التوبة ٩٣
ترجمه
التوبة ٩٢ | آیه ٩٣ | التوبة ٩٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ ...»: کسانی مورد بازخواست قرار میگیرند و لومه و عقاب میشوند که.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹۶ - ۸۱، سوره توبه
- ادامه آيات مربوط به كسانى كه از رفتن به جنگ سرباز زدند و نكوهش و تهديد آنان به عذاب آخرت
- نهى از نمازگزاردن بر جنازه منافقين و ايستادن در كنار گور آنان
- بر خلاف منافقين ، مؤ منين به ماندن در خانه و شهر راضى نشدند بلكه بااموال و انفس خود به جهاد برخاستند
- نكته موجود در جمله : (( اعدّ الله لهم جنات ... )) و اينكه ورود به جنت براى مؤ منين مجاهد مشروط به باقى ماندن آنان به صفاى ايمان و اصلاحاعمال است
- مقايسه بين فقراء و تهيدستان كه آمادگى خود را براى جهاد اعلام نمودند، و دروغگويان منافق
- كسانى كه حكم وجوب جهاد از آنها برداشته شده و معذور مى باشند
- عذرخواهى منافقين از شما بعد از جنگ مسموع و مقبول نيست و نبايد از آنها راضى شويد
- روايتى در ذيل آيه شريفه : (( فرح المخلفون ... ))
- رواياتى در ذيل آيه اى كه از نمازگزاردن بر جنازه ميت منافق و حضور در كنار قبر او نهى مى كند (و لا تصل احد منهم )
- بيان ضعف و جعلى بودن رواياتى كه حاكى از نمازگزاردن پيامبر (ص ) بر جنازه عبدالله بن ابى و حضور او در كنار قبر او و... مى باشد
- چند روايت در مورد خوالف (كسانى كه با پيامبر به قصد تبوك نرفتند)
- چند روايت در مورد بكائين (چند نفرى كه به سبب نداشتن مركب براى حضور يافتن در جنگ بسيار گريستند)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «93»
راه (ايراد ومؤاخذه،) تنها بر كسانى است كه در عينِ توانگرى و ثروتمندى، از تو اذن مىخواهند (كه به جبهه نروند) و راضى شدهاند كه با متخلّفان باشند. خداوند بر دلهايشان مُهر زده است، از اين رو نمىدانند.
نکته ها
تفاوت مؤمن و منافق تا به كجاست! در آيهى قبل ديديم مؤمن از اينكه وسيلهاى براى رفتن به جبهه ندارد گريه مىكند و اشك مىريزد، «أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ» ولى در اين آيه مىخوانيم كه منافقانِ ثروتمند، براى ترك جبهه اصرار دارند واز پيامبر اجازه مىخواهند!!
پیام ها
1- فقير و غنى، در رفتن به جبهه يكساناند و ثروت، نه امتيازى براى ترك جبهه است و نه عذر و بهانهاى براى آن .... عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ
2- شانهخالى كردن از مسئوليّت، موجب بدفرجامى و از دست دادن شناختِ صحيح مىشود. «طَبَعَ، لا يَعْلَمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (93)
إِنَّمَا السَّبِيلُ: اينست و جز اين نيست كه گناه و بأس و عتاب و ملامت است. عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ: بر كسانى كه از تو دستورى مىجويند در باز ايستادن از جهاد. وَ هُمْ أَغْنِياءُ: و حال آنكه ايشان توانگرانند و زاد و مركب ايشان آماده و مهيا است. رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا: راضى و خشنود شدهاند كه باشند.
مَعَ الْخَوالِفِ: با زنان و كودكان بيماران به جهت مقدم داشتن راحت، مخالفت بر مشقت، متابعت و تن آسائى بر جان و رهائى، پس بدين سوء اختيار آنها توفيق از ايشان سلب شد. وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ: و مهر نهاد خداى تعالى بر وجه تخليه بر دلهاى ايشان. فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ: پس ايشان نمىدانند خاتمه و عاقبت خود را و عقوبتى كه بر اين نافرمانى مترتب است.
