الأعراف ١٨١
ترجمه
الأعراف ١٨٠ | آیه ١٨١ | الأعراف ١٨٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِالْحَقِّ»: به سبب دوست داشت حق. به سبب ایمان به حق و تمسّک بدان.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۸۰ - ۱۸۶، سوره اعراف
- اختلاف و انشعاب مردم به دو صنف درباره اسماء و صفات خداى سبحان مراد از (( اسماءحسنى ((
- حقيقت بهترين اسم ها فقط و فقط از خداى سبحان است
- معناى جمله : (( فادعوه بها(( اين است كه خدا را با اعتقاد به اتصاف او به صفات حسنهو معناى جميله عبادت كنيد.
- معناى استدراج در عذاب (( والذين كفروا باياتنا سنستدرجهم من حيث لا يعلمون (( .
- معناى (( املاء(( در: (( واملى لهم (( و فرق آن با استدراج .
- اشاره به معناى (( ملكوت (( در عرف قرآن مجيد
- ۱- معناى اسماء حسنى
- درك وجود خداى تعالى و فقر همه چيز به او، نخستين درك و حكم ما است
- ۲- حد اسماء و اوصاف خداى تعالى چيست ؟ از بيانى كه درفصل اول گذشت روشن گرديد كه ما جهات نقص و حاجتى را كه در اجزاى عالم
- محدود نبودن خداوند و اينكه صفات او عين ذات او است
- ۳- انقسام هايى كه براى صفات خداى تعالى هست : از كيفيت و طرز سلوك فطرى كهگذشت بر آمد كه بعضى از صفات خدا صفاتى است كه معناى
- ۴- اسماء و صفات چه نسبتى به ما دارند؟ و چه نسبتى در ميان خود؟ ميان اسم و صفت هيچفرقى نيست جز اينكه صفت دلالت مى كند بر
- ۵- معناى اسم اعظم چيست ؟ در ميان مردم شايع شده كه اسم اعظم اسمى است لفظى ازاسماى خداى تعالى كه اگر خدا را به آن
- توجيه و تفسير رواياتى كه دلالت مى كنند بر اينكه اسم اعظم خدا اسم لفظى است .
- ۶- شماره اسماء حسنى : در آيات كريمه قرآن دليلى كه دلالت بر عدد اسماء حسنى كند وآن را محدود سازد وجود ندارد، بلكه از
- ۷- آيا اسماء خدا توقيفى است ؟ از آنچه گذشت روشن گرديد كه در قرآن هيچ دليلى برتوقيفى بودن اسماء خداى تعالى وجود ندارد
- رواياتى كه مى گويند براى خدا نود و نه اسم است ...
- آنچه در مورد اين روايات بايد گفت
- شرح و تفسير روايتى از امام صادق (ع ) درباره اسماء حسناى خداى تعالى
- روايات ديگرى درباره اسم اعظم و اسماء حسناى خداوند
- چند روايت در مورد اينكه در: (( و ممن خلقنا امة يهدون بالحق و به يعدلون (( امت چهكسانى هستند؟
- چند روايت درباره سنت استدراج و املاء
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ «181»
و از كسانى كه آفريدهايم، گروهى (ديگران را) به حقّ هدايت مىكنند و به آن حكم مىكنند.
«1». توبه، 31.
«2». اعلى، 1.
«3». آشنايى با قرآن، ص 14.
جلد 3 - صفحه 230
نکته ها
در روايات آمده است مراد از اين آيه اهلبيت پيامبر عليهم السلام و شيعيان آنان مىباشند. «1»
حضرت على عليه السلام ضمن اشاره به گروههاى مختلفى كه در امّت اسلامى پيدا خواهند شد، فرمودند: «تنها گروهى كه اهل نجاتند، شيعيان اهلبيت عليهم السلام مىباشند». «2»
پیام ها
1- هدايتگرى با روشها و وسائل باطل و يا به سوى باطل، ممنوع است. «يَهْدُونَ بِالْحَقِّ»
2- هدايت، حكومت و قضاوت، بايد در مسير «حقّ» باشد. «يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ»
3- كسانى ارزش بيشترى دارند كه علاوه بر هدايتپذيرى، در فكر ايجاد نظام حقّ نيز باشند. آرى، تنها شناخت و عمل شخصى كافى نيست، نشر حقّ نيز مهم است. ( «بِهِ يَعْدِلُونَ»، يعنى «به يحكمون»).
