غافر ١٨

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ أَنْذِرْهُمْ‌ يَوْمَ‌ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ‌ لَدَى‌ الْحَنَاجِرِ کَاظِمِينَ‌ مَا لِلظَّالِمِينَ‌ مِنْ‌ حَمِيمٍ‌ وَ لاَ شَفِيعٍ‌ يُطَاعُ‌

ترجمه

و آنها را از روز نزدیک بترسان، هنگامی که از شدّت وحشت دلها به گلوگاه می‌رسد و تمامی وجود آنها مملوّ از اندوه می‌گردد؛ برای ستمکاران دوستی وجود ندارد، و نه شفاعت کننده‌ای که شفاعتش پذیرفته شود.

|و آنها را از آن روز قريب الوقوع بترسان، آن‌گاه كه جان‌ها به گلوگاه مى‌رسد در حالى كه اندوه خود را فرو مى‌خورند. براى ستمگران نه ياورى هست و نه شفاعتگرى كه مورد اطاعت باشد
و آنها را از آن روز قريب‌[الوقوع‌] بترسان، آنگاه كه جانها به گلوگاه مى‌رسد در حالى كه اندوه خود را فرو مى‌خورند. براى ستمگران نه يارى است و نه شفاعتگرى كه مورد اطاعت باشد.
و (ای رسول) امت را از روز نزدیک (قیامت) بترسان که (از هول و ترس) آن روز جانها به گلو می‌رسد و از بیم آن حزن و خشم خود فرو می‌برند و ستمکاران را هیچ یار گرم و دلسوز و یاوری که شفاعتش پذیرفته شود نخواهد بود.
و آنان را از روز نزدیک بیم ده، آن گاه که [از شدت ترس] جان ها به گلوگاه رسد، در حالی که همه وجودشان پر از غم و اندوه است. برای ستمکاران هیچ دوست مهربانی و شفیعی که شفاعتش پذیرفته شود، وجود ندارد!
از روز قيامت بترسانشان. آنگاه كه دلها لبريز از اندوه، نزديك حنجره‌ها رسد. ستمكاران را در آن روز نه خويشاوندى باشد و نه شفيعى كه سخنش را بشنوند.
و ایشان را از روز قیامت [/بس نزدیک‌] بیم ده، آنگاه که جانها به گلوگاهها رسد، و غصه خویش فرو برند، برای ستمکاران [مشرک‌] دوستی و شفیعی که اجازه و اجابت یابد، نیست‌
و ايشان را از آن روز نزديك- روز قيامت- بيم ده، آنگاه كه دلها به گلوها رسد در حالى كه غمگين و پر از اندوه‌اند ستمكاران را هيچ دوست نزديك و دلسوزى نيست و نه شفاعت‌كننده‌اى كه سخنش [در باره آنها] پذيرفته شود.
(ای محمّد!) آنان را از روز نزدیک بترسان (که قیامت است). آن زمانی که دلها (از شدّت وحشت) به گلوگاه می‌رسند (و انگار از جای خود کنده و به بالا پرت شده‌اند) و تمام وجودشان مملوّ از خشم و اندوه می‌گردد (خشم بر کسانی که ایشان را به چنین سرنوشتی دچار کرده‌اند، و خشم بر خود که به حرف دیگران گوش فرا داده‌اند، و غم و اندوه بر روزگار هدر رفته و طلای عمر باخته شده). ستمگران نه دارای دوست دلسوزند، و نه دارای میانجیگری که میانجی او پذیرفته گردد.
و آنان را از (آن) روز (رستاخیز) بس نزدیک بترسان. چون (که) جان‌ها(شان) نزدیک گلوگاه‌ها(شان) است، در حالی که اندوه خود را فرو می‌خورند، برای ستمگران نه هیچ یاری است و نه (هیچ) شفاعتگری که شفاعتش پذیرفته شود.
و بترسانشان از روز نزدیک گاهی که دلها نزد گلوگاه‌ها است خشم فروخورندگان نیست ستمگران را دوست و نه شفاعتگری که فرمانبرداری شود