تنبيه- چون بنابر مذهب حق، ذات احديت ذو الجلال، فاعل شر نيست و منزه از ان است به براهين قاطعه، پس اسناد طبع و اغفال و اقساء به خدا بر سبيل مجاز باشد به جهت مبالغه و تأكيد. بنابراين آيه شريفه مأول است به وجوهى از
«1» منهج ج 4 ص 313.
ج5، ص 176
جمله، مراد طبع در آخرت است، يعنى حق تعالى در نشئه قيامت، اين جماعت را مطبوع القلب محشور فرمايد، چون عالم آخرت «يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ» «1» است روزى كه اعمال مخفيه دنيويه بروز و ظهور يابد، به عبارت اخرى، افعال انسانى در آن روز صورت نوعيه پيدا نموده تجسم يابد، لذا كفر و نفاق و انكار چنين جلوهگر آيد. بنابراين اخبار به ماضى به جهت تحقق و تيقن وقوع آن باشد.
دوم: حق سبحانه و تعالى، ذم كفار فرموده به اين كلام به ضيق تفكر و استدلال در امر حق، و لذا ايمانشان منشرح نشده، پس اين آيه در مقابل آيه شريفه «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ» «2» است و مانند اينست وصف شخص ترسان به آنكه قلب ندارد، چه شجاعت محل آن قلب است، و هرگاه قلب منتفى باشد كه محل شجاعت است پس انتفاء شجاعت به طريق اولى خواهد بود، بنابراين چنانچه جايز است وصف جبان به عدم قلب، همچنين جايز است وصف كسى كه به سوء اختيار قبول ايمان نمىكند بعد از دعوت و اقامه حجت، به آنكه مطبوع القلب مىباشد.
سيم: آنكه طبع و مهر بر قلب، از عدم ادراك و تعقل حقيقتا فعل كافر، و چون صدور آن از او به اقدار حق تعالى است، لذا اسناد به او سبحانه شده مانند اسناد فعل به مسبب و ساير وجوهى كه در آيه قبل نظير اين آيه ذكر شد (و اللّه العالم).
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
لَيْسَ عَلَى الضُّعَفاءِ وَ لا عَلَى الْمَرْضى وَ لا عَلَى الَّذِينَ لا يَجِدُونَ ما يُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذا نَصَحُوا لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ (91) وَ لا عَلَى الَّذِينَ إِذا ما أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لا أَجِدُ ما أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاَّ يَجِدُوا ما يُنْفِقُونَ (92) إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَ هُمْ أَغْنِياءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (93)
ترجمه
نيست بر ضعيفان و نه بر بيماران و نه بر آنانكه نمىيابند چيزيرا كه صرف كنند گناهى چون باخلاص عمل نمايند براى خدا و پيغمبرش نيست بر نيكوكاران هيچ راهى و خدا آمرزنده مهربان است
و نه بر آنانكه چون آمدند نزد تو براى آنكه سوار كنى آنها را گفتى نمىيابم چيزيرا كه سوار كنم شما را برگشتند در حاليكه از چشمهاشان ميريخت اشك براى اندوه از آنكه نمىيافتند چيزيرا كه صرف كنند
جز اين نيست كه راه عتاب بر كسانى است كه اذن ميخواهند از تو با آنكه آنها بىنيازانند راضى شدند بآنكه باشند با زنان بازمانده و مهر نهاد خدا بر دلهاشان پس آنها نميدانند.
