يُونُس

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۷ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Added word proximity by QBot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آیات شامل این کلمه

ریشه کلمه

قاموس قرآن

«عليه السلام» نام مباركش چهار بار در قرآن مجيد ذكر شده است و نيز به لفظ ذاالنون و صاحب الحوت از او ياد شده. [انعام:86]. اين پيامبر بزرگوار همان است كه از قوم خويش قهر كرد و از ميان آنها بيرون رفت و بالاخره به شكم ماهى افتاد و خدايش از آن نجات داد لذا لازم است احوال او از چند جهت بررسى شود ابتدا آيات قرآن را در اين زمينه نقل مى‏كنيم سپس به موضوعات ديگر مى‏پردازيم. 1- [صافات:139-148]. يعنى: حقا كه يونس از پيامبران است. آنگاه كه به حال نارضايى به سوى كشتى پر رفت. با اهل كشتى قرعه انداخت و از مغلوبان شد. ماهى او رابلعيد حال آنكه خودش را ملامت مى‏كرد چرا از قومش جدا شد يا قوم خويش را ملامت مى‏كرد كه اسباب بيرون رفتن او را فراهم آوردند اگر خدا را تسبيح نمى‏گفت تا قيامت در شكم ماهى مى‏ماند، او را از شكم ماهى به ساحل انداختيم حال آنكه مريض و ناتوان بود. درخت كدويى بر او رويانديم، بصدهزار نفر بلكه بيشتر پيامبرش كرديم. آنها ايمان آوردند تا مدتى متاعشان داديم. 2- [انبياء:87-88]. 3- [قلم:48-50]. 1 نمى‏شود گفت: يونس «عليه السلام» در خارج شدن از قوم خويش، دانسته گناه كرد كه انبياء عليهم السلام معصومند و خدا در باره آنها فرموده: [صافات:181]. حاشا كه پيامبر مخصوصا پس از مبعوث شدن مرتكب گناه شود از جمله «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ» روشن مى‏شود كه آن حضرت مانعى از خارج شدن نمى‏ديد كه قومش او را اذيت كرده و دعوتش را نپذيرفتند و اگر بيرون رفتنش را حرام مى‏دانست ديگر «ظنّ» مورد نداشت و به يقين مى‏دانست كه خدا بر وى تنگ خواهد گرفت. بلى از مجموع آيات مخصوصا از جمله:« فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِكَ وَ لا تَكُنْ كَصصاحِبِ الْحُوتِ» معلوم مى‏شود كه بهتر بود بيشتر صبر به خرج داده و از ميان قومش خارج نشود و از «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ» فهميده مى‏شود علت گرفتارى و افتادن به شكم ماهى در اثر همان خارج شدن و قهر از امتش بوده است. 2 «فَساهَمَ فَكانَ مِنَ الْمُدْحَضينَ» نشان ميدهد كه براى به دريا انداختن بعضى از اهل كشتى قرعه كشيده‏اند و يونس «عليه السلام» در قرعه شركت كرده است، لفظ «مُدْحَضينَ» نشان ميدهد كه به دريا انداخته گان چند نفر بوده‏اند و گرنه لفظ جمع معنى نداشت. گفته‏اند: دريا طوفان كرده و آنها قائل به ارباب انواع بوده و خواسته‏اند به خداى دريا يك قربانى بدهند تا طوفان آرام گيرد و گرنه بودن و نبودن يونس «عليه السلام» تأثيرى در سبكى و سنگينى كشتى نداشت. بنظر نگارنده اين مطلب درست نيست زيرا لفظ «مُدْحَضينَ» نشان مى‏دهد كه تنها يونس «عليه السلام» بدريا انداخته نشده است بلكه چندين نفر بوده‏اند و نيز لفظ مشحون در «اِذْأَبَقَ اِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ» صريح است كه كشتى پر از اجناس و مسافران بوده، در اين صورت هيچ مانعى ندارد كه خواسته‏اند مقدارى از بارها و چند نفر از مسافران را به قيد قرعه به دريا افكنند تا كشتى سبك شده و از غرق نجات يابد. در تورات فعلى كتاب يونس «عليه السلام» آمده ملاحان اسبابى را كه در كشتى بود به دريا ريختندتا آن را سبك سازند چون كشتى نجات نيافت و دريا آرام نگرفت گفتند: بياييد قرعه بياندازيم تا روشن شود اين طوفان به سبب چه كس بر ما وارد آمده است پس قرعه انداختند قرعه بنام يونس در آمد... يونس گفت: مرا برداشته به دريا بياندازيد تا طوفان آرام گيرد زيرا كه اين طوفان به سبب من پيش آمده است... او را به دريا انداختند ماهى بزرگى او را فرو برد و يونس سه روز و شب در شكم ماهى ماند. 3 پس از آن كه آن حضرت در شكم ماهى جا گرفت، خدا در اثر تسبيح و استغاثه نجاتش داد و اگر استغاثه نمى‏كرد نجاتش غيرممكن بود «فَلَوْلا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِحينَ لَلَبِثَ فى بَطْنِهِ اِلى يَوْ.