۱۷٬۰۵۲
ویرایش
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
«'''فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا'''»: | «'''فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا'''»: | ||
كلمۀ «عَدّ» به معناى شمردن است، و چون شمردن هر چيزى آن را به آخر مى رساند و نابود مى كند، به اين عنايت، خداى تعالى در اين آيه خواسته است بفرمايد: | كلمۀ «عَدّ» به معناى شمردن است، و چون شمردن هر چيزى آن را به آخر مى رساند و نابود مى كند، به اين عنايت، خداى تعالى در اين آيه خواسته است بفرمايد: | ||
و | ما عمر ايشان را به آخر مى رسانيم و تا آخرين نفس مى شماريم. گويا نَفَس هاى عمر ايشان را در نزد خود ذخيره كرده، و دانه دانه مى فرستد تا تمام شود، و آن روزى است كه وعده عذابشان داده است. | ||
در نتيجه | و چون مدت بقاى آدمى، مدت آزمايش و امتحان او است، همچنان كه آيه «إنَّا جعلنَا مَا عَلَى الأرضِ زِينَةً لَهَا لِنَبلُوَهُم أيُّهُم أحسَنُ عَمَلاً» اشاره به آن دارد، در نتيجه «شمردن عمر»، در حقيقت شمردن اعمالى است كه در نامۀ عمر نوشته مى شود، تا بدان وسيله، بنيه زندگى جاودانه آخرت تمام شود، و در آن، آنچه مايه سعادت زندگى او در آن جا است، تا دانه آخر شمرده مى شود، كه چه نعمت هایى دارد، و چه نقمت هایى. | ||
و همان طور كه ماندن جنين در رحم مادر، باعث تماميت خلقت جسم او مى شود، ماندن آدمى هم در دنيا، براى همين است كه خلقت جانش پخته و تكميل گردد و خدا آنچه از عطايا برايش تقدير نموده، برايش تا به آخر بشمارد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۵۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۵۱ </center> | ||
بنابراين، جا ندارد كه انسانى از خداى تعالى، مرگ كسى را طلب كند و در آن استعجال نمايد. چه انسان كافر فاجر، و چه مؤمن صالح. براى اين كه مدت بقاى اولى در دنيا، همان مدت شمردن گناهان اوست، تا در برابرش كيفر شود. و مدت بقاى دومى، مدت شمردن حسنات اوست، تا در برابرش پاداش داده شود و بدان متنعم گردد. و اين آيه، «شمردن» را به هيچ قيدى، مقید نكرده، ولى از ظاهرش در بدو نظر، چنين فهميده مى شود كه مقصود شمردن نَفَس ها، يا ايّام زندگى است. | بنابراين، جا ندارد كه انسانى از خداى تعالى، مرگ كسى را طلب كند و در آن استعجال نمايد. چه انسان كافر فاجر، و چه مؤمن صالح. | ||
براى اين كه مدت بقاى اولى در دنيا، همان مدت شمردن گناهان اوست، تا در برابرش كيفر شود. و مدت بقاى دومى، مدت شمردن حسنات اوست، تا در برابرش پاداش داده شود و بدان متنعم گردد. | |||
و اين آيه، «شمردن» را به هيچ قيدى، مقید نكرده، ولى از ظاهرش در بدو نظر، چنين فهميده مى شود كه مقصود شمردن نَفَس ها، يا ايّام زندگى است. | |||
و به هرحال، چه آن باشد، چه اين، و چه اعمال، جملۀ «فَلَا تَعجَل عَلَيهِم»، تفريع و نتيجه گيرى از مطالب گذشته است. و جملۀ «إنَّما نَعُدُّ» تعليل آن است، و در حقيقت، علت تأخير را بيان مى كند، و خلاصه معناى آيه اين است كه: | و به هرحال، چه آن باشد، چه اين، و چه اعمال، جملۀ «فَلَا تَعجَل عَلَيهِم»، تفريع و نتيجه گيرى از مطالب گذشته است. و جملۀ «إنَّما نَعُدُّ» تعليل آن است، و در حقيقت، علت تأخير را بيان مى كند، و خلاصه معناى آيه اين است كه: |
ویرایش