البقرة ١٣٣
کپی متن آیه |
---|
أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلٰهَکَ وَ إِلٰهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ وَ إِسْحَاقَ إِلٰهاً وَاحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ |
ترجمه
البقرة ١٣٢ | آیه ١٣٣ | البقرة ١٣٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«شُهَدَآءَ»: جمع شهید به معنی شاهد، حاضران. «إِبْرَاهِیمَ»: بدل جزء از کلّ (آبَاءِ) است. «إِلهاً وَاحِداً»: علّت نصب (إِلهاً) دو چیز میتواند باشد: یکی این که بدل (إِلهَکَ) باشد، دوم این که حال آن بشمار آید.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۳۰ ۱۳۴ بقره
- روگرداندن از كيش حضرت ابراهيم (ع ) از حماقت و سفاهت نفس است
- مقام اصطفاء و برگزيدگى همان مقام اسلام و تسليم است
- نكته و وجه دو ((التفات )) در دو آيه كريمه
- معناى اسلام و مراتب و درجات چهارگانه اسلام و ايمان
- مرتبه اول اسلام : اذعان و باور قلبى بخصوص اجمالى شهادتين
- مرتبه دوم : اعتقاد تفصيلى به حقايق دينى و بدنبال آن انجامعمل صالح
- مرتبه سوم : رام كردن نفس سركش و تسليم وجود انسان در برابر خدا
- مرتبه چهارم از اسلام : مرحله عبوديت و بندگى
- معناى عمل صالح و آثار آن
- معناى صلاح نفس و صلاح ذات و مراد از ((صالحين )) در قرآن
- اثرى كه مخصوص صالحان است
- صلاح ذاتى داراى مراتبى است و رسول اللّه (ص )آل او داراى بالاترين مراتب آنند
- بحث روايتى (شامل رواياتى در ذيل آيات گذشته )
- چند روايت در بيان اسلام و ايمان
- روايتى از بحارالانوار و سخن درباره نكاتى كه از آيات و روايات راجع به مراتبايمان و اسلام بدست مى آيد
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«133» أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ
آيا شما (يهوديان) هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد، حاضر بوديد؟! آن هنگام كه به فرزندان خود گفت: پس از من چه مىپرستيد؟ گفتند: خداى تو وخداى پدرانت ابراهيم واسماعيل واسحاق، خداوند يكتا، وما در برابر او تسليم هستيم.
نکته ها
گروهى از يهود اعتقاد و ادّعا داشتند كه يعقوب هنگام مرگ، فرزندان خود را به دينى كه يهود، با تمام تحريفاتش به آن معتقد بودند، سفارش و توصيه كرده است و آنها بدين سبب
«1». بسيار افرادى كه اهل ايمان بودند، ولى مرتد وكافر شدند. «آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا» نساء، 137.
جلد 1 - صفحه 208
به آئين خود پاى بند هستند. خداوند در ردّ اين ادّعا و اعتقاد، آنان را مورد سؤال قرار مىدهد كه آيا شما در هنگام مرگ بر بالين يعقوب حاضر بودهايد كه اينگونه مىگوييد؟ بلكه او از فرزندان خود اسلام و تسليم در برابر خداوند را خواست، و فرزندان به او وعده دادند كه عبادت و پرستش خداى يگانه و تسليم بودن در برابر او را در پيش گيرند.
در قرآن از جدّ وعمو، به پدر «أب» تعبير مىكند. «آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ» چون ابراهيم، جدّ فرزندان يعقوب و اسماعيل، عموى آنان بوده است.
