النجم ٢٦
کپی متن آیه |
---|
وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِي السَّمَاوَاتِ لاَ تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَ يَرْضَى |
ترجمه
النجم ٢٥ | آیه ٢٦ | النجم ٢٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کَمْ»: چه بسیار است! «لا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً»: (نگا: طه / زخرف / ، یس / ). «یَرْضی»: (نگا: طه / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
اللَّهُ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ هُوَ... (۶) يَوْمَئِذٍ لاَ تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ... (۳) وَ لاَ تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ... (۲) وَ لاَ تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ... (۲)
إِنَ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِي... (۴) قُلْ مَنْ رَبُ السَّمَاوَاتِ وَ... (۳) اللَّهُ لاَ إِلٰهَ إِلاَّ هُوَ... (۵)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى «26»
و چه بسا فرشتگانى كه در آسمانها هستند، (ولى) شفاعت آنان سودى ندارد، مگر بعد از آن كه خداوند براى هر كه بخواهد و رضايت دهد، اجازه شفاعت دهد.
جلد 9 - صفحه 317
نکته ها
«تَمَنَّى» به معناى آرزو است، خواه امر ممكن يا محال، منطقى يا بى اساس. «1» امّا «رجا» در مورد آرزوهاى شدنى، «طمع» در مورد آرزوهايى كه حصول آن نزديك است و «أمل» در مورد آرزوهايى كه بدست آوردنش مشكل باشد بكار مىرود. «2»
اسلام براى اصلاح رفتار، سرچشمه افكار را اصلاح مىكند. براى اينكه به اميد كسب عزّت و قدرت به سراغ اين و آن نرويم، مىفرمايد: «فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً»* «3» تمام عزّت از اوست. «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً» «4» تمام قدرت از اوست.
در اين آيه نيز مىفرمايد: آخرت و دنيا مخصوص خداست، پس چرا از غير او توقّع دارى؟!
هستى به ارادهى خداوند مىچرخد، نه به آرزوى ما. امام على عليه السلام مىفرمايد: «عرفت الله بفسخ العزائم و نقض العهود» «5» خدا را از اين راه شناختم كه برخى تصميمهاى مهم بشر فسخ و برخى عهدهاى او نقض شده است، يعنى هستى با اراده او مىچرخد نه با تصميم ما.
امام صادق عليه السلام فرمود: نه فرشته و نه پيامبر، در برابر قهر الهى، نمىتوانند شما را نجات دهند. هر كس انتظار شفاعت دارد، در جستجوى رضاى خدا باشد. «6»
سؤال: آيا شفاعت يك نوع پارتى بازى نيست؟
پاسخ: هرگز، زيرا:
الف) كسى مورد شفاعت قرار مىگيرد كه با فكر و عمل، براى خود استحقاق شفاعت را ايجاد كرده باشد. بنابراين بر خلاف پارتى، شفاعت قانون و ضابطه دارد.
ب) در شفاعت، حقى از بين نمىرود ولى در پارتى بازىحقوق ديگران ضايع مىشود.
ج) شفاعت كننده، از شفاعت شونده انتظارى ندارد، بر خلاف پارتىبازى كه شخصى كه كار را انجام داده است، انتظاراتى دارد.
د) هدفِ شفاعت كننده، رستگارى شفاعت شونده است، ولى هدف در پارتىبازى كاميابى
«1». مفردات راغب.
«2». فروق اللغات.
«3». نساء، 139.
«4». بقره، 165.
«5». نهجالبلاغه، حكمت 250.
«6». بحار، ج 8، ص 53.
جلد 9 - صفحه 318
دنيوى است.
ه) شفاعت، وسيله تربيت و رشد است، زيرا شفاعت شونده با اولياى خدا كه شفاعت كننده هستند، رابطهى معنوى برقرار مىكند.
«لِمَنْ يَشاءُ» را دو گونه مىتوان معنا كرد:
الف) هر كسى را كه خدا بخواهد، به او اجازه شفاعت كردن مىدهد.
ب) هر كسى را كه خدا بخواهد، به او اجازه شفاعت شدن مىدهد.
