المائدة ٤
کپی متن آیه |
---|
يَسْأَلُونَکَ مَا ذَا أُحِلَ لَهُمْ قُلْ أُحِلَ لَکُمُ الطَّيِّبَاتُ وَ مَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَيْکُمْ وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ |
ترجمه
المائدة ٣ | آیه ٤ | المائدة ٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْجَوارِحِ»: جمع جارحه، حیوانات و پرندگان شکاری. «مُکَلِّبِینَ»: تعلیمدهندگان سگهای شکاری و غیره. حال ضمیر (تُمْ) در فعل (عَلَّمْتُمْ) است. «فَکُلُوا مِمَّآ أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ»: بخورید از نخجیری که حیوانات شکاری برای شما شکار میکنند و خود از آن چیزی نمیخورند. با این توضیح که حیوان شکاری باید تعلیم دیده باشد و به هنگام روانهکردن به سوی نخجیر نام خدا برده شود. در این صورت اگر نخجیر را بکشد، کشتن آن به جای سربریدن است. اگر حیوان شکاری چیزی را از نخجیر بخورد، باقیمانده حرام خواهد بود.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ «4»
(اى پيامبر!) از تو مىپرسند: چه چيزهايى براى آنان حلال شده است؟
بگو: تمام پاكيزهها براى شما حلال گشته است، و (نيز صيد) سگهاىِ شكارى آموزش ديده كه در پى شكار گسيل مىداريد و از آنچه خداوند به شما آموخته، به آنها ياد مىدهيد. پس، از آنچه براى شما گرفتهاند بخوريد و نام خدا را (هنگام فرستادن حيوان شكارى) بر آن ببريد و از خدا پروا كنيد كه خداوند سريع الحساب است.
«1». تفسير برهان، ج 1، ص 447.
جلد 2 - صفحه 241
نکته ها
«جوارح»، جمع «جارحة»، از ريشهى «جَرْح»، به دو معناى كسب و زخم بكار مىرود. به حيوان صيّاد، جارحه گويند، چون شكار را زخمى مىكند، يا براى صاحبش، شكارى كسب مىكند. به اعضاى بدن هم كه وسيلهى كسب و تلاش است، جوارح گفته مىشود.
با عنايت به كلمهى «مُكَلِّبِينَ» از ريشهى «كلب»، به معناى تعليم دهندگان سگهاى شكارى است و تنها صيد سگهاى آموزش ديده حلال است، نه صيد حيوانات شكارى ديگر آن هم شكارى كه سگ، در پى آن گسيل شده و آن را نگهداشته است، نه آنكه براى خودش شكار كرده باشد كه خوردن آن حرام است.
پیام ها
1- پيامبران، پاسخگوى سؤالها و نيازهاى طبيعى جامعهاند. «يَسْئَلُونَكَ»
2- آنچه لازم است كه بدانيم، بايد از انبيا و وارثانشان بپرسيم. «يَسْئَلُونَكَ» (مسلمانان صدر اسلام، نسبت به يادگيرى احكام وتكاليف دينى، احساس مسئوليّت داشتند.)
3- سؤال لازم، يك ارزش ونشانهى احساس مسئوليّت است. «يَسْئَلُونَكَ»
4- سؤال، زمينهى نزول تدريجى آيات قرآن است. «يَسْئَلُونَكَ»
5- رابطهى امّت با پيامبر، بىواسطه است. «يَسْئَلُونَكَ»
6- هر چه كه حرام شده، بخاطر پليدى آشكار يا نهان آن است. «أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ»
7- اصل و قانون كلى آن است كه همهى چيزهاى پاك و دلپسند، حلال باشد.
«أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ»
8- چون اسلام دينى فطرى است، آنچه را كه دل بپسندد و فسادى نداشته باشد حلال مىكند. «أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ» (ميان تشريع وتكوين هماهنگى است.)
9- آموزش، منحصر به انسان نيست، حيوانات هم قابل تعليم و تسخيرند.
«تُعَلِّمُونَهُنَّ»
جلد 2 - صفحه 242
10- دانش، حتّى به سگ ارزش مىدهد و كارآيى آن را بيشتر مىكند. «تُعَلِّمُونَهُنَّ» سگ با اندكى آموزش، يك عمر شكار خود را به معلّمش هديه مىكند.
«أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ» ولى بعضى انسانها كه همه چيز را از خدا فرا گرفتهاند، «عَلَّمَكُمُ اللَّهُ» براى خدا چه مىكنند؟
11- هنگام فرستادن سگ شكارى، نام خدا برده شود. «وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ»
12- رعايت مقرّرات الهى در مصرف گوشت جلوهاى از تقواست. فَكُلُوا ... وَ اتَّقُوا
13- در ميان حيوانات وحشى، بعضى از آنها حلال گوشت هستند. (شكار، نشانه وحشى بودن حيوان است) «فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ»
14- توجّه به معاد وحسابرسى سريع الهى، يكى از انگيزههاى تقواست. «اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ «4»
شأن نزول- سعيد بن جبير روايت كند «1» كه عدى بن حاتم و زيد الخليل طائى كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله زيد الخير نام نهاده بود به خدمت آن حضرت آمده عرض كردند: يا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله ما در جائى مىباشيم كه به سبب سگان و مرغان شكارى، مهماندارى مىكنيم؛ و سگان، جانوران دشتى مىگيرند، بعضى از آنها را دريابيم پيش از آنكه سگ آن را هلاك كند و ذبح مىكنيم، و برخى تا رسيدن ما، سگ آن را تلف نموده و خدا فرموده مردار حرام مىباشد، آيا حكم اين چگونه باشد؟ آيه شريفه نازل شد.
يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ: مىپرسند از تو چه چيز حلال كرده شده است بر ايشان بعد از استماع محرمات مذكوره قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ: بگو حلال كرده شده است براى شما كشتارهاى پاكيزه مادامى كه شرع، نهى آن نكرده باشد؛ و آن هر ذبيحه است كه به نام حق تعالى ذبح كرده باشند، پس حرام باشد آنچه عرب به نام اصنام ذبح مىكردند يا مراد به طيبات محللات است كه تذكيه شوند بر وجه شرع. و اصح آن است كه مراد به آن هر چيزى است كه تحريم آن در شرع ثابت نشده است. وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ: و نيز حلال شده است براى شما صيد آنچه تعليم دادهايد از شكار كنندگان، مراد سگانند فقط، و اين مروى از ائمه هدى باشد چنانچه على بن ابراهيم در تفسير «2» خود از ابى عبد اللّه
«1» مجمع البيان ج 2 ص 161.
«2» وسايل الشيعه، جلد 16، صفحه 213، حديث 2.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 22
عليه السّلام روايت كرد: آن حضرت را از صيد يوز و باز و سگ سؤال نمودم، فرمود: نخور مگر آنچه تذكيه كنى إلا سگان شكارى. گفتم اگر سگ آن را كشته باشد. فرمود: بخور، خداوند مىفرمايد: وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبِينَ» (الخ) با شرايطى كه در رسائل عمليه مذكور است. مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ: حلال است صيد سگان شكارى در حالتى كه ادب كنندگانيد ايشان را طريق صيد كردن مىآموزانيد آنها را از آنچه آموخته است خداى تعالى شما را از طريق تأديب. و اصحاب ما از ائمه هدى عليهم السّلام نقل كردهاند «1» كه تعلّم به چند امر حاصل شود: اول- عقب شكار رود وقتى او را رها كنند.
دوم- وقت خواندن او، باز آيد. سوم- شكار را نخورد. چهارم- استمرار بر اين غالبا و اعتبارى ندارد ندرة در نفى و اثبات آن «2» وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ: و ياد كنيد نام خدا را بر آن سگ معلّم در وقت ارسال او به جانب صيد. يا نام خدا را بريد بر آنچه نگهداشتهاند سگان معلّم وقتى كه ادراك تذكيه آن نمائيد.
در «منهج» «3» از ابو رافع روايت شده: روزى جبرئيل نازل شد بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و بر در خانه ايستاد. و پس از اجازه، داخل نشد. حضرت سبب پرسيد. جبرئيل گفت: ما معشر ملائكه داخل نمىشويم به موضعى كه در آن صورتى يا سگى باشد. اصحاب نگاه كردند در بعضى خانهها سگ بود. حضرت فرمود: هيچ سگى را زنده نگذاريد در مدينه. سگان فرار نموده به خارج مدينه رفتند. چون اين آيه آمد گفتند: يا رسول اللّه، چگونه صيد كنيم و حال آنكه ما را امر فرمودى سگان را بكشيم. حضرت ساكت شد. وحى نازل گرديد در اذن سگانى كه نفع داشته باشند. حضرت استثنا فرمود سگان شكارى و سگان گله و سگان پاسبان را، و اذن فرمود در آنها. در تفسير شيخ ابو الفتوح رازى از حضرت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله كه فرمود: لا يحلّ ثمن الكلب و لا حلوان الكاهن و لا مهر البغى و نهى عن اقتنائها و امساكها و امر بغسل الاناء من ولوغها ثلث مرّات احديهنّ
«1» مجمع البيان ج 2 ص 161.
«2» عبارت «فكلوا ممّا امسكنّ عليكم» از قلم مؤلّف افتاده است.
«3» منهج ج 3 ص 178.
تفسير اثنا عشرى، ج3، ص: 23
بالتّراب. فرمود حلال نباشد قيمت سگ و مزد فالگو و مهر زنا كننده، و ما را نهى نمود از سگ داشتن و امر نمود به شستن ظرف از ولوغ او سه مرتبه يكمرتبه از آن به خاك.
