البقرة ٩٠
کپی متن آیه |
---|
بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَکْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَ لِلْکَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ |
ترجمه
البقرة ٨٩ | آیه ٩٠ | البقرة ٩١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بِئْسَمَا»: چه زشت است. «إِشْتَرَوْا»: فروختند. «أَن یَکْفُرُوا»: تأویل به مصدر میشود و تقدیر آن (کُفْرُهُمْ) است و مخصوص به ذمّ و محلاًّ مرفوع و مبتدا است، و عبارت پیشین خبر آن، و یا این که خبر مبتدای محذوف (هو) است، و تقدیر آن چنین است: (هُوَ أَن یَّکْفُرُوا). «بَغْیاً»: فساد. در اینجا مراد حسد است. چون حسد از فساد نفس سرچشمه میگیرد. مفعولٌله برای (أَن یَّکْفُرُوا) است. «أَن یُّنَزِّلَ اللهُ»: مفعولٌله و محلاًّ منصوب است. تقدیر آن چنین است: لِأن یُّنَزِّلَ اللهُ. یعنی: لإِنزَالِ اللهِ. «بَآءُوا»: برگشتند. «بَآءُوا بِغَضَبٍ عَلی غَضَبٍ»: برگشتند و خشم پیاپی خدا را با خود آوردند. «مُهِینٌ»: خوارکننده.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۸۹ ۹۳ بقره
- بيان آيات ، متضمن محاجّه با يهود
- بحث روايتى (شامل رواياتى در ذيل آيات گذشته )
- توطن يهود در مدينه و اطراف آن و انكار و تكذيب آنها پيامبر(ص )
- مناقشه بعضى از مفسرين در قسم دادن خدا به حق رسول اللّه (ص ) و رد آن
- معناى سوگند و جواب از اشكال سوگند دادن خدا به شخص پيامبر(ص )
- سخنى در معناى (حق ) و پاسخ از اشكال سوگند دادن به حق پيامبر(ص )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«90» بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى غَضَبٍ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ
چه بد است آنچه كه خويشتن را به آن بفروختند كه از روى حسد، به آياتى كه خدا فرستاده بود كافر شدند (و گفتند:) كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد، (آياتش را) نازل مىكند. پس به قهر پى درپى الهى گرفتار شدند وبراى كافران، مجازاتى خوار كننده است.
نکته ها
در اين آيه، علّت كفر يهوديان به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بيان شده است. آنها حسادت مىورزيدند كه چرا بر يكى از افراد بنىاسرائيل، وحى نازل نشده است. و اين حسادت و كفرورزى، بهاى بدى بود كه خود را بدان فروختند.
پیام ها
1- معيار ارزش دين مردم، به انگيزههاى آنان است. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا ... بَغْياً»
2- گاهى حسد، مايهى كفر است. بنىاسرائيل آرزو داشتند پيامبر موعود از نژاد آنان باشد و چون به آرزوى خود نرسيدند، حسادت ورزيده و كافر شدند.
«بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ»
3- پيامبرى، فضل الهى است. «مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ»
«1». به عشق و انتظار خود مغرور نباشيد. ممكن است در مرحلهى عمل، حالات انسان عوض شود. خداى ناكرده امروز دعاى ندبه بخواند، ولى فردا ...
جلد 1 - صفحه 159
4- نارضايتى انسان، تأثيرى در الطاف حكيمانه خداوند ندارد. خدا بهتر مىداند كه رسالت خود را به عهده چه كسى بگذارد. «مَنْ يَشاءُ»
5- بدترين معاملات آن است كه انسان هستى خود را بدهد و غضب الهى را بخرد. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا ... غَضَبٍ، عَذابٌ مُهِينٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى غَضَبٍ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ (90)
چون يهود دنيا را بر دين اختيار كردند و به سبب رياست دنيويه عذاب اخرويه را براى خود فراهم نمودند، حق تعالى مذمت ايشان مىفرمايد:
بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ: بد است آن چيزى كه فروختند و بدل كردند
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 200
به آن نصيب و بهره نفسهاى خود را، يعنى بد معاملهاى كردند كه فروختند جان خود را به آتش ابديه، أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً: به سبب اين كه كافر مىشوند به آنچه نازل فرموده است به حق، يعنى قرآن، از روى حسد و طغيان و كراهت دارند و نمىخواهند، أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ: اين كه نازل مىفرمايد خدا كتاب و وحى را از فضل و بخشايش خود، عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ: بر آن كس كه خواهد از بندگانش كه قابليت و سزاوار مقام رسالت باشد، يعنى حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.
