المائدة ٧٧
ترجمه
المائدة ٧٦ | آیه ٧٧ | المائدة ٧٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا تَغْلُوا»: غلوّ مکنید. از جمله غلوّ اهل کتاب این است که مسیحیان عیسی و مادرش را از مرتبه پیغمبری و صِدّیقیّت به مرتبه خدائی میرسانند، و یهودیان عیسی و مادرش را حرامزاده و زناکار قلمداد مینمایند! «غَیْرَ الْحَقِّ»: به ناحق. باطل (نگا: نساء / و اعراف / . واژه (غَیْرَ الْحَقِّ) قید وصفی و برای تأکید است و بیانگر این واقعیّت است که غلوّ به طور کلّی نادرست و ناروا است. لفظ (غَیْر) میتواند صفت مصدر محذوف (غُلُوّاً) باشد. یعنی: لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غُلُوّاً غَیْرَ الْحَقِّ، أَیْ باطِلاً. و میتواند حال ضمیر فاعل (و) در (لا تَغْلُوا) باشد. یعنی لا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ مُجَاوِزِینَ الْحَقَّ.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۸۶ - ۶۸، سوره مائده
- نكته درباره جمله : ((لستم على شى ء)) در آيه شريفه :((قل يا اهل الكتاب لستم على شى ء...))
- يهود و نصارا فاقد پايگاهى قابل اعتماد براى اقامه دين هستند
- اسم و لقب هيچ اثرى در سعادت آدمى ندارد و فقط ايمان به خدا و روز جزا وعمل صالح مايه سعادت است
- چون يهود براى خود برترى مى پنداشتند كور و كر شدند (از دين حق و شنيدن پند عاجزگشتند)
- بطلان و نامعقول بودن سخن نصارا كه گفته اند: ((ان الله ثالث ثلثة ))
- چگونگى اعتقاد به تثليث در ميان عوام نصارا
- احتجاج بر نفى الوهيت مسيح (ع ) و نيز نفى الوهيت ما در مسيح (بنابر يكاحتمال در معناى آيه )
- استدلال بروجوب عبادت خداى سبحان و عبادت نكردن هر چه جز او
- نكاتى كه در استدلال و احتجاج فوق در آيه شريفه وجود دارد
- نكته اينكه در جمله : ((مالا يملك لكم ضرا ولا نفعا)) و جملات مشابه آن ((ضر))قبل از ((نفع )) آورده شده است
- معناى علو و بيات جايگاه (غدير) نزد قديم يهود
- غلو اهل كتاب كه از آن نهى شده اند اين بوده كه انبياء و احبار و راهبان خود را تا مقامربوبيت بالا مى برده اند
- اعتقاد به پدرى و پسرى از اقوام بت پرست به مسيحيت راه يافته است
- علت اينكه نصارا نزديك ترين ملت ها به مسلمين از جهت دوستى معرفى شده اند
- وجود علماء و پارسايان بسيار در ميان نصارا و استكبار نور زيدن آنها علت انس بيشترآنان با مسلمين بوده است
- چند روايت در مورد اقوامى كه به شكل خوك و ميمون مسخ شدند
- رواياتى درباره امر به معروف و نهى از منكر و تعليم احكام الهى
- رواياتى در ذيل آيه : ((ذلك بان منهم قسيسين ...)) ونزول آن در شاءن نصاراى حبشه و داستان نجاشى
- قرآن كريم وحدت عدديه را از پروردگار جل وعلا نفى مى كند
- چون خداى تعالى مالك تمامى كمالات و اصيل در هر كمالى است ، اتصاف او به وحدت وكثرت عدديه محال است
- نفى وحدت عددى در سوره توحيد
- وحدت خداوند سبحان در توحيدى كه نصارا معتقدند و حدت عددى است كه قرآن منكر آن است
- (شرح و تفسير سخنانى از اميرالمؤ منين (ع ) درباره توحيد خداى سبحان ، نفى وحدتعددى و نفى حد از ذات اقدس الهى و...)
