گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:
<span id='link102'><span>
<span id='link102'><span>


==اشاره به جايگاه متقين در روز قيامت ==
== جايگاه پرهیزکاران در روز قيامت ==
إِنَّ المُْتَّقِينَ فى جَنَّتٍ وَ نهَرٍ
«'''إِنَّ المُْتَّقِينَ فى جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ'''»:
يعنى پرهيزكاران در بهشت هايى عظيم الشان و وصف ناپذير و نهرى چنين قرار دارند.
 
يعنى: پرهيزكاران، در بهشت هايى عظيم الشأن و وصف ناپذير و نهرى چنين قرار دارند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۶ </center>
بعضى گفته اند: مراد از «'''نهر'''» جنس نهر است .
بعضى گفته اند: مراد از «نهر»، جنس نهر است.
و بعضى ديگر گفته اند: نهر به معناى سعه و فراخى است .
 
فى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرِ
و بعضى ديگر گفته اند: نهر، به معناى سعه و فراخى است.
كلمه «'''مقعد'''» به معناى مجلس است ، و «'''مليك '''» - به طورى كه گفته اند - صيغه مبالغه از ملك است ، نه اين كه از ملك به كسره لام باشد، و كسره مذكور را اشباع كرده باشند از اشباع آن يايى پديد آمده باشد، و كلمه «'''مقتدر'''» به معناى قادرى عظيم القدره است ، كه همان خداى سبحان است .
 
و مراد از كلمه «'''صدق '''» راستى عمل و ايمان متقين ، (و يا به عبارتى ديگر راستگويى متقين در عمل و در ادعاى ايمان است )، بنابر اين اضافه شدن كلمه «'''مقعد'''» بر كلمه «'''صدق '''» از اين بابت است كه ميان مجلس آنان و صدق عمل و ايمانشان رابطه اى هست ، ممكن هم هست مراد از صدق اين باشد كه مقام متقين و هر چه در آن مقام دارند صدقى است خالص و نياميخته با كذب ، حضورى است نياميخته با غيبت ، قربى است كه بعدى با آن نيست ، نعمتى است كه نقمت با آن نيست ، و سرورى است كه غمى با آن نمى باشد، و بقايى است كه فنايى با آن نيست . ممكن هم هست مراد از صدق ، صدق همين خبر باشد، چون جمله در مقام بشارت دادن و وعده جميل به متقين است ، مى فرمايد: اين وعده ها كه داديم مجلسى است صدق و تخلف ناپذير.
«'''فى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرِ'''»:
و بنابر اين در آيه شريفه نوعى مقابله ميان مشخصات عاقبت متقين و مجرمين شده است ، زيرا مجرمين را به عذاب آخرت و ضلالت دنيامى كرد، و آنگاه چنين تقريرش نمود كه : اين عذاب يكى از مصاديق قدر است ، و به همين جهت تخلف نمى پذيرد، و از سوى ديگر متقين را ثواب و حضور نزد پروردگارشان خداى مليك مقتدر وعده مى داد، و آنگاه اينطور تقريرش مى كرد كه : اين وعده و اين مجلس ، مجلس ‍ صدقى است كه دروغ در آن نيست .
 
بحث روايتى
كلمۀ «مقعد»، به معناى مجلس است، و «مَلِيك» - به طورى كه گفته اند - صيغۀ مبالغه از «مُلك» است، نه اين كه از «مِلك» - به كسره لام - باشد، و كسرۀ مذكور را اشباع كرده باشند، از اشباع آن يايى پديد آمده باشد. و كلمۀ «مُقتَدر»، به معناى قادرى عظيم القدرة است، كه همان خداى سبحان است.
(رواياتى درباره قدر و اينكه قدريه منكران قدر مجوس اين امتند و...))
 
