مريم ٣٤
کپی متن آیه |
---|
ذٰلِکَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ |
ترجمه
مريم ٣٣ | آیه ٣٤ | مريم ٣٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ذلِکَ»: این موصوف به صفات جلیله و خصال حمیده. مبتدا است و خبر آن (عیسی) است. «قَوْلَ الْحَقِّ»: سخن راستین (نگا: آلعمران / و ). اضافه موصوف به صفت است. گفتار خدا. عیسی پدیده فرمان واژه (کُنْ) الله است. نصب (قَوْلَ) بدان علّت است که مفعول فعل محذوف است و تقدیر چنین است: أقُولُ لَکُمْ فیهِ قَوْلَ الْحَقِّ. یا حال است و تقدیر چنین میگردد: حالُ کَوْنِ عِیسی کَلِمَةُ اللهِ. یا این که نصب آن بنا بر مدح است. «یَمْتَرُونَ»: شکّ و تردید میکنند. اختلاف میورزند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۶ - ۴۰ سوره مريم
- شباهت هاى داستان زندگی يحيى و داستان عيسى «ع»
- مراد از جملۀ: «فَاتَّخَذَت مِن دُونِهِم حِجَاباً»
- مقصود از روحى كه براى مريم «ع»، به صورت بشر متمثّل شد
- گفتارى در معناى تمثّل
- بررسى چهار اشكال پيرامون جبرئيل براى مريم«ع»
- حاصل سخن درباره حقيقت تمثّل
- پناه بردن مريم به خدا، هنگام رویارویی با جبرئيل «ع»
- حكايت وضع حمل مريم و اندوه و نگرانى او در اين باره
- تسلّی و دلداری حضرت عيسى «ع» به مادر خود
- سفارش به گرفتن روزه سكوت، براى رهايى از زخم زبان مردم
- وجوم مختلف درباره لفظ «كَانَ»، در جملۀ «كَيفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِى المَهدِ صَبِيّاً»
- سخن گفتن عيسى «ع» در گهواره با مردم
- تقرير حجتى بر نفى فرزند بودن عيسى «ع» براى خدا
- معناى جملۀ «ستمگران، در قیامت، در گمراهی آشکار هستند»
- روز قيامت، براى ظالمان، روز حسرت است
- بحث روايتى: (رواياتى ذيل برخی آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ «34»
اين است عيسى، پسر مريم؛ (همان) گفتار درستى كه در آن شك مىكنند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ (34)
بعد از ذكر قصه عيسى عليه السلام، جهت رد قول جماعتى كه در باره او افراط و تفريط نمودند و به طريق اقتصاد قدم ننهادند مىفرمايد:
ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ: آن كس كه ذكر او گذشت كه در حين ولادت به قدرت كامله الهى خود را توصيف نمود، عيسى پسر مريم است نه آنكه نصارى وصف او نمايند به ضد آنچه ذكر شد كه بعضى او را ابن اللّه گفتند، جماعتى پسر يوسف نجار خواندند، و گروهى او را ساحر و كذاب گفتند.
قَوْلَ الْحَقِ: آنچه بر تو نازل كردم از حديث عيسى عليه السلام، قولى است درست، يا گفتن عيسى گفتن درست، يا نفس عيسى قول حق است، زيرا حق، اسم خداى تعالى است، پس فرق نباشد در اينكه گفته شود عيسى كلام اللّه است، يا گفته شود قول حق است. و وجه تسميه او به كلمة اللّه يا قول الحق به جهت آنست كه تولد او به محض اراده الهى است بدون پدر. الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ: آن قول حقى كه در او شك دارند يا منازعه مىكنند با يكديگر در امر
جلد 8 - صفحه 179
او، يهود گفتند ساحر و كذاب است و متولد از يوسف نجار، و نصارى قائلند كه ابن اللّه و ثالث ثلثه.