- شرح كلماتى از خطبه اميرالمؤ منين در نهج البلاغه درباره توحيد و صفات الهى
- خطبه ديگرى از كلام نورانى اميرالمؤ منين (ع ) در نهج البلاغه
- خطبه نورانى ديگرى از نهج البلاغه و شرح آن
- كلام گوهربار ديگرى از مولا اميرالمؤ منين (ع ) در توحيد و صفات خداوند
- خطبه ديگرى از اميرالمؤ منين (ع ) درباره توحيد الهى از كتاب احتجاج طبرسى
- فرمايش رسول خدا (ص ) درباره معناى توحيد بروايت اميرالمؤ منين (ع )
- (درباره اعتقاد به ودت عددى خداوند و رد آن در سخنان امام على (ع ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ «77»
(اى پيامبر!) بگو: اى اهل كتاب! در دين خود به ناحقّ غلوّ نكنيد و از هوسهاى گروهى كه پيش از اين گمراه شدند و بسيارى را گمراه كردند و (اكنون نيز) از راه حقّ منحرفند، پيروى نكنيد.
جلد 2 - صفحه 350
نکته ها
شايد بتوان از اين آيه استفاده كرد كه خدا دانستن مسيح، نوعى غلوّ برگرفته از افكار شرك آلود جمعيّتهاى قبلى است. چنانكه در آيهى 30 سورهى توبه مىخوانيم: «وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ» يهود گفتند: عزير فرزند خداست و نصارا گفتند: مسيح فرزند خداست، اين غلوّ و سخنان بىاساس، شبيه سخنان كفّار پيشين است.
پیام ها
1- در همهى اديان، بايد مرزهاى فكرى و عقيدتى حفظ شود و دربارهى شخصيّتها غلوّ ممنوع است. «يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا»
2- غلوّ دربارهى رهبران الهى، غلوّ در دين است. (با توجّه به آيات قبل كه مسيح را خدا مىدانستند) «لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ»
3- اگر در دين خدا و نسبت به اولياى الهى غلوّ ممنوع است، دربارهى ديگران هم مبالغه روا نيست. لا تَغْلُوا ... غَيْرَ الْحَقِ
4- تقليد كوركورانه ممنوع است. «وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ»
5- غلوّ، تنها دربارهى عيسى عليه السلام نبود؛ بعضى از يهود هم دربارهى «عُزَير» غلوّ كرده، او را پسر خدا مىدانستند. «ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ»
6- علوم و هنرهاى باستانى ارزش دارد، ولى افكار و عقايد كهن نياكان كه بر اساس هوسهاست و پايهاى ندارد، بى ارزش است و نبايد پيروى نمود.
وَ لا تَتَّبِعُوا .... ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ
7- گمراهى مراحلى دارد: ابتدا انسان خود گمراه مىشود، «ضَلُّوا» سپس ديگران را گمراه مىكند، «أَضَلُّوا» و در نهايت براى هميشه از حق باز مىمانند.
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 351
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ (77)
بعد از آن، اهل كتاب را از تفريط و افراط نهى مىفرمايد:
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِ: بگو يا محمّد صلى اللّه عليه و آله: اى يهود و نصارى غلو مكنيد در دين خود غلوى غير حق و باطل. مراد مبالغه يهود است در مذمت عيسى عليه السّلام و افراط نصارى در مدح او، يعنى اى يهود در وضع عيسى سعى مكنيد به حيثيتى كه نسبت امر قبيح و شنيع به او دهيد. و اى نصارى، در رفع عيسى جهد منمائيد بر وجهى كه دعوى الوهيت او كنيد. بنا به قولى خطاب به نصارى خاصّه است. وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ
«1» مقرنس: بناى بلند و آراسته و مزّين (منظور، آسمان است)
«2» توحيد مفضل، مجلس اوّل، صفحه 16 (ترجمه علامه مجلسى)
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 153
قَوْمٍ: و متابعت نكنيد آرزوهاى قومى از اسلاف و رؤساى خود را كه: قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ: بتحقيق گمراه شدند قبل از بعثت خاتم صلى اللّه عليه و آله در شريعت خود، وَ أَضَلُّوا كَثِيراً: و گمراه ساختند بسيارى را، از روى عناد، بدعت و ضلالت را در ميان ايشان انداختند. وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ: و ثابت شدند بر ضلالت و گمراهى از راه راست و طريق وسط كه آن اسلام است بعد از بعث پيغمبر صلى اللّه عليه و آله، چه تكذيب او كردند و بر او ياغى شدند. و گويند ضلالت اول اشارت است به گمراهى ايشان از مقتضاى عقل؛ و ثانى اشاره به ضلالت نسبت به شرع حضرت رسالت صلى اللّه عليه و آله، يا ضلال اول انحراف از جاده شرع نبوى، و دوم اعراض از جنّت و نعمت دائمى.
