الرعد ٩
کپی متن آیه |
---|
عَالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ الْکَبِيرُ الْمُتَعَالِ |
ترجمه
الرعد ٨ | آیه ٩ | الرعد ١٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ»: (نگا: انعام / ، توبه / و . «الْمُتَعَالِ»: والا و برتر از جهان و منزّه از مشابهت و مماثلت این و آن. چیره و مسلّط بر همه چیز. اصل آن (الْمُتَعالی) است و حذف یاء محض تخفیف است (نگا: غافر / و ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
شأن نزول آیات ۸ تا ۱۱:
ابن عباس گوید: این آیات درباره دو مرد بنام اربد بن قیس و عامر بن طفیل نازل گردید و همچنین آیه ۱۲ «هُوَ الَّذِی یرِیکمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً» تا آخر آن و نیز آیه ۱۳ را (که بعد خواهد آمد) نیز به این آیات در این شأن و نزول مى افزایند.[۱]
و نیز گویند آیات ۱. و ۱۱ درباره دو مرد فوقالذکر نازل گردیده بدین تفصیل، این دو مرد نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمدند و سؤالاتى از پیامبر نمودند ولى مقصود بدى داشتند و با طرح این سؤال مکر و حیله اى از ناحیه آنان در بین بوده است که بالاخره خداوند نتیجه مکر و حیله آنها را به خودشان بازگردانید.
عامر نزد پیامبر آمد و گفت: یا محمد اگر من مسلمان بشوم با من چکار خواهى کرد و چه مزیتى بر سایر مسلمین خواهم داشت، پیامبر فرمود: آنچه که سایر مسلمانان بدان مکلف خواهند بود تو نیز مانند آنها مکلف به تکلیف قرار خواهى گرفت.
عامر گفت: میخواهم که در ازاى مسلمان شدن مرا پس از خودت خلیفه و وصى خود گردانى. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: این کار در دست من نیست بلکه به فرمان خداى من است. سپس گفت: بعد از مسلمان شدن به من چه خواهى داد؟ پیامبر فرمود: به تو لشکرى میدهم که با آن با دشمنان اسلام به جنگ پردازى. در جواب گفت: این سمت را که خودم هم دارم پس چه لزومى دارد که مسلمان شوم و البته مقصود عامر این بود که با رسول خدا صلی الله علیه و آله سرگرم صحبت باشد و به اربد دستور داده بود که در حین صحبت او با پیامبر از پشت سر رسول خدا صلی الله علیه و آله را مورد حمله قرار دهد.
در همین وقت بود که به اربد اشاره نمود، اربد خواست که از پشت شمشیر بکشد ولى آنچه سعى کرد که شمشیر را از غلاف بیرون آورد نتوانست و شمشیر او در غلاف در جاى خود ماند در این میان پیامبر متوجه شد و خود را کنار کشید و گفت: خدایا اینان که با من به مکر و حیله برخاسته اند، تو خود کارشان را بساز.
در این بین صاعقه اى بر سر اربد آمد و او را بسوخت، عامر که این منظره وحشتناک را دید، فرار کرد و در حین فرار فریاد میزد و مى گفت: یا محمد از خداى خود خواستى و او را به کیفر عمل رسانیدى و از بین بردى ولى بدان من با سواران زیاد و جوانان جنگجوى خودم به سراغ تو خواهم آمد.
پیامبر در جواب فرمود: خداوند تو را از این عمل باز خواهد داشت، چندى بعد عامر به مرض طاعون مبتلا گردید و از بین رفت.[۲]
تفسیر
- آيات ۷ - ۱۶ سوره رعد
- تعريض و توهين كفار به قرآن
- اشاره به سه عملکرد رحم، در ايام حمل، در آيه شريفه
- معناى عَالِمُ الغَيب و الشَّهادة و «کبیر» و «متعال» بودن خداوند
- مراد از نگهبانانى كه انسان را از «امر خداوند» حفظ مى كنند
- مقصود از آیۀ: «إنَّ اللهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّرُوا مَا بِأنفُسِهِم»
- حكمت وجود تلازم بين اعمال صالح و نعمت ها و بهره مندى ها
- اختلاف شديد مفسران، در معناى آيه شريفه: «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ...»
