گمنام

تفسیر:المیزان جلد۷ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۳۸۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۳۸۷ </center>
<span id='link200'><span>
<span id='link200'><span>
==داشتن بركت و خير كثير و هدايت انسان به سعادت ، نشانه نزول قرآن از سوى خدا است . ==
==خير و برکت كثير، نشانه نزول قرآن از سوى خدا است ==
از اين آيه معلوم مى شود كه غرض از آيات قبلى مقدمه چينى براى اثبات اين بوده كه قرآن كريم نيز كتابى است نازل از طرف خداى تعالى ، نه ساخته پيغمبر، و لذا فرمود: «''' كتابى است كه ما آنرا نازل كرديم '''» و مثل آيه «''' كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته '''» نفرمود: «''' ما آنرا به تو نازل كرديم '''» .
از اين آيه معلوم مى شود كه غرض از آيات قبلى مقدمه چينى براى اثبات اين بوده كه قرآن كريم نيز كتابى است نازل از طرف خداى تعالى، نه ساخته پيغمبر، و لذا فرمود: «كتابى است كه ما آنرا نازل كرديم»، و مثل آيه «كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته»، نفرمود: «ما آن را به تو نازل كرديم».
و نيز معلوم مى شود آن دو وصفى كه در آيه براى كتاب ذكر شده به منزله ادله اى است بر اينكه قرآن كريم نازل شده از طرف خدا است ، در حاليكه نمى توان آن را جزء ادله شمرد. پس يكى از امارات اينكه قرآن از طرف خدا نازل شده اين است كه در آن بركت و خير كثير است و مردم را به سوى استوارترين راه هدايت نموده و خداوند به وسيله آن كسانى را كه در پى تحصيل رضاى اويند به راههاى سلامت رهبرى مى كند، مردم در امر دنيايشان از آن منتفع شده اجتماعشان متشكل و قوايشان فشرده و آرايشان متحد مى شود، و در نتيجه صاحب زندگى طيب و پاكى مى گردند. جهل و هر رذيله اخلاقى از قبيل بخل و كينه از ميانشان رخت بربسته در زير سايه سعادتشان از امنيت و رفاه عيش كامياب مى گردند و در آخرت از پاداش بزرگ و نعمت جاويد برخوردار مى شوند.
 
اگر قرآن كريم از طرف خداى تعالى نبود و آورنده آن خودش آنرا به منظور به دام انداختن مردم درست كرده ، و يا موهوماتى بود كه در نفس ‍ صاحبش به صورت حقيقت جلوه كرده و يا القائاتى بود شيطانى كه صاحبش آنرا وحى آسمانى و از طرف خداى تعالى پنداشته بود هرگز اين چنين دلهاى بشر را مسخر نمى كرد و اين بركات معنوى و الهى بر آن مترتب نمى شد. آرى ، راه شر راهرو خود را جز به سوى شر هدايت نمى كند و جز فساد اثرى نميبخشد، همچنانكه خداوند فرموده : «''' فان الله لا يهدى من يضل '''» و نيز فرموده : «''' و الله لا يهدى القوم الفاسقين '''» و نيز فرموده : «''' و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه و الذى خبث لا يخرج الا نكدا '''» .
و نيز معلوم مى شود آن دو وصفى كه در آيه براى كتاب ذكر شده به منزله ادله اى است بر اينكه قرآن كريم نازل شده از طرف خدا است ، در حاليكه نمى توان آن را جزء ادله شمرد.  
و نيز از امارات اينكه قرآن كريم از طرف خداى تعالى نازل شده يكى اين است كه اين كتاب غرض خداى تعالى را از خلقت عالم تامين مى كند. چون غرض خداى تعالى از اين عمل اين بوده كه بشر را به سوى سعادت زندگى دنيا و آخرت هدايت كند، و او را به وسيله وحى انذار نمايد و قرآن كريم همين طور است ، زيرا در همين آيه مورد بحث اين معنا را خاطر نشان ساخته مى فرمايد: «''' و لتنذر ام القرى و من حولها : تا ام القرى و اطرافيان آن را انذار كنى '''» و مقصود از «''' ام القرى '''» مكه مكرمه ، و غرض از انذار آن انذار اهل آن است ، و مقصود از اطرافيان آن اهالى قرا و شهرستانهاى روى زمين و يا به گفته بعضيها بلاد مجاور آن است .
 