تبصره- اضلال مردم از طريق حق يا تمايل به باطل، گناه عظيمى است كه تدارك آن منوط باشد به بر گردانيدن تابعين و عاملين آن، و بسا در غايت تعسر، بلكه غير ممكن، و لذا ضالين و مبتدعين را عاقبت وخيم است؛ زيرا فرمود رسول اكرم صلى اللّه عليه و آله: كلّ بدعة ضلالة و كلّ ضلالة سبيلها الى النّار. «1» هر بدعى ضلالت، و هر ضلالتى راه آن به آتش است. و بدعت در شرعت آن چيزى است كه حادث شود بعد از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و وارد نشده در او نصّى بخصوص، و نباشد داخل در بعض عمومات، يا وارد شده نهى از آن خصوصا يا عموما. و مصاحبت با اهل بدعت ممنوع بلكه احتراز از آنها لازم است.
در كافى- از حضرت صادق عليه السّلام: انّه قال لا تصحبوا اهل البدع و لا تجالسوهم فتصيروا عند النّاس كواحد منهم، قال رسول اللّه: المرء على دين خليله و قرينه. «2» بتحقيق فرمود آن حضرت: مصاحبت نكنيد اهل بدعت را، و مجالست منمائيد با آنها، چه پس از مجالست مىگرديد نزد مردم مثل يكى از ايشان.
فرمود پيغمبر صلى اللّه عليه و آله: مرد بر دين دوست و همنشين خود باشد، يعنى او
«1» اصول كافى، جلد اوّل، كتاب فضل العلم، صفحه 56، حديث 8 (از امام پنجم و ششم عليهما السّلام)
«2» اصول كافى، كتاب الايمان و الكفر، جلد 2، صفحه 375 حديث سوّم.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 154
را منحرف نمايد از طريقه حقّه.
فرمود خداى سبحان: يا عيسى اعلم انّ صاحب السّوء يغوى و انّ قرين السّوء يردى فاعلم من تقارن و اختر لنفسك اخوانا من المؤمنين. «1» اى عيسى، بدان بدرستى كه مصاحب بد، گمراه مىكند، و قرين سوء، هلاك مىنمايد. پس بدانكه را همنشين شوى، و اختيار كن براى نفس خود برادرانى از مؤمنين.
«اذا شئت ان تختار لنفسك مذهبا
ينجّيك يوم البعث من لهب النّار»
فوال اناسا قولهم و حديثهم
روى جدّنا عن جبرئيل عن البار»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا فِي دِينِكُمْ غَيْرَ الْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهْواءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ (77)
ترجمه
بگو اى اهل كتاب غلوّ نكنيد در دينتان بناحق و پيروى نكنيد خواهشهاى جمعيرا كه بتحقيق گمراه شدند از پيش و گمراه كردند بسيارى را و گمراه شدند از ميانه راه.
بيان
نهى است از غلوّ غير حق يعنى تجاوز از حدّ مقرر الهى بباطل مانند مبالغه در شأن حضرت عيسى و قول بخدائى او يا مادرش و متابعت هواى نفس و آراء فاسده پيشوايان گمراه و گمراه كننده آنها قبل از بعثت پيغمبر ما (ص) كه اين قبيل خرافات را بدين مسيح (ع) بسته بودند و متابعت كسانيكه بعد از بعثت تكذيب پيغمبر ما (ص) را نمودند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل يا أَهلَ الكِتابِ لا تَغلُوا فِي دِينِكُم غَيرَ الحَقِّ وَ لا تَتَّبِعُوا أَهواءَ قَومٍ قَد ضَلُّوا مِن قَبلُ وَ أَضَلُّوا كَثِيراً وَ ضَلُّوا عَن سَواءِ السَّبِيلِ (77)
بگو اي اهل كتاب تجاوز نكنيد در دين خود از حق و زياد روي نشود از حد و متابعت نكنيد خواهشهاي پيشينيان را که هم خود گمراه بودند و هم بسياري را گمراه كردند و از جاده مستقيم خارج شدند و بضلالت و گمراهي افتادند.
