الكهف ١٧
کپی متن آیه |
---|
وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَ إِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذٰلِکَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيّاً مُرْشِداً |
ترجمه
الكهف ١٦ | آیه ١٧ | الكهف ١٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَزَاوَرُ»: میگراید. میل میکند. فعل مضارع است و اصل آن (تَتَزَاوَرُ) است. «ذَاتَ الْیَمِینِ»: طرف راست. مفعولفیه است. «تَقْرِضُ»: عدول میکند. «ذَاتَ الشِّمَالِ»: طرف چپ. مفعولفیه است. «فَجْوَةٍ»: فراخنا. محلّ وسیع. در اینجا مراد وسط غار است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹ - ۲۶ سوره كهف
- رابطه آيات داستان اصحاب كهف، با آيات قبل
- بيان اين كه «اصحاب رقيم»، نام ديگر اصحاب كهف است
- مقصود از «رحمت» و «رشد»، در دعاى اصحاب كهف
- معناى اين كه فرمود: «سپس اصحاب كهف را بيدار كرديم»
- اقرار به توحيد پروردگار و نفى ربوبيت ارباب و آلهه، در گفتگوى اصحاب كهف با خود
- جزئياتى از داستان اصحاب كهف، كه از آيات استفاده مى شود
- نظر مفسران، درباره موقعيت جغرافيایى غار اصحاب کهف
- وجه اين كه با ديدن وضع اصحاب كهف، قلب انسان مملو از رعب و ترس مى شود
- بيان هدف از بعث و بيدار كردن اصحاب كهف
- معناى جمله: «لَبِثنَا يَوماً أو بَعضَ يَومٍ»
- گفتگوى اصحاب كهف بعد از بيدار شدن، درباره رفتن به شهر
- نگرانى اصحاب كهف از فاش شدن رازشان و دست يافتن كفار به آنان
- اختلاف و نزاع مشرکان و موحدان، در باره اصحاب كهف
- وجه دلالت داستان اصحاب کهف، بر حق بودن معاد
- مقصود از: «الّذینَ غَلبُوا عَلَی أمرِهِم»
- اختلاف مردم در عدد اصحاب کهف
- هر عملی از هر عاملی، موقوف به اذن و مشیت خدای تعالی است
- وجوه مفسران، در معنای استثناء در آیه شریفه
- معناى دستور: «فراموش نکردن ذکر خدا»، در آیه شریفه
- بيان عدد سال هاى اقامت اصحاب كهف، در غار
- اختلاف مردم در مدت اقامت اصحاب كهف، در غار
- ولايت مستقل، منحصرا از آنِ خداست
- بحث روايتى
- موارد اختلاف روايات، پیرامون داستان اصحاب كهف
- چند روايت در بارۀ تقیه کردن اصحاب كهف
- روايت مشهورى از ابن عباس، در بارۀ داستان اصحاب کهف
- اصحاب كهف، ياران حضرت مهدى «عج» هستند
- گفتارى در چند فصل پيرامون اصحاب كهف و سرگذشت ايشان
- ۱ - داستان اصحاب كهف، در تعدادی از روایات
- ۲ - داستان اصحاب كهف از نظر قرآن
- ۳ - داستان از نظر غير مسلمانان
- ۴ - غار اصحاب كهف، كجاست؟
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَتَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً «17»
و (اگر آنجا بودى) خورشيد را مىديدى كه هنگام طلوع، به سمت راست آنان متمايل مىشود وچون غروب كند، ايشان را وامىگذارد وبه چپ متمايل مىگردد و آنان در محلّى وسيع از آن غار قرار داشتند. اين از آيات و نشانههاى خداست.
هر كس را خدا هدايت كند، او هدايت يافتهى واقعى است و هر كه را به بيراهه واگذارد وگمراه كند، هرگز براى او ياورى راهنما نخواهى يافت.
نکته ها
غار اصحاب كهف، از نظر جغرافيايى نه رو به شرق بود، نه غرب، بلكه در شمال شرقى بود كه هيچگاه نور خورشيد تا عمق غار نمىتابيد.
در مورد مكان غار اختلاف است؛ بعضى مىگويند در كوههاى اطراف دمشق بوده كه به غار اصحاب كهف مشهور است. برخى هم آن را در اطراف شهر عمان پايتخت اردن مىدانند كه تعدادى قبر در آنجاست ونقش يك سگ نيز بر ديوار آن است، وبالاى غار، صومعهاى قديمى است ومسلمانان نيز مسجدى ساختهاند. «1»
به هر حال ويژگىهاى غار، نمونهاى از رحمت الهى است كه در آيه قبل به آن وعده داده شده بود.