- بيان اين كه حق دعا (دعاى مستجاب)، براى خدا است
- تمثيلى برای حال كسى را كه غير خدا را مى خواند
- ذلت حقيقى همه چيز، در برابر خداى تعالى
- وجه نسبت دادن سجود به سايه ها، در صبح و شام
- جهت اختصاص جمله: «وَ يُسَبِّحُ الرَّعدُ بِحَمدِه»، به بيان تسبيح رعد
- توحيد خالق، به معناى توحيد ربّ است
- بحث روايتى: (روایاتی ذیل آیات گذشته)
- داستان «عامر» و «اربد»، به نقل از ابن عباس
تفسیر نور (محسن قرائتی)
عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ «9»
او به نهان و آشكار آگاه، بزرگ و بلند مرتبه است.
جلد 4 - صفحه 323
نکته ها
آشكار و نهان، براى انسانِ محدودى كه حواس پنجگانه او حتّى از بسيارى از حيوانات محدودتر است، مطرح است. امّا براى خداىِ خالق غيب و شهود، چنين چيزى معنا ندارد.
امام صادق عليه السلام در مورد «عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ» فرمودند: «الغيب ما لم يكن و الشهادة ما قد كان»، غيب يعنى چيزى كه نبوده و شهادت يعنى چيزى كه بوده است. «1»
پیام ها
1- خداوند نسبت به هر كمالى، بزرگ «الْكَبِيرُ» و نسبت به هر نقص و عيبى، پاك و منزّه است. «الْمُتَعالِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ «9»
عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ: دانا و آگاه باشد به كارهاى نهانى و آشكارا و معدوم و موجود.
ذات احديت الهى بدين دو كلمه اشاره فرمود كه تمام اشياء در حيطه علم
«1» تفسير ابو الفتوح ج 6 ص 464.
جلد 6 - صفحه 343
ازلى الهى باشد.
بيان: معلومات به دو قسم منقسم: معدوم و موجود. معدومات هم بر دو قسم شوند قسمى محال است وجود يابند، و قسمى ممكن الوجود، آن هم اگر مصلحت و حكمت اقتضا كند.
و موجودات نيز بر دو قسم: يك قسم بعد از وجود ممتنع باشد عدم آن، و قسمى ديگر ممكن است عدمش.
و هر يك از اين اقسام چهارگانه تشخصات وجوديه دارند كه هر فرد آن از ديگرى ممتاز، و ايضا هر كدام احكام و خواص و آثارى شخصى و نوعى به كيفيات و كميات مختلفه تمام آنها از جزئى و كلى، معلوم حضرت بارى تعالى خواهد بود.
الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ: خداوند بزرگوارى كه همه چيز در قدر و منزلت و جلالت، دون او باشد، عالى بر هر شيئى به عظمت و قدرت، يا متعالى است از آنچه شايسته ساحت كبريائى او نيست.
تنبيه: بدين دو كلمه اشاره فرمود به صفات كمال و جلال.
اما اول را به وصف «الكبير». در مقام كبريائى و بزرگى به مرتبهاى باشد كه همت اصحاب نظر ساحت قدس الهى را در نيابد و اوهام ارباب فكر، عظمت سبحانى را نرسد:
در اين ورطه كشتى فرو شد هزار
كه پيدا نشد تختهاى بر كنار
و تمام عقول عاجزند از وصف كمال او، چنانچه در كافى شريف ابو حمزه ثمالى روايت نموده از سيد سجاد عليه السّلام كه فرمود: لو اجتمع اهل السّماء و الارض ان يصفوا اللّه بعظمته لم يقدروا: «1» اگر اهل آسمان و زمين اجتماع كنند بر توصيف عظمت الهى، قادر نيستند.
