الكهف ٢٨
ترجمه
الكهف ٢٧ | آیه ٢٨ | الكهف ٢٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِصْبِرْ نَفْسَکَ»: خویشتن را بدار. خود را نگاه دار. مراد بودن و بسر بردن است. «غَدَاةِ»: صبحگاهان. بامدادان. «عَشِیِّ»: شامگاهان. شبانگاهان. مراد همه اوقات است (نگا: انعام / و ). «لا تَعْدُ»: دور مگردان. منصرف مکن. از ماده (عدو). «لا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ»: چشمانت از ایشان برنگردد. مراد این است که چشم از ایشان برمگیر. واژه (عَیْنَاکَ) فاعل است. «أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ»: دل او را غافل کردهایم. دلش را غافل دیدهایم. «فُرُطاً»: افراط و اسراف. ظلم و تعدّی (نگا: قاموس). تفریط و تضییع (نگا: روحالمعانی).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ لاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ... (۷) وَ يَا قَوْمِ لاَ أَسْأَلُکُمْ... (۱) وَ لاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ... (۸) وَ لاَ تَمُدَّنَ عَيْنَيْکَ إِلَى مَا... (۴) وَ يَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو... (۲)
تفسیر
- آيات ۲۷ - ۳۱ سوره كهف
- مفاد كلى اين آيات وربط آنها با آيات قبل
- وظيفه پيامبر (ص ) تلاوت آيات وتبليغ وحى است وجز خدا مرجعى ندارد
- معناى ((صبر(( و((وجه (( ومراد از ((اراده وطلب وجه خدا((
- گفتار ديگران در معناى ((وجه (( و((دعاى صبح وشام (( در آيه شريف
- بيان عدم دلالت جمله : ((لاتطع من اغفلنا قلبه (( بر جبر وعدم منافات جبر مجازاتىناشى از اختيار، با اختيار
- اى پيامبر! حق را بگوواز ايمان نياوردن مردم تاءسف مخور كه ظالمان را آتش ومؤ منان صالح العمل را پاداش است
- بحث روايتى
- رواياتى درباره تقاضاى مشركين از پيامبر مبنى بر دور ساختن افراد فقير از خود،ورواياتى ديگر در ذيل آيات گذشته
نکات آیه
۱- پیامبر(ص) در ابلاغ پیام الهى به مردم، با مؤمنانى تهیدست و دنیاگرایانى رفاه مند، مواجه بود. (و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم ... و لاتطع من أغفلنا قلبه) از تعبیر «ترید زینة الحیاة الدنیا» استفاده مى شود که در آیه، دو گروه، با دو مشخصه، یاد شده اند: نخست، مؤمنان خالصى که از زینت دنیا بى بهره بودند و گروه دوم، کسانى که زینت دنیایى داشتند.
۲- پیامبر(ص) با تهیدستان مؤمن، معاشرت داشت. (و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم) واژه «اصبر» چنان چه داراى مفعول باشد، امر به حبس کردن و تثبیت است. این تعبیر و نیز جمله «لاتعد عیناک عنهم» این نکته را مى رساند که شیوه پیامبر(ص) در برخورد با تهیدستان، شیوه اى مطلوب بوده و خداوند، او را به پایدارى بر آن و ترک انصراف از دیدار آنان ترغیب مى کند.
۳- رفاه مندان عصر بعثت، براى منصرف ساختن پیامبر(ص) از معاشرت با تهیدستان مؤمن، تلاش مى کردند. (و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم ... و لاتطع من أغفلنا قلبه)
۴- توانگران، با اظهار آمادگى براى کمک هاى مادّى، حضور مؤمنان تهیدست را در پیرامون پیامبر(ص)، مانع نشست با آن حضرت مى شمردند. (و اصبر نفسک ... و لاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا)
۵- پایدارى بر همدلى و همزیستى با مؤمنان مخلص تهیدست، توصیه خداوند به پیامبر(ص) بود. (و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم)
۶- معاشرت و ملازمت با اقشار محروم جامعه ایمانى، در پى دارنده مشکلات و نیازمند صبر و شکیبایى است. (و اصبر نفسک)
۷- گروهى از مؤمنان عصر بعثت، با وجود محرومیّت هاى مادّى، همواره و در صبح و پسین، بر دعا و نیایش خود به درگاه خداوند مراقبت داشتند. (الذین یدعون ربّهم بالغدوة و العشىّ) «غداة» - براساس یکى از معانى ذکر شده در «قاموس» - به فاصله زمانى بین نماز صبح و طلوع خورشید گفته مى شود و «عشىّ» را، برخى، «میان ظهر تا غروب» و برخى، «فاصله ظهر تا صبح فردا» معنى کرده اند. ( ر.ک: المصباح المنیر).