و مراد از كلمۀ «صِدق»، راستى عمل و ايمان متقين، (و يا به عبارتى ديگر، راستگويى متقين در عمل و در ادّعاى ايمان است). بنابراين، اضافه شدن كلمۀ «مقعد» بر كلمۀ «صدق»، از اين بابت است كه ميان مجلس آنان و صدق عمل و ايمانشان رابطه اى هست. ممكن هم هست، مراد از «صدق»، اين باشد كه مقام متقين و هرچه در آن مقام دارند، صدقى است خالص و نياميخته با كذب. حضورى است نياميخته با غيبت. قربى است كه بُعدى با آن نيست. نعمتى است كه نقمت با آن نيست. و سرورى است كه غمى با آن نمى باشد. و بقايى است كه فنايى با آن نيست.  
 
ممكن هم هست مراد از «صدق»، صدق همين خبر باشد. چون جمله در مقام بشارت دادن و وعدۀ جميل به متقين است. مى فرمايد: اين وعده ها كه داديم، مجلسى است صدق و تخلف ناپذير.
 
و بنابراين، در آيه شريفه، نوعى مقابله ميان مشخصات عاقبت متقين و مجرمان شده است. زيرا مجرمان را به عذاب آخرت و ضلالت دنيا تهدید مى كرد، و آنگاه چنين تقريرش نمود كه: اين عذاب يكى از مصاديق «قدر» است، و به همين جهت تخلف نمى پذيرد. و از سوى ديگر، متقين را ثواب و حضور نزد پروردگارشان، خداى مليك مقتدر وعده مى داد، و آنگاه اين طور تقريرش مى كرد كه: اين وعده و اين مجلس، مجلس صدقى است كه دروغ در آن نيست.
 
== بحث روايتى ==
در كمال الدين به سند خود از على بن سالم از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت :
در كمال الدين به سند خود از على بن سالم از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت :
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۱۴۷ </center>
خط ۱۶۴: خط ۱۷۲:
گفتارى پيرامون قدر
گفتارى پيرامون قدر
<span id='link104'><span>
<span id='link104'><span>
==(و اينكه مقصود از آن هندسه و حد وجودى هر چيز است ) ==
==(و اينكه مقصود از آن هندسه و حد وجودى هر چيز است ) ==
«'''قدر'''» كه عبارت است از هندسه و حد وجودى هر چيز، از كلماتى است ذكرش در كلام خداى تعالى مكرر آمده ، و غالبا در آياتى آمده كه سخن از خلقت دارد، از آن جمله آيه شريفه «'''و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم '''» است كه ترجمه اش در خلال همين فصل گذشت ، و از ظاهر آن بر مى آيد كه قدر، امرى است كه جز با انزال از خزائن موجود نزد خداى تعالى صورت نمى گيرد، و اما خود خزائن كه ناگزير از ابداع خداى تعالى است محكوم به قدر نيست ، چون گفتيم تقدير ملازم با انزال (هر چيزى كه از خزانه غيب خدا نازل و در خور عالم ماده مى گردد بعد از تقدير و اندازه گيرى نازل مى شود)، و نازل شدن عبارت است از همان درخور گشتن براى عالم ماده و مشهود، به شهادت اينكه تعبير به انزال ،
«'''قدر'''» كه عبارت است از هندسه و حد وجودى هر چيز، از كلماتى است ذكرش در كلام خداى تعالى مكرر آمده ، و غالبا در آياتى آمده كه سخن از خلقت دارد، از آن جمله آيه شريفه «'''و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم '''» است كه ترجمه اش در خلال همين فصل گذشت ، و از ظاهر آن بر مى آيد كه قدر، امرى است كه جز با انزال از خزائن موجود نزد خداى تعالى صورت نمى گيرد، و اما خود خزائن كه ناگزير از ابداع خداى تعالى است محكوم به قدر نيست ، چون گفتيم تقدير ملازم با انزال (هر چيزى كه از خزانه غيب خدا نازل و در خور عالم ماده مى گردد بعد از تقدير و اندازه گيرى نازل مى شود)، و نازل شدن عبارت است از همان درخور گشتن براى عالم ماده و مشهود، به شهادت اينكه تعبير به انزال ،
۱۶٬۳۴۰

ویرایش