گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۲ </center>
آن پيروى از هواى نفس و فراموشى هر حق و حقيقت بود، و به همين جهت از زبانشان گاهى انكار توحيد بيرون مى جست، و گاهى انكار معاد، و گاهى هم، رد و انكار دعوت رسالت، چون اين دعوت به دنياى ايشان و افسار گسيختگى آنان ضرر مى زد، و از پيروى هواى نفس ‍ بازشان مى داشت، پس يك بار عوام خود را خطاب نموده به طور تحقير و توهين به نوح (عليه السلام) اشاره نموده گفتند: «ما هذا الا بشر مثلكم ياكل مما تاكلون منه و يشرب مما تشربون»: اين جز بشرى مثل شما نيست، از آنچه شما مى خوريد و مى نوشيد مى خورد و مى نوشد و مقصودشان تكذيب نوح در دعوى رسالت است، كه بيان استدلالشان در داستان قبلى نوح گذشت.
آن، «پيروى از هواى نفس» و فراموشى هر حق و حقيقت بود. و به همين جهت، از زبانشان، گاهى انكار توحيد بيرون مى جست، و گاهى انكار معاد، و گاهى هم، ردّ و انكار دعوت رسالت.  


و از استدلالى كه كردند كه او مانند ساير مردم است چون مثل انسان مى خورد و مى نوشد، معلوم مى شود كه براى انسان غير از خوردن و نوشيدن كه خاصيت حیوانيت است كمال و فضيلت ديگرى سراغ نداشته اند و غير از خوردن و نوشيدن كه كمال و فضيلت حيوانات است سعادتى نمى ديدند، تنها خوشبختى بشر را در اين مى دانسته اند كه چون حيوانات در چريدن و لذت بردن آزاد باشد، همچنان كه قرآن كريم در وصف اين گونه مردم فرموده: «اولئك كالانعام» و نيز فرموده: «'''و الّذين كفروا يتمتعون و يأكلون كما تاكل الانعام».
چون اين دعوت، به دنياى ايشان و افسار گسيختگى آنان ضرر مى زد، و از پيروى هواى نفس بازشان مى داشت. پس يك بار عوام خود را خطاب نموده به طور تحقير و توهين به نوح «عليه السلام» اشاره نموده گفتند: «مَا هَذَا إلّا بَشَرٌ مِثلُكُم يَأكُلُ مِمَّا تَأكُلُونَ مِنهُ وَ يَشرَبُ مِمَّا تَشرَبُون»: اين، جز بشرى مثل شما نيست. از آنچه شما مى خوريد و مى نوشيد، مى خورد و مى نوشد. و مقصودشان، تكذيب نوح در دعوى رسالت است، كه بيان استدلالشان، در داستان قبلى نوح گذشت.


بار ديگر گفتند: «و لئن اطعتم بشرا مثلكم انكم اذا لخاسرون كه در معناى آن كلامى است كه در قصه سابق گفتند كه: «يريدان يتفضل عليكم» و مقصودشان اين بوده كه پيروى او با اينكه بشرى مانند شما است و هيچ فضيلتى بر شما ندارد، مايه خسران و بطلان سعادت زندگى شما است، چون جز حيات دنيا حيات ديگرى نيست، و در اين زندگى هم جز حريت و آزادى در لذت سعادتى نيست و اگر بخواهيد از كسى اطاعت كنيد كه بر شما فضيلتى ندارد حريتتان از دست مى رود، و اين مساوى با خسران شما است.
و از استدلالى كه كردند كه او مانند ساير مردم است، چون مثل انسان مى خورد و مى نوشد، معلوم مى شود كه براى انسان، غير از خوردن و نوشيدن كه خاصيت حیوانيت است، كمال و فضيلت ديگرى سراغ نداشته ان،د و غير از خوردن و نوشيدن، كه كمال و فضيلت حيوانات است، سعادتى نمى ديدند.  


بار سوم گفتند: «ايعدكم انكم اذا متم و كنتم ترابا و عظاما انكم مخرجون»، يعنى او شما را وعده مى دهد كه بعد از آن كه مُرديد و خاك و استخوان شديد مجددا از خاك بيرون مى شويد، يعنى براى حساب و جزا مبعوث مى شويد. «هيهات هيهات لما توعدون» كلمه «هيهات» در مورد استبعاد به كار مى رود، و تكرار آن مبالغه را مى رساند، يعنى به هيچ وجه این وعده ای که می دهد، شدنی نیست.
تنها خوشبختى بشر را در اين مى دانسته اند كه چون حيوانات در چريدن و لذت بردن آزاد باشد. همچنان كه قرآن كريم، در وصف اين گونه مردم فرموده: «أُولَئِكَ كَالأنعَام». و نيز فرموده: «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأكُلُونَ كَمَا تَأكُلُ الأنعَامُ».
 
