طه ١٠٩

از الکتاب
کپی متن آیه
يَوْمَئِذٍ لاَ تَنْفَعُ‌ الشَّفَاعَةُ إِلاَّ مَنْ‌ أَذِنَ‌ لَهُ‌ الرَّحْمٰنُ‌ وَ رَضِيَ‌ لَهُ‌ قَوْلاً

ترجمه

در آن روز، شفاعت هیچ کس سودی نمی‌بخشد، جز کسی که خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضی است.

آن روز شفاعت بى‌فايده است، مگر [شفاعت‌] آن كس كه خداى رحمان به او اذن دهد و از گفته او راضى باشد
در آن روز، شفاعت [به كسى‌] سود نبخشد، مگر كسى را كه [خداى‌] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد.
در آن روز، شفاعت هیچ‌کس سود نبخشد جز آن‌کس که خدای رحمان به او رخصت شفاعت داده و سخنش را پسندیده باشد.
در آن روز شفاعت کسی سودی ندهد مگر آنکه [خدای] رحمان به او اذن دهد و گفتارش را [در مورد شفاعت از دیگران] بپسندد.
در آن روز شفاعت سود ندهد، مگر آن را كه خداى رحمان اجازت دهد و سخنش را بپسندد.
در آن روز شفاعت سودی ندارد مگر برای کسی که خداوند رحمان به او اجازه دهد و از سخن او خشنود باشد
در آن روز شفاعت سود ندارد مگر [شفاعت‌] كسى كه خداى رحمان به او اجازه دهد و سخن او را بپسندد.
در آن روز شفاعت (هیچ کسی) سودی نمی‌بخشد، مگر (شفاعت) کسی که خداوند مهربان به او اجازه دهد و گفتارش را بپسندد.
در آن هنگام (و هنگامه)، هیچ‌گونه شفاعتی سود نبخشد، مگر کسی را که (خدای) رحمان اجازه داده و سخنش خدا را پسند آمده.
در آن روز سود ندهد شفاعت مگر آن را که اذن دادش خدای مهربان و خوشنود شد برایش گفتار را

On that Day, intercession will not avail, except for him permitted by the Merciful, and whose words He has approved.
ترتیل:
ترجمه:
طه ١٠٨ آیه ١٠٩ طه ١١٠
سوره : سوره طه
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ»: در روز قیامت. شفاعت به سه شرط انجام می‌گیرد: - خدا به شفاعت کننده اجازه شفاعت دهد (نگا: بقره / یونس / . - آنچه درخواست می‌شود خداپسند باشد (نگا: طه / . - خدا راضی شود از کسی که برای او شفاعت می‌گردد (نگا: انبیاء / ، نجم / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلًا «109»

در آن روز، شفاعت (هيچ كس) سودى ندارد، مگر كسى كه خداى رحمان به او اجازه دهد و از گفتار او (شفاعت كننده يا شفاعت شونده) راضى باشد.

نکته ها

از آنجا كه انكار شفاعت، خلاف قرآن و روايات و مايه‌ى يأس مؤمنانِ گناهكار است، و قبول شفاعتِ بى‌قيد و شرط نيز سبب جرأت خلافكاران و خلاف عدالت الهى است، لذا قرآن كريم براى شفاعت، حساب و كتاب و مقرّراتى در نظر گرفته است.

از نظر قرآن، شفاعت، روزنه‌ى اميد گناهكاران و وسيله‌اى براى ارتباط آنان با اولياى خدا و پيروى از آنان است. شفاعت اذن خداست و برخورداران از شفاعت، تنها كسانى هستند كه در مدار توحيد و داراى منطقِ صحيح و اعتقادات حقّ باشند و گفتارشان مورد قبول خداوند قرار گرفته باشد، يعنى شهادتين آنان موضعى، موسمى، اكراهى، سطحى و بر اساس مسخره و نفاق نباشد، در اين صورت اگر در عمل كمبود داشته باشند، با شفاعت مورد

جلد 5 - صفحه 391

عنايت قرار مى‌گيرند.