پیام ها
1- هميشه حفاظت الهى به صورت معجزه نيست، گاهى هم عوامل طبيعى ابزار و زمينهى حفاظت است، آنگونه كه در حفاظت اصحاب كهف بود. تَرَى
«1». تفسير فرقان.
جلد 5 - صفحه 151
الشَّمْسَ ... (نتابيدن مستقيم خورشيد و وجود نسيم و وسعت مكان غار، از عوامل طبيعى براى سلامت اصحاب كهف بود.)
2- توفيق ايمان، رها كردن قوم مشرك و پناهندگى به غارى با آن خصوصيات، جز با اراده و هدايت الهى نمىشود. ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً «17»
بعد از آن از حال آنها اخبار مىفرمايد:
وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ: و مىبينى تو اى بيننده، آفتاب را چون طلوع
«1» سوره جاثيه آيه 24.
جلد 8 - صفحه 26
كند. تَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ: ميل كند از غار ايشان. ذاتَ الْيَمِينِ: به طرف راست آن غار، چه غار در مقابل قطب شمال واقع شده، و به اين جهت شعاع آفتاب بر ايشان نتابد تا ابدان آنها را متغير و متبدل سازد. وَ إِذا غَرَبَتْ: و چون خواستى غروب، يعنى بعد از زوال، تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ: گرديدى و بگذشتى طرف چپ غار، و آفتاب بر ايشان نيفتد و نسيم شمالى بر ايشان نوزد، و لذا لونشان متغير نگردد و جسدشان متعفن نشود و لباس آنان كهنگى پيدا نكند. وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ: و ايشان در فراخى از غارند، يعنى در وسط آن به حيثيتى كه روح و نسيم و خنكى هوا بديشان مىرسد و بدين جهت كربت غار و حرارت آفتاب به ايشان ضررى نرساند.
حاصل آنكه: آن مكان نيكوترين محل خوابگاه آنهاست، زيرا غارى است مستقبل بنات النعش واقع شده، آفتاب در حين طلوع و غروب از آن مىگردد، و شعاع بر آن نمىافتد، و معذلك غار بسيار متسع و ايشان در وسط حقيقى خوابيدهاند.
ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ: اين جا دادن ايشان در غار بر هيئت مذكوره از دلائل قدرت حق تعالى است. يا خبر دادن واقعه اصحاب كهف از آيات داله بر علم و قدرت سبحانى است. مَنْ يَهْدِ اللَّهُ: هر كه را راه نمايد خداى تعالى به توفيق و لطف، و قبول نمايد هدايت الهى را، فَهُوَ الْمُهْتَدِ: پس او راه يافته به فلاح و رشاد، و فايز شد به رستگارى روز معاد، مانند اصحاب كهف كه به سبب قبولى ايمان به حسن اختيار، سعادت دنيا و آخرت را دريافتند.
وَ مَنْ يُضْلِلْ: و هر كه را واگذارد به جهت فرط عناد و لجاج و انكار، و نظر لطف و توفيق از او بردارد به سبب اعراض از حقّ و سوء اختيار او كفر را و متنبه نشدن به آيات الهى و عبرت نيافتن به مواعظ سبحانى بنابراين چنين كسى به وادى خذلان بماند و راه سعادت نيابد مانند دقيانوس و پيروان او. فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً: پس هرگز نيابى مر او را دوستى راه نماينده كه او را به راه راست دلالت كند و از ضلالت به هدايت رساند، يعنى مجالست چنين كسى، دوست راهنمائى ببايد، تا او را از مهالك دنيا و آخرت نجات دهد.
جلد 8 - صفحه 27
تبصره: اين واقعه عجيبه و آيات شريفه، آگاهى است در مرحله قبول ايمان و ثبات در آن كه تمامى مردمان مختارند، و پس از اقدام و اقبال به آن البته مشمول شوند الطاف خاصه الهى را. و همچنين در مرتبه اعراض از حق و اصرار بر كفر و عناد و لجاج، هر آينه باز دارد الطاف سبحانى را و مستوجب گرداند سخط و غضب ربانى را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ وَ هُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِداً «17» وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلْبُهُمْ باسِطٌ ذِراعَيْهِ بِالْوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً «18»
ترجمه
و مىبينى آفتاب را چون طلوع كند بر ميگردد از غارشان بجانب راست و چون غروب نمايد تجاوز كند از ايشان بجانب چپ و آنها در فضاى وسيعى باشند از آن اين از نشانههاى قدرت خدا است كسيرا كه راهنمائى كند خدا پس او است راه يافته و كسيرا كه گمراه كند پس هرگز نمىيابى براى او دوستى راهنما
و مىپندارى ايشانرا بيداران با آنكه ايشانند خفتگان و ميگردانيمشان بجانب راست و جانب چپ و سگشان گستراننده است دو ساعدش را بر آن آستانه اگر مطّلع شوى بر ايشان هر آينه روى گردانى از آنها بفرار و هر آينه مملوّ شوى از آنان بترس.