And warn them of the Day of Imminence, when the hearts are at the throats, choking them. The evildoers will have no intimate friend, and no intercessor to be obeyed.
ترتیل:
ترجمه:
غافر ١٧ آیه ١٨ غافر ١٩
سوره : سوره غافر
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَوْمَ الأَزِفَةِ»: روز نزدیک. مراد قیامت است که به علّت نزدیک بودن آن چنین نامیده شده است (نگا: نجم / ). «إِذْ»: بدل از (یَوْمَ) است. «الْحَنَاجِرِ»: جمع حَنْجَرَة، حلقوم. گلوگاه. «الْقُلُوبُ لَدَی الْحَنَاجِرِ»: این سخن کنایه از شدّت خوف و مضیقت است (نگا: احزاب / ). «کَاظِمِینَ»: فرو خورندگان خشم. کسانی که غم و اندوه را در سینه‌ها حبس می‌کنند. حال است. «حَمِیمٍ»: دوست صمیمی و دلسوز (نگا: شعراء / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ كاظِمِينَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ «18»

(اى پيامبر!) مردم را از روز نزديك (قيامت) هشدار ده، آن‌گاه كه (از شدّت وحشت) جان‌ها به گلوگاه رسد، در حالى كه اندوه خويش فرو مى‌برند، (در آن روز) براى ستمكاران هيچ دوست دلسوز و هيچ شفاعت‌گرى كه سخنش پذيرفته باشد وجود ندارد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ كاظِمِينَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ «18»

بعد از آن حضرت رسالت را امر به تخويف بندگان فرمايد كه:

وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ: و بترسان كافران و عاصيان را از روز قيامت. و تسميه آن به «آزفه» به جهت نزديك شدن وقوع آنست «يا به تقدير»، يعنى بترسان ايشان را از وقت امر عظيمى كه نزديك است رسيدن آن زمان، مشارفه آنها است با جهنّم. إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ: وقتى كه دلهاى مردمان نزديك حنجره‌هاى ايشان بود. يعنى دلها از فزع آن روز از محل خود خارج و به حلقها آيند و همانجا بماند، نه برگردند تا صاحبان آنها بياسايند، و نه بيرون آيند تا خلاصى يابند. كاظِمِينَ‌: در حالتى كه فرو خورندگانند خشم را در آنروز، يا پر باشند از غم و اندوه از شدت فزع. ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ‌: نيست براى ستمكاران در آن روز قيامت، هيچ خويشى مشفق كه عذاب را از ايشان دفع نمايد، وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ‌: و نه شفاعت كننده كه اطاعت كرده شود، يعنى شفاعتش قبول گردد.


«1» بحار الانوار ج 7 ص 271 روايت 37 بنقل از نهج البلاغه حكمت 292 (ترجمه فيض الاسلام)

«2» مجمع البيان، ج 4 ص 518.

جلد 11 - صفحه 293

تنذير:

ذات احديت الهى از راه لطف و مرحمت نسبت به بندگان به تبليغ پيغمبر اعلام فرمايد از وحشت و فزع روز قيامت كه به مرتبه‌اى است كه قلبها از محلش كنده شود و بيايد به حنجره و گلوگير آنها شود نه پائين رود و نه بالا آيد، غيظ و خشم بنهايت آنها را فرا رسد.

در توحيد اين بابويه رحمه اللّه از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده: ما من مؤمن يرتكب ذنبا الا سائه ذلك و ندم عليه و قد قال النّبى: كفى بالنّدم توبة، و قال عليه السّلام: من سرّته حسنة و سائته سيّئة فهو مؤمن، فانّ من لم يندم على ذنب يرتكبه فليس بمؤمن و لم تجب له الشّفاعة و كان ظالما، و اللّه تعالى يقول: ما للظالمين من حميم و لا شفيع يطاع. «1» نيست هيچ مؤمنى مرتكب شود گناهى را مگر آنكه بد آيد او را آن گناه و پشيمان شود بر آن، و بتحقيق فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله: كفايت كند به پشيمانى توبه و فرمود آن حضرت: هر كه خوشحال كند او را حسنه و بد آيد او را سيئه، پس او مؤمن است. بدرستى كه هر كه پشيمان نشود بر گناهى كه مرتكب شده، پس نيست مؤمن و موجب نشود براى او شفاعت و ظالم باشد، و خداى تعالى فرمايد: «ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ كاظِمِينَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ «18» يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ «19» وَ اللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَقْضُونَ بِشَيْ‌ءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ «20»

ترجمه‌

و بيم ده آنها را از روز قيامت كه نزديك است هنگاميكه دلها رسيده باشد بحلقوم‌ها در حاليكه فرو برندگانند خشم خودشان را نيست براى ستمكاران خويشى و نه شفاعت كننده‌اى كه اطاعت شود

ميداند خيانت چشمها را و آنچه را پوشيده ميدارد سينه‌ها

و خدا حكم ميكند بحق و آنان را كه ميخوانند غير از او حكم نميكنند بچيزى همانا خدا او شنواى بينا است.

