النجم ٤٠
کپی متن آیه |
---|
وَ أَنَ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى |
ترجمه
النجم ٣٩ | آیه ٤٠ | النجم ٤١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«سَوْفَ یُری»: دیده خواهد شد. هم خدا و رسول کارکرد او را میبینند، و هم مؤمنان و هم خودش (نگا: توبه / زلزله / و آلعمران / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
شأن نزول آیات ۳۸ تا ۴۱:
دراج ابى السمح گوید که سریه اى از طرف پیامبر مأمور جنگ شده بودند یکى از میان آنها نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و درخواست سوارى نمود. پیامبر فرمود: من مرکوبى ندارم که به تو بدهم این مرد با حالت حزن و اندوه برگشت و در سر راه خود مردى را ملاقات نمود که وسائل زیادى از توشه و وسائل جنگ و راه جلو او ریخته شده بود و حمل آن بر او مشکل بود.
این مرد به او گفت: اگر یک سوارى به من بدهى در حمل این وسایل با تو کمک خواهم نمود تا به سریه ملحق شوى و به ثواب و حسنات خویش برسى. آن مرد قبول کرد سپس آیات ۳۳ تا ۴۱ نازل شد.[۱]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى «40» ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى «41»
و اينكه تلاش و سعى او را به زودى به وى بنمايند. سپس جزاى كامل آن را به او بدهند.
نکته ها
آيات 38 تا 54، تعاليمِ كتابهاى ابراهيم و موسى است كه مورد قبول اسلام است.
«وِزْرَ» به معناى بار سنگين است و به گناه نيز كه در حقيقت بار سنگينى است، گفته مىشود. «وزير» كسى است كه بار سنگين اداره مملكت را بر دوش مىگيرد.
خداوند توسط كارهاى نيك، بدىها را محو مىكند و يا با توبه و استغفار مىبخشد و يا بدىها را به خوبى تبديل مىكند، امّا بارگناه كسى را به ناحق به دوش ديگرى قرار نمىدهد.
هنگامى كه خليفه دوم دستور داد زن حاملهاى را كه مرتكب زنا شده بود، سنگسار كنند، حضرت على عليه السلام فرمود: فرزندى كه در شكم دارد چه گناهى كرده است و با تكيه به اين آيه «أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى» فرمود: صبر كنيد تا پس از زايمان حكم اجرا شود. «1»
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: گناه والدين زناكار بر عهده فرزندى كه از زنا متولد شده نمىباشد و سپس آيه أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ ... را تلاوت فرمودند. «2»
سؤال: آيه «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» مىگويد: براى انسان بهرهاى نيست مگر آنچه تلاش كرده باشد، در صورتى كه در آيات و روايات ديگر مىخوانيم كه انسان گاهى از طريق شفاعت، به بهشت وارد مىشود.
پاسخ: اولّا اين آيه در ردّ تفكّر جاهلى است كه به يكديگر مىگفتند: اگر فلان مبلغ را به من
«1». بحار، ج 76، ص 49.
«2». تفاسير راهنما و درّالمنثور.
جلد 9 - صفحه 334
بدهى، من بار گناه تو را به عهده مىگيرم. قرآن كريم فرمود: هيچ كس بار گناه كسى را به عهده نمىگيرد و براى هر كس كار و تلاش خودش ثبت مىشود.
ثانياً آيه، نظر به عدل الهى دارد نه فضل الهى، يعنى طبق عدل، بايد كيفر و پاداش هر كس به مقدار تلاش او باشد، ولى خداوند از فضل خود مىتواند لطف كند و پاداش را بيشتر دهد و يا كيفر را كم كند. «وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ»* «1»
ثالثاً: اگر در روايات مىخوانيم كه هركس سنت خوب يا بدى را در جامعه پايهگذارى كند، در پاداش و كيفر تمام كسانى كه آن راه را رفتهاند، شريك است، اين معنا با آيه «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» منافاتى ندارد، زيرا ايجاد كننده خط حق و باطل نيز با واسطهى دلالت و راهنمايى يا ايجاد مقدّمات و امكانات يا تبليغات و تشويقات و يا حمايتهاى ديگر مادى و معنوى، به طور غير مستقيم نوعى تلاش كرده است و بهره گرفتن از آن پاداش بىجهت نيست، چنانكه اگر شخصى در خط صحيح نبود، مشمول شفاعت نمىشد.
در روايات مىخوانيم كه انسان پس از مرگ از كارهاى نيك فرزند صالح خود يا كتاب و موقوفاتى كه از او به يادگار مانده، كامياب مىشود. «2» و يا در بهشت، نسل صالح انسان به او ملحق مىشود. «3» يا از كار خيرى كه سفارش و وصيت كرده، بهرهمند مىشود. «4»
در تمام اين موارد گرچه انسان مستقيماً سعى و تلاشى نكرده، ولى غير مستقيم از طريق تربيت فرزند صالح، وقف، وصيت يا كتاب خوبى كه به يادگار گذاشته، نقش داشته است.