سؤال: آيا شفاعت موجب تشويق انسانها به گناه نمىشود؟
پاسخ: هرگز، زيرا اولًا معلوم نيست چه كسى شفاعت مىشود و ثانياً آيا ساختن يك دارو براى رفع مسموميّت، انسانها را به مسموم شدن و زهر خوردن تشويق مىكند؟!
نگاهى به آرزو در روايات و آيات
ارزش آرزو:
آرزو، عامل و انگيزه حركت و رشد است. رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «لو لا الامل ما رضعت و الدة ولدها و لا غرس غارس شجرها» «1» اگر آرزو نبود، نه مادرى كودك خود را شير مىداد و نه كشاورزى درختى را مىكاشت.
حضرت عيسى عليه السلام، پيرمردى را ديد كه بيل در دست دارد و زمين را شخم مىزند، گفت:
خدايا! آرزو را از اين مرد بگير. ديد پيرمرد بيل را كنار گذاشت و خوابيد. پس از مدتى، حضرت عيسى از خدا خواست كه آرزو به او برگردد، مشاهده كرد كه پيرمرد بلند شد و شروع به كار كرد. «2»
مهار كردن آرزو:
آرزوها بايد در چارچوب امكانات، استعدادها، شرايط و ظرفيّت باشد وگرنه سر از موهومات در مىآورد. امام على عليه السلام فرمودند: بيشترين ترس من بر شما، از هوا پرستى و آرزوهاى طولانى است. «3»
«1». بحار، ج 77، ص 137.
«2». بحار، ج 14، ص 329.
«3». نهجالبلاغه، خطبه 28.
جلد 9 - صفحه 319
آرزوهاى منفى:
در قرآن از بعضى آرزوها انتقاد و نهى شده است. نظير كسانى كه آرزو داشتند ثروت قارون را داشته باشند و مىگفتند: «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ» «1»
يا آرزو دارند مورد ستايش نابجا قرار گيرند: «يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا» «2»
يا آرزو دارند بر ديگران برترى داشته باشند. «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ» «3»
بارها خداوند با جملات: «فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ»* «4» و «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ»* «5» مؤمنان را از نگاههاى آرزومندانه به سرمايه داران و مرفّهان باز داشته است.
آرزوهايى كه به آن نمىرسند:
در قيامت بارها مجرمان «يا لَيْتَنِي»* (اى كاش!) مىگويند، ولى چه سود كه ديگر دير شده است، از جمله:
«يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً» «6» اى كاش خاك بودم. (خاك، يك دانه مىگيرد و يك خوشه مىدهد.
خاك، فاضلاب را مىگيرد و آب زلال مىدهد، ولى بعضى انسانها جز فسادكارى نمىكنند.)
«يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا» «7» اى كاش! راهى همراه پيامبر انتخاب كرده بودم.
«يا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ» «8» اى كاش نامه عملم به دستم نمىرسيد!
«يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي» «9» اى كاش براى روز حياتم، چيزى از پيش فرستاده بودم!
«يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ» «10» اى كاش ما به دنيا بازگشته و ديگر تكذيب نمىكرديم!
«1». قصص، 79.
«2». آلعمران، 188.
«3». قصص، 83.
«4». توبه، 55 و 85.
«5». حجر، 88 و طه، 131.
«6». نباء، 40.
«7». فرقان، 27.
«8». حاقّه، 26.
«9». فجر، 25.
«10». انعام، 27.
جلد 9 - صفحه 320
پیام ها
1- به اميد شفاعت و كارگشايى ديگران راه خدا را ترك نكنيد كه به اين آرزو نخواهيد رسيد. «أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى»
2- رها كردن هدايت الهى «مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى» و به سراغ آرزوهاى خيالى رفتن محكوم است. «أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى»
3- ولايت و حاكميّت مطلقه در آخرت و دنيا مخصوص خداست، به سراغ غير او نرويم. «فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى»
4- غير خدا هر كه و هر چه باشد، زودگذر است و ماندگار نيست. «فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى»
5- اصل، اراده حكيمانه خداوند است، خواه آرزوهاى ما با آن همساز باشد يا نباشد. «أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى»
6- جلوهى مالكيّت خداوند، در قيامت بيشتر است. «الْآخِرَةُ وَ الْأُولى» (نام آخرت قبل از دنيا آمده است.)