تفسير

- خداوند متعال مأمور فرموده پيغمبر اكرم را كه بيم دهد مردم را از روز قيامت كه يكى از القاب آن آزفه است يعنى دانيه و نزديك چون هر چه محقّقا بيايد نزديك است و در آن روز از ترس و بيم دلها از جا كنده شود و بحلقوم‌


جلد 4 صفحه 521

و گلو رسد نه برگردد بجاى خود كه آرام گيرند و نه بيرون آيد كه راحت شوند و پر شود درونشان از غم و اندوه ولى جرأت نفس كشيدن ندارند و ناچارند عقده گلوگير خود را فرو برند و لب باز ننمايند و اهل شرك و نفاق نه خويش و غمخوارى دارند و نه شفاعت كننده‌اى كه قبول شود شفاعت او در توحيد از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه هيچ مؤمنى مرتكب گناه نشود مگر آنكه بدش آيد از آن و پشيمان گردد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم فرموده كفايت ميكند پشيمانى از توبه و فرموده كسيكه خوشحال كند او را كار خوبش و بد حال كند او را كار بدش او مؤمن است چون كسيكه گناهى كند و پشيمان نشود مؤمن نيست و لازم نميشود براى او شفاعت و او ظالم است و خداوند فرموده نيست براى ظالمين خويشى و نه شفيع مطاعى و خداوند ميداند نظر نمودن از زير چشم را و اشاره محرمانه بچشم را چنانچه در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از معناى خائنة الأعين فرمود آيا نديدى كه كسى نظر ميكند بچيزى مانند آنكه نظر ننموده بآن اين معناى خيانت چشمها است و از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل شده كه وقتى عاد بن بشير عرض كرد من منتظر بودم كه اشاره فرمائى بقتل ابن ابى السّرح و فورا امتثال نمايم فرمود پيغمبران را خائنة الاعين نباشد و ظاهرا مراد هر نظر و عمل دزدى و خيانت كارانه چشم باشد و نيز ميداند خداوند اسرار درونى اشخاص را از حبّ و بغض و كينه و آنچه در سينه و ضمير دارند و بر حسب احاطه علميه خود بجزئيات و كليات حكم ميكند بحق و حقيقت و واقع و بت‌ها كه اهل شرك در مقابل خداوند براى خودشان معبود قرار دادند شعور و ادراك ندارند كه حكم نمايند چه رسد بحكم حق و واقع مخفى از انظار ولى خداوند ميشنود تمام مسموعات را و ميبيند تمام مبصرات را و مجازات مينمايد بندگان را باقوال و اعمال و عقايد مخفى و آشكار و قمى ره نقل فرموده كه مراد از كاظمين مغمومين مكروبين است و بعضى خائنة الاعين را بنظره محرّمه تفسير نموده‌اند و ظاهرا مراد نباشد و اللّه اعلم.


جلد 4 صفحه 522

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ أَنذِرهُم‌ يَوم‌َ الآزِفَةِ إِذِ القُلُوب‌ُ لَدَي‌ الحَناجِرِ كاظِمِين‌َ ما لِلظّالِمِين‌َ مِن‌ حَمِيم‌ٍ وَ لا شَفِيع‌ٍ يُطاع‌ُ «18»

و انذار فرما و بترسان‌ امّت‌ ‌را‌ روزي‌ ‌که‌ بنزديكي‌ ميآيد زماني‌ ‌که‌ قلب‌ها ‌از‌ ترس‌ نزد گلوگاه‌ ميآيد و كظم‌ غيض‌ ميكنند.

وَ أَنذِرهُم‌ ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ وظائف‌ مهم‌ّ انبياء بشارت‌ و انذار ‌است‌ بشارت‌ ‌به‌ اهل‌ ايمان‌ و تقوي‌ و عمل‌ صالح‌ و انذار ‌از‌ شرك‌ و كفر و ضلالت‌ و نفاق‌ و عمل‌ سوء و ظلم‌ و فساد.

