گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۱ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:


==شك و ترديد يهوديان، در اصالت و صحت تورات موجه بوده است ==
==شك و ترديد يهوديان، در اصالت و صحت تورات موجه بوده است ==
«'''و انهم لفى شك منه مريب '''» - كلمه «مريب» اسم فاعل از «ارابه» مى باشد كه به معناى القاء شبهه در قلب است، و اگر شك را با اين كلمه توصيف كرده به منظور تاءكيد همان شك است ، مانند «ظلا ظليلا» و«حجابا مستورا» و «حجرا محجورا» و امثال آن.
«'''وَ إنَّهُم لَفِى شَكٍّ مِنهُ مُرِيبٌ '''» - كلمۀ «مُرِيب»، اسم فاعل از «ارابه» مى باشد كه به معناى القاء شبهه در قلب است، و اگر شك را با اين كلمه توصيف كرده، به منظور تأكيد همان شك است. مانند «ظِلّاً ظَلِيلاً» و «حِجَاباً مَستُوراً» و «حِجراً مَحجُوراً» و امثال آن.


و گويا مرجع ضمير در «'''و انهم '''» امّت موسى يعنى يهوديان باشند. ظاهر آيه همين را مى رساند، ولى بايد گفت كه يهوديها حق داشتند درباره تورات خود در شك و ترديد باشند، زيرا سند توراتى كه فعلا در دست است منتهى مى شود به مردى از كاهنان به نام «'''عزراء'''» كه وى در زمانى كه يهوديان مى خواستند پس از انقضاى مدّت اسيرى از بابل به بيت المقدس كوچ كنند برايشان نوشت.  
و گويا مرجع ضمير در «وَ إنَّهُم»، امّت موسى، يعنى يهوديان باشند. ظاهر آيه همين را مى رساند، ولى بايد گفت كه يهودی ها حق داشتند درباره تورات خود، در شك و ترديد باشند. زيرا سند توراتى كه فعلا در دست است، منتهى مى شود به مردى از كاهنان به نام «عزراء»، كه وى در زمانى كه يهوديان مى خواستند پس از انقضاى مدّت اسيرى از بابل به بيت المقدس كوچ كنند، برايشان نوشت.  


آرى ، توراتى كه به موسى بن عمران (عليهما السلام ) نازل شد مدّتها قبل از اين واقعه ، در موقع آتش ‍ گرفتن هيكل همه را سوزانده و از بين برده بودند، و پر واضح است كه كتابى كه سندش منتهى به يك شخص شود جاى ترديد هست . و نظير تورات ، انجيل است كه سندش به يك نفر منتهى مى شود.
آرى، توراتى كه به موسى بن عمران «عليهما السلام» نازل شد، مدّت ها قبل از اين واقعه، در موقع آتش ‍ گرفتن هيكل همه را سوزانده و از بين برده بودند، و پر واضح است كه كتابى كه سندش به يك شخص منتهی شود، جاى ترديد هست. و نظير تورات، انجيل است كه سندش به يك نفر منتهى مى شود.


از مساءله سند هم كه بگذريم اصولا در تورات فعلى حرفهايى ديده مى شود كه هيچ فطرت سالمى حاضر نمى شود چنين مطالبى را به كتابى آسمانى نسبت دهد، و لا جرم هر فطرت سالمى در برابر اين تورات به شك و ترديد در مى آيد.
از مسأله سند هم كه بگذريم، اصولا در تورات فعلى حرف هايى ديده مى شود كه هيچ فطرت سالمى حاضر نمى شود چنين مطالبى را به كتابى آسمانى نسبت دهد، و لاجرم هر فطرت سالمى، در برابر اين تورات، به شك و ترديد در مى آيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۶۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۱ صفحه ۶۱ </center>
و اما اينكه بعضى از مفسرين مرجع ضمير مزبور را مشركين عرب گرفته و مرجع ضمير در «منه» را قرآن گرفته اند از صواب به دور است ، زيرا خداوند سبحان حجت را بر مشركين عرب در اول سوره تمام كرده و فرموده است كه قرآن كتاب نازل از ناحيه او بر پيغمبرش است ، و نيز به امثال آيه «و اگر قبول نداريد ده سوره مثل آنرا بياوريد» دعوت به تحدى كرده و با تمام شدن اين حجّت ديگر معنى ندارد شك و ترديد و دو دلى به ايشان نسبت دهد.
و اما اين كه بعضى از مفسران، مرجع ضمير مزبور را مشركان عرب گرفته و مرجع ضمير در «مِنهُ» را قرآن گرفته اند، از صواب به دور است. زيرا خداوند سبحان، حجت را بر مشركان عرب، در اول سوره تمام كرده و فرموده است كه: «قرآن، كتاب نازل از ناحيه او بر پيغمبرش است»، و نيز به امثال آيه: «و اگر قبول نداريد، ده سوره مثل آن را بياوريد»، دعوت به تحدّى كرده و با تمام شدن اين حجّت، ديگر معنى ندارد شك و ترديد و دو دلى به ايشان نسبت دهد.


