البقرة ٢١٧
کپی متن آیه |
---|
يَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِيهِ قُلْ قِتَالٌ فِيهِ کَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ إِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لاَ يَزَالُونَ يُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّى يَرُدُّوکُمْ عَنْ دِينِکُمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ کَافِرٌ فَأُولٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ |
ترجمه
البقرة ٢١٦ | آیه ٢١٧ | البقرة ٢١٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْشَّهْرِالْحَرَامِ»: (نگا: بقره / . «قِتَالٍ»: جنگیدن. بدل از (الْشَّهْرِ) است. «صَدٌّ»: بازداشتن. ممانعت. واژه (صَدٌّ) مبتدا است و کلمات (کُفْرٌ) و (إِخْرَاجٌ) عطف بر آن بوده و واژه (أَکْبَرُ) خبر است. «کُفْرٌ بِهِ»: کافرشدن به خدا است. «الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ»: عطف بر (سَبِیلِ اللهِ) است. «فِتْنَةُ»: کفر و شرک. برگرداندن از دین (نگا: بقره / . «مَن یَرْتَدِدْ»: هر که برگردد. «حَبِطَتْ»: باطل و تباه گشته و هدر رفته است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]
شأن نزول:[۲]
مفسرين[۳] شأن و نزول اين آيه را به عبارات مختلف و معنى واحد ذكر نموده اند و ما آن را از روض الجنان كه تا اندازه اى مفصل ذكر نموده، نقل مى نمائيم: رسول خدا صلى الله عليه و آله پسرعمه خود عبدالله بن حجش را دو ماه قبل از جنگ بدر و هفده ماه بعد از هجرت در ماه جمادی الثانی مأمور به سريه اى فرمود و هشت مرد مهاجر را با وى همراه نمود.
(صاحب مجمع البيان گويد: كه هفده نفر را همراه وى نمود) و نامه اى به عبدالله داد و فرمود: نامه را باز نكند تا اين كه در منزل از مدينه بيرون برود و نيز فرمود: به نام خدا بيرون رود و مأموريت را انجام دهد. عبدالله بعد از طى دو منزل نامه را باز كرد و به ياران خود نشان داد و خواند پيامبر در آن نامه دستور داد تا به بطن نخله فرود آيد و راه كاروان قريش را بگيرد و سپس گفت: هر كه مايل است ميتواند در اين سريه شركت كند و نيز ممكن است شهادت نصيب وى بشود و هر كه مايل نيست راه خود را پيش گيرد و برود.
در اين ميان كاروان قريش كه از طائف ميآمدند، پديدار شد. در ميان كاروان عده اى از سران قريش كه از جمله آنها عمرو بن الحضرمى بود، وجود داشت. كاروان وقتى مسلمين را از دور ديدند ترسيدند و خواستند برگردند تا گرفتار مسلمين نشوند در اين ميان عبدالله بن حجش دستور داد سر يك نفر از اصحاب را بتراشند تا قريش گمان برند كه اينان به قصد انجام عمره به مكه ميروند.
لذا يك نفر از اصحاب را بنام عكاشة بن محض اسدى بنشاندند و مشغول تراشيدن سر او شدند مشركين قريش كه از دور تراشيدن سر را مشاهده كردند با ايمنى خاطر به حركت خود ادامه دادند و پنداشتند كه اينان زائر بوده و به قصد عمرة عازم مكه هستند و روزى كه اين دو گروه با هم برخوردند روز مشكوك بين آخر ماه جمادی الثانی و اول ماه رجب بود.
لذا اصحاب گفتند: اگر امشب صبر كنيم فردا حتما روز اول ماه رجب است و قتال و كارزار در آن حرام خواهد بود. لذا در همان روز جنگ را آغاز كردند. در مرحله نخست از صحابه واقد بن عبدالله السهمى تيرى به طرف كاروان رها كرد. اين تير به عمرو بن الحضرمى اصابت كرد و او را كشت با انداختن تير جنگ شروع شد. سپس جريان فتح مسلمين به پيامبر رسيد و مشركين در ميان مسلمين موضوع را به طرز ديگرى وانمود و جلوه داده و گفتند: محمد و يارانش مراعات حرمت ماههاى حرام را نكردند. رسول خدا صلى الله عليه و آله از اين موضوع نگران گرديد و عبدالله را خواست، فرمود: من كه به شما گفته بودم در ماه رجب قتال و جنگ نكنيد عبدالله و اصحاب گفتند: يا رسول الله، ابن الحضرمى را كشتيم پس از آن شب، هلال ماه رجب را مشاهده كرديم. اكنون نميدانيم آيا واقعا در ماه رجب بوده يا آخر جمادی الثانی، مردم در همين گفتگو بودند كه اين آيه نازل گرديد. شيخ بزرگوار ما اين موضوع را بسيار مختصر اشاره نمود ولى به عنوان شأن و نزول نياورده است.
تفسیر
- آيات ۲۱۸ - ۲۱۶ ، سوره بقره
- چرا جنگيدن و قتال بر مؤ منين كره و گران بوده ؟
- وجه تكرار كلمه عسى در آيه شريفه (و عسى ان تكرهوا)
- سؤ ال درباره جنگ در ماه حرام و پاسخ آن
- معنا و آثار حبط اعمال و بيان اينكه مراد از حبط ابطال مطلق اعمال (عبادى و معيشتى است )
- بى اساس بودن نظام در اين كه آيا اعمال شخص مرتد تا حين مرگ باقى است يا به محض ارتداد حبط مى شود
- بررسى مسئله تاءثير اعمال نيك و بد در يكديگر (احباط و تكفير)
- مسئله اصلى در مبحث احباط و تكفير، زمان و مكان استحقاق جزائى اعمال است
- اشاره به اعمال نيك و بدى كه به انحاء مختلف در يكديگر اثر مى گذارد
- نظامى كه از لحاظ پاداش و كيفر اعمال بر اعمال حاكم است مغاير نظام طبيعى اعمال است
- اختلاف بين اين دو نظام نه تنها مخالف مبانى عقلى نيست بلكه مبتنى بر احكام كليه عقلائيه است
- طريقه سخن گفتن قرآن با مردم در خصوصيات احكام جزا
- نمونه هايى از موارد جزايى كه عقل عملى اجتماعى هم به آنها حكم مى كند
- بيان عدم اختلاف و تعارض بين دو دسته آيات مربوط به جزاى اعمال
- مردم از نفى علم از مجرمين در دنيا و آخرت
- گفتارى از امام غزالى پيرامون نقل اعمال (از شخصى ديگر)
- اشكال بر كلام غزالى
- محفوظ بودن اعمال و تجسم آنها
- وجود ارتباط بين اعمال انسان و حوادث خارجى اين جهان
- نتايج اعمال نيك و بد افراد و جوامع در اين عالم
- نعمت ها و بلاهاى الهى و عناوين آنها در خصوص دو دسته مختلف : امت صالح ، امت طالح و بد
- اعتقاد به تاءثير اعمال انسان در پيدايش حوادث عمومى به معناى انكار نظام عليت در جهان طبيعت نيست
- وجود شرور در دنيا جزئى از نظام تكوينى خالق عالم است
- آنچه را خداى متعال آفريده است بيهوده و عبث خلق نكرده است
- عوامل سعادت و خير بر عوامل شقاوت و شر غلبه دارد
- به علت محدود بودن فكر و درك انسان ، غلبه خدائى براى اكثريت مردم مجهول است
- غلبه معنويات غير غلبه جسمانيات است
- مؤ من در هر حال منصور و غير مغلوب است و حق در دنيا هم در ظاهر و هم در باطن غالب است
- مناط و ملاك در حق بودن و باطل بودن قول و فعل .
