الأنفال ٤١
کپی متن آیه |
---|
وَ اعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاکِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَ اللَّهُ عَلَى کُلِ شَيْءٍ قَدِيرٌ |
ترجمه
الأنفال ٤٠ | آیه ٤١ | الأنفال ٤٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«خُمُس»: یک پنجم. «ذِی الْقُرْبی»: خویشاوندان. مراد بنیهاشم و بنی عبدالمطّلب است. «یَوْمَ الْفُرْقَانِ»: روز جدائی حق از باطل و ایمان از کفر. مراد روزی است که قرآن در شب آن نازل گردید (نگا: آلعمران / و فرقان / و جنگ بدر در سال دوم هجری در آن به وقوع پیوست.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
اسحق بن عمار گوید: راجع به انفال از امام صادق علیهالسلام سؤال کردم. امام پس از آن که انفال را تعریف نمود (چنان که در ابتداى این سوره مذکور گردید) چنین افزوده و فرمود: وقتى که در جنگ بدر کفار روى به فرار نهادند مسلمین سه دسته شدند عده اى از رسول خدا صلى الله علیه و آله اطراف خیمه او از وى حفاظت و حراست مینمودند.
عده اى به غارت کردن اموال پرداختند و عده اى هم در تعقیب دشمن پرداخته و اسیر مى گرفتند. وقتى که تمام غنائم و اسیران را جمعآورى نمودند انصار چشم طمع به اسیران دوخته و طالب آنان گردیدند و روى این اصل آیه ۶۷ این سوره «ما کانَ لِنَبِی أَنْ یکونَ لَهُ أَسْرى » نازل گردید که در جاى خود مذکور شده است، وقتى که اسیران و غنائم را خداوند از براى آنان مباح گردانید.
سعد بن عبادة که از محافظین پیامبر در جنگ بود به سخن درآمد و گفت: یا رسول الله ما قدرت آن را داشتیم که در جبهه جنگ رفته و دشمن را بکشیم و اسیر بگیریم و غنیمت برگیریم ولى به خاطر حراست از وجود شما در اطراف خیمه شما بودیم و انجام وظیفه مینمودیم.
پیامبر وقتى که خواستاران غنائم را کثیر و زیاد دید و در عین حال غنائم را قلیل یافت به فکر فرورفت تا این که آیه انفال نازل گردید بعد از نزول آیه مردم که طمع به غنائم بسته بودند، پراکنده شدند و چشم فروبستند و بعد این آیه نزول یافت.[۱]
تفسیر
- آيات ۵۴ - ۴۱، سوره انفال
- توضيح و تفسير مفردات و جملات آيه شريفه مربوط به خمس : (( واعملوا انما غنمتم منشى ء فان لله خمسه و للرسول ... ))
- ياد آورى امدادهاى غيبى الهى در جنگ بدر كه موجب پيروزى مسلمين گرديد
- شش دستور جنگى به سربازان اسلام
- توضيح در مورد زينت دادن شيطان ، اعمال مشركين راو تحريك آنها به جنگ با مسلمين و سپس تنها گذاشتن آنانرا
- سخن منافقين و بيمار دلانى كه در ميان اصحاب بدر بودند، درباره مسلمان مجاهد
- تبدل نعمت به نقمت و عذاب هنگامى است كه صاحبان نعمت استعداد درونى خود را از دست داده مستعد عقاب شده باشند.
- رواياتى در مورد خمس و مستحقيقن آن در ذيل آيه شريفه : (( واعملوا انما غنمتم من ... ))
- رواياتى در ذيل آيات مربوط به جنگ بدر
- اشاره به اينكه تجسم شيطان در صورتهاى انسانى ، امر محالى نيست تا استعباد شود
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «41»
بدانيد كه هر چه غنيمت گرفتيد، همانا خمس (يك پنجم) آن براى خداوند و رسول خدا و خويشاوندان (او، اهلبيت عليهم السلام) و يتيمان و بينوايان و در راهماندگان (از سادات) است، اگر به خداوند وآنچه بر بندهى خود، روز جدايى (حقّ از باطل،) روز درگيرى دو گروه (با ايمان و بىايمان در جنگ بدر) نازل كرديم، ايمان داريد و خداوند بر هر چيزى تواناست.
نکته ها
مخاطب اين آيه در هنگام نزول، كسانى هستند كه همراه پيامبر در جنگ بدر شركت كرده و با جانفشانى و از جان گذشتگى، پيروزى را بدست آوردهاند. كسانى كه اهل نماز، روزه، هجرت، جهاد و شهادت بودند و چشم اميد پيامبر به آنان بود، امّا با اين حال خداوند در اين آيه مىفرمايد: اى مجاهدان جبههى بدر، اگر به خدا و پيامبر و قرآن ايمان داريد، خمسَ غنائم را بدهيد. يعنى شرط ايمان به خدا، علاوه بر نماز و روزه و جهاد، اداى واجب يعنى خمس است.
واژهى «غنيمت» و «غرامت»، هر يك شش بار در قرآن آمده است. همان گونه كه غرامت شامل هرگونه ضرر مالى مىشود، نه فقط ضرر جنگى، غنيمت هم نه تنها درآمد جنگى، بلكه هرگونه منفعتى را در بر مىگيرد. كتب لغت مانند لسانالعرب، تاجالعروس و قاموس و مفسّران اهلسنّت از قبيل قرطبى، فخررازى و آلوسى نيز در عموميّت لغت، شك ندارند.
همچنين در مفردات راغب آمده است: به هر چيزى كه انسان بدست مىآورد، غنيمت گفته
جلد 3 - صفحه 321
شده است. در قرآن نيز لفظ غنيمت، براى غنائم غير جنگى بكار رفته است: «فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ» «1» حضرت على عليه السلام نيز مىفرمايد: «مَن اخذبها لَحق و غَنم» «2»، كسى كه به آيين خداوند عمل كند، به مقصود رسيده و بهره مىبرد.
طبق روايات و به عقيدهى شيعه، غنيمت در اين آيه شامل هرگونه در آمدى اعمّ از كسب و كار و تجارت مىشود. و نزول آيه در جنگ بدر، دليل اين نيست كه خمس تنها در غنائم جنگى باشد و اگر هم مراد از غنيمت در آيه تنها غنائم جنگى باشد، بايد گفت: يك مورد از خمس در اين آيه آمده و موارد ديگر در روايات مطرح شده است.