چون آنها مىخواستند اين پيغمبر از بنى اسرائيل باشد، لذا كراهت داشتند از اين كه چرا پيغمبر از عرب فرستاده، لذا كافر شدند و ايمان به آن حضرت نياوردند.
فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى غَضَبٍ: پس بازگشتند به خشمى از خدا بر خشمى ديگر: يكى به سبب كفر، و ديگر به جهت حسد بر افضل اخلاق كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باشد. و يا اول بواسطه انكار عيسى عليه السّلام و انجيل، و دوم به جهت پيغمبر و قرآن. يا آنكه اول به سبب آنكه عزير را پسر خدا دانستند، و دوم به جهت كفر به حضرت پيغمبر. يا اول به سبب تحريف تورات، و دوم بواسطه انكار حضرت پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم. و ممكن است تكرار به جهت تأكيد باشد در لزوم. وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ: و از براى كفار عذابى است خوار كننده، يعنى عذابى كه ذليل و پست كند آنان را به خلاف عذاب مؤمن عاصى، چه آن سبب پاك شدن او است از گناهان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى غَضَبٍ وَ لِلْكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ (90)
ترجمه
بد است چيزيكه فروختند بآن خودهاشان را كه كافر شوند بآنچه فرستاد خدا براى حسد از آنكه مىفرستد خدا از فضلش بر هر كه ميخواهد از بندگانش پس بازگشت نمودند بخشمى فوق خشمى و از براى كافران عذابى است خوار كننده..
تفسير
مذمت فرموده است خداوند يهود را براى كفرشان به محمد (ص) يعنى فروختند نفوس خودشان را بهدايا و فضول معاشى كه مردم بآنها مىدادند با آنكه
جلد 1 صفحه 140
خداوند امر فرموده بود بفروختن خودهاشان را بطاعت و بندگى خدا تا قرار دهد نفوس و انتفاع از آنرا براى آنها دائم در بهشت و نعمتهاى آن ولى آنها تخلف نمودند از راه دشمنى با پيغمبر (ص) و براى آنكه باقى بماند عزت آنها در بين جهّال و رياست آنها در دنيا و نائل شوند بمشتهيات و برسند بمستمريات و لذا منصرف شدند و منصرف نمودند عوام را از طريق رشد و هدايت و واقف كردند آنان را بر جاده ضلالت و شقاوت و نتيجه آنمتاع بديكه خريدند در مقابل نفوس خودشان آن بود كه كافر شدند بچيزيكه نازل كرد خدا به موسى (ع) از تصديق محمد (ص) براى حسد بردن بر آنكه نازل ميكند خدا به فضل و كرم خود بر كسيكه ميخواهد از بندگانش كه پيغمبر خاتم باشد قرآن را كه مبين نبوت و فضل خاندان اوست پس بازگشت نمودند به غضبى در اثر غضبى از طرف خداوند كه غضب اول زمانى بود كه حضرت عيسى (ع) را تكذيب كردند كه مسخ شدند بصورت بوزينه و ملعون شدند بزبان آنحضرت و غضب دوم وقتى بود كه پيغمبر ما را تكذيب نمودند كه خداوند آنحضرت و اصحابش را بر آنها مسلط نمود كه كشتند آنان را يا بخوارى و ذلت از آنها جزيه گرفتند از حضرت امير المؤمنين (ع) روايت شده است كه پيغمبر (ص) فرمود