آل عمران ٦٠
کپی متن آیه |
---|
الْحَقُ مِنْ رَبِّکَ فَلاَ تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ |
ترجمه
آل عمران ٥٩ | آیه ٦٠ | آل عمران ٦١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَلْحَقُّ»: خبر مبتدای محذوف است که تقدیر آن چنین است: هُوَ الْحَقُّ. «مُمْتَرِینَ»: شکّ کنندگان. از ماده (مِرْیَة) به معنی: شکّ.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
اين آيه در همچون ديگر آيات سوره آل عمران در مدينه بر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نازل گرديده است. [۱]
شأن نزول آیات ۵۹، ۶. و ۶۱:[۲]
«شیخ طوسى» گوید: ابن عباس و حسن بصرى و قتادة گويند: اين آيات درباره وفد نجران نازل گرديد كه دو نفر آنان بنام سيد و عاقب به رسول خدا گفتند: آيا ديده اى كه فرزندى بدون پدر متولد شود؟[۳][۴] و نيز وقتى كه اين آيات نازل شد پيامبر دست امام علی|على و حضرت فاطمه|فاطمه و امام حسن|حسن و امام حسین|حسين را گرفت و مسيحيان را به مباهله دعوت نمود آنان امتناع كردند و قبول نمودند كه جزيه بدهند.[۵][۶]
تفسیر
- آيات ۶۰ - ۴۲، سوره آل عمران
- منظور از اصطفا (برگزيدن ) و تطهير مريم سلام اللّه عليها
- وجه اينكه قضاياى مربوط به مريم عليها السلام از اخبار غيبى شمرده شده است
- وجه تعبير به ((ملائكه )) در جمله ((اذ قالت الملائكة ...))
- گفتار معصومين در تفسير ((كلمه ))
- معناى ((كلمه خدا)) و مراد از ((كلمه )) در جمله : ((يبشرك بكلمة منه ...))
- وجه تسميه عيسى به مريم (عليهما السلام ) به ((مسيح ))
- يهود و كلمه ((مسيح ))
- معناى كلمه ((عيسى ))
- اقوالى كه درباره سخن گفتن عيسى (ع )با مردم در سن كهولت ، گفته شده است
- مراد از ((تورات )) ((انجيل )) در قرآن كريم
- بعثت حضرت عيسى (ع ) عموميت داشته ، هر چند رسالت او به سوى بنىاسرائيل بوده است
- معجزات عيسى (ع ) مستند به اذن خدا بوده است و عيسى (ع ) در صدور آن آيات استقلالىنداشته است
- معجزات حضرت عيسى (ع ) در خارج ، از آن جناب صادر مى شده است
- جمله ((مصدقا لما بين يدى من التورية ...)) براى اينكه عيسى (ع ) تورات موجود درزندگى خودرا قبول داشته است دلالت نمى كند
- عملى كه عيسى (ع ) براى باز شناختن مؤ منين به خود وتشكل دادن به آنها انجام داد
- قيد ((الى اللّه )) در آيه به چه جهتى آمده است ؟
- مراد از ايمان در جمله ((قال الحواريون نحن انصار اللّه آمنا باللّه ...)) ايمان بعد ازايمان است
- راه عبادت كوتاهترين راه به سوى خداى سبحان است
- معناى ((توفى )) و تفاوت مورد استعمال اين كلمه با كلمه ((موت ))
- توّفى حضرت عيسى به معناى گرفتن آن حضرت از دست يهود است
- منظور از ((رفع عيسى به سوى خدا)) و ((تطهير او از كافران ))
- مراد از تفوق پيروان عيسى (ع ) بر كافران تا روز قيامت
- مقصود از تفّوق حجت تفوق از نظر مقبوليت نيست
- تبعيت از نياكان سبب مى شود كه مراد عموم يهود و مطلق نصارا باشد
- وعده نيكو به پيروان حقيقى (قولى و عملى ) عيسى (ع )
- دو حجت و دليل بر نفى الوهيت عيسى (ع ) در تمثيل او به آدم (ع )
- جمله ((الحق من ربك )) از بديع ترين بيانات قرآنى است
- بحث روايتى (در ذيل آيات كريمه گذشته )
- رواياتى درباره برترين زنان عالم : (فاطمه (س ) مريم ، خديجه و آسيه )
- اثبات سيادت اثبات عالى ترين مراتب اصطفاء است
- اخبار غيب حضرت عيسى (ع ) معجزه قابلقبول براى مردم بود
- روايتى درباره آنچه در شريعت عيسى (ع ) آمده بود
- روايت درباره به دار آويختن حضرت عيسى (ع )
- روايتى در مورد كيفيت بالا بردن عيسى (ع ) به آسمان
- روايتى از امام رضا (ع ) درباره قضيه حضرت عيسى (ع )
- بحث روايتى ديگر در معناى محدث
- فرق ميان نبى ، رسول و محدث
- على (ع ) محدث بود
- مطالبى پيرامون ((وحى )) و واژه ((محدث ))
- تشخيص القائات رحمانى از شيطانى مستند به تاءييد الهى است و خارج از معيارهاىمعمولى تشخيص است
- توضيح اينكه : ((محدث صوت فرشته را مى شنود ولى فرشته را نمى بيند))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«60» الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ
حق، همان است كه از جانب پروردگار توست، پس از ترديد كنندگان مباش.