۸- سپیده دم و پسین، فرصت هایى مناسب براى دعا به درگاه خداوند است. (بالغدوة و العشىّ) مراد از «غداة و عشىّ» ممکن است دو زمان مخصوص باشد و احتمال مى رود تمام ساعات شبانه روز مورد نظر باشد. برداشت بالا، ناظر به نخستین معنا است.
۹- توجه به ربوبیّت خداوند، از آداب دعا است. (یدعون ربّهم)
۱۰- توجه به ربوبیّت خداوند، سوق دهنده آدمى به استغاثه و دعا به درگاه او است. (یدعون ربّهم)
۱۱- خو گرفتن به دعا و نیایش در صبح و پسین، مایه ارجمندى نزد خداوند و شایستگى براى همنشینى با پیامبر(ص) است. (و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم بالغدوة و العشىّ) فعل «یدعون» مضارع و براى استمرار است.
۱۲- پاى بندى به دعا و عبادت، شرط شایستگى افراد براى همنشینى و مصاحبت است. (و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم بالغدوة و العشىّ)
۱۳- انگیزه اهل دعا و استغاثه در عصر بعثت، جلب رضایت خداوند و قرار گرفتن در حالتى مناسب با صفات او بود. (یدعون ... یریدون وجهه) مراد از «وجه» در «یریدون وجهه» نه معناى حقیقى «وجه» است - زیرا، خداوند، داراى صورت نیست - و نه کنایه از ذات خداوند است - زیرا، نمى توان آن را اراده کرد - بنابراین، یا کنایه از رضایت خداوند است، به این مناسبت که انسان ها، در هنگام رضایت، صورت خود را به سوى مخاطب خود برمى گردانند و یا کنایه از صفات خدا است که اهل دعا، یا خود را مشمول آن قرار مى دهند و یا در برابر هر صفتى نظیر عزّت و علم خداوند، وضعیّتى مناسب، نظیر ذلّت و ناآگاهى به خود مى گیرند.
۱۴- دعا، باید خالصانه، و تنها براى جلب رضایت خداوند و توجه او باشد. (یدعون ربّهم بالغدوة و العشىّ یریدون وجهه)
۱۵- دعا زمینه دستیابى به «وجه اللّه» و جلب رضایت او است. (یدعون ربّهم بالغدوة ... یریدون وجهه)
۱۶- خداوند، پیامبر(ص) را از ترک همنشینى با خداجویان تهیدست و عطف توجه از آنان به طبقه اشراف، برحذر داشت. (و اصبر نفسک ... و لاتعد عیناک عنهم) نهى در «لاتعد عیناک» گرچه متوجه چشمان است (چشمان ات از آن گروه نگذرد) ولى مراد، نهى پیامبر(ص) از برگرداندن نظر و توجه خود از تهیدستان به ثروت مندان است.
۱۷- نظر به تهیدستان خداجوى و افکندن نگاه رفاقت و دوستى به چهره آنان، امرى پسندیده و مطلوب خداوند است. (و لاتعد عیناک عنهم)
۱۸- قطع ارتباط با خداخواهان تهیدست، زمینه ساز تمایل آدمى به مظاهر ماّدى و جلوه هاى ظاهرى دنیامداران است. (و لاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا)
۱۹- پیامبر(ص)، در صورت نزدیک شدن به رفاه مندان و بریدن از مؤمنان تهیدست، در خطر گرایش به جلوه هاى دنیا بود. (و لاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا)
۲۰- رهبران الهى، باید از دنیاطلبى و توجه به دنیاگرایان و غفلت از تهیدستان با ایمان، پرهیز کنند. (و لاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا)
۲۱- آرزوى برخوردارى از زیبایى هاى دنیا، ناسازگار با دلْ بستنِ به رضایت خداوند است. (یریدون وجهه ... ترید زینة الحیوة الدنیا)
۲۲- امکان بهره گیرى از ثروت توانگران در صورت گرایش آنان به اسلام، نباید دستاویزى براى کنارگیرى از تهیدستان مؤمن قرار گیرد. (و لاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا)
۲۳- خداوند پیامبر(ص) را از پذیرش پیشنهاد رفاه مندان در خصوص گسستن از طبقه محروم و عطف توجه به طبقه اشراف، برحذر داشت. (و لاتطع من أغفلنا قلبه)
۲۴- فکر اولویّت ثروت مندان بر تهیدستان در کسب هدایت، اندیشه اى سخیف و بافته قلب غافلان از یاد خدا است. (و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا)
۲۵- غفلت از یاد خدا، کیفر الهى براى دنیاگرایان دل بسته به جلوه هاى مادّى است. (ترید زینة الحیوة الدنیا و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا) توصیف دنیازدگان به کسانى که قلب شان از یاد خدا غافل است، گویاى ارتباط غفلت قلب با دنیازدگى است و اسناد اغفال به خداوند (اغفلنا) کیفر بودن آن را مى رساند.
