الحاقة ٤٣
کپی متن آیه |
---|
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِ الْعَالَمِينَ |
ترجمه
الحاقة ٤٢ | آیه ٤٣ | الحاقة ٤٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَنزِیلٌ»: (نگا: شعراء / سجده / یس / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هاهُنا حَمِيمٌ «35» وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ «36» لا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخاطِؤُنَ «37» فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ «38» وَ ما لا تُبْصِرُونَ «39» إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ «40» وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِيلًا ما تُؤْمِنُونَ «41» وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ «42» تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «43»
پس امروز در اين جا دوستى صميمى ندارد. و نه غذايى جز خونابه. كه جز خطاكاران آن را نخورند. پس سوگند به آنچه مىبينيد. و آنچه نمىبينيد. همانا آن (قرآن) كلام رسول گرامى است. و سخن يك شاعر نيست چه كم ايمان مىآوريد.
و (همچنين) سخن كاهن و پيشگو نيست، چه كم متذكّر مىشويد. (همانا قرآن) فرستادهاى از جانب پروردگار جهانيان است.
جلد 10 - صفحه 204
نکته ها
«غِسْلِينٍ» به معناى خونابه و چركى است كه از بدن دوزخيان خارج مىشود.
مراد از «رَسُولٍ كَرِيمٍ» شخص پيامبر اسلام است، نه جبرئيل امين. زيرا در جملات بعد مىخوانيم كه او شاعر و كاهن نيست و نسبت شاعر و كاهن را به پيامبر مىدادند نه جبرئيل.
مشركان، قرآن را كتاب شعر مىشمردند و پيامبر را شاعر مىخواندند، در حالى كه از پيامبر حتى يك شعر نقل نشده است. «1»
كيفر در قيامت با گناهان متناسب است. كسى كه در دنيا براى مسكين سوز ندارد، در آخرت دوست دلسوزى ندارد. «فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هاهُنا حَمِيمٌ» و كسى كه در دنيا به كسى طعام نداد، در آن روز با طعام شكنجه مىشود.
بزرگترين سوگند در اين سوره است. «فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ وَ ما لا تُبْصِرُونَ» يعنى كل هستى، ديدنىها و نديدنىها، كه به مراتب بيش از ديدنىهاست، دنياى غيب و فرشته و جن كه ديدنى نيستند و اوج كهكشانها و اعماق درياها كه به طور طبيعى ديده نمىشوند.
قرآن به تدريج نازل شده است، زيرا كلمه تنزيل براى نزول تدريجى است. البتّه تمام قرآن، شب قدر بر قلب پيامبر نازل شد و سپس به تدريج در طول 23 سال. مثل آنكه مبلغ زيادى را يكجا در بانك مىگذارند و سپس از طريق حواله يا چك به تدريج برمىدارند.
پيامبر داراى كرامت مطلق است. «رَسُولٍ كَرِيمٍ» كرامت در برخورد با همسر، دشمن، دوست، همسايه، فقير، در سختىها و شادىها.
در سوره غاشيه آيه ششم مىخوانيم كه طعام دوزخيان چيزى جز ضريع نيست. «لَيْسَ لَهُمْ طَعامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ»
و در سوره دخان مىخوانيم: «إِنَّ شَجَرَةَ الزَّقُّومِ طَعامُ الْأَثِيمِ» «2»
و در آيه 36 مىخوانيم: «وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ»
لذا يا «زقّوم» و «ضريع» يكى است و «غسلين» نوشابه آنهاست، يعنى يك نوع غذا دارند و
«1». تفسير الميزان.
«2». دخان، 44.
جلد 10 - صفحه 205
يك نوع نوشابه.
و ممكن است هر دسته از دوزخيان يك نوع طعام داشته باشند، گروهى ضريع، گروهى زقّوم و گروهى غسلين.
