گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۰۴: خط ۲۰۴:
و مراد از انسان - به طورى كه گفته شده - غير آن انسانى است كه نامش در اول اين فصل از آيات ذكر شد. چون مراد از آن انسان، خصوص افرادى است كه در كفر ورزيدن مبالغه مى كنند. به خلاف انسان در آيه مورد بحث، كه مأمور شده به «طعام» خود نظر كند. چون منظور از آن، عموم انسان ها است ، و همين جهت بود كه دوباره كلمۀ «انسان» را ذكر كرد، و گرنه اگر منظور همان انسان مى بود، مى فرمود: «فَليَنظُر إلى طَعَامِهِ»، يعنى همان انسان كه نامش را برديم، بايد به طعام خود نظر كند.
و مراد از انسان - به طورى كه گفته شده - غير آن انسانى است كه نامش در اول اين فصل از آيات ذكر شد. چون مراد از آن انسان، خصوص افرادى است كه در كفر ورزيدن مبالغه مى كنند. به خلاف انسان در آيه مورد بحث، كه مأمور شده به «طعام» خود نظر كند. چون منظور از آن، عموم انسان ها است ، و همين جهت بود كه دوباره كلمۀ «انسان» را ذكر كرد، و گرنه اگر منظور همان انسان مى بود، مى فرمود: «فَليَنظُر إلى طَعَامِهِ»، يعنى همان انسان كه نامش را برديم، بايد به طعام خود نظر كند.


«'''أَنَّا صبَبْنَا الْمَاءَ صبًّا ... وَ لاَنْعَمِكمْ'''»:
«'''أَنَّا صبَبْنَا الْمَاءَ صَبًّا ... وَ لاَنْعَامِكمْ'''»:
قرائتى كه فعلا دائر در بين مسلمين است كلمه «'''انا'''» را با فتحه همزه مى خوانند، كه بنابر آن جمله مورد بحث بيانى تفصيلى براى تدبير خداى تعالى مى شود، كه چگونه طعام انسان را مى آفريند، بله البته اين مرحله ابتدايى از آن تدبير تفصيلى است ، وگرنه بيان مستوفا و كامل آن خصوصيات كه در نظام آفرينش طعام برقرار است ، و نظام وسيعى كه در همه اين امور و روابط كونى كه بين هر يك از آن امور و بين انسان برقرار است ، چيزى نيست كه بتوان در چند آيه بيانش كرد، و عادتا از وسع و طاقت بيان بشرى بيرون است .
 
قرائتى كه فعلا در بين مسلمين دائر است، كلمۀ «أنّا» را با فتحه همزه مى خوانند، كه بنابر آن جمله مورد بحث، بيانى تفصيلى براى تدبير خداى تعالى مى شود، كه چگونه «طعام» انسان را مى آفريند. بله، البته اين مرحله ابتدايى از آن تدبير تفصيلى است، و گرنه بيان مستوفا و كامل آن خصوصيات كه در نظام آفرينش طعام برقرار است، و نظام وسيعى كه در همه اين امور و روابط كونى كه بين هر يك از آن امور و بين انسان برقرار است، چيزى نيست كه بتوان در چند آيه بيانش كرد، و عادتا از وُسع و طاقت بيان بشرى بيرون است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۴۲ </center>
و كوتاه سخن اينكه : كلمه «'''صب '''» در جمله مورد بحث به معناى ريختن آب از بلندى است ، و منظور در اينجا فرو فرستادن بارانها بر زمين براى روياندن گياهان است ، و بعيد نيست كه شامل جارى ساختن چشمه ها و نهرها نيز بشود، چون آبهاى زير زمينى هم از ذخائرى است كه بوسيله باران پديد مى آيد.
و كوتاه سخن اين كه: كلمۀ «صبّ» در جملۀ مورد بحث، به معناى ريختن آب از بلندى است؛ و منظور در اين جا، فرو فرستادن باران ها بر زمين، براى روياندن گياهان است. و بعيد نيست كه شامل جارى ساختن چشمه ها و نهرها نيز بشود. چون آب هاى زير زمينى هم، از ذخائرى است كه به وسيلۀ باران پديد مى آيد.
«'''ثم شققنا الارض شقا'''» - ظاهر اين آيه اين است كه منظور از «'''شق '''» شكافتن زمين بوسيله جوانه گياهانى است كه از زمين سر در مى آورند، و به همين جهت اين جمله را با كلمه «'''ثم '''» و جمله بعدى را با حرف «'''فاء'''» به جمله «'''انا صببنا الماء'''» عطف كرد.
 