از اين روى قرآن، شفاعت بت‌ها را براى بت‌پرستان باطل دانسته و شفاعت به معناى فدا شدن حضرت عيسى عليه السلام براى پاك شدن گناهان پيروانش و يا شهادت امام حسين عليه السلام به خاطر شفاعت از شيعيان قابل پذيرش نيست، هر چند امام حسين عليه السلام از شافعان بزرگ قيامت است، امّا بايد دانست كه هدف او از شهادت، شفاعت كردن طرفدارانش نبود.

امام باقر عليه السلام درباره اين آيه فرمودند: شفاعت پيامبر صلى الله عليه و آله تنها براى كسانى است كه از نظر عمل و گفتار مورد رضايت باشند و بر مودّت آل‌پيامبر عليهم السلام زندگى كرده و بر آن مرده‌اند. «1»

پیام ها

1- شفاعت، مقام والايى است كه افراد خاصى از آن برخوردارند. «مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلًا»

2- شفاعت، تصرّف در اراده‌ى خدا و يا تخلّف از حكمت و عدل و محاسبات و سنّت‌هاى الهى نيست، بلكه بر اساس خواست خداوند است. أَذِنَ‌ ... رَضِيَ‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً (109)

صفت چهارم محشر آنكه:

يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ: آن روز قيامت فايده ندهد و سود ندارد شفاعت. إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ‌: مگر شفاعت كسى كه اجازه فرمايد براى او خداوند رحمان در حق او كه شفاعت كند. حاصل آنكه آن روز فايده ندهد شفاعت احدى در حق غير مگر كسى كه اذن فرمايد براى او در شفاعت. وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلًا: و بپسندد براى او سخنى را در باب شفاعت به جهت مكانت و منزلت او


«1» تفسير برهان، ج 3، ص 44.

جلد 8 - صفحه 330

نزد حضرت بارى تعالى.

تبصره: اصل شفاعت مسلم است نزد خاصه و عامه، لكن اختلاف در فروعات آنست. ابن بابويه (رحمه اللّه) در اعتقادات فرمايد: اعتقاد ما در شفاعت آنكه شفاعت براى مرضى الدين از اهل كبائر است، پس شفاعت براى اهل كفر و شرك و شك و انكار نخواهد بود. اما شافعين معصومين سه صنفند:

1- ملائكه. 2- انبياء. 3- ائمه معصومين اهل بيت اطهار عليهم السلام؛ و اما غير ايشان از احاديث مستفيضه مستفاد مى‌شود كه شفاعت براى غير ايشان باشد: علماء، شهداء، صلحا صادقين مؤمنين. چنانكه صدوق در رساله اعتقاديه فرمايد: در مؤمنين كسى هست شفاعت نمايد مانند «ربيعه» و «مضر» كه دو قبيله عربند و كمترين مؤمنين كسى است كه شفاعت كند سى هزار نفر را از فاسقين‌ «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً (108) يَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلاً (109) يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً (110) وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَيِّ الْقَيُّومِ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً (111) وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا يَخافُ ظُلْماً وَ لا هَضْماً (112)

وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا وَ صَرَّفْنا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ أَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً (113) فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى‌ إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً (114) وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى‌ آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (115)

ترجمه‌

چنين روزى پيروى كنند خواننده خود را نيست انحرافى از براى او و پست شود آوازها براى خداى بخشنده پس نشنوى مگر آواز آهسته‌

چنين روزى سود ندهد شفاعت مگر از كسيكه دستور دهد براى او خداوند بخشنده و بپسندد براى او گفتار را

ميداند آنچه باشد در برابرشان و آنچه باشد در پشت سرشان و احاطه نميكنند باواز راه دانش‌

و خوار شود رويها مر خداوند زنده پاينده را و بتحقيق بى‌بهره و نوميد گردد كسيكه برداشت بار جور و ستم را

و كسيكه بجا آورد از كارهاى شايسته با آنكه او اهل ايمان باشد پس نميترسد از ستمى و نه از شكستى‌

و اين چنين فرود آورديم آنرا قرآنى عربى و مكرّر نموديم در آن از وعده بيمناك، باشد كه آنها بپرهيزند يا پديد آرد براى ايشان پندى‌

پس برتر آمد خداوندى كه پادشاه حقّ است و شتاب مكن در باب قرآن پيش از آنكه به اتمام رسانده شود بسوى تو وحى آن و بگو پروردگار من زياد كن دانش مرا

و هر آينه بتحقيق فرمان داديم به آدم پيش از اين پس وا گذاشت و نيافتيم براى او تصميمى.