۲۶- ارزش ذکر خدا، به ریشه دار بودن آن در قلب و روح انسان است. (أغفلنا قلبه عن ذکرنا)
۲۷- کسانى که یاد خداوند در قلب آنان حضور ندارد، شایسته رهبرى نیستند. (و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا) نهى از اطاعت غافلان، نفى شایستگى آن ها براى فرمان دادن و ارائه پیشنهاد است.
۲۸- زنده نگه داشتن یاد خدا در قلب و از میان بردن زمینه هاى غفلت از آن، لازم است. (و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا)
۲۹- دعاى خالصانه در سپیده دم و پسین، نشانه حضور یاد خدا در قلب انسان است. (الذین یدعون ربّهم بالغدوة و العشىّ ... و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا)
۳۰- قلب آدمى و توجهات و غفلت هاى آن، در اختیار خداوند و مقهور اراده او است. (و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا)
۳۱- آرا و پیشنهادهاى هواپرستان، بى ارزش، و اطاعت از آن ناروا است. (و لاتطع من ... اتبع هویه)
۳۲- هواپرستى ثروت مندان عصر بعثت، عامل امتیازخواهى آنان از پیامبر(ص) بود. (و لاتطع من ... اتبع هویه)
۳۳- پیروى از هواى نفس، نکوهیده و نشانه غفلت از یاد خدا است. (و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هویه) جمله «اتبع هواه» مى تواند عطف تفسیرى براى «أغفلنا» باشد.
۳۴- رفاه مندان عصر بعثت، همواره، امور خویش را در سطحى فراتر از حدّ شایسته آن، وانمود مى کردند. (و کان أمره فرطًا) «فرط» - آن گونه که قاموس گفته است - به معناى «ظلم و اعتداء» است و نیز به کارى گفته مى شود که برخورد با آن، فراتر از حدودش باشد. فعل «کان» دلالت بر دیرینه بودن خصلت یاد شده دارد.
۳۵- تحقیر تهیدستان خداخواه و فرومایه دیدن موضع طبقاتى آنان، بینشى ضد الهى و بیرون از حدِّ اعتدال است. (و لاتطع من ... کان أمره فرطًا)
۳۶- نادیده انگاشتن شخصیّت انسانىِ تهیدستان و به خود بستن امتیازات موهوم، نشانه غفلت از یاد خدا است. (و لاتطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا ... و کان أمره فرطًا) جمله «کان...» مى تواند عطف تفسیرى براى «أغفلنا...» باشد.
۳۷- پندار مزیّت هاى بى جا براى خود و ناهنجار دیدن سیماى بى نوایان، از ویژگى هاى رهبران نالایق و مایه بى ارزشى رهنمودهاى آنان است. (و لاتطع من ... کان أمره فرطًا)
۳۸- اعتدال ورزیدن و پرهیز از هرگونه افراط و تفریط در امور خود و دیگران لازم است. (و کان أمره فرطًا) برخى مفسّران گفته اند که کلمه «فرط» به موارد افراط اختصاص ندارد، بلکه در موارد تفریط نیز استعمال مى شود (ر.ک: البحرالمحیط).
روایات و احادیث
۳۹- «عن أبى جعفر و أبى عبداللّه علیهما السّلام فى قوله: «واصبر نفسک مع الذین یدعون ربّهم بالغداة والعشىّ» قال: إنّما عنى بها الصلاة ; از امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) در باره این سخن خدا: «... یدعون ربّهم بالغداة و العشىّ» روایت شده که فرمود: همانا از تعبیرِ «خواندن خدا در صبح و عصر» نماز، قصد شده است».[۱]
موضوعات مرتبط
- آرزو: آرزوى امکانات مادى ۲۱
- ارزشها: ضد ارزشها ۳۷; ملاک ارزشها ۱۱، ۲۶
- استغاثه: زمینه استغاثه به خدا ۱۰
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۳، ۴، ۳۴
- اطاعت: سرزنش اطاعت از هواپرستان ۳۱