وَ اتَّقُوا اللَّهَ: و بترسيد از خداى متعال در تناول و خوردن آنچه حرام فرموده؛ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ: بدرستى كه خداى تعالى زود حساب كننده است و از حلال و حرام سؤال خواهد كرد.
در نهج البلاغه: سئل كيف يحاسب اللّه الخلق على كثرتهم فقال عليه السّلام كما يرزقهم على كثرتهم فقيل كيف يحاسبهم و لا يروثه قال كما يرزقهم على كثرتهم و لا يرونه «1» سؤال كرده شد از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام چگونه محاسبه خواهد كرد حق تعالى با خلايق و به چه نوع، شماره أعمال آنها نمايد با وجود بسيارى ايشان؟ پس فرمود عليه السّلام همچنان كه روزى مىدهد ايشان را با وجود كثرت. آنها گفتند: چگونه حساب كند با ايشان و حال آنكه نمىبينند خالق خود را؟ جواب فرمود: چنانچه روزى مىدهد ايشان را با وجود كثرت آنها و حال آنكه نمىبينند رازق خود را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَسْئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيْكُمْ وَ اذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ «4»
ترجمه
ميپرسند از تو كه چه چيز حلال شد مر ايشانرا بگو حلال شد پاكيزهها و آنچه تعليم داديد شما از حيوانات شكارى با آنكه ادب كننده سگانيد تعليم ميكنيد آنها را از آنچه آموخت شما را خدا پس بخوريد از آنچه نگاه داشتند براى شما و ياد كنيد نام خدا را بر آن و بترسيد از خدا همانا خداوند زود حساب است.
تفسير
بعد از ذكر محرّمات مذكوره گويا سؤال شده بود از آنكه پس حلال چيست براى مسلمانان لذا خداوند جواب فرمود كه بگو اى پيغمبر (ص) حلال شد براى ايشان اشياء پاكيزه كه طباع سليمه از آن نفرت ندارند يا حيوانات حلال گوشت
جلد 2 صفحه 175
كه بذبح شرعى رسيده باشند يا هر چه لذيذ باشد و مضرّ بنفس نباشد بنابر اختلاف تفاسير و هر حيوانيكه تعليم كرديد آن را براى شكار از جنس حيوانات شكارى در حاليكه ادب كنندگانيد سگان را و مىآموزيد بآنها شكار نمودن را بسبب علمى كه خداوند بشما عطا فرموده پس بخوريد از گوشت آن حيوانيكه آنها براى شما نگاه داشتند بعد از آنكه بذبح شرعى برسانيد آنها را و نام خداوند را در موقع ذبح ببريد مگر سگ شكارى كه اگر مسلمان او را ارسال براى شكار نمود و نام خدا را در وقت ارسال بزبان جارى نمود و آن سگ آن شكار را گرفت و كشت و آن شخص فرصت ننمود كه آن را تذكيه نمايد حلال است گوشت آن زيرا مكلّب شكار آموزنده سگ است چنانچه در منتهى الارب نقل نموده و از مجمع استفاده ميشود نه آنكه مطلق ادب كننده حيوان شكارى است چنانچه در صافى نقل نموده و بنابر اين آنچه از اخبار ائمه عليهم السلام استفاده ميشود و علماء اماميه فتوى دادهاند كه اين حكم مخصوص بسگ شكارى است موافق با ظاهر آيه است و ممكن است گفته شود اگر چه جوارح هر حيوان شكارى است اعم از وحوش و طيور لكن منصرف بهمان سگهاى شكارى است چون غالبا كسب صيد بآنها ميشود و جوارح اصلا بمعنى كو اسب است يعنى كسب كنندگان شكار و چرخ و باز و يوز را اهل لهو بشكار ميبرند و مهيّا براى كسب نيست در هر حال حكم بين اماميه مسلم است كه مخصوص بسگ است و موافق با ظاهر آيه يا قدر متيقن از مفاد آن است كه از اصل عدم تذكيه خارج شده است چنانچه قدر متيقن از نام خدا آنستكه بگويد بسم اللّه و اللّه اكبر و معلّم بودن سگ بآن است كه باختيار صاحبش باشد اگر آن را بسوى صيد براند برود و اگر آنرا بخواند بر گردد و اگر او را توقيف نمايد واقف شود و صيد را براى صاحبش نگهدارد اگر چه بنظر حقير مطلق بردن نام خدا از قبيل بسم اللّه و الحمد للّه و لا اله الّا اللّه و امثال آنها كافى است و در معلم بودن سگ اعتبار بهمان امكان ارسال و توقيف است چنانچه در كافى و تهذيب و فقيه از حضرت صادق عليه السّلام نقل نموده كه اگر صاحب سگ او را ارسال نمود و نام خدا بزبان جارى كرد حلال است شكار اگر چه سگ آنرا كشته باشد و اگر خورده باشد فرموده باقى مانده آن را بخور و اگر سگ معلم نيست يك ساعت او را تعليم كن پس از آن ارسال نما او را كه معلّم خواهد بود اما غير سگ از قبيل يوز و باز و امثال اينها پس نخور از شكار آنها مگر آنچه ادراك تذكيه آنرا نمودى چون خداوند فرموده مكلّبين يعنى در حالتى كه تعليم دهندگان