خمس، در روايات نيز از اهميّت ويژهاى برخودار است، از جمله اينكه هر كس خمس مالش را نپردازد، مالش حلال نمىشود و نمىتواند در آن تصرّف كند.
فقها، خمس را در هفت چيز واجب مىدانند: 1. سود و منفعت كسب و درآمد ساليانه، 2. گنج، 3. معادن، 4. گوهرهايى كه از غوّاصى به دست مىآيد، 5. مال حلال مخلوط به حرام، 6. زمينى كه كافر ذمّى از مسلمان بخرد، 7. غنيمت جنگى. «3»
بسيار روشن است كه خداوند نياز به خمس ندارد، بنابراين سهم خدا، براى حاكميّت قانون خدا و ولايت رسول، تبليغات و رساندن نداى اسلام به گوش جهانيان، نجات مستضعفان و جلوگيرى از مفسدان است.
برپايهى روايات، سهم خدا در اختيار رسول و سهم رسول پس از او، در اختيار امام است. «4»
و اين سه سهم در زمان غيبت امام، در اختيار نوّاب خاص و يا نوّاب عام او يعنى مجتهد جامع الشرايط و مرجع تقليد قرار داده مىشود. «5»
«ذى القربى»، به دليل روايات بسيار از شيعه «6» و نيز برخى روايات اهلسنّت، همهى بستگان پيامبر صلى الله عليه و آله نيستند، بلكه مراد، امامان اهلبيت عليهم السلام مىباشند كه مقام امامت ورهبرى دارند و خمس، متعلّق به رهبر و حكومت اسلامى است، نه فاميل پيامبر.
«1». نساء، 94.
«2». نهجالبلاغه، خطبه 120.
«3». براى توضيح بيشتر به توضيح المسائل مراجعه كنيد.
«4». تفسير صافى.
«5». تفسير نمونه.
«6». تفسير نورالثقلين و كافى، ج 1، ص 544.
جلد 3 - صفحه 322
علاوه بر روايات، قرار گرفتن ذىالقربى، در رديف «للّه و للرسول» به خصوص با حرف «لام»، نشانهى آن است كه ذىالقربى افراد خاصّى هستند كه در خط خدا و رسولند.
از مصارف ديگر خمس در روايات، مساكين و در راه ماندگان از سادات بنىهاشم است، چون گرفتن زكات بر فقراى سادات حرام است، پس بايد از طريق خمس، نيازهاى آنان تأمين شود. «1» در واقع اسلام براى برطرف كردن محروميّتهاى جامعه، دو چيز را واجب كرده است: يكى زكات كه مربوط به همهى فقراى جامعه مىباشد و ديگرى خمس كه بخشى از آن مخصوص فقراى سادات است و خمس و زكات به اندازهى نياز سال فقرا به آنان پرداخت مىشود، نه بيشتر.
امام رضا عليه السلام فرمودند: «تصميمگيرى در مقدار سهم براى هر يك از موارد ششگانهى ذكر شده در آيه، با امام است». «2»
پیام ها
1- پرداخت خمس واجب است، گرچه درآمد و غنائم كم باشد. «غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ»
2- حال كه با نصرت الهى در «بدر» پيروز شديد، حقّ خدا و رسول و اهلبيت عليهم السلام و خمس غنائم را بپردازيد. غَنِمْتُمْ ... فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ
3- اسلام، مالكيّت اشخاص حقوقى را پذيرفته است. «لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى»
4- محروميّت زدايى، از برنامههاى اسلام است و بايد از ثمرهى جهاد و غنائم به سود فقرا گام برداشت. «وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ»
5- ايمان، عامل عمل به وظيفه و ايثار است. لِلَّهِ خُمُسَهُ ... إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ
6- دل كندن از مال، آن قدر دشوار است كه گاهى رزمندگان هم در آن مىمانند.
غَنِمْتُمْ ... إِنْ كُنْتُمْ ...
7- نشانهى ايمان كامل، خمس دادن است. بعد از بيان ايمان، عبادت، هجرت و جهاد مىفرمايد: لِلَّهِ خُمُسَهُ ... إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ ... بنابراين خمس، واجب دائمى و
«1». تفسير مجمعالبيان، وسائل، ج 6، كتاب الخمس.
«2». تفسير صافى.
جلد 3 - صفحه 323
مستمرّ است، نه موسمى و موقّت، چون شرط ايمان است.
8- عبوديّت، رمز دريافت معارف الهى است وپيامبراكرم صلى الله عليه و آله، بندهى خالص خدا بود. «وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا»
9- وجود پيامبر ميان مسلمانان، عامل يارى خداوند و پيروزى آنان است. «ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ»
10- امداد الهى در جنگ بدر، حقّانيّت اسلام را روشن كرد، «يَوْمَ الْفُرْقانِ» و نمودى از قدرت خداوند بود. «وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (41)
جلد 4 صفحه 343
بعد از آن حكم غنايم را بيان فرمايد:
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ: و بدانيد اى مؤمنان اينست و جز اين نيست آنچه غنيمت گرفتيد از كافران به قهر از هرچه اسم شىء بر آن اطلاق شود حتى ريسمان و چوب، فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ: پس بتحقيق مر خداى راست پنج يك آن، وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى: و براى پيغمبر و براى خويشان پيغمبر كه بنى هاشم و بنى عبد المطلباند، وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ: و يتيمان سادات و فقرا و غرباى ايشان.
تنبيه: در كنز العرفان فرمايد: در اين آيه سه بحث است:
بحث اول- غنيمت در اصل به معنى فايده و نفع است. و نزد اصحاب ما و شافعيه آنچه از كفار بدون قتال اخذ شود فىء، و با قتال غنيمت باشد، و اين از حضرت باقر و صادق عليهما السّلام مروى است. همچنين بنابر فتواى اماميّه:
فىء مخصوص به امام عليه السّلام است و از غنيمت اخراج خمس، و باقى متعلق به كسانى است كه در جهاد حاضر بودهاند. و به اجماع اماميه خمس واجب است در هفت چيز: 1- فوائد از ارباح تجارات و زراعات و صناعات كه زائد باشد بر مؤته سال. 2- گنج. 3- معادن. 4- غوص. 5- مال حلال مختلط به حرام. 6- زمينى كه كافر ذمى از مسلمان بخرد. 7- غنيمت دار الحرب. و جمهور عامه آن را تخصيص دادهاند به مأخوذات از دار الحرب. و شافعى خمس را در معدن طلا و نقره واجب داند فقط. و نزد ابى حنيفه مخصوص است به منطبع. «1» لكن حق تعميم خمس است در امور مذكوره، بنا به روايات صحيحه
«1» يعنى طلا و نقره مسكوك.