جلد 3 صفحه 527

تفسير

خداوند متعال بعد از نقل بهم خوردن اوضاع دنيا بيان احوال قيامت را فرموده باين تقريب كه در چنين روز بزرگى داعى الهى كه گفته‌اند اسرافيل است بر سنگى كه در بيت المقدس است مى‌ايستد و بوسيله صور يا غير آن مردم را دعوت بحضور در صحراى محشر مينمايد و نه در دعوت او اعوجاج و عدول از امر حقّ است كه كسى را احضار ننمايد و نه در باز گشت و اجابت خلق انحراف و تجاوز از خط مستقيم و ميل بجانب راست و چپ است بلكه از سوراخهاى صور كه بعدد ارواح خلق است روح هر كس بكالبدش دميده شود و بپاى خود مستقيما در پيشگاه الهى حاضر گردد و از مهابت موقف، تمام اصوات خاموش گردد و پست شود بطوريكه صداى كسى شنيده نشود مگر آهسته از نهايت خضوع و خشوع قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون روز قيامت شود خداوند خلق را در زمينى جمع نمايد پا برهنه و لخت پس توقيف شوند در محشر تا عرق نمايند عرق شديدى و بزحمت نفس كشند پس درنگ نمايند در آنجا پنجاه سال و آنوقت است كه خدا فرموده صداها براى او پست شود پس نميشنوى صوتى را مگر آهسته پس منادى از جانب عرش ندا كند كجا است پيغمبر امّى مردم گويند اسمش را بگو گويد كجا است پيغمبر رحمت كجا است محمد بن عبد اللّه امّى پس رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله در جلو تمام مردم بيايد تا كنار حوضى كه در ازاى آن بقدر مسافت ميان ايله و صنعاء باشد و آنجا توقف نمايد و امير المؤمنين عليه السّلام را طلب فرمايد و آنحضرت حاضر شود و مقدّم بر تمام خلق در كنار پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بايستد پس بمردم اجازه داده شود كه از مقابل آن دو بگذرند بعضى در كنار حوض آيند و بعضى از نزديك شدن بحوض ممنوع شوند و چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعضى از دوستان ما را مشاهده فرمايد كه ممنوع شدند بگريه در آيد و بگويد پروردگارا شيعيان على را مى‌بينم كه بطرف اهل آتش مى‌برند و از ورود بحوض منع ميكنند و خداوند ملكى را مأمور ميفرمايد كه ميآيد و از پيغمبر سبب گريه او را سؤال ميكند و آنحضرت ميفرمايد براى بعضى از شيعيان على عليه السّلام ميگريم پس ملك عرضه ميدارد خداوند ميفرمايد شيعيان على را بتو بخشيدم و براى دوستى تو و عترتت از گناهان ايشان گذشتم و ملحق نمودم آنها را بتو و بساير شيعيان و قرار دادم ايشان را در زمره تو و وارد نمودمشان بر حوض تو پس‌