تفسير
- يكى از الطاف الهيّه نسبت باصحاب كهف اين بود كه غار آنها در سمت جنوب وادى واقع شده بود و راه ورود در آن مقابل قطب شمالى باز بود باين جهت آفتاب در وقت طلوع منحرف از آنها و متمايل بجانب راست غار ميشد و در وقت غروب از بالاى سر آنها عبور ميكرد و در جانب چپ غار قرار ميگرفت و آنها در تمام فصول از تابش آفتاب محفوظ بودند و نسيم شمال بايشان ميوزيد و بدنهاى آنها براى لطافت هوا سالم ميماند و رنگشان تغيير نميكرد و ايشان در فضاى وسيع با روحى از آنغار جاى داشتند كه گفتهاند كسيكه بر در غار مىايستاد آنها را نمىديد و اين يكى از آيات قدرت الهى است كه سير آفتاب را طورى مقرّر فرموده كه بندگان بتوانند از عمارات تابستانى و زمستانى استفاده نمايند و در هواى گرم آن ناحيه چنين آرامگاه مناسبى براى ايشان لازم بود كه خداوند عنايت فرمود بلى كسيرا كه خدا راهنمائى كند او راه يافته است نه غير او و كسيرا كه خدا بحال خود واگذارد و راهنمائى نفرمايد براى عدم قابليّت و سوء اختيار خود هرگز كسى دوست و ياور و راهنما و مرشد و دليلى براى او نخواهد يافت در توحيد و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در جواب سؤال از اين آيه فرمود خداوند تعالى گمراه ميفرمايد روز قيامت ستمكاران را از دار كرامت
جلد 3 صفحه 414
خود و هدايت ميفرمايد اهل ايمان و عمل صالح را به بهشت چنانچه فرموده و گمراه ميكند خدا ستمكاران را و بجا ميآورد آنچه را بخواهد و فرموده همانا كسانيكه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند هدايت ميكند آنانرا پروردگارشان براى ايمانشان ببهشت جاويد و ظاهرا مراد آنستكه راه بهشت بكفّار ارائه داده نميشود و يكسر بجهنّم ميروند و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چشم آنها باز بود لذا كسيكه ميديد گمان ميكرد بيدارند با آنكه خواب بودند و خداوند ايشانرا در موقع لزوم بدست راست و چپ ميگرداند براى آنكه زمين بدن و لباسشان را نپوساند و سگ ايشان كه در ضمن شمهاى از احوال اصحاب كهف در بدو قصه ذكر شد كه در راه تبعيّت از ايشان نمود دو دست خود را تا آرنج فرش نموده بود بر زمين آستانه و پيشگاه آن غار اگر كسى ميخواست بآنجانب نظر كند و مطّلع بر احوال آنها شود بىاختيار پشت بآنها مينمود و فرار را بر قرار اختيار ميكرد چون سر تا پاى او پر ميشد از هيبت آنسگ و وحشت آنغار و مهابت ايشان از رعب و بيم و هراس از ابن عباس ره نقل شده كه در يكى از غزوات با معاويه بروم رفته بود و بر آنغار عبور كرده بودند معاويه خواست از حال آنها مطّلع شود ابن عباس او را از اين عمل منع كرد و گفت خداوند كسيرا كه بهتر از تو بود منع فرمود آنجا كه فرمود لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً ولى معاويه نپذيرفت و چند نفر را مأمور نمود كه داخل غار شوند و چون داخل شدند خداوند بادى فرستاد كه سوختند و خطابات اين آيه چنانچه رسم كلام الهى است متوجّه به پيغمبر اكرم نيست بلكه مراد بيان حال آن جماعت و ناظر است از افراد متعارف و در روايت عياشى ره از امام باقر عليه السّلام تصريح به اين معنى شده و در روايت قمّى ره از امام صادق عليه السّلام كه در بدو قصه ذكر شد اين سگ در زمره حيواناتى كه ببهشت ميروند شمرده شده و گفتهاند هر كس اين آيه را از كلمه و كلبهم تا آخر بنويسد و همراه داشته باشد يا بخواند از ضرر سگ ايمن گردد انشاء اللّه تعالى و لملّئت بتشديد نيز قرائت شده است.