- اقوال و افعال نيك (حسنات ) منطبق بر حكم عقل هستند
- (در ذيل آيات گذشته )
- رواياتى به نقل از ابن عباس در خصوص آيه (و عسى ان تكوهوا شيئا) و بيان مفاد روايت
- روايتى در شاءن نزول آيه (يسئلونك عن الشهر الحرام قتال فيه ...)
- داستانى از تاريخ صدر اسلام و شاءن نزول آيه حرمت جنگ در ماههاى حرام از زبان يك روايت
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«217» يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ
«1». انجيل لوقا، باب 19، جمله 28.
«2». انجيل لوقا، باب 22، جمله 36.
«3». آلعمران، 147.
«4». مائده، 24.
«5». بقره، 246.
جلد 1 - صفحه 337
فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ
(اى پيامبر!) از تو دربارهى جنگ در ماه حرام سؤال مىكنند، بگو: جنگ در آن ماهها (ذىالقعدة، ذىالحجة، محرم و رجب، گناهى) بزرگ است، ولى بازداشتن (مردم) از راه خدا وكفر ورزيدن به او و (بازداشتن مردم از) مسجدالحرام و اخراج ساكنانش از آنجا، (گناهش) نزد خداوند بزرگتر است. (زيرا ايجاد) فتنه، از قتل بالاتر است. (مشركان) پيوسته با شما مىجنگند، تا اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند، و هر كس از شما كه از دينش برگردد و در حال كفر بميرد، اعمال آنان در دنيا و آخرت تباه مىشود و آنان اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود.
نکته ها
مراد از كلمه «فتنة» در آيه، شرك، شكنجه، امتحان وبلوى است.
در تفاسير شيعه وسنى آمده است: رسول اكرم صلى الله عليه و آله شخصى را به نام عبداللّه بن جحش به همراه هشت نفر با نامهاى براى كسب اطلاعات از كفّار و مشركان فرستاد، امّا بعد از ملاقات، درگيرى پيش آمد و در اين بين رئيس گروه مقابل كشته شد و دو نفر از آنان به اسارت درآمده و اموالشان مصادره گرديد.
اين حادثه در اوّل ماه رجب كه از ماههاى حرام است «1» واقع شده بود، در حالى كه اين گروه گمان كرده بودند كه آخر جمادىالثانى است، نه اوّل رجب. به هر حال اين قتال اشتباهاً در اوّل رجب صورت گرفت و كفّار اين موضوع را دستاويز قرار داده و شايع كردند كه مسلمانان احترام ماههاى حرام را نگه نمىدارند.
در برابر اين تبليغات دشمنان، قرآن جواب مىدهد كه گرچه جنگ در ماه حرام واقع شده،
«1». از سنّتهاى ابراهيمى رايج در ميان عرب قبل از اسلام، احترام گذاشتن به چهار ماه رجب، ذىالقعده، ذىالحجّه و محرم بود كه در اين ماهها، به هيچ جنگ و قتالى نمىپرداختند. اسلام نيز اين سنّت را امضا كرد و قتال و درگيرى در اين ماهها را تحريم نمود.
جلد 1 - صفحه 338
ولى اين قتال به اشتباه از سوى مسلمانان صورت گرفته است، در حالى كه شما مشركان به عمد مرتكب گناهانى شدهايد كه مجازات آنها به مراتب از قتال در ماه حرام بيشتر است.
بنابراين شما با داشتن سابقهى آن همه جنايت ورسوايى وارتكاب گناهان بزرگ، نبايد اين عمل اشتباه را دستاويز قرار دهيد.
حبط عمل مرتد در دنيا، به اين است كه از فوائد اسلام محروم مىشود. زيرا كيفر او، جدايى از همسر مسلمان، محروميّت از ارث، قطع رابطه با مسلمانان، خروج از حمايت اسلام و در نهايت قتل است.
و حبط عمل او در آخرت، محو تمام كارهاى خير اوست. «حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»
پیام ها
1- به شبهات، پاسخ مناسب بدهيد. «يَسْئَلُونَكَ ... قُلْ»
2- مسجد الحرام واهل آن، احترام ويژه دارند. «الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ»
3- تعيين اهميّت گناهان، بدست خداوند است. «إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ، الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ ...»
4- سلب امنيّت، مهمّتر از قتل است. «وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ»
5- لازم است آرزوها، هدفها و تلاشهاى دشمن خود را بشناسيم. «وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ»
6- هجوم دشمن، توجيه كنندهى كفر و ارتداد شما نيست. «وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ ... وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ ...»
