النحل ١
کپی متن آیه |
---|
أَتَى أَمْرُ اللَّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا يُشْرِکُونَ |
ترجمه
سوره النحل | آیه ١ | النحل ٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَتَی»: آمد. فرا رسید. استعمال فعل ماضی به جای فعل مضارع، به خاطر حتمیبودن و قریبالوقوع بودن مسأله است. «أَمْرُ»: دستور. در اینجا مراد چیزی است که بدان دستور داده میشود که قیامت است (نگا: انبیاء / و قمر / . «فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»: به شتاب آن را مخواهید. در فرارسیدن آن شتاب مکنید. «تَعالَی»: بالاتر از آن است. به دور از آن است (نگا: انعام / اعراف / یونس / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ (۰) وَ يَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَ... (۲) يَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَ... (۱) يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لاَ... (۱) الْقَمَرُ (۰) هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ (۰) يَسْأَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ... (۰) فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ... (۱) الْقَمَرُ (۰)
نزول
ابن عباس گوید: وقتى که این قسمت از آیه «أَتى أَمْرُاللَّهِ» نازل گردید، اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله از ترس بانک برآوردند و برافروختند تا این که «فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ» بعد از آن نازل شد سپس خاموش گشتند.[۱]
ابوبکر بن ابى حفص گوید: هنگامى که «أَتى أَمْرُاللَّهِ» نازل گردید، اصحاب از جا برخاستند تا این که «فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ» نازل شد.[۲]
على بن ابراهیم گوید: وقتى که قریش از پیامبر خواسته بودند که بر آنها عذاب فرود آید این آیه نازل گردید.[۳]
تفسیر
- آيات ۱ - ۲۱ سوره نحل
- بيان مفاد كلّى سوره نحل
- مراد از «امر خدا»، و وجوهی که در این باره گفته شده
- رد نظريه ديگر مفسرين درباره مفاد آيه شريفه
- اشاره به آنچه كه از اين آيات قرآنى درباره حقيقت «روح» استفاده مى شود
- وجوه مختلفى كه مفسران در پيرامون معناى آيه فوق، ذكر كرده اند
- بعثت پيامبران و انزال ملائكه، منوط به مشيت خداوند است
- دو مرحله ای بودن انذار پيامبران، از انحراف در عقيده و در عمل
- اشاره به فوائد و هدف از خلقت شتر، گاو و گوسفند
- مقصود از این که فرمود: «بر خدا است قصد سبيل»
- اختلاف دو فرقه اشاعره و معتزله، در دلالت آيه
- سه قسم احتجاج براى سه گروه از انسان ها، بر وحدانيت خدا در ربوبيت
- اركان سه گانه الوهيت و ربوبيت: خالق بودن، منعم بودن و عالم بودن
- رابطه گستردگی «نعمت» های خداوند، با «رحمت» و «مغفرت» او
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل آيه: «أتَى أمرُ الله فَلَا تَستَعجِلُوهُ»
- نقد استدلال برخى از علماء به روايات فوق الذكر
- روايتى كه در آن «أتَى أمرُ الله»، به ظهور مهدى «ع» تطبيق شده است
- رواياتى درباره حكم شرعى بول و گوشت چهارپايان
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ «1»
فرمان (قهر) خدا آمد پس در آن شتاب نكنيد او منزه و برتر از هرچيزى است كه براى او شريك مىسازند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ «1»
شأن نزول «1»: مفسرين نقل نمودهاند كه معاندان بر وجه استهزاء، تعجيل مىنمودند در آنچه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايشان را وعيد مىفرمود از قيام ساعت يا عذاب دنيا، و مىگفتند: اگر بر سبيل فرض آنچه مىگوئى واقع شود، شريكان حق، يعنى بتان، ما را از آن خلاصى دهند؛ آيه شريفه نازل شد:
أَتى أَمْرُ اللَّهِ: رسيد، يعنى نزديك است كه برسد و واقع شود فرمان خدا به قيام قيامت يا به عذاب كفار. فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ: پس بشتاب طلب آن مكنيد تا وقت آن در آيد مراد آيه آنست كه امر موعود به جهت وقوع آن به منزله آنست كه آمده و متحقق شده، پس به تعجيل، طلب آن ننمائيد، البته بدون شك و شبهه واقع خواهد شد.
