‌اند بعد از بيدار شدن يا ثانيا بخواب رفته‌اند چون نقل شده كه ايشان بعد از بيدار شدن بجاى خودشان خوابيدند و بحال اوّل برگشتند يا نزاع در مدّت مكث ايشان در كهف و عددشان و كيفيّت بناء بر ايشان بوده كه بعضى گفتند ديوارى بر در غار بسازيد كه كسى نتواند وارد در آن شود و بعضى گفتند مقبره‌اى‌


جلد 3 صفحه 418

براى ايشان بسازيد و بعضى كه اهل تقوى بودند گفتند مسجدى بر در غار بسازيد كه مردم در آن عبادت كنند و بايشان و محلّشان تبرّك جويند و پادشاه موافقت نمود و ساخته شد و در حديث سابق اشاره به اين معنى شده بود و در هر حال خداوند داناتر است بامر بعث عباد و عدد اصحاب كهف و مدّت مكث ايشان و كيفيّت بناء بر آنان و بنابراين جمله ربّهم اعلم بهم معترضه‌اى است از خداوند و بعضى آنرا قول بعضى از اهل نزاع دانسته‌اند كه ميخواستند مسجد بسازند و بنابراين مقول قول آنان است كه معتقد بسعه علم الهى بودند و موفق باجراى مقصودشان شدند و در آيه دوم خداوند نقل فرموده قسمتى از نزاع سابق الذّكر را با نزاع دو فرقه از نصاراى نجران را با مسلمانان در عهد حضرت ختمى مرتبت كه بعضى از آن دو قائل بودند بآنكه اصحاب كهف سه نفر بودند چهار ميشان سگشان بود و بعضى قائل بودند كه پنج نفر بودند ششميشان سگشان بود و مسلمانان بتعليم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قائل بودند كه ايشان هفت نفر بودند لذا خداوند در تعقيب آن دو قول فرموده رجما بالغيب يعنى اين از باب انداختن كلام است بى‌مدرك از غيب و در تعقيب قول سوم فرموده و هشتميشان سگشان بود تا اشاره باشد بانحصار كلام بى‌مدرك بآن دو قول و ثابت شود قول سوّم باثبات خداوند صفت هشتمى را براى سگ ايشان و قطع آن از كلام سابق بدخول و او و ابتداء بكلام با مراعات مشابهت صورى اقوال و موافقت بامراد مسلمانان و عدم تصريح بصحّت قول ايشان در مقام مجادله و حكميّت و اشاره فرموده بمدرك قول سوّم كه وحى الهى است بآنكه فرموده بگو اى پيغمبر پروردگار من داناتر است بعدّه ايشان و نميدانند عده ايشانرا مگر كمى از اهل ايمان بتعليم الهى و بنابر آنچه ذكر شد جهت دخول و او در جمله اخيره و عدم دخول آن در دو جمله سابقه ظاهر است و محتاج بتفاصيل و تكلّفات مذكوره در مجمع و غيره و اثبات و او ثمانيه در نحو نيست ولى مفسرين چون و ثامنهم را هم مقول قول دسته سوّم دانسته‌اند براى وجه ذكر و او در قول اخير و حذف آن در دو قول سابق محتاج بتوجيه شده‌اند از قبيل آنكه چون قول اخير از روى علم و اطمينان نفس بوده كلام بتمامى ذكر شده بخلاف قول اوّل و دوّم كه با تزلزل بوده و و او حذف شده است و امثال اين كه ذكرش موجب ملالت خاطر است و در آيه سوّم خداوند


