النحل ٩٠
کپی متن آیه |
---|
إِنَ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسَانِ وَ إِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ |
ترجمه
النحل ٨٩ | آیه ٩٠ | النحل ٩١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إیتَآءِ»: عطاء کردن. پرداختن. «ذِی الْقُرْبَی»: خویشاوندان. نزدیکان. «الْفَحْشَآءِ»: گناهان بسیار ناشایست و نابایست. از قبیل: زنا و شرک. «الْمُنکَرِ»: زشت و پلشت. کارهای نامعقولی که با فطرت سلیم سازگار نیست. عطف عامّ بر خاصّ است. «الْبَغْیِ»: تجاوز به حقوق دیگران. ستمگری.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹۰ - ۱۰۵ سوره نحل
- اشاره به اهتمام شديد دین اسلام، به اصلاح وضع جامعه
- اشاره به معنا و اقسام دوگانه عدل فردى و اجتماعى
- امر به «احسان»، نسبت به ديگران و خويشاوندان، در آیه شریفه
- نهى از فحشا و منكر و بغى، در واقع، امر به حفظ وحدت در جامعه است
- سبب شناعت شكستن قسم
- تمثيل نقض عهد به پنبه كردن خودرشته
- اضلال خدا، ابتدایى نيست و فرع بر ضلالت شخص گمراه است
- نهى مستقل از اين كه قسم، وسيلۀ خدعه و دغلكارى قرار داده شود
- مقصود از اين كه فرمود: «به صابران پاداش احسن مى دهيم»
- ويژگی هاى حيات طيّبه خداوند، به نيكوكاران
- وجوهى ديگر، كه در معنای «حيات طيبه» گفته شده است
- مراد از استعاذه به خدا از شيطان، هنگام قرائت قرآن
- گروهى كه شيطان بر آنان تسلط دارد
- اشاره به حکمت مسأله نسخ و پاسخ به خرده گيرى مشركان، در آيه شريفه
- اتهام مشركان به پيامبر «ص»، در ارتباط با مسأله نسخ
- توضيحى در باره تثبیت ایمان مؤمنان، با نزول آيات ناسخ
- پاسخ خداوند به افتراى مشركان به پیامبر «ص»
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ «90»
همانا خداوند (مردم را) به عدل و احسان و دادن (حق) خويشاوندان، فرمان مىدهد و از كارهاى زشت و ناپسند و تجاوز، نهى مىفرمايد او شما را موعظه مىكند باشد كه متذكّر شويد.
نکته ها
اين آيه منشور جهانى اسلام است كه امام باقر عليه السلام آنرا در خطبههاى نماز جمعه مىخواندند. و به گفته فيض كاشانى در تفسير صافى؛ اگر در قرآن همين يك آيه بود، كافى بود كه بگوييم: قرآن، «تبيان كل شى» است، اوامر و نواهى اين آيه در همه اديان بوده و هرگز نسخ نشده است.
وليدبنمغيره، چنان جذب اين آيه شد كه گفت: شيرينى، زيبايى، محتواى آن، چنان است كه نمىتواند كلام بشر باشد. «1» و عثمان بن مظعون مىگويد با شنيدن اين آيه، اسلام به عمق جانم نفوذ كرد و به دلم نشست.
«عدل» درباره چيزى است كه تساوى آن با بصيرت درك شود و «عدل» در مورد چيزى است كه تساوى آن با حسّ درك شود. «عدل» مساوات در جزاء است ولى «احسان» زياد كردن پاداش است. «2»
«عَدل» دورى از افراط و تفريط است كه هم در عقايد مطرح است و هم در رفتار شخصى و جامعه و سفارش اين آيه هم به فرد است و هم به حكومتها.
«عَدل» در نظام آفرينش، رمز پايدارى آن است. «بالعدل قامت السماوات و الارض» و در نظام تشريع سرلوحهى دعوت همه انبياست. «احسان» كلمهى مباركى است كه شامل خدمات مالى، فكرى، فرهنگى، عاطفى، مىشود.
و «فحشا» به گناهى گفته مىشود كه بزرگ و رسوا باشد و «منكر» به كارى گويند
«1». تفسير كبير.
«2». مفردات راغب.
جلد 4 - صفحه 571
كه عقل وفطرت و شرع آن را انكار كند.
به گفته تفسير فى ظلال، هرگاه طاغوتها با تبليغات فاسد، زشتى گناه را در ديدهى مردم اندك و حسّاسيّت مردم را نسبت به گناه كم كنند، ملاك معروف و منكر، شرع خواهد بود.