«'''فانبتنا فيها حبا'''» - ضمير در «'''فيها'''» به كلمه «'''ارض '''» بر مى گردد، و مراد از حب جنس حبوباتى است كه به مصرف غذاى انسان مى رسد، مانند گندم و جو و نخود و عدس و امثال اينها، و همچنين منظور از كلمه «'''عنب '''» در جمله بعدى جنس آن است ، و همچنين «'''قضب '''» و غير اينها.
«'''ثُمّ شَقَقنَا الأرضَ شَقّاً'''»: ظاهر اين آيه، اين است كه منظور از «شَق»، شكافتن زمين به وسيلۀ جوانه گياهانى است كه از زمين سر در مى آورند، و به همين جهت، اين جمله را با كلمۀ «ثُمّ»، و جملۀ بعدى را با حرف «فاء» به جملۀ «أنّا صَبَبنَا المَاءَ» عطف كرد.
«'''و عنبا و قضبا'''» - عنب به معناى انگور است ، ولى به درخت آن نيز عنب گفته مى شود، و شايد در اينجا منظور همين درخت انگور باشد، نظير زيتون كه هم به ميوه درخت گفته مى شود، و هم به درخت آن و كلمه «'''قضب '''» به معناى سبزيجات تر و تازه است ، كه انسان آن را مى خورد. و اين كلمه در اصل به معناى قطع است ، و سبزيجات را اگر قضب خوانده اند بخاطر اين است كه پى در پى قطع مى شود. بعضى هم گفته اند: منظور همه گياهانى است كه از زمين قطع مى شود، حتى علف حيوانات را هم شامل مى شود.
 
«'''و زيتونا و نخلا'''» - معناى اين دو كلمه معروف است .
«'''فَأنبَتنَا فِيهَا حَبّاً'''»: ضمير در «فِيهَا» به كلمۀ «أرض» بر مى گردد، و مراد از «حب»، جنس حبوباتى است كه به مصرف غذاى انسان مى رسد. مانند گندم و جو و نخود و عدس و امثال اين ها. و همچنين، منظور از كلمۀ «عِنَب» در جملۀ بعدى، جنس آن است. و همچنين «قَضب» و غير اين ها.
«'''و حدائق غلبا'''» - كلمه «'''حدائق '''» جمع حديقه است ،كه به معناى بوستانى تفسير شده كه اطرافش ديوار كشيده باشند، و كلمه «'''غلب '''» جمع غلباء است ، گفته مى شود «'''شجره غلباء'''» يعنى درختى بزرگ و كلفت ، پس حدائق غلب به معناى بوستانى است كه درختانش عظيم و كلفت باشد)).
 
«'''وَ عِنَباً وَ قَضباً'''»: عنب به معناى انگور است، ولى به درخت آن نيز، عنب گفته مى شود. و شايد در اين جا، منظور همين درخت انگور باشد، نظير زيتون كه هم، به ميوه درخت گفته مى شود و هم، به درخت آن. و كلمۀ «قَضب»، به معناى سبزيجات تر و تازه است، كه انسان آن را مى خورَد. و اين كلمه در اصل به معناى قطع است، و سبزيجات را اگر «قضب» خوانده اند، به خاطر اين است كه پى در پى قطع مى شود. بعضى هم گفته اند: منظور همۀ گياهانى است كه از زمين قطع مى شود، حتى علف حيوانات را هم شامل مى شود.
 
«'''وَ زَيتُوناً وَ نَخلاً'''»: معناى اين دو كلمه معروف است.
 
«'''وَ حَدَائِقَ غُلباً'''»: كلمۀ «حَدَائِق»، جمع «حديقه» است، كه به معناى بوستانى تفسير شده كه اطرافش ديوار كشيده باشند. و كلمۀ «غُلب»، جمع غلباء است. گفته مى شود: «شَجَرَه غُلبَاء»، يعنى درختى بزرگ و كلفت. پس «حَدَائِق غُلب»، به معناى بوستانى است كه درختانش عظيم و كلفت باشد.
 
«'''و فاكهه و ابا'''» - بعضى گفته اند: كلمه «'''فاكهه '''» به معناى مطلق ميوه ها است . و بعضى گفته اند: همه ميوه ها را شامل مى شود، الا انگور و انار را. بعضى ديگر گفته اند: اگر در بين مصاديق فاكهه ، خصوص زيتون و نخل را آورد، براى اين بود كه نسبت به آن دو اعتناى بيشترى داشته ، و كلمه «'''اب '''» - با تشديد «'''باء'''» - به معناى گياه و چراگاه است .
«'''و فاكهه و ابا'''» - بعضى گفته اند: كلمه «'''فاكهه '''» به معناى مطلق ميوه ها است . و بعضى گفته اند: همه ميوه ها را شامل مى شود، الا انگور و انار را. بعضى ديگر گفته اند: اگر در بين مصاديق فاكهه ، خصوص زيتون و نخل را آورد، براى اين بود كه نسبت به آن دو اعتناى بيشترى داشته ، و كلمه «'''اب '''» - با تشديد «'''باء'''» - به معناى گياه و چراگاه است .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۴۳ </center>
۱۶٬۸۸۰

ویرایش