گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۴۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
<span id='link379'><span>
<span id='link379'><span>


==وصف حال مشركين در ساعت مرگ كه از سلطه خدا مفرى نداشته ، ايمان دير هنگامشان سودىبه حالشان نمى رساند ==
==ایمان دیرهنگام مشركان، در ساعت مرگ، سودی به حالشان ندارد ==
«'''وَ لَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْت وَ أُخِذُوا مِن مَّكانٍ قَرِيبٍ'''»:
«'''وَ لَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِن مَّكانٍ قَرِيبٍ'''»:


از ظاهر سياق سابق ، و اشعار جمله آينده كه مى فرمايد: ((و حيل بينهم و بين ما يشتهون كما فعل باشياعهم من قبل (( بر مى آيد كه : آيات چهارگانه مورد بحث ، وصف حال مشركين قريش و امثال ايشان در ساعت مرگ است
از ظاهر سياق سابق، و إشعار جمله آينده كه مى فرمايد: «وَ حِيلَ بَينَهُم وَ بَينَ مَا يَشتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأشيَاعِهِم مِن قَبل» بر مى آيد كه: آيات چهارگانه مورد بحث، وصف حال مشركان قريش و امثال ايشان، در ساعت مرگ است.


بنابراين جمله ((و لو ترى اذ فزعوا(( معنايش اين است كه چون اين مشركين به فزع جان كندن بيفتند ((فلا فوت (( نمى توانند از خدا فوت شوند، و از او بگريزند، و يا به جايى پناهنده گشته ، يا چيزى را بين خدا و خود حائل سازند
بنابراين، جملۀ «وَ لَو تَرَى إذ فَزِعوُا»، معنايش اين است كه چون اين مشركان به فزع جان كندن بيفتند «فَلَا فَوتَ»، نمى توانند از خدا فوت شوند، و از او بگريزند، و يا به جايى پناهنده گشته، يا چيزى را بين خدا و خود حائل سازند.


«'''و اخذوا من مكان قريب'''» - اين جمله كنايه است از اينكه بين آنان و كسى كه آنان را مى گيرد هيچ فاصله نيست و اگر به عبارت مجهول تعبير آورده براى اين است كه گرفتن به خداى سبحان منسوب گردد. و خداى سبحان خود را توصيف كرده به اينكه او قريب است و در جاى ديگر از معناى نزديكى خود خبر داده ، كه : ((و نحن اقرب اليه منكم و لكن لا تبصرون (( و از نزديكى بيش از آن در آيه ((و نحن اقرب اليه من حبل الوريد(( خبر داده و از نزديكى كه از آن نيز بيشتر است در آيه ((ان الله يحول بين المرء و قلبه (( خبر داده . سپس فرموده كه حتى از خود شما به خودتان نزديك تر است ، و اين موقف همان ((مرصاد(( است كه فرموده : ((ان ربك لبالمرصاد((
«'''وَ أُخِذُوا مِن مَكَانٍ قَرِيبٍ'''» - اين جمله، كنايه است از اين كه بين آنان و كسى كه آنان را مى گيرد، هيچ فاصله نيست. و اگر به عبارت مجهول تعبير آورده، براى اين است كه گرفتن به خداى سبحان منسوب گردد. و خداى سبحان، خود را توصيف كرده به اين كه: «او، قريب است».  


با در نظر گرفتن اين آيات ، و اينكه مى دانيم گيرنده در جمله ((و اخذوا...((، خود خدا است ، ديگر چگونه تصور مى شود كه آدمى بتواند از قدرت خدا فرار كند؟ با اينكه خدا از من به من نزديك تر است ، و يا چگونه ممكن است آدمى از قدرت ملائكه اش بگريزد، و از قلم بيفتد، با اينكه ملائكه مكرم كه اوامر را از خدا مى گيرند، ديگر هيچ حاجبى و حائلى بين آنان و خدا نيست ، و حتى واسطه اى هم در كار ندارند
و در جاى ديگر، از معناى نزديكى خود خبر داده كه: «وَ نَحنُ أقرَبُ إلَيهِ مِنكُم وَلَكِن لَا تُبصِرُون». و از نزديكى بيش از آن، در آيه: «وَ نَحنُ أقرَبُ إلَيهِ مِن حَبلِ الوَرِيد» خبر داده، و از نزديكى كه از آن نيز بيشتر است، در آيه: «أنَّ اللهَ يَحُولُ بَينَ المَرءِ وَ قَلبِهِ» خبر داده. سپس فرموده كه: حتى از خود شما، به خودتان نزديك تر است و اين موقف، همان «مرصاد» است كه فرموده: «إنَّ رَبَّكَ لَبِالمِرصَاد».
 
