الكافرون ٣
کپی متن آیه |
---|
وَ لاَ أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ |
ترجمه
الكافرون ٢ | آیه ٣ | الكافرون ٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَا»: آنچه. مراد خدا است. در قرآن از خدا به «مَنْ»، (نگا: ملک / ) و به «مَا»، (نگا: شمس / و تعبیر میکنند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
شأن نزول آیات ۱ تا ۶:
«شیخ طوسى» گویند: ابن عباس گوید: این سوره در جواب جماعتى از قریش نازل شده که به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفته بودند، یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و ما متقابلاً یک سال خداى تو را عبادت مینمائیم سپس این سوره آمد و نیز درباره آنها آیه ۶۴ سوره زمر «أَفَغَیرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیهَا الْجاهِلُونَ» نازل گردید.
و نیز گویند: ولید بن مغیرة و عاص بن وائل و اسود بن مطلب و امیة بن خلف به پیامبر گفته بودند ما و شما عبادت خدایان متعدد خود و خداى واحد تو را دست به دست مى چرخانیم تا این که دشمنى و کینه ما با شما از بین برود سپس این سوره نازل گردید.[۱]
تفسیر
- آيات ۱ - ۶ سوره كافرون
- رواياتى راجع به زخم زبان در «يا أيّها الكافرون ...» به گروهى معهود و معين از كفّار بوده و «و لا أنتم عابدون ما أعبد»، إخبار غيبى از آينده است
- وجه تكرار مضمون سابق در «و لا أنتم عابد ما عبدتم و لا أنتم عابدون ما أعبد»
- بيان اين كه آيه: «لكم دينكم و لِىَ دين»، إخبار از اين است كه كافران مخاطب پيامبر «صلّى الله عليه و آله» به دين او نخواهند گرويد. چند وجه ديگر در معناى اين آيه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ «1» لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ «2» وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ «3» وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ «4» وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ «5» لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ «6»
بگو: اى كافران! من نمىپرستم آنچه شما مىپرستيد. و نه شما مىپرستيد آنچه من مىپرستم. و نه من مىپرستم آنچه را شما پرستش كردهايد. و نه شما مىپرستيد آنچه را من مىپرستم. (حال كه چنين است) آيين شما براى خودتان و آيين من براى خودم.
نکته ها
در شأن نزول اين سوره آمده است كه بعضى از سران قريش به پيامبر گفتند: اى محمّد تو يك سال از آيين ما پيروى كن، ما سال بعد از تو پيروى مىكنيم. آنگاه هر كدام بهتر بود آن را ادامه مىدهيم، اما پيامبر نپذيرفت. گفتند: لااقل خدايان ما را مسّ كن و تبرّك بجوى تا ما نيز خداى ترا بپرستيم، در اين هنگام اين سوره نازل شد.
كلمه «قُلْ» اندكى از كينه كفار نسبت به پيامبر مىكاهد، زيرا مىفهمند كه سركارشان با خداست و پيامبر تنها مأمور است.
گاهى بايد مخالفان را به حال خود رها كرد و گفت: «لَكُمْ دِينُكُمْ» چنانكه در سوره قصص آيه 55 مىخوانيم: «لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ» و اين نوعى تحقير و تهديد است نه اجازه براى هر نوع عمل و عقيده.
جلد 10 - صفحه 621
در مواردى از قرآن تكرار براى تأكيد است، نظير: «كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ» «1» و «فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ» «2» در اين سوره نيز تكرار مىتواند براى تأكيد باشد تا مشركان از تسليم شدن مسلمانان قطع اميد كنند و مىتواند براى تلقين استقامت به مؤمنان باشد تا در مواضع خود پايدار بمانند.