پیام ها
1- آيا خداوندى كه انسانها را به عدل و احسان دعوت مىكند، مىشود كه خود عادل نباشد! «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ»
2- عدل واحسان در كنار هم جاذبه دارد، وگرنه مقرّرات خشك، دلها را التيام نمىدهد. «يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ» (عدل، مقدار واجب واحسان، مقدار مستحبّ است)
3- اوّلين آمر به معروف وناهى از منكر، خود خداوندست. إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ ... وَ يَنْهى
4- در احسان، رسيدگى به بستگان و صلهرحم اولويّت دارد. «الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى»
5- امر به معروف، بر نهى از منكر مقدّم است و عدل، بر احسان. يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ ... وَ يَنْهى
6- امر به معروف و نهى از منكر بايد در فضاى صفا و محبّت و در قالب موعظه و خيرخواهى باشد. يَأْمُرُ ... يَنْهى ... يَعِظُكُمْ
7- آمرين به معروف نبايد از مردم انتظار پذيرش صددرصد داشته باشند. «لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»
8- مردم فطرتاً به عدل واحسان گرايش دارند واز فحشا ومنكر متنفرّند، ليكن وسوسهها و غرايز موجب غفلت او مىباشند كه بايد با تذكّر آنان را متذكّر نمود. «لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»
9- در نهى از منكر بايد ابتدا گناهان رسوا را جلوگيرى كرد، همان گونه كه در امر به معروف بايد ابتدا به واجبات سفارش كرد. يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ ... يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ
10- سفارش به عدل و نهى از فحشا، سنّت ابدى خداوند است. يَأْمُرُ ... يَنْهى ...
جلد 4 - صفحه 572
يَعِظُكُمْ (فعل مضارع نشانه استمرار است)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (90)
بعد از آن براى تنبّه جامعيت قرآن، شاهدى بيان مىفرمايد:
إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ: بدرستى كه خداوند سبحان امر مىفرمايد به انصاف و اعتدالى كه در آن ميل و انحرافى نباشد، و اين در اعتقاديات و عباديات و اخلاقيات سارى است. وَ الْإِحْسانِ: و امر فرمايد به نيكوئى نمودن به مردم، اين كلمه جامع است تمام خيرات، و اغلب استعمال شود در تبرع به دادن مال و بذل سعى جميل. ابن عباس گفته: مراد عدل توحيد و مراد به احسان اداى واجبات است. نزد بعضى عدل در افعال و احسان در اقوال، پس بجا نياورد مگر آنچه عدل است و نگويد مگر آنچه حسن است.
تفسير برهان «1»- حضرت امير المؤمنين عليه السّلام گذشت بر اصحاب و حال آنكه مذاكره مىكردند در مروّت. فرمود: كجا هستيد، آيا فراموش نموديد كتاب خدا را، عرض كردند: در چه موضع؟ فرمود: فرمايش (إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ) پس عدل، انصاف و احسان تفضل باشد.
وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى: و ديگر امر فرمايد به عطا دادن خويشان نزديك و رسانيدن به آنها آنچه محتاجند. تخصيص بعد از تعميم به جهت مبالغه است.
«1» تفسير برهان جلد 2، صفحه 381.
جلد 7 - صفحه 268
در منهج «1»- از حضرت باقر عليه السّلام مروى است كه مراد قرابت رسول است كه حق تعالى در كريمه (فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى) براى ايشان خمس واجب ساخته بر بندگان.
وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ: و نهى مىفرمايد از عمل زشت كه افراط و اصرار است در متابعت قواى شهوانى مانند زنا و لواط كه اقبح احوال انسانى است.
وَ الْمُنْكَرِ: و نهى فرمايد شما را از فعلى كه انكار آن نمايند بر مباشر آن در اجراى قوه غضبيه در غير محل آن، مانند قتل نفس و غصب اموال. وَ الْبَغْيِ: و از ستمكارى، يعنى صفت شيطنت كه مقتضاى قوّه واهمه است، مانند استعلا و استيلاى بر مردمان به تكبر و تبختر بر ايشان. ابن عباس «2» گفته مراد فحشا زنا و به منكر آنچه در شريعت اسلام جايز نباشد، و مراد بغى كبر و ظلم.
نكته: در مجمع «3» فرمايد: ميان اوصاف ثلاثه در نهى با آنكه هر يك فاحش و منكر و ظلم است به جهت تفصيل منهى عنه باشد، زيرا فحشاء گاهى انسان در نفس خود مىكند از فعل قبيح و اظهار آن نمىكند، و منكر هر چيزى است كه ظاهر سازد بر مردمان، و انكار آن نمايند، و بغى ظلم بر غير است بر وجه تطاول و سركشى.