جلد 3 صفحه 528

امام باقر عليه السّلام فرمود كه چه بسيار گريه كنندگان باشند آنروز كه چون اين رحمت را نسبت به پيغمبر و دوستان او و عترتش مشاهده كنند فرياد باستغاثه از آنحضرت بلند نمايند و هيچيك از شيعيان و دوستان ما كه بيزارى ميجويند از دشمنان ما در آنروز باقى نمى‌ماند مگر آنكه داخل ميشود در حزب ما و وارد ميگردد بر حوض ما رزقنا اللّه تعالى و در آنروز نفع نميدهد و قبول نميشود شفاعت احدى مگر شفاعت كسيكه اذن شفاعت باو داده است خداوند بخشنده و پسنديده است گفتار او را در باره خلق براى منزلت و مقام او در نزد خداوند يا نفع نميدهد شفاعت مگر در باره كسيكه خداوند اذن شفاعت براى او داده و راضى شده كه در باره او شفاعت نمايند شافعان و ميداند خداوند احوال سابقه و لاحقه بندگان را از گذشته و آينده و قمّى ره نقل نموده كه مراد علم خداوند است باخبار انبياء گذشته و اخبار امام زمان كه آينده است و كسى نميتواند بذات و صفات خداوند احاطه علميّه پيدا كند و بندگان نبايد وصف نمايند خداوند را مگر بهمان اوصافى كه او براى خود اثبات فرموده نيست در اشياء مانند او شى‌ء و او است خالق و مصوّر و اوّل و آخر و باطن و ظاهر و بر هر چيز قادر تبارك و تعالى عمّا يصفون چنانچه در توحيد از امير المؤمنين عليه السّلام به اين معنى تصريح شده و خوار و ذليل باشند صاحبان وجوه و اعتبار در آنروز مانند اسير گرفتار در دست پادشاه قهّار در برابر خداوند زنده پاينده و خائب و خاسر و بى‌بهره و نااميد است كسيكه با بار گناه و ظلم بنفس و جور بغير وارد محشر شود از رحمت رحيميّه خداوند ولى كسيكه بعضى اعمال صالحه در دنيا از او بروز نموده با آنكه ايمان داشته بخدا و روز جزا و وسائط فيض اميدوار برحمت حقّ است و نميترسد از آنكه جزاى عمل او داده نشود يا كمتر از آنچه مستحق است داده شود چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و خداوند با اين مزايا و محسّنات فوق العاده قرآن را تمامى بلغت عرب نازل فرمود با انواع و اقسام مواعيد و تهديدات مكرّره تا آنها پرهيزكار شوند يا آنكه قرآن و قصص آن موجب اتّعاظ و اعتبار يا موجد شهرت و افتخار آنان گردد پس او است برتر و بالاتر در ذات و صفات خود از مجانست و مماثلت با خلق و او است داراى سلطنت حقه حقيقيّه و نافذ است امر و نهى او باستقلال و استحقاق بر تمام بندگان و قمّى ره نقل نموده كه چون قرآن‌


جلد 3 صفحه 529

بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل ميشد مبادرت مينمود بقرائت آن پيش از تمام شدن نزول آيه و گفته‌اند اين براى اشتياق كامل آنحضرت بود بتعلّم قرآن و آنكه مبادا حرفى يا كلمه‌اى از آن سقط شود لذا خداوند خاطر مبارك را باين آيه اطمينان داد و نهى فرمود از تعجيل كه لازمه آن امر بتأمّل و تأنّى است و دستور فرمود كه مسئلت نمايد ازدياد علم را بجاى استعجال در امرى كه محقّق خواهد شد چنانچه فرموده لا تحرّك به لسانك لتعجل به و بعضى گفته‌اند مراد نهى از تعجيل در قرائت قرآن است براى اصحاب پيش از بيان معانى و مرادات آن از جانب خداوند براى آنحضرت و محتمل است مراد نهى از سؤال نزول قرآن باشد چون گاهى آنحضرت منتظر نزول وحى بود و بلسان حال يا مقال تقاضاى تعيين تكليف داشت در صورتى كه مصلحت در تأخير بود لذا در تعقيب آن فرموده كه سؤال از ازدياد علم كن چون ممكن است در كشف حقيقت و تعيين تكليف براى آنحضرت مصلحت باشد ولى در نزول قرآن و اعلام بخلق نباشد در مجمع از پيغمبر روايت نموده است كه هر روز كه بيايد و علم من در آنروز زياد نشود خداوند بر من مبارك نفرموده و در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه از امير المؤمنين عليه السّلام پرسيدند كه داناترين مردم كست فرمود كسيكه افزوده است دانش مردم را بدانش خود و نيز از آنحضرت روايت شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده فضيلت علم محبوب‌تر است نزد من از فضيلت عبادت و شايد براى اثبات آنكه انسان بهر مرتبه و درجه‌اى كه از علم و دانش رسيده باشد باز محتاج بمزيد علم است خداوند در اينمقام اشاره بقصّه حضرت آدم فرموده كه گول شيطان را خورد و واگذاشت عهد يعنى امر و وصيّت الهى را مانند فراموش شده و نيافت خداوند براى او عزم ثابت و رأى راسخ و تصميم لازمى چون نداشت و نميدانست كه كسى نميتواند بدون توسل بذيل عنايت محمد و آل اطهار او خود را از وساوس شيطان و نفس امّاره محفوظ و در مقام عبوديّت و فرمان بردارى از معبود حقيقى ثابت قدم بدارد تا لغزش و فتور و خللى برايش روى ندهد و اگر پيغمبر باشد اولو العزم شود مانند حضرات نوح و ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السلام كه بآن وسيله باين مقام رسيدند با آنكه خداوند باو دستور داده بود كه در شدائد متوسل بآنذوات مقدسه شود و بنابراين مراد از عهد در عهدنا امر الهى است بتوسل‌