جلد 3 صفحه 415
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ تَرَي الشَّمسَ إِذا طَلَعَت تَتَزاوَرُ عَن كَهفِهِم ذاتَ اليَمِينِ وَ إِذا غَرَبَت تَقرِضُهُم ذاتَ الشِّمالِ وَ هُم فِي فَجوَةٍ مِنهُ ذلِكَ مِن آياتِ اللّهِ مَن يَهدِ اللّهُ فَهُوَ المُهتَدِ وَ مَن يُضلِل فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرشِداً «17»
و ميبيني يعني اگر مشاهده كني كهف را مييابي که خورشيد در وقت طلوع بطرف راست باب كهف طلوع ميكند و در وقت غروب از طرف چپ كهف غروب ميكند و آنها در وسعت و راحتي هستند اذيّت از آفتاب نميكشند اينکه از آيات الهي است كسي را که خداوند هدايت فرمايد پس او هدايت شده است و كسي را که در ضلالت انداخته پس هرگز نمييابي از براي او ولّي و ناصري و نه ارشاد كنندهاي وَ تَرَي الشَّمسَ يعني لو رأيتها تري که خورشيد إِذا طَلَعَت وقت طلوع تَتَزاوَرُ عَن كَهفِهِم يعني ميل ميكند بطرف راست كهف ذاتَ اليَمِينِ چون در كهف مقابل نقطه شمال بود باصطلاح طرف شرق که خورشيد در ابتداء طلوع بطرف راست كهف طلوع ميكرد پس از ارتفاع شمس ديگر در كهف سايه بود تا نزديك غروب بطرف چپ غروب ميكرد وَ إِذا غَرَبَت تَقرِضُهُم ذاتَ الشِّمالِ قرض بمعني قطع است و لذا قيچي را مقراض ميگويند چون قطع ميكند و در اينجا بمعني فرو رفتن خورشيد و غروب او است وَ هُم فِي فَجوَةٍ مِنهُ فجوه سعه و راحت است که اذيت از آفتاب نشوند و باد خنك بآنها بوزد ذلِكَ مِن آياتِ اللّهِ قدرت نمايي حق که قوم آنها را نيابند و كهف را مشاهده نكنند و اينها در كمال راحتي باشند و حفظ شوند نه گرسنه شوند و نه تشنه مَن يَهدِ اللّهُ فَهُوَ المُهتَدِ كسي که رو بخدا رود و توكل باو كند خداوند تمام كارهاي او را آسان ميكند وَ مَن يَتَوَكَّل عَلَي اللّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ اللّهَ بالِغُ أَمرِهِ طلاق آيه 3.
وَ مَن يُضلِل كسي که اعراض كند و رو بهوا و هوس و شيطان رود خدا هم
جلد 12 - صفحه 337
اسباب ضلالت در دسترس او قرار ميدهد که بسوء اختيار در ضلالت بيفتد فَلَن تَجِدَ هرگز نمييابي لَهُ وَلِيًّا مُرشِداً نه ناصر دارند و نه ارشاد كننده.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 17)- موقعیت دقیق اصحاب کهف: در این آیه و آیه بعد قرآن به ریزه کاریهای مربوط به زندگی عجیب اصحاب کهف در آن غار پرداخته و به شش خصوصیت اشاره کرده است:
1- دهانه غار رو به شمال گشوده میشد و چون قطعا در نیمکره شمالی زمین بوده است نور آفتاب به درون آن مستقیما نمیتابید چنانکه قرآن میگوید:
«و (اگر در آنجا بودی) خورشید را میدیدی که به هنگام طلوع به سمت راست غارشان متمایل میگردد و به هنگام غروب به سمت چپ (وَ تَرَی الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَتَزاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذاتَ الْیَمِینِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ).
و به این ترتیب نور مستقیم آفتاب که تداوم آن ممکن است موجب پوسیدگی و فرسودگی شود به بدن آنها نمیتابید، ولی نور غیر مستقیم به قدر کافی وجود داشت.
2- «و آنها در محل وسیعی از (آن غار) قرار داشتند» (وَ هُمْ فِی فَجْوَةٍ مِنْهُ).