جلد 3 صفحه 419

دستور فرموده به پيغمبر خود كه با اهل كتاب مجادله و مباحثه و گفتگو نفرمايد در امر اصحاب كهف و عدد ايشان مگر جدال و بحث ظاهرى صورى بدون دقت نظر و دنباله گيرى از مطلب و ردّ قول آنها صريحا چون اين طرز مباحثه منافى با اخلاق و مخالف با طريق ابلاغ و ارشاد است بلكه بايد حقّ مطلب ادا شود و واقع امر مكشوف گردد بدون ايجاد خصومت و كدورت چنانچه در بيان اقوال ثلاثه در كلام الهى اشاره بآن شد و محتمل است مراد نهى از مجادله در خفاء باشد و امر بمجادله در علن و محضر عموم تا حقّ بر همه آشكار گردد و كسى نتواند منكر بيان حضرت ختمى مرتبت شود و نسبت خلاف حقّ بآنحضرت دهد و اشتباه كارى نمايد در هر حال بطرق عامّه از حضرت امير عليه السّلام نقل شده كه اصحاب كهف هفت نفر بودند و هشتمى سگشان بود و از امام صادق عليه السّلام در روضة الواعظين نقل نموده كه از مكّه معظّمه با امام زمان عليه السّلام بيست و هفت نفر بيرون ميآيند پانزده نفر از قوم حضرت موسى عليه السّلام كه اهل حقّ و حقيقت بودند و هفت نفر اصحاب كهف و يوشع بن نون و سلمان و ابو دجّانه انصارى و مقداد و مالك اشتر كه ياوران و فرمانفرمايانند در ركاب آنحضرت و معلوم است بعد از وحى الهى نبايد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در موضوع اصحاب كهف سؤالى از اهل كتاب فرمايد و بايد اهل ايمان هم بآنحضرت اقتداء نموده در اين باب پرسشى از علماء يهود و نصارى نكنند و نبايد پيغمبر اكرم و اهل ايمان در كاريكه ميخواهند اقدام نمايند بگويند مثلا من اين كار را فردا انجام ميدهم مگر آنكه بلافاصله انشاء اللّه بگويند و اگر احيانا فراموش كردند و نگفتند هر وقت يادشان آمد بگويند انشاء اللّه كه بثواب ذكر خدا نائل شوند و اگر آنكار را فراموش نمودند از خدا بخواهند كه ايشانرا موفق فرمايد بامرى كه نزديكتر باشد بخير و رشد و صلاح از آنچه عزم بر آن داشته‌اند و فراموش نموده‌اند و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از خدا بخواهد كه باو عطا فرمايد آيات و معجزاتيكه دلالت آنها بر نبوّت آنحضرت بيشتر باشد از قصّه اصحاب كهف و خدا باو عطا فرمود و از روايت قمّى ره از امام صادق عليه السّلام كه در بدو قصّه ذكر شد استفاده ميشود كه مقصود بخطاب در آيه چهارم پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و آنحضرت در وقتى كه بقريش وعده فرمود كه جواب سؤالات آنها را فردا


جلد 3 صفحه 420

بدهد انشاء اللّه نفرمود و باين سبب تا چهل روز وحى از آنحضرت قطع شد و از روايات متعدده منقوله از ائمه اطهار در كتب معتبره مستفاد ميشود كه مراد فراموش نمودن ذكر انشاء اللّه است و اين قابل تدارك است در هر زمانى كه متذكّر شود و اگر نبود اين روايات ممكن بود از آيه چهارم استظهار شود كه مقصود بخطاب امّتند اگر چه مخاطب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است چنانچه رسم خطابات قرآنيه است و مراد آنستكه مردم نگويند و معتقد نشوند كه كارى ميتوانند انجام دهند بدون مشيّت الهى و اعتماد بقدرت خودشان در امور نداشته باشند و البتّه گفتن انشاء اللّه هم علاوه بر آنكه ذكر خدا است و در هر حال خوب است براى اظهار اعتقاد بجريان امور بر طبق مشيّت الهى لازم است و اگر آنكار را فراموش كردند و انجام ندادند از خدا بخواهند كه ايشانرا دلالت بامرى نمايد كه خيرش براى آنها بيشتر باشد از كار فراموش شده و بنابراين و قل عسى ربّى أن يهدين لأقرب من هذا رشدا بيان است براى ذكر دروا ذكر ربّك اذا نسيت و فراموش شده كار است و مربوط بذكر انشاء اللّه نيست ولى آنچه از خاندان وحى و تنزيل رسيده متعيّن بقبول است اگر چه آن بدقت منافات با اين معنى هم ندارد و قابل جمع است و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا تَقُولَن‌َّ لِشَي‌ءٍ إِنِّي‌ فاعِل‌ٌ ذلِك‌َ غَداً «23» إِلاّ أَن‌ يَشاءَ اللّه‌ُ وَ اذكُر رَبَّك‌َ إِذا نَسِيت‌َ وَ قُل‌ عَسي‌ أَن‌ يَهدِيَن‌ِ رَبِّي‌ لِأَقرَب‌َ مِن‌ هذا رَشَداً «24»