يَعِظُكُمْ: پند مىدهد شما را خداى تعالى به امر و نهى و تميز ميان خير و شر. لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ: براى اين كه متذكر شويد و پند بگيريد و بر مأمورات اقدام كنيد و از منهيات اجتناب نمائيد تا سعادت دنيا و آخرت را دريابيد و رستگار شويد.
تحقيق: شخص عاقل منصف كه به ديده بصيرت نظر نمايد، هرآينه جامعيت قرآن شريف را مجملا از اين آيه شريفه دريابد كه سعادت كليه بشر و نظام اتم
«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 380.
«2» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 380.
«3» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 380.
جلد 7 - صفحه 269
را در شش كلمه بيان فرموده به دو قسمت:
اول- آنچه خير و موجب صلاح دينى و دنيوى و مادى و معنوى و روحى و جسدى و مكارم اخلاق بشرى است، در تحت سه كلمه امر به عدل و احسان و ايتاء ذى القربى مندرج ساخته كه قلم از شرح آن عاجز باشد.
قسمت دوم- آنچه فساد دينى و دنيائى و روحى و جسدى و مساوى اخلاق است در سه كلمه نهى از فحشاء و منكر و بغى مطوى فرموده، كه تفكر و تأمل در آن عقول را متحير گرداند؛ و لذا معاندين و منكرين هم تصديق آن را نمودند و جميع خطبا روز جمعه در آخر خطبه مىخواندند.
عثمان مطعون گويد «1»: در بدايت امر اسلام نياوردم مگر بواسطه آن كه شرم داشتم از مبالغه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ايمان در قلب من راسخ نبود تا روزى خدمت پيغمبر مكالمه مىنمودم، ناگاه آثار وحى بر آن حضرت ظاهر، بعد متوجه من شدند، سبب را پرسيدم، فرمود: جبرئيل نازل و اين آيه را تلاوت فرمود، هر شبههاى داشتم زايل، دين اسلام را تصديق كردم. چون بيرون آمدم، بر وليد بن مغيره آيه را خواندم، گفت: دو مرتبه بخوان، بعد گفت: (انّ له و اللّه لحلاوة و انّ اعلاه لمثمر و ان اسفله لمغدق و ما هو بقول البشر) و سبب اسلام اكثم بن صيفى كه از اكابر عرب و حكماى آنها بوده، همين آيه را نوشتهاند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا رَأَى الَّذِينَ أَشْرَكُوا شُرَكاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَكاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِكَ فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكاذِبُونَ (86) وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَمَ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ (87) الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما كانُوا يُفْسِدُونَ (88) وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِكَ شَهِيداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ (89) إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ (90)
ترجمه
و چون به بينند آنانكه شرك آوردند انبازانشان را گويند پروردگار ما اينها انبازان مايند كه بوديم ميخوانديمشان غير از تو پس توجّه دهند آنها بسويشان گفتار را كه شما هر آينه دروغگويانيد
و اعلام نمايند بسوى خدا در آنروز تسليم را و نابود شود از آنها آنچه بودند كه افتراء ميزدند
آنانكه كافر شدند و باز داشتند از راه خدا بيفزائيم آنها را عذابى بالاى عذاب براى آنچه بودند كه افساد مينمودند
و روز كه بر مىانگيزيم در هر امّتى گواهى را بر آنها از خودشان و بياوريم تو را گواه بر آنها و نازل نموديم بر تو كتاب را كه بيانى روشن است براى هر چيزى و هدايت و رحمت و بشارت است براى مسلمانان
همانا خدا امر ميكند بعدالت و نيكوكارى و بعطا نمودن بخويشاوندان و نهى ميكند از كار زشت و ناپسند و ستمكارى پند ميدهد شما را باشد كه شما پند گيريد.