تبصره: يكى از صفات ثبوتيه حق تعالى، آنكه صادق است، يعنى آنچه را اخبار فرموده، راست و درست، و مطابق با واقع است؛ زيرا دروغ يعنى خبر دادن
«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 348.
جلد 7 - صفحه 159
خلاف واقع، قبيح و نقص، و ساحت ربوبى منزه و مقدس از كليه قبايح و نقايص باشد. بنابراين اخبار به قيامت، حق و صدق، و به منزله واقع شده خواهد بود، و لذا تعبير به لفظ ماضى شده، و عرب مستقبل محقق الوقوع را به لفظ ماضى استعمال نمايد.
عياشى: از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده «1»: اذا اخبر اللّه انّ شيئا كائن فكانّه قد كان. على بن ابراهيم قدس اللّه سره فرمايد «2»: قريش از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سؤال كردند نزول عذاب را آيه شريفه نازل شد (أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ).
سُبْحانَهُ وَ تَعالى: منزه است ذات احديت الهى و متعالى است. عَمَّا يُشْرِكُونَ: از آنچه شريك مىدانند با ذات سبحانى و مىگويند فرداى قيامت بتان، عذاب خدا را دفع كنند.
نكته: رجوع از خطاب به غيبت، به طريق التفات است، يا آنكه خطاب به مؤمنين است كه عذاب كفار را مىخواستند. ابن عباس نقل نموده «3» وقتى آيه (اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ) «4» نازل شد، كفار با هم گفتند محمد گويد قيامت نزديك شده. پس خائف شده، چند روزى ترك انكار و عناد را نموده انتظار كشيدند. چون اثرى ظاهر نشد باز به انكار مشغول، آيه آمد (اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِي غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ) «5» ترسيدند و مترصد بودند، نتيجهاى به ظهور نرسيد، زبان به استهزاء گشوده، گفتند: آنچه گويد اثرى ندارد، آيه آمد (أَتى أَمْرُ اللَّهِ) راوى گويد: چون اين آيه نازل شد، پيغمبر از جا برجست و اصحاب ترسيدند سر به آسمان بلند، به گمان آنكه اين ساعت قيامت خواهد شد،
«1» تفسير عياشى، جلد 2، صفحه 254.
«2» تفسير قمى جلد 1، صفحه 382.
«3» منهج الصادقين جلد 5، صفحه 177.
«4» سوره قمر آيه 1.
«5» انبياء آيه 1.
جلد 7 - صفحه 160
جبرئيل گفت: (فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ) اصحاب اطمينان يافتند.
تحقيق: كلمه مباركه (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ) تنزيه ذات اقدس الهى از تمام اقسام شرك.
بيان: نزد متكلمين، شرك قرار دادن، ثانى است از اتحاد جنسى و نوعى و غير نوعى در ذات سبحانى يا در صفات ذاتى يا فعلى؛ پس شرك انواع دارد:
1- شرك استقلالى بالذات، يعنى دو خداى مستقل قائل شدن مانند مجوس كه يزدان را فاعل خير، و اهريمن را خالق شرّ دانند.
2- شرك تبعيضى و آن تركيب ذات خدا از الهه عديده است، مانند شرك به تركيب اقانيم ثلاث كه عقيده مسيحيان باشد.
3- شرك تقربى، يعنى پرستش غير خدا براى تقرب به خدا، مانند شرك عبده اصنام و اوثان.
4- شرك تقليدى و آن بندگى غير خدا به تقليد آباء و اجداد.