4- جامعه به گروهى هدايتگر و داورِ به حقّ، نيازمند است. (كلّ آيه)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ (181)
جلد 4 صفحه 254
بعد از آن، ذكر اهل حق را فرمايد:
وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِ: و از آنها كه خلق نموديم گروهىاند كه هدايت نمايند مردم را به حق كه دين اسلام و قرآن و احكام آن است، وَ بِهِ يَعْدِلُونَ: و به حق عدل كنند در حدود آن، يا عدل كنند در احكام به حق.
در تفسير اهل بيت عليهم السلام آمده كه اين آيه مخصوص است به ائمه معصومين، براى اينكه اين صفات لايق ايشان است و احاديث بسيار وارد شده از جمله:
1- در كافى از حضرت صادق عليه السّلام و عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده در اين آيه فرمودند: ايشان ائمه هستند. «1» 2- در مجمع از آن دو بزرگوار فرمودند: مائيم آن امت. «2» 3- قمى روايت نموده: اين آيه براى آل محمد عليهم السلام و اتباعشان است.
4- عياشى از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: قسم به ذاتى كه جان من در قبض قدرت او است، هر آينه البته متفرق شود اين امت بر هفتاد و سه فرقه، تمام در آتش الّا يك فرقه، بعد آيه را تلاوت، و فرمود: اين جماعتند كه نجات يابند. «3» 5- ربيع بن انس گويد: پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آيه را تلاوت، پس فرمود: بتحقيق از امت من قومى بر حق باشند تا زمان نزول عيسى. «4» و از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه فرمود: اين آيه به شما تعلق دارد، و به قوم موسى نيز مثل شما عطا شد. «5»
«1» تفسير عياشى، جلد 2، صفحه 42، حديث 120- اصول كافى، جلد اوّل، كتاب الحجة، صفحه 414، حديث 13 (از امام صادق عليه السّلام)
«2» مجمع البيان، جلد 2، صفحه 503- تفسير عياشى، همان صفحه، حديث 121.
«3» تفسير عياشى، جلد دوّم، صفحه 43، حديث 122.
«4» تفسير نور الثقلين، جلد دوّم، صفحه 105، حديث 386.
«5» همان مدرك، حديث 385.
جلد 4 صفحه 255
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سوره الأعراف «7»: آيات 180 تا 181
وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمائِهِ سَيُجْزَوْنَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (180) وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ (181)
ترجمه
و از براى خدا است نامهاى نيكو پس بخوانيد او را بآنها و واگذاريد آنانرا كه منحرف از حق ميشوند در نامهاى او زود است جزا داده ميشوند آنچه را بودند كه بجا مىآوردند
و از آنانكه خلق كرديم ما جماعتى هستند كه هدايت ميكنند بحق و بآن عدول مينمايند.