جلد 2 صفحه 176
سگ باشيد پس صيد غير سگ را نميشود خورد مگر آنكه ادراك تذكيه آن شود و باين مضمون روايات تقريبا متواتر است و اگر روايتى هم بر خلاف اين صادر باشد بايد حمل بر تقيّه شود چون موافق با عامه است و در روايت قمّى ره از حضرت صادق (ع) ذكر شده كه هر حيوان درنده صيد را براى خودش نگاه ميدارد مگر سگ شكارى كه براى صاحبش نگاه ميدارد وقتى او را ارسال نمودى و نام خدا را بردى همان تذكيه صيد است و بپرهيزيد از خداوند در اجتناب از محرمات همانا خداوند زود حساب مخلوق را ميرسد و بزودى مجازات مينمايد آنها را و آثار ارتكاب محرمات را در دنيا و آخرت بآنها ميرساند چه كم باشد چه زياد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَسئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُم قُل أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ ما عَلَّمتُم مِنَ الجَوارِحِ مُكَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ فَكُلُوا مِمّا أَمسَكنَ عَلَيكُم وَ اذكُرُوا اسمَ اللّهِ عَلَيهِ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ «4»
سؤال ميكنند از تو که چه چيز حلال شده است بر آنها بگو حلال شده است بر شما پاكيزههاي از مأكولات و آنچه که فرا گرفتهايد از طيور و كلابهايي که داريد و آنها را تعليم كردهايد از چيزهايي که خداوند بشما تعليم فرموده پس بخوريد از حيواناتي که اينها براي شما ميگيرند و نگاهداري ميكنند و ذكر اسم خدا را
جلد 6 - صفحه 301
بر آنها بگوئيد و از خدا بپرهيزيد محققا خدا زود بحساب رسيدگي ميكند.
يَسئَلُونَكَ ما ذا أُحِلَّ لَهُم پس از اينكه در آيه سابقه محرمات ذكر شد آمدند از حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله و سلّم سؤال كردند چه چيز حلال شده از مأكولات و مطعومات بعضي گفتند مراد از حيوانات است بقرينه آيه سابقه لكن ظاهر اينست که مراد كليه مطعومات و مأكولات باشد بواسطه عموم سؤال و جواب و لو مورد حيوانات باشند لكن مورد مخصص نيست بلكه ممكن است که بگوئيم مورد هم حيوانات نباشد بواسطه آنكه مكرر گفتهايم که نظم در آيات ملحوظ نشده و معلوم نيست که اينکه آيه متصل بآيه قبل باشد مضافا به اينكه در آيه سابقه هم ذكر حلال از حيوانات شده در جمله إِلّا ما ذَكَّيتُم که حيوانات حلال گوشت که اصلا منظور بوده اگر بكيفيات مذكوره باشد حرام ميشود و اگر مذكي باشد حلال و مسلما آيه سابقه حيواناتي که در اصل حرام هستند مثل سباع و حشرات و امثال آنها را نظر ندارد فقط خنزير را نظر به اينكه نصاري حلال ميدانند جزو محرمات شمرده قُل أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ طيب مقابل خبيث است و مراد از طيب آن چيزيست که نفس متمايل بآن است و التذاذ ميبرد هر چيزي بحسب خود مثلا در روائح مثل رياحين و عطريات طيب است و قاذورات و كثافات خبيث و هكذا در مأكولات و ملبوسات و اماكن و غير اينها بلي شرع مطهر بسا عرف را تخطئه در مصداق ميكند مثلا شراب و موسيقي و ناقوس و زنگ در نظر عرف تمايل دارند و التذاذ ميبرند و شرع آنها را از خبائث شمرده يا بعكس بعض خبائث عرفيه را طيب شمرده مثل سؤر مؤمن يا آب كر مستعمل و امثال اينها، و انساني که داراي ايمان كامل و اخلاق فاضله و اعمال صالحه باشد طيب است در حق ائمه اطهار عليهم السلام ميگويي الطيبين الطاهرين و خداوند در قرآن ميفرمايد الخَبِيثاتُ لِلخَبِيثِينَ وَ الخَبِيثُونَ لِلخَبِيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبِينَ وَ الطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّباتِ نور آيه 26، و در اينکه آيه
جلد 6 - صفحه 302
سؤالا و جوابا مراد مأكولات و مطعومات است.