اشاره به این که دهانه غار که معمولا تنگ است جایگاه آنها نبود، بلکه قسمتهای وسط غار را انتخاب کرده بودند که هم از چشم بینندگان دور بود، و هم از تابش مستقیم آفتاب.
در اینجا قرآن رشته سخن را قطع میکند، و به یک نتیجه گیری معنوی میپردازد، چرا که ذکر همه این داستانها برای همین منظور است.
میگوید: «این از آیات خداست، هر کس را خدا هدایت کند، هدایت یافته
ج3، ص31
واقعی اوست، و هر کس را گمراه نماید هرگز ولی و راهنمایی برای او نخواهی یافت» (ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ مَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِیًّا مُرْشِداً).
آری! آنها که در راه خدا گام بگذارند و برای او به جهاد برخیزند در هر قدمی آنان را مشمول لطف خود میسازد، نه فقط در اساس کار، که در جزئیات هم لطفش شامل حال آنهاست.
نکات آیه
۱- غار اصحاب کهف، به گونه اى بود که خورشید، صبح گاهان به سمت راست آن و عصر، به جانب چپ آن مى تابید. (و ترى الشمس إذا طلعت تزور عن کهفهم ذات الیمین و إذا غربت تقرضهم ذات الشمال) «تزاوُر» به معناى منحرف شدن و مایل گشتن است (لسان العرب). بنابراین، مفاد عبارت «إذا طلعت تزاور عن کهفهم ...» این است که خورشید، به هنگام طلوع، به جانب راست غار متمایل مى گشت. «قرض» به معناى بریدن و قطع کردن است، از این رو، جمله «و إذا غربت تقرضهم ذات الشمال» یعنى، خورشید، به هنگام غروب، در جانب چپ از آنان درمى گذشت.
۲- دهانه غار اصحاب کهف، به سمت جنوب غرب بوده است. (و ترى الشمس إذا طلعت تزور عن کهفهم ذات الیمین و إذا غربت تقرضهم ذات الشمال) چنان چه غار اصحاب کهف در نیمْ کره شمالى قرار گرفته باشد، با توجه به مقدمات ذیل، دهانه غار، به سمت جنوب غربى بوده است: الف) راست و چپ، نسبت به کسى که داخل غار و رو به دربّ خروجى قرار دارد، سنجیده شود. ب) «ذات الیمین» ظرف براى «تزاور» است. بنابراین، مفاد «تزاور...» این است که: خورشید، از جانب چپ، طلوع و به سمت راست غار، سیر مى کرد که در این صورت، تنها، نزدیک به غروب آفتاب به داخل غار مى تابیده است.
۳- اندکى از اشعه آفتاب در آستانه غروب، به داخل غار اصحاب کهف تابیده مى شد. * (إذا طلعت تزور عن کهفهم ... و إذا غربت تقرضهم ذات الشمال ) در بیان نحوه تابش آفتاب بر اصحاب کهف به هنگام طلوع و غروب، دو تعبیر مختلف به کار گرفته شده است: در مورد طلوع، غار، محل تابش قرار گرفته، ولى در مورد غروب، خود اصحاب کهف.(تقرضهم).
۴- غار اصحاب کهف، داراى فضایى وسیع بوده است. (و هم فى فجوة منه)
۵- اصحاب کهف، در بخش وسیع غار، مستقر بودند. (و هم فى فجوة منه)
۶- بدن اصحاب کهف، در غار، از تابش مستقیم نور آفتاب، در امان بود. (تزور عن کهفهم ذات الیمین ... تقرضهم ذات الشمال و هم فى فجوة منه) «فجوة» به مکان و فضاى وسیعى که در بین دو چیز قرار گرفته باشد، گفته مى شود. قرار داشتن محل استراحت اصحاب کهف در «فجوة» و فضاى وسیع غار و ذکر آن پس از بیان نحوه تابش آفتاب، چنین مى نماید که به مصون بودن بدن هاى آنان از تابش نور مستقیم، اشاره داشته باشد.
۷- ره یابى اصحاب کهف به پناهگاهى امن و وسیع، نمودى از رحمت و هدایت الهى براى آنان بود. (ینشر لکم ربّکم من رحمته ... و هم فى فجوة منه)
۸- موقعیّت جغرافیایى ویژه غار و استراحت گاهِ اصحاب کهف و نحوه تابش خورشید به آن، از آیات الهى است. (ذلک من ءایت اللّه) مشارالیه «ذلک» مطالب مطرح شده در آیه، درباره وضعیّت جغرافیایى غار و نحوه قرار گرفتن اصحاب کهف در آن و دیگر خصوصیّات است.