كسيكه بداند چيزى را و تقيه نباشد و از او سؤال نمايند و جواب نگويد و كتمان كند خداوند روز قيامت او را با لگام آتشين محشور خواهد فرمود حقير عرض ميكنم تفسير اين آيه مؤكد بيان حقير در آيه سابقه است و در كافى و عياشى از حضرت باقر (ع) روايت شده است كه حسد نسبت بامير المؤمنين (ع) بود كه انكار نمودند آنچه را خداوند در باره او نازل فرمود و عدول از ضمير باسم ظاهر يعنى آنكه خداوند فرموده است و للكافرين و نفرمود است و لهم براى اشاره بعلت عذاب است كه كفر ميباشد و چون حقيقت و تشخص آدمى بنفس ناطقه و روح قدسيه است و انسان بكمال مطلوب از آن در دائره وجود نميرسد مگر بعبادت و اطاعت و معرفت پس هر كه كافر شود و عصيان ورزد در مقابل اوامر و نواهى الهى كه همه بر وفق صلاح و براى نيل به فلاح عبد است و ثمر آن عائد باو ميشود چون خداوند غنى بالذات و منزه از تغير است در واقع خودفروشى نموده است و در مقابل خسران دنيا و آخرت برده است و اللّه اعلم و ينزل بتخفيف نيز قرائت شده است.
جلد 1 صفحه 141
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بِئسَمَا اشتَرَوا بِهِ أَنفُسَهُم أَن يَكفُرُوا بِما أَنزَلَ اللّهُ بَغياً أَن يُنَزِّلَ اللّهُ مِن فَضلِهِ عَلي مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلي غَضَبٍ وَ لِلكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ (90)
(بد چيزي است آنچه نفسهاي خود را بآن فروختند که كافر شدند بآنچه خدا نازل فرمود از روي حسد بردن بر اينكه خداوند از فضل خود نازل ميكند بر هر كدام از بندگانش که بخواهد، پس بغضب الهي بر روي غضب ديگر برگشتند و براي كافران عذاب خوار كننده است) بئس از افعال ذم است مقابل نعم که از افعال مدح است و در بئس چهار
جلد 2 - صفحه 101
لغت است: 1- بئس بفتح باء و همزه 2- بئس بفتح باء و سكون همزه 3- بئس بكسر باء و همزه 4- بئس بكسر باء و سكون همزه که لغت مشهور آنست و بعد از افعال مدح و ذم دو اسم مرفوع واقع ميشود که اولي فاعل اينکه افعال و دومي مخصوص بمدح يا ذم است مانند نعم العبد ايوب، و بئس الشراب الحميم و ممكن است فاعل اسم ذات باشد مانند دو مثال مزبور و مفادش اينست که مخصوص بمدح داراي جميع مدائح و خوبيها و مخصوص بذم داراي انحاء ذمائم و بديهاست، و ممكن است فاعلش اسم معني يا بعبارت ديگر فعلي از افعال باشد مانند آيه مورد بحث که فاعل بئس، ماء موصوله و مخصوص بذم كفر بما انزل اللّه است.
و مفاد آيه اينست که بد چيزي است كفر بما انزل اللّه که نفسهاي خود را بآن فروختند چنانچه در مقابل آن، خوب چيزي است ايمان بما انزل اللّه که مؤمنين اختيار نمودند، بنا بر اينکه ما موصوله يا نكره موصوفة فاعل بئس و اشتروا صله يا صفت ما و ضمير به، راجع بموصول، و انفسهم مفعول اشتروا، و ان يكفروا که اسم مؤول است مخصوص بذم ميباشد.
