النساء ٧٨
کپی متن آیه |
---|
أَيْنَمَا تَکُونُوا يُدْرِکْکُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ کُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هٰذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هٰذِهِ مِنْ عِنْدِکَ قُلْ کُلٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَمَا لِهٰؤُلاَءِ الْقَوْمِ لاَ يَکَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً |
ترجمه
النساء ٧٧ | آیه ٧٨ | النساء ٧٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بُرُوج»: بُرجها. باروها. «مُشَیَّدَة»: محکم. بلند. «لا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ»: کمی مانده است نفهمند و درک مطلب نکنند (نگا: بقره / ). «حَدِیثاً»: سخن.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
کُلُ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ... (۳) فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا... (۱۰) وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ... (۲) قَالُوا اطَّيَّرْنَا بِکَ وَ بِمَنْ... (۴) قُلْ إِنَ الْمَوْتَ الَّذِي... (۳)
وَ قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ... (۰) وَ مَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِنْ قَبْلِکَ... (۱) فَکَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ... (۱) فَکَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ... (۱) قَالُوا طَائِرُکُمْ مَعَکُمْ أَ إِنْ... (۲) بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ... (۰) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ... (۱)
نزول
محل نزول:
این آیه همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
قومى از اعراب به يكديگر گفتند: با محمد هجرت مى كنيم اگر سرزمين او نسبت به ما و چارپايان ما سازگار افتاد او راست مى گويد و دين او هم راست است و اگر با ما سازگار نيفتاد معلوم ميشود دين او درست نيست و خودش هم راستگو نمى باشد چون وارد مدينه شدند حال آنها دگرگون شد و تب عارض آنها گشت و اين آيه نازل گرديد.[۳]
و نيز گويند: وقتى كه پيامبر به مدينه هجرت فرمود اگر گرفتارى و بدبختى براى منافقين و يهوديان ميرسيد و يا احتياج و نقصى در كارشان پديد مى آمد، مى گفتند: از اثر بدى قدم و شومى پيامبر است و اگر را حتى و فراوانى و نفعى بر آنها عائد مى گشت، مى گفتند از ناحيه خداوند است سپس اين آية نازل شد.[۴]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً «78»
جلد 2 - صفحه 112
هر كجا باشيد، مرگ شما را درمىيابد هر چند در دژهاى مستحكم (يا ستارگان) باشيد. اگر به آنان (منافقان) نيكى وپيروزى برسد، مىگويند: اين از سوى خداست، و اگر بدى به ايشان رسد، مىگويند: اين از جانب تو است. بگو: همه چيز از سوى خداست. اين قوم را چه شده كه در معرض فهم هيچ سخنى نيستند؟
نکته ها
اين آيه، هم تشويقى به جهاد و نترسيدن از مرگ در جبههى درگيرى است و هم پاسخى به فال بد زدنهاى منافقان است، كه بجاى بررسى و فهم درست مسائل، تلخىها و شكستها را به گردن پيامبر خدا مىاندازند.
پیام ها
1- با توجّه به قطعى و حتمى بودن مرگ، فرار از جنگ چرا؟ أَيْنَما تَكُونُوا ...