پیام ها
1- سخن بايد بر اساس علم وآگاهى باشد. «أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ»
2- مرگ به سراغ همه مىآيد، حتّى پيامبران. «حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ»
3- حسّاسترين زمانِ زندگى، لحظهى مرگ است و حسّاسترين مسئله، موضوع دين وعقيده و حسّاسترين مخاطب، نسل انسان است. «إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِيهِ ما تَعْبُدُونَ»
4- موعظه در آستانهى مرگ، آثار عميقى دارد. «إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ»
5- پدران بايد نسبت به آيندهى دينى فرزندان خويش، توجّه داشته باشند. حتّى فرزندان انبيا در معرض خطر بىدينى هستند. «ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي»
6- همه انبيا، به عبادت وتسليم در برابر خداوند سفارش مىكردند. «إِلهاً واحِداً»
7- فقط در برابر فرمان خداوند، تسليم شويم. «لَهُ مُسْلِمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (133)
شأن نزول: جمعى از يهود گفتند: آيا ندانستهاى كه يعقوب عليه السلام در حين موت پسران خود را به دين يهوديت وصيت نمود؛ حق تعالى در رد
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 262
قول آنها آيه شريفه نازل فرمود:
أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ: (استفهام انكارى و «ام» منقطعه) آيا شما حاضر بوديد بلكه حاضر نبوديد، إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ: آن هنگام كه آمد يعقوب عليه السلام را مرگ و در آن حال وصيت نمود به فرزندان خود، پس از كجا دانستيد و دعوى مىكنيد كه وصيت او به اولاد خود به دين يهوديت بود. نزد بعضى خطاب به مؤمنين است، يعنى شما حاضر نبوديد نزد وصيت يعقوب، إِذْ قالَ لِبَنِيهِ: زمانى را كه فرمود يعقوب عليه السلام پسران خود را، ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي: چه چيز مىپرستيد و ستايش مىكنيد بعد از من. و اين را به جهت آن گفت كه اهل آن زمان بعضى بتپرست و جمعى آتشپرست بودند. يعقوب عليه السلام تذكر داد و انديشه نمود كه مبادا فرزندان او مايل شوند به آن. قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ: گفتند در جواب: پرستش و ستايش مىكنيم خداى تو را، وَ إِلهَ آبائِكَ: و خداى پدران تو، إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ: ابراهيم و اسمعيل و اسحق، إِلهاً واحِداً: خدائى را كه يكتا و يگانه است و عبادت را خاصه ذات سبحانى بجاى آريم. وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ: و حال آنكه ما خداى يكتا را تسليم هستيم به اوامر او، و منقاد باشيم به اطاعت او.
تنبيه: در آيه شريفه اشارتى است:
1- دال است بر استحباب وصيت و ترغيب در آن، زيرا حق تعالى مدح فرموده حضرت ابراهيم و يعقوب عليهما السلام را بر وصيت كه به اولاد خود نمودند.
2- حضرت ابراهيم و يعقوب عليهما السلام با آنكه دانستند در عقب ايشان پيغمبرانى خواهند بود كه هادى ذريه ايشان باشند و نگذارند مردم در ضلالت افتند، با وجود بر اين اولاد خود را به دين اسلام و توحيد و طريق حق وصيت نمودند و كار آنها را معطل نگذاشتند؛ پس چگونه مىشود و متعقل باشد كه بدون وصيت حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلم از دنيا برود و كار امت را مهمل گذارد با آنكه مىدانست كه بعد از او پيغمبرى
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 263
مبعوث نخواهد بود، و از خداوند حكيم اين امر محال است.
نعم ما قيل:
قبل تعيين وصى و وزير
من راى فات نبىّ و هجر
3- مراد از اب در آيه: وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ لِأَبِيهِ*، عمّ او باشد؛ زيرا در اين آيه شريفه اطلاق اب شده بر اسماعيل، و حال آنكه اسمعيل عموى پسران يعقوب بوده پس (آذر) عموى حضرت ابراهيم عليه السلام بود و پدرش به اتفاق مفسرين و مورخين «تارخ» نام داشت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (133)
ترجمه
آيا بوديد نگهبانان وقتى كه فرا رسيد يعقوب را مرگ هنگاميكه گفت مر پسرانش را چه خواهيد پرستيد بعد از من گفتند ميپرستيم خداى تو و خداى پدران تو ابراهيم و اسماعيل و اسحق را كه خداوند يگانه است و ما براى او منقادانيم..