- اعتدال: اهمیت اعتدال ۳۸
- افراط و تفریط: اهمیت اجتناب از افراط و تفریط ۳۸
- امیدوارى: موانع امیدوارى به رضایت خدا ۲۱
- انسان: مقهوریت قلب انسان ۳۰
- تفکر: سرزنش تفکر طبقاتى ۲۴، ۳۵
- تقرب: زمینه تقرب ۱۱
- تکبر: سرزنش تکبر ۳۷
- جامعه: طبقات اجتماعى صدراسلام ۱، ۱۰
- خدا: اختیارات خدا ۳۰; توصیه هاى خدا ۵; حاکمیت اراده خدا ۳۰; زمینه رضایت خدا ۱۳، ۱۴، ۱۵; نواهى خدا ۱۶، ۲۳; هماهنگى با صفات خدا ۱۳
- دعا: آثار التزام به دعا ۱۲; آثار تداوم دعا ۱۱; آثار دعا ۱۵; آداب دعا ۹; اخلاص در دعا ۱۴، ۲۹; انگیزه اهل دعا ۱۳; انگیزه دعا ۱۴; دعا در عصر ۷، ۸، ۱۱، ۲۹; دعا در صبح ۷، ۸ ، ۱۱، ۲۹; زمینه دعا ۱۰; وقت دعا ۸
- دنیاطلبان: اعراض از دنیاطلبان ۲۰; کیفر دنیاطلبان ۲۵
- دنیاطلبى: اجتناب از دنیاطلبى ۲۰; زمینه دنیاطلبى ۱۸
- دوست: ملاک انتخاب دوست ۱۲
- ذکر: آثار ذکر ربوبیت خدا ۱۰; ارزش ذکر خدا ۲۶; اهمیت ذکر خدا ۲۷ ، ۲۸; جایگاه ذکر خدا ۲۶; ذکر ربوبیت خدا ۹
- رهبران: تکبر رهبران باطل ۳۷; ویژگیهاى رهبران باطل ۳۷
- رهبران دینى: مسؤولیت رهبران دینى ۲۰
- رهبرى: اهمیت رهبرى ۲۷; شرایط رهبرى ۲۷
- عبادت: آثار التزام به عبادت ۱۲
- عمل: عمل پسندیده ۱۷
- غافلان: بینش غلط غافلان ۲۴
- غفلت: دفع زمینه هاى غفلت ۲۸; غفلت از خدا ۲۵; نشانه هاى غفلت ۳۶; نشانه هاى غفلت از خدا ۳۳
- فقرا: آثار معاشرت با فقرا ۶; تحقیر فقرا ۳۶; ترک همنشینى با فقرا ۳، ۱۸; سرزنش اعراض از فقرا ۲۳; سرزنش تحقیر فقرا ۳۷; صبر در معاشرت با فقرا ۶; مشکلات معاشرت با فقرا ۶; نهى از ترک همنشینى با فقرا ۱۶
- قلب: آثار حضور قلب ۲۷; اهمیت حضور قلب ۲۸; نشانه هاى حضور قلب ۲۹
- گرایشها: زمینه گرایش به مرفهان ۱۸
- مؤمنان: آثار اعراض از مؤمنان فقیر ۱۹; اعراض از مؤمنان فقیر ۲۲; اهتمام به مؤمنان فقیر ۲۰; توجه به مؤمنان فقیر ۱۷; توصیه به همنشینى با مؤمنان فقیر ۵; دعاى مؤمنان فقیر صدراسلام ۷; دوستى با مؤمنان فقیر ۱۷; سرزنش تحقیر مؤمنان فقیر ۳۵; معاشرت با مؤمنان فقیر ۲; مؤمنان فقیر صدراسلام ۱; نهى از ترک همنشینى با مؤمنان ۱۶; همنشینى با مؤمنان فقیر ۲
- محمد(ص): تکلیف محمد(ص) ۱۶; توصیه به محمد(ص) ۵; خطر دنیاطلبى محمد(ص) ۱۹; زمینه همنشینى با محمد(ص) ۱۱; سیره محمد(ص) ۲; محمد(ص) و مؤمنان فقیر ۲، ۳; مخاطبان محمد(ص) ۱; موانع همنشینى با محمد(ص) ۴; نهى به محمد(ص) ۱۶، ۲۳; همنشینان محمد(ص) ۲; همنشینى محمد(ص) با فقرا ۵
- مرفهان: آثار همنشینى با مرفهان ۱۹; آثار هواپرستى مرفهان صدر اسلام ۳۲; استفاده از ثروت مرفهان ۲۲; اسلام مرفهان ۲۲; امتیازطلبى مرفهان صدر اسلام ۳۲; امکانات مادى مرفهان صدر اسلام ۴; بهانه جویى مرفهان صدر اسلام ۴; پیشنهاد مرفهان ۲۳; تلاش مرفهان صدراسلام ۳; سرزنش ترجیح مرفهان ۲۴; غلو مرفهان صدراسلام ۳۴; مرفهان صدراسلام ۱; مرفهان صدراسلام و محمد(ص) ۳۲; مرفهان و همنشینى با محمد(ص) ۴; نهى از اهتمام به مرفهان ۱۶، ۲۳
- نماز: اهمیت نماز صبح ۳۹; اهمیت نماز عشا ۳۹
- وجه الله: زمینه دستیابى به وجه الله ۱۵
- هواپرستان: بى ارزشى بینش هواپرستان ۳۱
- هواپرستى: سرزنش هواپرستى ۳۳
منابع
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۳۲۶، ح ۲۵; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۵۸، ح ۶۸.