2- بدنام كردن رهبر، از شيوههاى منافقان است. «هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ»
3- نبايد با سلب مسئوليّت از خود، لغزشها را توجيه كرد و گناهان خود را به گردن ديگرى انداخت. «يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ»
4- پيروزى و شكست، مرگ و حيات، تلخىها وشيرينىها همه در مدار مقدرات حكيمانه خداست. «كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»
5- منشأ همهى حوادث تلخ وشيرين خداست، نه آنچه ثنويّت مىگويد و اهريمن ويزدان را مطرح مىكند. «كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»
6- منافقان عناد دارند و سخن حقّ را در نمىيابند. «لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً»
7- خداوند را محور همه چيز دانستن (توحيد افعالى) نيازمند تفكّر دقيق و عميق است. «يَفْقَهُونَ»
8- كسى كه توحيد و محوريّت خدا را درك نكند، هيچ يك از معارف را درك نمىكند. «لا يَفْقَهُونَ حَدِيثاً»
تفسير نور(10جلدى)، ج2، ص: 113
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً (78)
أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ: هر جا كه باشيد، خواه در مكه يا مدينه يا غير آن، دريابد شما را مرگ، وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ: و اگرچه باشيد در قلعهها و حصارهاى محكم و بلند گردانيده شده به گچ و آجر، و يا قصرهاى مرتفع و استوار و آراسته، و يا در قصور واقعه در سما و يا در بروج دوازدهگانه آن، على اختلاف الاقوال. حاصل سخن آن كه به هر حال و به هر جا آدمى را از
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 509
مرگ چارهاى نباشد.
موعظه: اى برادران ايمانى، دنيا را بقائى نيست و اين عروس دو روزه را وفائى نى، چنانچه به اسلاف وفا نكرد، با من و تو وفا نخواهد نمود. صد قرن بيش است كه ذو القرنين در زندان لحد محبوس، و داراى جهان دار، از دارائى خود در افسوس. رستم داستان بين، بسته زنجير قضا و قدر.
افراسياب را نگر، با خاك يكسان. كاسه سر كاوس نگر، از سنگ حوادث شكستند. كتف و بازوى ذو الاكتاف را به ريسمان اجل محكم بستند. بهرام گور گرفتار زندان گور. اندام قباد از قباى زندگانى عور. عباسيان از مصيبت زندگى لباس سياه در بر. آل سامان را خاك بىسامانى بر سر. محمود غزنوى را دود از دودمان بر آمده. طغرل سلجوقى را طغراى سلطنت سر آمده. ملك ملكشاه بر باد رفته. حنجر سنجر به خنجر اجل بريده. چنگيز خونريز به چنگ پلنگ اجل گرفتار. تيمور مغرور طعمه مار و مور شده. و چون چنين است، پس به درجه شهادت رسيدن در معركه جهاد، بهتر از مردن در فراش است، چنانچه سيد الشهدا عليه السّلام فرمود:
و ان تكن الابدان للموت انشئت
فقتل امرء فى اللّه بالسّيف افضل «1»
گرچه حاليه جهاد اصغر نيست، لكن جهاد اكبر كه مجاهده با نفس اماره مىباشد، عموم مسلمين بدان مكلفند.
چنانچه از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه پس از مراجعت از غزوهاى فرمود: قضيتم الجهاد الاصغر فعليكم بالجهاد الاكبر. فقيل يا رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرفنا جهاد الاصغر فما الجهاد الاكبر فقال هو الجهاد مع النّفس الامّارة. «2»
«1» منهج الصادقين، جلد 1، صفحه 72.
«2» فروع كافى، جلد 5، كتاب الجهاد، باب وجوه الجهاد، صفحه 12، حديث 3 (با تفاوت عبارت)
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 510
علامت جهاد با نفس اماره، قطع همت از ما سوى اللّه و قمع هيولائيت هوى و لذت و شهوات دنياست، و تجافى از دار غرور به سوى دار السرور. و در اين صورت شخص مؤمن را سزاوار است كه كمر همت در معركه جهاد با نفس، به رياضات و طاعات شرعيه مأثوره بربسته، مقتول سيف باطن گردد.