يَوم‌َ الآزِفَةِ ‌يعني‌ «الدانية» ازف‌ و دنوّ بمعني‌ نزديك‌ ‌است‌ ‌که‌ روز قيمة بنزديكي‌ ميآيد چنانچه‌ ميفرمايد إِنَّهُم‌ يَرَونَه‌ُ بَعِيداً وَ نَراه‌ُ قَرِيباً‌-‌ معارج‌ آيه 6 و 7 و ميفرمايد إِنّا أَنذَرناكُم‌ عَذاباً قَرِيباً‌-‌ نبأ آيه 40‌-‌ إِذِ القُلُوب‌ُ لَدَي‌ الحَناجِرِ انسان‌ چون‌ خوف‌ و ترس‌ ‌بر‌ ‌او‌ زياد شد دلش‌ ‌از‌ جا كنده‌ ميشود و بحلقوم‌ ميرسد ‌که‌ ديگر قدرت‌ ‌بر‌ تكلّم‌ و تنفّس‌ ندارد، و متعارف‌ ‌است‌ بسا ميگويي‌ ششم‌ ‌در‌ گلو آمد و ‌در‌ اوصاف‌ قيامت‌ ميفرمايد كَلّا إِذا بَلَغَت‌ِ التَّراقِي‌َ قيمة آيه 26 و ميفرمايد فَلَو لا إِذا بَلَغَت‌ِ الحُلقُوم‌َ‌-‌ واقعه‌ آيه 82 بعبارت‌ ديگر جانش‌ ‌در‌ گلو آمد.

كاظِمِين‌َ ‌از‌ شدّة غم‌ و هم‌ّ و كرب‌ قدرت‌ ‌بر‌ تكلّم‌ ندارد و سر فرو انداخته‌ ما لِلظّالِمِين‌َ مِن‌ حَمِيم‌ٍ وَ لا شَفِيع‌ٍ يُطاع‌ُ نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ظالمين‌ ‌در‌ قيمة دوست‌ و حميمي‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌او‌ حمايت‌ كند و نه‌ شفيعي‌ ‌که‌ شفاعتش‌ پذيرفته‌ شود.

جلد 15 - صفحه 365

ما لِلظّالِمِين‌َ صدق‌ ‌بر‌ مشرك‌ و كافر و معاند و منافق‌ و مخالف‌ و ظلمه‌ ميكند زيرا ‌ يا ‌ بخود ظلم‌ كردند ‌ يا ‌ بغير ‌ يا ‌ بدين‌ حتّي‌ عاصي‌ ‌را‌ ‌هم‌ ميگيرد فرداي‌ قيمه‌.

مِن‌ حَمِيم‌ٍ نه‌ پدر نه‌ مادر نه‌ فرزند نه‌ برادر و خواهر و دوست‌ و رفيقي‌ ‌به‌ فكر ‌او‌ ‌است‌ يَوم‌َ يَفِرُّ المَرءُ مِن‌ أَخِيه‌ِ وَ أُمِّه‌ِ وَ أَبِيه‌ِ وَ صاحِبَتِه‌ِ وَ بَنِيه‌ِ لِكُل‌ِّ امرِئ‌ٍ مِنهُم‌ يَومَئِذٍ شَأن‌ٌ يُغنِيه‌ِ‌-‌ عبس‌ آيه 34 ‌الي‌ 37.

وَ لا شَفِيع‌ٍ يُطاع‌ُ شفاعت‌ شفعاء مختص‌ باهل‌ ايمان‌ ‌است‌ ‌غير‌ مؤمن‌ نه‌ احدي‌ شفاعت‌ ميكند نه‌ شفاعتش‌ پذيرفته‌ ميشود.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 18)- روزی که جانها به لب می‌رسد! این آیه همچنان ادامه توصیف قیامت است.

نخست می‌گوید: «آنها را از روز نزدیک بترسان» (وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْآزِفَةِ).

اگر درست بنگریم مجموعه عمر دنیا در برابر عمر قیامت لحظه زود گذری بیش نیست، و چون هیچ تاریخی از سوی خداوند برای آن به کسی حتی به پیامبران اعلام نشده است باید همیشه آماده استقبال از آن بود.

دومین توصیف این که: «در آن روز (از شدت هول و ترس) دلها به گلوگاه می‌رسد»! (إِذِ الْقُلُوبُ لَدَی الْحَناجِرِ).

