گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۴: خط ۲۴:
<span id='link32'><span>
<span id='link32'><span>


==گفتار بعضى مفسرين در تفسير (ماكذب الفواد ما راى ) ==
==گفتار بعضى مفسران در تفسير آیه: «مَا كَذَبَ الفُؤادُ مَا رَآى» ==
بعضى از مفسرين گفته اند: ضمير در جمله «'''ما راى '''» به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر مى گردد نه به فواد، و معناى آيه اين است كه : فؤ اد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بعد از آنكه آن جناب با چشم خود ديد آنچه را كه ديد، نگفت من تو را نمى شناسم ، چون اگر مى گفت دروغ گفته بود. براى اين كه آن جناب همان طور كه چشمش ‍ ديد قلبش هم شناخت ، و خلاصه كلام اين مفسر آن است كه فواد رسول خدا (ص ) چشم آن جناب را در آنچه ديد تصديق كرد.
بعضى از مفسران گفته اند: ضمير در جملۀ «مَا رَآى»، به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بر مى گردد، نه به فؤاد، و معناى آيه اين است كه: فؤاد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بعد از آن كه آن جناب با چشم خود ديد آنچه را كه ديد، نگفت من تو را نمى شناسم، چون اگر مى گفت، دروغ گفته بود. براى اين كه آن جناب، همان طور كه چشمش ديد، قلبش هم شناخت. و خلاصۀ كلام اين مفسّر آن است كه: فؤاد رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم»، چشم آن جناب را در آنچه ديد، تصديق كرد.
بعضى ديگر گفته اند : معنايش اين است كه قلب آن جناب چشمش را تكذيب نكرد بلكه چشم او را در آن چه ديد تصديق كرد، و بدان معتقد شد، مويد اين معنا قرائت آن كسى است كه آيه را به صورت «'''ما كذب '''» - با تشديد ذال - خوانده .
 
و اشكالى كه متوجه اين دو مفسر است اين است كه : آنچه از سياق آيات بر مى آيد اين است كه خداى تعالى خواسته است صدق آن جناب را در آنچه ادعا مى كند يعنى وحى و رويت آيات كبراى خدا تاءييد كند، و اگر ضمير در جمله «'''ما راى '''» به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) برگردد حاصل معنا اين مى شود كه مى خواهد بر صدق رويت آن جناب احتجاج كند، به اين كه چون قلبش به آنچه چشمش ديده بود معتقد شد،
بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه قلب آن جناب چشمش را تكذيب نكرد، بلكه چشم او را در آنچه ديد، تصديق كرد و بدان معتقد شد. مؤيّد اين معنا، قرائت آن كسى است كه آيه را به صورت «مَا كَذَّبَ» - با تشديد ذال - خوانده.
 
و اشكالى كه متوجه اين دو مفسر است، اين است كه: آنچه از سياق آيات بر مى آيد، اين است كه خداى تعالى، خواسته است صدق آن جناب را در آنچه ادعا مى كند، يعنى وحى و رؤيت آيات كبراى خدا تأييد كند، و اگر ضمير در جملۀ «مَا رَآى»، به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» برگردد، حاصل معنا اين مى شود كه مى خواهد بر صدق رؤيت آن جناب احتجاج كند، به اين كه چون قلبش به آنچه چشمش ديده بود، معتقد شد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۸ </center>
و اين معنا از داءب قرآن بعيد است ، چون داءب قرآن همواره اين است كه : خدا را شاهد و مصدق دعوت انبياء بگيرد، نه فواد و مثل آن را.
و اين معنا از دأب قرآن بعيد است. چون دأب قرآن، همواره اين است كه: خدا را شاهد و مصدق دعوت انبياء بگيرد، نه فؤاد و مثل آن را.
به خلاف اين كه ضمير در جمله «'''ما راى '''» را به فؤ اد برگردانيم ، كه درصورت حاصل معنايش تصديق خدا خواهد بود فواد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) را در آنچه كه ديده ، نه تصديق فؤ اد رويت آن جناب را، و كلام هم بر طبق همان سياق سابقش كه از جمله «'''ما ضل صاحبكم و ما غوى ان هو الا وحى يوحى ...'''» شروع مى شد جارى شده است ، كه همواره خدا آن جناب را تصديق مى كرده است .
 
