يونس ٤٩
کپی متن آیه |
---|
قُلْ لاَ أَمْلِکُ لِنَفْسِي ضَرّاً وَ لاَ نَفْعاً إِلاَّ مَا شَاءَ اللَّهُ لِکُلِ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَ يَسْتَقْدِمُونَ |
ترجمه
يونس ٤٨ | آیه ٤٩ | يونس ٥٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَجَلٌ»: واژه نخست به معنی زمان و دوره زندگی است، واژه دوم به معنی پایان زمان زندگی و سررسید دوره حیات است. «لا یَسْتَأْخِرُونَ ...»: (نگا: اعراف / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۶ - ۵۶ سوره يونس
- دو قضای الهی، در فرستادن رسول براى هدایت مردم
- بر اساس قضای الهی، هر امتی، اجل و پايانى دارند
- سرزنش آنان كه از روى استهزاء، شتاب در نزول عذاب را درخواست كردند
- مالكيت خداى تعالى، با هیچ قدرتی قابل مقايسه نيست
- وعدۀ خدای تعالی، تخلف پذیر نیست
- بحث روایتی: (دو روايت در ذيل آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَ لا نَفْعاً إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ «49»
بگو: من (حتّى) براى خودم جز آنچه خدا بخواهد، مالك زيان و سودى نيستم (تا چه رسد براى شما)، براى هر امّتى اجل و سرآمدى معيّن است كه هرگاه مدّتشان فرا رسد، نه لحظهاى تأخير دارند و نه پيشى مىگيرند.
«1». تفسير صافى.
«2». فاطر، 24.
«3». زمر، 69.
جلد 3 - صفحه 581
نکته ها
در آيهى قبل، براى هر امّتى «رسول» بود، در اينجا براى هر امّتى «أجل» است. شايد بتوان گفت: فرارسيدن زمان شقاوت يا سعادت هر قومى وابسته به پيروى از رسول يا بىاعتنايى به اوست.
سؤال: اگر هر امّتى اجلى دارد، پس امّت اسلام نيز بايد اجل و پايانى داشته باشد؟
پاسخ: امّت به معناى گروه و جماعت است، نه مذهب. پس منافاتى با خاتميّت ندارد و دليل بر لزوم تغيير مذهب در هر مدّت زمانى نيست.
پیام ها
1- هيچ كس حتّى انبيا، از پيش خود قدرتى و مالكيّتى ندارد. «لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي»
2- قدرت انبيا و اوليا، پرتوى از قدرت الهى است. «1» «إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ»
3- نشانهى صداقت پيامبر صلى الله عليه و آله، گفتنِ «لا املك لنفسى نفعاً و لا ضرّا» است.
4- تعيين زمان كيفر كفّار، تنها به دست خداست. مَتى هذَا الْوَعْدُ ... قُلْ لا أَمْلِكُ ...
5- جامعه همچون افراد، اجل، سعادت و شقاوت، رشد و غىّ دارد. «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ» (سرآمدن اجلها، گاهى با هلاكت و نابودى است، گاهى با از دست دادن شوكت و عزّت)
6- حكومت وقدرت دنيوى ابدى نيست، به آن مغرور نشويم. «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ»
7- مهلت دادن به امّتها، از سنّتهاى الهى است. «لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ»
8- مقدّراتِ امّتها، بر اساس سنّتهاى الهى است و تقديم و تأخير ندارد. پس در مقدّرات الهى شتاب نكنيم. فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ...
«1». متأسفانه در تفسير مراغى براى ردّ توسّل، بحثى مفصّل شده و به جملهقل لا املكاستناد شده و از جملهالّا ما شاء اللَّهغفلت شده است!!
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 582
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَ لا نَفْعاً إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (49)
قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي: بگو در جواب آنها، من مالك و قادر نيستم براى نفس خود. ضَرًّا وَ لا نَفْعاً: ضرر و نفعى را خداى تعالى در اين آيه شريفه پيغمبر را فرمايد تا برائت كند از حول و قوت خود، و به خلقان اعلام فرمايد كه نفع و ضرر را مالك نيستم، و حوادثات از مرگ و زندگانى و بيمارى و تندرستى و تنگى و فراوانى و ثواب و عقاب، تمام به امر الهى است. إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ: مگر آنچه را كه خداى تعالى بخواهد و تمكين و اقدار فرمايد مرا به آن، بنابراين چگونه من از پيش خود قادر باشم به نازل كردن عذاب.