جلد 4 صفحه 344
وارده از ائمه هدى سلام اللّه عليهم. و لفظ شىء گرچه عام و دالّ است بر وجوب خمس هر چه غنيمت بر آن صادق باشد حتى نخ و سوزن، و حال آنكه اماميه شرط نصاب فرمودهاند در كنز و معدن و غوص، زيرا بيان ائمه معصومين مخصّص و حاضر آن است. «1» بحث دوم- تقسيم خمس- نزد اماميه شش قسمت شود. سهمى براى خدا و سهمى براى رسول، اين دو سهم با سهم ذى القربى براى امام عليه السّلام است در زمان حضور؛ و در زمان غيبت به نواب خاص، بعد به نواب عام يعنى مجتهدين جامع الشرايط مىرسد. سه سهم ديگر متعلق به يتيمان و فقراء و غرباء سادات است و ديگران با آنها شريك نيستند، زيرا خداى تعالى حرام فرموده بر سادات صدقات را، زيرا اوساخ مردم است، و در عوض، خمس را براى ايشان مقرر فرموده. و مراد از ذى القربى بنى هاشم و بنى عبد المطلباند نه بنى عبد الشمس و بنى نوفل لقوله عليه السّلام: انّ بنى عبد المطّلب ما فارقونا فى جاهليّة و لا اسلام و بنو هاشم و بنو عبد المطّلب شىء واحد. بعد امام تشبيك اصابع فرمود، يعنى انگشتان مبارك را داخل يكديگر نموده و فرمود: بنى هاشم و بنى عبد المطلب متصل و مختلطند به يكديگر.
بحث سوم- توكيدات آيه شريفه كه در هيچ آيهاى واقع نشده؛ چه در دو موضع مؤكّد به حرف انّ مىباشد، به علاوه مصدّر به امر به علم كه متضمّن تحقق و تثبت است، و لذا ناسخى براى اين آيه وارد نگشته «2». خلاصه، خمس واجب، و بايد به جماعت مذكوره ادا، و بپردازيد.
إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ: اگر هستيد شما كه از روى تحقيق ايمان آوردهايد به خدا، وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا: و آنچه نازل فرموديم بر بنده ما محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از قرآن يا نصرت ملائكه و فتح و غير آن از آيات منزله، يَوْمَ الْفُرْقانِ: روز بدر كه جدا شدن حق از باطل در آن روز بود (دليل حذف مذكور
«1» يعنى فرمايشات ائمه عليهم السّلام دلالت بر آن دارند كه خمس به همين هفت مورد تعلّق مىگيرد و در سه مورد مذكوره نيز، بايد به حدّ نصاب برسد.
«2» نقل به اختصار از كنز العرفان فاضل مقداد، جزء اوّل، صفحه 248 تا 252.
جلد 4 صفحه 345
صدر آيه است زيرا مراد علم در اينجا عمل است به مقتضاى آن). يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ: روزى كه ملاقات و بهم رسند دو گروه مسلمانان و كافران، و آن روز جمعه بود هفدهم ماه مبارك رمضان سال هشتم هجرت بنابر مشهور. و از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه نزول آيه خمس نوزدهم ماه رمضان بوده، وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ: و خداوند سبحان بر همه چيز توانا و قادرى است كه فوق قدرت او قدرتى نخواهد بود، و لا جرم جمع قليل را بر لشگر كثير غالب گرداند، سيصد و سيزده نفر را بر هزار نفر.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (41)
جلد 2 صفحه 535
ترجمه
و بدانيد كه آنچه را غنيمت برديد از چيزى پس بتحقيق از براى خدا است پنج يك آن و از براى پيغمبر و از براى صاحب قرابت و يتيمان و درماندگان و مسافران محتاج اگر باشيد كه ايمان آورديد بخدا و آنچه فرستاديم ما بر بنده خود روز امتياز روز كه بهمرسيدند آندو جماعت و خدا بر هر چيزى توانا است.