تفسير
بعضى گفتهاند آيه اول نازل شد در باره ابن امّ مكتوم كه نابينا و ضعيف بود چون اذن خواست و پيغمبر (ص) ساكت شد و بعضى گفتهاند در باره عائذ بن عمرو و اصحاب او نازل شد و آيه دوم گفتهاند در باره بكّائون نازل شده كه هفت نفر بودند و در اسامى آنها اختلاف شده است و عياشى از صادقين عليهما السلام نقل نمود كه يكى
جلد 2 صفحه 611
از آنها عبد اللّه بن يزيد بن ورقاء خزاعى بوده و قمى ره فرموده بكّائون هفت نفر بودند از هفت قبيله و اسامى آنها را ذكر نموده و فرموده اينها آمدند نزد پيغمبر (ص) گريان و عرض كردند ما قوّه بيرون آمدن نداريم پس آيه اول و دوم نازل گرديد و فرموده اينها كفش ميخواستند كه بپوشند در هر حال مراد از ضعفاء ناتوانانند از قبيل پيران فرسوده و عجزه مانند كور و شل و زمينگير و امثال اينها و مراد از مرضى بيمارانى هستند كه يا قادر بر حركت نباشند يا حركت مضر باشد براى آنها و فرقه سوم فقرائى هستند كه مخارج راه و وسائل حركت را فاقدند كه در صورتى كه راست بگويند و واقعا متمكن نباشند خداوند تكليف شاق نمىفرمايد و گناهى بر آنها نيست و چون بوظيفه شرعيّه خودشان كه ترك جهاد است رفتار نمودهاند كار خوبى كردهاند و راه عتابى بر آنها نيست علاوه بر آنكه خداوند آمرزنده و مهربان است بر فرض جزئى قصورى هم شده باشد عفو خواهد فرمود پس از آن خطاب به پيغمبر (ص) فرموده ميفرمايد و نيز راه عتابى نيست بر كسانى كه چون حاضر ميشوند براى آنكه وسائل حركتشان را فراهم نمائى با آنكه خودت بآنها ميگوئى من وسائل ندارم و اگر طبعا مايل بحركت نباشند بايد خوشحال شوند بواسطه اندوهى كه از اين حرمان بر ايشان روى ميدهد مراجعت ميكنند از حضور تو در حاليكه اشك از چشمانشان بطورى جارى است كه گويا ديدههاى آنها تمامى اشك شده و در جريان است براى آنكه متمكن از مصارف راه نيستند بلى راه عتاب و خطاب باز است بر اشخاصيكه اذن ميخواهند از تو با آنكه تمام وسائل براى آنها مهيّا است جز محبت خدا و پيغمبر كه راضى ميشوند مانند زنان محروم از جهاد در خانه بنشينند و از اين سعادت بىبهره باشند و خداوند بپاداش معاصى و ترك نظر و تعقل آنها را بحال خودشان واگذار فرمود تا از تراكم جهل و عصيان روزنه قلبشان بعالم غيب مسدود گرديد گويا مهر الهى بدريچه دلهاشان زده شد ديگر چيزى نميدانند و آنها هشتاد نفر بودند از قبائل مختلفه كه بخسران دنيا و آخرت گرفتار شدند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَي الَّذِينَ يَستَأذِنُونَكَ وَ هُم أَغنِياءُ رَضُوا بِأَن يَكُونُوا مَعَ الخَوالِفِ وَ طَبَعَ اللّهُ عَلي قُلُوبِهِم فَهُم لا يَعلَمُونَ (93)
منحصرا مسئوليت براي كسانيست که از شما استيذان ميكنند براي قعود و ترك جهاد و آنها اغنياء هستند که همه نوع تمكن دارند خشنود و راضي بودند به اينكه آنها باشند با عجزه و فقراء و نساء و مرضي و صبيان و خداوند دلهاي آنها را مهر كرده پس آنها نميدانند.