7- حتّى فرشتگان مقرّب، بدون اذن خدا قدرت شفاعت ندارند، چه رسد به بتها. إِلَّا أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها ... وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ
8- چون آخرت و دنيا مخصوص خداست، پس اذن و رضايت او در شفاعت ضرورى است. فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى ... إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ
9- نه هر موجودى حق شفاعت دارد، نه هر خلاف كارى شفاعت مىشود. بلكه شفاعت براى كسى است كه خدا بخواهد و شكى نيست كه خواست خداوند نيز حكيمانه و طبق اصول و ضوابط است. ... لِمَنْ يَشاءُ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى «26»
وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ: و چه بسيار از ملائكه در آسمانها كه مشركان اميد دارند به شفاعت آنها، لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً: فايده ندهد شفاعت آنان چيزى را، إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ: مگر بعد از آنكه فرمان دهد خداى تعالى در شفاعت، لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى: براى هر كه مىخواهد از ملائكه كه شفاعت نمايند و راضى باشد، يعنى مصلحت بيند او را براى شفيع شدن يا مشفع گشتن؛ و هرگاه ملائكه با وجود علوّ رفعت و مزيت تقرب و كثرت ايشان در سماوات، بدون اذن او سبحانه رتبه شفاعت نداشته باشند اگرچه تماما شفاعت كنند، پس چگونه بتان كه در نهايت پستى و حقارتند استحقاق شفاعت داشته باشند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى «21» تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزى «22» إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ بِها مِنْ سُلْطانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ ما تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدى «23» أَمْ لِلْإِنْسانِ ما تَمَنَّى «24» فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولى «25»
وَ كَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغْنِي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً إِلاَّ مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَرْضى «26» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى «27» وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً «28» فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلاَّ الْحَياةَ الدُّنْيا «29» ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدى (30)
جلد 5 صفحه 89
ترجمه
آيا براى شما ذكور و براى او اناث است
اين در اين هنگام قسمتى ناروا و دور از عدالت است
نيستند آنها جز اسمهائى كه نام نهادهايد آنها را شما و پدرانتان نفرستاده است خدا بر آن هيچ دليلى پيروى نميكنند مگر گمان و آنچه را كه ميل دارد نفسها و ميخواهد دلهاشان و بتحقيق آمد آنها را از جانب پروردگارشان موجبات هدايت
آيا براى انسان است آنچه آرزو كند
پس مر خدا را است آخرت و دنيا
و چه بسا از فرشتگانند در آسمانها كه فائده ندارد شفاعتشان چيزى مگر بعد از آنكه اذن دهد خدا به هر كه بخواهد و به پسندد
همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت نام مىنهند فرشتگان را مانند نام نهادن براى دختران
و نيست براى آنها بآن هيچ دانش و يقينى پيروى نميكنند مگر گمان را و همانا گمان بىنياز نميكند از حقيقت و واقع چيزى را
پس روى بگردان از آنكه رو گردان شد از ياد ما و نخواست مگر زندگانى دنيا را
اينست بهره و نهايت وسعشان از علم و دانش همانا پروردگار تو داناتر است بآنكه گمراه شد از راه او و او داناتر است بآنكه هدايت يافت.
