گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۰ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:


==نکته ای پیرامون تأويل معارف و احكام قرآن==
==نکته ای پیرامون تأويل معارف و احكام قرآن==
اين آن معنائى است كه سياق ، آن را اقتضاء دارد. پس ، جمله: «و لما ياتهم تاويله» اشاره به روز قيامت دارد، و ميفهماند آن روز كه روز كشف حقايق از يك سو و باز شدن فهم بشر از سوى ديگر است همه اين كفار تاءويل حقايق و واقعيت معارف قرآن را ميفهمند، همچنانكه آيه زير نيز اين معنا را تاييد نموده ، مى
اين، آن معنایى است كه سياق، آن را اقتضاء دارد. پس جملۀ «وَ لَمَّا يَأتِهِم تَأوِيلَهُ»، اشاره به روز قيامت دارد، و می فهماند آن روز، كه روز كشف حقايق از يك سو و باز شدن فهم بشر از سوى ديگر است، همه اين كفار، تأويل حقايق و واقعيت معارف قرآن را می فهمند، همچنان كه آيه زير نيز، اين معنا را تأييد نموده، <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۹۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۹۵ </center>
می فرمايد: «هَل يَنظُرُونَ إلّا تَأوِيلَهُ يَومَ يَأتِى تَأوِيلَهُ يَقَولَ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبلُ قَد جَاءَت رُسُلُ رَبِّنَا بِالحَقّ فَهَل لَنَا مِن شُفَعَاءَ فَيَشفَعُوا لَنَا أو نُرَدُّ فَنَعمَلَ غَيرَ الَّذِى كُنَّا نَعمَلُ».
فرمايد: «هل ينظرون الا تاويله يوم ياتى تاويله يقول الذين نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق فهل لنا من شفعاء فيشفعوا لنا او نرد فنعمل غير الذى كنا نعمل».


و اين مؤيد گفتارى است كه ما در تفسير آيه: «ابتغاء الفتنة و ابتغاء تاويله و ما يعلم تاويله الا اللّه» در جلد سوم اين كتاب آورديم ، و گفتيم : منظور از تاءويل در عرف قرآن آن حقيقتى است كه امرى از امور و معنائى از معانى از قبيل احكام ، يا معارف و يا قصص و يا غير اينها به آن حقيقت تكيه دارد، حقايق واقعياى كه خود از مقوله معناى الفاظ نيست . و نيز گفتيم كه تمامى قرآن و معارف و احكام و اخبارى كه در قرآن هست و غير اينها هر چه كه در قرآن كريم آمده براى خود تاءويلى دارد.
و اين، مؤيد گفتارى است كه ما در تفسير آيه: «ابتِغَاءَ الفِتنَةِ وَ ابتِغَاءِ تَأوِيلِهِ وَ مَا يَعلَمُ تَأوِيلَهُ إلّا اللّه»، در جلد سوم اين كتاب آورديم، و گفتيم:  


و مؤيد ديگر اين معنا جمله بعد از جمله مورد بحث است كه مى فرمايد: «كذلك كذب الذين من قبلهم» چون كه جهل مشركين مكه به قرآن را تشبيه كرده به جهل مشركين در امتهاى قبل ، كه آنها نيز دعوت انبياى خود را تكذيب كردند، به خاطر اينكه احاطه علمى به تاءويل دستورات آنان نداشتند.  
منظور از «تأويل، در عرف قرآن، آن حقيقتى است كه امرى از امور و معنایى از معانى از قبيل احكام، يا معارف و يا قصص و يا غير اين ها، به آن حقيقت تكيه دارد. حقايق واقعي اى كه خود، از مقولۀ معناى الفاظ نيست. و نيز گفتيم كه تمامى قرآن و معارف و احكام و اخبارى كه در قرآن هست و غير اين ها، هر چه كه در قرآن كريم آمده، براى خود تأويلى دارد.


پس معلوم مى شود آنچه ساير انبياء هم آورده بودند تاءويل داشته ، چه معارفى كه آوردند و چه احكامشان ، همچنانكه معارف قرآن و احكام آن نيز تاءويل دارد، بدون اينكه اين تاءويل از قبيل مفاهيم و معانى الفاظ باشد و آنها كه تاءويل را از مقوله معانى الفاظ پنداشته اند پندارشان صرف توهّم است.
و مؤيّد ديگر اين معنا، جملۀ بعد از جمله مورد بحث است كه مى فرمايد: «كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبلِهِم». چون كه جهل مشركان مكه به قرآن را تشبيه كرده به جهل مشركان در امت هاى قبل، كه آن ها نيز، دعوت انبياى خود را تكذيب كردند، به خاطر اين كه احاطه علمى به تأويل دستورات آنان نداشتند.  