شأن نزول: در «انوار» گفته: چون حضرت از مكه به مدينه هجرت فرمود، ميوهها در آن سال بر منوال سابقه نبود و نرخها رو بگرانى نهاد. جهودان آن حال را نسبت به مقدم آن حضرت دادند. چنانچه زمان موسى سيئه را تطير به او مىزدند. يا آنكه منافقان در روز احد تخلف نمودند و در حق شهدا گفتند: لو كانوا عندنا ما ماتوا و ما قتلوا. حق تعالى به جهت تكذيب قول ايشان آيه شريفه نازل فرمود:
وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ: و اگر برسد به اهل كتاب يا منافقان، نيكوئى مانند غنيمت بسيار و ارزانى بىشمار و فراوانى نعم و غلبه بر دشمن، چنانچه در حرب بوده، يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ: مىگويند اين نيكوئى از جانب خداست. وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ: و اگر برسد به ايشان، بدى مانند دست تنگى و قحط و غلا يا هزيمت، چنانچه روز احد واقع شد، يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ:
مىگويند اين سختى و بدى از نزد تو است كه «محمدى» و به سبب آمدن تو به اين صوب روى داده، يا بجهت تدبيرات تو كه در باب حرب، صواب دانستهاى. اصح آنست كه اين آيه شامل جميع منافقان و اهل كتاب است، يعنى همه ايشان مىگويند جميع نعم از خدا، و نقم از تو است.
قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ: بگو اى پيغمبر، در جواب آنها كه تمام مذكورات از موت و حيات و قبض و بسط و گرانى و ارزانى و غنيمت و هزيمت، از جانب خدا و به حكم اوست و هيچكس نمىتواند رد آن نمايد. و مرا كه «محمدم»، در آن دخلى نيست و هيچ كدام از اين، تحت قدرت من نباشد. امتحان فرمايد ايشان را تا مستوجب ثواب گردند به سبب شكر در عطيه و صبر بر بليه. پس بر سبيل تقريع و انكار مىفرمايد: فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ: پس چيست و چه حالت
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 511
است مر اين گروه منافق و جحود را، لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً: نزديك نيستند كه تفهم نمايند سخنى را كه مشتمل است بر موعظه ايشان، يعنى قرآن را تفهم نكنند. چه اگر فهم آن مىكردند و تدبر و تعقل در معانى آن مىنمودند، مىدانستند كه كليه حسنه و مصيبت، به امر الهى است. يا نيستند كه دريابند سخنى را مانند بهائم كه مىشنوند و نمىفهمند. يا نيستند فهيم، در حادثى از حوادث زمان تا به تفكر در آن بدانند كه باسط و قابض، ذات اقدس الهى است نه غير او.
تنبيه: بدان كه آيه شريفه: قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ نسبت سيئه دادن به خدا، نظر به خلقت تقديرى است، نه تكوينى. چون امورات الهى بر دو قسم است:
بعضى تكوينى كه در آن تغير و تبدلى اصلا نيست، مانند ذكوريت و انوثيت و اسوديت و ابيضيت و امثال آنها. و برخى خلقت تقديرى است، مانند كفر و شر و معصيت كه جاعل و فاعل آن بنده مىباشد، به سوء اختيار خود. و اگر خداوند خلق كفر و شر فرمايد، موجب كفر كافر و شر شرور نگرديده، چنانچه آتش را براى نظام عالم و معاش بنى آدم خلق، و سوزندگى را هم در آن بالاصاله قرار داده، و انسان را مطلع ساخته به اينكه مبادا دستت را نزديك آن برى كه مىسوزاند. تو اطاعت نمىكنى و به اختيار خود بى آنكه كسى تو را مجبور كند دست به آتش مىزنى، البته مىسوزاند. تو خود سبب سوزندگى شدى، نه خدا. همينطريق خداوند تعالى خلق كفر و شر را فرموده، زيرا «تعرف الاشياء بأضدادها» بايد كفر و شر باشد تا ايمان و خير مشخص گردد، و الّا چسان مؤمن را از كافر مميزى حاصل شدى؟ لذا خلق كفر و شر را فرمود و تو را به سبب رسول باطنى يعنى عقل و رسول ظاهرى يعنى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اعلام فرمود كه احتراز و اجتناب از آن نمائى. تو فرمايشات و اوامر مبلغين الهى را اطاعت ننموده، به سوء اختيار، كفر را اتخاذ كرده، كافر مىشوى؛ به خدا مربوط نيست، و ذات اقدس الهى ايمان و خير را از بندگان خواسته، نه كفر را؛ به صريح آيه شريفه: وَ لا يَرْضى لِعِبادِهِ الْكُفْرَ. و همچنين شرورات و
تفسير اثنا عشرى، ج2، ص: 512
معاصى را بنده موجب گردد، چنانچه مىفرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَيْنَما تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِنْدِكَ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ فَما لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً (78)
ترجمه
هر جا باشيد درمىيابد شما را مرگ و اگر چه باشيد در قلعههاى استوار شده و اگر برسد آنها را خوبى ميگويند اين از نزد خدا است و اگر برسد آنها را بدى ميگويند اين از نزد تو است بگو همه از نزد خدا است پس چيست مر اين گروه را كه نزديك نيستند كه بفهمند سخنى را..