۹- رهنمون شدن اصحاب کهف به غارى ویژه - که براى سالیانى دراز، بدن آنان را سالم نگاه دارد - از آیات الهى بود. (و ترى الشمس ... ذلک من ءایت اللّه) «ذلک» به غار اصحاب کهف و خصوصیات آن اشاره دارد. آیت بودن این مجموعه، شاید بدان جهت باشد که خداوند، براى حفظ بدن ها و سالم ماندن اجساد اصحاب کهف در طول سالیانى دراز، آنان را به غارى هدایت کرد که بهترین شرایط طبیعى را براى چنین منظورى در خود داشته باشد.
۱۰- هدایت واقعى، تنها، در پرتوِ بهرهورى از هدایت خداوندى میسّر است. (من یهد اللّه فهو المهتد)
۱۱- بهره مند شدن آدمى از هدایت، به وسیله آیات الهى، درگروِ توفیق بخشى او است. (ذلک من ءایت اللّه من یهد اللّه فهو المهتد)
۱۲- اصحاب کهف، گروهى بهره مند از هدایت خداونو بودند. (فأوُواْ إلى الکهف ینشر لکم ربّکم من رحمته ... من یهد اللّه فهو المهتد)
۱۳- مطالعه آیات الهى، زمینه ساز نیل به هدایت است. (ذلک من ءایت اللّه من یهد اللّه فهو المهتد)
۱۴- کسى را که خداوند، گمراه کند، هیچ یاور و راهنمایى، براى او سودمند نخواهد بود. (و من یضلل فلن تجد له ولیًّا مرشدًا) «ولىّ» در این آیه، به معناى یاور و کمک دهنده و «مرشد» به معناى راهنما و هدایت کننده است.
۱۵- هدایت یافتن و گمراه شدن آدمى، به اراده خداوند است. (من یهد اللّه فهو المهتد و من یضلل فلن تجد له ولیًّا مرشدًا)
۱۶- هیچ قدرت و اراده اى در مقابل اراده الهى، مؤثّر و کارساز نیست. (من یهد اللّه ... و من یضلل فلن تجد له ولیًّا مرشدًا)
۱۷- پیامبر(ص) نیز در صورت تعلّق اراده الهى به گمراه کردن کسى، راهى براى هدایت او نخواهد یافت. (و من یضلل فلن تجد له ولیًّا مرشدًا)
۱۸- نادیده گرفتن آیات الهى، زمینه ساز گمراهى انسان است. (ذلک من ءایت اللّه ... و من یضلل فلن تجد له ولیًّا مرشدًا)
موضوعات مرتبط
- آیات خدا ۸، ۹: آثار اعراض از آیات خدا ۸، ۹ ۱۸; آثار مطالعه آیات خدا ۸، ۹ ۱۳; هدایت با آیات خدا ۸، ۹ ۱۱
- اصحاب کهف: اصحاب کهف در غار ۵، ۹; امنیت اصحاب کهف در غار ۷; بدن اصحاب کهف ۶; تابش خورشید به غار اصحاب کهف ۱، ۳، ۶، ۸; رحمت بر اصحاب کهف ۷; غار اصحاب کهف هنگام صبح ۱; غار اصحاب کهف هنگام غروب ۱، ۳; فضایل اصحاب کهف ۱۲; قصه اصحاب کهف ۵، ۶; موقعیت جغرافیایى غار اصحاب کهف ۱، ۲ ، ۳، ۴، ۸; وسعت غار اصحاب کهف ۴، ۷; هدایت اصحاب کهف ۷، ۹، ۱۲
- جبرواختیار ۱۵:
- خدا: آثار اراده خدا ۱۷; آثار هدایتهاى خدا ۱۰; حاکمیت اراده خدا ۱۶; نشانه هاى رحمت خدا ۷; نقش اراده خدا ۱۵; نقش توفیقات خدا ۱۱; ویژگیهاى اضلال خدا ۱۴، ۱۷
- گمراهان: بى یاورى گمراهان ۴
- گمراهى: زمینه گمراهى ۱۸; منشأ گمراهى ۱۵
- محمد(ص): محدوده هدایتهاى محمد(ص) ۱۷
- موجودات: عجز موجودات ۱۶
- مهتدین ۱۲:
- هدایت: زمینه هدایت ۱۳; منشأ هدایت ۱۰، ۱۱، ۱۵
منابع