7- دشمنان، همواره در كمين هستند وارتداد و كفر وپشت كردن به دينتان را مىخواهند وبه غير آن راضى نمىشوند. آنها دنبال پيروزى موقت نيستند، بلكه مىخواهند فرهنگ ومكتب شما را از بين ببرند. «حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ»
8- حسن عاقبت، ملاك ارزش است. چه بسا مسلمانانى كه كافر مردهاند. «فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ»
9- ارزش ايمان و عقيده تا جايى است كه اگر ايمان رفت، اعمال صالح نيز حبط مىشود. «مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ ... حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ»
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 339
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (217)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 386
شأن نزول: دو ماه از واقعه بدر، حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در جمادى الاخر، «عبد اللّه بن جحش» را بر هشت نفر امير نمود با نامهاى فرمود: در دو منزلى مدينه نامه را بگشا و عمل كن. مضمونش آنكه: با اصحاب خود به بطن نخله فرود آى سر راه قريش، و آنها را مقتول و اسير نموده غنيمت آنها را به مدينه آور. پس از رفتن و مشغول شدن به حرب تا غره شهر رجب را آخر جمادى الاخر تصور نموده، قتال نمودند. مشركين زبان اعتراض گشوده كه ماه حرام را حلال كرديد. خبر به حضرت رسيد، عبد اللّه را فرمود: من نگفتم در ماه حرام كشتن و اسيرى را ترك كن.
گفت: گمان نموديم آخر جمادى باشد، آخر روز معلوم شد. پس حضرت اسيران و غنايم رد نمود، قريش هم كتابى خدمت پيغمبر فرستادند و سؤال از قتال در ماه حرام نمودند؛ آيه شريفه نازل شد «1»:
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ: سؤال مىكنند تو را از ماه حرام، قِتالٍ فِيهِ:
«1» تفسير مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 312 (با اندكى تفاوت)- منهج الصادقين، جلد اوّل، صفحه 464.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 387
مقاتله نمودن در آن. قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ: بگو اى پيغمبر كارزار و جنگ در ماه حرام گناه بزرگ مىباشد. وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ: و بگو به آنها كه بازداشتن مردمان از راه خدا كه دين اسلام و آنچه موجب قرب بنده است به خدا از طاعات و عبادات و خيرات و مبرات، وَ كُفْرٌ بِهِ: و كافر شدن به خداى يگانه، وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ: و بازداشتن مردمان از مسجد الحرام، وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ: و بيرون نمودن اهل مسجد از مسجد كه پيغمبر و اصحاب او باشد از مكه كه بر مسجد مشتمل است، أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ: بزرگتر است نزد خدا از قتل، يعنى اين چهار چيز مذكوره: بازداشتن مردمان از اسلام، كافر شدن به خدا، منع مردمان از مسجد الحرام، و بيرون نمودن از مكه، كه از قريش صادر شده، بزرگتر است از حيث گناه نزد خدا از قتل خطائى كه از عبد اللّه و اصحابش واقع شده. وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ: و فتنهاى كه از قريش صادر شود از شرك و صدّ و منع و آنچه باعث فساد است، بزرگتر باشد از قتل به خطا، و اقبح و افضح باشد از آن. وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ: و هميشه مشركان به تعصب و عناد مقاتله كنند با شما مؤمنان، حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ: تا برگردانند شما را از دين شما كه اسلام است. اين كلام اخبار است از دوام عداوت كفار به مؤمنان و عدم انفكاك ايشان از آن تا آنكه مؤمنان را از دين اسلام بازدارند. إِنِ اسْتَطاعُوا: اگر بتوانند و قادر باشند.
بعد از آن بجهت مبالغه تهديد اهل اسلام فرمايد از ارتداد كه: وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ: و هر كه برگردد و مرتد شود از دين خود كه اسلام است، فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ: پس بميرد و حال آنكه كافر باشد، يعنى به ارتداد باقى ماند تا بميرد، فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ: پس آن گروه مرتد، باطل شود عملهاى صالح آنها از ايمان و طاعات، فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ: در دنيا و آخرت، اما در دنيا كه استحقاق مال و زن و ميراث از ايشان مسلوب گردد، و اما در آخرت كه مستحق ثواب نخواهند بود. وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ: و آن جماعت مرتد ملازم آتش جهنم، هُمْ فِيها خالِدُونَ: ايشان در جهنم و
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 388
عذاب مخلد و دائم باشند كه خلاصى از عقاب براى آنها نخواهد بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ وَ الْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُمْ حَتَّى يَرُدُّوكُمْ عَنْ دِينِكُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا وَ مَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (217)
ترجمه
ميپرسند تو را از ماه حرام جنگ نمودن در آن بگو جنگ كردن در آن بزرگ است و بازداشتن از راه خدا و كفر باو و باز داشتن از مسجد الحرام و بيرون كردن اهلش را از آن بزرگتر است نزد خدا و فتنه بزرگتر است از كشتن و هميشه آنان جنگ ميكنند با شما تا برگردانند شما را از دينتان اگر بتوانند و كسيكه برگردد از شما از دينش پس بميرد با آنكه كافر باشد پس آنان نابود شود عملهاشان در دنيا و آخرت و آنگروه اهل آتشند ايشان در آن جاويدانند.
