القصص ٣٤
کپی متن آیه |
---|
وَ أَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَاناً فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُکَذِّبُونِ |
ترجمه
القصص ٣٣ | آیه ٣٤ | القصص ٣٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«رِدْءاً»: یاور و مددکار. «یُصَدِّقُنِی»: مراد این است که با توضیح گفتارم و ردّ شبهات دیگران، راستی و درستی من روشن شود.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۹ - ۴۲، سوره قصص
- رواياتى در ذيل آيات راجع به داستان ورود موسى (عليه السلام ) به مدين و ملاقات باشعيب (عليه السلام گشتن و...
- توضيحى در مورد تكلم خداى تعالى با موسى (عليه السلام ) در طور سينا از وراىحجاب ((شجرة ))
- وجوه مختلف در معناى جمله : ((واضمم اليك جناحك من الرهب ...)) در خطاب خداوند بهموسى (عليه السلام )
- سبب درخواست موسى (ع ) از خداوند كه هارون را به يارى اش بفرستد
- سخن فرعونيان در تكذيب موسى (عليه السلام ) و جواب آن حضرت بدانان
- مقصود فرعون از اينكه به ((هامان )) گفت : برايم برجى بساز ((لعلى اطلع الى الهموسى ))
- مراد از اينكه فرمود: فرعونيان را پيشوايانى كه به سوى آتش مى خوانند قرار داديم...
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته مربوط به موسى (عليه السلام ) ودعوت او)
- گفتارى پيرامون داستانهاى موسى (عليه السلام )و هارون - در چندفصل
- ۲ آنچه از سرگذشت موسى كه در قرآن آمده است
- ۳ - مقام هارون نزد خدا و پايه عبوديت او
- ۴ - داستان موسى (عليه السلام ) در تورات عصر حاضر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ «34»
و برادرم هارون را كه در بيان از من شيواتر است براى يارىام با من بفرست تامرا تصديق كند، همانا مىترسم كه (فرعونيان) مرا تكذيب كنند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ (34)
جلد 10 - صفحه 135
وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً: و برادر من هارون او فصيحتر است از من از حيث زبان در سخنورى. فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً: پس بفرست او را با من در حالتى كه يار و مددكار من باشد بر تبليغ رسالت تو. يُصَدِّقُنِي:
معاونى كه تصديق كند مرا، يعنى جارى مجراى من باشد در تنفيذ و تلخيص حق و مصدّق من باشد در تقرير حجت و ابطال شبهه، همچنانكه فعل شخص منطيق در معارضه مىباشد. إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ: بدرستى كه من مىترسم آنكه تكذيب كنند مرا فرعونيان و زبان من به وقت محاجّه و مناظره، مرا يارى ندهد.
اعتراف موسى به فصاحت لسان برادرش هارون ممكن است به سبب لكنتى بود كه در زبانش بود و رفع آن را به درخواست (وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي) از خدا طلب نمود «1». و احداث اين عقده چنانكه در ذيل حديثى از حضرت باقر عليه السّلام در حيات القلوب نقل شده آنكه: چون موسى به راه افتاد، روزى نزد فرعون بود، فرعون عطسه كرد، موسى گفت: (الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ)* فرعون اين سخن را بر او انكار كرد و طپانچه بر او زد، گفت: اين چيست كه مىگوئى. موسى برجست و قدرى از ريش فرعون كند و فرعون ريش بلندى داشت. پس فرعون قصد كشتن موسى نمود. آسيه گفت: طفل خردسال چه مىداند كه چه مىگويد و چه مىكند. آسيه گفت اگر خواهى كه امتحان كنى نزد او طبقى از خرما و طبقى از آتش بگذار، اگر ميان خرما و آتش تميز كند چنان است كه تو مىگوئى. چون هر دو را نزد او گذاشتند، خواست كه دست به جانب خرما دراز كند، جبرئيل نازل و دستش را به سوى آتش برگردانيد. آتش را برداشته و در دهان گذاشت. زبانش سوخت، فرياد برآورد و گريست. گفت: نگفتم كه
«1» بحار الانوار، ج 13، ص 103، باب 4 بنقل از حسن.