تفسير
مرگ براى انسان بلكه هر موجودى جز ذات واجب الوجود حتم است هر جا باشد اجل او را درمىيابد اگر چه در قلعهها و حصارها و قصرهاى محكم مرتفع منزل نمايد كه استحكامات آن تمام باشد پس شخص نبايد چندان از جنگ با اعداء وحشت داشته باشد زيرا اگر بعزت كشته شود بهتر از آنستكه با ذلت بميرد و حضرات منافقين اين معنى را احساس نمينمودند حاضر بودند بذلّت بميرند و بعزّت كشته نشوند لذا از جهاد خوددارى مينمودند و بدتر از اين رأى سخيف آنكه اگر در جنگ فتح مينمودند مانند بدر ميگفتند از جانب خدا بود و اگر شكست ميخوردند مانند احد ميگفتند اين از سوء تدبير پيغمبر بود بدتر از همه آنكه در اين اظهارات تقليد يهود را مينمودند چون وقتى پيغمبر (ص) وارد مدينه شد نعمت فراوان بود و پس از آنكه چندى توقف فرمود نقصى در ثمرات و ترقىاى در اسعار روى داد يهود گفتند اين از قدم پيغمبر (ص) بوده چنانچه آنها بحضرت موسى هم همين نسبت را ميدادند لذا خداوند به پيغمبر فرمود بگو تمام امور از وفور نعمت و كمى آن و ارزانى و گرانى و غالبيت و مغلوبيت از طرف خدا است و هر كدام براى حكمت و مصلحتى است از تفضّل و احسان و عقوبت و اذعان و امتحان و امتنان و امثال آنها و بسى تعجب است از كسانيكه ندانند كليّه امور بيد قدرت الهى است و برگ از درخت بىاذن خدا نمىافتد معلوم ميشود اين قبيل اشخاص هيچ سخن صواب و حرف حسابى را نمىفهمند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَينَما تَكُونُوا يُدرِككُمُ المَوتُ وَ لَو كُنتُم فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَ إِن تُصِبهُم حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِن عِندِ اللّهِ وَ إِن تُصِبهُم سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِن عِندِكَ قُل كُلٌّ مِن عِندِ اللّهِ فَما لِهؤُلاءِ القَومِ لا يَكادُونَ يَفقَهُونَ حَدِيثاً (78)
هر كجا باشيد مرگ شما را در مييابد و لو در برجهاي محكم باشيد و اگر باينها خوبي برسد ميگويند از جانب خدا است و اگر ناملائمي بآنها متوجه شود ميگويند از جانب تو است بگو تمام از جانب خدا است پس چه باعث شده اينکه قوم را که نزديك نيست حديثي را بفهمند.
أَينَما تَكُونُوا يُدرِككُمُ المَوتُ كلام در موت بسيار مفصل است از جهاتي 1- يكي نسبت موت و حيات نسبت بروح حيواني و نباتي عدم و ملكه است و نسبت بروح انساني انتقال نشئه است و نسبت تضاد است.