تفسير
استفهام انكارى است يعنى در زمان وفات حضرت يعقوب نبوديد كه مشاهده نمائيد سؤال و جواب او و فرزندانش را گفتهاند يهود بحضرت رسول (ص) عرض كردند كه حضرت يعقوب در روز وفاتش بفرزندانش وصيت فرمود كه باقى باشند بكيش يهوديت پس اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر آنكه آنحضرت ميخواست از آنها اقرار بگيرد بر توحيد و ثابت نمايد ايشانرا بر اسلام و دين حق و عياشى از حضرت باقر (ع) روايت نموده است كه اين سنت جارى شد در قائم و ظاهرا مراد آنست كه هر نبى و وصى از آنزمان اينوصيت و مقاوله را در روز فوت با اولاد خود كرده و ميكند و اينكه حضرت اسماعيل را پدر خواندهاند با آنكه او عم حضرت يعقوب بوده گفتهاند براى آنستكه عرب بعمو اطلاق پدر ميكنند چنانچه بجد هم پدر ميگويند بملاحظه احترام آنها و در حديث است كه عمو بمنزله پدر است و ممكن است از باب تغليب باشد چون اسحق و ابراهيم پدر و جد يعقوب عليهم السلامند باسماعيل هم ضمنا اطلاق پدر نمودهاند براى عظمت مقام آن حضرت و اين قبيل اطلاقات در كلام عرب و عجم شايع است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَم كُنتُم شُهَداءَ إِذ حَضَرَ يَعقُوبَ المَوتُ إِذ قالَ لِبَنِيهِ ما تَعبُدُونَ مِن بَعدِي قالُوا نَعبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبراهِيمَ وَ إِسماعِيلَ وَ إِسحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ (133)
(بلكه آيا شما حاضر بوديد هنگامي که يعقوب مشرف بمرگ بود پس فرزندان خود را گفت که چه چيز را از بعد من پرستش ميكنيد! گفتند خداي تو و خداي پدران تو ابراهيم و اسمعيل و اسحق را که خداي واحد است عبادت ميكنيم و ما نسبت باو تسليم شوندگانيم) «ام» براي اضراب و انكار است و ظاهر اينست که خطاب بيهود باشد و آيه ردّ بر ادعايي است که آنان مينمودهاند و حال آنكه علمي به آن
1- مجلد سوم ص 48- 50
جلد 2 - صفحه 207
نداشته و حاضر و شاهد نبودهاند، و شهداء جمع شاهد بمعني حاضر است.
ما تَعبُدُونَ مِن بَعدِي ما براي استفهام است و شايد وجه اينكه ما استفهاميه که براي غير ذوي العقول است آورده و من استفهاميه نياورده، اينکه باشد که اكثر معبودهاي اهل ضلال غير ذوي العقول بودهاند و شايد وجهش اينکه باشد که ما شامل هر دو يعني ذوي العقول و غير آنها ميشود.
نَعبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبراهِيمَ وَ إِسماعِيلَ وَ إِسحاقَ در آيه اطلاق اب بر عم شده است زيرا اسمعيل عموي يعقوب بوده و تعبير پدر از او شده است و اينکه حجتي است براي ما درباره آزر که عموي ابراهيم بوده و باين عنايت از او به اب تعبير مينموده چنانچه در محل خود متذكر خواهيم شد.
إِلهاً واحِداً نصب الها بر حال است براي مفعول نعبد، و اينکه قسمت براي دفع توهمي است که ممكن است روي دهد که اله يعقوب غير اله آباء باشد چنانچه عبده اوثان الهه متعدده اتخاذ مينمودند.