ِ يُبْعَثوُنَ» به قرينه «فَنادى فِى الضُّلَماتِ أَنْ لااِلهَ اِلَّا أَنْتَ سَبْحانَكَ اِنى كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ» مى‏دانيم كه در شكم ماهى تسبيح گفته و استغاثه كرده است لذا بايد تقدير آيه اول «مِنَ الْمُسَبِحينَ فى بَطْنِ الْحُوتِ» باشد گرچه از اول هم از مسبحين بود. 4 آنچه از آيات به نظر مى‏آيد اين است كه استغاثه و دعا او را فقط از شكم ماهى نجات داد و پس از بيرون آمدن ديگر، سختى نداشت. و اگر همانطور مى‏ماند مورد ملامت بود ولى پس از بيرون آمدن خداوند لطف ديگرى بر او فرموده و آن اعاده مأموريت و رسالت بود والله العالم ظهور «لَوْلا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ» آن است كه اگر پس از بيرون آمدن لطف ديگرى بوى نمى‏شد ،در اثر تسبيح فقط از شكم ماهى خارج مى‏شد آنهم به طور مذموم ولى «تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِهِ» و آن نعمت اين بود كه «فَاجْتَباهُ رَبَهُ فَجَعَلَهُ مِنَ‏الصَّالِحينَ» كه بواسطه اجتباء مذموم بودن مرتفع گرديد به عبارت ديگر: «وَأَرْسَلْناهُ اِلى مِأَةِ اَلْفِ أَوْيَزيدوُنَ» ارسلنا و اجتباء ظاهرا هر دو يكى است. 5 آيا يونس «عليه السلام» به ميان قوم خويش برگشت و كارخود را از سرگرفت يا به قوم ديگرى مبعوث شد؟ قرآن مجيد در برگشتن به ميان قوم خود صريح نيست بلكه فقط در تجديد رسالت صراحت دارد. طبرسى رحمه الله هر دو احتمال را داده است. نگارنده گويد: هر چه هست ظهور «أَرْسَلْنا - اجْتَباهُ» در تجديد رسالت است خواه به قوم اول باشد يا به قومى ديگر والله العالم. 6 به نظر مى‏آيد: درياييكه يونس «عليه السلام» در آن به شكم ماهى رفت درياى مديترانه باشد درتورات در كتاب يونس باب اول آمده: «يونس خواست بر «ترشيش» فراركند و به «يافا» آمد به كشتى نشست تا عازم «ترشيش» بشود ترشيش از سواحل اسپانيا و نيز قريه ايست در «لبنان» - «يافا» نيز از شهرهاى فلسطين و دركنار مديترانه است على هذا آن حضرت از يافا سوار كشتى شده و مى‏خواسته به اسپانيا يا آفريقا برود. در بعضى از تفاسير بحرقلزم به چشم مى‏خورد، مراد از آن درياى سرخ است در آن صورت آن حضرت خواسته از سواحل عربستان يا از خليج عقبه مثلا به آفريقا برود. گويند: به اهل نينوى مبعوث شده بود و از آنجا بيرون رفت. 7 ماهئى كه آن حضرت را فروبرد قهرا دهان و حلقومش آنقدر بزرگ بود كه يونس«عليه السلام» از آن گذشت و در شكم وى قرار گرفت. در كتاب نظرى به طبيعت و اسرار آن تأليف يكى از اساتيد دانشگاه پاريس ترجمه محمدقاضى فصلى بنام «يونس در كام نهنگ» باز كرده و در باره نهنگى كه آن حضرت را بلعيده تحقيق نموده است و بالاخره نظر داده كه ممكن است يونس «عليه السلام» رانهنگ «كاشالو» بلعيده باشد، اين نهنگ نوعا داراى (22) متر طول و از گلوى آن انسان به راحتى فرو مى‏رود. والله العالم. «وَسَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلينَ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِ الْعالَمينَ».


کلمات نزدیک مکانی

تکرار در هر سال نزول

در حال بارگیری...