5- تشريك الاسباب و آن اسناد تأثير اثر است به اسباب عاديه، مانند شرك طبيعيّين و بعضى اهل نجوم و دهريين.
6- تشريك الاغراض، يعنى شرك در عبادت و عمل را براى غرض نفسانى نمودن مانند ريا و سمعه و شهرت و آيه شريفه ردّ تمام اقسام را نمايد به يك كلمه جامعه كه: ذات سبحانى ربوبى، منزه و مقدس است از آنچه سزاوار ساحت كبريائى نيست.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
أَتى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ «1» يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاتَّقُونِ «2»
ترجمه
ترجمه- آمد فرمان خدا پس شتاب نداشته باشيد در آن منزّه است خداوند و برتر از آنچه شريك قرار ميدهند
نازل ميكند فرشتگان را با روح بفرمانش بر هر كه ميخواهد از بندگانش كه بيم دهيد بآنكه نيست خدائى مگر من پس بترسيد از من.
تفسير
- گفتهاند چون پيغمبر اكرم وعده عذاب بكفار ميداد در دنيا و آخرت تكذيب و استهزاء مينمودند آنحضرت را و ميگفتند بتها شفعاء ما هستند و ما را نجات ميدهند پس اين آيه نازل شد و مراد آنستكه امر موعود الهى محقّق الوقوع است و مستقبل محقق الوقوع بمنزله ماضى است پس صحيح باشد كه گفته شود آمد و نبايد كفّار تعجيل در آن نمايند چون راه نجاتى براى آنها نيست و بتها نميتوانند دستگيرى از كفار كنند چون مخلوق و مصنوع و عاجزند و شعور و ادراك ندارند و خداوند اجلّ و امنع و ارفع از آنستكه شريك داشته باشد و كسى بتواند مانع از نفوذ اراده او شود و بنابراين مراد از امر در آيه شريفه عذاب يا قيامت است و بنظر حقير مراد قضاء و حكم الهى است و مفاد آنستكه فرمان و امر الهى در باره شما صادر و ختم شد تعجيل نداشته باشيد بزودى بكيفر اعمالتان خواهيد رسيد و بنابر اين كلمه امر و صيغه ماضى بمعناى حقيقى خود باقى است و احتياج بتوجيه ندارد و قمّى ره فرموده اين آيه نازل شد وقتى كه قريش از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم خواستند كه عذاب بر آنها نازل شود و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون خدا خبر دهد از امريكه واقع ميشود مثل آنستكه واقع شده
جلد 3 صفحه 270
است و خداوند نازل ميفرمايد ملائكه را با مايه حيات دلهاى مرده از جهل و نادانى خواه وحى باشد خواه قرآن خواه نبوّت كه هر يك را گفتهاند و مرجع همه يك امر است و قمّى ره فرموده مراد از روح قوّهاى است كه خداوند در ايشان قرار داده و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه مراد كتاب و نبوت است و نيز از آنحضرت در بصائر و غيره روايت شده كه روح ملكى است با انبياء و اوصياء كه ارشاد ميكند ايشانرا از جانب خدا و اين انزال بفرمان و امر و دستور الهى است چنانچه گفتهاند و بنابراين مراد از من امره بامره است و بنظر حقير مراد از روح روان پاك مخصوص بانبياء و اولياء است كه از آن در قرآن مجيد بروح القدس و روح الهى تعبير شده و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام باين معنى تصريح شده كه آن روح پنجم است كه در انبياء عليهم السلام است و ساير مردم حتّى اهل ايمان آنرا ندارند و در حديث