حال اگر بگويى : خير، همين ادعا را قبول نداريم ، براى اين كه در آيه بعدى براى اثبات صدق ادعاى آن جناب استدلال مى كند به رؤ يت خود آن جناب ، چه مانعى دارد كه در آيه مورد بحث هم استدلال كند به اعتقاد فوادش .
به خلاف اين كه ضمير در جمله «مَا رَأى» را به فؤاد برگردانيم، كه در این صورت، حاصل معنايش تصديق خدا خواهد بود فؤاد رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را در آنچه كه ديده، نه تصديق فؤاد، رؤيت آن جناب را. و كلام هم بر طبق همان سياق سابقش كه از جمله «مَا ضَلَّ صَاحِبُكُم وَ مَا غَوَى * إن هُوَ إلّا وَحىٌ يُوحَى...» شروع مى شد، جارى شده است، كه همواره خدا آن جناب را تصديق مى كرده است.
در پاسخ مى گوييم : در آيه بعدى احتجاجى در كار نيست و نمى خواهد صدق ادعاى آن جناب را اثبات كند، بلكه مى خواهد مشركين را در بگو مگو كردن ملامت كند، و بفرمايد: درباره چيزى كه او مى گويد: من به چشم خود ديده ام ، و شما نمى توانيد ببينيد، چرا بگو مگو مى كنيد؟ آخر، ممارات و مجادله - كه همان بگو مگو كردن باشد - اگر كار درستى باشد در جايى درست است كه در مساءله فكرى و نظرى باشد، و اما در مساءله ديدنيها، جايى براى ممارات و بگو مگو نيست ، و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) دارد خبر مى دهد كه من آن را به عيان و با دو چشم خود ديدم ، نه اين كه فكرم و عقلم چنين حكم كرد.
 
أَ فَتُمَرُونَهُ عَلى مَا يَرَى
'''حال اگر بگويى:''' خير، همين ادعا را قبول نداريم، براى اين كه در آيه بعدى، براى اثبات صدق ادعاى آن جناب، استدلال مى كند به رؤيت خود آن جناب، چه مانعى دارد كه در آيه مورد بحث هم، استدلال كند به اعتقاد فؤادش.
اين استفهام توبيخى است ، و خطابش به مشركين است ، و ضمير در آن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) بر مى گردد و ممارات به معناى اصرار ورزيدن بر مجادله است .
 
و معناى آيه اين است كه : آيا براى اين در جدال خود اصرار مى ورزيد كه آن جناب به خلاف آنچه ادعاى ديدنش را مى كند و از ديدنش به شما خبر مى دهد معتقد شود؟
'''در پاسخ مى گوييم:''' در آيه بعدى احتجاجى در كار نيست و نمى خواهد صدق ادعاى آن جناب را اثبات كند، بلكه مى خواهد مشركان را در بگو مگو كردن ملامت كند، و بفرمايد: درباره چيزى كه او مى گويد: من به چشم خود ديده ام و شما نمى توانيد ببينيد، چرا بگو مگو مى كنيد؟ آخر، ممارات و مجادله - كه همان بگو مگو كردن باشد - اگر كار درستى باشد، در جايى درست است كه در مسأله فكرى و نظرى باشد، و اما در مسأله ديدنی ها، جايى براى ممارات و بگو مگو نيست، و پيامبر «صلى اللّه عليه و آله و سلم» دارد خبر مى دهد كه من آن را به عيان و با دو چشم خود ديدم، نه اين كه فكرم و عقلم چنين حكم كرد.
مقصود از «'''نزلة اخرى '''» و رؤ يت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم )) در آيه :«'''و لقد رآه نزلة اخرى '''»
 
وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَى
«'''أَ فَتُمَارُونَهُ عَلى مَا يَرَى'''»:
كلمه «'''نزله '''» به معناى يك دفعه نزول است ، و معناى آن نزول واحد است ، و اين آيه دلالت مى كند بر اين كه از اين آيه به بعد مى خواهد از يك نزول ديگر غير آن نزولى كه در آيات سابق حكايت شده بود خود خبر دهد.
 