پیام ها
1- دوزخيان، نه از نظر روحى در رفاه هستند «فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هاهُنا حَمِيمٌ» و نه از نظر جسمى. «وَ لا طَعامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ»
2- ايمان نياوردن به خداى بزرگ و بى تفاوتى نسبت به گرسنگان، خطايى نابخشودنى است. «لا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخاطِؤُنَ»
3- در بينش الهى تمام هستى ارزش دارد، چون مورد سوگند خداوند قرار گرفته است. «فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ وَ ما لا تُبْصِرُونَ»
4- در ماديات، محصور نشويم، ناديدنىها بسيار است. «ما لا تُبْصِرُونَ»
5- در مديريّت از نيروهاى سالم خود، دفاع كنيد و شبهات عليه آنان را برطرف سازيد. وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ ... وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ
6- خداوند اتمام حجّت مىكند. نزول وحى از سوى پروردگار جهانيان و واسطه وحى رسول كريم است. لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ... تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ
7- مبلّغ، توقّع ايمان آوردن تمام يا اكثريّت مردم را نداشته باشد. «قَلِيلًا ما تُؤْمِنُونَ»
8- ايمان به تنهايى كافى نيست، ذكر هم لازم است. ممكن است ايمان باشد ولى انسان غافل باشد. قَلِيلًا ما تُؤْمِنُونَ ... قَلِيلًا ما تَذَكَّرُونَ
9- به خاطر عدم پذيرش اكثريّت، از گفتن سخن حق صرف نظر نكنيد. لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ... قَلِيلًا ما تُؤْمِنُونَ
تفسير نور(10جلدى)، ج10، ص: 206
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (43)
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ: قرآن نازل شده بر پيغمبر از جانب پروردگار عالميان به واسطه جبرئيل.
جلد 13 - صفحه 301
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَلا أُقْسِمُ بِما تُبْصِرُونَ (38) وَ ما لا تُبْصِرُونَ (39) إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ (40) وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شاعِرٍ قَلِيلاً ما تُؤْمِنُونَ (41) وَ لا بِقَوْلِ كاهِنٍ قَلِيلاً ما تَذَكَّرُونَ (42)
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (43) وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ (44) لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ (45) ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِينَ (46) فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزِينَ (47)
وَ إِنَّهُ لَتَذْكِرَةٌ لِلْمُتَّقِينَ (48) وَ إِنَّا لَنَعْلَمُ أَنَّ مِنْكُمْ مُكَذِّبِينَ (49) وَ إِنَّهُ لَحَسْرَةٌ عَلَى الْكافِرِينَ (50) وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ (51) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (52)
جلد 5 صفحه 265
ترجمه
پس نه چنان است سوگند بآنچه مىبينيد
و آنچه نمىبينيد
همانا آن هر آينه گفتار فرستادهايست بزرگوار
و نيست آن سخن شاعرى كم است ايمان شما
و نه سخن غيبگوئى كم است تذكّر شما
قرآنى است نازل شده از جانب پروردگار جهانيان
و اگر بدروغ نسبت دهد بما برخى از سخنان را
هر آينه مؤاخذه كنيم از او بقوّت خود
پس هر آينه ميبريم از او رگ دل را
پس نميباشند از شما هيچ كسانى از او منع كنندگان
و همانا آن هر آينه پندى است براى پرهيزكاران
و همانا ما ميدانيم بدرستيكه بعضى از شما تكذيب كنندگانند
و همانا آن موجب حسرت است براى ناگرويدگان
و همانا آن راست درست يقينى است
پس تسبيح گوى بنام پروردگارت كه بزرگ است.
تفسير
كلمه لا يا زائده است براى تأكيد قسم يا براى نفى عقائد كفّار است كه ميگفتند قرآن شعر و افسانه است و در هر حال خداوند قسم ياد فرموده بآنچه مىبينند مردم از اجزاء عالم شهود و آنچه نمىبينند از عالم غيب چون همه بجاى خود خوب و آيات الهيّه ميباشند كه قرآن سخن پيام آورى است از طرف خداوند كه داراى كرامت و بزرگوارى است خواه پيغمبر اكرم باشد خواه جبرئيل امين و اوّل اظهر است و لذا فرموده آن سخن شاعر نيست كه مبناى درستى نداشته باشد چنانچه شما گمان كرديد و سخن فالگير و غيبگوى بىاساس نيست چنانچه شما تصوّر نموديد و اين براى آنستكه ايمان شما بامور حقّه كم است لذا با آنكه واضح است كه قرآن شعر نيست ايمان بآن نياورديد و نيز براى آنستكه تذكّر و تدبّر و تفكّر شما در امور كم است و لذا با آنكه بتأمّل و نظر معلوم ميشود اخبار غيبيّه قرآن از قبيل كهانت و غيبگوئى نيست متذكّر نشديد و كلمه ما در قليلا ما محتمل است مصدريّه باشد و محتمل است زائده باشد و قليلا صفت ايمانا يا تذكّرا كه محذوف