اين آيه دلالت دارد بر اينكه خداى تعالى عنايت خاصى به مكه دارد، چون مكه معظمه حرم خداوند است ، و دعوت اسلامى از آنجا شروع شده و به ساير نواحى عالم منتشر گرديده است .
پس يكى از امارات اين كه قرآن از طرف خدا نازل شده اين است كه در آن بركت و خير كثير است و مردم را به سوى استوارترين راه هدايت نموده و خداوند به وسيله آن كسانى را كه در پى تحصيل رضاى اويند به راه هاى سلامت رهبرى مى كند، مردم در امر دنيايشان از آن منتفع شده اجتماعشان متشكل و قوايشان فشرده و آرايشان متحد مى شود، و در نتيجه صاحب زندگى طيب و پاكى مى گردند. جهل و هر رذيله اخلاقى از قبيل بخل و كينه از ميانشان رخت بربسته در زير سايه سعادتشان از امنيت و رفاه عيش كامياب مى گردند و در آخرت از پاداش بزرگ و نعمت جاويد برخوردار مى شوند.
از آنچه گفته شد اين معنا روشن گرديد كه از نظر سياق كلام و مخصوصا بنا بر قرائت «''' لينذر '''» به صيغه غيبت مناسب تر آن است كه جمله مورد بحث را عطف بر «''' مصداق '''» بگيريم همچنانكه زمخشرى نيز عطف گرفته براى اينكه اين معطوف و آن معطوف عليه هر دو در اينكه مشتمل بر معناى غايت و نتيجه اند مشترك مى باشند، و تقدير آيه چنين است : «''' ليصدق ما بين يديه و لتنذر ام القرى : اين كتاب مباركى است كه ما نازلش كرديم تا كتابهاى پيشين را تصديق نموده و تو با آن مردم مكه و اطرافش را انذار كنى '''» .
 
بعضى ديگر گفته اند: اين جمله عطف است بر كلمه «''' مبارك '''» و تقدير آيه چنين است : «''' انزلناه لتنذر ام القرى و من حولها : نازلش ‍ كرديم تا تو، به وسيله آن مردم ام القرى و اطراف آنرا انذار كنى '''» .
اگر قرآن كريم از طرف خداى تعالى نبود و آورنده آن خودش آنرا به منظور به دام انداختن مردم درست كرده، و يا موهوماتى بود كه در نفس ‍ صاحبش به صورت حقيقت جلوه كرده و يا القائاتى بود شيطانى كه صاحبش آن را وحى آسمانى و از طرف خداى تعالى پنداشته بود هرگز اين چنين دلهاى بشر را مسخر نمى كرد و اين بركات معنوى و الهى بر آن مترتب نمى شد.  
وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ يُؤْمِنُونَ...
 
آرى، راه شر راهرو خود را جز به سوى شر هدايت نمى كند و جز فساد اثرى نمی بخشد، همچنان كه خداوند فرموده : «فان الله لا يهدى من يضل»، و نيز فرموده: «و الله لا يهدى القوم الفاسقين»، و نيز فرموده : «و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه و الذى خبث لا يخرج الا نكدا».
 
و نيز از امارات اينكه قرآن كريم از طرف خداى تعالى نازل شده يكى اين است كه اين كتاب غرض خداى تعالى را از خلقت عالم تامين مى كند.  
 
چون غرض خداى تعالى از اين عمل اين بوده كه بشر را به سوى سعادت زندگى دنيا و آخرت هدايت كند، و او را به وسيله وحى انذار نمايد و قرآن كريم همين طور است. زيرا در همين آيه مورد بحث اين معنا را خاطر نشان ساخته مى فرمايد: «و لتنذر ام القرى و من حولها: تا ام القرى و اطرافيان آن را انذار كنى».
 
و مقصود از «ام القرى»، مكه مكرمه ، و غرض از انذار آن انذار اهل آن است ، و مقصود از اطرافيان آن اهالى قرا و شهرستان هاى روى زمين و يا به گفته بعضيها بلاد مجاور آن است.
 
اين آيه دلالت دارد بر اينكه خداى تعالى عنايت خاصى به مكه دارد، چون مكه معظمه حرم خداوند است ، و دعوت اسلامى از آنجا شروع شده و به ساير نواحى عالم منتشر گرديده است.
 