«'''وَ إِنَُّ كلاً لَّمَّا لَيُوَفِّيَنهُمْ رَبُّك أَعْمَالَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ'''»:
«'''وَ إِنَُّ كلاً لَّمَّا لَيُوَفِّيَنهُمْ رَبُّك أَعْمَالَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ'''»:


كلمه «ان» در صدر آيه، «ان» مشبهة بالفعل است ، و اسم آن كلمه «'''كلا'''» مى باشد و به همين جهت بر سرش تنوين آمده و اضافه نشده ، و تقدير آن «كلهم» (همه اختلاف كنندگان ) است ، و خبر آن جمله «ليوفينهم» است ، و لامى (ل) كه بر سر اين جمله و نون تاكيدى كه در آن به كار رفته خبر را تاءكيد مى كنند. كلمه «لما» مركب است از لام قسم و «ما» ى تشديددار، و خاصيّت آن اين است كه ميان دو لام فاصله شود و كلمه قابل تلفظ گردد.  
كلمۀ «إنَّ» در صدر آيه، «إنّ» مشبهة بالفعل است، و اسم آن، كلمۀ «كَلّا» مى باشد، و به همين جهت بر سرش تنوين آمده و اضافه نشده، و تقدير آن «كُلُّهُم» (همه اختلاف كنندگان) است، و خبر آن، جملۀ «لَيُوَفِّيَنَّهُم» است، و لامى (ل) كه بر سر اين جمله و نون تأكيدى كه در آن به كار رفته، خبر را تأكيد مى كنند. كلمۀ «لَمّا»، مركب است از «لام» قسم و «ما» ى تشديددار، و خاصيّت آن، اين است كه ميان دو «لام» فاصله شود و كلمه قابل تلفظ گردد.  


علاوه بر اين ، خاصيت تاءكيد را هم دارد، و جواب قسم حذف شده ، زيرا خبر «'''ان '''» دلالت بر آن مى كند و حاجتى به ذكرش نيست.
علاوه بر اين، خاصيت تأكيد را هم دارد، و جواب قسم حذف شده. زيرا خبر «إنَّ»، بر آن دلالت مى كند و حاجتى به ذكرش نيست.


و معناى آيه - و اللّه اعلم - اين است كه : همه اين اختلاف كنندگان ، سوگند مى خورم كه بطور مسلّم پروردگارت اعمالشان را به ايشان برمى گرداند، يعنى جزاى اعمالشان را مى دهد، چه او به اعمال خير و شرّشان آگاه است.
و معناى آيه - و اللّه اعلم - اين است كه: همه اين اختلاف كنندگان، سوگند مى خورم كه به طور مسلّم، پروردگارت اعمالشان را به ايشان بر مى گرداند. يعنى جزاى اعمالشان را مى دهد، چه او به اعمال خير و شرّشان آگاه است.


در تفسير روح المعانى از ابى حيان و ابن حاجب نقل كرده كه گفته اند: كلمه «'''لما'''» در آيه شريفه «لما» ى جازمه و مدخولش محذوف است ، چه حذف مدخول «لما» ى جازمه در استعمال شايع است، مثلا گفته مى شود: «خرجت و لما»، و يا: «سافرت و لما». آنگاه گفته است: بنابراين بهتر اين است كه محذوف را «يوفوها» بگيريم، آن وقت معنا چنين مى شود: «به درستى كه هر يك از اين امم كه اعمالشان به ايشان داده نشده خداى تو البته خواهد داد» و اين وجه ، وجه خوبى است.
در تفسير روح المعانى، از ابى حيان و ابن حاجب نقل كرده كه گفته اند: كلمه «لَمّا» در آيه شريفه، «لمّا» ى جازمه و مدخولش محذوف است. چه حذف مدخول «لمّا» ى جازمه در استعمال شايع است. مثلا گفته مى شود: «خَرَجتُ وَ لَمّا»، و يا: «سَافَرتُ وَ لَمّا».  


اهل تفسير در مفردات اين آيه و همچنين در نظم آن بحث هاى ادبى طولانى دارند، كه چون بيشتر از آنچه كه گفته شد مورد اهميت نبود از ايرادش خوددارى نموديم ، و خوانندگان محترمى كه مى خواهند از اين بحثها اطلاع بيشترى حاصل كنند بايد به تفاسير مطول مراجعه نمايند.
آنگاه گفته است: بنابراين، بهتر اين است كه محذوف را «يُوَفُّوهَا» بگيريم. آن وقت معنا چنين مى شود: «به درستى كه هر يك از اين امم كه اعمالشان به ايشان داده نشده، خداى تو البته خواهد داد» و اين وجه، وجه خوبى است.
 
اهل تفسير در مفردات اين آيه و همچنين در نظم آن بحث هاى ادبى طولانى دارند، كه چون بيشتر از آنچه كه گفته شد، مورد اهميت نبود، از ايرادش خوددارى نموديم، و خوانندگان محترمى كه مى خواهند از اين بحث ها اطلاع بيشترى حاصل كنند، بايد به تفاسير مطوّل مراجعه نمايند.


==معنای واژه هاى: «قيام»، «اقامه» و «استقامت»==
==معنای واژه هاى: «قيام»، «اقامه» و «استقامت»==
۱۶٬۹۴۶

ویرایش