بعد از آن به جهت تكذيب نصارى و تنزيه ذات سبحانى خود فرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا «29» قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا (30) وَ جَعَلَنِي مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْتُ وَ أَوْصانِي بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا (31) وَ بَرًّا بِوالِدَتِي وَ لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيًّا (32) وَ السَّلامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا (33)
ذلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ (34) ما كانَ لِلَّهِ أَنْ يَتَّخِذَ مِنْ وَلَدٍ سُبْحانَهُ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ (35) وَ إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقِيمٌ (36)
ترجمه
پس اشاره نمود باو گفتند چگونه سخن گوئيم با كسيكه باشد در گهواره كودكى
گفت همانا من بنده خدايم داد بمن كتاب را و گردانيد مرا پيغمبر
و گردانيد مرا با بركت هر جا باشم و توصيه نمود مرا بنماز و زكوة ماداميكه باشم زنده
و گرداند مرا نيكوكار بمادرم و نگرداند مرا سركش فرمان نابردار
و نازل شد سلامتى بر من در روز كه متولّد شدم و در روز كه ميميرم و در روز كه
جلد 3 صفحه 471
مبعوث ميشوم در حاليكه زندهام
اين است عيسى پسر مريم ميگويم گفتار حقى را كه در آن شك ميكنند
نبوده است مر خدا را كه بگيرد از جنسى فرزندى منزّه است او چون اراده كند امرى را پس جز اين نيست كه ميگويد مر آنرا بشو پس ميشود
و همانا خدا پروردگار من و پروردگار شما است پس عبادت كنيد او را اين است راه راست.
تفسير
- حضرت مريم بعد از شنيدن مقالات قوم كه در آيات سابقه ذكر شد در مقام جواب اشاره نمود بحضرت عيسى يعنى از اين بچه بپرسيد و جواب بشنويد من روزهام و نمىتوانم سخن بگويم آنها گفتند چگونه ما سخن بگوئيم با كودكى كه در گهواره است يا مانند آن، كه آغوش مادر است چون مهد بر جايگاه هم اطلاق ميشود ناگاه حضرت عيسى زبان گشود و فرمود همانا من بنده خدايم كه داد مرا انجيل و گرداند مرا پيغمبر و گرداند مرا با بركت و نفع در هر جا باشم و توصيه فرمود مرا باداء نماز و زكوة ماداميكه زندهام و گرداند مرا نيكوكار بمادرم و نگرداند مرا سركش متكبر و بدبخت متمرّد و مقدّر فرمود براى من سلامتى از شرور و رذائل و آفات را از روز كه بدنيا آمدم تا روز كه از دنيا ميروم و در روز كه مبعوث ميشوم براى زندگى جاويد و قيام در حضور الهى در محشر روز قيامت كبرى و اينكه لفظ سلام معرّف بالف و لام شده شايد براى اشاره بسلام خدا باشد كه در قصّه حضرت يحيى گذشت و شايد براى شمول انواع سلامتيها باشد كه اشاره شد و ظاهر آيات شريفه آنستكه آنحضرت در آنحال واجد مقام نبوّت و داراى كتاب و شريعت و ساير اوصاف مذكوره در آيات بوده چنانچه در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند آيا عيسى بن مريم وقتى كه در گهواره تكلّم نمود حجّت خدا بود بر اهل زمانش فرمود بلى آنروز نبى و حجّت خدا بود ولى مرسل نبود گفتند آنروز حجّت خدا بود بر زكريّا با آنكه در گهواره بود فرمود آنروز سخن گفتنش معجزهاى بود براى مردم و رحمتى بود از خدا براى مريم و اثبات پاكدامنى او و نبى بود و حجّت بر هر كس شنيد كلام او را در آنحال پس ساكت شد و سخن نگفت تا دو سال و حضرت زكريا حجّت خدا بود بعد از سكوت عيسى عليه السّلام تا دو سال پس از دنيا رحلت نمود زكريّا و ارث برد از او فرزندش يحيى
جلد 3 صفحه 472