پیام ها
1- كيفر و پاداش الهى عادلانه است. «أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى»
2- به اتكاى ديگران، خود را گرفتار خلاف نكنيد كه آنان بار شما را به دوش نخواهند كشيد. «أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى»
3- در عزل و نصبها، انحرافات بستگان و نزديكان را به پاى مردم نگذاريد.
«1». نساء، 173.
«2». خصال، ص 151.
«3». طور، 21.
«4». كافى، ج 4، ص 315.
جلد 9 - صفحه 335
«أَلَّا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى»
4- هستى، ميدان تلاش و كار و نتيجهگيرى است. «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى»
5- ما مكلّف به انجام وظيفهايم، نه حصول نتيجه. سعى و تلاش وظيفه ماست.
«إِلَّا ما سَعى»
6- ايمان به بقاى عمل و نظام عادلانه كيفر و پاداش، انسان را در برابر رفتار خود، هم دلگرم و تشويق و هم محتاط و مسئول مىكند. «وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى»
7- هيچ عملى در هستى محو نمىشود. «سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى»
8- نيكوكاران در دريافت پاداش كار خود، عجله نكنند. «سَوْفَ يُرى»
9- دنيا، ظرفيّت جزاى كامل را ندارد و بايد قيامتى باشد تا حق مطلب ادا شود.
«ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى»
10- اقدام انسان، با پاداشهاى بهترى پاسخ داده مىشود. وَفَّى ... الْأَوْفى
11- گرچه در دنيا نيز مجازاتهايى هست، امّا مجازات كامل در قيامت است.
«الْجَزاءَ الْأَوْفى»
12- قيامت داراى مراحل و مواقف متعدّدى است. (از كلمه «سَوْفَ» و «ثُمَّ» استفاده مىشود كه مرحله شهود عمل با مرحله جزاى عمل متفاوت است.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى (40)
وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى: و بدرستى كه سعى آدمى يعنى عملى كه در آن سعى نموده، زود باشد كه نموده شود در ميزان اعمال خود در روز جزا.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَساؤُا بِما عَمِلُوا وَ يَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى (31) الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلاَّ اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقى (32) أَ فَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى (33) وَ أَعْطى قَلِيلاً وَ أَكْدى (34) أَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرى (35)
أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِما فِي صُحُفِ مُوسى (36) وَ إِبْراهِيمَ الَّذِي وَفَّى (37) أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى (38) وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى (39) وَ أَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى (40)
ثُمَّ يُجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفى (41)
ترجمه
و مر خدا را است آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است تا جزا دهد آنانرا كه بد كردند بآنچه عمل نمودند و پاداش دهد آنانرا كه نكوئى كردند به نيكى
آنانكه اجتناب ميكنند از گناهان بزرگ و كارهاى زشت آشكار مگر آنچه صادر گردد احيانا مقرون بتوبه همانا پروردگار تو داراى وسعت آمرزش است او داناتر است بشما هنگاميكه آفريد شما را از زمين و هنگاميكه شما كودكانى بوديد پنهان در شكمهاى مادرانتان پس منزّه و پاك مشماريد خود را او داناتر است بآنكه پرهيزكار شد
آيا ديدى آنرا كه پشت كرد
و داد اندكى را و ترك كرد عطا را
آيا نزد او علم غيب است پس او مىبيند
آيا خبر داده نشد بآنچه در كتابهاى موسى است
و ابراهيم آنكه تمام كرد كار خود را
كه برنميدارد بردارندهاى بار گناه ديگرى را
و آنكه نيست براى انسان مگر آنچه كوشش كرد
و بدرستيكه كوشش او بعد از اين ديده ميشود
پس پاداش داده ميشود بر آن پاداش تمامترى.