تفسير
در آيات سابقه اشاره شد كه مشركين عرب بتهائى داشتند كه عبادت ميكردند آنها را براى تقرّب بخدا بعنوان آنكه مصوّر بصور ملائكه كه دختران خدايند ميباشند و براى آنها اسمائى از اسماء خدا و غير آن مشتق نموده آنانرا بآن نامها ميخواندند مانند لات كه گفته شده مشتق از اللّه است و عزّى كه مشتق از عزيز و تأنيث أعزّ است و منات كه مشتق از منئه و بمعناى قربانگاه است چون در كنار آن قربانى مينمودند چنانچه در منى قربانى ميشود و باين اسم خوانده شده و اين اسماء بملاحظه وجود علامت تأنيث در آنها مناسب با دختران است لذا خداوند علاوه بر طعن سابق در اين آيات بآنها طعنه زده كه شما با آنكه از دختران ننگ و عار داريد چگونه براى خودتان پسران را اختيار نموديد و براى خدا دختران را الحقّ تقسيم نارواى جائرانه و برخلاف عدالتى كرديد كه قسمت خدا را از فرزند دختر و سهم خودتان را پسر قرار داديد ولى چيزى كه هست آنستكه آنچه شما تصوّر نمودهايد فقط در عالم خيال شما مصوّر شده و آنچه اعتقاد نمودهايد در
جلد 5 صفحه 90
خارج واقعى ندارد خدا نه پسر دارد نه دختر و ملائكه نه دخترند و نه باين هياكل و اين بتها نه لايق پرستشند و نه پرستش آنها مقرّب بخدا است اينها فقط نامهائى هستند كه شما و پدرانتان جعل نمودهايد بخيال خودتان بدون آنكه دليل و برهانى از طرف خداوند براى آن نازل يا از عقل بآن حاكم شده باشد و متابعت و پيروى نميكنند مشركين مگر گمان باطل ناشى از تقليد پدران و هواى نفس خودشان را با آنكه هدايت الهيه و راهنماى حقيقى از طرف پروردگارشان كه قرآن مجيد و پيغمبر خاتم باشد براى ارائه حق و حقيقت بآنها آمده است ولى از احكام آندو سرپيچى مينمايند آيا تصوّر ميكنند آنچه دلخواه انسان باشد و آرزوى آنرا داشته باشد در خارج تحقّق پيدا ميكند آيا عبادت بت مقرّب بخدا ميشود و بتها قادر بر شفاعت آنها ميشوند و ببهشت ميروند نه چنين است اختيار امور دنيا و آخرت با خدا است بهر كس هر چه بخواهد ميدهد و كسيرا حق چون و چرا نيست چه بسيار از ملائكه هستند در آسمانها كه حق شفاعت از كسى ندارند و شفاعت آنها بهيچ وجه مفيد نيست بر فرض شفاعت كنند مگر خدا بخواهد بيكى از آنها اذن شفاعت دهد و بهپسندد او را براى اين مقام يا مگر خدا بخواهد ملائكه از كسى شفاعت كنند و راضى شود از او بايمان و محبّت اهل بيت پس چگونه ممكن است ملائكه شفاعت نمايند از كسانيكه براى خدا شريك قرار دادند در ستايش و پرستش اينها كه ايمان كامل و اعتقاد يقينى بآخرت ندارند و ميگويند بعد از مردن و خاك شدن چگونه ما دو مرتبه زنده ميشويم و از اوضاع و احوال آن عالم بىخبرند چگونه براى ملائكه اسمگذارى مينمايند بأسمائى كه مناسب با زنان است و ميگويند دختران خدايند اينها علم و دانش ندارند قول و فعلشان از روى معرفت و يقين نيست لذا ميگويند بر فرض قيامتى باشد بتها از ما شفاعت ميكنند و در اين عقائد پيروى از گمان و مظنّه مينمايند و گمان هيچگاه جاى يقين را نميگيرد و حقائق اشياء را جز بعلم نتوان ادراك نمود از دعوت و اصرار بر هدايت اين قبيل اشخاص كه بكلّى از ياد خدا غافل و منهمك در لذائذ دنيا شدهاند بايد صرف نظر نمود مقدار و مبلغ علم و دانش آنها همين است كه مانند حيوانات
جلد 5 صفحه 91
بخورند و بنوشند و از آتيه خود بىخبر باشند خدا بهتر ميداند و ميشناسد گمراهانى را كه قابل هدايت نيستند و كسانيرا كه هستند اگر بخواهد آنها را هدايت ميفرمايد وظيفه پيغمبر فقط ابلاغ است كه بعمل آمده خداوند هم در دنيا يا آخرت بدكارانرا بجزاى اعمال و عقائدشان خواهد رسانيد و السلام على من اتّبع الهدى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ كَم مِن مَلَكٍ فِي السَّماواتِ لا تُغنِي شَفاعَتُهُم شَيئاً إِلاّ مِن بَعدِ أَن يَأذَنَ اللّهُ لِمَن يَشاءُ وَ يَرضي «26»
و چه بسيار از ملائكه در آسمانها هستند که بينياز نميكند شفاعت آنها شيئي را مگر از بعد اينكه خداوند اذن و اجازه دهد و رضايت داشته باشد.