تفسير
بعد از آنكه پيغمبر (ص) از مكه بمدينه هجرت فرمود عبد اللّه بن جحش پسر عمه خود را مأمور نمود با چند نفر از اصحاب كه مترصد قافله قريش باشند آنها هم اطاعت نموده رفتند تا آنكه در بطن نخله كه بين مكه و طائف است بكاروان قريش برخوردند آنها چون اصحاب پيغمبر (ص) را ديدند ترسيدند و مهياى جنگ شدند ولى عبد اللّه بن جحش تدبيرى نمود فورا امر به تراشيدن سرها كرد چون آنها مشاهده نمودند كه اصحاب پيغمبر (ص) مشغول تراشيدن سر هستند تصور كردند حضرات براى زيارت خانه كعبه آمدهاند لذا اسلحه خود را كنار گذاردند ناگاه عبد اللّه فرمان حمله داد مسلمانان كفار را كشتند دو نفر را هم اسير كردند و با تمام غنائم وارد مدينه شدند و عمرو بن عبد اللّه حضرمى كه اول مشركى است كه در اسلام كشته شده در اين قافله بود و اينواقعه در غره رجب اتفاق افتاد و اهل شرك شروع بطعن بر اهل اسلام نمودند كه شما حرمت ماه حرامرا برديد پيغمبر (ص) از عبد اللّه مذكور مؤاخذه نمود كه چرا در ماه حرام اقدام بجنگ نمودى او اعتذار جست بآنكه ما نميدانستيم ماه رجب داخل شده است و شب بعد كه هلال را ديديم بنظر دو شبه ميايد پشيمان شديم كه چرا بدون دقت اينعمل را نموديم با اينوصف پيغمبر (ص) غنائم و اسيران را
جلد 1 صفحه 272
تصرف ننموده بكفار مسترد فرمود و مجاهدين متزلزل شدند كه مبادا توبه آنها قبول نشود و مقصر شده باشند لذا متوسل بذيل عنايت ختمى مرتبت شدند و عرض نمودند كه ما از آستانت رخ نتابيم تا آيه كه مبشر قبول توبه باشد بيابيم در اين اوان مكتوبى هم از اكابر قريش حضور مبارك حضرت رسول (ص) آوردند كه بر سبيل طعن و ملامت سؤال از قتال در ماه حرام در آن مكتوب شده بود لذا اين آيه شريفه نازل شد كه متضمن جواب آنها است و مشعر بقبول توبه مسلمانان باين تقريب كه قتال در شهر حرام اگرچه خطاى بزرگى است ولى بازداشتن مردمرا از راه خدا كه قبول دين اسلام است و كفر بخداوند و بمسجد الحرام بنابر آنكه عطف بر ضمير مجرور بدون اعاده جار جائز باشد يا بازداشتن مردمرا از زيارت كعبه و عبادت در مسجد الحرام بنابر آنكه عطف بر سبيل اللّه باشد و فاصله مضر نباشد براى اتحاد معنوى كفر بخدا با منع از راه خدا يا آنكه مضاف مقدر باشد اين امور و بيرون كردن اهل مسجد- الحرام را كه اهل مكهاند و مراد پيغمبر (ص) و مسلمانان است از آنجا گناهانى است كه معصيت آنها بمراتب زيادتر است از قتال در ماه حرام و اين چهار گناه كه از شما بروز كرده چون مستلزم فتنه و فساد است در عالم بزرگتر است از قتل چند نفر مشرك در وقت ممنوع آنهم اشتباها و اينكه قتال و صد منكّر واقع شده است براى اشاره بعدم كليّت حكم است زيرا در بعضى از موارد جائز است و تنكير كفر شايد براى مراعات انسجام با آنها باشد تا اينجا روى سخن با كفار بود و پس از اين بمسلمانان توجه فرموده براى تنبه و تسليت خاطر ايشان مىفرمايد شما از اينعمل براى پيش دستى خودتان در جنگ با آنها نادم نباشيد زيرا آنها در كمين شما هستند و با شما عداوت دينى دارند و تا شما را از دين خودتان خارج نكنند از شما دست برنميدارند و با اينحال اگر كسى پيشدستى كند ملوم نيست و از اينجا جواب بعضى از معاندين اسلام كه ميگويند اسلام دينى است كه بقهر و غلبه تحميل بر مردم شده است واضح ميشود كه چون كفار پيغمبر (ص) و مسلمانان را از معبد و موطن اصلى خودشان اخراج نموده بودند و مانع از تبليغات آن حضرت و عمل مسلمانان بوظائف دينى خودشان بودند و ميخواستند ايشانرا قهرا و جبرا همرنگ و همكيش خودشان كنند مسلمانان هم ناچار بودند كه انتهار فرصت كنند و نگذارند عده و عده آنها تكميل شود و يكمرتبه
جلد 1 صفحه 273
حمله كنند وقتى كه اينها ديگر نتوانند دفاع نمايند چون اين قاعده عقلى است كه وقتى دشمن در كمين انسان است انسان هم بايد در كمين او باشد و الا مقهور ميشود و از اينجا نكته ديگرى هم مفهوم ميشود كه قرآن از آن اخبار بغيب فرموده است و آن آنستكه اين مقاتله و مبارزه تا روز قيامت يا ظهور امام زمان (ع) باقى است چنانچه در صدر اسلام صدق اين گفتار ظاهر گرديد كفار مكه بعد از اين واقعه مكرر لشگركشى كرده براى استيصال مسلمانان روى بمدينه آوردند و مسلمانان دفاع نمودند و تا كنونهم اين رويه باقى است نهايت آنكه تا جامعه مسلمانان بر حسب ظاهر اتحادى داشتند و اگر مذاهب مختلفه هم بود در مقابل كفر با يكديگر اتفاق مينمودند و سلطنت اسلامى بنام دين در دنيا معرفى شده بود و يكى شناخته ميشد شوكت و عظمت اسلام محفوظ بود و تقريبا از آغاز جنگ صليب و تجزيه ممالك اسلامى روز بروز غلبه كفر بر اسلام ظاهر و آشكار گرديد تا اين زمان كه جز اسمى از آن باقى نمانده است و باز آنها كوشش دارند كه اين اسم را هم از ميان بردارند و ما بكلى غافليم و در تمام اعمال و افعال از آنها تبعيت و تقليد مىنمائيم بدوا از حيث شكل و هيئت بود بعدا بآداب و اخلاق سرايت كرد اخيرا باعمال و عقايد خداوند عاقبت ما را بخير فرمايد شايد مراد از آنكه فرمودهاند كسيكه شبيه كند خود را بقومى از آنها است همين باشد يعنى عاقبت از آنها ميشود نه آنكه فعلا از آنها است از مقصد دور شديم خلاصه آنكه چون عداوت كفار با مسلمانان عداوت دينى است تا بمراد خودشان كه كفر مسلمانان است نرسند دست بردار نيستند ولى اين مشروط است كه بتوانند بمراد خودشان برسند و انشاء اللّه تعالى نخواهند رسيد و كسيكه برگردد از دين اسلام بكفر و بميرد در آنحال ثمرات اسلام از او فوت ميشود در دنيا و مسلمانان باحكام ارتداد در باره او عمل مينمايند و محو ميشود ثواب اعمال او در آخرت زيرا ارتداد مانع از قبول اعمال است و معلوم ميشود عمل بنحوى