يوسف ٦٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

و (هنگامی که می‌خواستند حرکت کنند، یعقوب) گفت: «فرزندان من! از یک در وارد نشوید؛ بلکه از درهای متفرّق وارد گردید (تا توجه مردم به سوی شما جلب نشود)! و (من با این دستور،) نمی‌توانم حادثه‌ای را که از سوی خدا حتمی است، از شما دفع کنم! حکم و فرمان، تنها از آنِ خداست! بر او توکّل کرده‌ام؛ و همه متوکّلان باید بر او توکّل کنند!»

|و گفت: اى پسران من! از يك دروازه داخل نشويد و از دروازه‌هاى مختلف وارد شويد، و من شما را از [تقدير] خدا حتى اندكى بى‌نياز نمى‌كنم. حكم، حكم خداست و من بر او توكل كرده‌ام، و اهل توكل بايد تنها بر او توكل كنند
و گفت: «اى پسران من، [همه‌] از يك دروازه [به شهر] در نياييد، بلكه از دروازه‌هاى مختلف وارد شويد، و من [با اين سفارش،] چيزى از [قضاى‌] خدا را از شما دور نمى‌توانم داشت. فرمان جز براى خدا نيست. بر او توكل كردم، و توكل‌كنندگان بايد بر او توكل كنند.»
و گفت: ای پسران من (سفارش می‌کنم که چون به مصر برسید) همه از یک در وارد نشوید بلکه از درهای مختلف درآیید و (بدانید که) من در برابر (قضا و قدر) خدا هیچ سودی به حال شما نخواهم داشت، که فرمانروایی عالم جز خدا را نیست، بر او توکل کردم و باید همه صاحبان مقام توکل هم بر او اعتماد کنند.
و گفت: ای پسرانم! [در این سفر] از یک در وارد نشوید بلکه از درهای متعدد وارد شوید، و البته من [با این تدبیر] نمی توانم هیچ حادثه ای را که از سوی خدا برای شما رقم خورده از شما برطرف کنم، حکم فقط ویژه خداست، [تنها] بر او توکل کرده ام، و [همه] توکل کنندگان باید به خدا توکل کنند.
گفت: اى پسران من، از يك دروازه داخل مشويد؛ از دروازه‌هاى مختلف داخل شويد. و من قضاى خدا را از سر شما دفع نتوانم كرد و هيچ فرمانى جز فرمان خدا نيست. بر او توكل كردم و توكل‌كنندگان بر او توكل كنند.
و گفت فرزندان من، از یک دروازه وارد نشوید و از دروازه‌های گوناگون وارد شوید، و البته شما را از قضای [ناگوار] الهی باز نتوانم داشت، حکم جز از آن خداوند نیست، بر او توکل کردم و اهل توکل باید بر او توکل کنند
و گفت: اى پسران من، از يك دروازه درون نشويد و از درهاى پراكنده درون شويد و من شما را در برابر [قضا و قدر] خدا هيچ سودى نتوانم داشت. حكم [و فرمانروايى‌] جز خداى را نيست. بر او توكل كردم، و توكل كنندگان بايد بر او توكل كنند و بس.
(یعقوب به عهد و پیمان مؤکّد فرزندان خود دل بست و شفقت پدری او را بر آن داشت که آنان را راهنمائی و نصیحت کند) و گفت: ای فرزندانم! از یک در (به مصر) داخل نشوید، بلکه از درهای گوناگون وارد شوید (تا از حسادت حسودان و چشم زخم پلیدان در امان بمانید. ولی بدانید که من با این تدبیر) نمی‌توانم چیزی را که خدا مقرّر کرده باشد از شما به دور سازم. (یقیناً آنچه باید بشود می‌شود، و راهی برای دفع بلا جز رعایت اسباب و عللِ پیدا و توسّل به خدا سراغ ندارم). تنها حکم و فرمان از آن یزدان است. (دافع شرّ و جالب خیر جهان فقط ایزد سبحان است). بر او توکّل می‌کنم (و از او استمداد می‌جویم و کارم را بدو واگذار می‌کنم) و باید که توکّل‌کنندگان بر او توکّل کنند و بس (و کار خویش را بدو حوالت دارند).
و گفت: «ای پسران من! (همه) از یک در و راه در نیایید و از راه‌ها و درهای جداگانه درآیید و من (با این سفارش) چیزی از (قضای) خدا را از شما دور نمی‌توانم داشت. فرمان جز برای خدا نیست. تنها بر او توکل کردم، پس توکل‌کنندگان باید تنها بر او توکل کنند.»
و گفت ای فرزندان من درون نشوید از یک در و درآئید از درهای پراکنده و بی‌نیاز نگردانم شما را از خدا به چیزی نیست حکم جز آن خدا بر او توکل کردم و بر او توکّل‌کنند توکّل‌کنندگان‌