تفسير
- وقتى كه قيامت كبرى بر پا شود و اهل شرك در پيشگاه الهى حاضر گردند مشاهده نمايند معبودهاى باطل خودشان را كه شريك قرار داده بودند آنها را با خدا در عبادت و اطاعت از اصناف بتها و شياطين و باين مناسبت اضافه شركاء بآنها شده يا بمناسبت آنكه اهل شرك معبودهاى باطل خودشان را شريك قرار ميدادند در زرع و انعام خودشان و در هر حال شركاء اختراعى و جعلى آنها بودند در اينموقع براى تعجّب از حال آنها يا بتصور آنكه شمّهاى از تقصير خودشان را مستند بآنها نمايند ميگويند پروردگارا اينها شركاء ما بودند كه ما بادّعاء آنها مغرور شديم و عبادت و اطاعت آنها را كرديم لذا خداوند بآنها قدرت گفتار و اذن در جواب ميدهد و ميگويند اينها دروغ گويند ما آنها را دعوت بعبادت خودمان نكرديم اينها بهواى نفس خودشان عبادت ما را ميكردند و در واقع مطيع شهوات خود بودند و اهل شرك از در تسليم و انقياد وارد ميشوند و در آنروز بسوى خدا طرح صلح و سازش ميكنند با آنكه ديگر جاى آشتى را باقى نگذاردهاند و در دنيا هر چه خواستهاند كردهاند و گم گشته و نابود و ضايع و باطل ميشود و از دست آنها ميرود هر دروغ و افترائى كه بخدا زدهاند از اين
جلد 3 صفحه 309
قبيل كه بتها شريك خدايند و شفيع بندگان و ناصر و معين آنها و خداوند اين مقام را بآنها عنايت فرموده و خداوند كسانيرا كه علاوه بر كفر و عصيان مانع از هدايت و ارشاد عوام شدهاند دو عذاب ميفرمايد يكى عذاب بر اصل كفر و ديگر عذاب بر منع اسلام كه عذاب دوّم فوق عذاب اوّل است بر حسب كيفيّت و كميّت براى فساد و افساد آنها و قمّى ره فرموده براى آنكه بعد از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كافر شدند و منع نمودند مردم را از متابعت امير المؤمنين عليه السّلام و بعضى عذاب فوق را بمارها و افعىها و عقربهاى مانند فيل و شتر و قاطر تفسير نمودهاند و در آنروز خداوند مبعوث ميفرمايد از هر امّت و جماعت و فرقهاى گواهى را بر آنها از بشر كه همجنس خودشان باشد و ظاهرا پيغمبران و اوصياء ايشانند در هر زمان تا گواهى دهند بر اعمال آنها براى اتمام حجّت و مزيد عزّت اهل ايمان و خفّت اهل طغيان و شاهد كلّ فى الكلّ على الكلّ پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است و قمّى ره فرموده پيغمبر خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شهادت ميدهد بر ائمه عليهم السلام و ايشان شهادت ميدهند بر مردم و شمهاى از اين بيان در سوره بقره و نساء گذشت و خداوند نازل فرموده است قرآن را بر پيغمبر اكرم براى بيان هر حكمى كه محتاج باشند بندگان بآن در اصلاح امور دنيا و آخرتشان از معارف و احكام و اخلاق و آداب و رسوم مستقلا و بتوسط پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امام عليه السّلام در هر زمان و براى هدايت و رحمت بر بندگان و بشارت اهل اسلام بنعيم بىپايان عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه و اللّه ما ميدانيم آنچه در آسمانها و آنچه در زمين و آنچه در بهشت و آنچه در جهنّم است و آنچه در ما بين آنها است و همه در قرآن است و اين آيه را تلاوت فرمود و در كافى و غيره ضمن چند روايت از آنحضرت باين معنى تصريح شده و در يك روايت اثبات اختصاص آن بقرآن و نفى از تورية و انجيل شده است و در مجمع فرموده اين آيه دلالت دارد بر آنكه در هر عصر و زمانى بايد در ميان مردم كسى باشد كه قول آن حجّت باشد بر خلق نزد خداوند و بيشتر اهل علم موافقند با ما در اين اصل نهايت آنكه اختلاف ما با اهل خلاف در تعيين حجّت است حقير عرض ميكنم كه فخر رازى هم باين بيان استدلال بر حجّيت اجماع نموده ولى چون ديده بصيرت نداشته
جلد 3 صفحه 310