إِنَّمَا السَّبِيلُ خداوند تبارك و تعالي بعد از آني که جميع اسباب هدايت را براي بنده فراهم فرمود از اعطاء عقل و قوت و قدرت و اختيار و ساير وسائل از مال و منال و پيغمبر فرستاد و دستور نازل فرمود و حجت را از هر جهت بر بندگان تمام كرد و راه عذر بسته شد اگر بنده سرپيچي كرد و مخالفت نمود مسئوليت و مؤاخذه باو متوجه ميشود لذا بكلمه انما که از ادات حصر است مسئوليت را که معناي سبيل است منحصر ميفرمايد عَلَي الَّذِينَ يَستَأذِنُونَكَ بر كساني که طلب اذن ميكنند از حضرت رسول در ترك جهاد که اعظم اعمال برّ است که فرمود
(و ما اعمال البرّ كلها في جنب الجهاد الا كنعثة في بحر لجّي)
مثل تختهاي است بر روي درياي عميقي و آنها كيانند وَ هُم أَغنِياءُ که هيچگونه عذري ندارند نه جزو ضعفاء هستند و نه عجزه و نه مرضي و نه فقراء که لا يجدون ما ينفقون باشند
جلد 8 - صفحه 293
رَضُوا بِأَن يَكُونُوا مَعَ الخَوالِفِ راضي شدند که در سلك معذورين باشند که مكلف بر جهاد نبودند وَ طَبَعَ اللّهُ عَلي قُلُوبِهِم گذشت که استناد طبع بخدا از باب اينست که هيچ امري در خارج تحققپذير نيست تا اراده حق تعلق نگيرد و اينکه منافي با اختيار نيست که بنده بسوء اختيار خود تارك اعمال خير و مرتكب شرور شود و قساوت پيدا كند و خود را از قابليت هدايت بيندازد نظير هسته خرما و دانه گندم که گنديده شود ديگر قابل اينكه يك نخله خرما يا هفتصد دانه گندم شود نيست، و اينکه جمله كمال دلالت را دارد بر كفر اينکه طائفه زيرا مؤمن هر که باشد و هر چه باشد نور ايمان در قلبش تابش دارد و قلبش طبع نشده فَهُم لا يَعلَمُونَ ظاهرا مراد جهل بسيط نيست بلكه جهل بمعني حمق است که اصلا درك نميكنند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 93)- در این آیه، حال گروه پنجم را شرح میدهد یعنی آنها که به هیچ وجه در پیشگاه خدا معذور نبوده و نخواهند بود، میفرماید: «راه مؤاخذه و مجازات تنها به روی کسانی گشوده است که از تو اجازه میخواهند در جهاد شرکت نکنند در حالی که امکانات کافی و وسائل لازم برای این کار در اختیار دارند و کاملا بینیازند» (إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ وَ هُمْ أَغْنِیاءُ).
سپس اضافه میکند: این ننگ برای آنها بس است که «راضی شدند با افراد ناتوان و بیمار و معلول در مدینه بمانند» و از افتخار شرکت در جهاد محروم گردند (رَضُوا بِأَنْ یَکُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ).
و این کیفر نیز آنها را بس که خداوند قدرت تفکر و ادراک را از آنها به خاطر اعمال زشتشان گرفته «و بر دلهایشان مهر نهاده و به همین دلیل چیزی نمیدانند»
ج2، ص242
(وَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لا یَعْلَمُونَ).
از این آیه به خوبی روحیه قوی و عالی سربازان اسلام روشن میشود که چگونه افتخار جهاد و شهادت را بر هر افتخار دیگری مقدم میداشتند، و از همین جا یکی از عوامل مهم پیشرفت سریع اسلام در آن روز و عقب ماندگی امروز ما روشن میشود.
آغاز جزء یازدهم قرآن مجید
ادامه سوره توبه
نکات آیه
۱ - گناه و کیفر تخلف از جهاد، تنها متوجّه کسانى است که على رغم توانمندى، از آن روى برگردانند. (إنما السبیل على الذین یستئذنونک و هم أغنیاء)
۲ - تلاش برخى از اشراف و توانمندان براى شرکت نکردن در جنگ تبوک، با کسب مجوز از پیامبر اسلام (ص) (الذین یستئذنونک و هم أغنیاء)
۳ - تن دادن اشراف توانمند، به ذلتِ همطراز شدن با افراد عاجز، به منظور نرفتن به جنگ (و هم أغنیاء رضوا بأن یکونوا مع الخوالف)
۴ - اغنیا و توانمندانِ روى گردان از جهاد در صدر اسلام، مورد نکوهش و تحقیر خداوند قرار گرفتند. (إنما السبیل على الذین .... و هم أغنیاء رضوا بأن یکونوا مع الخوالف)
۵ - ثروت و توانمندى، زمینه راحت طلبى، ذلت پذیرى و روى گردانى انسان از جهاد* (یستئذنونک و هم أغنیاء)
۶ - نکوهش خداوند نسبت به ثروتمندانِ گریزان از جنگ، در قبال دلجویى او از تهیدستان مشتاق جهاد (و لا على الذین إذا ... إنما السبیل على الذین)
۷ - جهادگریزان ذلت پذیر، داراى قلبهاى مهر شده و مسدود (رضوا بأن یکونوا مع الخوالف و طبع اللّه على قلوبهم)
۸ - گناه تخلف از وظیفه جهاد، زمینه مهر شدن قلب انسان (رضوا بأن یکونوا مع الخوالف و طبع اللّه على قلوبهم) برداشت فوق بر اساس این احتمال است که طبع قلب (مهر شدن) معلول عملکرد خائنانه منافقان باشد نه علت آن.