ج5، ص 332
وجه استدلال آيه شريفه آنكه: انزال عذاب بر اعداء و اظهار نصرت براى اولياء را، هيچكس قادر نيست مگر ذات يگانه قادر متعال، و خداوند سبحان وقت معينى براى اين وعد و وعيد تعيين نفرموده تا گفته شود چون واقع و حاصل نشد در آن وقت موعود، پس لازم آيد خلف، بلكه تعيين وقت آن با حق تعالى باشد به حسب حكمت و مصلحت كه مقدر فرموده، و چون آن وقت مقدر بيايد، وقوع وعد و وعيد مسلم، و تقدم و تأخر را نشايد.
لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ: براى هر امتى و جماعتى در عذاب آنها بر تكذيب پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله وقت معلومى است، بلكه هر نفسى را براى رسيدن به ثواب و عقاب مدت مقدرى است. إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ: وقتى كه بيايد موت ايشان و مدت عمر آنها بسر آيد. فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ: پس تأخير نيفتد ساعتى و مقدم نشود بر آن، بلكه هلاك شوند فورا در آن وقت و به جزاى اعمال خواهند رسيد.
تبصره- مراد آيه شريفه، بيان اجل محتوم است كه ظاهر آيات و اخبار و صريح كلمات علماى اماميه مىباشد كه اجل دو قسم است: اجل محتوم و اجل موقوف.
اجل محتوم: آن است كه قابل تغيير و تبديل و زياده و نقصان و تقديم و تأخير نخواهد بود.
اجل موقوف: آن است كه قابل تغيير است به حصول شروط زياده و اسباب آن و عدم حصول اسباب آن، و خداى تعالى چنانچه عالم است كميت آن را، عالم است ارتباط آن را به اسباب يعنى چنانچه عالم است كه زيد اهل بهشت باشد، همچنين عالم است ارتباط آن را به اسباب مخصوصه از خلق و اعطاء عقل و بعث انبيا و نصب الطاف و حسن اختيار او، همچنين عالم است به حصول اين اسباب خارجيه كه محصل است وجود مسبب را، و بالجمله جميع حوادث معلوم الهى است، لكن علم ازلى، علت افعال بندگان نخواهد بود.
ج5، ص 333
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يَقُولُونَ مَتى هذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (48) قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَ لا نَفْعاً إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ (49) قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُهُ بَياتاً أَوْ نَهاراً ما ذا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ (50) أَ ثُمَّ إِذا ما وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلْآنَ وَ قَدْ كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ (51) ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِما كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ (52)
ترجمه
و ميگويند كى خواهد بود اين وعده اگر هستيد راستگويان
بگو مالك نيستم براى خود ضررى و نه نفعى را مگر آنچه را خواهد خدا از براى هر گروهى وقت مقرّرى است چون آيد وقت مقرّر آنها پس نه واپس مانند زمانى و نه پيشى گيرند
بگو خبر دهيد اگر آيد شما را عذاب او شبانگاه يا در روز چه چيز را بشتاب ميخواهند از آن گناهكاران
آيا پس چون بوقوع آيد ميگرويد بآن و گفته شود آيا اكنون با آنكه بوديد آنرا بشتاب ميخواستيد
پس گفته شود آنانرا كه ستم كردند بچشيد عذاب جاويد را آيا جزا داده ميشويد مگر بآنچه بوديد كه كسب ميكرديد
تفسير
پس از وعده عذاب الهى كفّار بر سبيل استعجاب و استبعاد و استهزاء به اهل ايمان ميگفتند پس كى اين وعده انجاز خواهد شد اگر راست ميگوئيد لذا خداوند به پيغمبر خود دستور فرمود كه در جواب آنها بفرمايد من اختيار دفع ضرر و
جلد 3 صفحه 25