حجّت را نشناخته (اللهم عرّفنى حجّتك فأنّك ان لم تعرّفنى حجّتك ضللت عن دينى) آيا حجّتى غير از معصوم تصوّر ميشود و آيا معصومى غير از امام زمان كسى يافته يا مدّعى شده است الحمد للّه على وضوح الحجّه و الحجّة عليها و همانا خداوند امر ميكند بعدل كه ظاهرا ميانه روى در كليه امور و اخلاق و اجتناب از افراط و تفريط است و معامله و معاشرت با مردم بانصاف و مروّت و آنكه آنچه براى خود مىپسندد براى برادران و خواهران دينى خود بپسندد و بخواهد و رعايت حقوق ايشانرا بنمايد و نيز امر ميفرمايد باحسان كه ظاهرا شامل است نيكى بخود و خلق را از فعل واجبات و ترك محرّمات و تكميل درجات و اعانت بفقراء و ضعفاء و دستگيرى از آنها ببذل علم و مال و ارائه صلاح و فساد و آنچه موجب اصلاح امور دنيا و آخرت ايشان باشد خصوصا اقارب و ارحام كه صله آنها واجب و براى اهتمام مخصوص بذكر در كلام الهى شدهاند و نهى ميفرمايد از فحشاء كه ظاهرا كار زشت و قبيحى است كه زشتى و قبح آن واضح و آشكار باشد مانند زنا و شرب خمر و دزدى و از منكر كه ظاهرا كار ناپسند و ناشايسته در نظر عقلاء و دانشمندان است و در صافى فحشاء را بتجاوز از حدود الهى و منكر را بآنچه ناپسند باشد بعقول تفسير نموده و فروق ديگرى هم براى تفاوت معناى فحشاء و منكر ذكر شده است و ظاهرا اين دو لفظ قريب المعنى و بجاى يكديگر استعمال ميشود نهايت آنكه فحشاء قبحش ظاهرتر است و نيز نهى فرمود از بغى كه ظلم و تطاول بر مردم بغير حقّ باشد در معانى و عيّاشى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه عدل انصاف و احسان تفضّل است و قمّى ره فرموده عدل شهادتين و احسان امير المؤمنين عليه السّلام و فحشاء و منكر و بغى آن سه نفرند و باين معانى اخبار ديگرى هم نقل شده است كه معلوم است مراد بيان فردا كمل است چنانچه ذى القربى هم در بعضى روايات بائمه اطهار تفسير شده است و در بيان مقام جامعيّت اين آيه گفتهاند اگر در قرآن نبود جز اين يك آيه صادق بود كه در آن تبيان هر شيء است و اين معنى بر دانشمندان از تامّل در عموم معانى الفاظ شش گانه آن ظاهر خواهد شد و بموعظه الهيّه اتّعاظ و تذكّر حاصل خواهد گرديد.
جلد 3 صفحه 311
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ اللّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الإِحسانِ وَ إِيتاءِ ذِي القُربي وَ يَنهي عَنِ الفَحشاءِ وَ المُنكَرِ وَ البَغيِ يَعِظُكُم لَعَلَّكُم تَذَكَّرُونَ (90)
خداوند تبارك و تعالي بسه چيز امر فرموده عدل و احسان و إيتاء ذي القربي و از سه چيز نهي نمود فحشاء و منكر و بغي بايد شما بندهگان متذكر شويد و فراموش نكنيد إِنَّ اللّهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ عدل در عقائد خالي از افراط و تفريط يعني نه چيزي در دين اضافه كند که بدعت بگذارد يا غلو كند و نه منكر يكي از ضروريات شود که مرتد ميشود و هر دو از اقسام كفر است و عدل در اخلاق که از صفات حميده است، و دو طرف آنها از صفات خبيثه افراط و تفريط و عدل در احكام باتيان واجبات و ترك محرمات و نيز عدل بمعني اعطاء کل ذي حق حقه و صاحبان حقوق بسيارند حق اللّه و حق الرسول و الأئمه و العلماء و ابوين و اولاد و اقارب و هم جوار بلكه مؤمن که فرمود.
للمؤمن علي اخيه ثلاثون حقا لا برائة لها الا بالاداء او العفو
(و الاحسان) بذل مال و الجاه و خدمت ببندگان خدا زائد بر مقدار واجب و اتيان باعمال صالحه
جلد 12 - صفحه 176
و افعال مستحبه و هدايت و ارشاد خلق و اصلاح امور بندگان و قضاء حوائج آنها و كلّ حسن که نفعش عائد بغير شود بلكه احسان بنفس هم ممكن است شامل شود و مفسّرين در عدل و احسان هر كدام وجهي گفتند که تمام بدون مدرك و تفسير براي است.