2- اسباب طبيعي ظاهري يا حدوث خللي است در بدن موت طبيعي گويند يا حدوث امري است موت اخترامي گويند مثل تصادفات و زلزله و سيل و هدم و امثال آنها يا بغتي است فجائيه گويند.
3- آجال يا حتمي است قابل تغيير نيست يا معلقي است مشروط بشرائطي است، اگر باشد يا نباشد قابل تغيير است مثل قطع رحم، دعاء، صدقه، توسل عبادت، معصيت و امثال اينها.
4- راحتي و سختي موت دائر مدار ايمان و كفر و اعمال نيك و بد است و چهار قسم است: مؤمن نيك كار و بد كار، كافر نيك كار و بدكار.
5- نسبت موت هم بخدا داده ميشود اللّهُ يَتَوَفَّي الأَنفُسَ حِينَ مَوتِها انفال آيه 52، هم بملك الموت قُل يَتَوَفّاكُم مَلَكُ المَوتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُم سجده آيه 27، و هم بملائكه اعوان ملك الموت إِذا تَوَفَّتهُمُ المَلائِكَةُ محمّد آيه 29، و تفصيل اينها را در جلد سوم كلم الطيب ص 47- 54 بيان كردهايم.
جلد 5 - صفحه 143
و بالجمله ساعات عمر و دقائق و عدد تنفسات معين است و مقدار روزي آني تقديم و تأخير ندارد فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم لا يَستَأخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَستَقدِمُونَ اعراف آيه 314 وَ لَو كُنتُم فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ بروج جمع برج عبارت از قصر و عمارتي است بسيار مرتفع و اطرافش بسته که دشمن نتواند بآنها دست پيدا كند و مسلطا باشند بر دشمن، و مشيدة عبارت از محكم و مستحكم است که خرابي بآن نرسد و لكن اينها جلوگير از مرگ نيست و مانع از دخول ملك الموت نميشود و اينکه از باب مثال است و الا هيچ چيز مانع از مرگ نيست نه دولت و نه رياست و نه لشكر و عسكر و نه عشيره و قبيله و نه بيمه و نه حيله و نه رژيم و نه حفظ الصحه.
وَ إِن تُصِبهُم حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِن عِندِ اللّهِ كنايه و اشاره باينست که اگر فتح و ظفر يا نفع و خيري بآنها برسد ميگويند ما در پيشگاه الهي قرب و منزلتي داريم و خدا بما عنايت فرموده براي اينکه جهت است مثل يزيد بن معاويه عليهما الهاويه که تمسك كرد بآيه شريفه قُلِ اللّهُمَّ مالِكَ المُلكِ الايه که اينکه عزت و غلبه که من دارم خدا داده است و من در پيشگاه خدا بهتر از حسين عليه السّلام هستم و حسين (ع) نزد خدا العياذ مطرود بود که كشته شد با اصحابش و عيالش باسيري رفتند، و اينکه توهم در دماغ بسياري از سلاطين و جبابره و بسياري از فساق و فجار و كفار هست غافل از اينكه اينها امتحانات الهي است و دليل بر خوبي نيست إِنَّما نُملِي لَهُم لِيَزدادُوا إِثماً آل عمران آيه 178.
وَ إِن تُصِبهُم سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِن عِندِكَ اگر بلائي و مصيبتي از قتل يا ذهاب مال و نحو اينها برسد ميگويند پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ما را بكشتن داد و گرفتار نكبت و فقر و تنگ دستي انداخت چنانچه امروز هم بسياري از مردم که دچار گرفتاريها ميشوند گردن علماء بار ميكنند.