خبر از ايمان نياوردن گروهى از كفار، بارها در قرآن مطرح شده است، از جمله آنها آيه ششم سوره بقره و آيه هفتم سوره يس است كه با صراحت مىفرمايد: «فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»*
پیام ها
1- پيامبر اكرم امين وحى است و هر چه به او نازل شود بازگو مىكند. «قُلْ»
2- مسلمانان بايد در برابر پيشنهادات غير منطقى، صريح و قاطع پاسخ بگويند و دشمنان را از خود مأيوس نمايند. «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»
3- به نام وحدت، نبايد از اصول و ارزشها سرپيچى كرد. «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»
4- دنياى كفر بايد از تسليم شدن مسلمانان مأيوس باشد. لا أَعْبُدُ ... وَ لا أَنا عابِدٌ
5- اعلام برائت از كفار بايد مكرّر و مؤكّد و علنى باشد. «قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ»
6- در دين معامله نكنيد، با دشمن سازش و مداهنه نكنيد و در برابر تكرار پيشنهادهاى نابجا، شما نيز موضع خود را قاطعانه تكرار كنيد. لا أَعْبُدُ ... لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ... وَ لا أَنا عابِدٌ ...
7- به خاطر جذب ديگران، دست به هر كارى نزنيد. لا أَعْبُدُ ... وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ
8- قرآن از غيب خبر مىدهد. حتى يك نفر از پيشنهاد دهندگان، حاضر به اسلام آوردن نشد. «وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ»
9- پايدارى و قاطعيّت، شرط رهبرى است. وَ لا أَنا عابِدٌ ...
10- عبادت و بندگى خدا، ملاك تمايز مؤمن از كافر است. يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ ... لا أَنْتُمْ
«1». تكاثر، 3 و 4.
«2». مدّثر، 19 و 20.
جلد 10 - صفحه 622
عابِدُونَ ما أَعْبُدُ»
11- انسان در انتخاب دين آزاد است نه مجبور. «لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ»
12- بايد صفها از هم جدا شود، حق از باطل و كفر از ايمان متمايز شود. «لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ»
13- معبود هر كس، بيانگر دين و آيين اوست. لا أَنا عابِدٌ ... لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ... لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ
«والحمدللّه ربّ العالمين
جلد 10 - صفحه 624
سوره نصر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ «3»
وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ: و نيستيد شما پرستندگان در زمان حال، ما أَعْبُدُ: آن را كه مىپرستم و ستايش كنم او را. مراد زمان استقبال است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ «1» لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ «2» وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ «3» وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ «4»
وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ «5» لَكُمْ دِينُكُمْ وَ لِيَ دِينِ «6»
ترجمه
بگو اى كافران
عبادت نميكنم آنچه را عبادت ميكنيد
و نه شما عبادت كنندگانيد آنرا كه عبادت ميكنم
و نه من عبادت كنندهام آنچه را عبادت كرديد
و نه شما عبادت كنندگانيد آنرا كه عبادت ميكنم
از آن شما باشد دين شما و از آن من است دين من.
تفسير
در امالى نقل نموده كه جمعى از قريش كه از آن جمله عتبة بن ربيعه و اميّة بن خلف و وليد بن مغيره و عاص بن سعد بودند سر راه را بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گرفته عرضه داشتند بيا عبادت كنيم ما معبود تو را و عبادت كن تو معبود ما را تا با هم شريك باشيم در امر اگر حق با ما باشد تو به بهره خود رسيدهاى و اگر حق با تو باشد ما بهره خود را بردهايم پس خداوند اين سوره را نازل فرمود و ظاهرا مفاد سوره شريفه آنست كه بگو اى پيغمبر در جواب كفار مكّه كه چنين پيشنهادى نمودهاند اى كسانيكه منكر توحيد خدائيد من بعد از اين عبادت نميكنم آنچه را شما عبادت ميكنيد چون فعل مضارع منفى ظاهر در استقبال است و نه شما عبادت كنندگانيد فعلا خداى يگانه را كه معبود من است چون اسم فاعل ظاهر در حال و متلبّس به مبدء است و نه من عبادت كنندهام فعلا خدايان شما را و براى اشاره باصرار آنها بر كفر و اينكه ممكن است در آتيه و لو بعد از فتح و ظفر اسلام آنها موحّد شوند ثانيا تكرار فرموده كه و نه شما عبادت كنندگانيد فعلا خداى يگانه را اين معنى بنظر حقير رسيده ولى مفسرين اين فرق را بين تعبير بمضارع و اسم