تفسير
آنچه در آسمانها و زمين است از جواهر و اعراض و مادّى و مجرّد مخلوق و مملوك خدا است و او آنها را خلق فرموده تا جزا دهد بدكاران را بكار بدشان و نيكوكاران را بجزاى خوب و نيك و بنابراين لام در ليجزى براى بيان
جلد 5 صفحه 92
غرض است و محتمل است لام عاقبت باشد و مربوط بآيه سابقه كه بيان علم الهى در آن باهل ضلالت و هدايت شده بود كه نتيجه و عاقبت آن مجازات آن دو گروه است بحسب اعمالشان و بنابراين جمله و للّه ما في السّموات و ما في الارض معترضه است و كسانيكه اجتناب از معاصى كبيره نمودند كه قبح آنها آشكار است مانند دزدى و زنا و لواط و آنچه وعده عذاب بر آنها داده شده كه در سوره نساء ذيل آيه شريفه ان تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه بيان شد مگر آنچه اتّفاقاً و احيانا بر خلاف مقتضاى طبع اصلى برحسب عارضى از عوارض براى ايشان روى دهد و پشيمان شوند مشمول رحمت و مغفرت واسعه الهيّه خواهند بود و بنابراين استثنا متّصل و وسعت رحمت الهى زيادتر است و اين معنى مستفاد از چند روايت معتبر در تفسير لمم و منطبق با حاقّ معناى لغوى آنست ولى فيض ره و جمعى از مفسّرين آنرا بمعاصى صغيره كه غير از كبائر و بدون اصرار است تفسير فرموده و استثنا را منقطع دانستهاند و بنابراين مفاد آيه شريفه راجع باين قسمت همان مفاد آيه سوره نساء است كه عفو از معاصى صغيره در صورت عدم اصرار و اجتناب از كبائر باشد ولى بنظر حقير چون انسان بهر مقام و مرتبهاى از تقوى رسيده باشد مأمون از لغزش و خطا نيست مگر معصوم باشد لذا ممكن است احيانا و بر حسب عوارضى معصيتى از او سر زند و ترك كند آنرا براى آنكه منافى با تصميم او است و چنين شخصى جنبه خير در وجود او غالب است و مقتضاى سبقت رحمت الهيّه بر غضب او آنستكه رحمت واسعه خود را از او دريغ ندارد و اين آيه مبشّر اينمعنى است علاوه بر آيه سابقه و اختصاص بمعصيت صغيره ندارد خصوصا در صورتى كه مقرون بتوبه گردد چنانچه ظاهر است خداوند بهتر مردم را ميشناسد كه تا چه اندازه ميتوانند خودشان را از معصيت نگهدارند و داناتر بوده به اقتضاء ذات بندگان وقتى كه خلق فرمود آنها را از خاك و وقتى كه مستور بودند در شكم مادران و ملائكه مينوشتند سرنوشت آنها را پس تزكيه نفس ننمائيد از خودتان نزد خدا و خلق كه خارج از ادب و قبيح است چه راست باشد چه دروغ خدا اهل تقوى را بهتر از هر كس ميشناسد نبايد گفت من رياكار نيستم و قلبم پاك است و براى رضاى
جلد 5 صفحه 93
خدا كار ميكنم و اهل معصيت نيستم و امثال اينها كه تعريف و توصيف خود نمودن است مگر در مقام ضرورت و لزوم چنانچه حضرت يوسف فرمود بپادشاه مصر مرا خزانهدار خود كن چون من دانا و نگهدارم و مانند فضائل خاندان نبوّت كه از خودشان رسيده است در مقابل اهل انكار در علل از امام باقر عليه السّلام در تفسير اين قسمت از اين آيه نقل نموده كه خداوند ميفرمايد افتخار نبايد بنمايد احدى از شما بكثرت نماز و روزه و زكوة و عباداتش چون خداوند داناتر است بحال كسيكه پرهيزكار باشد و در روايات ديگرى اينمعنى و استثناء صورت اضطرار ذكر شده است و در مجمع نقل نموده كه از أ فرأيت الّذى تولّى تا هفت آيه در شأن عثمان بن عفّان نازل شده كه اهل صدقه دادن و انفاق نمودن بود پس برادر رضاعى او عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح باو گفت اين چه كار است كه ميكنى نزديك است كه باقى نماند براى تو چيزى عثمان گفت من گناهكارم ميخواهم كارى كنم كه خدا از من راضى شود و عفو نمايد مرا عبد اللّه گفت شتر خود را با لوازمش بمن بده من تمام گناهان تو را بعهده ميگيرم پس عثمان باو داد و شاهد گرفت و ديگر انفاق ننمود پس اين آيات نازل شد و مراد پشت نمودن او است وقتى كه ترك كرد مركز را در احد و اعطاء كم پس قطع انفاق تا قول خداوند و انّ سعيه سوف يرى پس عود نمود عثمان بحال اول خود و خلاصه مفاد آيات اظهار تعجّب است از حال بعضى از اشخاص كه اعراض از ذكر خدا و متابعت حق داشتند و عطاء كمى بأغراضى