قُل كُلٌّ مِن عِندِ اللّهِ بمقتضاي نظام جملي عالم موافق با حكمت و صلاح
جلد 5 - صفحه 144
نوعي و شخصي خداوند يكي را عزت يا ذلت، غنا يا فقر، صحت يا مرض، حيات يا موت ميدهد عالم بجميع حكم و مصالح است و تمام بجا و بموقع است، در حديث قدسي است
(ان من عبادي من لا يصلحه الا الفقر فان اغنيته لافسده ذلک و ان من عبادي من لا يصلحه الا الغناء فان افقرته لافسده ذلک فمن لم يصبر علي بلائي و لم يرض بقضايي فليطلب ربا سواي و ليخرج من ارضي و سمائي).
فَما لِهؤُلاءِ القَومِ لا يَكادُونَ يَفقَهُونَ حَدِيثاً قرآن و فرمايشات الهي و بيانات نبوي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و اخبار ائمه عليهم السلام را نميفهمند و درك نميكنند و نزديك هم نيست که بفهمند.
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- مرگ، مرحله اى اجتناب ناپذیر در سرنوشت انسان (این ما تکونوا یدرککم الموت)
۲- آخرت اندیشى و توجّه به قطعى بودن مرگ و اندک بودن متاع دنیا، زمینه حضور در صحنه جهاد (فلمّا کتب علیهم القتال ... قل متاع الدّنیا قلیل و الاخرة خیر ... این ما تکونوا یدرککم الموت)
۳- مرگ گریزى، از موانع شرکت در جهاد (فلمّا کتب علیهم القتال ... یخشون النّاس ... این ما تکونوا یدرککم الموت)
۴- هیچ چیز، حتّى قصرها و حصارهاى استوار و مرتفع، نمى تواند مانع از مرگ شود. (این ما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فى بروج مشیّدة) «مشیّدة» از مصدر «تشیید» است و ساختمان مشید به معناى ساختمان مرتفع و داراى استحکام مى باشد. «بروج»، جمع «بُرْج»، به معناى قصر (مفردات راغب) و قلعه است. (لسان العرب).
۵- هیچ چیز، حتى زندگى در ستارگان، جلوگیر مرگ نخواهد شد.* (این ما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فى بروج مشیّدة) بنابر اینکه «بروج» در آیه به معناى کواکب، باشد چنانچه «لسان العرب» این معنا را در «و السّماء ذات البروج» نقل کرده است و «لو کنتم» این معنا را تأیید مى کند.
۶- خیرها را از جانب خدا دانستن و شرها را از ناحیه پیامبر (ص) پنداشتن، اندیشه برخى از مسلمانان عصر پیامبر (ص) (و ان تصبهم حسنة یقولوا هذه من عنداللّه و ان تصبهم سیّئة یقولوا هذه من عندک) ظاهراً مراد از ضمیر در «تصبهم» مسلمانان ضعیف الایمان هستند. آنها مى پنداشتند مشکلاتى که پس از مسلمان شدنشان به آنها روى آورده، از ناحیه پیامبر (ص) بوده است.
۷- معرفى پیامبر (ص) به عنوان عامل شرور، از روشهاى ایذایى و تبلیغى منافقان و یهود علیه آن حضرت (ان تصبهم سیّئة یقولوا هذه من عندک) برخى از مفسران با توجّه به شأن نزول آیه گفته اند که مقصود از ضمیر «تصبهم»، منافقین و یهودیان هستند که حوادثى چون قحطى و خشکسالى را به پیامبر (ص) منتسب مى کردند و از این راه علیه او تبلیغ مى کردند.
۸- خداوند، سرچشمه و منشأ همه امور (خوبیها و بدیها) (قل کلّ من عند اللّه)
۹- دو مبدأ براى جهان هستى و حوادث آن پنداشتن (ثنویت)، اندیشه اى مردود و واهى (قل کلّ من عند اللّه)
۱۰- نسبت دادن خوبیها به خدا و بدیها به پیامبر (ص) (ثنویت)، نشانه دورى کامل از درک دقیق معارف الهى (فمال هؤلاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثا) مراد از «حدیثا» به مناسبت مورد، معارف الهى است.