جلد 5 صفحه 266
شده است ميباشد و براى آنكه تصوّر نشود كه قرآن سخن پيغمبر است كه از پيش خود گفته فرموده آن منزل از پروردگار جهانيان است بتوسط جبرئيل امين و اگر پيغمبر از پيش خود سخنى در آورد و نسبت بما دهد ما دست راست او را ميگيريم و رگ قلبش را قطع ميكنيم چون گفتهاند معمول سلاطين اگر ميخواستند كسى را بذلّت بكشند اين بوده و بنابراين باء در باليمين زائده است ولى ظاهرا مراد از اخذ مؤاخذه و انتقام باشد و مراد از يمين قوّت و قدرت چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه مراد انتقام از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بقوّت الهى است و بعد از آنكه خداوند بخواهد اين معامله را با پيغمبر خود بنمايد احدى از بندگان نميتوانند جلوگيرى از آن نمايند و عذاب خدا و انتقام او را از آنحضرت دفع كنند و قرآن موجب تذكّر و پند و عبرت است براى اهل تقوى و پرهيزكارى چون آنها از آن بهرهمند ميشوند نه غير آنان كه تدبّر و تفكّر در آيات آن نمينمايند و خدا ميداند كه بعضى از مردم تكذيب ميكنند كه قرآن كلام خدا باشد و بعضى تصديق مينمايند آنرا و آنها كمند لذا حكم بكمى ايمان و تذكّر آنان قبلا فرموده بود ولى مفسّرين گفتهاند مراد از قلّت تذكّر و ايمان در آن دو آيه نفى آن دو است يعنى ايمان و تذكّر نداريد و ظاهرا بملاحظه آنستكه مخاطبين را منحصر بكفّار دانستهاند با آنكه خداوند در اين آيه بعموم آن تصريح فرموده و به بيانيكه در ذيل آن دو آيه بدوا گذشت و بتقريب اخير محلّى براى ارتكاب اين خلاف ظاهر باقى نميماند و همانا قرآن موجب حسرت و ندامت است براى كفّار در روز قيامت كه چرا ايمان بآن نياوردند و از ثواب آن محروم ماندند و آن سخن راست و درستى است كه متيقّن و بىشبهه و شكّ است نزد اهل حق و حقيقت پس پيغمبر اكرم بايد تنزيه و تقديس نمايد پروردگار خود را از آنكه راضى باشد كه كسى سخنى را بدروغ نسبت باو دهد براى شكرگزارى از آنكه قرآن حقّ و متيقّن را باو وحى فرموده و در بعضى از روايات تنزيل من ربّ العالمين و انّه لتذكرة للمتّقين و انّه لحقّ اليقين با ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و انّه لحسرة على الكافرين با خود آنحضرت و انّا لنعلم أنّ منكم مكذّبين با اعداء او تطبيق شده و فرمودهاند و لو تقوّل علينا بعض الأقاويل تا آخر
جلد 5 صفحه 267
در ردّ كسانى است كه ميگفتند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم او را از پيش خود بخلافت نصب نموده و اللّه اعلم ببواطن آياته. در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه سوره الحاقه را زياد بخوانيد چون خواندن آن در نمازهاى واجب و مستحبّ از ايمان بخدا و رسول است و موجب آنستكه دين خواننده از او گرفته نشود تا خدا را ملاقات نمايد و در ثواب الاعمال از امام صادق (ع) اينمعنى نقل شده علاوه بر آنكه اين براى آنستكه در شأن امير المؤمنين عليه السّلام و معاويه عليه الهاويه نازل شده و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمّد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 268
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
تَنزِيلٌ مِن رَبِّ العالَمِينَ (43)
نازل شده از پروردگار عالمين است. و مكرر بالاخص در مقدمه اينکه تفسير مراتب نزول قرآن را متذكر شدهايم مرتبه اولي: عين اينکه الفاظ قرآن از باء بسم اللّه تا سين و النّاس بايجاد حق تبارك و تعالي موجود شده که نامش كلام اللّه است، سپس بتوسط قلم در لوح محفوظ نوشته شد که ميفرمايد: بَل هُوَ قُرآنٌ مَجِيدٌ فِي لَوحٍ مَحفُوظٍ بروج آيه 21 و 22، مرتبه ثالثه بر نور مقدس پيغمبر در عالم انوار که ميفرمايد: إِنَّهُ لَقُرآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكنُونٍ لا يَمَسُّهُ إِلَّا المُطَهَّرُونَ تَنزِيلٌ مِن رَبِّ العالَمِينَ واقعه آيه 76 الي 79، سپس ملائكه در ليلة القدر در بيت المعمور يا در آسمان اول نازل كردند، سپس جبرئيل در مدت رسالت حضرت رسول مدت بيست و سه سال سوره بسوره و آيه بآيه بر قلب مطهر حضرت رسالت نازل نمود که ميفرمايد: وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ
جلد 17 - صفحه 177
رَبِّ العالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلي قَلبِكَ لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ شعراء آيه 192 الي 194.