تفسير
غنيمت مطلق بهره و فائده است و بيشتر در اموالى كه از كفار بدست مسلمانان ميرسد در جنگ با آنها باذن پيغمبر (ص) يا امام (ع) اطلاق ميشود و اين قدر متيقّن از غنيمت و مورد وجوب خمس است و بنظر حقير شامل ميشود چهار مورد ديگر را از موارد وجوب خمس كه فوائد كسب اعمّ از تجارت و فلاحت و صناعت و غيرها باشد و معدن و كنز و غوص كه بر همه اين موارد اطلاق غنيمت ميشود بلكه در بعضى از موارد از قبيل يافتن گنج و هبه و هديه و ميراث غير مترقب صدق غنيمت اظهر است اگر چه هر يك از موارد شرائط مخصوصه داشته باشد بلى در زمينى كه ذمّى خريدارى مينمايد و مال مخلوط بحرام خمس بمقتضاى روايات ثابت شده و اطلاق غنيمت بر آندو نميشود و إثبات شىء نفى ما عدا نمىكند و شايد لفظ من شىء در آيه شريفه اشاره باين تعميم باشد نه قليل و كثير كه گفتهاند در هر حال در اين هفت مورد كه ذكر شد خمس بايد از مال خارج شود و مالك مخيّر است ميان اداء عين و قيمت و از اسناد غنيمت اوّلا بمسلمانان و اختصاص خمس آن ثانيا بخدا و پيغمبر و ساير مصارف استفاده ميشود كه مسلمانان در رتبه اولى مالك ميشوند و در رتبه ثانيه از ملكشان خارج و داخل در ملك مصارف مذكوره ميگردد چون اگر در ابتدا مسلمانان مالك نشوند غنيمت آنها صادق نيست و اين راه ملكيّت طوليّه است كه در اوائل سوره بقره اشاره بآن شد كه حقير ابتكار و اختيار نمودهام و بنابر اين تسليم بمستحق و مصارفش بعهده مالك اول است كه غنيمت برنده مىباشد و سه سهم از آن كه راجع بخدا و پيغمبر (ص) و ذى القربى است ملك امام زمان عجل اللّه تعالى فرجه است و بايد در زمان غيبت بمجتهد جامع الشّرائط كه نائب عامّ آنحضرت است تسليم شود چون ولىّ خدا و وارث پيغمبر و فرد اكمل ذى القربى و قدر متيقّن از اطلاق آن امام (ع) است و سه سهم ديگر بايد بمصرف ايتام و فقراء و مسافر محتاج از اولاد عبد المطّلب بن هاشم بن عبد مناف جدّ امجد حضرت ختمى مرتبت برسد چون بنى هاشم كه اقارب نزديك پيغمبرند همه از نسل آنحضرتند و معرّف اجلاى اين خانواده عنوان هاشمى
جلد 2 صفحه 536
است و مناط نسبت از طرف پدر است در تشكيل طائفه و در زمان حضور امام (ع) اين نصف هم بايد بآنحضرت تسليم شود تا كفالت از آنها فرموده و اگر نقيصه يا زياده باشد خود تدارك يا تصرّف فرمايد و در زمان غيبت ميتوانند اشخاص خودشان بمصرف آنها برسانند و اين خصوصيّات از روايات ائمه اطهار و فتاواى فقهاء اماميّه رضوان اللّه عليهم استفاده ميشود اگر چه بعضى از آنها محلّ خلاف باشد ولى اقوى و اشهر همانستكه بيان شد و با ظاهر آيه شريفه منافات ندارد چون آيه در مقام بيان تمام مراد نيست و آن محوّل بخاندان عصمت و طهارت شده است و اينكه عنوان يتامى و مساكين و ابن السّبيل از عناوين مذكوره مجرّد از لام كه مفيد ملكيّت است ذكر شده شايد براى اشاره بآن باشد كه مالك خارج از سه عنوانى كه قبلا نام برده شده نيست چون اين عناوين بايد از افراد ذوى القربى باشند نهايت آنكه فرد اكمل آنها كه امام (ع) است مستقل بذكر و مخصوص بسهم و ممتاز باحكام خاصّه است و اين حقّ براى ايشان در مقابل زكوة كه بر آنها حرام شده است جعل شده براى كرامت پيغمبر (ص) و ذرّيّه طاهرهاش از دخالت در اوساخ اموال كه زكوة است و در زمان غيبت بايد حاكم شرع سهم امام (ع) را كه نصف است بمصرف مرضىّ آنحضرت برساند و بنظر حقير بهترين مصارف ترويج شريعت مطهّره است و اگر كسى ايمان بخدا و آيات نازله بر پيغمبر (ص) در روز افتراق و امتياز اهل حق از باطل را داشته باشد كه آن روز تلاقى دو لشگر است در بدر نبايد طمع در خمس نمايد چون صدق مواعيد حقّ و نصرت لشگر اسلام را بكمك ملائكه نازله مشاهده نموده و ميداند كه خداوند بر هر چيزى قادر است از نصرت جمع قليل بر كثير و بركت مال بواسطه اداء خمس بيش از نقص ظاهرى آن و معصيت منافى با ايمان كامل است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
154
وَ اعلَمُوا أَنَّما غَنِمتُم مِن شَيءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي القُربي وَ اليَتامي وَ المَساكِينِ وَ ابنِ السَّبِيلِ إِن كُنتُم آمَنتُم بِاللّهِ وَ ما أَنزَلنا عَلي عَبدِنا يَومَ الفُرقانِ يَومَ التَقَي الجَمعانِ وَ اللّهُ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ (41)
و بدانيد اي گروه مؤمنين آنچه غنيمت و فائده بدست آورديد پس محققا از براي خدا پنج يك است و براي رسول و براي ذوي القربي که ائمه عليهم السلام باشند و يتيمان و فقراء و إبن سبيلهاي سادات اگر باشيد شما که ايمان آورده باشيد بخدا و بآنچه ما نازل كرديم بر بنده خود روزي که حق از باطل جدا شد روزي که تلاقي كردند دو گروه گروه مسلمين با گروه كفار و مشركين و خداوند بر هر چيزي توانا است.
اينکه آيه شريفه راجع بمسئله خمس است که يكي از كتب فقهيه كتاب خمس است و ما همين آيه شريفه را در مجلد اول اينکه كتاب صفحه 221- 223 در ذيل آيه وَ مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ در جمله انفاقات واجبه بيان كرديم که خمس مطابق مذهب شيعه بهفت چيز تعلق ميگيرد: 1- معادن ذخائر زيرزمين از فلزات و جواهرات و نفت و نمك و امثال آنها 2- كنز و آن دفينههائيست که زير زمين مخفي ميكنند و اينکه دو حد نصابش 20 دينار است که 15 مثقال صيرفي طلاي سكهدار باشد يعني قيمت مطابق اينکه مقدار باشد که كمتر از آن خمس ندارد مگر از جهت ارباح مكاسب که بيايد 3- غوص چيزهايي که از ته دريا استخراج ميكنند مثل لؤلؤ و مرجان و نحو اينها و نصابش يك دينار است 18 نخود طلاي مسكوك 4- زميني که اهل ذمّه يهود، نصاري، مجوس، از مسلمين خريداري كنند 5- مال حلال مختلط بحرام که مقدار حرامش و صاحبانش معلوم نباشد
جلد 8 - صفحه 126
6- غنائم دار الحرب مشروط بشرائط مقرره در كتب فقهيه كتاب جهاد 7- ارباح مكاسب از تجارات و صناعات و زراعات و اجارات و غير اينها از كليه استفادات بعد از وضع مئونه ساليانه خود و عيالات و مصارف مشروعه مثل زيارات و ضيافات و توسلات و امثال اينها و اينکه چهار چيز حدّ نصاب ندارد.