قُل يا أَهلَ الكِتابِ اگر خطاب فقط بنصاري باشد مراد غلو در حق مسيح است و اگر بيهود و نصاري هر دو باشد غلو يهود گفته آنها است که موسي خداي هارون و هارون خداي فرعون است و گفتند نَحنُ أَبناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ مائده آيه 18، و نيز گفتند لَن تَمَسَّنَا النّارُ إِلّا أَيّاماً مَعدُودَةً بقره آيه 80، و امثال اينکه مزخرفات.
جلد 6 - صفحه 440
لا تَغلُوا فِي دِينِكُم غلو تجاوز از حد است، غلو در حق خدا معني ندارد زيرا از براي او حدي نيست تا تجاوز از حدش غلو باشد بلكه هر چه در حق او گفته شود اينکه گفته محدود است و نسبت بذات اقدس ربوبي غير محدود غير متناهي نسبت قطره بدريا هم نيست زيرا دريا هم محدود است لذا ميفرمايد
ما عرفناك حق معرفتك
انت کما اسنيت علي نفسك
و اما ممكن هر چه باشد محدود است و تجاوز از آن حد غلو است الشيء اذا جاوز عن حده انعكس الي ضده حكماء در باب عقول غلو كردند که آنها را قديم دانستند، عرفاء در حق اقطاب غلو كردند که آنها را قطب عالم امكان دانستند، در اويش در حق مراشيد و شيخيه در باب ركن رابع و هكذا در ائمه و انبياء و غير اينها.
غير الحق يعني تا اندازهاي که حق است و حد او است بايد معتقد باشند و غير آن غلو است.
وَ لا تَتَّبِعُوا أَهواءَ قَومٍ قَد ضَلُّوا مِن قَبلُ که نصاراي طبقه اول مثل صاحبان اناجيل و برنس و امثال آنها و نويسندگان اينکه تورات رائج و كتب عهد قديم و عهد جديد باشند که خود گمراه بودند و بسياري از طبقات بعد خود را باين كتب اضلال كردند وَ أَضَلُّوا كَثِيراً شما يهود و نصاري اينکه كتب را دور اندازيد و متابعت هواهاي نفسانيه پيشينيان را نكنيد که شما هم مثل آنها در تيه ضلالت گرفتار خواهيد شد.
وَ ضَلُّوا عَن سَواءِ السَّبِيلِ راه مستوي و صراط مستقيم و دين حق را از دست ندهيد كور عصاكش كور نميشود هر دو در چاه خواهند افتاد.
441
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- اعتقادات دینى اهل کتاب آمیخته با غلو، گزافه گویى و امورى باطل (قل یاهل الکتب لاتغلوا فى دینکم غیر الحق) «غلو» مصدر «لاتغلوا» به معناى خروج از حد اعتدال و گرایش به افراط است که از آن به گزافه گویى تعبیر مى شود.
۲- پیامبر (ص) مأمور نهى اهل کتاب از غلو و گزافه گویى در آیین خویش (قل یاهل الکتب لاتغلوا فى دینکم)
۳- غلو در دین (آمیختن معارف الهى به گزافه هایى باطل) امرى نکوهیده و حرام (لاتغلوا فى دینکم)
۴- پیروان ادیان الهى در خطر غلو و انحراف از دین خویش (یاهل الکتب لاتغلوا فى دینکم)
۵- پندار تثلیث و الوهیت مسیح (ع) و مادرش مریم، مصداق روشن گزافه گویى و غلو مسیحیان در دین خویش (یاهل الکتب لاتغلوا فى دینکم) از مصادیق مورد نظر از گزافه گویى مسیحیان به قرینه آیات گذشته اعتقاد آنان به تثلیث و الوهیت مسیح (ع) و مادرش مریم است.