يوسف ٦٦ آیه ٦٧ يوسف ٦٨
سوره : سوره يوسف
نزول : ١١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَآ أُغْنَی عَنکُمْ»: شما را بی‌نیاز نمی‌گردانم و قدرت دفع شر و جلب خیر برایتان ندارم. «إِنْ»: نیست.


تفسیر

نکات آیه

۱- یعقوب(ع) در آستانه سفر فرزندانش به مصر ، آنان را با معارفى الهى آشنا ساخت و حقایقى از توحید را به آنان تذکر و تعلیم داد. (قال یبنىّ لاتدخلوا ... و علیه فلیتوکل المتوکلون)

۲- مصر در عصر یوسف(ع) ، داراى دروازه هایى متعدد بود. (لاتدخلوا من باب وحد وادخلوا من أبوب متفرقة)

۳- دربار یوسف(ع) ، داراى دربهایى متعدد براى ورود و خروج مراجعه کنندگان * (لاتدخلوا من باب وحد وادخلوا من أبوب متفرقة) در اینکه مراد از مفعول «ادخلوا» چیست ، آیا مصر است و یا بارگاه یوسف؟ دو نظر ابراز شده است. برداشت فوق ناظر به احتمال دوم است. قابل ذکر است که تکرار «لما دخلوا» در آیه ۶۹ مؤید احتمال اول مى باشد.

۴- یعقوب(ع) در سفر دوم فرزندانش به مصر ، حادثه اى را در کمین آنان احساس مى کرد و نگران پیشامدى ناگوار براى آنان بود. (لاتدخلوا من باب وحد ... ما أُغنى عنکم من الله من شىء)

۵- یعقوب(ع) منشأ خطر براى فرزندانش را در آستانه ورودشان به مصر مى پنداشت. (لاتدخلوا من باب وحد ... ما أُغنى عنکم من الله من شىء)

۶- یعقوب(ع) حادثه اى ناگوار را براى بنیامین در سفرش به مصر احساس کرده بود. (لاتدخلوا من باب وحد ... ما أُغنى عنکم من الله من شىء) از اینکه یعقوب(ع) نه در سفر اول و نه در سفر سوم فرزندان خویش (اذهبوا فتحسسوا من یوسف و أخیه در آیه ۸۷) - که بنیامین همراه آنان نبود - نگرانى خاصى را ابراز نکرد و سفارش ویژه اى نداشت، معلوم مى شود در این سفر، خطرى را براى بنیامین احساس کرده بود.