و مصرف خمس شش سهم است سه سهم آن که سهم خدا و رسول و ذي القربي باشد سهم امامش مينامند و در دوره غيبت در تحت نظر مجتهد جامع الشرائط و اذن آن بايد مصرف شود مطابق فتواي مرجع تقليد، و سه سهم که يتامي و مساكين و ابناء سبيل باشد سهم ساداتش مينامند بهر كدام از اينکه سه طايفه داده شود كافيست مراجعه كنيد، و ما در اينکه مقام بتفسير آيه شريفه اكتفاء ميكنيم:
وَ اعلَمُوا خطاب بجميع مكلفين است تا قيامت چنانچه تمام احكام اسلامي از اينکه باب است أَنَّما غَنِمتُم مفسرين بغنائم دار الحرب تفسير كردند لكن معناي غنيمت استفاده است و ماء ما غنمتم موصوله عموم دارد بخصوص بقرينه مِن شَيءٍ تمام استفادات را ميگيرد از مذكورات، معادن، كنوز، غوص، ارباح مكاسب، غنائم دار الحرب فقط شمولش لارض مشتراي اهل ذمه و حلال مختلط بحرام معلوم نيست و بدليل خارج وجوب خمس آنها ثابت شده از اخبار فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ لام اختصاص است و اختلاف شد بين فقهاء که نحوه اختصاص چه نحوه است، بعضي گفتند لام ملكيت است و ارباب خمس بنحو اشاعه مالك هستند، بعضي گفتند نظير منذور التصدق است ملك مالك است و لكن تصرفش حرام است تا اداء خمس نكرده، بعضي گفتند مجرد حق است که ارباب خمس حقي دارند که باين مال تعلق گرفته مثل حق ديان بمال مفلس بعد الحجر و حق ديان باموال متوفي که تصرفات وارث نافذ نيست و همچنين تصرفات مفلس و حق وجه اخير است و اما بنحو اشاعه و شركت مسلما ارباب خمس تا بآنها داده نشود آثار
جلد 8 - صفحه 127
ملكيت بر آنها بار نميشود که بتوانند نقل و انتقال نمايند يا مهر عيال قرار دهند يا اگر وفات كنند بوارث منتقل شود چنانچه در مشاعات چنين است، و اما نظير منذور التصدق آنهم باطل است زيرا ارباب صدقه هيچگونه حقي بمال ندارند و اگر مالك اتلاف نمود خلف نذر كرده و بايد كفاره نذر دهد و اگر تلف شد بدون اختيار چيزي بر او نيست، بلكه وجه اخير که مالك نميتواند تصرف كند و اگر تصرف كرد تصرفش نافذ نيست و اگر تلف شد يا اتلاف كرد بذمه او تعلق ميگيرد و للرسول و البته سهم الهي را بايد داد خدمت رسول او ميداند که بچه مصرفي صرف كند نه مثل بعض عامه که گفتند مصرف كعبه بايد نمود و بعضي مصرف قشون و اسلحه گفتند، و بعضي گفتند حق خدا و پيغمبر يكي است و پنج سهم است آنهم بوفات حضرت رسالت باطل شد بدليل حديث مجعول ابي بكر (نحن معاشر الانبياء لا نورث) وَ لِذِي القُربي که مذهب اماميه است که بامام وقت بايد داد و در غيبت بنايب عامّ مجتهد جامع الشرائط و سهم خدا و رسول را هم بايد بامام داد لمكان نيابت و اينكه او ميداند بچه مصرفي صرف فرمايد و توهّم اينكه بايد دفن كرد يا وصيت نمود تا ظهور حضرت بقية اللّه (عج) توهّم فاسدي است و تضييع حق خدا و رسول و امام است، و اما عامه گفتند حق ذي القربي هم بعد از حضرت رسالت صلّي اللّه عليه و آله و سلّم باطل شد زيرا ابا بكر و عمر اينکه دو خليفه منع كردند و فعل آنها حجت است و بعضي گفتند ذي القرباي خود مالك است که صله رحم باشد وَ اليَتامي وَ المَساكِينِ وَ ابنِ السَّبِيلِ نكته- در آن سه سهم اوّلي تعبير بلام فرمود للّه و للرسول و لذي القربي و در اينکه سه سهم اخير فرمود و اليتامي و المساكين و إبن السبيل بدون ذكر لام و جهتش اينست که آن سه سهم شخصي است و اينکه سه سهم كلي است يعني روي عنوان يتيم و مسكين و إبن سبيل است بهر
جلد 8 - صفحه 128
مصداقي از اينکه عنوان داده شود كافيست بلكه لازم نيست مراعات هر سه عنوان بلكه اينکه سه سهم که عبارت از نصف خمس است بهر يك از اينکه سه عنوان داده شود كافي است.
مسئلة- مجتهد جامع الشرائط که آن سه سهم که سهم امام است بايد مصرف كند بمصرفي که قطع برضاي امام داشته باشد ولي مالك بايد يقين داشته باشد که آن مجتهد مطابق فتواي مرجع تقليد مالك مصرف ميكند و ميتوان باذن مجتهد خود مالك مصرف كند و اذن لازم نيست از خصوص مرجع تقليد باشد بلكه باذن هر مجتهدي ميتوان مصرف نمود.