جلد 10 - صفحه 136
نمىفهمد؛ فرعون او را عفو نمود «1».
يا مراد تصديق قوم است مر تقرير و توضيح هارون را، لكن اسناد تصديق به او شده به طريق اسناد فعل به سبب؛ چه وى سبب تصديق آنها بوده، يعنى چون او افصح از من با كافران مجادله كند و حجت بر ايشان لازم كند، تا تصديق كنند مرا بواسطه او.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ (33) وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِي رِدْءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ (34) قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَ نَجْعَلُ لَكُما سُلْطاناً فَلا يَصِلُونَ إِلَيْكُما بِآياتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغالِبُونَ (35) فَلَمَّا جاءَهُمْ مُوسى بِآياتِنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُفْتَرىً وَ ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ (36) وَ قالَ مُوسى رَبِّي أَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدى مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (37)
ترجمه
گفت اى پروردگار من همانا من كشتم از ايشان تنى را پس ميترسم كه بكشند مرا
و برادرم هارون او فصيحتر است از من بزبان آورى پس بفرست او را با من مدد كارى كه تصديق نمايد مرا همانا من ميترسم كه تكذيب كنند مرا
جلد 4 صفحه 187
گفت زود باشد كه قوى گردانيم بازوى ترا ببرادرت و قرار دهيم براى شما تسلّطى پس نخواهند رسيد بشما بسبب آيتهاى ما شما و هر كه پيروى كند شما را غالبانيد
پس چون آمد آنها را موسى با آيتهاى ما كه آشكار بود گفتند نيست اين مگر جادوئى افترا زدهشده و نشنيديم اين را در پدرانمان كه پيشينيانند
و گفت موسى پروردگار من داناتر است بكسى كه آمد با هدايت از نزد او و كسيكه باشد براى او عاقبت آنسراى همانا رستگار نمىشوند ستمكاران.
تفسير
چون حضرت موسى با دو معجزه مذكوره در آيات سابقه مأموريت براى ارشاد فرعونيان پيدا كرد عرضه داشت پروردگارا من قبلا يكنفر از آنها را كشتهام كه شرح آن مفصلا در اين سوره ذكر شد اكنون ميترسم مرا در مقابل مقتول خودشان بكشند و برادرم هارون زبانش بازتر و قدرت بيانش بيشتر از من است و اين عرض را بملاحظه عقدهئى كه در زبانش بود نمود كه در سور سابقه بيان سبب آن و رفعش بدعاء او شد و درخواست نمود كه برادرش را بمعاونت در اداء رسالت براى او اختيار فرمايد كه مصدّق و مقرّر و معين و ناصر او باشد در اقامه حجّت و دفع تهمت كه از آن خائف بود و خداوند در مقام اجابت ملتمس او فرمود كه موجبات فوّت و قدرت تو را بوسيله ارسال برادرت بكمك تو و شركت در امرت فراهم خواهيم نمود و قرار ميدهيم براى شما دو نفر سلطنت و عليه در حجت و دليل را بر فرعونيان و مطمئن باشيد كه دست قدرت و استيلاى آنها بشما نخواهد رسيد با وجود معجزات و كمكهاى غيبى كه از ما با شما خواهد شد و بالاخره شما دو نفر و كسانيكه از شما تبعيت نمودند و ايمان آوردند بر فرعون و فرعونيان غلبه خواهيد نمود و آنها نيست و نابود خواهند شد و شما وارث مال و ملكشان خواهيد شد و حضرت موسى بعد از اين مأموريت و بشارت نزد خانواده خود مراجعت نمود و واقعه را نقل فرمود و با آنها بجانب مصر رهسپار گشت و چون بدربار فرعون راه يافت و ارائه معجزات نمود او و اتباعش آنرا حمل بر سحر و شعبده و دروغ بستن بخدا نمودند و گفتند ما چنين چيزى در ميان پدران و پيشينيان خود تاكنون نشنيدهايم كه كسى بيايد و بگويد من از پيش خدا آمدهام و دستوراتى آوردهام و آنها بپذيرند و قبول كنند با آنكه از ما عاقلتر و كاملتر بودند غافل از آنكه