كميل بن زياد از آنحضرت بنفس كلّيه الهيّه كه داراى پنج قوّه و دو خاصيّت است ناميده شده و اين روح از عالم ملكوت كه آنرا عالم امر نيز خواندهاند نازل و بموادّ قابله افاضه ميشود و بآن مكشوف ميشود براى آن ذوات مقدسه حقائق اشياء و معصوم ميشوند از گناه و سهو و نسيان و خطاء و باقى ميمانند ببقاء خدا و ميرسند بمقام تسليم و رضا و بنابراين مراد از من امره واضح و الفاظ بمعانى حقيقى خود باقى است و اين معنى با هيچيك از معانى مذكوره منافى نيست بلكه ملائم است چون اين حقيقت از صقع ربوبى است و در عين وحدت و بساطت بوسعت وجودى خود مصداق و منشأ انتزاع عناوين و ألقاب و اسماء است و صحيح است گفته شود قوّت و علم و كتاب و قرآن و ملك مصاحب با پيغمبر و امام و نفس كليّه الهيّه است «عباراتنا شتّى و حسنك واحد- و كلّ الى ذاك الجمال يشير» و آنچه نازل ميكنند ملائكه با روح نبوّت از عالم امر بر پيغمبران آنستكه اعلام كنيد بمردم كه نيست خدائى جز خداوند يگانه پس بترسيد از او و مخالفت او امر و نواهى او را منمائيد و بنابراين جمله ان أنذروا بيان منزل و انّه لا اله الا انا بيان منذر به است.
جلد 3 صفحه 271
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ
أَتي أَمرُ اللّهِ فَلا تَستَعجِلُوهُ سُبحانَهُ وَ تَعالي عَمّا يُشرِكُونَ «1»
آمد امر الهي پس طلب تعجيل او را نكنيد خداوند منزّه و مبرّي است از هر عيب و نقصي و بالاتر است از آنچه براي او شريك قرار ميدهند.
کهأَتي أَمرُ اللّهِ مستقبل محقق الوقوع حكم ماضي دارد چنانچه علي اكبر عليه السّلام خدمت پدر بزرگوارش عرض كرد (العطش قتلني) و امر الهي مفسّرين معاني مختلف كردند عذاب الهي قيامت أحكام دين نزول بلاء و در أخبار بظهور حضرت بقية اللّه تفسير فرمودهاند.
تحقيق كلام آنكه خداوند در ازل تقدير امور إلي الأبد فرموده و علمش بتمام آنها تعلّق گرفته و ذات مقدسش منسلخ از زمان و زمانيات است تماما نزد او موجود است چنانچه حكماء گفتند دهر محيط بر زمان است و سرمد محيط بر دهر است و معناي سرمد آنكه ازلي و ابدي است لذا ميفرمايد:که أَتي أَمرُ اللّهِ و أمر إلهي همان إيجاد او است و احتياج بكلمه كن هم ندارد و تعبير باين كلمه از ضيق عبارت است، زيرا افعال إلهي دو مقدمه بيش ندارد علم بصلاح و ايجاد موجود ميشود، و بين حكماء و متكلمين اختلاف است که آيا اراده همان علم بصلاح است، چنانچه حكمت علم بمصالح است و از صفات ذات است و برگشت بعلم است که حكماء گفتند يا إيجاد است و از صفات فعل است، و حق قول حكماء است که متكلمين گفتند و ايجاد بمعني مصدري تعبير بمشيئت ميشود، چنانچه در خبر است فرمود: خلقت الاشياء بالمشيئة و خلقت المشيئة بنفسها چنانچه ميگوييم: تمام موجودات امكاني بايجاد حق موجود ميشوند و إيجاد بنفسه موجود ميشود إيجاد ديگري نميخواهد و إلّا تسلسل لازم ميآيد،که فَلا تَستَعجِلُوهُ هر فعلي بموقع خود تحقق پيدا ميكند و تفسير اينكه براي أمر كردند بيان مصداق است و منافي با اطلاق ندارد ظهور حضرت بقية اللّه رجعت ائمه اطهار قيام قيامت مثوبات و عقوبات نعم و بليّات كلّا واقع شد نيست.