نمودند و قطع كردند آنرا بگمان آنكه ديگر راحت شدند چون گناهانشان را آنكسى كه باو عطا نمودند عهدهدار خواهد بود باين بيان كه آيا چنين شخصى علم غيب دارد و ميداند كه ديگرى ميتواند گناهان او را تحمّل نمايد آيا از دانشمندان اين خبر باو نرسيده كه در الواح تورية و صحف ابراهيم كه تمام كرد وظيفه عبوديّت و خلّت را بانجام اوامر و نواهى حق و ذبح فرزند خود چنانچه قمّى ره نقل فرموده يا مداومت نمود بذكر حق در هر صبح و شام كه ميگفت سه مرتبه اصبحت و ربّى محمود أصبحت لا اشرك باللّه شيئا و لا ادعو مع اللّه الها و لا اتّخذ من دونه وليّا چنانچه از صادقين عليهما السلام در دو روايت نقل شده يا با تمام رسانيد كلمات را و
جلد 5 صفحه 94
بمقام امامت رسيد كه فوق تمام مقامات است و در سوره بقره ذيل آيه شريفه و اذ ابتلى ابراهيم ربّه بكلمات فأتمّهنّ بيان شد چنانچه بنظر حقير رسيده و با اخبار سابقه منافات ندارد در هر حال در آن دو كتاب آسمانى ذكر شده كه كسيرا بگناه ديگرى مؤاخذه نمىنمايند و كسى جز بسعى و عمل خود بمقامى نميرسد و آنچه بر خلاف اين بنظر رسد از قبيل خيرات براى ميّت يا نيابت در حج و غيره تحقيقا مربوط بخود شخص است كه تخم محبّت را در دل منفق و نائب كاشته و نتيجه سعى خود را در دنيا و آخرت خواهد ديد و تبعات و صور برزخيّه آنرا مشاهده خواهد نمود و پس از آن بجزاى اكمل و اتمّ الهى در آخرت خواهد رسيد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَنَّ سَعيَهُ سَوفَ يُري (40) ثُمَّ يُجزاهُ الجَزاءَ الأَوفي (41)
و اينكه سعي و عمل خود را بزودي مشاهده ما ميكند پس از آن جزاء داده ميشود بجزاي او في.
وَ أَنَّ سَعيَهُ سَوفَ يُري در نامه عمل كوچك و بزرگ تمام اعمال ثبت است و بدست او ميدهند و مشاهده ميكند و ميگويند: يا وَيلَتَنا ما لِهذَا الكِتابِ لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلّا أَحصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظلِمُ رَبُّكَ أَحَداً كهف آيه 47 ثُمَّ يُجزاهُ الجَزاءَ الأَوفي که ميفرمايد: لِلَّذِينَ أَحسَنُوا الحُسني وَ زِيادَةٌ وَ لا يَرهَقُ وُجُوهَهُم قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ أُولئِكَ أَصحابُ الجَنَّةِ هُم فِيها خالِدُونَ وَ الَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئاتِ جَزاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثلِها وَ تَرهَقُهُم ذِلَّةٌ ما لَهُم مِنَ اللّهِ مِن عاصِمٍ كَأَنَّما أُغشِيَت وُجُوهُهُم قِطَعاً مِنَ اللَّيلِ مُظلِماً أُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فِيها خالِدُونَ يونس آيه 26 و 27.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 40)- و آیا خبر ندارد «که تلاش او به زودی دیده میشود»؟! (وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری).
نه تنها نتیجههای این سعی و تلاش- چه در مسیر خیر باشد یا شر- بلکه خود اعمال او، در آن روز در برابرش آشکار میشود، همان گونه که در آیه 30 سوره
ج4، ص594
آل عمران میفرماید: «روزی که هر کس اعمال نیکی را که انجام داده حاضر میبیند».
نکات آیه
۱ - انسان شاهد تلاش و عمل خویش، در روز واپسین (و أنّ سعیه سوف یرى) از به کار رفتن «سوف» و نیز به قرینه آیه بعد، به دست مى آید که زمان مشاهده، روز قیامت است.
۲ - بقا و جاودانگى عملکرد نیک و بد آدمى، تا روز قیامت (و أنّ سعیه سوف یرى) از آشکار شدن عمل براى انسان در روز قیامت، مطلب بالا استفاده مى شود.
۳ - عملکرد آدمى، قابل رؤیت و شهود در قیامت، حتى براى غیر خود وى * (و أنّ سعیه سوف یرى) حذف مفعول در «یرى»، ممکن است اشاره به مطلب بالا داشته باشد.
۴ - تجسم اعمال انسان، در قیامت (و أنّ سعیه سوف یرى) با توجه به این که نائب فاعل در فعل «یُرى»، ضمیرى است که به «سعى» بر مى گردد، مطلب بالا استفاده مى شود.
موضوعات مرتبط
- عمل: بقاى عمل ۲; تجسم عمل ۴; رؤیت اخروى عمل ۱، ۳
منابع
- ↑ تفسیر ابن ابى حاتم.