وَ ما عَلَّمتُم مِنَ الجَوارِحِ مُكَلِّبِينَ مراد از جوارح ظاهرا خصوص كلاب معلم است که براي شكار ميبرند و تعبير بتازي ميكنند و مراد از مكلبين كساني هستند که داراي كلاب معلمهاند و حكم مسئله اينست که اگر در مورد رهايي كلاب براي صيد بسم اللّه بگويند و كلاب صيد را بگيرند نه براي خود که او را پاره كنند بلكه نگاه دارند براي صاحب خود و تا صاحب بر سر صيد برسد آن صيد مرده باشد اينکه حلال است و اگر هنوز رمقي دارد او را ذبح كنند بطريق مشروع و شرط است که اينکه كلاب را باين دستور تعليم داده باشند تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمّا عَلَّمَكُمُ اللّهُ که تعليم داده باشند اينکه كلاب را باين دستوري که خداوند بشما تعليم فرموده که ذكر شد فَكُلُوا مِمّا أَمسَكنَ عَلَيكُم که براي شما نگه داشته باشند وَ اذكُرُوا اسمَ اللّهِ عَلَيهِ که همان موقع رهايي بسم اللّه بگوئيد.
مسئلة- ساير وسائل شكار مثل باز شكاري يا تير انداختن يا وسائل ديگر حكمش چيست.
جواب- اگر موقعي که صيد بدست آمد هنوز رمقي دارد و لو به اينكه گوشش حركت كند يا چشمش باز و بسته شود او را ذبح شرعي كنند حلال ميشود و الا حرام وَ اتَّقُوا اللّهَ نه بنحوي که امروز ميان شكارچيها معمول است که سر او را ميكنند يا بانحاء ديگر ميكشند يا بدست نيامده مرده باشد اينها تماما حرام است إِنَّ اللّهَ سَرِيعُ الحِسابِ تفسيرش گذشت.
303
برگزیده تفسیر نمونه
نکات آیه
۱- پرسش مکرر مردم از پیامبر (ص)، درباره خوردنیهایى که بر آنان حلال است. (یسئلونک ماذا احل لهم قل احل لکم الطیبت) فرازهاى بعدى آیه همانند «فکلوا»، نشان مى دهد که سؤال درباره خوردنیهاى حلال بوده است.
۲- احساس مسؤولیت مسلمانان صدر اسلام نسبت به تکالیف الهى و یادگیرى آن (یسئلونک ماذا احل لهم)
۳- خوردن طیبات (چیزهاى پاکیزه و ملایم با طبع) حلال است. (قل احل لکم الطیبت)
۴- پاکیزگى و سازگارى خوردنیها با طبع، ملاکى در حلیت آنها (احل لکم الطیبت)
۵- خوردن خبائث، حرام است. (احل لکم الطیبت)
۶- هماهنگى قوانین شرعى با امور تکوینى (احل لکم الطیبت) ترتب احکم شرعى «حلیت» بر طیب بودن که امرى تکوینى است، دلیل برداشت فوق است.
۷- پیامبر (ص) واسطه ابلاغ احکام خداوند (یسئلونک ماذا احل لهم قل)
۸- خداوند احکام اسلام را به صورت تدریجى بیان و ابلاغ کرده است. (یسئلونک ماذا احل لهم قل)
۹- سؤال مردم از پیامبر (ص)، زمینه اى براى نزول و بیان احکام خداوند (یسئلونک ماذا احل لهم)
۱۰- سگ، از حیوانات قابل تعلیم و فرمانبرى (و ما علمتم من الجوارح مکلبین تعلمونهن)
۱۱- جواز تعلیم سگ براى شکار (و ما علمتم من الجوارح مکلبین)
روایات و احادیث
۱۲- جواز شکار با سگ تعلیم دیده و فرمانبر (و ما علمتم من الجوارح مکلبین ... فکلوا مما امسکن علیکم) گفته شده «مکلبین» که از مصدر تکلیب و به معناى تعلیم سگ براى شکار است، مى تواند جوارح را مقید به خصوص سگان شکارى کند. برداشت فوق را فرمایش امیرالمؤمنین (ع) تأیید مى کند که درباره آیه فوق فرمود: هى الکلاب.[۱]
۱۳- خوردن شکارى که به وسیله سگ تعلیم دیده صید و کشته شده باشد، حلال است. (فکلوا مما امسکن علیکم) بیان اوصافى براى سگان شکارى و شرایطى براى حلیت شکار آنها نشانه آن است که شکار آنها نیازى به تذکیه ندارد. برداشت فوق را فرمایش امام صادق (ع) تأیید مى کند که در پاسخ از سؤال از حلیت شکارى که توسط سگ تعلیم دیده، صید و کشته شده باشد فرمود: لابأس قال اللّه عزوجل «فکلوا مما امسکن علیکم ... ».[۲]
۱۴- وجود حیوانات حلال گوشت در میان حیوانات وحشى (و ما علمتم من الجوارح مکلبین تعلمونهن مما علمکم اللّه فکلوا مما امسکن) چون سگ و دیگر درندگان را براى شکار حیوانات وحشى به کار مى گیرند، برداشت فوق به دست مى آید.