و البته‌ نبايد بگويي‌ ‌براي‌ ‌هر‌ چيزي‌ محققا ‌من‌ بجا مي‌آورم‌ فردا ‌اينکه‌ عمل‌ ‌را‌ مگر اينكه‌ معلق‌ كني‌ ‌بر‌ مشيّت‌ الهي‌ ‌که‌ بگويي‌ انشاء اللّه‌ و ياد كن‌ پروردگار ‌خود‌ ‌را‌ زماني‌ ‌که‌ فراموش‌ كردي‌ و بگو اميد ‌است‌ اينكه‌ هدايت‌ فرمايد مرا پروردگار ‌من‌ بنزديكترين‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ ‌از‌ حيث‌ رشد و صلاح‌، ‌در‌ تفسير ‌اينکه‌ ‌آيه‌ مفسرين‌ اختلاف‌ زيادي‌ دارند ‌هم‌ ‌در‌ جمله‌ الا ‌ان‌ يشأ اللّه‌ ‌که‌ تعليق‌ ‌بر‌ جمله‌ سابقه‌ بوده‌ و پيغمبر بدون‌ ‌اينکه‌ تعليق‌ گفته‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌او‌ سؤال‌ كردند فرموده‌ فردا جواب‌ ميدهم‌ بطور تنجّز ‌ يا ‌ جمله‌ مستقله‌ ‌است‌ و ‌هم‌ ‌در‌ جمله‌ اذا نيست‌ ‌که‌ پيغمبر نسيان‌ كرد ذكر انشاء اللّه‌ ‌را‌ و ‌هر‌ كدام‌ يك‌ نحوي‌ بيان‌ كرده‌اند تمام‌ باطل‌ و عاطل‌ ‌است‌ و ‌ما تفسير ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌را‌ ‌بعد‌ ‌از‌ بيان‌ دو مقدمه‌ بنظر مبارك‌ ‌شما‌ ميرسانيم‌.

«1» اينكه‌ مسلّما پيغمبر اكرم‌ ‌هر‌ عملي‌ ‌که‌ وعده‌ دهد موكول‌ ‌بر‌ مشيّت‌ حق‌ ميكند.

جلد 12 - صفحه 343

«2» اينكه‌ حضرتش‌ نسيان‌ و فراموشي‌ ندارد چون‌ معصوم‌ ‌است‌ وَ لا تَقُولَن‌َّ لِشَي‌ءٍ إِنِّي‌ فاعِل‌ٌ ذلِك‌َ غَداً إِلّا أَن‌ يَشاءَ اللّه‌ُ خداوند نهي‌ فرمود ‌از‌ اينكه‌ ‌در‌ امور مستقبله‌ بنحو تنجّز نفرما مگر معلّق‌ كني‌ ‌بر‌ مشيّت‌ الهي‌ و ‌اينکه‌ جمله‌ دليل‌ نيست‌ ‌بر‌ اينكه‌ پيغمبر بدون‌ ‌اينکه‌ تعليق‌ ذكر فرموده‌ ‌باشد‌ ‌اينکه‌ دستور الهي‌ ‌است‌ مثل‌ ساير اوامر و نواهي‌ مثلا كلمه‌ لا تُشرِك‌ بِاللّه‌ِ دليل‌ نيست‌ ‌که‌ العياذ حضرت‌ شرك‌ آورده‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ لا تُخاطِبنِي‌ فِي‌ الَّذِين‌َ ظَلَمُوا دليل‌ ‌بر‌ صدور مخاطبه‌ ندارد و هكذا ساير مناهي‌ البته‌ پيغمبر ‌هر‌ چه‌ وعده‌ دهد موكول‌ ‌بر‌ مشيّت‌ الهي‌ ميكند بواسطه‌ همين‌ نهي‌ وَ اذكُر رَبَّك‌َ إِذا نَسِيت‌َ ‌اينکه‌ ‌هم‌ دليل‌ نيست‌ ‌بر‌ اينكه‌ حضرت‌ نسيان‌ كرده‌ ‌باشد‌ زيرا قضيّه‌ شرطيّه‌ تصدق‌ ‌عن‌ كاذبين‌ و بعبارت‌ ديگر فرض‌ محال‌ محال‌ نيست‌ ‌که‌ بفرمايد ‌بر‌ فرض‌ محال‌ ‌که‌ ‌اگر‌ نسياني‌ عارض‌ شد بايد متذكر خداوند شوي‌ و بگويي‌ انشاء اللّه‌ لكن‌ چون‌ معصوم‌ هستي‌ نسياني‌ عارض‌ نمي‌شود ‌بر‌ ‌شما‌ وَ قُل‌ عَسي‌ أَن‌ يَهدِيَن‌ِ رَبِّي‌ كلمه‌ عسي‌ ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ دليل‌ قطعيست‌ ‌که‌ خداوند هدايت‌ ميفرمايد ‌هر‌ چه‌ ‌را‌ ‌که‌ حضرت‌ اميد داشته‌ ‌باشد‌ لِأَقرَب‌َ مِن‌ هذا رَشَداً البته‌ خداوند بالاخص‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ جمله‌ ‌رسول‌ ‌خود‌ ‌را‌ هدايت‌ ميفرمايد ببهترين‌ راه‌ها و ‌هر‌ چه‌ صلاحش‌ بيشتر ‌باشد‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 24)- «مگر این که خدا بخواهد» (إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ).