جلد 4 صفحه 188
پيشينيان آنها كه عاقل و كامل بودند دعوت انبياء سلف را قبول كردند و آنها كه نكردند مانند اينها جاهل يا معاند بودند و حضرت موسى در جواب فرمود خداوند بهتر ميداند كه چه كس آمده است براى هدايت شما از نزد او و آنكه او بر حق و صادق است يا بر باطل و كاذب و نيز بهتر ميداند كه چه كس عاقبت بخير خواهد شد و بنعيم جاودانى بعد از اين سراى فانى كه مقدّمه براى انتقال بسراى باقى است خواهد رسيد مسلّم است كسانيكه بر خود و خلق ظلم نمودند بكفر و عصيان نصيبى جز حرمان ندارند در دنيا و آخرت و كلمه ردء بدون همزه و يصدّقنى بجزم و قال موسى بدون واو عاطفه و يكون بياء نيز قرائت شده است و بعضى گفتهاند بعد از ختم مكالمات خدا با موسى عليه السّلام و نيل بمنصب رسالت از همانجا بمصر رهسپار شد و خانوادهاش با گوسفندان در بيابان بودند تا چوپانى از اهل مدين بر آنها گذشت و دختر شعيب عليه السّلام را شناخت و آنها را بمدين برگرداند ولى قول اوّل كه موافق با روايت از امام باقر عليه السّلام است اوفق باعتبار و اسلم از اشكال ميباشد و در نفحات از امام صادق عليه السّلام غلبه و سلطنت موعوده خداوند را بمهابت آندو در دلهاى دشمنان و محبتشان در دلهاى دوستان تفسير فرموده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفصَحُ مِنِّي لِساناً فَأَرسِلهُ مَعِي رِدءاً يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخافُ أَن يُكَذِّبُونِ (34)
و برادرم هارون او فصيحتر است از من از حيث لسان پس او را بفرست با من قرين و همدست تصديق ميكند مرا بدرستي که من ميترسم اينكه فرعونيان مرا تكذيب كنند.
وَ أَخِي هارُونُ هُوَ أَفصَحُ مِنِّي لِساناً گفتند حضرت موسي زبان مباركش قدري لكنت داشت در اثر آن آتشي که بر سر زبان گذارده بود موقعي که در نزد فرعون بود و چند سالي دو سه از سنش گذشته بود عطسه كرد گفت «الحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العالَمِينَ» فرعون از اينکه كلمه بدش آمد و يك سيلي بصورت موسي زد موسي هم ريش فرعون که طولاني بود گرفت و كند درد زيادي به فرعون عارض شد هم بقتل موسي كرد آسيه گفت اينکه بچه است سيلي بصورتش زدي غضب كرد از روي بچهگي اينکه معامله را كرد فرعون گفت از روي قصد و غرض بود و دشمني با من بنا شد امتحان كنند يك دانه جواهر و يك جمره آتش مقابل موسي گذاشتند موسي دست دراز كرد آن دانه جواهر را بردارد جبرئيل دست موسي را گرفت رو بآتش برد آتش را برداشت روي زبان گذاشت لكنت پيدا كرد و از اينکه جهت يهود براي اقتداء بموسي زبان خود را تغيير ميدهند.
جلد 14 - صفحه 234
فَأَرسِلهُ مَعِي رِدءاً ردء بمعني حافظ و نگهبان و از اينکه جهت عبا را رداء ميگويند که حافظ انسان است از حرارت و برودت و در حديث قدسيست فرمود
«الكبرياء ردائي و العظمة ازاري»
كنايه از اينكه اينکه دو صفت اختصاص بمن دارد.
يُصَدِّقُنِي در دعوي رسالت و اينكه از جانب تو آمدهايم:
إِنِّي أَخافُ أَن يُكَذِّبُونِ فرعونيان دعوي مرا بپذيرند و مرا تكذيب كنند.