۱۵- خوردن شکارى که به وسیله حیوانات درنده تعلیم دیده (از قبیل سگ، شیر، باز شکارى و ...) صید شود، حلال است. (و ما علمتم من الجوارح مکلبین ... فکلوا) کلمه «جوارح» جمع «جارحه» به هر حیوان درنده گفته مى شود. گفتنى است که اگر «مکلبین» حالى باشد که تشبیه را افاده کند، نمى تواند «جوارح» را مقید به خصوص سگان شکارى کند. مضافاً اینکه تقیید کلى به یک مصداق خاص دور از فصاحت است.
۱۶- حیوانات درنده، قابل تعلیم و فرمانبرى (و ما علمتم من الجوارح مکلبین)
۱۷- صید درندگان شکارى در صورتى حلال است که همانند سگان شکارى تعلیم دیده، عمل کنند. (و ما علمتم من الجوارح مکلبین ... فکلوا مما امسکن) «مکلبین» جمع «مکلب» (تعلیم دهنده سگان)، حال براى فاعل «علمتم» است و معناى تشبیه را افاده مى کند، بنابراین معناى آیه چنین مى شود: شکار
۱- . کافى، ج ۶، ص ۲۰۴، ح ۱; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۱- ، ح ۴۱.
۲- . کافى، ج ۶، ص ۲۰۲، ح ۸; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۲- ، ح ۴۳. درندگانى که آنها را همانند سگان شکارى تعلیم داده اید، حلال است.
۱۸- صید سگ شکارى تعلیم دیده از طیبات است. (احل لکم الطیبت و ما علمتم من الجوارح) عطف «ما علمتم»، عطف خاص بر عام است.
۱۹- لزوم آموختن برخى از دستورات تذکیه، به سگان و درندگان مخصوص شکار (تعلمونهن مما علمکم اللّه) مراد از «علمکم اللّه» به مناسبت مورد، دستورات ذبح و تذکیه حیوانات است، و «من» در «مما علمکم» براى تبعیض است. یعنى برخى از دستورات تذکیه را به درندگان شکارى یاد دهید.
۲۰- آموخته هاى انسان، از جانب خداوند است. (تعلمونهن مما علمکم اللّه)
۲۱- ضرورت کنار گذاشتن قسمتى از شکار درندگان شکارى براى خود آنها* (فکلوا مما امسکن علیکم) «من» در «مما امسکن» براى تبعیض است. یعنى قسمتى از آن شکار براى شما حلال است. بنابراین به نظر مى رسد قسمت دیگر، به مناسبت مورد، باید از آن حیوان شکار کننده باشد.
۲۲- حلیت شکار درندگان شکارى، هر چند درندگان شکارى به هنگام شکار از آن تناول کنند.* (فکلوا مما امسکن علیکم) بنابراین احتمال که مراد از «مما امسکن علیکم»، مقدارى باشد که حیوان شکارى براى صیاد نگه داشته در مقابل مقدارى که خود تا رسیدن صیاد از آن تناول کرده است.
۲۳- صید سگ شکارى و دیگر درندگان تعلیم دیده در صورتى حلال است که از جانب صیاد روانه شکار شود، نه سرخود و بدون فرمان. (فکلوا مما امسکن علیکم) کلمه «علیکم» جواز استفاده را مشروط به این مى کند که درنده شکارى، شکار را براى صیاد گرفته باشد نه براى خود. و این در صورتى است که حیوان شکارى به اشاره و فرمان صیاد به سوى شکار رود، نه سرخود و بدون فرمان.
۲۴- وجوب تسمیه (بردن نام خدا) به هنگام فرستادن سگ تعلیم دیده براى شکار (فکلوا مما امسکن علیکم و اذکروا اسم اللّه علیه) برداشت فوق مبتنى بر این است که ضمیر در «علیه» به «ما علمتم من الجوارح» برگردد بر این مبنا معناى آیه چنین مى شود: بر حیوان شکارى تعلیم دیده نام خدا را ببرید و مقصود، بردن نام خدا به هنگام فرستادن آن به سوى شکار است.