با در نظر گرفتن اين آيات، و اين كه مى دانيم گيرنده در جملۀ «وَ أُخِذُوا...»، خود خدا است، ديگر چگونه تصور مى شود كه آدمى بتواند از قدرت خدا فرار كند؟ با اين كه خدا از من به من نزديك تر است، و يا چگونه ممكن است آدمى از قدرت ملائكه اش بگريزد، و از قلم بيفتد، با اين كه ملائكۀ مُكرّم، كه اوامر را از خدا مى گيرند، ديگر هيچ حاجبى و حائلى بين آنان و خدا نيست، و حتى واسطه اى هم در كار ندارند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۸۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۸۹ </center>
پس اينكه فرمود: ((و اخذوا من مكان قريب (( نوعى تمثيل براى نزديكى خداى تعالى به آدمى است ، تمثيل همان معنايى كه ما از قرب مى كنيم ، چون قرب و بعد ما كه در زندان زمان و مكان قرار داريم ، غير از قرب و بعد در دستگاه الهى است ، و اگر بخواهيم از آن گفتگو كنيم ، بايد تمثيل بياوريم و گرنه واقع قضيه مهم تر از آن است كه بتوان تصورش كرد
پس اين كه فرمود: «وَ أُخِذُوا مِن مَكَانٍ قَرِيبٍ»، نوعى تمثيل براى نزديكى خداى تعالى به آدمى است. تمثيل همان معنايى كه ما از «قرب» مى كنيم. چون «قرب» و «بُعد» ما، كه در زندان زمان و مكان قرار داريم،  غير از قُرب و بُعد در دستگاه الهى است. و اگر بخواهيم از آن گفتگو كنيم، بايد تمثيل بياوريم و گرنه واقع قضيه، مهمتر از آن است كه بتوان تصورش كرد.


«'''وَ قَالُوا ءَامَنَّا بِهِ وَ أَنى لهَُمُ التَّنَاوُش مِن مَّكانِ بَعِيدٍ'''»:
«'''وَ قَالُوا آمَنَّا بِهِ وَ أَنَّى لهَُمُ التَّنَاوُش مِن مَّكانِ بَعِيدٍ'''»:


كلمه ((تناوش (( به معناى تناول و گرفتن است ، و ضمير در ((به (( - به طورى كه از سياق بر مى آيد - به قرآن بر مى گردد
كلمۀ «تَنَاوُش»، به معناى تناول و گرفتن است، و ضمير در «بِهِ» - به طورى كه از سياق بر مى آيد - به قرآن بر مى گردد.


و مراد از اينكه فرمود از مكانى دور مى گيرند، اين است كه در عالم آخرت هستند، كه عالم تعيين جزاء است ، و آن بسيار دور است از دنيا، كه جاى عمل و محل اكتساب اختيارى است ، چون در اين عالم براى كفار غيب ، شهادت ، و شهادت ، غيب شده ، همچنان كه آيه بعدى بدان اشاره مى نمايد
و مراد از اين كه فرمود: «از مكانى دور مى گيرند»، اين است كه در عالَم آخرت هستند، كه عالَم تعيين جزاء است، و آن بسيار دور است از دنيا، كه جاى عمل و محل اكتساب اختيارى است. چون در اين عالَم، براى كفار غيب، شهادت، و شهادت، غيب شده، همچنان كه آيه بعدى، بدان اشاره مى نمايد.