تفسير
نامهاى خداوند بهترين نامها است براى آنكه معانى آنها بهترين معانى است و عياشى ره از حضرت رضا (ع) نقل نموده كه وقتى گرفتار شدائد شديد بما توسّل بجوئيد نزد خدا مراد از اين آيه اين است امام صادق (ع) فرموده مائيم و اللّه اسماء الحسنى كه قبول نمىشود از احدى مگر بمعرفت ما پس بخوانيد خدا را بآن اسماء بنظر حقير اسماء الحسنى هر اسمى است كه دلالت بر اثبات كمالى يا نفى نقصى نمايد خواه از صفات ذات باشد خواه از افعال مانند عالم و قادر و رحيم و كريم و خالق و رازق و غنىّ و واحد و سبّوح و قدّوس و امثال اينها كه لايق مقام احديّت است و در مقابل اينها صفاتى است كه يا دلالت بر ثبوت كمال و نفى نقص ندارد يا دارد ولى آنطور كه بايد داشته باشد ندارد به اين معنى كه دلالت بر امكان يا فقر يا حدّ يا ضعف يا نقصى هم دارد مانند حادث و وارث و حازم و لازم و سخىّ و شجاع و متحرّك و ساكن و امثال اينها كه هر يك بنظر حقير از جهتى لايق و مناسب با مقام ربوبى نيست و انصاف آنستكه تميز لايق و مناسب از غير آن بسيار مشكل بلكه از عهده بشر خارج است لذا اطلاق اوصاف جمال و جلال هم بر خداوند بنحو تسميه موقوف باذن شارع است چنانچه در كافى از حضرت رضا (ع) نقل نموده كه خداوند وصف نميشود مگر بچيزيكه وصف كرده است بآن خود را و چگونه وصف شود كسى كه عاجز است حواس از درك او و اوهام از نيل باو و خاطرات از تحديد او و ابصار از احاطه باو و اجلّ است از وصف هر واصف و نعت هر ناعت و در توحيد از حضرت صادق (ع) نقل نموده كه براى خداوند است اسماء- الحسنى كه ناميده نميشود بآنها غير او و آن اسمائى است كه خداوند در كتاب خود توصيف نموده است آنها را و فرموده است بخوانيد خدا را بآنها و واگذاريد كسانيرا كه منحرف ميشوند از حق در اسماء او از روى جهالت و عدم معرفت و چنين كسى ندانسته كافر ميشود
جلد 2 صفحه 497
و گمان ميكند كار خوبى كرده و براى اين فرموده است و ايمان نمىآورند بيشتر آنها بخدا مگر آنكه مشركند آنان اينانند كه وضع مينمايند اسماء الهى را در غير مواضع آنها چون نقل شده است كه گاهى بت پرستان اسماء خدا را بر بتها اطلاق مينمودند و گاهى خداوند را باسماء غير مناسب ميخواندند و در كافى از حضرت صادق و عياشى از حضرت باقر و در مجمع از هر دو امام عليهما السلام نقل نموده كه مراد از آيه دوّم ائمه عليهم السلامند و قمى ره فرموده اين آيه در شأن آل محمد و اتباع ايشان است و عياشى ره از امير المؤمنين (ع) نقل نموده كه قسم بخداونديكه جان من در دست او است هر آينه متفرق ميشوند اين امّت بهفتاد و سه فرقه كه تمام آنفرق در آتشند مگر يك فرقه كه اهل اين آيه و نجات ميباشند حقير عرض ميكنم چون مسلّم است كه پيغمبر (ص) فرموده حق با على است و على با حق است و در اين آيه هم فرموده بحق عدول ميكنند معلوم ميشود آنفرقه ناجيه كسانى هستند كه از اعداء على عليه السلام باو عدول نمودهاند لذا بنظر حقير يعدلون در اين آيه هم بمعنى عدول است و مظهر اتمّ اسماء الحسنى و مصداق اكمل هدايت بحق و ثبات در آن ائمه اطهارند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ مِمَّن خَلَقنا أُمَّةٌ يَهدُونَ بِالحَقِّ وَ بِهِ يَعدِلُونَ (181)
و بعضي از كساني که خلق نموديم جماعتي هستند که هدايت ميكنند بندهگان را بحق و بحق عدالت ميورزند.