از حضرت باقر سؤال كردند موسي بزرگتر بود يا هارون! فرمود هارون. برادر ابويني بودند! فرمود بلي. مگر در قرآن نميفرمايد «يَا بنَ أُمَّ». وحي بر هر دو نازل ميشد! فرمود بر موسي و او بهرون ميگفت و هارون بجاي موسي بيان ميكرد در موقعي که موسي بمناجات ميرفت و خليفه او بود. كدام زودتر مردند! فرمود هارون و هر دو در تيه مردند. اولاد از كدام باقي ماند! فرمود از هارون.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 34)- از این گذشته من تنها هستم و زبانم آنقدر فصیح نیست، «و برادرم هارون را نیز با من بفرست که زبانش از من گویاتر است، تا مرا یاری و تصدیق کند، من از این بیم دارم که تنها بمانم و تکذیبم کنند» و این کار بزرگ به انجام نرسد (وَ أَخِی هارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِساناً فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءاً یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخافُ أَنْ یُکَذِّبُونِ).
ج3، ص461
نکات آیه
۱ - موسى(ع)، بهره مند از برادرى شایسته به نام هارون (و أخى هرون هو أفصح منّى لسانًا)
۲ - هارون، برخوردار از فصاحتى برتر در مقایسه با موسى(ع) (و أخى هرون هو أفصح منّى لسانًا)
۳ - اهمیت فصاحت و شیوایى بیان، در کار هدایت و رهبرى جامعه (و أخى هرون هو أفصح منّى لسانًا)
۴ - اعتقاد موسى(ع) به ضرورى بودن وجود هارون در کنار وى، در مصاف با فرعون (و أخى هرون هو أفصح منّى لسانًا ... إنّى أخاف أن یکذّبون)
۵ - بهره گیرى از منطق فصیح و برتر هارون، انگیزه موسى(ع) در بودن او با وى (فأرسله معى ردءًا یصدّقنى إنّى أخاف أن یکذّبون)
۶ - تنافى نداشتن مقام رسالت الهى، با وجود برخى کمبودهاى قابل جبران به وسیله معین و یاور (فأرسله معى ردءًا یصدّقنى) «ردا» به معناى معین و دستیار است.
۷ - ترس موسى از روبه رو شدن با تکذیب فرعونیان و عدم توانایى وى در دفاع از رسالت خویش (إنّى أخاف أن یکذّبون)
۸ - موسى(ع) خواسته خویش (همراهى هارون با وى) را با خداوند در میان گذاشت. (قال ربّ ... و أخى هرون ... إنّى أخاف أن یکذّبون)
۹ - پیامبران الهى، مجاز به اظهار نظر در پیشگاه خدا درباره رسالت خویش (قال ربّ ... و أخى هرون ... إنّى أخاف أن یکذّبون)
۱۰ - لزوم در میان گذاشتن مشکلات، کاستى ها و پى آمدهاى آن با مقام فرماندهى، به هنگام پذیرش مسؤولیت هاى داده شده (نودى ... یموسى ... إلى فرعون و ملإیْه ... قال ربّ إنّى قتلت منهم نفسًا ... إنّى أخاف أن یکذّبون)
موضوعات مرتبط
- انبیا: آزادى بیان انبیا ۹; انبیا و نقص ۶; رسالت انبیا ۹; وزیر ۶
- رهبران: فصاحت رهبران ۳
- فرمانده: نقش فرمانده ۱۰
- فصاحت: اهمیت فصاحت ۳
- مسؤولیت: آداب قبول مسؤولیت ۱۰
- مشکلات: تبیین مشکلات ۱۰
- موسى(ع): برادر موسى(ع) ۱; بینش موسى(ع) ۴; ترس موسى(ع) ۷; تکذیب موسى(ع) ۷; خواسته هاى موسى(ع) ۸; قصه موسى(ع) ۴، ۵، ۷، ۸; گفتگوى موسى(ع) با خدا ۸
- هارون(ع): آثار فصاحت هارون(ع) ۵; اهمیت همراهى هارون(ع) ۴; درخواست همراهى هارون(ع) ۵، ۸; فصاحت هارون(ع) ۲; فضایل هارون(ع) ۲; نقش هارون(ع) ۱
منابع