وَ إِيتاءِ ذِي القُربي اگر مراد ذي القربي مؤتي باشد مراد صله رحم است از آباء و امّهات و اجداد و جدات و ان علوا و اولاد و احفاد و ان نزلوا و اخوه و اخوات و اولاد آنها و اعمام و عمّات و اخوال و خالات و اولاد آنها که در طبقات ارث هستند تمام ذي القربي هستند و اگر مراد ذي القربي حضرت رسالت باشد چنانچه اخبار بسياري داريم هم در ذيل همين آيه و هم در آيه خمس که در سوره انفال مفصّلا بيان كرديم ائمه اطهار هستند که يك سهم خمس راجع بآنها است (وَ يَنهي عَنِ الفَحشاءِ) فحشاء افعال قبيحه که در نظر عرف و عقلاء زشت است و از همين باب است فحش که با سبّ فرق دارد مثل نسبت لواط و زنا نسبت بغير يا زن يا مادر و خواهر و دختر او بعبارات ركيكه (وَ المُنكَرِ) معاصي که در نظر شرع منكر است و از اينکه باب است نهي از منكر که شامل جميع معاصي ميشود صغيره و كبيره ظاهريه و باطنيه قوليه و فعليه (وَ البَغيِ) تجاوز از حد است و لذا اطلاق بر زنا ميشود زانيه را بغيّ ميگويند و بر ظلم ميشود و بر خروج بر امام مثل اصحاب جمل و صفين و غير اينها فئة باغيه بر حسود ميشود و امثال اينها (يعظكم) مواعظ الهيه ارائه طريق بصراط مستقيم و انذار از سبل شيطاني و عقوبات اخروي و بليّات دنيوي (لعلكم) يعني بايد و شايد (تذكرون) متذكر شويد و پند بگيريد (تنبيه) اخبار بسياري در ذيل اينکه آيه و آيه قبل داريم که تفسير كردند بمصاديق خاصه مثلا عدل را بتوحيد و الاحسان بپيغمبر و ذي القربي بامير المؤمنين و فحشاء بابي بكر و منكر بعمر و بغي بعثمان و در بعض آنها ذي القربي را بائمه اطهار و در آيه قبل در ذيل تبيانا لكل شيء بيان علم ائمه عليهم السّلام از گذشته و آينده مثل رؤيت كف دست و البته مصاديق اتم عدل و احسان و ذي القربي و فحشاء و منكر و بغي را بيان ميفرمايد و البته علم
جلد 12 - صفحه 177
بظاهر و باطن قرآن تا هفتاد بطن اختصاص باين خاندان دارد و اينکه اخبار چون مفصل است و در برهان نقل كرده لذا خودداري كرديم از نقل آن به آنجا رجوع كنيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 90)- جامعترین برنامه اجتماعی: این آیه نمونهای از جامعترین تعلیمات اسلام در زمینه مسائل اجتماعی، و انسانی و اخلاقی را بیان میکند.
در آغاز میگوید: «خداوند فرمان به عدل و احسان میدهد و (همچنین) بخشش به نزدیکان» (إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی).
«عدل» همان قانونی است که تمام نظام هستی بر محور آن میگردد. و به معنی واقعی کلمه آن است که هر چیزی در جای خود باشد بنابراین، هرگونه انحراف، افراط، تفریط، تجاوز از حد، تجاوز به حقوق دیگران بر خلاف اصل
ج2، ص593
«عدل» است.
اما از آنجا که عدالت با همه قدرت و شکوه و تأثیر عمیقش در مواقع بحرانی و استثنایی به تنهایی کارساز نیست، بلافاصله دستور به احسان را پشت سر آن میآورد.
در حدیثی از علی علیه السّلام میخوانیم: «عدل آن است که حق مردم را به آنها برسانی، و احسان آن است که بر آنها تفضل کنی».
بعد از تکمیل این سه اصل مثبت، به سه اصل منفی و منهی میپردازد و میگوید: «خداوند از فحشاء و منکر و ظلم و ستم، نهی میکند» (وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ).
«فحشاء» اشاره به گناهان پنهانی، «منکر» اشاره به گناهان آشکار، و «بغی» هرگونه تجاوز از حق خویش و ظلم و خود برتربینی نسبت به دیگران است.
و در پایان آیه، به عنوان تأکید مجدد روی تمام این اصول ششگانه میفرماید: «خداوند به شما اندرز میدهد شاید متذکر شوید» (یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ).
احیای اصول سه گانه عدل و احسان و ایتاء ذی القربی و مبارزه با انحرافات سه گانه فحشاء و منکر و بغی در سطح جهانی، کافی است که دنیایی آباد و آرام و خالی از هر گونه بدبختی و فساد بسازد، و اگر از ابن مسعود صحابی معروف نقل شده که: «این آیه جامعترین آیات خیر و شرّ در قرآن است» به همین دلیل است.
نکات آیه
۱- خداوند به رعایت عدل، احسان و بخشش به خویشاوندان، فرمان مى دهد. (إن الله یأمر بالعدل و الإحسن و إیتاىءِ ذى القربى)
۲- عدل، احسان و صله رحم، از مهم ترین دستورات هدایتى قرآن است. (و نزّلنا علیک الکتب ... إن الله یأمر بالعدل و الإحسن و إیتاىءِ ذى القربى) خداوند، پس از معرفى قرآن به مسأله عدل، احسان و بخشش به خویشاوندان پرداخته است. ارتباط این دو موضوع، مى تواند گویاى برداشت فوق باشد.
۳- بخشش به خویشاوندان، داراى اهمیتى ویژه در میان سایر نیکیها (إن الله یأمر بالعدل و الإحسن و إیتاىءِ ذى القربى) برداشت فوق، به خاطر این است که بخشش به خویشاوندان قطعاً از مصادیق «احسان» است و اینکه دوباره به صورت مجزا ذکر شده، مشعر به اهمیت آن است.
