المؤمنون ١٠٥
کپی متن آیه |
---|
أَ لَمْ تَکُنْ آيَاتِي تُتْلَى عَلَيْکُمْ فَکُنْتُمْ بِهَا تُکَذِّبُونَ |
ترجمه
المؤمنون ١٠٤ | آیه ١٠٥ | المؤمنون ١٠٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَلَمْ تَکُنْ ...»: مراد این است که آیات من برای شما خوانده میشد و شما بدانها ایمان نمیآوردید و بلکه یاوه و دروغ مینامیدید.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹۹ - ۱۱۸ سوره مؤمنون
- وصف حال مشركان، هنگام رويارویی با مرگ و تمنّاى بازگشت
- معناى «برزخ» و مراد از: «وَ مِن وَرَائِهِم بَرزَخٌ إلَى يَومِ يُبعَثُون»
- در قيامت، حَسَب و نَسَبى در بين نيست، و كسى از حال ديگرى نمى پرسد
- اهل عذاب، با دیدن عذاب قیامت، می گویند: «پروردگارا! شقاوت ما، بر ما غلبه کرد»
- جواب ردّ خداوند، به توبه و تقاضاى دوزخيان
- برهانى براى مسأله بعث، با بيان منزّه بودن خداوند، از انجام كار بيهوده و عبث
- بحث روايتى: (روایاتی در بارۀ برزخ و...)
- رواياتى ديگر، درباره بهشت و دوزخ و ساكنان آن ها
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ لَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ «105»
(به آنان گفته مىشود:) آيا آيات من بر شما خوانده نمىشد، پس آنها را دروغ مىشمرديد؟
نکته ها
«لفح» به معناى سوزاندن چهره و «كلح» به معناى برگشتن لب وآشكار شدن دندانهاست.
پیام ها
1- آتش هر لحظه و پيوسته صورتهاى دوزخيان را مىسوزاند. ( «تَلْفَحُ» فعل مضارع و رمز استمرار است)
2- كفّار در دوزخ، هم عذاب جسمى دارند، «تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ» و هم توبيخ و عذاب روحى. أَ لَمْ تَكُنْ ...
3- تغيير صورت توسّط آتش، مايهى تحقير گنهكاران مىگردد. «كالِحُونَ»
جلد 6 - صفحه 131
4- عذاب خداوند بعد از اتمام حجّت است. تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ ... أَ لَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى
5- اصرار بر تكذيب، اساسىترين رمز رفتن به دوزخ است. «فَكُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ لَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ (105)
بعد بر سبيل توبيخ به آنها گفته شود:
أَ لَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ: آيا نبود آيات من، يعنى قرآن كه خوانده مىشد بر شما در دنيا. فَكُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ: پس بوديد شما كه بدان تكذيب مىكرديد و دروغ مىپنداشتيد تا مستحق اين عقوبت شديد. حاصل آنكه نتيجه مخالفت و تكذيب پيغمبر و قرآن، آن شد كه بدين آتش سوزان گرفتار شديد.
«1». تفسير ابو الفتوح رازى، ج 8، ص 161 به نقل از ابو الهيثم، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.
جلد 9 - صفحه 181
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ (101) فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (102) وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ (103) تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَ هُمْ فِيها كالِحُونَ (104) أَ لَمْ تَكُنْ آياتِي تُتْلى عَلَيْكُمْ فَكُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ (105)
قالُوا رَبَّنا غَلَبَتْ عَلَيْنا شِقْوَتُنا وَ كُنَّا قَوْماً ضالِّينَ (106) رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ (107) قالَ اخْسَؤُا فِيها وَ لا تُكَلِّمُونِ (108)
ترجمه
- پس چون دميده شود در صور پس نباشد خويشاوندىء ميانشان چنين روزى و نپرسند از يكديگر
پس آنكه سنگين است موزونهاى او پس آنگروه ايشانند رستگاران
و آنكه سبك است موزونهاى او پس آنگروه آنانند كه زيان رساندند
جلد 3 صفحه 656
به نفسهاشان در دوزخند جاودانيان
ميسوزاند رويهاشان را آتش و آنها باشند در آن ترش رويان
آيا نبود آيتهاى من كه خوانده ميشد بر شما پس بوديد كه آنها را تكذيب ميكرديد
گويند پروردگارا غالب شد بر ما بدبختى ما و بوديم گروهى گمراهان
پروردگارا بيرون آور ما را از آن پس اگر عود كنيم پس همانا ما باشيم ستمكاران
گويد دور شويد در آن و سخن مگوئيد با من.