و با در نظر داشتن اين كه مفسرين فاعل «'''راه '''» را رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم )
اين استفهام توبيخى است، و خطابش به مشركان است، و ضمير در آن، به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» بر مى گردد. و «ممارات»، به معناى اصرار ورزيدن بر مجادله است.
 
و معناى آيه اين است كه: آيا براى اين در جدال خود اصرار مى ورزيد كه آن جناب به خلاف آنچه ادعاى ديدنش را مى كند و از ديدنش به شما خبر مى دهد، معتقد شود؟
 
«'''وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَى'''»:
 
كلمۀ «نَزلَة»، به معناى يك دفعه نزول است، و معناى آن نزول واحد است. و اين آيه دلالت مى كند بر اين كه از اين آيه به بعد مى خواهد از يك نزول ديگر غير آن نزولى كه در آيات سابق حكايت شده بود، خود خبر دهد.
 
و با در نظر داشتن اين كه مفسران، فاعل «رَآهُ» را، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۴۹ </center>
دانسته و ضمير مفعولى در آن را به جبرئيل بر گردانده اند، قهرا منظور از «'''نزلة '''» نازل شدن جبرئيل بر آن جناب خواهد بود، نازل شدنش براى اين كه آن جناب را معراج ببرد. و جمله «'''عند سدرة المنتهى '''» ظرف براى رويت است ، نه براى نازل شدن ، و مراد از رويت هم رويت آن جناب است جبرئيل را به صورت اصليش . و معناى جمله اين است كه : جبرئيل يك بار ديگر به صورت اصليش در برابر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در آمد، تا معراجش ببرد، و اين جريان كنار سدرة المنتهى واقع شد.
دانسته و ضمير مفعولى در آن را به جبرئيل بر گردانده اند، قهرا منظور از «نَزلَة»، نازل شدن جبرئيل بر آن جناب خواهد بود. نازل شدنش براى اين كه آن جناب را معراج ببرد.  
پس از آنچه كه گذشت صحت اين نظريه هم روشن شد كه بگوييم ضمير مفعولى به خداى تعالى برگردد. و مراد از رويت هم رويت قلبى ، و مراد از نزله اخرى هم نازل شدن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) در معراج در كنار سدرة المنتهى باشد، آن وقت مفاد آيه چنين مى شود كه : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) يكبار ديگر نزد سدرة المنتهى نازل شد، ووقتى بود كه به معراج مى رفت ، و در آن نزله خدا را مانند نزله اول با قلب خود ديدار كرد.
 
«'''سدرة المنتهى '''» چيست ؟
و جملۀ «عِندَ سِدرَةِ المُنتَهى»، ظرف براى رؤيت است، نه براى نازل شدن، و مراد از «رؤيت» هم، رؤيت آن جناب است جبرئيل را به صورت اصلی اش. و معناى جمله اين است كه: جبرئيل، يك بار ديگر به صورت اصلی اش، در برابر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در آمد، تا به معراجش ببرد، و اين جريان كنار سدرة المنتهى واقع شد.
عِندَ سِدْرَةِ المُْنتَهَى عِندَهَا جَنَّةُ المَْأْوَى إِذْ يَغْشى السدْرَةَ مَا يَغْشى
 
پس از آنچه كه گذشت، صحت اين نظريه هم روشن شد كه بگوييم: ضمير مفعولى به خداى تعالى برگردد. و مراد از «رؤيت» هم، رؤيت قلبى، و مراد از «نَزلَةً أُخرَى» هم، نازل شدن رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» در معراج، در كنار سدرة المنتهى باشد. آن وقت مفاد آيه چنين مى شود كه: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، يك بار ديگر نزد سدرة المنتهى نازل شد، و این وقتى بود كه به معراج مى رفت، و در آن نزله، خدا را مانند نزلۀ اول، با قلب خود ديدار كرد.
 