وَ نَحنُ لَهُ مُسلِمُونَ مسلمون بمعني تسليم شوندگان نسبت باوامر الهي است يعني علاوه بر اينكه او را پرستش ميكنيم پرستش و عبادت ما مطابق با دستورات و شرايعي است که بوسيله پيغمبران الهي بما ابلاغ ميشود و ما نسبت بآن اوامر و شرايع سر تسليم فرود آورده و از پيش خود و مطابق هواي نفس خود عملي انجام نميدهيم.
208
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
آیه 133
شأن نزول:
اعتقاد جمعی از یهود این بود که «یعقوب» به هنگام مرگ، فرزندان خویش را به دینی که هم اکنون یهود به آن معتقدند (با تمام تحریفاتش) توصیه کرد، خداوند در رد اعتقاد آنان این آیه را نازل فرمود.
تفسیر:
همه مسؤول اعمال خویشند- چنانکه در شأن نزول آیه خواندیم جمعی از منکران اسلام مطلب نادرستی را به یعقوب پیامبر خدا نسبت میدادند.
قرآن برای رد این ادعای بیدلیل میگوید: «مگر شما به هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید حاضر بودید» که چنان توصیهای را به فرزندانش کرد (أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ).
آری! آنچه شما به او نسبت میدهید نبود، آنچه بود این بود که: «در آن هنگام از فرزندان خود پرسید، بعد از من چه چیز را میپرستید»؟ (إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی).
آنها در پاسخ گفتند: «خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را میپرستیم خداوند یگانه یکتا» (قالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً).
«و ما در برابر فرمان او تسلیم هستیم» (وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ).
نکات آیه
۱ - توصیه یعقوب (ع) بر ملازمت فرزندانش بر آیین یهودیت، از ادعاهاى دروغین یهود (أم کنتم شهداء إذ حضر یعقوب الموت) «أم» منقطعه و متضمن معناى استفهام انکارى است. «شهداء» جمع شهید و به معناى حاضران مى باشد و خطاب متوجّه یهودیان است. بنابراین «أم کنتم شهداء ...»; یعنى، شما یهودیان به هنگام مرگ یعقوب حضور نداشتید. (پس چگونه ادعا مى کنید که او فرزندانش را به پایدارى در آئین یهود سفارش کرد؟)
۲ - یعقوب، داراى پسرانى چند (إذ قال لبنیه) برداشت فوق، از جمع آوردن کلمه «بنیه» استفاده شده است.
۳ - پسران یعقوب(ع) در زمان حیات او، انسانهایى موحد و پرستشگر خداى یکتا بودند. (إذ قال لبنیه ما تعبدون من بعدى) برداشت فوق از قید «من بعدى» استفاده شده است.
۴ - یعقوب(ع)، نگران باورهاى دینى فرزندانش پس از مرگ خویش و نبودنش در میان آنان (إذ قال لبنیه ما تعبدون من بعدى)
۵ - امتها، در خطر ارتداد پس از مرگ پیامبرانشان (إذ حضر یعقوب الموت إذ قال لبنیه ما تعبدون من بعدى)
۶ - یعقوب(ع) در آستانه مرگ، فرزندانش را به ملازمت توحید دعوت نمود و به یکتا پرستى وصیت کرد. (إذ قال لبنیه ما تعبدون من بعدى)
۷ - فرزندان یعقوب، او را بر ملازمت به پرستش خداى بى همتا و تسلیم بودن در برابرش مطمئن ساختند. (قالوا نعبد ... إلهاً وحداً)
۸ - ضرورت توجّه به سرنوشت دینى فرزندان و لزوم احساس مسؤولیت درباره آن (إذ قال لبنیه ما تعبدون من بعدى)
۹ - موحدان باید در آستانه مرگ، بازماندگان خویش را به توحید و ملازمت بر عبادت خدا سفارش و وصیت کنند. (إذ حضر یعقوب الموت إذ قال لبنیه ما تعبدون من بعدى)
۱۰ - یعقوب، ابراهیم، اسماعیل و اسحق(ع) موحدانى پرستشگر خداى یکتا (نعبد إلهک و إله ءابائک إبرهیم و إسمعیل و إسحق)
۱۱ - باورهاى دینى پدران، داراى تأثیرى بسزا در گرایش فرزندان به آن باورها (نعبد إلهک و إله ءابائک إبرهیم و إسمعیل و إسحق إلهاً وحداً) فرزندان یعقوب با جمله اى همانند «نعبد اللّه إلهاً واحداً» مى توانستند اعتقاد توحیدى و توحید عبادى خویش را اظهار دارند. بیان آن معنا در ضمن نام بردن از ابراهیم و ... اشاره به نکاتى دارد که تأثیر پذیرى فرزندان از باورهاى پدران، از جمله آنهاست.