۴- پیوند خویشاوندى، امرى مسؤولیت آور و منشأ پیدایش حقوق ویژه است. (إن الله یأمر ... و إیتاىءِ ذى القربى)
۵- سیاست اسلام بر تحکیم پیوند خویشاوندى و رفع مشکلات موجود میان خویشاوندان است. (إن الله یأمر ... و إیتاىءِ ذى القربى)
۶- خداوند، علاوه بر رعایت عدالت، خواهان حاکمیت روح احسان بر روابط اجتماعى انسان است. (إن الله یأمر بالعدل و الإحسن)
۷- رعایت عدالت، بایسته تر و اولى تر از احسان به مردم و بخشش به خویشاوندان است. (إن الله یأمر بالعدل و الإحسن و إیتاىءِ ذى القربى) از تقدم ذکرى «عدل» بر «احسان» و «بخشش به خویشاوندان» مى توان تقدم رتبى را استفاده کرد; زیرا رعایت عدالت تکلیفى همگانى و بدون اغماض است و بدون رعایت آن، احسان و بخشش بى ارزش خواهد بود.
۸- خداوند از ارتکاب فحشا و اعمال ناپسند و ستم و سرکشى نهى کرده است. (و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى)
۹- نهى از ارتکاب فحشا و زشتى و ستم، از مهم ترین تحذیرهاى قرآن و نواهى خداوند است. (و نزّلنا علیک الکتب ... إن الله ... ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى)
۱۰- اهتمام اسلام به سالم سازى روابط اجتماعى انسانها و تحکیم بخشیدن به آن و پاک سازى جامعه از فحشا، بزهکارى، ستم و سرکشى (إن الله یأمر بالعدل و الإحسن و ... و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى)
۱۱- رعایت نکردن عدالت در جامعه، خوددارى از احسان و قطع رابطه با خویشاوندان، زمینه ساز رواج فحشا، بزهکارى، ستم و سرکشى در جامعه است.* (إن الله یأمر بالعدل و الإحسن و إیتاىءِ ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى) برداشت فوق، از مقابله عدل و احسان و انفاق به خویشان با فحشا و منکر و تجاوز استفاده می شود; یعنى، اگر عدل و ... در جامعه باشد، زمینه رواج فحشا و ... از بین مى رود.
۱۲- ستم و تعدى به حقوق دیگران، داراى قبحى فزون تر در مقایسه با سایر زشتیها (و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى) برداشت فوق، با توجه به این نکته است که «بغى» - که خود از منکرات است - اختصاص به ذکر یافته است.
۱۳- قرآن، عهده دار بیان همه ارزشها و ضد ارزشهاست. (تبینًا لکلّ شىء ... إن الله یأمر بالعدل ... و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى) فرمان به رعایت عدالت و ... تحذیر از فحشا و ... پس از توصیف قرآن به «تبیاناً لکل شىء» مى تواند بیانگر مطلب فوق باشد; یعنى، قرآن بیانگر تمامى حقایق مربوط به ارزشها و ضد ارزشهاست.
۱۴- مردم، در قبال مسائل جامعه خویش چون: بى عدالتى، فحشا، بزهکارى، ستم، فقر و نیازمندیهاى اقتصادى مردم، مسؤولند. (إن الله یأمر بالعدل و الإحسن و إیتاىءِ ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى یعظکم)
۱۵- امر و نهى خداوند، در جهت موعظه آدمیان است. (إن الله یأمر ... و ینهى ... یعظکم)
۱۶- رعایت عدالت، احسان، اداى حق خویشاوندان و دورى از فحشا، اعمال زشت و ستم، از موعظه هاى خداوند به انسان است. (إن الله یأمر بالعدل ... و ینهى عن الفحشاء ... یعظکم)
۱۷- موعظه هاى خداوند، به منظور بیدار ساختن عقل و فطرت انسانهاست. (إن الله یأمر بالعدل ... و ینهى عن الفحشاء ... یعظکم لعلّکم تذکّرون) «تذکّر» (از ماده تذکّرون) به معناى یادآورى چیزى است که فراموش شده باشد. بنابراین تذکر به مواعظ الهى، حاکى است که این موعظه ها از امورى است که بشر بدون تعلیم وحى به آن رسیده است و در واقع امرى است فطرى و عقلانى; ولى انسانها آنها را به فراموشى سپرده اند که توسط وحى به آنان یادآورى مى شود.
۱۸- عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان، از تمایلات فطرى انسان (یأمر بالعدل و الإحسن و إیتاىءِ ذى القربى ... لعلّکم تذکّرون) برداشت فوق بر این اساس است که خداوند امر به عدل و ... را مواعظى در جهت تذکر آدمیان مى شمارد و در واژه «تذکّر» این معنا نهفته است که: اصل گرایش به ارزشهاى مذکور، در نهاد همگان موجود است و در صورت غفلت نیازمند یادآورى مى باشد.