إِن كُنتُم آمَنتُم بِاللّهِ معني اينکه نيست که اداء خمس فقط بر مؤمن واجب باشد زيرا احكام الهي بر سرتاسر عالم تا صفحه قيامت ثابت است بلكه مراد اينکه است که غير مؤمن خمس نميدهد و قبول ندارد بلكه ميگويند که پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم براي خويشان خود اينکه حكم را فرمود و نكته ديگر که از صريح اينکه جمله استفاده ميشود اينكه خلفاء جور مثل ابا بكر و عمر و عثمان و اتباع آنها از اهل سنّة که منكر خمس شدند مؤمن باللّه نيستند فقط شيعه اثني عشر است و بسيار تعجب است از آن ملعوني که ترويج مذهب عامه ميكند و اينکه دو خليفه را مؤمن صالح ميداند سهم امام عليه السّلام را ميگيرد و ميبلعد اگر تو معتقد بآنها هستي پس اصلا خمس را بايد منكر باشي چه رسد بسهم امام و اگر سهم امام حق است و بايد داد پس آنها را بايد مؤمن نداني نعوذ باللّه بعلاوه آنها فقط منحصر ميدانند بغنائم دار الحرب و اينکه از ارباح مكاسب ميگيرد وَ ما أَنزَلنا عَلي عَبدِنا يَومَ الفُرقانِ فرقان جدا كردن حق است از باطل و تفرقه بين اينکه دو و لذا يكي از اسامي قرآن مجيد فرقان است تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الفُرقانَ عَلي عَبدِهِ لِيَكُونَ لِلعالَمِينَ نَذِيراً فرقان آيه 1، لكن در اينجا مراد
جلد 8 - صفحه 129
جنگ بدر است که مسلمين با اينکه عده قليل و فقدان اسلحه بر مشركين با آن كثرة و زيادتي قوي چيره شدند و آنها را بقتل و اسيري و استرقاق و فرار دادند بمدد ملائكه و نصرت الهي حق از باطل جدا شد و دليل بر اينکه معني جمله بعد است که ميفرمايد يَومَ الفُرقانِ يَومَ التَقَي الجَمعانِ دو جمعيت جمعيت مسلمين و جمعيت مشركين تلاقي كردند، اشاره به اينكه اگر حق و باطل را فهميديد و ايمان آورديد بآنچه بر پيغمبر نازل شده بايد خمس را اداء كنيد و معتقد باشيد وَ اللّهُ عَلي كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ که فئه قليله غالب بر فئه كثيره شوند كَم مِن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذنِ اللّهِ بقره آيه 220.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 41)- خمس یک دستور مهم اسلامی: در آغاز این سوره دیدیم که پارهای از مسلمانان بعد از جنگ بدر بر سر تقسیم غنائم جنگی مشاجره کردند.
این آیه در حقیقت بازگشت به همان مسأله غنائم است.
در آغاز آیه میفرماید: «و بدانید هرگونه غنیمتی نصیب شما میشود یک پنجم آن، از آن خدا و پیامبر و ذی القربی (امامان اهل بیت) و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از خاندان پیامبر) میباشد» (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ).
و برای تأکید اضافه میکند: که «اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در (روز جنگ بدر) روز جدایی حق از باطل، روزی که دو گروه مؤمن و کافر در مقابل هم قرار گرفتند، نازل کردیم ایمان آوردهاید» باید به این دستور عمل کنید و در برابر آن تسلیم باشید (إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ).
و در پایان آیه اشاره به قدرت نامحدود الهی کرده، میگوید: «و خدا بر همه چیز قادر است» (وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ).
یعنی با این که در میدان بدر از هر نظر شما در اقلیت قرار داشتید و دشمن ظاهرا از هر نظر برتری چشمگیری داشت خداوند قادر توانا آنها را شکست داد و شما را یاری کرد تا پیروز شدید.
این آیه گرچه در ضمن آیات جهاد وارد شده ولی مفهوم وسیعی دارد و میگوید: هر درآمدی از هر موردی عاید شما شود که یکی از آنها غنایم جنگی است خمس آن را بپردازید.
منظور از سهم خدا چیست؟
ذکر سهمی برای خدا به عنوان «للّه»
ج2، ص155
به خاطر اهمیت بیشتر روی اصل مسأله خمس و تأکید و تثبیت ولایت و حاکمیت پیامبر و رهبر حکومت اسلامی است، یعنی همان گونه که خداوند سهمی برای خویش قرار داده و خود را سزاوارتر به تصرف در آن دانسته است پیامبر و امام را نیز به همان گونه، حق ولایت و سرپرستی و تصرف داده، و گر نه سهم خدا در اختیار پیامبر قرار خواهد داشت و در مصارفی که پیامبر یا امام صلاح میداند صرف میگردد، و خداوند نیاز به سهمی ندارد
نکات آیه
۱- پیکارگران مسلمان باید خمس غنایم جنگى به دست آمده را بپردازند. (أنما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه) از مصادیق مورد نظر براى «ما غنمتم» به دلیل وقوع آن در بین آیات جنگ، چیزهایى است که از دشمن گرفته مى شود که به آن غنایم جنگى اطلاق مى گردد.
۲- باید خمس (یک پنجم) استفاده هاى مالى، هر چند اندک باشد، پرداخت شود. (و اعلموا أنما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه) «غُنم» مصدر «غنمتم» به معناى به دست آوردن فایده است. راغب در مفردات مى گوید: غنم به معناى به دست آوردن گوسفندان بوده و سپس در مورد هر چیزى که بدان دست یافته شود، استعمال شده است ; چه در جنگ از دشمنان به دست آید و یا از طریقى دیگر. «من شىء» بیان و توضیحى است براى «ما»ى موصوله و دلالت مى کند بر اینکه باید خمس آن فایده به دست آمده، هر چند اندک باشد، پرداخت شود.
۳- ضرورت توجه به حکمِ شرعى غنایم در کنار مسایل جنگ و جهاد (و اعلموا أنما غنمتم من شىء)
۴- غنیمتهاى جنگ و دیگر استفاده هاى مالى، بجز خمس آن، از آنِ غنیمت گیرنده و استفاده برنده است. (و اعلموا أنما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه)
۵- خمس غنایم جنگ و دیگر درآمدها از آنِ خدا و پیامبر(ص) و خویشان اوست. (فأن للّه خمسه و للرسول و لذى القربى) «ذى القربى» به معناى خویش است و چون خویشى یک معناى اضافى است با قراین کلامى روشن مى شود که خویشان چه کسى مراد است. در اینجا مراد از «ذى القربى» به دلیل کلمه «الرسول»، خویشان پیامبر(ص) هستند. در حقیقت «ال» در «القربى» جانشین مضاف إلیه است ; یعنى: للرسول و لذى قرباه.
۶- یتیمان، مساکین و در راه ماندگان، باید از خمس غنایم و دیگر درآمدها بهره مند شوند. (و الیتمى و المسکین و ابن السبیل)
۷- یتیمان، مساکین و در راه ماندگان در صورتى مى توانند از خمس استفاده کنند که از وابستگان پیامبر(ص) باشند.* (و الیتمى و المسکین و ابن السبیل) برداشت فوق مبتنى بر این است که «ال» در «الیتامى» و ... جانشین مضاف إلیه باشد ; یعنى یتامى الرسول و ... .