صادر نشده بود كه عامل مستحق ثواب باشد نه آنكه استحقاق ثابت بوده و بواسطه ارتداد رفع شود چون حبط اعمال باين نحو باطل است و ارتداد هم مانند ساير اقسام كفر موجب خلود در نار است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يَسئَلُونَكَ عَنِ الشَّهرِ الحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُل قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَ كُفرٌ بِهِ وَ المَسجِدِ الحَرامِ وَ إِخراجُ أَهلِهِ مِنهُ أَكبَرُ عِندَ اللّهِ وَ الفِتنَةُ أَكبَرُ مِنَ القَتلِ وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُم حَتّي يَرُدُّوكُم عَن دِينِكُم إِنِ استَطاعُوا وَ مَن يَرتَدِد مِنكُم عَن دِينِهِ فَيَمُت وَ هُوَ كافِرٌ فَأُولئِكَ حَبِطَت أَعمالُهُم فِي الدُّنيا وَ الآخِرَةِ وَ أُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فِيها خالِدُونَ (217)
(از تو از جنگ نمودن در ماه حرام ميپرسند، بگو جنگ كردن در ماه حرام گناه بزرگ است و منع نمودن از راه خدا (جلو گيري از عبادت او) و كفر باو و جلوگيري از مسجد الحرام و بيرون كردن اهل مسجد الحرام از آن، گناه اينها بزرگتر است از قتل در مسجد الحرام و فتنه بزرگتر از قتل است، و اينان «اگر توانند» پيوسته با شما قتال ميكنند تا شما را از دينتان برگردانند، و كسي که از شما از دينش برگردد و در حال كفر بميرد، اينان اعمالشان در دنيا و آخرت باطل ميشود و اينان ياران آتش و در آن جاودانند) و يَسئَلُونَكَ عَنِ الشَّهرِ الحَرامِ قِتالٍ فِيهِ در تفسير قمي و مجمع و ساير تفاسير در شأن نزول آيه روايت كردهاند که پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم بعد از هجرت بمدينه برياست عبد اللّه بن جحش سريّه که هفت يا هشت نفر بودند بجانب بطن نخله فرستاد که اخباري از قريش كشف كنند و آنان را بقتال امر نفرمود و اينان در بطن نخلة بقافله قريش که برياست عمرو بن الحضرمي بود و مال التجاره از طائف
جلد 2 - صفحه 418
داشتند برخورد نموده و با آنها مقاتله نموده و عمرو را كشتند و دو نفر از آنان را اسير نموده و با مال التجارة آنها بطرف مدينه رهسپار شدند و اينکه مقاتله در روز اول ماه رجب بود، و در بعض روايات دارد که در روز آخر ماه جمادي الثانية بوده و شك داشتند که آخر ماه است يا اول ماه در هر صورت پيغمبر و يارانش مورد طعن مشركين قرار گرفتند به اينكه حرمت شهر حرام را از بين بردند و از طرفي مؤمنين هم اينکه مسئله بر ايشان پيش آمد که آيا قتال در شهر حرام، حرام يا جايز است آيه نازل شد يَسئَلُونَكَ عَنِ الشَّهرِ الحَرامِ قِتالٍ فِيهِ كلمه قتال در آيه بدل اشتمال الشهر الحرام است يعني يسئلونك عن القتال في الشهر الحرام و ممكن است بتقدير عن باشد يعني عن قتال فيه و هر دو يكي است سؤال كننده بعضي گفتند كفار قريش بودند که بنحو اعتراض بر نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم اينکه سؤال را نمودند که چيزي را که جميع طوايف عرب حرام ميدانند شما چگونه مباح ميشماريد؟ و بعضي گفتند مسلمين بودند که از حرمت و جواز قتال در ماه حرام در مذهب اسلام پرسيدند و مراد از شهر حرام در آيه شهر رجب است اگر چه حكم به تنقيح مناط قطعي در همه شهرهاي حرام جاري است و رجب را شهر حرام گفتند بهمين مناسبت که قتال در آن نزد عرب حرام بود و آن را رجب الاصم هم گفتند زيرا صداي قعقعه سلاح در آن شنيده نميشد و منزع الاسنه نيز آن را ناميدند زيرا سنان و نيزهها در اينکه ماه كنار گذارده ميشد و بعضي گفتند شهر حرام براي احترام آن گفتند چون زمان اتيان عمره بود.
قُل قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ اي پيغمبر گرامي بگو که جنگ كردن در ماه حرام گناه بزرگ است ولي كارهايي که مشركين نسبت به پيغمبر و مسلمين نمودند از قتال در ماه حرام بزرگتر است و آنها را در جملات بعد بيان ميفرمايد.
وَ صَدٌّ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَ كُفرٌ بِهِ وَ المَسجِدِ الحَرامِ صدّ بمعني منع است و
جلد 2 - صفحه 419
از سبيل اللّه وظائف ديني است و المسجد الحرام عطف بر سبيل اللّه است يعني جلوگيري از انجام وظائف عبادي مسلمانان و كافر شدن بخدا و شرك باو و منع نمودن مسلمين از مسجد الحرام.
وَ إِخراجُ أَهلِهِ مِنهُ أَكبَرُ عِندَ اللّهِ و بيرون نمودن اهل مسجد الحرام را از آن که مراد پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و مهاجرين ميباشند که از ترس كفار قريش هجرت نمودند، گناه اينها بزرگتر است نزد خدا از جنگ كردن در ماه حرام.
وَ الفِتنَةُ أَكبَرُ مِنَ القَتلِ و فتنه يعني فساد و شرك و كفر و اذيت بمسلمين بزرگتر از قتل است، اشاره به اينكه كفار قريش بجناياتي از قبيل صد و كفر و اخراج و غيره که خود مرتكب ميشوند اعتراض نميكنند ولي بقتل عمرو بن حضرمي که در ماه رجب شده اعتراض مينمايند و حال آنكه عمليات فتنه انگيز آنان بزرگتر از قتل است.
وَ لا يَزالُونَ يُقاتِلُونَكُم حَتّي يَرُدُّوكُم عَن دِينِكُم اينان پيوسته بقتال با شما ادامه ميدهند و دست از جنگ با شما بر نميدارند تا شما را از دينتان برگردانند يعني اگر بتوانند بهر وسيله هست ميخواهند شما را از اسلام برگردانند.
وَ مَن يَرتَدِد مِنكُم عَن دِينِهِ فَيَمُت وَ هُوَ كافِرٌ ولي بايد شما بدانيد هر كس از شما از دين خود برگردد و در حال كفر بميرد، عذاب او سخت و امر او مشكل و ارتداد و كفر ثانوي او بدتر از كفر اولي اوست.
و جمله فَيَمُت وَ هُوَ كافِرٌ دليل بر قبول توبه مرتد است زيرا اگر برگشت و توبه نمود در حال كفر نمرده و خدا توبه او را ميپذيرد.