و اشتراء بمعني خريد و فروش هر دو استعمال ميشود مخصوصا در مبادله دو جنس که بمعامله پاياپاي از آن تعبير ميشود، زيرا در اينصورت هر كدام از بايع و مشتري هم خريدار و هم فروشنده ميباشند و در اينجا نيز مبادله دو چيز است، جان و جنت که خداوند خريدار جان بجنت«1» و انسان نيز خريدار جنت بجان است ولي ممكن است بسوء اختيار خود خريدار جحيم بثمن جان گردد و البته اينکه بد چيزي است که جان خود را بآن ميفروشد، و پيداست که نمودار جنت در اينجهان ايمان بخدا و ما انزل اللّه، و نمودار جحيم، كفر بخدا و بما انزله، ميباشد.
1- ان اللّه اشتري من المؤمنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة سوره توبه آيه 112
جلد 2 - صفحه 102
و مراد از ما انزل اللّه در اينکه آيه قرآن و شريعت مقدس حضرت محمّد صلّي اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد و كلمه بغيا مفعول له است و علت اينکه معامله و داعي بر اينکه مبادله را بيان ميكند که بغي و تعدي و تجاوز و حسد باشد بر اينكه پيغمبر اسلام از عرب و اولاد اسمعيل بود و از بني اسرائيل نبوده و جمله أَن يُنَزِّلَ اللّهُ مِن فَضلِهِ عَلي مَن يَشاءُ مِن عِبادِهِ در بيان جواب از آنهاست که مقام نبوت موهبتي است الهي، و خداوند بهر كس که بخواهد عنايت ميفرمايد، و البته تا آن كس داراي شرايط نبوت، که عبارت از عصمت و افضليت و اكمليت و پاكي حسب و نسب، و داشتن معجزه و بر كنار بودن از موانع نبوت نباشد مورد اينکه تفضل الهي قرار نخواهد گرفت و پيداست که از تحقق و وجود اينکه شرايط در كسي، جز خدا آگاه نيست و لذا او ميداند که اينکه منصب را بچه كسي عطاء فرمايد اللّهُ أَعلَمُ حَيثُ يَجعَلُ رِسالَتَهُ«1» و اينکه موضوع را در كلم الطيب در باب نبوت عامه مستدلا متذكر شدهايم«2» فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلي غَضَبٍ باء بمعني رجع و ممكن است مراد از غضب بر روي غضب اينکه باشد که يهود از زمان حضرت موسي «ع» تا بعثت پيغمبر اسلام دائما اسباب غضب الهي را فراهم ميآوردند چنانچه در آيات گذشته بسياري از موارد آن را متذكر شديم مانند تقاضاي جعل اله، تقاضاي رؤيت، عبادت عجل قضاياي تيه و نرفتن بجنگ عمالقه، قضيه بقره، و بعدا هم كفر بمسيح و نسبت دادن زنا بمريم طاهره و اراده قتل مسيح و غير اينها از كفريات و معاصي و بت پرستيها که در ادوار متماديه از آنها ظاهر شده و كتب خودشان مشحون است، و كفر به پيغمبر اسلام و محاربه با او باعث غضب الهي شده که بر روي
1- سورة الانعام آيه 124
[.....]
2- مجلد اول صفحه 194- 257
جلد 2 - صفحه 103
آن همه غضب براي خود فراهم نمودند و مراد از غضب حالت نفسانيه که بر انسان عارض ميشود و تغيير و دگرگوني در وي بوجود ميآورد، نيست زيرا خداوند از عروض عوارض و تغييرات و حالات منزه و مبراست بلكه مراد از فعل مغضبانه و اثر خشم است که نسبت بشخص مغضوب انجام ميدهد از انتقام سخت و عذاب شديد در اينکه سرا و سراي ديگر، چنانچه در نظائر آن نيز همين معني مقصود است.
وَ لِلكافِرِينَ عَذابٌ مُهِينٌ مهين بمعني خوار كننده از اهانت بمعني اضلال و خوار نمودن، و نكته اينكه فرمود للكافرين عذاب مهين، و نفرمود:
لَهُم عَذابٌ مُهِينٌ شايد اينکه باشد که عذاب مهين تنها اختصاص باينان ندارد بلكه هر که كافر باشد از هر طايفه و گروهي باشد عذاب مهين براي او آماده و مهيّا است.