نکته ها
كلمهى «مُمتَرين» از «مِرْية» به معناى شك و ترديد است. عين اين آيه در سورهى بقره آيهى 147 نيز آمده است. با اين آيه روشن مىشود كه سخن حقّ و پايدار تنها از جانب خدايى است كه خود حقّ و ثابت است وگرنه از انسانهايى كه در طوفان هوسها و غرايز ثباتى ندارند، قانون و سخن پايدار را نمىتوان انتظار داشت.
پیام ها
1- بيان حق، رمز ربوبيّت وتربيت است. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ»
2- ثبات و حقّانيت، جز در راه خدا، كلام خدا و قانون خداوند، وجود ندارد.
«الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ»
3- تعداد زياد مخالفان، تلاش و فعّاليت آنان، و ثروت و تبليغاتشان، نبايد در حقّانيّت راه و عقايد ما تأثير گذارد. «فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 527
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (60)
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ: حق كه ولادت عيسى عليه السّلام و تمثيل او به آدم عليه السّلام، خبر صدق و مطابق با واقع از جانب پروردگار تو است، فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ: پس مباش از شك كنندگان در قدرت الهى.
تبصره: به مراجعه ادله عقليه، اين مطلب محقق آيد كه مقام شامخ نبوت را شايسته شك و ترديد و نقص و عيب نيست، زيرا موجب سلب اطمينان و وثوق به تبليغات ايشان، و آن، نقض غرض الهى است. پس اين گونه خطابات، در ظاهر خطاب به پيغمبر باشد چون سفير و مبلّغ فرامين سبحانى است، و لكن مراد امت باشند؛ زيرا نقص و شك و ترديد نسبت به آنها رواست. و شاهد بر اين مطلب، آيه شريفه: يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَ است كه ابتدا خطاب به پيغمبر، و بعد بيان خطاب را به جمع مىفرمايد به جهت آنكه شامل امت گردد. و نيز عياشى از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه فرمود:
نزل القرآن بايّاك اعنى و اسمعى يا جارة. «1» اين مثلى است كه زده مىشود براى كسى كه تكلم نمايد به كلامى، و قصد كرده باشد به آن كلام، غير مخاطب را (عرفى است: به در مىگويند، ديوار تو گوش كن).
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ (60)
ترجمه
حق از جانب پروردگار تست پس مباش از شك كنندگان..
تفسير
اينقصه حضرت عيسى و مخلوق بودن او و حضرت آدم حق است كه از جانب پروردگارت بتو وحى شده است پس با كمال استقامت در مقابل نصارى قيام نما و بهيچ وجه در خاطر خود شك و شبهه راه مده هر چه خاطر تو منزه از شبهات است لكن امتت هم بايد بتو اقتدا نموده آينه دل را از زنگار شبهه و شك صافى نمايند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
الحَقُّ مِن رَبِّكَ فَلا تَكُن مِنَ المُمتَرِينَ (60)
حق از پروردگار تو است پس نباش از مرددين.
حق بمعني ثابت غير قابل زوال است و از اينکه جهت يكي از اسامي الهي است اشاره بمقام واجب الوجودي است و لفظ حقيقة هم از همين معني است و مطالبي که مطابق با واقع است اطلاق حق بر او ميشود مقابل باطل که بر خلاف واقع است، و الف و لام الحق از براي جنس است و مفاد اينکه جمله اينست که آنچه از جانب خدا است مطابق با واقع است در مقابل آنچه از غير او است باطل و بر خلاف واقع است فَلا تَكُن مِنَ المُمتَرِينَ در مجمع و جماعتي از مفسرين نظر بمقام مقدس نبوي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم اينکه خطاب را متوجه بآن حضرت ندانستهاند و لذا تعبير كردهاند بايها السامع لكن خلاف ظاهر آيه است و مفاد فلا تكن اينست که جاي شك و ترديد نيست، و جمله اول بمنزله علت است يعني چون آنچه از پروردگار است حق است و جاي شك و ترديد نيست.