۲۵- نبردن نام خدا به هنگام فرستادن سگ براى شکار، موجب حرمت حیوان صید شده خواهد شد. (و اذکروا اسم اللّه علیه) بنابر اینکه دستور تسمیه (بردن نام خدا)، بیان شرط حلیت باشد نه یک حکم تکلیفى. برداشت فوق را روایت منقول از امام صادق (ع) تأیید مى کند: ... اذا صاد و قد سمى فلیأکل و ان صاد و لم یسم فلایأکل و هذا «مما علمتم من الجوارح مکلبین».[۳]
۲۶- لزوم رعایت تقوا در صید و خوراکیها (احل لکم الطیبت ... فکلوا مما امسکن علیکم و اذکروا اسم اللّه علیه و اتقوا اللّه)
۲۷- ضرورت پرهیز از شکار و صید حیوانات، به انگیزه اى جز تأمین نیازهاى خوراکى و مادى (فکلوا مما امسکن علیکم ... و اتقوا اللّه) فرمان به تقواپیشگى (اتقوا اللّه) پس از تجویز استفاده هاى خوراکى از شکار (فکلوا ...)، مى تواند اشاره به این معنا داشته باشد که شکار کردن به انگیزه هایى دیگر همانند تفریح و تفرّج خلاف تقواست.
۲۸- خداوند، سریع الحساب است. (إنّ اللّه سریع الحساب)
۲۹- هشدار و تهدید خداوند نسبت به کسانى که تقوا را رعایت نکنند و پرهیزگار نباشند. (و اتقوا اللّه إنّ اللّه سریع الحساب) جمله «ان اللّه ...» در مقام تهدید بى تقوایان است.
۳۰- توجه به حسابرسى سریع خداوند، زمینه حصول تقوا در انسان (و اتقوا اللّه إنّ اللّه سریع الحساب)
۳۱- رعایت مقررات الهى در خوردنیها و شکار حیوانات، نشانه تقوا و پرهیزگارى است. (احل لکم الطیبت ... و اذکروا اسم اللّه علیه و اتقوا اللّه)
۳۲- آموزش سگ، بهنگام فرستادن براى شکار، کافى در صدق شکارى بودن و حلیت صیدش (و ما علمتم من الجوارح مکلبین تعلمونهن مما علمکم اللّه) از امام صادق (ع) در مورد سگ شکارى روایت شده: ... و ان کان غیر معلم یعلمه فى ساعته حین یرسله فیأکل منه فانه معلم ... .[۴]
۳۳- حرمت صید کشته شده به وسیله حیوانى غیر از سگ تعلیم دیده
۱- . کافى، ج ۶، ص ۲۰۶، ح ۱۶; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۲- ، ح ۴۴; تهذیب، ج ۹، ص ۲۵، ح ۱۰۰.
۲- . کافى، ج ۶، ص ۲۰۵، ح ۱۴; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۰- ، ح ۳۶. (و ما علمتم من الجوارح مکلبین ... فکلوا مما امسکن علیکم) امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از صید به وسیله پرندگان شکارى، سگ و یوزپلنگ فرمود: لاتأکل صید شىء من هذه الا ما ذکیتموه الا الکلب المکلب ... .[۵]
۳۴- حلیت صید یوزپلنگ تعلیم دیده (احل ... و ما علمتم من الجوارح مکلبین) از امام صادق (ع) روایت شده: الفهد مما قال اللّه «مکلبین».[۶]
۳۵- حرمت صید سگى که خودسرانه شکار کرده است. (و ما علمتم من الجوارح مکلبین ... فکلوا مما امسکن علیکم) از امام صادق (ع) روایت شده که در پاسخ سؤال از حلیت صید سگى که خودسرانه شکار کرده فرمود: لا.[۷]
۳۶- خوردن سگ تعلیم دیده از شکار خویش، به حلیت صید ضررى نمى رساند. (و ما علمتم من الجوارح مکلبین ... فکلوا مما امسکن علیکم) امام باقر (ع) و امام صادق (ع) درباره حیوانى که سگ شکارى آن را صید کند فرمودند: ... و ان ادرکته و قد قتله و اکل منه فکل مابقى ... .[۸] دو روایت مدرک برداشت شماره ۳۶ و ۳۷ با یکدیگر معارض و حل تعارض بین آن دو موکول به اجتهاد است.