فَأُولئِكَ حَبِطَت أَعمالُهُم فِي الدُّنيا وَ الآخِرَةِ و اگر در حال كفر مرد جميع عبادات و اعمال او که در زمان اسلامش بجاي آورده بود از بين ميرود و هيچ اجر و ثوابي بر آنها نيست نه در دنيا و نه در آخرت، و مسئله حبط و تكفير که در علم
جلد 2 - صفحه 420
كلام مورد بحث است عبارت از اينست که معصيتي عبادتي را از بين ببرد و يا عبادتي معصيتي را بپوشاند و محو سازد، و تحقيق در اينکه مسئله اينست که اسلام جميع گناهاني را که در دوران كفر بجاي آورده تكفير و محو ميكند چنانچه گفتهاند «
الاسلام يجبّ ما قبله
» و كفر همه عبادات را باطل و نابود مينمايد زيرا چنانچه شرط صحت عبادت اسلام و ايمان است، موافاة يعني بقاء بر اسلام و ايمان تا آخر عمر هم شرط صحت است و اگر كافر شود كاشف از اينست که از اول ايمان واقعي نداشته و عبادات او صحيح نبوده است.
و امّا غير اسلام و كفر از عبادات يا معاصي تكفير و احباط آنها نسبت بساير اعمال ثابت نيست بنص آيه شريفه فَمَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَهُ وَ مَن يَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ«1» که صريح است در اينكه هر كس هر عملي از خوب يا بد انجام دهد جزاي آن را ميبيند.
وَ أُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فِيها خالِدُونَ شرح اينکه جمله مكرر گذشته است
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
آیه 217
شأن نزول:
پیش از جنگ «بدر» پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله «عبد اللّه بن جحش» را طلبید و نامهای به او داد، به او فرمان داد پس از آن که دو روز راه پیمود، نامه را بگشاید و طبق آن عمل کند، او پس از دو روز طی طریق نامه را گشود و چنین یافت: «پس از آن که نامه را باز کردی تا «نخله» (زمینی که بین مکه و طائف است) پیش برو و در آنجا وضع قریش را زیر نظر بگیر».
ج1، ص196
هنگامی که به «نخله» رسیدند به قافلهای از قریش بر خورد کردند به آنها حمله کردند «عمر و بن حضرمی» را کشتند و قافله را با دو نفر نزد پیامبر صلّی اللّه علیه و آله آوردند، پیغمبر به آنان فرمود: من به شما دستور نداده بودم که در ماههای حرام نبرد کنید، مشرکان نیز زبان به طعن گشودند که محمد صلّی اللّه علیه و آله جنگ و خونریزی را در ماههای حرام حلال شمرده، آیه مورد بحث نازل شد و سپس «عبد اللّه بن جحش» و همراهانش اظهار کردند که در این راه برای درک ثواب جهاد کوشش کردهاند و از پیامبر پرسیدند که آیا اجر مجاهدان را دارند یا نه؟ آیه بعد (آیه 218) نازل گردید.
تفسیر:
این آیه در صدد پاسخ گویی به پارهای از سؤالات در باره جهاد و استثناهای آن است، نخست میفرماید: «از تو در باره جنگ کردن در ماههای حرام سؤال میکنند» (یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِیهِ).
سپس میافزاید: «به آنها بگو: جنگ در آن (گناه) بزرگی است» (قُلْ قِتالٌ فِیهِ کَبِیرٌ).
و به این ترتیب سنتی را که از زمانهای قدیم و اعصار انبیای پیشین در میان عرب در مورد تحریم پیکار در ماههای حرام (رجب، ذی القعده، ذی الحجه و محرم) وجود داشته با قاطعیت امضا میکند.
سپس میفرماید: چنین نیست که این قانون استثنایی نداشته باشد، نباید اجازه داد گروهی فاسد و مفسد زیر چتر این قانون هر ظلم و فساد و گناهی را مرتکب شوند درست است که جهاد در ماه حرام مهم است «ولی جلوگیری از راه خدا و کفر ورزیدن نسبت به او و هتک احترام مسجد الحرام، و خارج کردن و تبعید نمودن ساکنان آن، نزد خداوند از آن مهمتر است» (وَ صَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ کُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ).
سپس میافزاید: «ایجاد فتنه (و منحرف ساختن مردم از دین خدا) از قتل هم بالاتر است» (وَ الْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ).
چرا که آن جنایتی است بر جسم انسان و این جنایتی است بر جان و روح و ایمان انسان، و بعد چنین ادامه میدهد که مسلمانان نباید تحت تأثیر تبلیغات
ج1، ص197
انحرافی مشرکان قرار گیرند، زیرا «آنها دائما با شما میجنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان باز گردانند» و در واقع به کمتر از این قانع نیستند (وَ لا یَزالُونَ یُقاتِلُونَکُمْ حَتَّی یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ اسْتَطاعُوا).
بنابراین، محکم در برابر آنها بایستید، و به وسوسههای آنها در زمینه ماه حرام و غیر آن اعتنا نکنید و بعد به مسلمانان در زمینه بازگشت از دین خدا هشدار جدی داده میگوید: «هر کس از شما مرتد شود و از دینش برگردد، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک او در دنیا و آخرت بر باد میرود و آنها اهل دوزخند و جاودانه در آن میمانند» (وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَ هُوَ کافِرٌ فَأُولئِکَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ).
چه مجازاتی از این سختتر و وحشتناکتر که تمام اعمال نیک انسان نابود شود.
نکات آیه
۱ - پُرسش مردم از پیامبر (ص)، درباره جنگ و خونریزى در ماههاى حرام (یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه)
۲ - پرسشهاى مردم از پیامبر (ص)، زمینه اى براى نزول آیات و بیان احکام (یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر)
۳ - پیامبر (ص)، واسطه بیان و ابلاغ احکام الهى (یسئلونک عن الشهر الحرام ... قل قتال فیه کبیر)
۴ - قرآن، بیانگر حقایق; حتى در مواردى که نتیجه آن به ضرر برخى از مسلمانان باشد. (یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر) برخى از مسلمانان در ماه رجب به عده اى از کافران حمله بردند و آنان را کشته یا اسیر کردند. پس از این واقعه، آیه مزبور نازل شد و حکم به تحریم قتال در ماههاى حرام کرد; هر چند بیان این حقیقت، به ضرر آن گروه از مسلمانان تمام شد.