سؤال: بعد از آنكه بر پيغمبر در همان عالم انوار افاضه شد چه احتياج است که در مرتبه اخيره جبرئيل نجوما بر قلب مطهرش نازل نمايد در مدت رسالت يعني سوره بسوره و آيه بآيه!
جواب: فرق است بين مقام نبوت و رسالت بعبارت ديگر بين علم و تبليغ در آن عالم مقام علمي بود که مقام نبوت است چون از ماده نبأ است يعني خبر داشت و ميدانست که ميفرمايد:
كنت نبيا و آدم بين الماء و الطين
تنزيل جبرئيل بر قلب مطهر مقام رسالت و تبليغ و انذار است که در آيه مذكوره فرمود: لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ و براي توضيح مقام احتياج بيك مثال معمولي دارد مرسوم تجار و متمولين و كسبه اينکه است که ابتداء وجه خطيري و مال كثيري در بانك ميسپارند سپس در ايام تجارت و كسب تدريجا چك ميفرستند در بانك و بانك ميدهد تا بمقداري که تمام دريافت شود، وجود مقدس پيغمبر بمنزله بانك خداوند است تمام علوم از قرآن و غير آن در آن عالم سپرده شده و جبرئيل بمنزله شاگرد تجارت خانه الهي است موقع بموقع چك ميآورد که اينکه سوره و اينکه آيه را تبليغ كن که مقام رسالت است و انذار که فرمود: لِتَكُونَ مِنَ المُنذِرِينَ و در سوره يس ميفرمايد: إِنَّكَ لَمِنَ المُرسَلِينَ عَلي صِراطٍ مُستَقِيمٍ تَنزِيلَ العَزِيزِ الرَّحِيمِ لِتُنذِرَ قَوماً ... الايه آيه 2 الي 5.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 43)- و در این آیه به عنوان تأکید با صراحت میگوید: «کلامی است که از سوی پروردگار عالمیان نازل شده است» (تنزیل من رب العالمین).
بنابر این قرآن نه شعر است و نه کهانت، نه ساخته فکر پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و نه گفته جبرئیل، بلکه سخن خداست که به وسیله پیک وحی بر قلب پاک پیامبر نازل شده.
نکات آیه
۱ - قرآن، کتابى است الهى. (تنزیل من ربّ العلمین)
۲ - قرآن، جلوه ربوبیت خداوند است. (تنزیل من ربّ العلمین) مطلب یاد شده، از نسبت تنزیل به «ربّ العالمین» استفاده مى شود.
۳ - خداوند، مالک و مدبر همه عالم هاى هستى است. (ربّ العلمین) عالم (مفرد «عالمین») به مجموعه و دسته اى از موجودات گفته مى شود. بنابراین «العالمین»; یعنى، همه موجودات به لحاظ مجموعه ها و دسته ها.
۴ - جهان هستى، متشکّل از عالم هاى متعدد (ربّ العلمین)
۵ - جهان هستى، به سوى کمال در حرکت است. (ربّ العلمین) «ربّ»، به معناى تربیت کردن است و «تربیت» ایجاد حالتى در شىء پس از حالت قبل است تا آن گاه که به حد تمام و کمال برسد (مفردات راغب). این معنا حکایت از حرکت تکاملى دارد. گفتنى است که کلمه «ربّ» مشترک لفظى میان وصف و مصدر است و در آیه مورد بحث معناى وصفى دارد.
۶ - نزول قرآن، در جهت تربیت بشر است. (تنزیل من ربّ العلمین)
موضوعات مرتبط
- آفرینش: تعدد عوالم آفرینش ۴; حرکت آفرینش ۵; کمال آفرینش ۵; مالک آفرینش۳; مدبر آفرینش ۳; ویژگیهاى آفرینش ۵
- تربیت: منشأ تربیت ۶
- خدا: مالکیت خدا ۳; نشانه هاى ربوبیت خدا ۲; نقش خدا ۱
- قرآن: منشأ قرآن ۱، ۲; نقش قرآن ۶
منابع