از آنچه گفته شد اين معنا روشن گرديد كه از نظر سياق كلام و مخصوصا بنا بر قرائت «لينذر» به صيغه غيبت مناسب تر آن است كه جمله مورد بحث را عطف بر «مصداق» بگيريم، همچنان كه زمخشرى نيز عطف گرفته براى اينكه اين معطوف و آن معطوف عليه هر دو در اينكه مشتمل بر معناى غايت و نتيجه اند مشترك مى باشند، و تقدير آيه چنين است: «ليصدق ما بين يديه و لتنذر ام القرى: اين كتاب مباركى است كه ما نازلش كرديم تا كتابهاى پيشين را تصديق نموده و تو با آن مردم مكه و اطرافش را انذار كنى».
 
بعضى ديگر گفته اند: اين جمله عطف است بر كلمه «مبارك» و تقدير آيه چنين است: «انزلناه لتنذر ام القرى و من حولها: نازلش ‍ كرديم تا تو، به وسيله آن مردم ام القرى و اطراف آن را انذار كنی».
 
«'''وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالاَخِرَةِ يُؤْمِنُونَ...'''»:
 
اين جمله به منزله تفريع براى اوصافى است كه خداى سبحان براى قرآن كريم بر شمرده . گويا خواسته است بفرمايد: بعد از آنكه ثابت شد كتاب مبارك و مصدقى كه ما نازلش كرده ايم كتابى است كه به منظور انذار اهل زمين نازل شده پس كسانى كه به نشات آخرت ايمان دارند به اين كتاب نيز ايمان خواهند آورد، زيرا اين كتاب منظور و ايده آل آخرتى آنان را كه همان ايمنى دائمى است تاءمين مى كند، و آنان را از عذاب دائمى مى ترساند.
اين جمله به منزله تفريع براى اوصافى است كه خداى سبحان براى قرآن كريم بر شمرده . گويا خواسته است بفرمايد: بعد از آنكه ثابت شد كتاب مبارك و مصدقى كه ما نازلش كرده ايم كتابى است كه به منظور انذار اهل زمين نازل شده پس كسانى كه به نشات آخرت ايمان دارند به اين كتاب نيز ايمان خواهند آورد، زيرا اين كتاب منظور و ايده آل آخرتى آنان را كه همان ايمنى دائمى است تاءمين مى كند، و آنان را از عذاب دائمى مى ترساند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۳۸۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۳۸۹ </center>
سپس خداى تعالى خصوصى ترين اوصاف اين مؤ منين را بيان نموده و آن اين است كه : در امر نماز و عباداتى كه در آن خداى را ذكر مى كنند محافظت و مراقبت دارند. و اين صفت همان است كه در «''' سوره مؤ منون '''» در خاتمه صفات مؤ منين ذكر كرده و فرموده : «''' و الذين هم على صلواتهم يحافظون '''» .
سپس خداى تعالى خصوصى ترين اوصاف اين مؤمنان را بيان نموده و آن اين است كه : در امر نماز و عباداتى كه در آن خداى را ذكر مى كنند محافظت و مراقبت دارند. و اين صفت همان است كه در «سوره مؤمنون» در خاتمه صفات مؤمنان ذكر كرده و فرموده: «و الذين هم على صلواتهم يحافظون».
و از اينكه در همان سوره اولين صفت مؤ منين را خشوع دانسته و فرموده : «''' الذين هم فى صلاتهم خاشعون '''» استفاده مى شود كه مراد از محافظت هم در آن سوره و هم در اين آيه همان خشوع در نماز و تذلل و تاءثر باطنى از عظمت پروردگار در موقع ايستادن در مقام عبوديت او است ، ليكن ديگر مفسران محافظت را به مراقبت در اوقات نماز تفسير كرده اند.
 
گفتارى پيرامون معناى بركت از نظر قرآن .
و از اين كه در همان سوره اولين صفت مؤ منين را خشوع دانسته و فرموده: «الذين هم فى صلاتهم خاشعون» استفاده مى شود كه مراد از محافظت هم در آن سوره و هم در اين آيه همان خشوع در نماز و تذلل و تاءثر باطنى از عظمت پروردگار در موقع ايستادن در مقام عبوديت او است، ليكن ديگر مفسران محافظت را به مراقبت در اوقات نماز تفسير كرده اند.
راغب در مفردات مى گويد: اصل كلمه «''' بركت '''» ، «''' برك '''» به فتحه باء و به معناى سينه شتر است ، و ليكن در غير اين معنا نيز استعمال مى شود، از آن جمله مى گويند: «''' فلانى داراى بركه است '''» و «''' برك البعير '''» به معناى اين است كه شتر سينه خود را به زمين زد. و چون اين معنا مستلزم يك نحو قرار گرفتن و ثابت شدن است لذا كلمه مزبور را در ثبوت كه لازمه معناى اصلى است نيز استعمال كرده و مى گويند: «''' ابتركوا فى الحرب : در جنگ پايبرجا شده و به عقب برنگشتند '''» و به همين مناسبت آن محلى را كه مردان دلير و شجاعان لشكر موضع مى گيرند «''' براكاء '''» و «''' بروكاء '''» مى نامند، و نيز در جايى كه حيوان از راه رفتن باز مى ايستد و به هيچ وجه تكان نمى خورد مى گويند: «''' ابتركت الدابة '''» و آب انبار را نيز به همين جهت بركه مى نامند، براى اينكه آب انبار محل ثابت شدن و قرار گرفتن آب است . و «''' بركت '''» ثبوت خير خداوندى است در چيزى ، و اگر فرموده : «''' لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض '''» براى اين بوده كه خيرات در زمين و آسمان قرار گرفته ، همچنانكه آب در بركه جاى مى گيرد.
 