مسئله شفاعت از ضروريات دين است و منكر آن كافر است و شفعاء روز قيامت هم بسيار هستند از انبياء و ائمّه اطهار و صلحاء مؤمنين و ملائكه و قرآن مجيد و اطفال مؤمنين و غير اينها لكن شرائط زيادي دارد.
1- اينكه آنكه را که شفاعت ميكنند لياقت شفاعت داشته باشد و اينکه مخصوص باهل ايمان است غير مؤمن هر که هست و هر چه هست قابليت شفاعت ندارد.
2- اينكه شفيع هم حق شفاعت داشته باشد تا اندازه حقش.
3- اينكه تا اجازه و اذن از جانب خدا نيايد احدي قدرت بر شفاعت ندارد و اينکه كفار و مشركين ميگويند ما عبادت ملائكه را ميكنيم باميد اينكه آنها در پيشگاه احديت شفاعت ما را بكنند، جواب آنها اينکه است که نه شما قابليت شفاعت داريد و نه ملائكه شما را شفاعت ميكنند، بلكه از شما بيزارند و نه خداوند اجازه ميدهد بلكه ملائكه مأمورند که شما را عذاب كنند و در آتش اندازند.
وَ كَم مِن مَلَكٍ فِي السَّماواتِ كلمه كم اشاره بكثرة است که عدّه ملائكه از جن و انس و حيوانات و اشجار و برگهاي درختان و ريگهاي بيابانها و قطرات باران زيادتر است، که از حضرت رسالت است فرمود: در ليلة المعراج در تمام آسمانها جاي يك قدم نبود با اينکه سعه آسمانها مطروس از ملائكه، بعضي در سجود
جلد 16 - صفحه 333
بعضي در ركوع، بعضي در قيام، بعضي در قعود و مشغول بعبادت.
لا تُغنِي شَفاعَتُهُم شَيئاً إِلّا مِن بَعدِ أَن يَأذَنَ اللّهُ لِمَن يَشاءُ وَ يَرضي که گفتيم:
خاص باهل ايمان است، چنانچه ميفرمايد: الَّذِينَ يَحمِلُونَ العَرشَ وَ مَن حَولَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمدِ رَبِّهِم وَ يُؤمِنُونَ بِهِ وَ يَستَغفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا الي قوله تعالي وَ ذلِكَ هُوَ الفَوزُ العَظِيمُ مؤمن آيه 7 الي 9 و ميفرمايد: وَ المَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمدِ رَبِّهِم وَ يَستَغفِرُونَ لِمَن فِي الأَرضِ شوري آيه 3 شرح آنها گذشت.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 26)- شفاعت هم به اذن اوست! در این آیه برای تأکید بیشتر روی همین مسأله میافزاید: «و چه بسیار فرشتگان آسمانها که شفاعت آنها هیچ سودی نمیبخشد، مگر پس از آن که خدا برای هر کس بخواهد و راضی باشد اجازه (شفاعت) دهد» (وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی شَفاعَتُهُمْ شَیْئاً إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضی).
جائی که فرشتگان آسمان با آن همه عظمت، حتی به صورت جمعی قادر
ج4، ص588
بر شفاعت نیستند، جز به اذن و رضای پروردگار، از این بتهای بیشعور و فاقد هر گونه ارزش چه انتظاری دارید؟
نکات آیه
۱ - فرشتگان، فاقد قدرت مستقل در شفاعت (و کم من ملک ... إلاّ من بعد أن یأذن اللّه)
۲ - آسمان، مرکز و جایگاه بسیارى از فرشتگان (و کم من ملک فى السموت)
۳ - مشرکان، در امید واهى شفاعت فرشتگان از آنان * (و کم من ملک فى السموت لاتغنى شفعتم شیئًا) برداشت یاد شده بدین احتمال است که ذکر این آیه - پس از یادکرد عقاید مشرکان - بدان جهت باشد که آنان، بت ها را تمثال فرشتگان دانسته و با پرستش بت ها، انتظار شفاعت را از فرشتگان داشته اند.
۴ - مشرکان، معتقد به عظمت برتر خداوند، در مقایسه با فرشتگان و معبودهاى خویش (و کم من ملک فى السموت لاتغنى شفعتم شیئًا) از این که مشرکان از بت ها و یا فرشتگان، تمناى شفاعت در پیشگاه پروردگار را داشته اند، مطلب بالا استفاده مى شود.