اما مقام جلال را به وصف «المتعال» اشاره نمود به اينكه ذات حق،
«1» اصول كافى، جلد اوّل، كتاب التوحيد، باب النّهى عن الصفة بغير ما وصف اللّه به نفسه، حديث 4
جلد 6 - صفحه 344
متعالى است از آنچه شايسته و سزاوار درگاه ربوبى نيست در ذات و صفات و افعال؛ زيرا هر يك مقتضى احتياج و امكان و نقص، و با واجب الوجود بالذات منافات خواهد داشت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَحْمِلُ كُلُّ أُنْثى وَ ما تَغِيضُ الْأَرْحامُ وَ ما تَزْدادُ وَ كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ «8» عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْكَبِيرُ الْمُتَعالِ «9» سَواءٌ مِنْكُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّيْلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ «10» لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ والٍ «11»
ترجمه
خدا ميداند آنچه را بارور ميشود هر زنى و آنچه را كم ميكند رحمها و آنچه را زياد مينمايد و هر چيزى نزد او داراى اندازهاى است
داناى نهان و آشكار است بزرگ بلند مرتبه است
يكسان است از شما كسيكه پنهان نمايد گفتار را و كسيكه آشكار كند و كسيكه مخفى شود در شب و كسيكه آشكار شود در روز
مر او را است تعقيب كنندگانى از پيش روى او و از پشت سرش كه حفظ ميكنند او را بامر خدا همانا خدا تغيير نميدهد آنچه را در قومى است تا وقتى كه تغيير دهند آنچه را در نفسهاى آنها است و چون خواهد خدا برساند بقومى بدى را پس نيست برگرداندنى مر آنرا و نباشد از براى آنها غير از خدا هيچ اختيار دارى.
تفسير
خداوند ميداند آنچه در ارحام امّهات است از ذكور و اناث و تمام و
جلد 3 صفحه 192
ناقص و حسن و قبيح و سعيد و شقى و ساير صفات و احوال آنها را و آنكه چند روز رحمها كم ميكنند از ميزان متعارف حمل كه نه ماه است در نگهدارى طفل و زودتر فارغ ميشوند و چند روز زياد ميكنند و ديرتر فارغ ميشوند چنانچه در كافى و عيّاشى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده بعلاوه آنكه موجب زيادى آنستكه زن در مدّت حمل خون مىبيند هر چند روز كه خون ديده بر نه ماه افزوده ميشود و اين مخصوص بحمل نيست هر چيزى از خوشى و ناخوشى و عزّت و ذلّت و فقر و ثروت و غيرها در علم خدا مقدّر است و ميزان معيّنى دارد كه كم و زياد نميشود مگر خودش بخواهد كه كم و زياد كند ميداند آنچه را كه حس خلق ادراك نميكند و نهان از انظار است و آنچه را ادراك ميكند و مشهود است و بزرگ است كه هر بزرگى كوچك است در برابر بزرگى او و مقهور است در جنب قدرت و عزّت و عظمت او بلكه نابود است در برابر بود او و بلندى و برترى و بالاترى دارد بذات خويش بر ماسواى خود فرق ندارد در علم او آنكه از افراد شما كسى پنهان كند گفتار خود را در باطنش و كسى آشكار كند سخن را براى ديگرى هر دو را كاملا ميداند و مىشناسد و نيز فرق ندارد براى او كسيكه از شما در شب تار بكنجى مخفى شود و كسيكه در روز روشن در ميان مردم راه برود هر دو را مىبيند و مىيابد بنحو اتمّ و اكمل از انحاء ديدن و يافتن قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه يعنى سرّ و علانيه نزد او يكسان است و از براى خدا يا از براى آنكس كه مخفى يا آشكار شده ملائكهاى است كه از پى يكديگر در اطراف او گردش ميكنند براى حفظ او از خطرات وارده بر او از جلو رو و عقب سر دائره وار كه شامل يمين و يسار هم هست اگر چه صريحا ذكر نشده بنابراين مراد از من بين يديه