در توصیف سوم می‌گوید: «تمامی وجود آنها مملو از اندوه می‌گردد» اما توانایی اظهار آن را ندارند (کاظِمِینَ).

اگر انسان گرفتار اندوه و غم جانکاهی شود اما بتواند فریاد کند ممکن است کمی آرام گیرد، اما افسوس که در آنجا حتی جای فریاد و نعره زدن نیست، آنجا پیشگاه داوری حق و محضر عدل پروردگار، و حضور جمیع خلایق است، فریاد چه سودی دارد؟! چهارمین توصیف این که: «برای ستمکاران دوستی وجود ندارد» (ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ).

آن گروه از دغل دوستان که همچون مگسان گرد شیرینی به هنگام قدرت اطراف آنها را گرفته بودند، همه گرفتار کار خویشند، و به دیگری نمی‌پردازند، آری در آن روز نه دوستی برای انسان وجود دارد و نه غمخواری برای درد دل کردن.

در پنجمین توصیف می‌فرماید: «و نه شفاعت کننده‌ای که شفاعتش پذیرفته شود» (وَ لا شَفِیعٍ یُطاعُ).

چرا که شفاعت شافعان راستین مانند انبیا و اولیاء نیز به اذن پروردگار است، و به این ترتیب قلم بطلان بر پندار بت‌پرستان می‌کشد.

ج4، ص263

نکات آیه

۱ - پیامبر(ص) مأمور انذار و اخطار به مردم درباره روز قیامت (و أنذرهم یوم الأزفة)

۲ - قیامت، روزى است قریب الوقوع. (یوم الأزفة) «الآزفة» اسم فاعل از فعل «أزِفَ به معناى «قَرُبَ» مى باشد. «یوم الآزفة»; یعنى، روز نزدیک شونده.

۳ - «یوم الآزفة» از نام هاى قیامت (یوم الأزفة)

۴ - پیامبر(ص)، مأمور انذار و اخطار مردم از لحظه فرا رسیدن مرگ و قریب الوقوع بودن آن براى همگان (و أنذرهم یوم الأزفة) برخى از مفسران «یوم الآزفة» را روز فرا رسیدن مرگ دانسته اند; زیرا آنچه نزدیک به انسان و قریب الوقوع است، لحظه مرگ او است. هم چنین تعبیر «إذ القلوب لدى الحناجر...» درباره لحظه مرگ انسان ها، مناسب تر از لحظه فرا رسیدن قیامت مى باشد.

۵ - به گلو رسیدن جان انسان ها، از شدت غم و اندوه در قیامت (إذ القلوب لدى الحناجر) هرگاه انسان در تنگناهاى سخت قرار گیرد، احساس مى کند که گویى قلبش از جا کنده مى شود. گاهى به این مطلب گفته مى شود: «جانش به لب رسید». در زبان عرب از این حالت به «بلغت القلوب الحناجر» تعبیر مى شود.

۶ - قیامت، داراى غم و اندوه کشنده و زجرآور، به گونه اى که کسى ناى سخن گفتن و فریاد زدن ندارد. (إذ القلوب لدى الحناجر کظمین) «کاظم» (مفرد «کاظمین») اسم فاعل از «کظم» به معناى فردى است که نفسش در گلو حبس شده باشد. «کاظمین»; یعنى، کسانى که ساکت اند و قادر به سخن گفتن نیستند.

۷ - وجود شرایط و صحنه هاى سخت و اندوه بار براى انسان در قیامت (إذ القلوب لدى الحناجر کظمین)

۸ - به گلو رسیدن جان انسان ها، از شدت غم و اندوه هنگام مرگ (إذ القلوب لدى الحناجر کظمین) برداشت یاد شده مبتنى بر این احتمال است که این دسته از آیات، مربوط به لحظات مرگ باشد; نه روز قیامت.

۹ - محرومیت ستمکاران در قیامت، از یارى دوست و نزدیکان دلسوز و شفاعت شفیعان (ما للظلمین من حمیم و لا شفیع یطاع) «حمیم» در لغت به معناى دوست (العین) و به «القریب المشفق» (نزدیک دلسوز) معنا شده است (مفردات راغب).