جلد 3 صفحه 530

آدم عليه السّلام بآن ذوات مقدسه و مراد از نسيان ترك او است و بعضى مراد از عهد را نهى از نزديك شدن بشجره دانسته‌اند و مراد از نسيان را فراموشى بعضى از خصوصيّات آن نهى از قبيل تعلّق بجنس و الزامى بودن و امثال اينها ولى اصل نهى را فراموش نكرده بود و الا محلّى براى وسوسه شيطان باقى نمى‌ماند كه بگويد خدا شما را نهى نمود از اين شجره براى آنكه مخلّد در بهشت نشويد و روايات و اقوال در اين باب مختلف است و شمّه‌اى از آن با وجه جمع در اوائل سوره بقره گذشت و در هر حال چون ترك اولى يا صغيره و قبل از بعثت بوده منافاتى با ادلّه عصمت انبياء عظام ندارد و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


يَومَئِذٍ لا تَنفَع‌ُ الشَّفاعَةُ إِلاّ مَن‌ أَذِن‌َ لَه‌ُ الرَّحمن‌ُ وَ رَضِي‌َ لَه‌ُ قَولاً (109)

روز قيامت‌ نفع‌ نمي‌بخشد شفاعت‌ احدي‌ ‌در‌ حق‌ احدي‌ مگر كساني‌ ‌که‌ خداوند رحمن‌ اجازه‌ و اذن‌ دهد شفعاء روز قيامت‌ ‌را‌ ‌در‌ حق‌ ‌او‌ و راضي‌ ‌باشد‌ ‌براي‌ ‌او‌ قول‌ و گفتار ‌را‌.

جلد 13 - صفحه 101

(توضيح‌) كلام‌ اينكه‌ اهل‌ محشر سه‌ طائفه‌ ميشوند، يك‌ طايفه‌ كساني‌ ‌که‌ بدون‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا رفته‌ باشند ‌ يا ‌ اصلا ايمان‌ نداشته‌ باشند مثل‌ مشركين‌ و كفار و اهل‌ ضلالت‌ ‌از‌ مخالفين‌ و معاندين‌ و ناصبين‌ و شاكّين‌ و كساني‌ ‌که‌ منكر يكي‌ ‌از‌ ضروريات‌ دين‌ ‌ يا ‌ ضروريات‌ مذهب‌ شيعه اثني‌ عشري‌ باشند ‌ يا ‌ ‌اگر‌ ايمان‌ داشته‌ بواسطه كثرت‌ معاصي‌ سلب‌ ايمان‌ ‌از‌ ‌او‌ ‌شده‌ و ‌لو‌ عند الموت‌ باغواء شياطين‌ انسي‌ و جنّي‌ اينها قابل‌ شفاعت‌ نيستند و مورد.