كتاب و حكمت را با آنكه صبى و صغير بود و چون عيسى عليه السّلام بهفت سالگى رسيد سخن گفت به نبوّت و رسالت وقتى كه وحى باو رسيد پس بود حجّت بر يحيى عليه السّلام و بر تمام مردم و بآيات اين سوره كه دلالت بر اين معانى دارد تمسّك فرمود و ظاهرا مراد امام عليه السّلام آنستكه داراى منصب نبوت بوده ولى مأمور به ابلاغ احكام نبوده چون گفتهاند فرق بين نبى و رسول آنستكه نبى داراى حكم است ولى مأمور به ابلاغ نيست و رسول نبى مأمور بابلاغ است و اينكه فرموده حجّت بود بر هر كس شنيد كلام او را ظاهرا براى جواب از استبعاد آنها بوده از حجّت بودن او بر زكريّا چون گفتهاند حضرت زكريا كه شوهر خاله او بود آنوقت كه تكلّم كرد حاضر بود و از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه عيسى عليه السّلام قائم بحجّت شد با آنكه پسر سه ساله بود و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از زكوة در كلام حضرت عيسى زكوة فطره است چون تمام مردم مالدار نيستند امّا فطريّه بر همه تعلّق ميگيرد و كلمه برّ كه بمعناى بار و نيكوكار است عطف است بر مباركا در آيه قبل يعنى و جعلنى برّا در عيون از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه از جمله معاصى كبيره عقوق والدين است چون خداوند عاقّ را جبّار شقى خوانده در اين آيه شريفه و خداوند بعد از نقل كلام عيسى عليه السّلام احتجاج بر نصارى فرموده باين تقريب كه اين كسيكه از مادر بدميدن روح الامين در مريم متولّد شد و در كودكى اقرار بعبوديّت و نبوّت خود كرد عيسى بن مريم بود نه آنكه شما ميگوئيد كه پسر خدا و شريك او است من ميگويم گفتار حقّ را كه حقّم اگر قول منصوب باشد كه قرائت عاصم و بعضى است و آنچه گفتيم ما از احوال او گفتار حقّ است اگر مرفوع باشد كه قرائت جمع ديگر است و بنابر اول قول مفعول فعل مقدّر و بنابر دوّم خبر مبتداء محذوف است و با آنكه واضح است حقيّت اين قول باز نصارى در آن شك ميكنند يا مخاصمه مينمايند براى آنكه بعضى ميگويند خدا است و بعضى پسر خدا چون ممكن نيست خداوندى كه منزّه است از جسميّت و لوازم آن كه توالد و تناسل است از جنس بشر يا ملائكه يا ساير موجودات براى خود فرزندى اتّخاذ و اختيار نمايد بلكه هر وقت بخواهد امرى بشود ميگويد بشو ميشود مانند ما احتياج بتوالد و تناسل ندارد و هم جنس با بشر يا ملائكه يا ساير موجودات نيست تا اولاد از جنس آنها داشته باشد
جلد 3 صفحه 473
و اين اقرار حضرت عيسى بعبوديّت اختصاص باين حال نداشت بلكه بعد از مبعوث شدن برسالت هم اوّل سخنى كه با قوم فرمود اين بود كه گفت همانا خدا پروردگار من و پروردگار شما است پس بندگى كنيد او را و شريك نكنيد غير او را با او در بندگى اين راه راستى است كه شما را بسعادت دنيا و آخرت ميرساند و بنابراين آيه اخيره جزء اقوال حضرت عيسى است نهايت آنكه چون در خارج منفصل از اقوال سابقه او بوده خداوند هم آنرا منفصل نقل فرموده و بعضى و انّ بفتح همزه قرائت نمودهاند و بنابراين از امورى است كه خداوند آنحضرت را بآنها توصيه فرموده بود و در هر حال عطف بر ما سبق است و شمّهاى از تفسير اين آيه در سوره آل عمران در ضمن احوال آنحضرت و حضرت زكريّا گذشت ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ذلِكَ عِيسَي ابنُ مَريَمَ قَولَ الحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمتَرُونَ (34)
اينکه است عيسي پسر مريم كلام حق است آن عيسياي که در او مريه و شك آوردند ذلک يعني اينست كلام عيسي که گفت إِنِّي عَبدُ اللّهِ آتانِيَ الكِتابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيًّا تا آخر آيات (عيسي إبن مريم) که بايد او را نسبت بمريم داد و پدر از براي او نيست و او را پيغمبر دانست و صاحب كتاب قول الحق همين است قول حق مطابق با واقع و حقيقة مثل سائر انبياء که بزرگترين افتخار آنها اينست که خود را بنده خدا بدانند و در تحت فرمان او باشند چنانچه اشرف آنها در مورد او شهادت ميدهي و اشهد أن محمدا عبده و رسوله الَّذِي فِيهِ يَمتَرُونَ از براي مريه دو معنا كردند يكي مجادله چنانچه ميفرمايد أَ فَتُمارُونَهُ عَلي ما يَري نجم آيه 12 و نيز ميفرمايد فَلا تُمارِ فِيهِم كهف آيه 17 و بسيار آيات ديگر و ديگر بمعني شك و شبهه مثل فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَماري نجم آيه 55 و مثل فَلا تَكُ فِي مِريَةٍ مِنهُ هود آيه 17 و غير اينها و در اينکه آيه شريفه بهر دو معني ميتوان تفسير كرد الَّذِي فِيهِ يَمتَرُونَ يعني در مورد عيسي مجادله ميكنند يهود او را حرامزاده و ساحر و كذّابش ميدانند نصاري جماعتي او را خدا ميگويند و جمعي قائل بتثليث هستند و بعضي ديگر در مورد او شك مياورند قول حقّ همان است که گفتيم.