بار ديگر گفتند: «وَ لَئِن أطَعتُم بَشَراً مِثلُكُم إنّكُم إذاً لَخَاسِرُون»، كه در معناى آن كلامى است كه در قصه سابق گفتند كه: «يُرِيدُ أن يَتَفَضَّلَ عَلَيكُم»، و مقصودشان اين بوده كه پيروى او، با اين كه بشرى مانند شما است و هيچ فضيلتى بر شما ندارد، مايه خسران و بطلان سعادت زندگى شما است. چون جز حيات دنيا، حيات ديگرى نيست، و در اين زندگى هم، جز حريت و آزادى در لذت، سعادتى نيست و اگر بخواهيد از كسى اطاعت كنيد كه بر شما فضيلتى ندارد، حرّيت تان از دست مى رود، و اين مساوى با خسران شما است.
 
بار سوم گفتند: «أيَعِدُكُم أنَّكُم إذا مِتُّم وَ كُنتُم تُرَاباً وَ عِظَاماً أنَّكُم مُخرَجُون». يعنى: او شما را وعده مى دهد كه بعد از آن كه مُرديد و خاك و استخوان شديد، مجددا از خاك بيرون مى شويد. يعنى براى حساب و جزا مبعوث مى شويد.  
 
«هَيهَاتَ هَيهَاتَ لِمَا تُوعَدُونَ»  - كلمۀ «هيهات» در مورد استبعاد به كار مى رود، و تكرار آن، مبالغه را مى رساند. يعنى به هيچ وجه، این وعده ای که می دهد، شدنی نیست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳ </center>
«'''ان هى الا حياتنا الدنيا نموت و نحيا'''»: مرادشان از اين كه گفتند «مى ميريم و زنده مى شويم»، اين است كه يك عده از ما مى ميرند، عده اى ديگر به دنيا مى آيند و پيوسته اين چنينيم. «و ما نحن بمبعوثين»، يعنى براى يك زندگى ديگر غير از زندگى دنيايى زنده نمى شويم.
«'''إن هِىَ إلّا حَيَاتُنَا الدُّنيَا نَمُوتُ وَ نَحيَا'''»: مرادشان از اين كه گفتند «مى ميريم و زنده مى شويم»، اين است كه يك عده از ما مى ميرند، عده اى ديگر به دنيا مى آيند و پيوسته اين چنين ايم. «وَ مَا نَحنُ بِمَبعُوثِين». يعنى: براى يك زندگى ديگر غير از زندگى دنيايى، زنده نمى شويم.


و ممكن است اين جمله از كلام ايشان را حمل بر تناسخ كنيم. و تناسخ عبارت از اين است كه با مرگ يك فرد آدمى، روح او از كالبدش بيرون آمده و به بدن يك فرد ديگر، چه انسان و چه غير انسان حلول كند، چون اين نظريه در ميان وثنى مذهبان (مشركين) شايع است ، و بسيارى از آنان تناسخ را به ولادت بعد از ولادت تعبير مى كنند، ولى اين احتمال آن طور كه بايد و شايد با سياق آيات مورد بحث سازگارى ندارد.
و ممكن است اين جمله از كلام ايشان را حمل بر تناسخ كنيم. و «تناسخ»، عبارت از اين است كه: با مرگ يك فرد آدمى، روح او از كالبدش بيرون آمده و به بدن يك فرد ديگر، چه انسان و چه غير انسان حلول كند. چون اين نظريه، در ميان وثنى مذهبان (مشركان) شايع است، و بسيارى از آنان، تناسخ را به ولادت بعد از ولادت تعبير مى كنند. ولى اين احتمال، آن طور كه بايد و شايد، با سياق آيات مورد بحث سازگارى ندارد.


بار چهارم گفتند: «ان هو الا رجل افترى على اللّه كذبا و ما نحن له بمؤمنين»، و مقصودشان از اين جمله تكذيب آن حضرت در دعوى رسالت، و آنچه كه دعوايش متضمن آن است مى باشد، قبلا هم توحيد و معاد را انكار كرده بودند.
بار چهارم گفتند: «إن هُوَ إلّا رَجُلٌ افتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِباً وَ مَا نَحنُ لَهُ بِمُؤمِنِين»، و مقصودشان از اين جمله، تكذيب آن حضرت در دعوى رسالت، و آنچه كه دعوايش متضمن آن است، مى باشد. قبلا هم توحيد و معاد را انكار كرده بودند.