جلد 12 - صفحه 81
که سُبحانَهُ وَ تَعالي عَمّا يُشرِكُونَ در تسبيحات أربعه ترتيب مقرر شده تسبيح تحميد تهليل تكبير.
«1» تسبيح ذات مقدسش منزّه و مبرّي از هر عيب و نقص و احتياج است، زيرا محدوديت لازم ميآيد و ذات مقدسش غير محدود است ذاتا و صفة و فعلا.
«2» تحميد که مستجمع جميع كمالات است، زيرا لازمه تسبيح است که اگر فاقد يك كمالي باشد نقص و عيب لازم ميآيد.
«3» تهليل است و تهليل از لوازم تسبيح و تحميد است زيرا دوائيت مستلزم تركيب است ما به الاشتراك و ما به الامتياز لازم ميآيد و تركيب مستلزم احتياج است هر جزئي احتياج بجزء ديگر دارد و مركب احتياج بهر دو جزء دارد و احتياج بمركب بالكسر دارد.
«4» تكبير است نه بمعني آنچه مفسرين گفتند که (اللّه اكبر من کل شيء) زيرا كبريايي او ذاتي است موقعي که شيء در عالم نبود كبرياء بود، بلكه بمعني آنچه معصوم عليه السّلام فرموده
(اللّه اكبر من أن يوصف)
زيرا محدود ممكن نيست پي بغير محدود برد قاآني بحكماء خطاب ميكند:
حكيم نازي بعقل تا كيبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 1)- فرمان عذاب نزدیک است: قسمت مهمی از آیات آغاز این سوره در «مکّه» نازل شده است، در همان ایام که پیامبر صلّی اللّه علیه و آله درگیری شدیدی با مشرکان و بت پرستان داشت، و هر روز در برابر دعوت حیات آفرین و آزادیبخش او به بهانههایی متوسل میشدند، از جمله این که هرگاه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آنها را تهدید به عذاب الهی میکرد بعضی از لجوجان میگفتند: اگر این عذاب و کیفر که میگویی راست است پس چرا به سراغ ما نمیآید؟! و شاید گاهی اضافه میکردند که اگر فرضا عذابی در کار باشد ما دست به دامن بتها میشویم تا در پیشگاه خدا شفاعت کنند تا این عذاب را از ما بر دارد.
نخستین آیه این سوره، خط بطلان بر این اوهام کشیده، میگوید: «عجله نکنید فرمان خدا (برای مجازات مشرکان و مجرمان) قطعا فرا رسیده است» (أَتی أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ).
و اگر فکر میکنید بتان شفیعان درگاه اویند سخت در اشتباهید «خداوند منزه و برتر از آن است که آنها برای او شریک میسازند» (سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ).
نکات آیه
۱- صدور فرمان پیروزى اسلام و توحید و خذلان شرک و مشرکان از جانب خداوند (أتى أمر الله فلاتستعجلوه سبحنه و تعلى عمّا یشرکون) برداشت فوق، بر این اساس است که «أمر» به معناى فرمان باشد; اما اینکه فرمان در باره چه چیزى است، ذیل آیه (سبحانه و تعالى عما یشرکون) مى تواند قرینه باشد بر اینکه آن امر در باره شرک و شکست و خذلان آن و پیروزى توحید است.
۲- مسلمانان صدراسلام، خواهان تحقق زودرس وعده خدا در مورد غلبه اسلام و توحید بودند. (أتى أمر الله فلاتستعجلوه) در مورد مخاطب «لاتستعجلوه» دو احتمال وجود دارد: اول آنکه تعجیل از جانب مسلمانان صورت مى گرفته و دیگر آنکه مشرکان خواهان شتاب در تحقق وعده هاى الهى (عذاب، یا غلبه توحید، یا قیامت) بودند. برداشت فوق بر مبناى اول است.