439
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 34)- مگر فرزند برای خدا ممکن است؟! بعد از آن که قرآن مجید در آیات گذشته ترسیم بسیار زنده و روشنی از ماجرای تولد حضرت مسیح (ع) کرد به نفی خرافات و سخنان شرکآمیزی که در باره عیسی گفتهاند پرداخته چنین میگوید: «این است عیسی بن مریم» (ذلِکَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ).
مخصوصا در این عبارت روی فرزند مریم بودن او تأکید میکند تا مقدمهای باشد برای نفی فرزندی خدا.
و بعد اضافه مینماید: «این قول حقی است که آنها در آن شک و تردید
ج3، ص89
میکنند» و هر یک در جادهای انحرافی گام نهادند (قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِی فِیهِ یَمْتَرُونَ).
نکات آیه
۱- قرآن ترسیم کننده سیما و سرگذشت واقعى عیسى(ع) (ذلک عیسى ابن مریم قول الحقّ) «ذلک» اشاره به دارنده اوصافى است که در آیات گذشته تشریح شد. و «قول الحقّ» مفعول براى فعل محذوف (أقول) است، یعنى سخن درستى مى گویم.
۲- حضرت عیسى(ع) فرزند مریم(ع) و داراى منزلتى والا است. (ذلک عیسى ابن مریم) «ذلک» براى اشاره به بعید به کار مى رود. به کار بردن آن در جایى که مورد اشاره نزدیک باشد، بیانگر برجستگى منزلت مورد اشاره و بزرگداشت آن است.
۳- عیسى(ع)،بدون پدر تکوین یافته بود. (ذلک عیسى ابن مریم) نسبت دادن عیسى(ع) به مادرش مریم - با توجه به غیر متعارف بودن انتساب به مادر - گویاى برداشت یاد شده است.
۴- عیسى(ع)، فرزند خداوند نیست. (عیسى ابن مریم) انتساب عیسى(ع) به مادرش مریم(س)، تعریضى است به آنان که او را فرزند خداوند مى دانند; یعنى او را به کسى جز مادرش مریم(س) نباید نسبت داد. آیه بعد قرینه بر نکته یاد شده است.
۵- قرآن، بیان کننده حقایق تاریخ و واقعیت هاى آن است. (ذلک عیسى ابن مریم قول الحقّ الذى فیه یمترون)
۶- عیسى(ع)، کلمه خداوند و پدیدار شده به فرمان او بود. (ذلک عیسى ابن مریم قول الحقّ) منصوب بودن «قول» ممکن است به جهت حال بودن آن باشد و نیز محتمل است که منصوب به فعل مدح محذوف باشد. براساس این دو احتمال، مراد از «قول الحقّ» گفتار خداوند در خلقت عیسى(ع) (فرمان «کن») است.
۷- در باره ماهیت حضرت عیسى(ع) (بشربودن و تکوین یافتن او بدون پدر) در طول تاریخ تردیدهایى ناروا وجود داشته است. (ذلک عیسى ابن مریم ... الذى فیه یمترون) «الذى» وصف است براى «عیسى» یا «قول الحقّ» و «إمتراء» (مصدر «یمترون») به معناى شک و تردید کردن است. غایب ذکرشدن صیغه «یمترون» از آن حکایت دارد که کسانى غیر از مسلمانان در باره حضرت عیسى(ع) به عقایدى پاى بند بودند که برپایه یقین استوار نبود.
موضوعات مرتبط
- تاریخ: منابع تاریخ ۵
- خدا: اوامر خدا ۶; کلمات خدا ۶
- عیسى(ع): بشر بودن عیسى(ع) ۷; شک در عیسى(ع) ۷; عیسى(ع) و فرزندى خدا ۴; فضایل عیسى(ع) ۶; قصه عیسى(ع) ۱; مادر عیسى(ع) ۲; مقامات عیسى(ع) ۲; منشأ خلقت عیسى(ع) ۶; ویژگیهاى خلقت عیسى(ع) ۳، ۷
- قرآن: تعالیم قرآن ۱، ۵
- مریم(ع): فرزند مریم(ع) ۲
منابع