و اينکه نحوه خطابات در قرآن بسيار است مثل لَئِن أَشرَكتَ لَيَحبَطَنَّ عَمَلُكَ زمر آيه 65، و مثل وَ لا تَطرُدِ الَّذِينَ يَدعُونَ رَبَّهُم الي قوله تعالي فَتَطرُدَهُم فَتَكُونَ مِنَ الظّالِمِينَ انعام آيه 52، وَ لا تَتَّبِع أَهواءَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا انعام آيه 151، و امثال اينها تماما از باب (اياك اعني و اسمعي يا جارة) و منافي با مقام
جلد 4 - صفحه 227
نبوّت نيست و دلالت بر اينکه ندارد که پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم جزو ممترين بوده و او را خدا نهي فرموده بلكه جميع مناهي شرعيه و نواهي الهيه عام است و شامل نبيّ صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه عليهم السلام و معصومين هم ميشود و آنها از جهت مقام عصمت محال است مرتكب شوند.
الممترين از ماده مراء است و اغلب بمعني جدال و خصومة است. در سفينه از مجمع (المراء و الجدال و الخصومة متقاربة المعني) لكن مراء در مطالب علميه است که غرض اظهار فضل باشد و جدال در همان مطالب علميه است که غرض تعجيز طرف باشد، و خصومة در امور دنيويه است و تماما از معاصيست و از اخلاق رذيله از امير المؤمنين عليه السّلام مروي است فرمود
(اياكم و المراء و الخصومة فانهما يمرضان القلوب علي الاخوان و ينبت عليهما النفاق) سفينه مجلد دوم ص 325.
و از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم
(ثلاث من لقي اللّه عزّ و جلّ بهنّ دخل الجنة من ايّ باب شاء من حسن خلقه و خشي اللّه في المغيب و المحضر و ترك المراء و ان کان محقّا)
سفينه مجلد دوم ص 532، لكن اگر براي اظهار حق و ابطال باطل باشد ممدوح است در قرآن است وَ جادِلهُم بِالَّتِي هِيَ أَحسَنُ نحل آيه 126.
و گاهي بمعني شك استعمال شده مثل فَلا تَكُ فِي مِريَةٍ مِنهُ هود آيه 20، و مثل فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَماري النجم آيه 56، و آيه شريفه باين معني است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 60)- در این آیه برای تأکید آنچه در آیات قبل آمد، میفرماید: «اینها را (که در باره حضرت مسیح (ع) و چگونگی ولادت او و مقاماتش) بر تو میخوانیم حقی است از سوی پروردگارت، و چون حق است، هرگز از تردید کنندگان در آن مباش» (الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرِینَ).
نکات آیه
۱ - سرگذشت زکریا، عیسى، مریم، یحیى و بیان خلقت آدم در قرآن، حق و از جانب پروردگار است. (الحق من ربّک) کلمه «الحق»، خبر است براى مبتداى محذوف که «هو» است و مراد از آن، سرگذشت مریم و پیامبرانى است که در آیات سابق بیان شد.
۲ - خداوند، سرچشمه هر حقى است. (الحق من ربّک)
۳ - بیان حقایق، پرتویى از ربوبیّت خداوند (الحق من ربّک)
۴ - تربیت و سازندگى، در گرو بیان حقایق (الحق من ربّک) از آنجا که خداوند، «ربّ» (تربیت کننده) است، حق را بیان مى کند. بنابراین ارتباط تربیت و حق به دست مى آید.
۵ - توصیه خداوند به پیامبر (ص)، مبنى بر قاطعیّت در انجام رسالت خویش (الحق من ربّک فلا تکن من الممترین)
۶ - کیفیّت خلقت عیسى و دروغ پردازیهاى نصارا در مورد آن، زمینه ایجاد شبهه (فلا تکن من الممترین) آنچه مى تواند براى مخاطبین قرآن در مورد حضرت مسیح، تردید ایجاد کند، همان خلقت استثنایى آن حضرت است که با توجّه به «انّ مثل ... »، این شبهه از بین مى رود.
۷ - پیامبر اکرم (ص) در معرض تردید* (فلا تکن من الممترین) پیامبر (ص) به لحاظ بشر بودن در معرض این حالتهاست; ولى خداوند با بیان حقایق، زمینه تردید را در آن حضرت از بین مى برد.