جلد 5 صفحه 446
فاعل رعايت ننمودهاند و بنابر آنكه فرقى نباشد تكرار بيش از اين ميشود و وجوهى از براى آن ذكر نمودهاند كه خالى از مناقشه نيست بلى اين وجه كه گفتهاند در كلام عرب تكرار در اين مقامات رائج است و شواهدى براى آن ذكر نمودهاند صحيح است و حقير مكرّر تذكّر دادهام كه آن از لوازم وعظ و خطابه و انذار و ارشاد است و اينجا علاوه بر آنچه در اين مقامات براى تأكيد كلام معمول شده نكته خاص دارد كه ذكر شد و محتمل است يكى از نكات تكرار معادل شدن جملهاى كه براى بقاء آنها بر كفر ذكر شده باشد در عدد با دو جملهاى كه براى تصريح ببقاء پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر عبادت حق در آتيه و حال ذكر شده چنانچه لفظ ما هم باين مناسبت در چهار جمله تكرار شده با آنكه مناسب در دو جملهاى كه مراد از آن ذات احديّت است لفظ من ميباشد خلاصه آنكه جور شدن اطراف كلام با هم خود امرى است كه بلغاء ملحوظ مينمايند و قمى ره در نكته تكرار و سبب نزول از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه قريش به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتند بيا عبادت كن خدايان ما را يك سال و ما هم عبادت ميكنيم خداى تو را يك سال و اين كلام را دو مرتبه گفتند لذا خداوند هم مانند آنها جواب گوئى فرمود از آنان حقير عرض ميكنم اين هم بملاحظه جور شدن كلام است كه لطف مخصوصى دارد و در خاتمه باز تأكيد فرموده عدم موافقت پيغمبر خود را با آنها براى آنكه بكلّى مأيوس شوند و تهديد و وعيد بر مخالفت آنها باشد و اعلام ختم مذاكرات و آمادگى براى هر گونه طرفيّت و ضدّيت كه ميفرمايد بگو از آن شما باشد دين باطل خودتان و از آن من باشد دين من كه حق است خلاصه آنكه شما دين مرا قبول ننمائيد من هم دين شما را قبول ندارم و بر دين خود ثابتم و ميكوشم تا خداوند مرا بر شما ظفر دهد در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد سوره قل يا ايّها الكافرون و قل هو اللّه احد را در يكى از نماز هاى واجب خود خداوند او و پدر و مادرش را بيامرزد و نام او را از ديوان اشقياء محو نمايد اگر شقى باشد و در ديوان سعداء ثبت فرمايد و زنده بدارد او را با آنكه سعيد باشد و بميراند او را با آنكه سعيد باشد و مبعوث فرمايد او را با آنكه شهيد
جلد 5 صفحه 447
باشد و در مجمع و كافى از آن حضرت نقل نموده كه قل يا ايّها الكافرون را پدرم فرموده ربع قرآن است و در مجمع علاوه فرموده كه وقتى فارغ ميشد از قرائت آن ميفرمود أعبد اللّه وحده أعبد اللّه وحده و قمى ره از آن حضرت نقل نموده كه چون فارغ شدى سه مرتبه بگو دينى الاسلام و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 448
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا أَنتُم عابِدُونَ ما أَعبُدُ «3»
و شما هم نيستيد که عبادت كنيد آنچه من عبادت ميكنم.
اشكالين: يكي آنكه چرا فرمود: ما اعبد بايد بفرمايد: من اعبد زيرا ما اطلاق بر غير ذوي العقول ميشود، ديگر آنكه بسياري از كفار بشرف اسلام مشرف شدند
جلد 18 - صفحه 248
چنانچه در سوره بعد ميفرمايد: وَ رَأَيتَ النّاسَ يَدخُلُونَ فِي دِينِ اللّهِ أَفواجاً که گروه گروه وارد و داخل دين خدا ميشوند.
اما جواب از اشكال اول بعضي گفتند: ما بمعني من است. و ما ميگوييم: مراد از ما طريقه و مشي من يعني شما كفار بطريقه و مشي من نخواهيد عمل كرد که توحيد باشد.