۶- هر نوع افراط و غلو در دین، باطل و خارج شدن از حقیقت است. (لاتغلوا فى دینکم غیر الحق) «غیر الحق» صفت براى «غلواً» در تقدیر است و ظاهراً صفتى توضیحى مى باشد. یعنى از حدود معارف الهى خارج نشوید که این امرى باطل است.
۷- بى توجهى به کتابهاى آسمانى، منشأ غلو و گزافه گویى در دین (یاهل الکتب لاتغلوا فى دینکم غیر الحق) مخاطب قرار دادن مسیحیان با عنوان اهل کتاب، براى اشاره به این حقیقت است که غلو در دین با پیروى از کتب آسمانى ناسازگار است. بنابراین غلو پیروان ادیان الهى ریشه در بى توجهى آنان به کتب آسمانى خویش دارد.
۸- پیروى اهل کتاب از پیشینیان گمراه و هواپرست خویش، منشأ غلو و گزافه بستن آنان به دین (یاهل الکتب لاتغلوا ... و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل) بنابر اینکه مخاطبان «یا اهل الکتب» نصارا و یهود در عصر پیامبر (ص) باشند، به نظر مى رسد مراد از «قوم قد ضلوا من قبل» پیشینیانى از خود اهل کتاب باشد و مصداق مورد نظر در ضلالت آن قوم، غلو و تجاوزشان در طرح مسائل دینى است.
۹- غالیان هواپرست و گمراه از اهل کتاب، گمراه کننده بسیارى از مردم (و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا کثیراً) در برداشت فوق «کثیراً» مفعول به براى «ضلوا» گرفته شده است ; یعنى «اضلوا کثیراً من الناس».
۱۰- عقاید ناروا و غلوآمیز اهل کتاب برخاسته از افکار باطل گمراهانى مشرک در گذشته تاریخ (قل یاهل الکتب لاتغلوا فى دینکم ... و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا) بدان احتمال که خطاب در «یا اهل الکتب» متوجه تمام یهود و نصارا باشد نه خصوص آنانکه در عصر پیامبر (ص) بودند. بر این مبنا مراد از «قوم قد ضلوا» پیشینیان اهل کتاب نخواهند بود بلکه مقصود، پیروان مذاهب شرک مى باشند.
۱۱- ضلالتهاى فراوان و ریشه دار بشر، میراث عقاید و افکار هواپرستان تاریخ (و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا کثیراً) بدان احتمال که «کثیراً» صفت مفعول مطلق محذوف باشد ; یعنى (اضلوا اضلالا کثیراً).
۱۲- پیروان ادیان الهى در خطر پیروى از عقاید پوچ و تمایلات هواپرستانه گذشتگان خویش (و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل)
۱۳- پیروى از افکار و عقاید بدون دلیل و مبتنى بر تمایلات نفسانى، امرى نکوهیده و مورد نهى خداوند (و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا)
۱۴- غلو و افراط در دین، برخاسته از تمایلات نفسانى و بدور از دلیل و برهان (لاتغلوا فى دینکم غیر الحق و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا)
۱۵- پى ریزى عقاید دینى بر پایه هواپرستى و تمایلات نفسانى، موجب گمراهى و گمراه سازى دیگران (و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل و اضلوا کثیراً)
۱۶- پیروى از تمایلات در عقاید دینى، موجب خارج شدن از حد اعتدال و راه میانه (و لاتتبعوا اهواء قوم ... و ضلوا عن سواء السبیل)
۱۷- غلو در دین، ضلالت و انحراف از حد اعتدال و راه میانه است. (لاتغلوا فى دینکم غیر الحق و لاتتبعوا اهواء قوم ... و ضلوا عن سواء السبیل)
۱۸- گروهى از یهودیان و مسیحیان عصر پیامبر (ص)، هواپرستان گمراه و ناشر عقاید افراطى و غلوآمیز در میان همکیشان خود (و لاتتبعوا اهواء قوم ... و اضلوا کثیراً و ضلوا عن سواء السبیل) کلمه «ضلوا» در دو بخش از آیه مى تواند اشاره به دو طایفه از گمراهان داشته باشد، طائفه اى پیش از بعثت که جمله «قد ضلوا من قبل» بیانگر آن است و طائفه اى معاصر پیامبر (ص) که جمله «ضلوا عن سواء السبیل» حاکى از آنان مى باشد. گفتنى است که آوردن قید «من قبل» در یک بخش و نیامدن آن در بخش بعد، گویاى این تفسیر است.