جلب نفع خود را ندارم چه رسد بضرر شما مگر آن ضرر و نفعى كه خداوند اختيار آنرا بمن واگذار فرمايد يا بخواهد كه واصل و عائد بندگانش شود اگر منظور شما عذاب بعد از مرگ است از براى هر جماعتى كه مستحقّ عقوبت الهى شدند وقت معيّنى است از مرگ و عذاب بعد از آن كه تقديم و تأخير در آن روى نخواهد داد و قابل استعجال و استمهال در هيچ مقدار از زمان نيست و اگر منظور عذاب دنيوى است بگو چه شب بيايد كه وقت استراحت شما است و چه روز كه وقت اشتغال شما بكار است منظور شما از تعجيل در عذاب چيست و آيا ميدانيد چه فاجعه شديدى را استقبال مينمائيد با آنكه مجرم و گناهكاريد و بايد از عقوبت خائف باشيد. و تصريح به مجرميّت و عدم اقتضاء آن استعجال را، نكته عدول از خطاب به غيبت و از ضمير باسم ظاهر است و آيا پس از نزول عذاب ميخواهيد ايمان بياوريد بآن ولى آنوقت بشما ميگويند آيا الآن- بطريق استهزاء- يعنى الآن ايمان ميآوريد با آنكه ايمان پس از نزول عذاب قبول نخواهد شد و شما در آن تعجيل داشتيد پس چرا نادم شديد و سرّ عدم قبول توبه بعد از معاينه موت آنستكه ايمان بخدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ثواب و عذاب در حال اختيار مطلوب است و بنده را مقرّب مينمايد نه در حال اضطرار و شمّهاى از اين مقال در آيه شريفه انّما التوبة على اللّه و آيه بعد از آن در اوائل سوره نساء گذشت پس گفته شود بكسانيكه ظلم نمودند بخودشان براى كفر و بر مردم براى اغرائشان به جهل در قيامت بچشيد عذاب دائم الهى را كه جزاى اعمال فاسده و عقائد كاسده خودتان است و بسوء اختيار خودتان در دنيا با كدّ يمين و عرق جبين كسب نموديد و عيّاشى ره در تفسير اجل مذكور در آيه دوم از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آن اجلى است كه براى ملك الموت در شب قدر نامبرده شده است و قمّى ره در ذيل آيه سوم از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اين عذابى است كه در آخر الزمان بر فسّاق اهل قبله نازل ميشود با آنكه آنها منكر نزول آن باشند و در آيه چهارم قبل از كلمه آلآن كه مصدّر بهمزه استفهام است گفتهاند تقدير قول شده است يعنى بآنها گفته خواهد شد و بنظر حقير چندان احتياج به تقدير ندارد چون ممكن است متمّم كلام سابق باشد كه براى مزيد توبيخ و ملامت آنها تأكيدا ذكر شده است يعنى آيا در اين وقت ايمان ميآوريد كه بىثمر است با آنكه تعجيل داشتيد و بنابر اين الآن اشاره به معهود
جلد 3 صفحه 26
ذهنى است نه خارجى تأمّل لازم است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل لا أَملِكُ لِنَفسِي ضَرًّا وَ لا نَفعاً إِلاّ ما شاءَ اللّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُم فَلا يَستَأخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَستَقدِمُونَ (49)
بفرما باين كفار که من مالك نفس خودم نيستم که بتوانم دفع ضرري از خود كنم و نه جلب نفعي نمايم مگر آنچه خداوند تقدير فرموده و مشيتش تعلق گرفته از براي هر امّتي مدتي مقرر شده چون مدت بسر رسيد پس نميتوانند ساعتي تأخير بيندازند و نه پيش اندازند قُل لا أَملِكُ لِنَفسِي ضَرًّا وَ لا نَفعاً در بحث امكان و وجوب گفتهايم که ممكن در باب وجود و عدم دائر مدار علت است اگر علت وجودش باشد موجود ميشود و اگر نه نه و سر تا پا احتياج بوجود واجب دارد و همين نحوي که محتاج بعلت موجده است محتاج بعلت مبقيه هم هست (اگر نازي كند از هم فرو ريزند قالبها)
سيه رويي ز ممكن در دو عالمبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 49)- مجازات الهی در دست من نیست! در برابر این سؤال خداوند به پیامبرش دستور میدهد که از چند راه به آنها پاسخ گوید نخست این که میفرماید:
«به آنها بگو: (وقت و موعد این کار در اختیار من نیست) من مالک سود و زیانی برای خود نیستم (تا چه رسد برای شما) مگر آنچه خدا بخواهد و اراده کند» (قُلْ لا أَمْلِکُ لِنَفْسِی ضَرًّا وَ لا نَفْعاً إِلَّا ما شاءَ اللَّهُ).
من تنها پیامبر و فرستاده اویم، تعیین موعد نزول عذاب، تنها به دست اوست.
این جمله در حقیقت اشاره به توحید افعالی است که در این عالم همه چیز به خدا باز میگردد، و هر کار از ناحیه اوست، اوست که با حکمتش مؤمنان را پیروزی میدهد و اوست که با عدالتش منحرفان را مجازات میکند.