۹ - مهر شدن قلب انسان در نتیجه گناه و تخلف از جهاد، مایه ناتوان شدن وى از شناخت صحیح حقایق (و طبع اللّه على قلوبهم فهم لا یعلمون)
۱۰ - توانمندان متخلف از جهاد، گرفتار خصلت حق ناپذیرى (الذین یستئذنونک و هم أغنیاء ... طبع اللّه على قلوبهم فهم لا یعلمون)
۱۱ - ارزش گذارى غلط و ترجیح دادن همنشینى با عاجزان بر شرکت در جهاد، معلول جهل و نابخردى (رضوا بأن یکونوا مع الخوالف و طبع اللّه على قلوبهم فهم لا یعلمون) برداشت فوق بر این مبنا است که طبع قلب و عدم علم، عامل موضع گیریهاى متخلفان از جهاد باشد.
۱۲ - توانمندان، داراى مسؤولیتى افزونتر از دیگران در جامعه (یستئذنونک و هم أغنیاء) چون متخلفان از جهاد به دلیل توانمندیشان مورد مؤاخذه و مذمت قرار گرفته اند، برداشت فوق استفاده مى گردد.
۱۳ - علم و آگاهى، داراى ارزش در بینش الهى و ملاک ارجمندى انسان (فهم لا یعلمون)
موضوعات مرتبط
- آسایش طلبى: زمینه آسایش طلبى ۵
- ارزشگذارى: عوامل ارزشگذارى غلط ۱۱
- ارزشها: ملاک ارزشها ۱۳
- ثروت: آثار ثروت ۵
- ثروتمندان: تحقیر ثروتمندان متخلف ۴ ; ثروتمندان متخلف ۱، ۱۰ ; ثروتمندان و غزوه تبوک ۲ ; ذلت ثروتمندان متخلف ۳ ; سرزنش ثروتمندان متخلف ۴، ۶ ; مسؤولیت ثروتمندان ۱۲
- جهاد: آثار تخلف از جهاد ۸، ۹ ; تحقیر متخلفان از جهاد ۴ ; حق ناپذیرى متخلفان از جهاد ۱۰ ; ختم قلب متخلفان از جهاد ۷ ; دلجویى از علاقمندان به جهاد ۶ ; ذلت متخلفان از جهاد ۳، ۷ ; زمینه تخلف از جهاد ۵ ; کیفر تخلف از جهاد ۱ ; گناه تخلف از جهاد ۱، ۸ ; همنشینى با معذوران از جهاد ۱۱
- جهل: آثار جهل ۱۱
- خدا: دلجوییهاى خدا ۶ ; سرزنشهاى خدا ۴، ۶
- ذلت: زمینه ذلت ۵
- شناخت: موانع شناخت ۹
- عقل: آثار بىعقلى ۱۱
- علم: ارزش علم ۱۳
- غزوه تبوک: متخلفان غزوه تبوک و محمّد(ص) ۲
- قلب: آثار ختم قلب ۹ ; زمینه ختم قلب ۸، ۹
- گناه: آثار گناه ۸، ۹