پس حاصل معناى آيه اين شد كه اين مشركين كه به قرآن نسبت مى دهند كه ساخته و پرداخته غير خدا است، و به ناحق به خدا نسبت داده شده ، اين افتراى مشركين مثل افتراى مشركين و كفار از امتهاى سابق است كه در معارف و احكامى كه دعوتهاى دينى متضمن آن بود به امورى برخوردند كه احاطه علمى به آن نداشتند، تا يقين به آن پيدا نموده تصديقش كنند، و همين جهلشان وادارشان كرد به اينكه آن امور را تكذيب كنند، و چون فرا رسد آن روزى كه در آن روز تاءويل آن امور رخ مينمايانند و حقيقت آنها روشن مى گردد، آن وقت ناگزير مى شوند به ايقان و تصديق به آن امور و آن روز روز قيامت است كه پردههاى جهل از روى حقايق كنار
پس معلوم مى شود: آنچه ساير انبياء هم آورده بودند، تأويل داشته. چه معارفى كه آوردند و چه احكامشان، همچنان كه معارف قرآن و احكام آن نيز، تأويل دارد، بدون اين كه اين تأويل، از قبيل مفاهيم و معانى الفاظ باشد و آن ها كه تأويل را از مقوله معانى الفاظ پنداشته اند، پندارشان صرف توهّم است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۹۶ </center>
ميرود و حقايق به واقعيت خود رخ مى نمايانند. و اينها كه در اين امت دعوت اسلام را تكذيب كردند، و مرتكب ظلم شدند وضعشان وضع همان افراد از امتهاى گذشته است، «فانظر كيف كان عاقبة الظالمين» ببين عاقبت آن ستمكاران چه شد؟ تا حدس بزنى عاقبت اين ستمكاران چه خواهد بود.


اين آن معنائى است كه بعد از بحث دقيق پيرامون معناى آيه به دست مى آيد، ولى مفسرين در معناى آن ، سخنان مختلفى دارند كه اساس همه آنها اشتباهى است كه در معناى گرفتار آن شده اند، و چون فائدهاى در نقل و بحث پيرامون آنها نيست و نيز چون قبلا اقوال آنان درباره معناى تاءويل را بطور استقصاء نقل كرديم، از تعرض به آن اقوال ميگذريم.
پس حاصل معناى آيه، اين شد كه:
 
اين مشركان كه به قرآن نسبت مى دهند كه ساخته و پرداخته غير خدا است، و به ناحق به خدا نسبت داده شده، اين افتراى مشركان، مثل افتراى مشركان و كفار از امت هاى سابق است، كه در معارف و احكامى كه دعوت هاى دينى متضمن آن بود، به امورى برخوردند كه احاطه علمى به آن نداشتند، تا يقين به آن پيدا نموده، تصديقش كنند. و همين جهل شان، وادارشان كرد به اين كه آن امور را تكذيب كنند، و چون فرارسد آن روزى كه در آن روز، تأويل آن امور رُخ می نمايانند و حقيقت آن ها روشن مى گردد، آن وقت ناگزير مى شوند به ايقان و تصديق به آن امور و آن روز، روز قيامت است كه پرده هاى جهل از روى حقايق <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۰ صفحه ۹۶ </center>
کنار می رود و حقايق به واقعيت خود رُخ مى نمايانند. و اين ها كه در اين امت، دعوت اسلام را تكذيب كردند، و مرتكب ظلم شدند، وضعشان، وضع همان افراد از امت هاى گذشته است: «فَانظُر كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ»: ببين عاقبت آن ستمكاران چه شد؟ تا حدس بزنى عاقبت اين ستمكاران چه خواهد بود.
 
اين، آن معنایى است كه بعد از بحث دقيق، پيرامون معناى آيه به دست مى آيد. ولى مفسران در معناى آن، سخنان مختلفى دارند كه اساس همه آن ها، اشتباهى است كه در معناى «تأویل» گرفتار آن شده اند، و چون فایده اى در نقل و بحث پيرامون آن ها نيست، و نيز چون قبلا اقوال آنان درباره معناى تأويل را به طور استقصاء نقل كرديم، از تعرض به آن اقوال می گذريم.
<span id='link65'><span>
<span id='link65'><span>
==تقسيم امت اسلام به دو گروه: ايمان آورندگان و ايمان نياورندگان فسادگر ==
==تقسيم امت اسلام به دو گروه: ايمان آورندگان و ايمان نياورندگان فسادگر ==
«'''وَ مِنهُم مَّن يُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنهُم مَّن لا يُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّك أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ'''»:
«'''وَ مِنهُم مَّن يُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنهُم مَّن لا يُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّك أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ'''»:
۱۶٬۸۸۰

ویرایش