و لام للكافرين براي اختصاص است يعني عذاب مهين مختص بكافرين و غير مؤمنين است ولي مؤمن اگر هم عذابي بهبيند براي تطهير او از كثافت معصيت است نه از روي اهانت، و او بالاخره ببركت ايمان بسعادت نائل ميشود چنانچه كرارا متذكر شدهايم و ممكن است ذكر كافرين براي بيان علت عذاب باشد که گفتهاند تعليق حكم بر وصف مشعر بعلية است.
104
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 90)- اما در حقیقت یهود معامله زیانآوری انجام دادهاند، لذا قرآن میگوید: «آنها در برابر چه بهای بدی خود را فروختند»؟ (بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ).
«آنها به آنچه خداوند نازل کرده بود به خاطر حسد کافر شدند، و معترض بودند چرا خداوند آیات خود را بر هر کس از بندگان خود بخواهد به فضل خویش
ج1، ص99
نازل میکند» (أَنْ یَکْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْیاً أَنْ یُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ).
و در پایان آیه میگوید: «لذا شعلههای خشم خداوند یکی پس از دیگری آنها را فرو گرفت و برای کافران مجازات خوار کنندهای است» (فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلی غَضَبٍ وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ مُهِینٌ).
نکات آیه
۱ - یهودیان، به قرآن و کتاب آسمانى خویش (تورات) کفر ورزیدند. (أن یکفروا بما أنزل اللّه) مراد از «ما أنزل اللّه» قرآن است و بعید نیست که علاوه بر آن، تورات نیز منظور باشد. قابل ذکر است که مراد از کافر شدن یهود به تورات، انکار یا تحریف آن بخش از تورات است که ویژگیهاى پیامبر اکرم(ص) را بیان کرده است.
۲ - یهودیان، با کفرشان به قرآن و تورات، خود را به بد بهایى فروختند. (بئسما اشتروا به أنفسهم أن یکفروا بما أنزل اللّه) «اشتراء» به معناى خریدن است و گاهى به معناى فروختن نیز به کار مى رود. در آیه شریفه معناى دوم اراده شده است (اقتباس از مجمع البیان). «ما»ى موصوله در «بئسما» فاعل «بئس» و «أن یکفروا ...» مخصوص به ذم است. بنابراین جمله «بئسما ...»; یعنى، کفرورزى یهودیان به قرآن بهاى بدى بود که خود را بدان فروختند.
۳ - معیار تعیین ارزش و بهاى آدمیان، به مرام و آیینى است که بر مى گزینند. (بئسما اشتروا به أنفسهم أن یکفروا بما أنزل اللّه)
۴ - هر آنچه آدمى در برابر کفر به قرآن و از دست دادن دین الهى به چنگ آورد، پست و ناچیز است. (بئسما اشتروا به أنفسهم أن یکفروا بما أنزل اللّه) برداشت فوق مبتنى بر این است که مخصوص به ذم، مال و منال، ریاستهاى دنیوى و مانند آن باشد که در کلام ذکر نشده تا شامل هر چیزى بشود. بر این مبنا «أن یکفروا ...» بیان معامله و داد و ستد است و معناى جمله «بئسما اشتروا ...» چنین مى شود: یهودیان آنچه از مال و منال دنیا در برابر فروختن خویش به دست آوردند، بهاى پستى بود و این معامله با کفر به قرآن صورت گرفت.
۵ - قرآن، کتابى که خداوند آن را نازل کرده است. (أن یکفروا بما أنزل اللّه ... أن ینزل اللّه)
۶ - الهى بودن قرآن، دلیل ضرورت پرهیز از کفر ورزى به قرآن و پست بودن هر چیزى در مقابل از دست دادن آن، است. (أن یکفروا بما أنزل اللّه) تعبیر کردن از قرآن به «ما» و توصیف آن به «أنزل اللّه» بیانگر علت و دلیل حکمى است که در فراز قبل بیان شد; یعنى، چون قرآن کتابى است نازل شده از جانب خدا، کفر به آن موجب مى شود هر چیزى که در مقابل از دست دادن آن دریافت شود، پست باشد.