۸- پذیرش مالکیت اشخاص حقوقى در اسلام (و لذى القربى و الیتمى و المسکین)
۹- برطرف سازى نیاز نیازمندان از اهداف مسائل اقتصادى در اسلام (و لذى القربى و الیتمى و المسکین و ابن السبیل)
۱۰- پرداخت خمس غنیمتها و دیگر استفاده هاى مالى، نشان ایمان به خدا و ایمان به پیروزى آفرینى خدا در جنگ بدر است. (فأن للّه خمسه و للرسول ... إن کنتم ءامنتم باللّه و ما أنزلنا على عبدنا) مراد از «ما أنزلنا ... » مى تواند همان امدادهاى غیبى الهى باشد که مسلمانان در پرتو آن به پیروزى در جنگ بدر دست یافتند.
۱۱- آزمودن مسلمانان در ادعاى ایمانشان به خدا و آیات او منشایى براى تشریع دستور خمس (و اعلموا أنما غنمتم) برداشت فوق ناظر بر این اساس است که جمله «و اللّه على کل شىء قدیر» ناظر به لزوم پرداخت خمس باشد. یعنى این فرمان نه از آن روست که خداوند نیازمند اموال شماست و بر رفع نیاز بینوایان توانا نیست، بلکه هدف از این فرمان اولا تمایز مؤمنان راستین از غیر ایشان است و ثانیا این است که نیاز نیازمندان هر جامعه توسط همان جامعه تأمین شود.
۱۲- مسلمانان داراى زمینه هایى براى تخلف از دستور خمس و رساندنش به صاحبان آن (و اعلموا أنما غنمتم من شىء ... إن کنتم ءامنتم) از اینکه پرداخت خمس نشانه ایمان به خدا و آیات او دانسته شده و به این وسیله مورد تأکید قرار گرفته، برداشت فوق به دست مى آید.
۱۳- خداوند به برکت وجود پیامبر(ص) مسلمانان را در جنگ بدر یارى کرد و آنان را به پیروزى رسانید. (و ما أنزلنا على عبدنا) با توجه به اینکه آیات ۹ تا ۱۲ همین سوره امدادهاى الهى را شامل همه پیکارگران بدر دانست و این آیه پیامبر(ص) را محط نزول امدادها شمرد، معلوم مى شود وجود پیامبر(ص) در نزول امدادها دخالت فراوانى داشته است.
۱۴- پیامبر(ص) بنده کامل خداوند و داراى مقامى بس ارجمند در پیشگاه او (و ما أنزلنا على عبدنا) مراد از «عبدنا» پیامبر اکرم (ص) است و توصیف خداوند از او به «بنده ما»، اشاره به خلوص کامل وى در بندگى خداوند دارد.
۱۵- جنگ بدر، میدان رویارویى جبهه ایمان و کفر، صحنه تمایز حق و باطل و ثبوت حقانیت پیامبر(ص) (یوم الفرقان یوم التقى الجمعان) ال در «الفرقان» براى عهد است و اشاره به جنگ بدر دارد. و فرقان یعنى چیزى که به وسیله آن بین دو یا چند چیز تمایز داده مى شود. خداوند از آن رو جنگ بدر را فرقان نامید که در آن نبرد، على رغم وجود شرایط پیروزى براى مشرکان، مسلمانان پیروز شدند و این نشانه اى بود براى حقانیت پیامبر(ص) و دین اسلام.
۱۶- تمایز حق از باطل با امدادهاى ویژه خداوند در جنگ بدر نمودى از قدرت مطلقه او (یوم الفرقان یوم التقى الجمعان و اللّه على کل شىء قدیر) برداشت فوق بر این مبناست که جمله «و اللّه ... » ناظر به «یوم الفرقان» بودنِ جنگ بدر باشد.
۱۷- خداوند توانا بر انجام هر کار و داراى قدرتى مطلق (و اللّه على کل شىء قدیر)
۱۸- یارى رسیدن به مسلمانان در جنگ بدر و به پیروزى رساندن آنان نمودى از قدرت مطلقه خداوند (و ما أنزلنا على عبدنا ... و اللّه على کل شىء قدیر) جمله «و اللّه ... » مى تواند ناظر به تمام حقایقى باشد که در آیه مورد بحث مطرح شده است که از جمله آنها امدادهاى خداوند در جنگ بدر است که «و ما أنزلنا ... » دلالت بر آن دارد.
۱۹- رفع نیازهاى جامعه ایمانى از سوى خود مسلمانان، منشأ تشریع خمس، نه ناتوانى خداوند بر تأمین آن نیازها (و اعلموا أنما غنمتم من شىء ... و اللّه على کل شىء قدیر)
روایات و احادیث
۲۰- عن أبى جعفر(ع) فى قول اللّه عز و جل: «و اعلموا انما غنمتم من شىء فأن للّه خمسه و للرسول و لذى القربى» قال: هم قرابة رسول اللّه(ص) ... .[۲] از امام باقر (ع) درباره آیه «و اعلموا انما غنمتم من شىء ... و لذى القربى» روایت شده است که مراد از «ذى القربى» خویشان رسول خدا(ص) هستند ... .
۲۱- احمد بن محمد بن أبى نصر عن الرضا(ع) قال: سئل عن قول اللّه عز و جل: «و اعلموا انما غنمتم من شىء فان للّه خمسه و للرسول و لذى القربى» فقیل له: فما کان للّه فلمن هو؟ فقال: لرسول اللّه (ص) و ما کان لرسول اللّه (ص) فهو للامام فقیل له: أرأیت إن کان صنف من الاصناف اکثر و صنف اقل ما یصنع به؟ قال: ذلک إلى الامام ... .[۳] احمد بن محمد بى ابى نصر گوید: از امام رضا(ع) درباره قول خداى عز و جل «و اعلموا انما غنمتم ... » سؤال شد که آنچه (از خمس) براى خداست از آن کیست؟ فرمود: از آن رسول خدا(ص) و آنچه از آنِ رسول خداست از آن امام است. به امام گفته شد، اگر صنفى از اصناف (مورد مصرف خمس) بیشتر و یا صن---فى کمتر بودند، چه باید کرد؟ فرمود: اختیار آن با امام است ... .