و مرادشان از كلمه «نحن» - ما خودشان كه از بزرگان و اشرافند و عامه مردمشان مى باشند.
و مرادشان از كلمۀ «نَحنُ: ما»، خودشان (كه از بزرگان و اشراف اند) و عامۀ مردمشان مى باشند. همه را شركت دادند تا عامه مردم، ايشان را متهم نكنند به اين كه شما ما را به شرك و انكار رسالت رسول دعوت كرديد. ممكن هم هست مراد تنها خودشان باشند، نه عامه مردم، و منظورشان، اعلام نظريه خود بوده تا عوام هم، به آن ها اقتداء كنند.
همه را شركت دادند تا عامه مردم ايشان را متهم نكنند به اين كه شما ما را به شرك و انكار رسالت رسول دعوت كرديد. ممكن هم هست مراد تنها خودشان باشند، نه عامه مردم، و منظورشان اعلام نظريه خود بوده تا عوام هم به آن ها اقتداء كنند.


همه اين حرف ها در اول آيات ، آنجا كه خدا اوصاف آنان را مى شمرد جمع و يك جا آمده بود، و آن عبارت بود از انكار توحيد و نبوت و معاد، و اتراف در زندگى دنيا.
همه اين حرف ها در اول آيات، آن جا كه خدا اوصاف آنان را مى شمرد، جمع و يك جا آمده بود، و آن عبارت بود از: انكار توحيد و نبوت و معاد، و اتراف در زندگى دنيا.


اين را هم بايد دانست اين كه در صدر آيات كه فرمود: «و قال الملاء من قومه الّذين كفروا و كذبوا بلقاء الاخرة و اترفناهم» جمله: «من قومه» را بر جمله «الّذين كفروا» مقدم ذكر كرد، و در داستان سابق كه مى فرمود: «و قال الملاء الّذين كفروا من قومه» عكس اين را آورد، براى اين جهت است كه ترتيب جمله هاى پشت سر هم، يعنى «كفروا» و «كذّبوا» و «اترفناهم» به هم نخورد، و اگر هم بعد از همه جملات مى آورد، فاصله زياد مى شد.
اين را هم بايد دانست اين كه در صدر آيات كه فرمود: «وَ قَالَ المَلَاءُ مِن قَومِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ الآخِرَة وَ أترَفنَاهُم»، جملۀ «مِن قَومِهِ» را بر جملۀ «الَّذِينَ كَفَرُوا» مقدم ذكر كرد، و در داستان سابق كه مى فرمود: «وَ قَالَ المَلَاءُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن قَومِهِ» عكس اين را آورد، براى اين جهت است كه ترتيب جمله هاى پشت سرِ هم، يعنى «كَفَرُوا» و «كَذَّبُوا» و «أترَفنَاهُم» به هم نخورد، و اگر هم بعد از همه جملات مى آورد، فاصله زياد مى شد.


«'''قَالَ رَبّ انصرْنى بِمَا كَذَّبُونِ'''»:
«'''قَالَ رَبّ انصُرْنى بِمَا كَذَّبُونِ'''»:


تفسير اين جمله در داستان سابق گذشت.
تفسير اين جمله، در داستان سابق گذشت.


«'''قَالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَّيُصبِحُنَّ نَادِمِينَ'''»:
«'''قَالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَّيُصبِحُنَّ نَادِمِينَ'''»:


اين جمله پاسخ پروردگار به نوح در استجابت دعاى او است، و پشيمان شدن قوم
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۴ </center>
كنايه است از رسيدن عذاب انقراض. و اين كه فرمود: «عمّا قليل» كلمه «عن» به معناى بعد و كلمه «ما» براى تأكيد كمى مدت است، و ضمير جمع به قوم بر مى گردد. و لام در ليصبحن كلام را تأكيد مى كند، و همچنين نون تأكيد آن و معنايش اين است كه: سوگند مى خورم كه به زودى با فرا رسيدن عذاب، پشيمانى ايشان را خواهد گرفت.
اين جمله، پاسخ پروردگار به نوح در استجابت دعاى او است، و پشيمان شدن قوم، كنايه است از رسيدن عذاب انقراض.  
 
و اين كه فرمود: «عَمَّا قَلِيلٍ»، كلمۀ «عَن» به معناى «بعد»، و كلمۀ «ما»، براى تأكيد كمى مدت است، و ضمير جمع به قوم بر مى گردد. و «لام» در «لَيُصبِحُنّ»، كلام را تأكيد مى كند، و همچنين نون تأكيد آن و معنايش اين است كه: سوگند مى خورم كه به زودى با فرا رسيدن عذاب، پشيمانى ايشان را خواهد گرفت.
<span id='link32'><span>
<span id='link32'><span>
==نزول عذاب الهى و آغاز آن با صيحه اى آسمانى ==
==نزول عذاب الهى و آغاز آن با صيحه اى آسمانى ==
۱۶٬۸۲۴

ویرایش