(يَومَئِذٍ لا تَنفَع‌ُ الشَّفاعَةُ) هستند نه‌ احدي‌ ‌در‌ حق‌ ‌آنها‌ شفاعت‌ ميكند نه‌ ‌بر‌ فرض‌ ‌اگر‌ شفاعت‌ كند شفاعت‌ ‌او‌ ‌در‌ حق‌ ‌آنها‌ نفع‌ ندارد، طايفه‌ دوّم‌ كساني‌ ‌که‌ ‌با‌ ايمان‌ و عمل‌ صالح‌ و آمرزنده‌ ‌از‌ دنيا رفتند ‌ يا ‌ اصلا معصيت‌ ‌از‌ ‌آنها‌ صادر نشده‌ ‌ يا ‌ موفق‌ بتوبه‌ شدند ‌ يا ‌ باعمال‌ صالحه‌ و بليّات‌ وارده‌ تدارك‌ معاصي‌ ‌آنها‌ ‌شده‌ اينها ‌هم‌ احتياج‌ بشفاعت‌ ندارند و اهل‌ سعادت‌ و نجات‌ هستند مگر ‌براي‌ ارتفاع‌ درجات‌ ‌آنها‌ ‌در‌ بهشت‌ محتاج‌ بشفاعت‌ باشند.

طايفه سيّم‌ كساني‌ ‌که‌ ‌با‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا رفته‌ و آلوده‌ بمعاصي‌ ‌شده‌ و تدارك‌ نشده‌ اينها جزو مستثني‌ ‌منه‌.

(إِلّا مَن‌ أَذِن‌َ لَه‌ُ الرَّحمن‌ُ) خداوند ‌براي‌ ايمان‌ ‌آنها‌ اذن‌ ميدهد بشفعاء ‌که‌ ‌در‌ حق‌ ‌آنها‌ شفاعت‌ كنند.

(وَ رَضِي‌َ لَه‌ُ قَولًا) و ‌لو‌ بافعال‌ ‌آنها‌ رضايت‌ نداشته‌ ‌باشد‌ چون‌ معاصي‌ مورد رضاي‌ حق‌ نيست‌ و لكن‌ بقول‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ايمان‌ و اقرار بآنچه‌ مدخليّت‌ ‌در‌ ايمان‌ دارد راضي‌ ‌است‌ و شفعاء روز قيامت‌ ‌هم‌ دو دسته‌ هستند و شفعاء عامّه‌ ‌که‌ شفاعت‌ ‌آنها‌ شامل‌ جميع‌ ميشود خاندان‌ محمّد و آل‌ ‌او‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و ‌سلّم‌ ‌که‌ ‌حتي‌ انبياء ‌هم‌ محتاج‌ بشفاعت‌ ‌آنها‌ هستند ‌در‌ ارتفاع‌ درجات‌ و شفاعت‌ خاصّه‌ مثل‌ شفاعت‌ انبياء ‌در‌ حق‌ امّت‌ ‌خود‌ قرآن‌ ‌در‌ حق‌ّ اهلش‌ و مؤمنين‌ ‌در‌ حق‌ يكديگر و ايّام‌ متبركه‌ مثل‌ شهر رمضان‌.

102

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 109)- از آنجا که ممکن است بعضی گرفتار این اشتباه شوند که ممکن است غرق گناه باشند و به وسیله شفیعانی شفاعت شوند بلافاصله اضافه می‌کند:

«در آن روز شفاعت هیچ کس سودی نمی‌دهد، مگر کسانی که خداوند رحمان به آنها اجازه شفاعت داده، و از گفتار آنها (در این زمینه) راضی است» (یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا).

اشاره به این که: شفاعت در آنجا بی‌حساب نیست، بلکه برنامه دقیقی دارد هم در مورد شفاعت کننده، و هم در مورد شفاعت شونده، و تا استحقاق و شایستگی در افراد برای شفاعت شدن وجود نداشته باشد، شفاعت معنی ندارد.

نکات آیه

۱ - شفاعت، در صحنه قامت، عنصرى کارساز خواهد بود. (یومئذ لاتنفع الشفعة إلاّ ) سخن از سودمند نبودن شفاعت جز براى مأذونان، بیانگر مسلّم بودن اصل شفاعت است.