و من خلفه جوانب اربعه است و حفظ آن ملائكه او را بامر خدا است و براى آنستكه خدا اين مأموريت را بآنها داده در مناقب و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه يحفظونه من امر اللّه يعنى بامر خدا حفظ ميكنند او را از آنكه در چاه بيفتد يا ديوار بر سرش خراب شود يا آفت ديگرى باو برسد تا وقتى كه مقدّر الهى وارد گردد و پيش آيد كه او را تسليم آن كنند و آنها چهار ملكند دو ملك در روز و دو ملك در شب كه حفظ و تعقيب ميكنند او را و قريب باين معنى را عيّاشى از امام صادق عليه السّلام و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده بعلاوه آنكه خدا تغيير نميدهد
جلد 3 صفحه 193
نعمت و عافيت قومى را تا وقتى كه تغيير دهند ايشان احوال جميله خودشان را باعمال قبيحه ولى عدد ملائكه در روايت علوى تعيين نشده و عيّاشى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه خداوند حكم فرموده بحكم حتم كه انعام نكند بر بنده خود نعمتى را پس بگيرد آنرا از او پيش از آنكه آن بنده معصيتى نمايد كه مستوجب شود بسبب آن معصيت كه گرفته شود آن نعمت از او و اين است مراد از قول خداوند انّ اللّه لا يغيّر ما بقوم حتى يغيّر و اما بأنفسهم و در معانى از امام سجّاد عليه السّلام نقل نموده كه گناهانى كه موجب تغيير نعمت ميشوند جور بر مردم و ترك عادت خير و كار خوب و كفران نعمت و ترك شكر است و آنكه پس از اين بيان اين آيه را تلاوت فرمود و معلوم است كه وقتى خدا بخواهد براى كسانى بدى را خواه سلب نعمت باشد خواه عذاب خواه بليّات ديگر دفع و رفع و منعى براى آن متصوّر نيست كه كسى جز خدا اختيار آنها را در دست بگيرد و نگذارد بر آنها آسيبى برسد يا اعانت و دستگيرى از آنها كند مگر آنكه توبه و انابه كنند و دست توسل بدامن اولياء خدا بزنند و خدا خودش بآبروى ايشان از تقصير آنها بگذرد و نعمت و عافيت را بر آنها مستدام فرمايد ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
عالِمُ الغَيبِ وَ الشَّهادَةِ الكَبِيرُ المُتَعالِ «9»
خداوند متعال عالم است بآنچه بر شما غيب است و بآنچه ظاهر و هويدا است و بزرگ و رفيع و اعلي من کل شيئي.
عالِمُ الغَيبِ در موضوع علم غيب بعضي مثل عامّه گفتند علم غيب مختص بخداوند است احدي عالم بغيب نيست جز ذات مقدس او، و بعضي مثل خاصّه گفتند پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه طاهرين عليهم السلام هم عالم بغيب هستند توضيح كلام- اينكه علم غيب امر نسبي است آنچه مختص بذات مقدس او است و ممكن نيست احاطه باو منحصر است بپروردگار مثل علم ذات بذات و بصفات ذاتيه چون غير متناهيست و محدود نيست و ممكن هر چه علمش بالا رود محدود است و محدود احاطه بغير محدود ندارد لذا ميفرمايد
(ما عرفناك حق معرفتك)
حكيم نازي بعقل تا كي بفكرت اينکه ره نميشود طي بكنه ذاتش خرد برد پي اگر رسد خس بقعر دريا اقول- رسيدن خس بقعر دريا محال عادي است و بالاخره قعر دريا هم محدود است ولي نسبت محدود بغير محدود اگر بگويي مثل قطره است نسبت بدريا غلط گفتهاي زيرا دريا هم محدود است و امّا نسبت بقضاياي آينده آنچه از جانب حق افاضه شود بانبياء و ائمه عليهم السلام بر ديگران غيب است حتي بر مؤمنين که علم دارند بظهور حضرت بقية اللّه [عج] و برجعت ائمه طاهرين عليهم السلام و بقيام قيامت علم غيب است بر منكرين در قرآن مجيد هم ميفرمايد عالِمُ الغَيبِ فَلا يُظهِرُ عَلي غَيبِهِ أَحَداً إِلّا مَنِ ارتَضي مِن رَسُولٍ جن آيه 26.