و اما از دوم: قبلا تذكر داديم که مراد كفاري هستند که بواسطه سياهي قلب و قساوت قلب و عناد و عصبيت و كبر و نخوت و هواهاي نفساني و حب جاه و وساوس شيطاني و معايب ديگر از قابليت ايمان افتادهاند و اگر هم اظهار ايمان كنند ظاهري است و در باطن منافق بودند که ميفرمايد: وَ مِمَّن حَولَكُم مِنَ الأَعرابِ مُنافِقُونَ وَ مِن أَهلِ المَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَي النِّفاقِ لا تَعلَمُهُم نَحنُ نَعلَمُهُم سَنُعَذِّبُهُم مَرَّتَينِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلي عَذابٍ عَظِيمٍ توبه آيه 101. و آنهايي که ايمان آوردند هم بسياري ايمان راسخ نبود چنانچه ميفرمايد: قالَتِ الأَعرابُ آمَنّا قُل لَم تُؤمِنُوا وَ لكِن قُولُوا أَسلَمنا وَ لَمّا يَدخُلِ الإِيمانُ فِي قُلُوبِكُم حجرات آيه 14.
مضافا به اينكه ايمان مركب ارتباطي است يك جزئش اگر از بين برود تمامش از بين ميرود و جزء عمده ايمان ولايت است که اكثر نداشتند و چه بسيار ضروريات دين و مذهب را بسا منكر ميشدند و لو يك ضروري باشد که بزوالش ايمان زايل ميشود. بعلاوه در ايمان گفتيم چهار امر لازم است اول قطع و يقين بجميع اركان دين، دوم عقيده و دلبستگي و در بند بودن، سوم اقرار قلبا و لسانا، چهارم تسليم و مصداقش بسيار كم است خاص بعض شهداء در زمان نبي و افراد معدودي که خلجان در دين آنها نيامده و كوتاهي در امر دين نكرده و قرآن را هجر نكرده که ميفرمايد: وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَومِي اتَّخَذُوا هذَا القُرآنَ مَهجُوراً فرقان آيه 30.
بعلاوه بسيار معاصي هست که تصريح شده که باعث زوال ايمان ميشود و در ايمان موافات که بقاء ايمان است تا آخر عمر شرط است ميترسم بيش از اينکه بروم علي ماند و حوضش.
249
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 3)- «و نه شما آنچه را من میپرستم میپرستید» (و لا انتم عابدون ما اعبد).
به این ترتیب جدائی کامل خط خود را از آنها مشخص میکند، و با صراحت
ج5، ص603
میگوید: من هرگز بت پرستی نخواهم کرد، و شما نیز با این لجاجت که دارید و با تقلید کورکورانه از نیاکان که روی آن اصرار میورزید و با منافع نامشروع سرشاری که از بتپرستان عائد شما میشود هرگز حاضر به خداپرستی خالص از شرک نیستند.
نکات آیه
۱ - برخى از کافرانِ عصر بعثت، مدعى آمادگى براى عبادت خداوند، در صورت اظهار آمادگى پیامبر(ص) براى عبادت معبودهاى آنان (و لا أنتم عبدون ما أعبد) خبر دادن پیامبر(ص) از سر سختى کافران - پس از نفى کوتاه آمدن خود - بیانگر آن است که کافران در صورت سازش پیامبر(ص) خود را براى عبادت خداوند آماده مى خواندند.
۲ - کافرانى که خود را در صورت مماشات پیامبر(ص)، آماده عبادت خداوند مى خواندند، هرگز به آن تن نداده و معبود پیامبر(ص) را نمى پرستیدند. (و لا أنتم عبدون ما أعبد)
۳ - پیامبر(ص)، مأمور افشاى سرسختى مشرکان در ترک پرستش خداوند; حتى در فرض محال تن دادن پیامبر(ص) به پرستش معبودهاى آنان (و لا أنتم عبدون ما أعبد)
۴ - بیان سرسختى سازش خواهان کافر و وفا نکردن آنان به وعده ایمانِ مشروط خویش، از اخبار غیبى قرآن (و لا أنتم عبدون ما أعبد)
۵ - پیامبر(ص)، مصمم به پایدارى بر عبادت خداوند (أعبد) فعل هاى «أعبد» در این آیه و «عبدتم» در آیه بعد، عِدل یکدیگر قرار گرفته است. ماضى آوردن فعل، در مورد عبادت مشرکان و مضارع آوردن آن درباره عبادت پیامبر(ص)، بیانگر استمرار عبادت آن حضرت است.