==گفتارى پيرامون معناى بركت از نظر قرآن ==
راغب در مفردات مى گويد: اصل كلمه «بركت»، «برك» به فتحه باء و به معناى سينه شتر است، وليكن در غير اين معنا نيز استعمال مى شود، از آن جمله مى گويند: «فلانى داراى بركه است» و «برك البعير» به معناى اين است كه شتر سينه خود را به زمين زد.
 
و چون اين معنا مستلزم يك نحو قرار گرفتن و ثابت شدن است لذا كلمه مزبور را در ثبوت كه لازمه معناى اصلى است نيز استعمال كرده و مى گويند: «ابتركوا فى الحرب: در جنگ پای برجا شده و به عقب بر نگشتند»، و به همين مناسبت آن محلى را كه مردان دلير و شجاعان لشكر موضع مى گيرند «براكاء» و «بروكاء» مى نامند.
 
و نيز در جايى كه حيوان از راه رفتن باز مى ايستد و به هيچ وجه تكان نمى خورد، مى گويند: «ابتركت الدابة»، و آب انبار را نيز به همين جهت بركه مى نامند. براى اين كه آب انبار، محل ثابت شدن و قرار گرفتن آب است.  
 
و «بركت» ثبوت خير خداوندى است در چيزى، و اگر فرموده: «لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض»، براى اين بوده كه خيرات در زمين و آسمان قرار گرفته، همچنان كه آب در بركه جاى مى گيرد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۳۹۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۷ صفحه : ۳۹۰ </center>
و «''' مبارك '''» چيزى است كه اين خبر در آن باشد و به همين معنا است آيه «''' هذا ذكر مبارك انزلناه '''» .
و «مبارك»، چيزى است كه اين خبر در آن باشد و به همين معنا است آيه «هذا ذكر مبارك انزلناه».
سپس مى گويد: از آنجايى كه خيرات الهى از مقام ربوبيتش بطور نامحسوس صادر مى شود، و مقدار و عدد آن هم قابل شمردن نيست ، لذا به هر چيزى كه داراى زياده غير محسوسى است مى گويند: اين چيز مبارك و داراى بركت است ، روايتى هم كه مى گويد «''' هيچ مالى از صدقه دادن كم نمى شود '''» مقصودش همين نقصان غير محسوس ‍ است نه كاهش مخصوص كه بعضى از زيانكاران پنداشته و در رد آن گفته اند: ما ترازو مى گذاريم و از فلان مال ، مقدارى صدقه داده سپس ‍ آنرا بار ديگر مى سنجيم و مى بينيم كه به مقدار صدقه كم شده است . راغب سپس اضافه كرده است كه : مراد از «''' تبارك الله '''» اختصاص خداوند است به خيرات .
 
پس بنابراين ، بركت به معناى خيرى است كه در چيزى مستقر گشته و لازمه آن شده باشد، مانند بركت در نسل كه به معناى فراوانى اعقاب يا بقاى نام و دودمان است ، و بركت در غذا كه به معناى سير كردن مردم بيشترى است ، و بركت در وقت كه به معناى گنجايش داشتن براى انجام كارى است كه آن مقدار وقت معمولا گنجايش انجام چنان كارى را ندارد.
سپس مى گويد: از آن جايى كه خيرات الهى از مقام ربوبيتش بطور نامحسوس صادر مى شود، و مقدار و عدد آن هم قابل شمردن نيست، لذا به هر چيزى كه داراى زياده غير محسوسى است مى گويند: اين چيز مبارك و داراى بركت است.
چيزى كه هست از آنجا كه غرض از دين تنها و تنها سعادت معنوى و يا حسى منتهى به معنوى است ، لذا مقصود از بركت در لسان دين آن چيزى است كه در آن خير معنوى و يا مادى منتهى به معنوى باشد، مانند آن دعايى كه ملائكه در حق ابراهيم (عليهالسلام ) كرده و گفتند: «''' رحمة الله و بركاته عليكم اهل البيت '''» كه مراد از آن ، بركت معنوى مانند دين و قرب خدا و ساير خيرات گوناگون معنوى ، و نيز بركت حسى مانند مال و كثرت و بقاى نسل و دودمان و ساير خيرات مادى است كه برگشت آن به معنويات مى باشد.
 