۱۹- بیزارى از فحشا، زشتى و ستم، نهفته در نهاد آدمیان (و ینهى عن ... لعلّکم تذکّرون) «تذکّر» یاد آوردن چیزى است که قبلاً انسان به نوعى از آن آگاه بوده و یا بدان تمایل داشته است.
۲۰- انسان، در معرض غفلت و روى گردانى از تمایلات فطرى و دریافتهاى عقلى خویش و نیازمند به تذکر و بیدار باش (إن الله یأمر ... و ینهى ... یعظکم لعلّکم تذکّرون)
۲۱- موعظه، از روشهاى تربیتى و هدایتى قرآن براى بیدارى و هوشیارى مردمان است. (یعظکم لعلّکم تذکّرون)
روایات و احادیث
۲۲- «قال على(ع) فى قوله تعالى: «إن الله یأمر بالعدل و الإحسان» العدل: الإنصاف و الإحسان: التفضل;[۱] از حضرت على(ع) روایت شده است که درباره سخن خدا «إن الله یأمر بالعدل و الإحسان» فرمود: عدل به معناى انصاف و احسان به معناى تفضل است».
موضوعات مرتبط
- احسان: آثار ترک احسان ۱۱; اهمیت احسان ۱، ۲، ۳، ۶، ۷، ۱۶; مفهوم احسان ۲۲
- ارزشها: تبیین ارزشها ۱۳
- اسلام: تعالیم اسلام ۵
- انسان: اهمیت موعظه انسان ها ۱۵; عدالتخواهى انسان ۱۸; غفلت انسان ۲۰; فطریات انسان ۱۸، ۱۹; مسؤولیت اجتماعى انسان ۱۴; نیازهاى معنوى انسان ۲۰
- تجاوز: اجتناب از تجاوز ۱۰; زمینه تجاوز ۱۱; ناپسندى تجاوز ۱۲; نهى از تجاوز ۸
- تربیت: روش تربیت ۲۱
- جامعه: اهمیت جامعه ۱۰، ۱۴
- خانواده: اهمیت رفع مشکلات خانوادگى ۵
- خدا: اوامر خدا ۱; توصیه هاى خدا ۶; فلسفه اوامر خدا ۱۵; فلسفه مواعظ خدا ۱۷; فلسفه نواهى خدا ۱۵; مواعظ خدا ۱۶; نواهى خدا ۸، ۹
- خویشاوندان: احسان به خویشاوندان ۱، ۳، ۱۸; هبه به خویشاوندان ۱، ۳، ۷، ۱۸
- خویشاوندى: آثار خویشاوندى ۴; اهمیت رعایت حقوق خویشاوندى ۱۶; اهمیت روابط خویشاوندی ۵; زمینه هاى حقوق خویشاوندى ۴
- روابط: احسان در روابط اجتماعى ۶; اهمیت سلامت روابط اجتماعى ۱۰; عدالت در روابط اجتماعى ۶
- صله رحم: آثار قطع رحم ۱۱; اهمیت صله رحم ۲، ۵
- ظلم: اجتناب از ظلم ۱۰; اهمیت اجتناب از ظلم ۱۶; تنفر از ظلم ۱۹; زمینه ظلم ۱۱; ناپسندى ظلم ۱۲; نهى از ظلم ۸، ۹
- عدالت: اهمیت عدالت ۱، ۲، ۶، ۷، ۱۶; مفهوم عدالت ۲۲
- عمل: اهمیت اجتناب از عمل ناپسند ۱۶; تنفر از عمل ناپسند ۱۹; نهى از عمل ناپسند ۸، ۹
- فحشا: اجتناب از فحشا ۱۰; اهمیت اجتناب از فحشا ۱۶; تنفر از فحشا ۱۹; زمینه فحشا ۱۱; نهى از فحشا ۸، ۹
- فطرت: اعراض از فطرت ۲۰; اهمیت تنبه فطرت ۱۷
- قرآن: انذارهاى قرآن ۹; مهمترین تعالیم قرآن ۲، ۱۳; نقش قرآن ۱۳; هدایتگرى قرآن ۲
- گناه: اجتناب از گناه ۱۰
- مردم: اهمیت هوشیارى مردم ۲۱
- مسؤولیت: زمینه مسؤولیت ۴
- مشکلات: اهمیت رفع مشکلات اجتماعی ۱۴
- موعظه: نقش موعظه ۲۱
- نیازها: نیاز به تذکر ۲۰
- هبه: اهمیت هبه ۱، ۳
- هدایت: روش هدایت ۲۱
منابع
- ↑ نهج البلاغه صبحى صالح، کلمات قصار، کلمه ۲۳۱; بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۲۹، ح ۲۱.