۶ - کافران، خود را در اقدام به خداپرستى - در صورت سازش پیامبر(ص) با آنان - پیش قدم معرفى کرده و زمان پیوستن پیامبر(ص) به آنان را، پس از مرحله پیوستن خود به پیامبر(ص) قرار داده بودند. (لا أعبد ما تعبدون . و لا أنتم عبدون ما أعبد) در آیه قبل، پیامبر(ص) عبادت آینده خود از معبودهاى مشرکان را منتفى دانست; ولى در این آیه، عبادت کنونى مشرکان از خداوند را نفى کرد. مى توان گفت: اختلاف دو تعبیر - که از فعلى بودن آیه قبل و اسمى بودن این آیه استفاده مى شود - ناظر به ترتیبى است که مشرکان براى توافق با پیامبر(ص)، پیشنهاد کرده بودند. آنان گفته بودند: یک سال ما بنده خداى تو مى شویم; مشروط به این که سال بعد تو خدایان ما را پذیرا باشى.
۷ - کافران، از معبود پیامبر(ص)، شناخت نادرست و تصورى در حد معبودهاى خویش داشتند. (ما تعبدون ... ما أعبد) کلمه «ما» در معنایى اعم از عاقل و غیر عاقل به کار مى رود، به کار نبردن کلمه «من» - که تصریح به عاقل بودن است - به جهت بیان این نکته است که مشرکان، معبود پیامبر(ص) را در سطح معبودان خویش مى پنداشتند.
۸ - سرسختى مخالفان توحید در مواضع خویش، نباید پایدارى اهل توحید را متزلزل سازد. (و لا أنتم عبدون ما أعبد) پایدارى اهل توحید، از مضارع بودن «أعبد» استفاده شده است.
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۶
- عبادت: استقامت در عبادت ۵
- قرآن: غیبگوییهاى قرآن ۴
- کافران: ادعاى خداپرستى کافران صدراسلام ۶; افشاى عهدشکنى کافران صدراسلام ۴; افشاى لجاجت کافران صدراسلام ۴; پیشنهاد کافران صدراسلام ۱، ۶; تکبر کافران صدراسلام ۶; جهل کافران صدراسلام ۷; خداشناسى کافران صدراسلام ۷; دروغگویى کافران صدراسلام ۲; شرایط خداپرستى کافران ۱; لجاجت کافران ۸; لجاجت کافران صدراسلام ۲
- محمد(ص): استقامت محمد(ص) ۵; افشاگرى محمد(ص) ۳; پیشنهاد بت پرستى به محمد(ص) ۱، ۶; رسالت محمد(ص) ۳; عبادات محمد(ص) ۵
- مشرکان: کفر مشرکان صدراسلام ۳; لجاجت مشرکان صدراسلام ۳
- موحدان: اهمیت استقامت موحدان ۸
منابع
- ↑ طبرانى و ابن ابى حاتم در تفاسیر خود از ابن عباس نقل کنند که قریش به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: به تو مال و ثروت زیادى میدهیم که ثروتمندترین افراد ما قرار بگیرى و هر چه زن بخواهى به تو میدهیم که از بدگوئى خدایان ما دست بردارى و در ازاء آن ما هم به خداى تو بد نخواهیم گفت و اگر حاضر نیستى عبادت ها را تقسیم مى کنیم. یک سال تو خدایان ما را عبادت کن و یک سال ما خداى تو را عبادت خواهیم نمود سپس این سوره نازل گردید و نیز عبدالرزاق در تفسیر خود از وهب و همچنین ابن المنذر در تفسیر خود از ابن جریج این موضوع را روایت کرده اند.