۷- یعقوب(ع) در آستانه سفر دوم فرزندانش به مصر ، به آنان توصیه کرد براى ورود به آن دیار ، دروازه هاى متعددى را برگزینند و از یک دروازه وارد نشوند. (یبنىّ لاتدخلوا من باب وحد وادخلوا من أبوب متفرقة)

۸- یعقوب(ع) ، ورود فرزندانش را به مصر از دروازه هاى متعدد ، راهى محتمل براى جلوگیرى از خطر احساس شده مى دید.* (وادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنکم من الله من شىء)

۹- یعقوب(ع) نگران از چشم زخم و حسادت بر فرزندان خویش در صورت ورود جملگى آنان به مصر از یک دروازه آن (لاتدخلوا من باب وحد ... و ما أُغنى عنکم من الله من شىء) آیه شریفه در این باره که یعقوب(ع) چه خطرى را براى فرزندان خویش و یا براى بنیامین احساس مى کرده، بیانى ندارد. بسیارى از مفسران گفته اند از اینکه یعقوب(ع) از آنان خواسته متفرق شوند و از دربهاى متعدد وارد گردند، مى توان حدس زد که وى از خطر چشم زخم و مانند آن هراسان بوده است.

۱۰- لزوم چاره اندیشى و تدبیر براى حفظ سلامت فرزندان (یبنىّ لاتدخلوا من باب وحد)

۱۱- هیچ کس و هیچ تدبیر و برنامه اى نمى تواند از اجراى تقدیرها ، مشیتها و فرمانهاى تکوینى خدا جلوگیرى کند. (ما أُغنى عنکم من الله من شىء إن الحکم إلاّ لله) «اغناء» (مصدر اُغنى) از غَنا و به معناى کفایت کردن و منع نمودن است (برگرفته شده از لسان العرب). «من شىء» مفعول براى «ما اُغنى» و «من الله» حال براى «شىء» مى باشد. بنابراین جمله «ما اُغنى عنکم ...» چنین معنا مى شود: من [با تدبیر خویش ]کفایت نمى کنم و باز نمى دارم چیزى (بلا و مصیبتى) را که از ناحیه خداوند [مقدّر] باشد.

۱۲- حاکمیت خدا بر هستى ، لزوم اتکا به خداوند و تنافى نداشتن توکل با تدارک اسباب و علتها ، از تعالیم یعقوب(ع) به فرزندان خویش (وادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنکم من الله من شىء)

۱۳- حاکمیت بر تمام هستى و علل و اسباب ، از آنِ خداوند است و جملگى مقهور حکم و تقدیر اویند. (وادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنکم من الله من شىء إن الحکم إلاّ لله)

۱۴- تدارک اسباب نباید موجب غفلت آدمى از حاکمیت مطلق خدا شود. (ادخلوا من أبوب متفرقة و ما أُغنى عنکم من الله من شىء إن الحکم إلاّ لله) یعقوب(ع) پس از تدبیرش در جهت جلوگیرى از حادثه ناگوار براى فرزندانش، بیان مى دارد که: با این همه نمى توانم از مقدرات الهى جلوگیرى کنم ; زیرا حکم و فرمان تنها از آنِ خداوند است ; یعنى، باید توجه داشت که اسباب و علّتها در دایره حکومت و خواست الهى عمل مى کنند.

۱۵- توکل بر خدا و اعتقاد به حاکمیت مطلق الهى نباید موجب نادیده انگاشتن اسباب و علل طبیعى شود. (ادخلوا من أبوب متفرقة ... إن الحکم إلاّ لله علیه توکلت) توکل کردن یعقوب(ع) بر خداوند (علیه توکلت) او را از چاره اندیشى و جست و جوى اسباب (لاتدخلوا من باب واحد ...) باز نداشت. و این درسى براى همگان است که نه تنها تدارک اسباب با توکل تنافى ندارد ; بلکه باید اسباب و علّتها را فراهم آورد و بر خداوند نیز توکل داشت.

۱۶- توحید یعقوب(ع) در توکل کردن بر خداوند (علیه توکلت) تقدیم «علیه» بر «توکلت» گویاى حصر است.

۱۷- باور به حاکمیت انحصارى خدا بر هستى ، موجب توکل بر خدا و اتکا نکردن به غیر اوست. (إن الحکم إلاّ لله علیه توکلت و علیه فلیتوکل المتوکلون) تفریع «علیه فلیتوکل» به وسیله «فاء» بر «إن الحکم إلاّ لله» گویاى برداشت فوق است.