۱۲ - جد و عموى انسان، به منزله پدر اوست. (نعبد إلهک و إله ءابائک إبرهیم و إسمعیل) ابراهیم(ع)، جدّ یعقوب و اسماعیل عموى او بوده است و قرآن کلمه «أب» (پدر) را براى آنان به کار برده است. حقیقت یاد شده یا حکایت از آن دارد که در زبان عرب کلمه «أب» به جد و عمو نیز اطلاق مى شود و یا جدّ و عمو به منزله پدر هستند. برداشت فوق ناظر به احتمال دوم است.
۱۳ - پرستش خداى یکتا، وظیفه اى بر عهده همگان (نعبد ... إلهاً وحداً)
۱۴ - ضرورت اطاعت کامل از خدا و پرهیز از تسلیم شدن در برابر غیر او (و نحن له مسلمون) تقدیم «له» بر «مسلمون» دلالت بر حصر دارد. بنابراین جمله «نحن له مسلمون»; یعنى، فقط در برابر او تسلیم هستیم.
۱۵ - اعتقاد به خداى یگانه باید با پرستش و اطاعت کامل از او همراه باشد. (نعبد ... إلهاً وحداً و نحن له مسلمون) کلمه «تعبدون» (مى پرستید) و «نعبد» (مى پرستیم) گویاى این است که: ایمان داشتن به خداى یکتا (توحید ذاتى) کافى نبوده; بلکه باید او را تنها معبود دانسته و پرستشش کرد. جمله «نحن له مسلمون» نیز بیانگر آن است که علاوه بر پرستش خدا، از فرمانهاى او باید اطاعت کرد.
۱۶ - اعتقاد به یکتایى خدا و پرستش او، مهمترین اصل در ادیان الهى و زیر بناى دیگر اصول و احکام دین (ما تعبدون من بعدى قالوا نعبد ... إلهاً وحداً) روشن است که یعقوب(ع) از میان تمامى اصول و احکام دین، تنها پرستش خداوند را نجات بخش نمى دانست. بنابراین تنها از پرستش خدا یاد کردن (ماتعبدون) مى تواند حاکى از آن باشد که: اولا، توحید عبادى از مهمترین اصلهاست و ثانیاً، انسان با پرستش خدا، به دیگر اصول و احکام دین گرایش پیدا کرده بدانها ملتزم خواهد شد.
۱۷ - اتخاذ روشها و قالبهاى گوناگون در تبلیغ دین، امرى شایسته و نیکوست. (إن اللّه اصطفى لکم الدین فلاتموتن إلا و أنتم مسلمون ... إذ قال لبنیه ما تعبدون من بعدى) آیه قبل و آیه مورد بحث، هر دو گویاى دعوت و سفارش به توحید است; ولى هر کدام به مقتضاى حال داراى بیان و قالبى خاص و متفاوت است.
۱۸ - شرح و بیان وقایع، باید از روى علم و آگاهى باشد. (أم کنتم شهداء إذ حضر یعقوب الموت) خداوند، ادعاى یهود (وصیت یعقوب به ملازمت بر یهودیت) را با این جمله «أم کنتم ...» (شما که حضور نداشتید ...) بى اساس دانسته است و این بدان معناست که: خبر و بیان وقایع باید از روى علم و آگاهى بوده تا شایسته پذیرش باشد.