۱۱- نکوهش و تحقیر کسانى که خداوند را محور همه حوادث عالم نمى دانند و آن را درک نمى کنند. (فمال هؤلاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثا) از مصادیق مورد نظر براى «حدیثا»، خدامحورى حوادث عالم است.
۱۲- خداوند را محور همه حوادث دانستن (توحید افعالى) نیازمند تفکر دقیق و عمیق (فمال هؤلاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثا)
۱۳- درک نکردن توحید، ملازم با درک نکردن هیچیک از معارف الهى (قل کلّ من عند اللّه فمال هؤلاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثا)
۱- . به مناسبت حکم و موضوع، مقصود از «حدیثا»، مسائلى است که در باب معارف الهى مطرح است.
۲- . خداوند به آن دسته از مردم که منشأ واحد را در حوادث عالم نمى فهمند، نسبت عدم درک دیگر معارف را داده است. بنابراین ملازمه اى بین درک توحید و درک دیگر معارف الهى است.
۱۴- جاهلان، مورد سرزنش خداوند (فمال هؤلاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثا)
۱۵- پندار ثنویت و درک نکردن توحید، ملازم با نفهمیدن هر گونه سخن (فمال هؤلاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثا)
روایات و احادیث
۱۶- خداوند، منشأ تمام نعمتها (مانند سلامتى، امنیت و گشایش روزى) و تمام بلاها (از قبیل بیمارى، ترس و گرسنگى) (و ان تصبهم حسنةٌ یقولوا هذه من عند اللّه و ان تصبهم سیّئة یقولوا هذه من عندک قل کلّ من عند اللّه) از ائمه معصومین (ع) در معناى حسنات و سیئات در آیه فوق روایت شده است: ... الصحة و السلامة و الامن و السعة فى الرزق و قد سمّاها اللّه حسنات ... یعنى بالسیّئة هاهنا المرض و الخوف و الجوع ... .[۵]
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۷
- امنیّت: منشأ امنیّت ۱۶
- انسان: فرجام انسان ۱
- بلا: منشأ بلا ۱۶
- بیمارى: منشأ بیمارى ۱۶
- ترس: منشأ ترس ۱۶
- تعقّل: آثار تعقّل ۱۲
- توحید: اهمیّت توحید ۱۳، ۱۵ ; توحید افعالى ۱۲
- ثنویّت: آثار ثنویّت ۱۵ ; جهانخبینى ثنویّت ۹
- جاهلان: سرزنش جاهلان ۱۴
- جهاد: زمینه جهاد ۲ ; موانع جهاد ۳
- جهانخبینى: و ایدئولوژى ۲، ۳
- حوادث: منشأ حوادث ۱۱
- خدا: و شرور ۸ ; سرزنشهاى خدا ۱۴
- خیر: منشأ خیر ۶، ۸، ۱۰
- دوراندیشى: آثار دوراندیشى ۲
- دین: جهل به تعالیم دین ۱۰ ; زمینه فهم دین ۱۳
- سلامتى: منشأ سلامتى ۱۶
- شرک: سرزنش شرک افعالى ۱۱
- شرور: منشأ شرور ۶، ۸، ۱۰
- عقیده: باطل ۹، ۱۵
- گرسنگى: منشأ گرسنگى ۱۶
- محمّد (ص): اذیّت به محمّد (ص) ۷ ; افترا به محمّد (ص) ۱۰
- مرگ: آثار ذکر مرگ ۲ ; حتمیّت مرگ ۱، ۲، ۴، ۵ ; فرار از مرگ ۳
- مسلمانان: عقیده مسلمانان صدر اسلام ۶
- منافقان: روش برخورد منافقان ۷ ; منافقان و محمّد (ص) ۷
- نعمت: ارزش نعمت هاى دنیوى ۲ ; منشأ نعمت ۱۶
- یهود: روش برخورد یهود ۷ ; یهود و محمّد (ص) ۷
منابع