۱۹- اضلال و به گمراهى کشاندن جوامع، پیامد گمراهى و هواپرستى و در پى دارنده محرومیت از هدایت به اسلام (و لاتتبعوا اهواء قوم قد ضلوا ... و اضلوا کثیراً و ضلوا عن سواء السبیل) تکرار «ضلوا» مى تواند اشاره به مراحل ضلالت هواپرستان گمراه داشته باشد که در این صورت فاعل در هر سه فعل «قد ضلوا» و «اضلوا» و «ضلوا» یک طایفه خواهد بود. بنابراین «لاتتبعوا ...» یعنى متابعت نکنید از هواپرستانى گمراه که دیگران را به گمراهى کشاندند و در نتیجه از هدایت به سواء السبیل (اسلام) باز ماندند.
موضوعات مرتبط
- اطاعت: ناپسند
- اعتدال: خروج از اعتدال ۱۶، ۱۷
- انبیا: مسؤولیت انبیا ۲
- انحراف: خطر انحراف ۴ ; موارد انحراف ۱۷
- اهل کتاب: عقیده اهل کتاب ۱، ۲، ۱۰ ; غلو اهل کتاب ۱، ۲، ۸، ۹، ۱۰ ; گمراهان اهل کتاب ۹ ; هواپرستان اهل کتاب ۹
- پیروان ادیان:۴، ۱۲
- پیشینیان: عقیده پیشینیان ۱۲
- خدا: نواهى خدا ۱۳
- دین: آسیبخشناسى دین ۳، ۴، ۱۰، ۱۱ ; بطلان غلو در دین ۶ ; حرمت غلو در دین ۳ ; غلو در دین ۲، ۴، ۵، ۷، ۸، ۱۴، ۱۷ ; منشأ غلو در دین ۱۸
- عقیده: اطاعت از عقیده باطل ۱۳ ; عقیده باطل ۱، ۳، ۱۰، ۱۲ ; عوامل نشر عقیده باطل ۱۸ ; منشأ عقیده باطل ۱۳، ۱۵ ; هواپرستى در عقیده ۱۵، ۱۶
- عیسى (ع): الوهیت عیسى (ع) ۵
- غلو: آثار غلو ۹، ۱۷ ; خطر غلو ۴ ; غلو ناپسند ۳، ۶ ; منشأ غلو ۷، ۸، ۱۰، ۱۴ ; موارد غلو ۵ ; نهى از غلو ۲
- کتب آسمانى: اعراض از کتب آسمانى ۷
- گمراهان:۱۸ اطاعت از گمراهان ۱۸ ۸ ; عقیده گمراهان ۱۸ ۱۰
- گمراهى: آثار گمراهى ۱۹ ; عوامل گمراهى ۹، ۱۵، ۱۹ ; منشأ گمراهى ۱۱ ; موارد گمراهى ۱۷
- محرمات:۳
- مریم (ع): الوهیت مریم (ع) ۵
- مسیحیان: عقیده مسیحیان ۵ ; غلو مسیحیان ۵ ; مسیحیان صدر اسلام ۱۸ ; هواپرستى مسیحیان ۱۸
- مشرکان: عقیده مشرکان ۱۰
- هدایت: عوامل محرومیت از هدایت ۱۹
- هواپرستان:۱۸ اطاعت از هواپرستان ۱۸ ۸ ; عقیده هواپرستان ۱۸ ۱۱
- هواپرستى: آثار هواپرستى ۱۴، ۱۵، ۱۹
- یهود: هواپرستى یهود ۱۸ ; یهود صدر اسلام ۱۸