روايتى هم كه مى گويد: «هيچ مالى از صدقه دادن كم نمى شود»، مقصودش همين نقصان غير محسوس ‍ است، نه كاهش مخصوص، كه بعضى از زيانكاران پنداشته و در رد آن گفته اند: ما ترازو مى گذاريم و از فلان مال، مقدارى صدقه داده، سپس آن را بار ديگر مى سنجيم و مى بينيم كه به مقدار صدقه كم شده است.
 
راغب سپس اضافه كرده است كه: مراد از «تبارك الله»، اختصاص خداوند است به خيرات.
 
پس بنابراين، بركت به معناى خيرى است كه در چيزى مستقر گشته و لازمه آن شده باشد، مانند بركت در نسل كه به معناى فراوانى اعقاب يا بقاى نام و دودمان است ، و بركت در غذا كه به معناى سير كردن مردم بيشترى است، و بركت در وقت كه به معناى گنجايش داشتن براى انجام كارى است كه آن مقدار وقت معمولا گنجايش انجام چنان كارى را ندارد.
 
چيزى كه هست از آن جا كه غرض از دين تنها و تنها سعادت معنوى و يا حسى منتهى به معنوى است، لذا مقصود از بركت در لسان دين آن چيزى است كه در آن خير معنوى و يا مادى منتهى به معنوى باشد. مانند آن دعايى كه ملائكه در حق ابراهيم (عليه السلام) كرده و گفتند: «رحمة الله و بركاته عليكم اهل البيت»، كه مراد از آن، بركت معنوى مانند دين و قرب خدا و ساير خيرات گوناگون معنوی، و نيز بركت حسى مانند مال و كثرت و بقاى نسل و دودمان و ساير خيرات مادى است كه برگشت آن به معنويات مى باشد.
<span id='link201'><span>
<span id='link201'><span>
==بيان اينكه سببيت خدا و بركت او در طول ساير اسباب است ، ونزول بركت ، با عمل ساير عوامل منافات ندارد. ==
==بيان اينكه سببيت خدا و بركت او در طول ساير اسباب است ، ونزول بركت ، با عمل ساير عوامل منافات ندارد. ==
بنابر آنچه گفته شد، معناى بركت مانند امور نسبى به اختلاف اغراض ‍ مختلف مى شود، چون خيريت هر چيزى به حسب آن غرضى است كه متعلق به آن مى شود، مثلا طعامى كه انسان مى خورد بعضى غرضشان از خوردن آن سير شدن است ، و بعضى غرضشان از خوردن آن تنها حفظ سلامت است ، چون غذاى مورد نظرشان را در ميان همه غذاها نسبت به مزاج خود سالمتر تشخيص داده ، بعضى ديگر غذائى را كه مى خورند منظورشان استشفاء به آن و بهبودى كسالتى است كه دارند، بعضى ديگر نظرشان از فلان غذا تحصيل نورانيتى است در باطن كه بدان وسيله بهتر بتوانند خداى را عبادت كنند،
بنابر آنچه گفته شد، معناى بركت مانند امور نسبى به اختلاف اغراض ‍ مختلف مى شود، چون خيريت هر چيزى به حسب آن غرضى است كه متعلق به آن مى شود، مثلا طعامى كه انسان مى خورد بعضى غرضشان از خوردن آن سير شدن است ، و بعضى غرضشان از خوردن آن تنها حفظ سلامت است ، چون غذاى مورد نظرشان را در ميان همه غذاها نسبت به مزاج خود سالمتر تشخيص داده ، بعضى ديگر غذائى را كه مى خورند منظورشان استشفاء به آن و بهبودى كسالتى است كه دارند، بعضى ديگر نظرشان از فلان غذا تحصيل نورانيتى است در باطن كه بدان وسيله بهتر بتوانند خداى را عبادت كنند،
۱۶٬۹۴۶

ویرایش