«'''وَ قَدْ كفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ وَ يَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِن مَّكانِ بَعِيدٍ'''»:
«'''وَ قَدْ كفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ وَ يَقْذِفُونَ بِالْغَيْبِ مِن مَّكانِ بَعِيدٍ'''»:


اين جمله حال از ضمير در جمله ((و انى لهم التناوش (( است . و مراد از جمله ((و يقذفون بالغيب من مكان بعيد(( اين است كه از عالم دنيا درباره عالم آخرت نسبتهاى نسنجيده مى دهند، با اينكه بغير از پندار و مظنه دليلى ندارند، و با اينكه اصلا آخرت غايب از حواس ‍ اينهاست ، و با اين حال چگونه مى گويند بعثى و بهشتى و دوزخى نيست ؟ بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از اين جمله اين است كه به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) نسبت ناروا مى دهند، و او را ساحر و دروغگو و مفترى و شاعر مى خوانند
اين جمله، حال از ضمير در جملۀ «وَ أنَّى لَهُمُ التَّنَاوُشُ» است. و مراد از جملۀ «وَ يَقذِفُونَ بِالغَيبِ مِن مَكَانٍ بَعِيدٍ» اين است كه از عالَم دنيا درباره عالَم آخرت، نسبت هاى نسنجيده مى دهند، با اين كه به غير از پندار و مظنّه دليلى ندارند. و با اين كه اصلا آخرت، غايب از حواس اين هاست، و با اين حال چگونه مى گويند بعثى و بهشتى و دوزخى نيست؟
 
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از اين جمله، اين است كه به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم»، نسبت ناروا مى دهند، و او را «ساحر» و «دروغگو» و «مفترى» و «شاعر» مى خوانند.


عنايت در اين آيه همه در اين است كه دنيا نسبت به آخرت مكانى است بعيد، همچنان كه در جمله قبل آخرت را نسبت به دنيا مكانى بعيد مى خواند
عنايت در اين آيه، همه در اين است كه دنيا نسبت به آخرت، مكانى است بعيد. همچنان كه در جملۀ قبل، آخرت را نسبت به دنيا مكانى بعيد مى خواند.


و معناى هر دو آيه با هم اين است كه : مشركين وقتى گرفتار مى شوند، مى گويند: ما به حق كه همان قرآن است ايمان آورديم ، و كجا و كى مى توانند ايمان به قرآن را تناول كنند، و بگيرند، - ايمانى كه فايده نجات داشته باشد - براى اينكه در مكانى دور از دنيا گرفتار شده اند، و حال آنكه آنها در دنيا بدان كفر ورزيدند، و آخرت را با ظنون و اوهام و از مكانى بسيار دور انكار مى كردند
و معناى هر دو آيه با هم، اين است كه: مشركان وقتى گرفتار مى شوند، مى گويند: ما به «حق» كه همان قرآن است، ايمان آورديم، و كجا و كى مى توانند ايمان به قرآن را تناول كنند، و بگيرند - ايمانى كه فايده نجات داشته باشد - براى اين كه در مكانى دور از دنيا گرفتار شده اند، و حال آن كه آن ها در دنيا بدان كفر ورزيدند، و آخرت را با ظنون و اوهام و از مكانى بسيار دور، انكار مى كردند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۹۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۵۹۰ </center>
«'''وَ حِيلَ بَيْنهُمْ وَ بَينَ مَا يَشتهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشيَاعِهِم مِّن قَبْلُ إِنهُمْ كانُوا فى شكٍ مُّرِيبِ'''»:
«'''وَ حِيلَ بَيْنهُمْ وَ بَينَ مَا يَشتهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشيَاعِهِم مِّن قَبْلُ إِنهُمْ كانُوا فى شكٍ مُّرِيبِ'''»:


از ظاهر سياق چنين به نظر مى رسد، كه مراد از ((ما يشتهون (( لذائذ مادى دنيوى باشد، كه مرگ بين ايشان و آن لذائذ فاصله مى شود. و مراد از اشياع آن ، اشباهشان از امتهاى گذشته است ، و يا كسانى است كه مذهب همينها را داشته باشند. و جمله ((انهم كانوا فى شك مريب (( تعليل و بيان علت جمله ((كما فعل...(( است
از ظاهر سياق چنين به نظر مى رسد، كه مراد از «مَا يَشتَهُون»، لذایذ مادى دنيوى باشد، كه مرگ بين ايشان و آن لذایذ فاصله مى شود. و مراد از «أشياع» آن، اشباهشان از امت هاى گذشته است، و يا كسانى است كه مذهب همين ها را داشته باشند. و جملۀ «إنَّهُم كَانُوا فِى شَكٍّ مُرِيب»، تعليل و بيان علت جملۀ «كَمَا فُعِلَ...» است.
 
و معناى آيه چنين است كه: بين مشركان كه به عذاب خدا گرفتار شدند، و بين لذایذى كه در دنيا داشتند، حيلوله و جدايى افتاد، همان طور كه با مردمى شبيه ايشان از مشركان امت هاى گذشته، همين معامله شد. به خاطر اين كه از امر «حق» و يا امر «آخرت» در شك بودند و سخنانى بدون دليل درباره اش مى گفتند.


و معناى آيه چنين است كه : بين مشركين كه به عذاب خدا گرفتار شدند، و بين لذائذى كه در دنيا داشتند، حيلوله ، و جدايى افتاد، همان طور كه با مردمى شبيه ايشان از مشركين امتهاى گذشته همين معامله شد، به خاطر اينكه از امر حق و يا امر آخرت در شك بودند و سخنانى بدون دليل درباره اش مى گفتند. و بدان و آگاه باش كه آنچه در معنا و تفسير اين چهار آيه گذشت ظاهر آيات مزبور بود و روايات بسيار از طرق شيعه و سنى رسيده ، كه : آيات مورد بحث ناظر است به فرو رفتن لشكر سفيانى در بيابان ((بيداء(( كه يكى از علامتهاى ظهور مهدى (عليه السلام ) و متصل به آن است ، و بنابر اينكه آيات در اين باره نازل شده باشد، آن گاه معنايى كه ما ذكر كرديم از باب جرى ، و حمل كلى بر مصداق مى شود
و بدان و آگاه باش كه آنچه در معنا و تفسير اين چهار آيه گذشت، ظاهر آيات مزبور بود و روايات بسيار از طرق شيعه و سنى رسيده كه: آيات مورد بحث، ناظر است به فرو رفتن لشكر سُفيانى در بيابان «بَيدَاء»، كه يكى از علامت هاى ظهور مهدى «عليه السلام» و متصل به آن است. و بنابر اين كه آيات در اين باره نازل شده باشد، آنگاه معنايى كه ما ذكر كرديم، از باب جرى، و حمل كلى بر مصداق مى شود.
<span id='link380'><span>
<span id='link380'><span>
==بحث روايتى ==
==بحث روايتى ==
در تفسير قمى در ذيل آيه ((و اسروا الندامه لما راوا العذاب (( از معصوم (عليه السلام ) رسيده كه فرمود: وقتى ولى خدا را مى بينند كه در چه ناز و نعمت است ، و خود در آتش دوزخند، ندامت خود را پنهان مى دارند، شخصى پرسيد: يا بن رسول الله اين پوشاندن ندامت چه فايده اى به حال آنان دارد، به اينكه در عذابند؟ فرمود: از شماتت دشمنان كراهت دارند
در تفسير قمى در ذيل آيه ((و اسروا الندامه لما راوا العذاب (( از معصوم (عليه السلام ) رسيده كه فرمود: وقتى ولى خدا را مى بينند كه در چه ناز و نعمت است ، و خود در آتش دوزخند، ندامت خود را پنهان مى دارند، شخصى پرسيد: يا بن رسول الله اين پوشاندن ندامت چه فايده اى به حال آنان دارد، به اينكه در عذابند؟ فرمود: از شماتت دشمنان كراهت دارند
۱۶٬۹۰۷

ویرایش