وَ مِمَّن خَلَقنا من تبعيضية است من موصوله يعني بعض مخلوقات من از افراد بشر امّة بمعني جماعت است و مراد انبياء و اوصياء و علماء و آمرين
جلد 8 - صفحه 40
بمعروف و ناهين از منكر و مبلغين دين و وعاظ و صلحاء و اتقياء و مؤمنين هستند يَهدُونَ بِالحَقِّ دعوت بدين اسلام و ايمان ميكنند و بندهگان خدا را نصيحت و ارشاد مينمايند و جلوگيري از فساد و كفر و ضلالت و اخلاق رذيله و افعال سيّئه تا حدّ مقدور ميكنند و به يعني بحق که طبق آنچه عمل ميكنند يَعدِلُونَ عدالت حدّ وسط بين افراط و تفريط است و اينکه اقسامي دارد عدالت در عقائد خروج از حدّ غلوّ در حق انبياء و ائمه عليهم السلام مثل نصاري که در حق عيسي عليه السّلام غلوّ كردند و بعض غلات از صوفيه که در حق امير المؤمنين و ائمه طاهرين بلكه ما دون آنها غلو نمودند و از حد تفريط مثل يهود در مورد عيسي و نواصب و عامه عمياء در حق ائمه. و عدالت در اخلاق اتصاف بصفات حميده که حد وسط بين دو دسته اخلاق رذيله است در طرف افراط و تفريط. و عدالت در معاشرت حقوق ديگران را ضايع نكند و حق خود را حفظ نمايد. و عدالت در افعال از معاصي اجتناب كند ترك واجبي نشود و فعل حرامي مرتكب نگردد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 181))- این آیه به دو قسمت که اساسیترین صفات گروه بهشتیان است اشاره میکند، میفرماید: «و از کسانی که آفریدیم، امت و گروهی هستند که مردم را به حق هدایت میکنند و به آن حکم میکنند» (وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ).
در واقع آنها دو برنامه ممتاز دارند، فکر، هدف، دعوت و فرهنگشان حق و به سوی حق است، و نیز عمل و برنامهها و حکومتشان بر اساس حق و حقیقت میباشد.
ج2، ص116
نکات آیه
۱- گروهى از انسانها و جنیان، هدایتگر و عدالت پیشه اند. (و ممن خلقنا أمة یهدون بالحق و به یعدلون) برداشت فوق از ظاهر آیه که حکایت از وجود چنین افرادى در میان انسانها و جنیان دارد استفاده شده است، بر این مبنا و با توجه به اینکه هدایتگران ملازم حق دانسته شده اند، معلوم مى شود مقصود هدایتگرانى هستند که از جانب خداوند براى هدایت مردم برگزیده شده اند. قابل ذکر است که مراد از «ممن خلقنا» به قرینه آیه ۱۷۹ انسانها و جنیان است.
۲- هدایتگران الهى در جوامع، خود همواره ملازم حق و حقیقت هستند. (و ممن خلقنا أمة یهدون بالحق) برداشت فوق بر اساس این احتمال است که «باء» در «بالحق» براى مصاحبت باشد ; یعنى: یهدون مصاحبین الحق.
۳- هدایتگران الهى با روشها و وسایل حق، نه با وسایل باطل، دیگران را به هدایت رهنمون مى سازند. (و ممن خلقنا أمة یهدون بالحق) برداشت فوق بر این اساس است که «باء» در «بالحق» باى استعانت باشد.
۴- عدالت پیشگان همواره حق را میزان قضاوتهاى خویش قرار داده و بر اساس آن داورى مى کنند. (و به یعدلون) «به» متعلق به «یعدلون» و «باء» در آن براى استعانت است.
۵- باید گروهى از انسانها و جنیان عهده دار هدایت همنوعان خویش باشند و به عدالت در میان آنان داورى کنند. (و ممن خلقنا أمة یهدون بالحق و به یعدلون) برداشت فوق بر این اساس است که جمله هاى «یهدون» و «یعدلون» به صورت انشا ایراد شده باشد. بر این مبنا آیه شریفه حاوى دستورى است به انسانها و جنیان که گروهى از آنان باید عهده دار هدایتگرى و عدالت گسترى باشند.
۶- عهده داران هدایت در جامعه باید خود ملازم حق باشند و با موازین و روشهاى حق دیگران را هدایت کنند. (و ممن خلقنا أمة یهدون بالحق)
موضوعات مرتبط
- باطل: استفاده از باطل ۳
- جنیان: عادل ۱ ; جنیان هدایتگر ۱، ۵
- حسن عقلى:۴
- عدالت پیشگان:۱ قضاوت عدالت پیشگان ۱ ۴
- قضاوت: عدالت در قضاوت ۵ ; قضاوت حق ۴
- هدایت: ابزار هدایت ۳ ; روش هدایت ۳، ۶
- هدایتگران:۱، ۵ حق طلبى هدایتگران ۱، ۵ ۲، ۶ ; صفات هدایتگران ۱، ۵ ۲ ; مسؤولیت هدایتگران ۱، ۵ ۶