۱۰ - وجود شفاعت در قیامت و پذیرفته شدن آن از سوى خداوند، براى برخى از شفیعان (و لا شفیع یطاع) قید «یطاع» براى «شفیع» مى رساند که در قیامت، شفاعت کنندگانى وجود دارد که مورد اطاعت قرارگیرند (سخنشان درباره دیگران پذیرفته شود); ولى ظالمان از چنین شفیعانى محروم اند.

۱۱ - محرومیت ستمگران به هنگام دشوارى مرگ از هرگونه یارى دوست و نزدیکان دلسوز خود و شفاعت شفیعان (ما للظلمین من حمیم و لا شفیع یطاع)

۱۲ - ظلم، موجب محرومیت از یارى دوست و نزدیکان دلسوز و شفاعت شفیعان در هنگام مرگ و روز قیامت (ما للظلمین من حمیم و لا شفیع یطاع) از یاد شدن کافران و مشرکان با عنوان ظالمان، برداشت بالا به دست مى آید.

۱۳ - کفر و شرک، ظلم است و کافران و مشرکان، از هرگونه یارى دوست و نزدیکان دلسوز خود و شفاعت شفیعان محروم اند. (ما للظلمین من حمیم و لا شفیع یطاع) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که این آیات، در سلسله آیاتى قرار دارد که درباره کافران و مشرکان سخن مى گوید و مقصود از «ظالمین» آنان مى باشند.

روایات و احادیث

۱۴ - «عن موسى بن جعفر(ع) ... ما من مؤمن یرتکب ذنباً إلاّ ساء ذلک و ندم علیه ... فإن لم یندم على ذنب یرتکبه فلیس بمؤمن و لم تجب له الشفاعة و کان ظالماً و اللّه تعالى یقول: «ما للظالمین من حمیم و لا شفیع یطاع»;[۱] از امام کاظم(ع) روایت شده است: ...هیچ مؤمنى نیست که پس از ارتکاب گناه ناراحت و پشیمان نشود... و اگر بر گناه خود پشیمان نشود، مؤمن نیست و شفاعت براى او نخواهد بود و او ظالم است. خداوند تعالى مى فرماید: ماللظالمین من حمیم و لاشفیع یطاع ».

موضوعات مرتبط

  • احتضار: سختى احتضار ۸
  • انذار: انذار از قیامت ۱; انذار از مرگ ۴
  • انسان: انذار انسان ها ۴
  • خویشاوندان: عوامل محرومیت از امداد خویشاوندان ۱۲; محرومان از امداد خویشاوندان ۹، ۱۱، ۱۳
  • دوست: عوامل محرومیت از امداد دوست ۱۲; محرومان از امداد دوست ۹، ۱۱، ۱۳
  • شرک: ظلم شرک ۱۳
  • شفاعت: عوامل محرومیت از شفاعت ۱۲; محرومان از شفاعت ۹، ۱۱، ۱۳، ۱۴
  • ظالمان: بى یاورى اخروى ظالمان ۹; بى یاورى ظالمان ۱۱، ۱۴; سختى مرگ ظالمان ۱۱; ظالمان در قیامت ۹; محرومیت اخروى ظالمان ۹; محرومیت ظالمان ۱۱، ۱۴
  • ظلم: آثار ظلم ۱۲
  • قیامت: اهوال قیامت ۵، ۶، ۷; ترسناکى قیامت ۶; شدت اندوه در قیامت ۵، ۶، ۷; شفاعت در قیامت ۹، ۱۰; عجز از تکلم در قیامت ۶; نامهاى قیامت ۳; نزدیکى قیامت ۲; وقت قیامت ۲; ویژگیهاى قیامت ۵، ۶، ۷، ۹
  • کافران: بى یاورى کافران ۱۳; محرومیت کافران ۱۳
  • کفر: ظلم کفر ۱۳
  • مؤمنان: صفات مؤمنان ۱۴
  • محمد(ص): انذارهاى محمد(ص) ۱، ۴; رسالت محمد(ص) ۱، ۴
  • مرگ: سختى مرگ ۸; شدت اندوه هنگام مرگ ۸; نزدیکى مرگ ۴
  • مشرکان: بى یاورى مشرکان ۱۳; محرومیت مشرکان ۱۳
  • یوم الازفة: ۳

منابع

  1. نورالثقلین، ج ۴، ص ۵۱۷، ح ۳۲; توحید صدوق، ص ۴۰۸، ح ۶.