۷ - پیامبرى، فضل و بخششى است از جانب خدا براى گزینش شدگان به نبوت (أن ینزل اللّه من فضله على من یشاء من عباده) مراد از «فضله» وحى و در نتیجه پیامبر شدن کسى است که به وى وحى مى شود.
۸ - پیامبر(ص) از بندگان خدا، و بهره مند از فضل و بخشش خاص او (أن ینزل اللّه من فضله على من یشاء من عباده)
۹ - پیامبران، از زمره بندگان خداوند هستند. (من یشاء من عباده)
۱۰ - خداوند، بر اساس مشیّت خویش، پیامبران را به پیامبرى بر مى گزیند و انتخاب مى کند. (أن ینزل اللّه من فضله على من یشاء من عباده)
۱۱ - یهودیان، به خاطر نزول وحى بر پیامبر(ص) و رسالت آن حضرت، بر او حسادت مىورزیدند. (بغیاً أن ینزل اللّه من فضله على من یشاء من عباده) عبارت «أن ینزل اللّه ...» به تقدیر «لام» بیانگر علت و منشأ حسادت است و حاصل معناى «أن یکفروا ... من عباده» چنین است: یهودیان به خاطر حسادتشان بر پیامبر(ص)، به قرآن کافر شدند و منشأ حسادتشان این بود که خدا محمّد(ص) - که از نژاد عرب بود - به پیامبرى برگزید و به آن حضرت وحى فرستاد.
۱۲ - حسادت یهود به پیامبر (ص) از ریشه هاى کفرورزى آنان به قرآن و تورات (أن یکفروا بما أنزل اللّه بغیاً أن ینزل اللّه من فضله على من یشاء من عباده) «بغى» به معناى حسادت و نیز به معناى ظلم و سرکشى است; برداشت فوق ناظر به احتمال اول است. کلمه «بغیاً» مفعولٌ به براى «أن یکفروا» مى باشد.
۱۳ - یهودیان، معترض به خداوند به خاطر گزینش رسول اکرم(ص) به پیامبرى و نازل کردن وحى بر آن حضرت (بغیاً أن ینزل اللّه من فضله على من یشاء من عباده) از اینکه قرآن در بیان ریشه حسادت یهود (أن ینزل ...) به دو چیز اشاره کرده است (پیامبرى رسول اکرم (ص) و اینکه خدا این مقام را به او عطا کرده) مى توان چنین نتیجه گرفت که یهودیان علاوه بر حسادتشان بر رسول اکرم(ص) به خداوند نیز به سبب اعطاى این مقام، معترض بودند.
۱۴ - حسادت، از رذایلى است که آدمى را به گناهان بزرگ و حتى کفر مى کشاند. (أن یکفروا بما أنزل اللّه بغیاً أن ینزل اللّه من فضله)
۱۵ - یهودیان، مردمى گرفتار شده به غضب و خشم خداوند (فباء و بغضب على غضب)
۱۶ - یهودیان، بر اثر انکار رسالت پیامبر و کفر به قرآن، خشم خداوند را بر خویش هموار ساختند. (أن یکفروا بما أنزل اللّه بغیاً أن ینزل اللّه ... فباء و بغضب على غضب) «باءوا» به معناى «بازگشتند» است. حرف «باء» در «بغضب» باى مصاحبت یا ملابست مى باشد; یعنى، یهودیان از آن مبادله (فروختن خویش به کفر) باز آمدند، در حالى که غضب الهى را به همراه داشتند.