۲ - شفاعت، امرى قانون مند، حساب شده و داراى محدوده معین است. (یومئذ لاتنفع الشفعة إلاّمن أذن )

۳ - سودمندى شفاعت، در حق کسانى است که خداوند، رخصت شفاعت شدن به آنان داده باشد. (لاتنفع الشفعة إلاّمن أذن له الرحمن ) «مَن» در «مَن أذن له الرحمان» ممکن است مفعول براى «لاتنفع» باشد. در این صورت مفاد جمله چنین مى شود در قیامت شفاعت به هیچ کس سودى نمى رساند; جز کسانى که مأذون باشند.

۴ - شفاعت شفیعان در قیامت، براى کسانى پذیرفته مى شود که خداوند از گفتار آنان راضى باشد. (لاتنفع الشفعة إلاّ ... و رضى له قولاً )

۵ - خداوند، حاکم مطلق و بى چون و چراى روز قیامت (إلاّمن أذن له الرحمن )

۶ - شفاعت، منافاتى با حاکمیت مطلق خداوند در صحنه قیامت ندارد. (یومئذ لاتنفع الشفعة إلاّمن أذن له الرحمن )

۷ - وجود شفاعت در قیامت و اثربخشى آن در محدوده معین، نشأت گرفته از رحمانیت خداوند است. (لاتنفع الشفعة إلاّمن أذن له الرحمن )

۸ - شفاعت کردن در قیامت، ویژه کسانى است که از جانب خداوند مأذون باشند. (لاتنفع الشفعة إلاّمن أذن له الرحمن ) جمله «لاتنفع...»، ممکن است ناظر به شفاعت کنندگان باشد. براى ترکیب آیه دراین احتمال وجوهى گفته شده است; از جمله این که «الشفاعة» تداعى کننده «شافع» است و مفاد حقیقى آیه، این است که «لاینفع شافع إلاّ...».

۹ - شافعانى در قیامت، مأذون به شفاعت خواهند بود که گفتار آنان مورد رضایت خداوند باشد. (لاتنفع الشفعة إلاّ من ... رضى له قولاً ) جمله «رضى له قولاً» به قرینه «أذن» مربوط به قیامت است و گویاى این نکته است که شافعان در صورتى مى توانند شفاعت کنند که گفته نادرست به زبان نیاورند و آنچه هنگام شفاعت مى گویند، حق و مورد پسند خداوند باشد. نظر داشتن این جمله به گفت وگوهاى دنیوى شفاعت کنندگان نیز استبعادى ندارد.

۱۰ - رضایت خداوند، شرط ثمربخشى گفتار انسان ها در قیامت (و رضى له قولاً )

۱۱ - لزوم مراقبت دقیق انسان بر گفته هاى خویش و پرهیز از سخنانى که موجب سخط خداوند است. (و رضى له قولاً )

۱۲ - گفتارها، داراى نقشى بسیار مؤثر در سرنوشت انسان و کسب رضایت و یا سخط خداوند (لاتنفع الشفعة ... و رضى له قولاً )

موضوعات مرتبط

  • انسان: عوامل مؤثر در سرنوشت انسان ها۱۲
  • خدا: آثار رحمانیت خدا ۷; آثار رضایت خدا ۹، ۱۰; اجتناب از غضب خدا ۱۱; اذن خدا ۳، ۸; حاکمیت اخروى خدا ۵; زمینه رضایت خدا ۱۲; زمینه غضب خدا ۱۲
  • رضایت خدا: شفاعت مشمولان رضایت خدا ۴
  • سخن: آثار سخن ۱۲; اهمیت مراقبت در سخن ۱۱
  • شفاعت: آثار شفاعت ۱; حتمیت شفاعت ۱; شرایط شفاعت ۳، ۴، ۸; شفاعت و حاکمیت خدا ۶; قانونمندى شفاعت ۲; محدوده شفاعت ۲; مشمولان شفاعت ۳; منشأ شفاعت ۷
  • شفیعان: رضایت از شفیعان ۹; شرایط شفیعان ۹
  • قیامت: حاکم قیامت ۵; شرایط تأثیر سخن در قیامت ۱۰; شفاعت در قیامت ۱، ۲، ۷

منابع