۱۸- تنها خداوند شایسته اتکا و توکل کردن بر اوست. (و علیه فلیتوکل المتوکلون) مراد از «المتوکلون» اراده کنندگان توکل یا کسانى هستند که بر غیر خدا توکل کرده اند. بنابراین «و علیه فلیتوکل المتوکلون» ; یعنى، آنان که مى خواهند توکل کنند، تنها باید بر خدا توکل داشته باشند. و یا کسانى که بر غیر خدا توکل کرده اند باید [از غیر او قطع امید کنند و] تنها بر خدا توکل داشته باشند.

۱۹- ضرورت توکل بر خداوند در تمامى امور (علیه فلیتوکل المتوکلون) حذف متعلق «فلیتوکل» و بیان نکردن اینکه در چه امر و یا امورى باید به خدا توکل کنند ، گویاى این است که متعلق عام (همه امور) مى باشد.

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: حاکم آفرینش ۱۲، ۱۳، ۱۷
  • انسان: عجز انسان ها ۱۱
  • ایمان: آثار ایمان ۱۷; ایمان به حاکمیت خدا ۱۷
  • برادران یوسف: توصیه به برادران یوسف ۷; چشم زخم به برادران یوسف ۹; حسادت بر برادران یوسف ۹; دومین مسافرت برادران یوسف به مصر ۴، ۷; ورود برادران یوسف به مصر ۸،۵
  • توحید: تعلیم توحید ۱; توحید افعالى ۱۳، ۱۷
  • توکل: اهمیت توکل بر خدا ۱۹; توکل بر خدا ۱۲، ۱۵، ۱۶، ۱۸; توکل و عوامل طبیعى ۱۲، ۱۵; موانع توکل بر غیر خدا ۱۷; موجبات توکل بر خدا ۱۷
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۱۳، ۱۸; جهان بینى و ایدئولوژى ۱۷
  • خدا: اختصاصات خدا ۱۳، ۱۷، ۱۸; اهمیت حاکمیت خدا ۱۴;حاکمیت خدا ۱۳،۱۲; حتمیت اوامر خدا ۱۱; حتمیت مشیت خدا ۱۱; حتمیت مقدرات خدا ۱۱، ۱۳; قدرت خدا ۱۱
  • دین: تبلیغ دین ۱
  • عقیده: عقیده به حاکمیت خدا ۱۵
  • عواطف: عواطف پدرى ۴
  • عوامل طبیعى: اهمیت نقش عوامل طبیعى ۱۵; عوامل طبیعى و غفلت ۱۴; مقهوریت عوامل طبیعى ۱۳
  • غفلت: عوامل غفلت از خدا ۱۴
  • فرزند: اهمیت سلامتى فرزند ۱۰
  • مصر باستان: تاریخ مصر باستان ۲; تعدد دروازه هاى مصر باستان ۲; شهرسازى در مصر باستان ۲
  • یعقوب(ع): تبلیغ یعقوب(ع) ۱; تعالیم یعقوب(ع) ۱، ۱۲; توحید یعقوب(ع) ۱۶; توصیه هاى یعقوب(ع) ۷; توکل یعقوب(ع) ۱۶; دوراندیشى یعقوب(ع) ۴، ۵، ۶، ۸; فلسفه نگرانى یعقوب(ع) ۹; قصه یعقوب(ع) ۱، ۴، ۵، ۶، ۷; نگرانى یعقوب(ع) ۴، ۵، ۶، ۸; یعقوب(ع) و برادران یوسف ۱، ۱۲; یعقوب(ع) و مسافرت بنیامین ۶
  • یوسف(ع): تعدد درهاى کاخ یوسف(ع) ۳; قصه یوسف(ع) ۴، ۵، ۶، ۷، ۸; ویژگیهاى کاخ یوسف(ع) ۳

منابع