۵ - فرشتگان، با تمامى عظمت مقام در عالم ملکوت، نیازمند اذن الهى در شفاعت (و کم من ملک فى السموت لاتغنى شفعتم شیئًا إلاّ من بعد أن یأذن اللّه) بنابراین که «فى السماوات» کنایه از علوّ مقام باشد برداشت یاد شده به دست مى آید.
۶ - کثرت شمار فرشتگان، در عالم ملکوت (و کم من ملک فى السموت) با توجه به این که «کم» خبریه و براى کثرت است، مطلب بالا استفاده مى شود.
۷ - امکان شفاعت، در پیشگاه خداوند، در صورت تحقق اذن او (لاتغنى شفعتم شیئًا إلاّ من بعد أن یأذن اللّه)
۸ - نیازمندى وساطت و شفاعت در پیشگاه خداوند به اذن او، نمودى از حاکمیت مطلقه الهى در دو گیتى (فللّه الأخرة و الأُولى . و کم من ملک ... إلاّ من بعد أن یأذن اللّه) ارتباط دو آیه، مى تواند اشاره به مطلب بالا داشته باشد.
۹ - شفاعت شفیعان، منوط به مشیت و رضایت خداوند است. (لاتغنى شفعتم شیئًا إلاّ من بعد أن یأذن اللّه لمن یشاء و یرضى) بنابراین که مراد از «من» در «من یشاء» شفاعت کنندگان باشد، برداشت بالا به دست مى آید.
۱۰ - تفاوت مراتب و درجات فرشتگان الهى در قرب به خداوند * (و کم من ملک ... إلاّ من بعد أن یأذن اللّه لمن یشاء و یرضى) برداشت یاد شده با توجه به دو نکته زیر به دست مى آید: الف) مراد از «من» در «لمن یشاء» شفاعت کنندگان (فرشتگان) باشد; ب) ذکر «لمن یشاء» ناظر بدان باشد که برخى از فرشتگان، از مقبولیت شفاعت برخوردارند.
۱۱ - تأثیر شفاعت فرشتگان، منوط به مشیت و رضایت الهى، در حق شفاعت شوندگان (إلاّ ... لمن یشاء و یرضى) بنابراین که مراد از «من» در «لمن یشاء» شفاعت شوندگان باشد، برداشت یاد شده به دست مى آید.
۱۲ - تحصیل رضایت الهى، شرط بهره مندى از شفاعت شفیعان (لاتغنى شفعتم شیئًا إلاّ من بعد أن یأذن اللّه لمن یشاء و یرضى) برداشت یاد شده با توجه به دو نکته زیر به دست مى آید: الف) مراد از «من» در «لمن یشاء» شفاعت شوندگان باشد; ب) ذکر «یرضى» ناظر بدان باشد که براى تعلق مشیت الهى، مى باید رضایت او جلب شود.
۱۳ - شفاعت، امرى قانون مند و ضابطه دار (من بعد أن یأذن اللّه لمن یشاء و یرضى) از این که شفاعت، نیازمند اذن خداوند است و شافع و یا شفاعت شونده بایستى مرضى خداوند باشند، مطلب بالا استفاده مى شود.
موضوعات مرتبط
- آسمان: نقش آسمان ۲
- امیدوارى: امیدوارى به شفاعت ملائکه ۳
- خدا: آثار اذن خدا ۵، ۷، ۸; آثار رضایت خدا ۹، ۱۱، ۱۲; آثار مشیت خدا ۹، ۱۱; نشانه هاى حاکمیت خدا ۸
- شفاعت: شرایط شفاعت ۵، ۷، ۸، ۹، ۱۲; قانونمندى شفاعت ۱۳
- عقیده: عقیده به عظمت خدا ۴
- مشرکان: امیدوارى مشرکان ۳; عقیده مشرکان ۴
- ملائکه: تقرب ملائکه ۱۰; جایگاه ملائکه ۲; شرایط شفاعت ملائکه ۱۱; شفاعت ملائکه ۱، ۵; کثرت ملائکه ۶; مراتب ملائکه ۱۰; وابستگى ملائکه۱
منابع