۵ - برخوردارى برخى از ماهها (ماههاى حرام) از حُرمت و قداست (یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر) الف و لام در «الشهر الحرام» براى جنس است که شامل همه ماههاى حرام مى شود: یعنى رجب، ذى القعده، ذى الحجّه و محرّم.
۶ - جنگ در ماههاى حرام، از گناهان بزرگ است. (یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر)
۷ - احترامِ ماههاى حرام (ممنوعیّت جنگ در آنها)، در عصر جاهلیّت و تأیید آن در اسلام (یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر) ظاهر این است که در سؤال سائل نیز کلمه «الحرام» (به معناى داراى حرمت) آمده است; بنابراین آن ماهها، پیش از اعلام قرآن مبنى بر تحریم جنگ در آن، از احترام ویژه اى برخوردار بوده است.
۸ - اسلام، آیین صلح طلب (یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر) اسلام، حرمت ماههاى حرام را - که پیش از آن مرسوم بود - تأیید کرده است.
۹ - در نظر خداوند، جلوگیرى از راه خدا و کفر به او، گناهى بزرگتر از جنگیدن در ماههاى حرام است. (عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر و صدّ عن سبیل اللّه و کفر به ... اکبر عنداللّه) بنابراینکه «صد عن سبیل اللّه»، مبتدا و «اکبر»، خبر آن باشد.
۱۰ - در نظر خداوند، جلوگیرى از ورود به مسجدالحرام، گناهى بزرگتر از جنگیدن در ماههاى حرام است. (الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر و صدّ عن سبیل اللّه ... و المسجدالحرام ... اکبر عنداللّه) بنابراینکه «و المسجدالحرام»، عطف بر «سبیل اللّه» باشد و «صدّ»، مبتدا و «اکبر»، خبر آن باشد. یعنى: «و صدّ عن سبیل اللّه و صدّ عن المسجدالحرام ... اکبر»
۱۱ - در نظر خداوند، بیرون راندن و آواره ساختن ساکنان مکّه ، گناهى بزرگتر از جنگیدن در ماههاى حرام است. (یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر ... و اخراج اهله منه اکبر)
۱۲ - لزوم تأمین امنیّت حَرَم الهى در ماههاى حرام (یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر)
۱۳ - خداوند، تعیین کننده درجات گناهان (قتال فیه کبیر ... اکبر عنداللّه ... و الفتنة اکبر) کلمه «عنداللّه»، گویاى این معناست که تنها ملاک مورد پذیرش در ارزشگذارى اعمال، ارزشگذارى خداوند است.
۱۴ - مسجدالحرام، داراى قداست و حرمت ویژه (و المسجدالحرام و اخراج اهله منه اکبر)
۱۵ - تنها پیامبر (ص) و مؤمنان، داراى صلاحیّت و اهلیّت براى مسجدالحرام هستند; نه مشرکان و کفار* (و اخراج اهله منه اکبر عنداللّه) با توجّه به اینکه پیامبر (ص) و مسلمانان را اهل مسجدالحرام شمرده است; شاید کنایه از اهلیّت آنان براى مسجدالحرام و نا اهلى کفار براى آن باشد.
۱۶ - اقدام برخى از مسلمین (عبداللّه بن جحش و همراهان او) به جنگ با کفارِ مکّه در ماه حرام (یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر) در شأن نزول آیه آمده که عبداللّه بن جحش و همراهان او در ماه رجب به گروهى از کفار که داراى مال التجاره بودند، حمله بردند و آنان را کشته و یا اسیر کردند. (مجمع البیان و دیگر تفاسیر.)
۱۷ - مشرکان مکّه ، مردمانى کفرپیشه و بازدارندگان از راه خداوند و مسجدالحرام (و صدّ عن سبیل اللّه و کفر به و المسجدالحرام و اخراج اهله)
۱۸ - جنگ در ماههاى حرام، موجب بازداشتن مردمان از راه خداوند و بازدارى آنان از مسجدالحرام و کفر به خداست. (یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر و صدّ عن سبیل اللّه و کفر به و المسجدالحرام) بنابراینکه «و صدّ عن سبیل اللّه»، عطف بر «کبیر» باشد: یعنى قتال فیه، صدّ عن سبیل اللّه و کفر به.
۱۹ - گناه فتنه انگیزى، بزرگتر از آدم کشى در ماههاى حرام است. (قل قتال فیه کبیر ... و الفتنة اکبر من القتل) الف و لام در «القتل»، عهد است ; یعنى قتل در ماههاى حرام.
۲۰ - نبرد همیشگى کفار با مسلمانان، براى اینکه اگر بتوانند آنان را از اسلام برگردانند. (و لا یزالون یقاتلونکم حتى یردّوکم عن دینکم ان استطاعوا) بنابراینکه جواب شرط «ان استطاعوا»، محذوف و «حتى یردّوکم»، دلیل جواب باشد.
۲۱ - لزوم هُشیارى مسلمانان در برابر کفار (و لا یزالون یقاتلونکم حتى یردّوکم عن دینکم ان استطاعوا)
۲۲ - سَلب امنیّت مردم، بزرگتر از آدم کشى است. (و الفتنة اکبر من القتل)
۲۳ - کفّار، در صورت توان، همواره با مسلمانان خواهند جنگید. (و لا یزالون یقاتلونکم حتى یردّوکم عن دینکم ان استطاعوا) بنابراینکه جواب «ان استطاعوا»، محذوف بوده و دلیل آن، «لا یزالون یقاتلونکم» باشد.
۲۴ - هشدار خداوند به مسلمانان، با افشاى نیّات و اهداف کفار نسبت به مسلمانان (و لا یزالون یقاتلونکم حتى یردّوکم عن دینکم ان استطاعوا)
۲۵ - کفر به خداوند و جلوگیرى از راه او و مسجدالحرام و بیرون راندن اهل آن، از مصادیق فتنه (و صدّ عن سبیل اللّه و کفر به و المسجدالحرام و اخراج اهله منه اکبر عنداللّه و الفتنة اکبر من القتل)
۲۶ - آشتى ناپذیرى کفار و عداوت عمیق آنان نسبت به مسلمانان (و لا یزالون یقاتلونکم)
۲۷ - کسانى که مرتدّ بمیرند، اعمالشان در دنیا و آخرت تباه (حَبط) مى گردد. (و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم فى الدنیا و الاخرة)
۲۸ - امکان قبولى توبه مُرتدّ، در پیشگاه خداوند (و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم) جمله «و هو کافر»، حَبط عمل را منحصر به موردى مى کند که شخص مُرتدّ در حال کفر بمیرد; نه آنگاه که توبه کند. بنابراین توبه مرتدّ نمى تواند بى اثر باشد و مورد قبول واقع نشود.