تفسير
- بمناسبت ذيل آيه سابقه ذكرى از احوال قيامت شده كه چون اسرافيل بدمد در صور و مردگان مبعوث و محشور شوند بقدرى متوحّش و متحيّرند كه كسى بفكر ديگرى نيست و آنروز حسب و نسب و قرابت و خويشى فائده ندارد كه كسى بآن توسل و تقرّب جويد يا فخر و مباهات كند مگر حسب و نسب حضرت ختمى مرتبت كه باقى و برقرار است و ميتوانند اقارب آنحضرت از اهل ايمان باو توسل جويند چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه هر حسب و نسبى منقطع است در روز قيامت مگر حسب و نسب من و كسى از كسى احوالپرسى و گله گذارى نميكند مگر بعد از محاسبه چنانچه در سوره و الصّافّات بيايد انشاء اللّه تعالى كه بعضى رو بديگرى نموده پرسش نمايند و در آنروز ميزانهاى عدل الهى كه ذوات مقدّسه انبيا و ائمه عليهم السلامند بر پا شوند و عقائد و اعمال هر امّتى را با عقيده و عمل پيغمبر و امامشان بسنجند اگر موافق شد معلوم ميشود سنگين و متين و و زين و رزين و با معنى و حقيقت بوده و آنها رستگار و اهل بهشتند و اگر مخالف باشد معلوم ميشود سبك و پوچ و بىمعنى و حقيقت و بىقدر و قيمت بوده و آنها كسانى هستند كه استعداد خودشان را براى كمال علمى و عملى در دنيا باطل نمودند و منازلشان را در بهشت از دست دادهاند و جهنّم را براى خود خريدهاند و بايد هميشه آنجا باشند پس باختيار خودشان ضرر و زيان بزرگى بر خود وارد نمودهاند كه قابل تدارك نيست و بنابراين موازين جمع موزون مانند مكاتيب جمع مكتوب است و مراد از آن عقائد و اعمال خوب و بد بندگان است و بعضى موازين را جمع ميزان گرفتهاند و سنگينى ترازوها را كه براى انواع مختلفه اعمال وضع شده بزيادتى حسنات از سيّئات و سبكى ترازوها را بعكس آن دانستهاند و گفتهاند اعمال براى سنجيدن كه فائده آن ظهور عدل
جلد 3 صفحه 657
الهى است مجسّم و مصوّر ميگردد يا صحائف آن كشيده ميشود ولى اقرب باعتبار و اوفق بمضامين اخبار مأثوره از ائمه اطهار همانستكه قبلا ذكر شد و در اوائل سوره اعراف نيز مبيّن گرديد و بعضى صور را جمع صورت دانسته و نفخ در آنرا عبارت از افاضه روح باجسام مصوّره پنداشتهاند و معناى اوّل اظهر است و اهل جهنّم وقتى حرارت شعله آتش بصورتهاشان ميرسد پوستشان را جمع ميكند بطوريكه دندانهاشان از زير لبها بيرون ميآيد و خيلى بد شكل ميشوند چون لفح بمعناى نفخ حرارت است و كالح آكنده دندان در ترش روئى است و در زشتى و ترش روئى استعمال ميشود و براى ملامت و ندامت آنها خداوند ميفرمايد آيا آيات قرآن بر شما تلاوت نميشد در دنيا و شما تكذيب ميكرديد آنها را جواب عرضه ميدارند پروردگارا شقاوت و بدبختى ذاتى ما بر ما غلبه نمود و ما گمراه شديم پروردگارا ما را از آتش بيرون بياور اگر ديگر ما تكذيب نموديم ستمكار بخود باشيم و خداوند آنها را بلفظى كه در وقت راندن سگ استعمال ميشود ميراند و منع از سخن گفتن ميفرمايد چون آنجا جاى اين قبيل حرفها نيست و بايد باين قبيل خطابات و اهانات بر عذاب آنها افزوده شود و در توحيد از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه آنها باعمال خودشان شقى شدند و بعضى بجاى شقوتنا شقاوتنا بفتح شين و با الف قرائت نمودهاند و گفتهاند بعد از اين راندن اخير الهى ديگر آوازى از آنها شنيده نشود جز صوتى مانند عرعر خر و زوزه سگ و بيكديگر فشار ميآورند هفتاد سال تا ميرسند بقعر جهنّم و در آنجا جاى گزين و مخلّد خواهند بود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ لَم تَكُن آياتِي تُتلي عَلَيكُم فَكُنتُم بِها تُكَذِّبُونَ (105)
آيا نبود آيات من که براي شما تلاوت ميشد پس بوديد شما بآن آيات تكذيب ميكرديد و ميگفتيد اينها دروغ است.
(أَ لَم تَكُن آياتِي) استفهام تقريري است که اقرار كنند که آيات بر آن ها تلاوت شده كلمه آياتي جمع مضاف است افاده عموم دارد.