بدیهی است این منافات با آن ندارد که خداوند به ما نیروها و قدرتهایی داده است که به وسیله آن مالک قسمتی از سود و زیان خویش هستیم و میتوانیم در باره سرنوشت خویش تصمیم بگیریم.
سپس قرآن به پاسخ دیگری پرداخته، میگوید: «هر قوم و جمعیتی زمان و اجل معینی دارند، به هنگامی که اجل آنها فرا رسد نه ساعتی از آن تأخیر خواهند کرد و نه ساعتی پیشی خواهند گرفت» (لِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَلا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ).
در واقع قرآن به مشرکان اخطار میکند که بیجهت عجله نکنند، به هنگامی که اجل آنها فرا برسد، لحظهای این عذاب تأخیر و تقدیم نخواهد داشت.
ج2، ص296
نکات آیه
۱ - هیچ کس حتى پیامبر اکرم (ص)، جدا از مشیّت خداوند، توانایى جلب منفعت و دفع ضرر از خویشتن را ندارد. (قل لاأملک لنفسى ضرّاً و لانفعاً إلا ما شاء اللّه)
۲ - پیامبر اکرم (ص)، تنها پیام رسان خداوند است و بیرون از خواست و اراده او به تحقق بخشیدن وعده یا وعیدى، توانایى ندارد. (و یقولون متى هذا الوعد ... قل لاأملک لنفسى ضرّاً و لانفعاً إلا ما شاء اللّه)
۳ - تمام حرکات و تواناییهاى انسان، در قلمرو مشیّت خداوند و تحت اراده اوست. (قل لاأملک لنفسى ضرّاً و لانفعاً إلا ما شاء اللّه)
۴ - پیامبر اکرم (ص)، بى مشیّت خداوند توانایى تعیین زمان و تحقق بخشیدن عذاب استیصال را ندارد. (و یقولون متى هذا الوعد ... قل لاأملک لنفسى ضرّاً و لانفعاً إلا ما شاء اللّه)
۵ - تعیین زمان کیفر تکذیب کنندگان، تنها در اختیار خداوند است. (و یقولون متى هذا الوعد ... قل لاأملک ... إلا ما شاء اللّه)
۶ - خداوند، براى حیات و انقراض هر جامعه و امتى ظرف زمانى مشخصى، از پیش مقدر فرموده است. (لکل أمة أجل)
۷ - هر جامعه اى، جدا از افرادش، داراى حقیقتى مستقل و از مرگ و زندگى ویژه برخوردار است. (لکل أمة أجل)
۸ - هیچ امتى نه پیشتر از اجل قطعى و مدت مقدر خود منقرض مى شود و نه بیشتر از آن پایدار مى ماند. (لکل أمة أجل إذا جاء أجلهم فلایستئخرون ساعة و لایستقدمون)
۹ - عذاب استیصال بر جامعه اى که مستحق آن است، زمانى واقع مى شود که اجل و مدت مقدر آن جامعه، به پایان رسیده باشد. (و یقولون متى هذا الوعد ... إذا جاء أجلهم فلایستئخرون ساعة و لایستقدمون)
۱۰ - هیچ امت و جامعه اى توانایى پیش یا پس انداختن اجل محتوم خود را ندارد. (لکل أمة أجل إذا جاء أجلهم فلایستئخرون ساعة و لایستقدمون)
موضوعات مرتبط
- امتها: اجل حتمى امتها ۸، ۱۰; انقراض امتها ۸، ۹، ۱۰; تقدیر انقراض امتها ۶; تقدیر حیات امتها ۶; حیات امتها ۷; عجز امتها ۱۰; مرگ امتها ۷
- انسان: عجز انسان ها ۱
- جامعه: اصالت جامعه ۷
- خدا: اختصاصات خدا ۵; اهمیّت مشیّت خدا ۱، ۴; حتمیت مقدرات خدا ۸; محدوده اراده خدا ۳; محدوده مشیّت خدا ۳; مشیّت خدا ۲; مقدرات خدا ۶
- عذاب: زمان عذاب استیصال ۹
- فرد: فرد و جامعه ۷
- محمّد (ص): کیفر مکذبان محمّد (ص) ۵; محدوده قدرت محمّد (ص) ۱، ۲، ۴; محدوده مسؤولیت محمّد (ص) ۲
منابع