== «سِدرَةُ المُنتهى» چيست؟ ==
«'''عِندَ سِدْرَةِ المُْنتَهَى * عِندَهَا جَنَّةُ المَْأْوَى * إِذْ يَغْشى السدْرَةَ مَا يَغْشى'''»:
 
كلمه «'''سدر'''» به معناى جنس درخت سدر، و كلمه سدره به معناى يك درخت سدر است ، و كلمه «'''منتهى '''» - گويا - نام مكانى است ، و شايد مراد از آن ، منتهاى آسمان ها باشد به دليل اين كه مى فرمايد: جنت ماوى پهلوى آن است ، و ما مى دانيم كه جنت ماوى در آسمان ها است ، چون در آيه فر موده : «'''و فى السماء رزقكم و ما توعدون '''».
كلمه «'''سدر'''» به معناى جنس درخت سدر، و كلمه سدره به معناى يك درخت سدر است ، و كلمه «'''منتهى '''» - گويا - نام مكانى است ، و شايد مراد از آن ، منتهاى آسمان ها باشد به دليل اين كه مى فرمايد: جنت ماوى پهلوى آن است ، و ما مى دانيم كه جنت ماوى در آسمان ها است ، چون در آيه فر موده : «'''و فى السماء رزقكم و ما توعدون '''».
و اما اين كه اين درخت سدره چه درختى است ؟ در كلام خداى تعالى چيزى كه تفسيرش كرده باشد نيافتيم ، و مثل اين كه بناى خداى تعالى در اينجا بر اين است كه به طور مبهم و با اشاره سخن بگويد، مؤ يد اين جمله «'''اذ يغشى السدره ما يغشى '''» است ، كه در آن سخن از مستورى رفته است ، در رو ايات هم تفسير شده به درختى كه فوق آسمان هفتم قرار دارد، و اعمال بندگان خدا تا آنجا بالا مى رود، كه بزودى بعضى از اين روايات از نظر خواننده خواهد گذشت .
و اما اين كه اين درخت سدره چه درختى است ؟ در كلام خداى تعالى چيزى كه تفسيرش كرده باشد نيافتيم ، و مثل اين كه بناى خداى تعالى در اينجا بر اين است كه به طور مبهم و با اشاره سخن بگويد، مؤ يد اين جمله «'''اذ يغشى السدره ما يغشى '''» است ، كه در آن سخن از مستورى رفته است ، در رو ايات هم تفسير شده به درختى كه فوق آسمان هفتم قرار دارد، و اعمال بندگان خدا تا آنجا بالا مى رود، كه بزودى بعضى از اين روايات از نظر خواننده خواهد گذشت .
خط ۵۳: خط ۶۸:
و معناى آيه اين است كه : آن زمان كه احاطه مى يابد به سدره ، آنچه احاطه مى يابد. در اينجا هم خداى تعالى مطلب را مبهم گذاشته نفرموده چه چيز به سدره احاطه مى يابد، چون گفتم بناى خداى تعالى بر ابهام است .
و معناى آيه اين است كه : آن زمان كه احاطه مى يابد به سدره ، آنچه احاطه مى يابد. در اينجا هم خداى تعالى مطلب را مبهم گذاشته نفرموده چه چيز به سدره احاطه مى يابد، چون گفتم بناى خداى تعالى بر ابهام است .
<span id='link35'><span>
<span id='link35'><span>
==معناى (ما زاع البصر و ما طغى ) ==
==معناى (ما زاع البصر و ما طغى ) ==
مَا زَاغَ الْبَصرُ وَ مَا طغَى
مَا زَاغَ الْبَصرُ وَ مَا طغَى
۱۶٬۳۳۸

ویرایش