(تُتلي عَلَيكُم) جميع آيات قرآني بر آنها تلاوت شده احدي از كفار و مشركين و مسلمين انكار نميكنند و انكار ندارند که اينکه قرآن مجيد از باء بسم اللّه تا سين و النّاس از ميان دو لب مبارك پيغمبر صلّي اللّه عليه و سلّم صادر شده غاية الامر بگويند دروغ است و از جانب خدا نيامده است و بافته خود پيغمبر است.
(فَكُنتُم بِها تُكَذِّبُونَ) تنبيه تكذيب آيات قرآني لازم نيست که جميع آيات آن را تكذيب كنند و يك آيه آن را تكذيب كنند كافي است.
(أَ فَتُؤمِنُونَ بِبَعضِ الكِتابِ وَ تَكفُرُونَ بِبَعضٍ الي قوله تعالي: وَ يَومَ القِيامَةِ
جلد 13 - صفحه 474
يُرَدُّونَ إِلي أَشَدِّ العَذابِ) بقره آيه 79 و در حديث مروي از حضرت موسي بن جعفر عليه السلام از پدر بزرگوارش از حضرت باقر عليه السلام در تفسير اينکه آيه شريفه فرمود:
(أَ لَم تَكُن آياتِي تُتلي عَلَيكُم
- في علي- فَكُنتُم بِها تُكَذِّبُونَ)
و از اينکه حديث استفاده ميشود همان معنايي که استظهار كرديم که اينکه آيات راجع به مخالفين است که آيات راجعه به فضائل اهل بيت را تصرف كردند و محل آن را تغيير دادند آيات تطهير را در آيات راجعه به نساء نبي قرار دادند.
آيه (اليَومَ أَكمَلتُ لَكُم دِينَكُم) در أكل انعام آيه (بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَيكَ) را در 60 آيه بعد و يك تفسيرات برأي كردند و هكذا ساير آيات را.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 105)- در آیات گذشته سخن از مجازات دردناک دوزخیان بود، و در تعقیب آن گوشهای از گفتگوی پروردگار را با آنها باز گو میکند نخست خداوند آنها را با این سخن عتابآمیز مخاطب ساخته، میفرماید: «آیا آیات من بر شما خوانده نمیشد پس آن را تکذیب میکردید»؟ (أَ لَمْ تَکُنْ آیاتِی تُتْلی عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ بِها تُکَذِّبُونَ).
ج3، ص270
نکات آیه
۱ - سرزنش دوزخیان از سوى خداوند، به خاطر حق ناپذیرى هاى گذشته آنان (ألم تکن ءایتى تتلى علیکم ... تکذّبون) استفهام در آیه فوق، استفهام توبیخى است.
۲ - وجود عذاب روحى براى دوزخیان، افزون بر عذاب هاى جسمى (تلفح وجوههم النار ... کلحون . ألم تکن ءایتى تتلى علیکم) سرزنش اهل دوزخ از سوى خداوند، به خاطر حق ناپذیرى هاى گذشته شان، خود نوعى عذاب روحى براى آنان به شمار مى رود.
۳ - دروغ شمردن آیات الهى، اساسى ترین جرم دوزخیان (ألم تکن ءایتى تتلى ... بها تکذّبون)
۴ - اصرار بر کفر و تکذیب آیات الهى، در پى دارنده عذاب ابدى دوزخ (فى جهنّم خلدون ... ألم تکن ءایتى تتلى علیکم فکنتم بها تکذّبون) جمله «کنتم بها تکذّبون» ماضى استمرارى و بیانگر پافشارى کافران بر کفر و تکذیب است.
۵ - عذاب ابدى دوزخ دامنگیر کافران، پس از اتمام حجت هاى الهى بر آنان (ألم تکن ءایتى تتلى علیکم فکنتم بها تکذّبون) آیه یاد شده، بیانگر این حقیقت است که خداوند، کافران را بى دلیل محکوم به عذاب ابدى دوزخ نکرده; بلکه ابتدا با بیان آیات خود، حجت را بر آنان تمام نموده است.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: آثار تکذیب آیات خدا ۴; تکذیب آیات خدا ۳
- جهنم: جاودانان در جهنم ۵; عوامل جاودانگى در جهنم ۴
- جهنمیان: حق ناپذیرى جهنمیان ۱; سرزنش جهنمیان ۱; عذاب جهنمیان ۲; عذاب روحى جهنمیان ۲; گناه جهنمیان ۳
- خدا: سرزنشهاى خدا ۱
- کافران: اتمام حجت با کافران ۵; کافران در جهنم ۵
- کفر: آثار اصرار بر کفر ۴
منابع