۳۷- نخوردن سگ تعلیم دیده، از شکار خویش، شرط حلیت صید آن (فکلوا مما امسکن علیکم) امام صادق (ع) در پاسخ سؤال از معناى آیه فوق فرمود: لابأس ان تاکلوا مما امسک الکلب مما لم یأکل الکلب منه فاذا اکل الکلب منه قبل ان تدرکه فلاتأکل منه.[۹]
۳۸- بردن نام خدا به هنگام صید به وسیله سگ شکارى، شرط حلیت شکار وى (فکلوا مما امسکن علیکم و اذکروا اسم اللّه علیه) از امام صادق (ع) روایت شده: ... اذا صاد و قد سمّى فلیأکل و ان صاد و لم یسم فلایأکل و هذا «ممّا علّمتم من الجوارح مکلبین».[۱۰]
موضوعات مرتبط
- احکام:۳، ۵، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۵، ۱۹، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸ تشریع احکام ۳، ۵، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۵، ۱۹، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸ ۴ ; زمینه تشریع احکام ۳، ۵، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۵، ۱۹، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸ ۹
- اسلام: تشریع تدریجى اسلام ۸
- اسماء و صفات: سریع الحساب ۲۸، ۳۰
- انسان: علم انسان ۲۰
- بى تقوایان: هشدار به بى تقوایان ۲۹
- تغذیه: تقوا در تغذیه ۲۶
- تقوا: اهمیت تقوا ۲۶ ; زمینه تقوا ۳۰ ; نشانه هاى تقوا ۳۱
- تکوین: و تشریع ۶
- حلیت: ملاک حلیت ۴
- حیوانات: احکام حیوانات ۲۲ ; استعدادهاى حیوانات ۱۰، ۱۶، ۳۲ ; تعلیم حیوانات ۱۹ ; حیوانات حلال ۱۴ ; حیوانات شکارى ۱۹، ۲۲
- خبایث: حرمت خبایث ۵
- خدا: افعال خدا ۸ ; تعالیم خدا ۲۰ ; حسابرسى خدا ۳۰ ; هشدار خدا ۲۹
- خوردنیها: احکام خوردنیها ۳، ۵، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۷، ۱۸، ۲۳، ۳۱ ; پاکیزگى خوردنیها ۴ ; خوردنیهاى حلال ۱
- ذکر: آثار ذکر ۳۰
- سگ: احکام سگ ۱۱ ; تعلیم سگ ۱۰، ۱۱، ۱۹، ۳۲ ; سگ شکارى ۱۱، ۳۲
- صید: احکام صید ۱۳، ۱۵، ۱۷، ۱۹، ۲۲، ۲۴، ۲۵، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸ ; انگیزه صید ۲۷ ; اهمیّت ترک صید ۲۷ ; بسمله در صید ۲۴، ۲۵، ۳۸ ; تقسیم صید ۲۱ ; تقوا در صید ۲۶ ; شرایط حلیت صید ۱۷، ۲۳ ; شرایط صید ۲۴، ۲۵، ۳۲، ۳۷، ۳۸ ; صید باز شکارى ۱۵ ; صید جایز ۱۲، ۳۰ ; صید حرام ۲۵، ۳۳، ۳۵ ; صید حلال ۲۲، ۳۴ ; صید حیوانات شکارى ۱۵، ۲۱، ۲۳ ; صید سگ شکارى ۱۲، ۱۳، ۱۵، ۱۷، ۱۸، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۳۵، ۳۶، ۳۷، ۳۸ ; صید شیر شکارى ۱۵ ; صید ممنوع ۲۷ ; صید یوزپلنگ شکارى ۳۴
- طیّبات: حلیت طیّبات ۳ ; موارد طیّبات ۱۸
- مباحات:۳، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۸، ۲۲، ۲۳، ۳۴
- محرمات:۵، ۲۵، ۳۳، ۳۵
- محمّد (ص): پرسش از محمّد (ص) ۱، ۹ ; نقش محمّد (ص) ۱، ۷
- مسلمانان: صدر اسلام ۲ ; مسؤولیت مسلمانان ۲
- نظام تعالیم دین:۶
- واجبات:۲۴
- وحوش: تعلیم وحوش ۱۶ ; وحوش حلال ۱۴
منابع
- ↑ کافى، ج ۶، ص ۲۰۴، ح ۹; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۲- ، ح ۴۷.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۹۵، ح ۳۴; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۴۸، ح ۱۶. روایت فوق، بر فرض صحت و مقبولیت، استثنائى از حکم روایتى است که مدرک برداشت شماره ۳۲ مى باشد.
- ↑ کافى، ج ۶، ص ۲۰۴، ح ۹; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۲- ، ح ۴۷.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۹۵، ح ۳۴; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۴۸، ح ۱۶. روایت فوق، بر فرض صحت و مقبولیت، استثنائى از حکم روایتى است که مدرک برداشت شماره ۳۲ مى باشد.
- ↑ کافى، ج ۶، ص ۲۰۴، ح ۹; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۲- ، ح ۴۷.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۲۹۵، ح ۳۴; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۴۸، ح ۱۶. روایت فوق، بر فرض صحت و مقبولیت، استثنائى از حکم روایتى است که مدرک برداشت شماره ۳۲ مى باشد.
- ↑ کافى، ج ۶، ص ۲۰۵، ح ۱۶; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۲- ، ح ۴۴.
- ↑ کافى، ج ۶، ص ۲۰۲، ح ۲; استبصار، ج ۴، ص ۶۷، ح ۱ تا ۱۰.
- ↑ تهذیب الاحکام، ج ۹، ص ۲۷، ح ۱۱۰; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۱، ح ۳۹.
- ↑ کافى، ج ۶، ص ۲۰۶، ح ۱۶; نورالثقلین، ج ۱، ص ۵۹۲- ، ح ۴۴.