۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۹۸: | خط ۱۹۸: | ||
و وجه نادرستيش اين است كه: ضمير (به حسب قواعد عربى)، به انسان بر مى گردد، كه در صدر آيات آمده بود، و عموميت آن هم، بر حسب طبع انسان منظور است، كه طبعا افراطگر در كفر است. و اما بر حسب فعليت، قهرا به انسان هايى تطبيق مى كند كه فعلا داراى كفر هستند. | و وجه نادرستيش اين است كه: ضمير (به حسب قواعد عربى)، به انسان بر مى گردد، كه در صدر آيات آمده بود، و عموميت آن هم، بر حسب طبع انسان منظور است، كه طبعا افراطگر در كفر است. و اما بر حسب فعليت، قهرا به انسان هايى تطبيق مى كند كه فعلا داراى كفر هستند. | ||
«''' | «'''فَلْيَنظُرِ الإنسَانُ إِلى طَعَامِهِ'''»: | ||
اين جمله به شهادت حرف «فاء» كه در اولش آمده، متفرع بر جملات قبل است. البته تفرّع تفصيل بر اجمال مى باشد. پس در اين صورت، نظر و مطالعه انسان را پيرامون طعامى كه مى خورَد و با آن سدّ رمق مى كند و بقاى خود را تضمين مى نمايد، لازم مى داند - با اين كه نعمت «طعام»، يكى از ميليون ها نعمتى است كه تدبير ربوبى، آن ها را براى رفع حوايج بشر در زندگيش فراهم كرده - و دستور مى دهد اگر در همين يك نعمت مطالعه كند، سعۀ تدبير ربوبى را مشاهده خواهد كرد. تدبيرى كه عقلش را متحيّر و مبهوت خواهد كرد. آن وقت خواهد فهميد كه خداى تعالى، چقدر نسبت به صلاح حال انسان و استقامت امر او عنايت دارد، آن هم چه عنايتى دقيق و محيط. | اين جمله به شهادت حرف «فاء» كه در اولش آمده، متفرع بر جملات قبل است. البته تفرّع تفصيل بر اجمال مى باشد. پس در اين صورت، نظر و مطالعه انسان را پيرامون طعامى كه مى خورَد و با آن سدّ رمق مى كند و بقاى خود را تضمين مى نمايد، لازم مى داند - با اين كه نعمت «طعام»، يكى از ميليون ها نعمتى است كه تدبير ربوبى، آن ها را براى رفع حوايج بشر در زندگيش فراهم كرده - و دستور مى دهد اگر در همين يك نعمت مطالعه كند، سعۀ تدبير ربوبى را مشاهده خواهد كرد. تدبيرى كه عقلش را متحيّر و مبهوت خواهد كرد. آن وقت خواهد فهميد كه خداى تعالى، چقدر نسبت به صلاح حال انسان و استقامت امر او عنايت دارد، آن هم چه عنايتى دقيق و محيط. | ||
خط ۲۲۰: | خط ۲۲۰: | ||
«'''وَ حَدَائِقَ غُلباً'''»: كلمۀ «حَدَائِق»، جمع «حديقه» است، كه به معناى بوستانى تفسير شده كه اطرافش ديوار كشيده باشند. و كلمۀ «غُلب»، جمع غلباء است. گفته مى شود: «شَجَرَه غُلبَاء»، يعنى درختى بزرگ و كلفت. پس «حَدَائِق غُلب»، به معناى بوستانى است كه درختانش عظيم و كلفت باشد. | «'''وَ حَدَائِقَ غُلباً'''»: كلمۀ «حَدَائِق»، جمع «حديقه» است، كه به معناى بوستانى تفسير شده كه اطرافش ديوار كشيده باشند. و كلمۀ «غُلب»، جمع غلباء است. گفته مى شود: «شَجَرَه غُلبَاء»، يعنى درختى بزرگ و كلفت. پس «حَدَائِق غُلب»، به معناى بوستانى است كه درختانش عظيم و كلفت باشد. | ||
«''' | «'''وَ فَاكِهَةً وَ أبّاً'''»: بعضى گفته اند: كلمۀ «فَاكِهه»، به معناى مطلق ميوه هاست. و بعضى گفته اند: همۀ ميوه ها را شامل مى شود، الّا انگور و انار را. بعضى ديگر گفته اند: اگر در بين مصاديق فاكهه، خصوص زيتون و نخل را آورد، براى اين بود كه نسبت به آن دو اعتناى بيشترى داشته. و كلمۀ «أبّ» - با تشديد «باء» - به معناى گياه و چراگاه است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۴۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۴۳ </center> | ||
«''' | «'''مَتَاعاً لَكُم وَ لِأنعَامِكُم'''»: كلمۀ «مَتَاعاً»، مفعول له است. مى فرمايد: «ما آنچه از خوردنی ها كه رويانديم، براى اين بود كه شما را و چهارپايان را كه شما به خود اختصاص داده ايد، بهره مند و سير كنيم. و اگر در اين جمله، از سياق غيبت «فَليَنظُرِ الإنسَانُ»، به خطاب «كُم» التفات شده، براى آن بوده كه منّت تدبير خود و انعام نعمتش را، تأكيد كرده باشد. | ||
فَإِذَا جَاءَتِ | |||
اين جمله اشاره است به سرانجام آن تدبيرى كه در اين آيات ذكر شده | «'''فَإِذَا جَاءَتِ الصَّاخَّةُ'''»: | ||
اين جمله اشاره است به سرانجام آن تدبيرى كه در اين آيات ذكر شده بود. تدبير عام ربوبى و تدبير خصوصی اش در رابطه با انسان؛ و اين كه اين تدبير، سرانجامش به كجا منتهى مى شود، و امرى كه خداى تعالى، به انسان ها كرد تا او را بندگى كنند، آيا انسان اين امر را به انجام رسانيد، يا خير؟ و آن سرانجام، همان روز صاخّه (قيامت) است، كه انسان جزاى اعمال خود را دريافت مى كند. | |||
كلمۀ «صَاخّه»، به معناى صيحۀ شديدى است كه از شدّتش، گوش ها كر شود و منظور از آن، نفخۀ صور است. | |||
<span id='link225'><span> | <span id='link225'><span> | ||
ویرایش