۳- مؤمنان، وظیفه دار صبر و شکیبایى و پرهیز از درخواست تحقق سریع وعده هاى خداوند (أتى أمر الله فلاتستعجلوه سبحنه و تعلى عمّا یشرکون) با توجه به اینکه «لاتستعجلوه» مخاطب و «یشرکون» غایب است، به نظر مى رسد مخاطب فعل اول مؤمنان باشد.
۴- مشرکان صدراسلام از سر عناد و از روى استهزا، خواهان تحقق زودرس وعده هاى الهى (عذاب، غلبه اسلام و قیامت) بودند. (أتى أمر الله فلاتستعجلوه) محتمل است مخاطب «لاتستعجلوه» مشرکانى باشد که خواهان تحقق وعده هاى الهى بودند، و از آن جایى که معمولاً کسى خواهان پیروزى دشمن و شکست و خذلان خویش نیست، مى توان گفت: تعجیل مشرکان براى آمدن عذاب، از سر عناد و تمسخر بوده است.
۵- شتاب و بى صبرى در مورد تحقق زودرس وعده هاى خداوند، روا نیست. (أتى أمر الله فلاتستعجلوه)
۶- وعده هاى الهى تخلف ندارد و در زمان خود واقع مى شود. (أتى أمر الله فلاتستعجلوه)
۷- خداوند، منزه از داشتن هرگونه شریک (سبحنه ... عمّا یشرکون)
۸- ساحت قدس الهى، بالاتر و والاتر از تصوّر کردن هرگونه شریک براى او (سبحنه و تعلى عمّا یشرکون)
۹- بى بنیادى و حقیقت نداشتن شرک، مایه اضمحلال و ناپایدارى آن است. (أتى أمر الله ... سبحنه و تعلى عمّا یشرکون)
روایات و احادیث
۱۰- «عن بعض أصحابنا عن أبى عبدالله(ع) قال: سألته عن قول الله: «أتى أمر الله فلاتستعجلوه» قال: ... ان الله إذا أخبر أن شیئاً کائن فکأنه قد کان;[۴] یکى از اصحاب گوید: از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند «أتى أمر الله فلاتستعجلوه» سؤال کردم، آن حضرت فرمود: ... هر گاه خداوند خبر دهد که چیزى انجام شدنى است، انجام شده تلقى مى گردد».
۱۱- «قال رسول الله(ص): ... قبل الساعة سحابة سوداء ... ثم ینادى مناد: أیّها الناس «أتى أمر الله فلاتستعجلوه»;[۵] رسول خدا(ص) فرمود: ... قبل از روز قیامت ابر سیاهى ظاهر مى شود ... سپس منادیى ندا مى کند: اى مردم! أتى أمر الله فلاتستعجلوه».
موضوعات مرتبط
- اسلام: پیروزى اسلام ۱، ۲
- توحید: توحید ذاتى ۷، ۸
- جهان بینی: جهان بینی توحیدی ۷، ۸
- خدا: اجتناب از تعجیل در وعده هاى خدا ۳; اوامر خدا ۱، ۱۰; تعجیل در تحقق وعده هاى خدا ۵; تنزیه خدا ۷، ۸; حتمیت إخبار خدا ۱۰; حتمیت وعده هاى خدا ۶; خدا و شریک ۷، ۸; درخواست تعجیل در وعده هاى خدا ۲، ۴; صبر بر تحقق وعده هاى خدا ۳; علوّ خدا ۸
- شرک: آثار پوچى شرک ۹; شکست شرک ۱; ناپایدارى شرک ۹
- عجله: سرزنش عجله ۵
- قیامت: نشانه هاى قیامت ۱۱
- مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۳
- مسلمانان: خواسته هاى مسلمانان صدراسلام ۲
- مشرکان: استهزاهاى مشرکان صدراسلام ۴; خواسته هاى مشرکان صدراسلام ۴; دشمنى مشرکان صدراسلام ۴; ذلت مشرکان ۱
منابع