۲۹ - پایدارى و ثبات در ایمان، ملاکى براى ارزش اعمال نزد خداوند (و من یرتددکم منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم فى الدنیا و الاخرة) اعمال آنان که در ایمانشان راسخ نبودند و سرانجام مرتدّ شوند، حبط مى شود و فاقد ارزش مى گردد. بنابراین از ملاکهاى ارزش اعمال، ثبات در ایمان است.
۳۰ - ایمان، داراى آثار دنیوى و اُخروى (فاولئک حبطت اعمالهم فى الدنیا و الاخرة)
۳۱ - مرگ، پایان مهلت توبه (و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم)
۳۲ - کسى که مُرتدّ بمیرد، همیشه در عذاب دوزخ است. (و من یرتدد منکم عن دینه فیمت ... و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون)
۳۳ - کفر و ارتداد، موجب خُلود در جهنّم و حَبط عمل در دنیا و آخرت (و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم ... و اولئک اصحاب النار)
۳۴ - لزوم پاسخگویى به تبلیغات و شُبهات دشمن و مقابله مناسب در برابر آنان (یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر) وقوع قتل از سوى مسلمانان در ماه حرام، موجب اعتراض و تبلیغات دشمنان دین گردید. قرآن در عین تحریم قتل در ماه حرام، با بیان اعمال خلاف مشرکان، تبلیغات دشمن را خنثى کرد.
۳۵ - بزرگ جلوه دادن اعمال خلاف مسلمین توسط کفار، و نادیده گرفتن اعمال زشت خود (یسئلونک عن الشهر الحرام قتال فیه قل قتال فیه کبیر و صدّ عن سبیل اللّه و کفر به ... و اخراج اهله منه اکبر عنداللّه) برخى برآنند که سائلین، مشرکان مکّه بودند تا به این وسیله خلاف برخى از مسلمین را به رُخ پیامبر (ص) کشند و علیه او تبلیغات کنند.
۳۶ - هشدار خداوند، به عواقب سوء ارتداد (و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعمالهم ... و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون)
۳۷ - تبعید و بیرون راندن اهل مسجدالحرام (پیامبر (ص) و مؤمنان)، از سوى مشرکان مکّه (و المسجد الحرام و اخراج اهله)
موضوعات مرتبط
- احکام: احکام امضایى ۷ ; تشریع احکام ۲
- ارتداد: آثار ارتداد ۲۷، ۳۶ ; کیفر ارتداد ۳۳
- ارزش: ملاک ارزش ۲۹
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱۶، ۳۷ ; اسلام و صلح ۸
- اماکن مقدس: ۱۴
- امنیّت: اهمیّت امنیّت ۲۲
- اهل مکّه : تبعید اهل مکّه ۱۱، ۳۷
- ایّام مقدس: ۵
- ایمان: آثار ایمان ۳۰ ; استقامت در ایمان ۲۹
- توبه: فرصت توبه ۳۱
- توطئه: افشاى توطئه ۲۴
- جاهلیت: سنّتهاى جاهلیت ۷
- جنگ: احکام جنگ ۱، ۶، ۷
- جهنم: جاودانگى در جهنم ۳۲، ۳۳
- حق: اظهار حق ۴
- خدا: هشدار خدا ۲۴، ۳۶
- دشمنان: روش برخورد با دشمنان ۳۴
- سبیل اللّه: صدّ از سبیل اللّه ۹، ۱۷، ۲۵
- شبهه: پاسخ به شبهه ۳۴
- صلح: ۸
- عذاب: اهل عذاب ۳۲ ; موجبات عذاب ۳۳
- عمل: ارزش عمل ۲۹ ; عوامل حبط عمل ۲۷، ۳۳
- فساد: آثار فساد ۱۹ ; موارد فساد ۲۵
- قتل: گناه قتل ۱۹، ۲۲
- قرآن: نقش قرآن ۴
- کافران: توطئه کافران ۲۴ ; دشمنى کافران ۲۳، ۲۶ ; روش برخورد کافران ۳۵ ; مکّه ۱۶ ; کافران و مسجدالحرام ۱۵
- کفر: کفر به خدا ۹، ۱۸، ۲۵ ; کیفر کفر ۳۳ ; موارد کفر ۱۸
- گناه: گناه کبیره ۶، ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۹، ۲۲ ; مراتب گناه ۱۳
- مؤمنان: تبعید مؤمنان ۳۷ ; فضایل مؤمنان ۱۵
- ماههاى حرام: ۱، ۵، ۶، ۷، ۱۲، ۱۹ جنگ در ماههاى حرام ۱، ۵، ۶، ۷، ۱۲، ۱۹ ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۶، ۱۸، ۱۹
- مسجدالحرام: امنیت مسجدالحرام ۱۲ ; صدّ از مسجدالحرام ۱۰، ۱۷، ۱۸، ۲۵ ; قداست مسجدالحرام ۱۴، ۱۵
- محمّد (ص): پرسش از محمّد (ص) ۱، ۲ ; تبعید محمّد (ص) ۳۷ ; فضایل محمّد (ص) ۱۵ ; مسؤولیت محمّد (ص) ۳
- مرتد: توبه مرتد ۲۸ ; کیفر مرتد ۳۲
- مسلمانان: دشمنان مسلمانان ۲۰، ۲۳، ۲۶ ; مسلمانان صدر اسلام ۱۶ ; مسلمانان و کافران ۲۰، ۲۱، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۳۵
- مشرکان: کفر مشرکان ۱۷ ; مکّه ۱۷، ۳۷ ; مشرکان و مسجدالحرام ۱۵
- موضعگیرى: اهمیّت موضعگیرى ۳۴
- هوشیارى: اهمیّت هوشیارى ۲۱
منابع