۱۹ - پیامبران، حتى فرزندانشان را به پذیرش خداى یکتا و پرستش او اجبار نمى کردند. (إذ قال لبنیه ما تعبدون من بعدى قالوا نعبد) دعوت و توصیه به یکتا پرستى با پرسش (ما تعبدون ...؟) به نبود اجبار در پذیرش دین و پرستش خداوند اشاره دارد.
روایات و احادیث
۲۰ - از امام باقر(ع) روایت شده که: «... قال تعالى فى قصة یعقوب «قالوا نعبد إلهک و إله أبائک ابراهیم و اسماعیل و اسحاق» و اسماعیل کان عمّ یعقوب (ع) و قد سماه أباً فى هذه الایة;[۱] ... خداوند در قصه یعقوب فرموده: [فرزندان یعقوب در جواب پدر ] گفتند: ما خداى تو و پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را مى پرستیم. و اسماعیل عموى یعقوب بود، در حالى که خداوند او را در این آیه، پدر خوانده است».
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): توحید ابراهیم(ع) ۱۰
- ادیان: اصول ادیان ۱۶
- ارتداد: خطر ارتداد ۵; زمینه ارتداد ۵
- اسحاق(ع): توحید اسحاق(ع) ۱۰
- اسماعیل(ع): اسماعیل(ع) عموى یعقوب(ع) ۲۰; توحید اسماعیل(ع) ۱۰
- اطاعت: اطاعت از خدا ۱۵; اهمیّت اطاعت از خدا ۱۴
- انبیا: آثار مرگ انبیا ۵; تبلیغ انبیا ۱۹; ویژگیهاى تربیتى انبیا ۱۹
- انسان: مسؤولیت انسان ها ۱۳
- پدر: آثار گرایشهاى پدر ۱۱
- تاریخ: شرایط نقل تاریخ ۱۸
- تبلیغ: تنوع در تبلیغ ۱۷; روش تبلیغ ۱۷
- تربیت: عوامل مؤثر در تربیت دینى ۱۱
- تسلیم: اجتناب از تسلیم به غیر خدا ۱۴
- توحید: اهمیّت توحید عبادى ۱۰، ۱۴; توحید ذاتى ۱۵; توحید عبادى ۶، ۷، ۹، ۱۳، ۱۵، ۱۶; توصیه به توحید ۶، ۹
- جد: جد پدرى ۱۲
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۱۶
- خبر: آگاهى در نقل خبر ۱۸; شرایط نقل خبر ۱۸
- دین: تبلیغ دین ۱۷; نفى اکراه در دین ۱۹
- عابدان: ۱۰
- عبادت: توصیه به عبادت ۹; عبادت خدا ۱۶; نفى اکراه در عبادت ۱۹
- عقیده: عقیده به توحید ۱۶
- عمل: عمل پسندیده ۱۷
- عمو: عموى پدرى ۱۲، ۲۰
- فرزند: تربیت دینى فرزند ۸; گرایشهاى فرزند ۱۱
- موحدان: ۱۰ مسؤولیت موحدان ۹
- والدین: مسؤولیت والدین ۸
- یعقوب(ع): احتضار یعقوب(ع) ۶; پسران یعقوب(ع) ۲; توحید پسران یعقوب(ع) ۳، ۷; توحید یعقوب(ع) ۱۰; توصیه هاى یعقوب(ع) ۱، ۶; دین پسران یعقوب(ع) ۴; قصه یعقوب(ع) ۲، ۳، ۴، ۶، ۷; نگرانى یعقوب(ع) ۴; یعقوب(ع) و یهودیت ۱
- یهود: ادعاهاى یهود ۱; دروغگویى یهود ۱
منابع
- ↑ قصص الأنبیاء، راوندى، ص ۱۰۵، ح ۹۸.