یعنی در رابطه با اخبار آینده و تصمیم بر انجام کارها، حتما جمله «انشاء اللّه» را اضافه کن، چرا که تو هرگز مستقل در تصمیم گیری نیستی و اگر خدا نخواهد هیچ کس توانایی بر هیچ کار را ندارد.

دیگر این که خبر دادن قطعی برای انسان که قدرتش محدود است و احتمال ظهور موانع مختلف می‌رود صحیح و منطقی نیست، و چه بسا دروغ از آب در آید، مگر این که با جمله «انشاء اللّه» همراه باشد.

سپس در تعقیب این جمله، قرآن می‌گوید: «هنگامی که یاد خدا را فراموش کردی (بعد که متوجه شدی) پروردگارت را به خاطر بیاور» (وَ اذْکُرْ رَبَّکَ إِذا نَسِیتَ).

اشاره به این که اگر به خاطر فراموشی جمله انشاء اللّه را به سخنانی که از آینده

ج3، ص36

خبر می‌دهی نیفزایی هر موقع به یادت آمد فورا جبران کن و بگو انشاء اللّه، که این کار گذشته را جبران خواهد کرد.

«و بگو: امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشنتر از این هدایت کند» (وَ قُلْ عَسی أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هذا رَشَداً).

نکات آیه

۱- توجه به مشیّت خداوند و گفتن «إنْ شاء اللّه» به هنگام اعلان هرگونه وعده و تصمیم، لازم است. (و لاتقولنّ ... إلاّ أن یشاء اللّه) «إلاّ أن یشاء اللّه» نیاز به تقدیر دارد; زیرا، بدون تقدیر، نهى «لاتقولنّ...» توجیه پذیر نیست. مناسب ترین تقدیرى که مفسّران بیان کرده اند، عبارت «إلاّ أن تقرنه بأن یشاء اللّه» است. در این صورت، مفاد آیه، با توجه به آیه قبل، چنین مى شود: «در گفته خود، انجام هیچ کارى را براى زمان آینده، قطعى مساز، مگر آن را به مشیّت و خواست خداوند همراه سازى».

۲- تحقّق امور، منوط به مشیّت الهى است. (إلاّ أن یشاء اللّه)

۳- آینده قطعى و تغییرناپذیر، غیرقابل پیش بینى، حتى براى پیامبران است. (و لاتقولنّ لشاْىء إنّى فاعل ذلک غدًا . إلاّ أن یشاء اللّه)

۴- کردار انسان ها، مقهور خواست خداوند و مستند به خود ایشان است. (إنّى فاعل ... إلاّ أن یشاء اللّه) چنان چه کسى بگوید: «به خواست خداوند، من، در آینده، چنین کارى را انجام خواهم داد» - براساس آیه شریف - گفتارى صحیح و مُجاز، به زبان آورده است. بنابراین، خواست خداوند، مانع استناد کار به خود انسان نیست.