۲۲- عن حکیم مؤذن بن عیسى قال: سألت أبا عبداللّه (ع) عن قول اللّه عز و جل: «و اعلموا انما غنمتم من شىء ... » ... قال: هى و اللّه الافادة یوما بیوم ... .[۴] حکیم مؤذن بن عیسى گوید: از امام صادق(ع) درباره آیه «و اعلموا انما غنمتم من شىء .. » سؤال کردم، فرمود: ... به خدا سوگند آن (غنیمت) درآمد روز به روز است ... .
۲۳- عن احدهما علیهماالسلام فى قول اللّه ع--ز و جل: «و اعلموا انما غنمتم ... و لذى القربى و الیتامى و المساکین و ابن السبیل» قال: ... و خمس ذى القربى لقرابة الرسول و الامام، و الیتامى یتامى آل الرسول و المساکین منهم، و ابناء السبیل منهم فلایخرج منهم إلى غیرهم.[۵] از امام باقر یا امام صادق (علیهماالسلام) درباره قول خداى تعالى «و اعلموا انما غنمتم ... » روایت شده است: ... خمس ذى القربى براى خویشان پیامبر(ص) و امام است. و مقصود از «یتامى و مساکین و ابناء السبیل» یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان از آل رسول خدا(ص) هستند و از آنان خارج نیست و به دیگران نمى رسد.
۲۴- عن النبى (ص): ... ان عبدالمطلب سنّ فى الجاهلیة خَمس سنن أجراها اللّه فى الاسلام ... و وجد کنزاً فاخرج منه الخمس و تصدق به فانزل اللّه تعالى «و اعلموا انما غنمتم من شىء فأن اللّه خمسه ... ».[۶] از رسول خدا(ص) روایت شده است: ... عبدالمطلب در جاهلیت پنج سنت قرار داد که خداوند آنها را در اسلام جارى کرد ... و (دیگر اینکه) گنجى پیدا کرد و خمسش را خارج نمود و آن را صدقه داد پس خداوند این آیه را نازل کرد «و اعلموا انما غنمتم من شىء ... ».
۲۵- عن أبى جعفر(ع): ... لیلة سبع عشرة من شهر رمضان هى لیلة التقاء الجمعین لیلة بدر ... .»[۷] از امام باقر(ع) روایت شده است: ... شب هفدهم ماه رمضان، شب بدر و شب روبرو شدن سپاه اسلام و سپاه کفر است ... .
موضوعات مرتبط
- ابنخالسبیل: تأمین ابنخالسبیل ۶، ۷
- احکام:۱، ۲، ۳، ۵، ۶، ۷
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱۳، ۱۵، ۱۶، ۱۸
- اقتصاد: تعدیل اقتصادى ۶، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۹ ; فلسفه نظام اقتصادى ۹ ; مشمولان تأمین اقتصاد ى ۷
- امتحان: ابزار امتحان ۱۱
- انحراف: زمینه انحراف اجتماعى ۱۲
- ایمان: به آیات خدا ۱۱ ; ایمان به خدا ۱۰، ۱۱ ; متعلق ایمان ۱۰ ; نشانه هاى ایمان ۱۰
- باطل: تشخیص باطل ۱۵، ۱۶
- جامعه: تأمین نیازهاى جامعه دینى ۱۹
- جهاد: اهمیت جهاد ۳
- حق: تشخیص حق ۱۵، ۱۶
- خدا: امداد خدا ۱۳، ۱۶ ; قدرت خدا ۱۶، ۱۹ ; محدوده قدرت خدا ۱۷ ; نشانه هاى قدرت خدا ۱۸
- خمس: اجتناب از اداى خمس ۱۲ ; احکام خمس ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷ ; اداى خمس ۱۰ ; خمس غنایم خمس ۱، ۵، ۱۰ ; شرایط استفاده از خمس ۷ ; فلسفه خمس ۱۱، ۱۹ ; مالک خمس ۵ ; مصارف خمس ۶، ۷
- شخصیت حقوقى: مالکیت شخصیت حقوقى ۸
- عبودیت: اهمیت عبودیت ۱۴
- غزوه بدر: آثار غزوه بدر ۱۵ ; امداد در غزوه بدر ۱۳، ۱۶ ; پیروزى غزوه بدر ۱۰، ۱۳، ۱۸
- غنایم: احکام غنایم ۱، ۳، ۴، ۶ ; اهمیت غنایم ۳ ; مالک غنایم ۴
- مالکیت: احکام مالکیت ۸
- مجاهدان: مسلمان ۱
- محمد(ص): اموال ذویخالقرباى محمد(ص) ۵ ; اموال محمد(ص) ۵ ; برکت محمد(ص) ۱۳ ; حقانیت محمد(ص) ۱۵ ; حقوق ذویخالقرباى محمد(ص) ۷ ; عبودیت محمد(ص) ۱۴ ; مقامات محمد(ص) ۱۴
- مساکین: تأمین مساکین ۶، ۷
- مسلمانان: امتحان مسلمانان ۱۱ ; امداد به مسلمانان ۱۳، ۱۸ ; پیروزى مسلمانان ۱۸ ; عصیان در مسلمانان ۱۲ ; مسلمانان و خمس ۱۲ ; مسؤولیت مسلمانان ۱۹
- مقربان:۱۴
- نیازمندان: تأمین نیازمندان ۹
- واجبات: مالى ۱، ۲
- یتیم: تأمین یتیم ۶، ۷
منابع
- ↑ تفاسیر على بن ابراهیم و برهان.
- ↑ کافى، ج ۱، ص ۵۳۹، ح ۲ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۵۵- ، ح ۹۹.
- ↑ کافى، ج ۱، ص ۵۴۴، ح ۷ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۵۵- ، ح ۱۰۰.
- ↑ کافى، ج ۱، ص ۵۴۴، ح ۱۰ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۵۶، ح ۱۰۱.
- ↑ تهذیب شیخ طوسى، ج ۴، ص ۱۲۵، ح ۲، ب ۳۶ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۵۷، ح ۱۰۶.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۶۴، ح ۱، ب ۱۷۶ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۵۸، ح ۱۰۹.
- ↑ خصال صدوق، ص ۵۰۸، ح ۱، باب السبعة عشر ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۱۶۰، ح ۱۱۷.