۱۷ - یهودیان به خاطر کفرشان به تورات، مورد غضب و خشم خدا قرار گرفتند. (أن یکفروا بما أنزل اللّه ... فباء و بغضب على غضب) تفریع جمله «باءوا ...» بر جمله هاى سابق، بیانگر آن است که: منشأ خشم خدا بر یهود، کافر شدن به قرآن و تورات از یکسو و حسدورزى و اعتراض آنان به خداوند از سوى دیگر است و لذا مى توان گفت: «غضب» اول به خاطر کفر آنان و «غضب» دوم به خاطر حسادت و اعتراضشان مى باشد.
۱۸ - آنان که على رغم اطمینان به حقانیت قرآن بدان کافر شوند، به خشم و غضب خدا گرفتار خواهند شد. (أن یکفروا بما أنزل اللّه ... فباء و بغضب)
۱۹ - منکران حقانیت قرآن و کافران به پیامبر(ص)، به عذابى خوار کننده گرفتار خواهند شد. (و للکفرین عذاب مهین)
۲۰ - یهودیان منکر رسالت پیامبر(ص)، از زمره کافرانند و به عذابى خفت آور گرفتار خواهند شد. (و للکفرین عذاب مهین)
موضوعات مرتبط
- اخلاق: رذایل اخلاقى ۱۴
- ارزشگذارى: ملاکهاى ارزشگذارى ۳
- ارزشها: ۳، ۷ ملاک ارزشها ۳
- انبیا: بعثت انبیا ۱۰; تفضل خدا به انبیا ۷; عبودیت انبیا ۹; گزینش انبیا ۱۰; منشأ نبوت انبیا ۱۰
- بندگان خدا: ۸، ۹
- حسد: آثار بندگان خدا ۱۴
- حسودان: ۱۱
- خدا: عطایاى خدا ۷; غضب خدا ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸; فضل خاص خدا ۸; فضل خدا ۷; مشیّت خدا ۱۰
- دین فروشى: بى ارزشى بهاى دین فروشى ۴، ۶
- عذاب: اهل عذاب ۱۹، ۲۰; عذاب ذلت بار ۱۹، ۲۰; موجبات عذاب ۱۹، ۲۰
- عقیده: ارزش عقیده ۳
- قرآن: ذلت مکذبان قرآن ۱۹; عذاب مکذبان قرآن ۱۹; وحیانیت قرآن ۵، ۶; ویژگیهاى قرآن ۵
- کافران: ۲۰ مغضوبیت کافران ۱۸
- کفر: آثار کفر به تورات ۱۷; آثار کفر به قرآن ۱۶، ۱۸; آثار کفر به محمّد (ص) ۱۶; دلایل اجتناب از کفر به قرآن ۶; زمینه کفر ۱۴; کفر به تورات ۱، ۲، ۱۲; کفر به قرآن ۱، ۲، ۴، ۱۲
- گناه: زمینه گناه ۱۴
- محمّد(ص): بعثت محمّد(ص) ۱۳; تاریخ محمّد(ص) ۱۱; تفضل خدا به محمّد(ص) ۸; حسد به محمّد(ص) ۱۱، ۱۲; ذلت مکذبان محمّد(ص) ۱۹; عبودیت محمّد(ص) ۸; عذاب مکذبان محمّد(ص) ۱۹; کفر مکذبان محمّد(ص) ۲۰; مقامات محمّد(ص) ۸; نبوت محمّد(ص) ۱۱
- مغضوبان خدا: ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸
- نبوت: ارزش نبوت ۷; اعطاى نبوت ۷
- یهود: آثار حسد یهود ۱۲; اعتراض یهود به خدا ۱۳; حسد یهود ۱۱، ۱۲; خودفروشى یهود ۲; ذلت یهود ۲۰; عذاب یهود ۲۰; کفر یهود ۱، ۲; مغضوبیت یهود ۱۵، ۱۶، ۱۷; منشأ کفر یهود ۱۲; یهود کافر ۲۰; یهود مکذب محمّد(ص) ۲۰; یهود و تورات ۱، ۲; یهود وقرآن ۱، ۲; یهود و نبوت محمّد(ص) ۱۳
منابع