۸ - توجّه به این که تمامى حق از ناحیه پروردگار است، برطرف کننده زمینه هاى تردید نسبت به معارف و تعالیم الهى (الحق من ربّک فلا تکن من الممترین)
موضوعات مرتبط
- آدم: آفرینش آدم ۱
- انبیا: تاریخ انبیا ۱
- تربیت: عوامل مؤثّر در تربیت ۴
- حق: اظهار حق ۳، ۴ ; منشأ حق ۲، ۸
- خدا: اوامر خدا ۵ ; ربوبیّت خدا ۳ ; وصایاى خدا ۵
- شبهه: زمینه شبهه ۶
- علم: آثار علم ۸
- عیسى (ع): قصه عیسى (ع) ۱، ۶
- قاطعیّت: اهمیّت قاطعیّت ۵
- قرآن: قصص قرآن ۱
- محمّد (ص): ۷ مسؤولیت محمّد (ص) ۵
- مریم: (س) قصه مریم (س) ۱
- مسیحیان: عقاید مسیحیان ۶
- یحیى: قصه یحیى ۱
منابع
- ↑ طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ۲، ص ۶۹۳.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شيخ طوسي و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۱۱۸.
- ↑ در تفسير ابن ابىحاتم از طريق عوفى از ابن عباس موضوع وفد نجران ذكر شده و نيز ابن سعد در طبقات از ازرق بن قيس موضوع وفد نجران را بدون تفصيل و ذكر مباهله گفته است.
- ↑ در تفسير على بن ابراهيم بعد از سه واسطه از امام صادق عليهالسلام نقل شده كه مسيحيان نجران با سران خود به نام سيد و عاقب و اهتم به مدينه آمدند و در مسجد پيامبر با رسوم خود به نماز پرداختند و ناقوس زدند، اصحاب پيامبر متعجب شدند و به پيامبر گفتند: چطور اجازه ميدهى كه در مسجد تو به نماز آن هم برسم خويش پردازند. پيامبر فرمود: آنها را به حال خويش واگذاريد سپس به رسول خدا گفتند: به چه چيز ما را ميخوانى، پيامبر فرمود: شما را دعوت به اسلام آوردن ميكنم و بدانيد كه عيسى بشرى بود كه ميخورد و مى آشاميد و صحبت ميكرد سپس پرسيدند پدر عيسى كيست؟ پيامبر در جواب به آنها فرمود: به من بگوئيد كه پدر آدم كيست؟ جواب نگفتند و اين آيه آمد.
- ↑ بيهقى در دلائل به طرز ديگرى از طريق سلمة بن عبد نقل كند كه رسول خدا به اهل نجران نوشت و آنها دو نفر فرستادند پس از گفتگو و بحث با پيامبر موضوع عيسى نيز به ميان آمد و اين آيات نازل گرديد و موضوع آيه ۵۹ در آيه ۷ اين سوره نيز گفته شده است.
- ↑ صاحب مجمع البيان پس از ذكر وفد نجران چنان كه شيخ بزرگوار ذكر نموده چنين افزوده است پس از دعوت به مباهله از طرف رسول خدا صلى الله عليه و آله مسيحيان نجران مهلت خواستند فرداى آن روز وقتى كه به شور پرداختند. اسقف آنها گفت: اگر محمد فردا با اصحاب خود براى مباهله بيايد با او به مباهلة خواهيم پرداخت و اگر با اهل بيت خود بيايد بايد از او دورى كرد و كار مباهله را انجام نداد. (مباهله به معنى نفرين فرستادن به يكديگر و خواستن كيفر از خداوند براى يكديگر است) فرداى آن روز رسول خدا با دو فرزندش حسن و حسين و على و فاطمه آمدند. مسيحيان نجران سؤال كردند: اينان كه با محمد همراه آمده اند چه كسانى اند؟ پس از آن كه همراهان پيامبر را شناختند، ابوحارثه كه اسقف بود از مباهله امتناع ورزيدند. سيد به او گفت: خود را براى مباهله آماده سازد. ابوحارثه گفت: من جرأت چنين كارى را در خود نمى بينم و مى ترسم حقيقت محمد راست باشد و از اثر نفرين محمد از نسل مسيحيت كسى باقى نماند لذا ابوحارثه به رسول خدا گفت: يا اباالقاسم حاضريم با تو مصالحه كنيم و مباهله نكنيم پس از اين پيشنهاد پيامبر با آنها مصالحه كرد كه هر سال مبالغ زيادى درهم و اثاثه نفيس به مدينه بيآورند و اسناد مصالحه مزبور بين طرفين رد و بدل شد وقتى كه وفد نجران مراجعت كردند. چندى نگذشت كه سيد و عاقب كه از سران وفد نجران بودند نزد رسول خدا بازگشتند و اسلام اختيار نمودند.