۵- انسان ها، همواره، باید به یاد خدا باشند. (واذکّر ربّک إذا نسیت)

۶- تدارک یاد پروردگار، با بروز هرگونه فراموشى و غفلت از آن، لازم است. (واذکّر ربّک إذا نسیت) متعلق نسیان در آیه، ذکر نشده است، ولى به قرینه «و اذکر ربّک» مى توان گفت که مراد، فراموشى یاد خدا است که به هنگام التفات، باید تدارک شود.

۷- کسانى که گفتن «إن شاء اللّه» را فراموش کنند، باید - گرچه با تعبیرى دیگر - ذکر خدا را به زبان آورند. (إلاّ أن یشاء اللّه واذکّر ربّک إذا نسیت) متعلق نسیان -، به قرینه «إلاّ إن یشاء اللّه» -، مى تواند گفتنِ «إن شاء اللّه» باشد. جمله «اذکر ربّک» مطلق است، بنابراین، براى تدارک «إن شاء اللّه» انتخاب هر لفظى که نشانِ توجه به خداوند و حاکمیّت اراده او باشد، ثمربخش خواهد بود.

۸- توجه به وابستگى امور انسان ها به تدبیر الهى، مایه از یاد نبردن او در هیچ کار و حالت است. (واذکّر ربّک إذا نسیت) کلمه «ربّ» - در آیه - گویاى برداشت بالا است.

۹- پیامبر(ص)، در معرض فراموشى و ترک ذکر خدا در سخن خویش است.* (واذکّر ربّک إذا نسیت)

۱۰- ذکر و یاد خدا، مایه یادآورى مقصود زدایش فراموشى است. (واذکّر ربّک إذا نسیت) متعلق «نسیان» را مى توان عام، و شامل همه چیز دانست. در این صورت، مفاد جمله «واذکر...» این است که: «هرگاه، چیزى را فراموش کردى، ذکر خداوند را بر زبان جارى ساز، تا آن چیز را به خاطر آورى و غفلت تو زایل شود».

۱۱- پیامبر(ص)، از رشد و هدایت الهى برخوردار است. (و قل عسى أن یهدین ربّى لأقرب من هذا رشدًا) «رَشَد» نقطه مقابل «غىّ» (گمراهى) است و هر جا هدایت استعمال داشته باشد، رشد نیز استعمال دارد (مفردات راغب).

۱۲- درخواست کوتاه ترین راه رشد و هدایت و اظهار امیدوارى به نیل به آن، فرمان و توصیه خداوند به پیامبر(ص) است. (و قل عسى أن یهدین ربّى لأقرب من هذا رشدًا)

۱۳- آرمان رسیدن به رشد و هدایت برتر، آرمانى الهى است. (و قل عسى أن یهدین ربّى لأقرب من هذا رشدًا)

۱۴- امید به رشد و تعالى، داراى نقشى بسزا در نیل به آن است. (و قل عسى أن یهدین ربّى لأقرب من هذا رشدًا)

۱۵- هدایت هاى الهى، پرتوى از ربوبیّت او است. (أن یهدین ربّى)

۱۶- هدایت و رشد، داراى مراتب و درجاتى متفاوت است. (لأقرب من هذا رشدًا)

۱۷- تمامى مراحل هدایت، به دست خداوند است. (عسى أن یهدین ربّى لأقرب من هذا رشدًا)

۱۸- هدایت هاى خداوند، همواره، در جهت صلاح انسان و رساندن او به راه هاى درست و صحیح است. (عسى أن یهدین ربّى لأقرب من هذا رشدًا) در المصباح المنیر آمده است: « «رُشْد» صلاح است و آن، رسیدن به صواب و درستى است».