وَ الشَّهادَةِ آنچه که واقع شده و بمحل ظهور رسيده إِنَّ اللّهَ لا يَخفي عَلَيهِ شَيءٌ فِي الأَرضِ وَ لا فِي السَّماءِ آل عمران آيه 4 وَ ما يَخفي عَلَي اللّهِ مِن شَيءٍ
جلد 11 - صفحه 313
فِي الأَرضِ وَ لا فِي السَّماءِ ابراهيم 41 إِنَّهُ يَعلَمُ الجَهرَ وَ ما يَخفي اعلي آيه 7 الكَبِيرُ المُتَعالِ كبريايي حق در حديث است ميفرمايد
اللّه اكبر من ان يوصف
هر چه بگويي كم گفتهاي و علوّ رتبه سبحان ربي الاعلي رَفِيعُ الدَّرَجاتِ ذُو العَرشِ مؤمن آيه 15.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 9)- این آیه در حقیقت دلیلی است بر آنچه در آیه قبل بیان شد، میگوید: «او (خداوند) از غیب و شهود (پنهان و آشکار) آگاه است» (عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ).
و آگاهی او از غیب و شهود به این دلیل است که: «او بزرگ و متعالی است» و مسّلط بر همه چیز (الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ). و به همین دلیل در همه جا حضور دارد، و چیزی از دیدگان علم او پنهان نیست.
ج2، ص467
نکات آیه
۱- خداوند ، به همه نهانها و آشکارها داناست. (علم الغیب و الشهدة )
۲- خداوند، حقیقتى بزرگ و بلند مرتبه است. (الکبیر المتعال)
۳- تقسیم پدیده هاى جهان به غیب و شهود از طبقه بندیهاى هستى در قرآن (الغیب و الشهدة)
۴- علم خداوند به بى تأثیرى معجزات درخواستى کفرپیشگان ، دلیل اعطا نکردن آنها به پیامبر(ص) (و یقول الذین کفروا لولا أُنزل علیه ءایة ... الله یعلم ما تحمل ... علم الغیب و الشهدة ) بیان علم الهى به جنین و ویژگیهاى آن و به آشکارها و نهانها، پس از اشاره به این که تقاضاى کافران مبنى بر ارائه معجزه را پاسخ نمى دهد، حاوى این نکته است که: خداوند مى داند ارائه معجزات پیشنهادى کافران اثرى در هدایت ایشان ندارد. از این روست که به درخواست آنان پاسخ نمى دهد.
۵- «عن أبى عبدالله(ع) فى قوله عزوجل: «عالم الغیب و الشهادة» فقال: «الغیب ما لم یکن والشهادة ما قد کان; از امام صادق(ع) روایت شده که درباره سخن خداى عزوجل: «عالم الغیب و الشهادة» فرمود: غیب چیزى است که به وجود نیامده و شهادت چیزى است که وجود پیدا کرده است».
موضوعات مرتبط
- آفرینش: شهود آفرینش ۳; طبقه بندى آفرینش ۳; غیب آفرینش ۳
- اسماء و صفات: کبیر ۲; متعال ۲
- خدا: صفات خدا ۲; عظمت خدا ۲; علم خدا ۴; علم غیب خدا ۱
- شهود: مراد از شهود ۵
- غیب: مراد از غیب ۵
- کافران: بى تأثیرى معجزه بر کافران ۴
- معجزه: دلایل رد معجزه اقتراحى ۴
منابع