۱۹- پیامبر(ص)، انسانى تکامل پذیر و برخوردار از استعدادِ رسیدن به هدایتى افزون تر است. (و قل عسى أن یهدین ربّى لأقرب من هذا رشدًا)

۲۰- فراموشى یاد خدا، مانع هدایت یابى سریع انسان است. (واذکّر ربّک إذا نسیت و قل عسى أن یهدین ربّى لأقرب من هذا رشدًا) «هذا» اشاره به «ذکر ربّ پس از نسیان» - که از «اذکر ربّک إذا نسیت» استفاده مى شود - است. مفاد «أقرب من هذا رشداً» این است که: «تدارک یاد خدا، گرچه مایه رشد و هدایت است، اما مداومت بر آن، بدون فراموشى، راهى است که به هدایت، نزدیک تر است».

۲۱- مداومت بر یاد خدا، سریع ترین و کوتاه ترین راه رشد و هدایت است. (واذکّر ربّک إذا نسیت و قل عسى أن یهدین ربّى لأقرب من هذا رشدًا)

۲۲- همواره یاد کردن خداوند، نیازمند توفیق و هدایت ویژه الهى است. (واذکّر ربّک إذا نسیت و قل عسى أن یهدین ربّى لأقرب من هذا رشدًا)

۲۳- یاد خداوند، در صورت فراموش کردن کارى و انتظار کمک از او براى شناسایى و انجام دادن کارى بهتر، خصلتى پسندیده و مورد فرمان او است. (واذکّر ربّک إذا نسیت و قل عسى أن یهدین ربّى لأقرب من هذا رشدًا) «هذا» - در برداشت بالا - اشاره به مفعول محذوف «نسیتَ» است و مفاد آیه، این است که: «هرگاه، کارى را فراموش کردى، یاد خدا کن و بگو: «امید است که پروردگارم، مرا، به کارى مفیدتر از این، راهنمایى کند».

۲۴- تدارک یاد خداوند، پس از غفلت از آن، مایه امیدوارى انسان به دستیابى بر رشد و هدایتى سریع است. (واذکّر ربّک إذا نسیت و قل عسى أن یهدین ربّى لأقرب من هذا رشدًا) ارتباط «قل عسى...» با «اذکر...» ارتباط مقدمه و نتیجه است و پیام آیه این است که: «اگر پس از فراموشى، یاد خدا کردى، مى توانى به هدایت ویژه الهى امیدوار باشى و بگویى: «عسى،...» ».

۲۵- خداوند، پیامبر(ص) را به ارائه آیاتى آموزنده تر از داستان اصحاب کهف، وعده داد. (و قل عسى أن یهدین ربّى لأقرب من هذا رشدًا) «هذا» مى تواند اشاره به بیان سرگذشت اصحاب کهف باشد.

۲۶- اظهار امیدوارى به امدادهاى الهى، از شیوه هاى دعا به درگاه خداوند و درخواست کمک از او است. (و قل عسى أن یهدین ربّى لأقرب من هذا رشدًا) به زبان آوردن امید (گفتن «عسى أن ...») انگیزه اى جز اظهار نیاز و درخواست اجابت ندارد.

روایات و احادیث

۲۷- «عن أبى جعفر و أبى عبداللّه علیهما السّلام فى قول اللّه عزّوجلّ: «واذکر ربّک إذا نسیت» قال: «إذا حلف الرجل فنسى أن یستثنى فلیستثن إذا ذکر.» ; از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) در باره این سخن خدا: «واذکر ربّک إذا نسیت» روایت شده است که: «هرگاه، کسى، سوگند یاد کند (کارى را انجام دهد) و فراموش کند (مشیّت خدا را) استثنا کند (یعنى فراموش کند إن شاء اللّه بگوید) آنگاه که یادش آمد، آن را بگوید.».[۲]

۲۸- «عن أبى جعفر(ع): «... و قد قال اللّه عزّوجلّ لنبیه(ص) فى الکتاب: «و لاتقولنّ لشىء إنّى فاعل ذلک غداً إلاّ أن یشاء اللّه» أن لا أفعله فتسبق مشیئة اللّه فى أن لا أفعله فلا أقدر على أن أفعله. قال : فلذلک قال اللّه عزّوجلّ: «واذکر ربّک إذا نسیت» أى: إستثن مشیئة اللّه فى فعلک.»; از امام باقر(ع) روایت شده: «... به تحقیق، خداى عزّوجلّ، در قرآن، به پیامبر خود فرمود: «و لاتقولنّ لشىء إنّى فاعل ذلک غداً إلاّ أن یشاء اللّه» یعنى: «مگو من، فردا، کارى را انجام مى دهم، (جز در صورتى که به دنبال آن بگویى) مگر خدا بخواهد، آن را انجام ندهم، که مشیّت خدا، در ترک آن، بر مشیّت من پیشى خواهد گرفت و نمى توانم آن را انجام دهم و براى همین جهت، خدا فرمود: «واذکر ربّک إذا نسیت» یعنى مشیّت خدا را در کار خود استثنا کن».[۳]

موضوعات مرتبط

  • آرزو: آرزوى پسندیده ۱۳; آرزوى تکامل ۱۳; آرزو ى هدایت ۱۳
  • آینده: استحاله پیش بینى آینده ۳
  • استمداد: استمداد از خدا ۲۳، ۲۶
  • امور: منشأ امور ۲
  • امیدوارى: آثار امیدوارى به تکامل ۱۴; امیدوارى به امدادهاى خدا ۲۶; امیدوارى به هدایت ۱۲، ۲۴; عوامل امیدوارى ۲۴
  • انبیا: محدوده علم انبیا ۳
  • انسان: تکلیف انسان ۵; مصالح انسان ۱۸; مقهوریت عمل انسان ها ۴; منشأ عمل انسان ها ۴; نیازهاى معنوى انسان ۲۲; هدایت انسان ۱۸
  • تصمیم: آداب اعلام تصمیم ۱
  • تکامل: عوامل تکامل ۱۴; مراتب تکامل ۱۶
  • توحید: توحید افعالى ۱۷
  • توفیقات: منشأ توفیقات ۲۲
  • جبرواختیار ۴:
  • خدا: اختصاصات خدا ۱۷; استثناى مشیت خدا ۲۷، ۲۸; اوامر خدا ۲۳; اهمیت مشیت خدا ۲۸; توصیه هاى خدا ۱۲; حاکمیت مشیت خدا ۴; نشانه هاى ربوبیت خدا ۱۵; نقش مشیت خدا ۲; وعده هاى خدا ۲۵; ویژگیهاى هدایتهاى خدا ۱۸; هدایتهاى خدا ۱۱، ۱۵، ۱۷، ۲۲
  • دعا: آداب دعا ۲۶
  • ذکر: آثار ذکر خدا ۱۰، ۲۴; اهمیت ذکر خدا ۵، ۷; اهمیت ذکر مشیت خدا ۱، ۲۷; تداوم بر ذکر خدا ۲۱; ذکر ان شاءاللّه ۷; ذکر خدا ۶، ۲۳; منشأ ذکر خدا ۲۲
  • سخن: آداب سخن ۷
  • صفات: صفات پسندیده ۲۳
  • غفلت: آثار جبران غفلت از خدا ۲۴; آثار غفلت از خدا ۲۰; جبران غفلت از خدا ۶; غفلت از خدا ۹; غفلت از مشیت خدا ۷; موانع غفلت ۸
  • فراموشى: موانع فراموشى ۱۰
  • محمد(ص): ازدیاد هدایت محمد(ص) ۱۹; تکامل محمد(ص) ۱۱، ۱۹; توصیه به محمد(ص) ۱۲; محمد(ص) و غفلت ۹; وعده به محمد(ص) ۲۵; هدایت محمد(ص) ۱۱
  • نیازها: نیاز به تدبیر خدا ۸; نیاز به هدایت ۲۲
  • وعده: آداب اعلام وعده ۱
  • هدایت: دعا براى هدایت ۱۲; روش هدایت ۲۱; مراتب هدایت ۱۶; منشأ هدایت ۱۷; موانع هدایت ۲۰

منابع

  1. ابن مردویه در تفسیر خود از ابن عباس روایت کند که پس از سؤال چهل شب گذشت سپس این آیه نازل گردید.
  2. کافى، ج ۷، ص ۴۴۷، ح ۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۵۳- ، ح ۴۸.
  3. کافى، ج ۷، ص ۴۴۸، ح ۲; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۵- ، ح ۴۹.