الأنفال ١٦
کپی متن آیه |
---|
وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْوَاهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ |
ترجمه
الأنفال ١٥ | آیه ١٦ | الأنفال ١٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مُتَحَرِّفاً»: کسی که از سوئی به سوئی میرود؛ در اینجا مراد کسی است که برای تاکتیک جنگی از قبیل جنگ و گریز یا به دام انداختن دشمن و غیره از برابر دشمن بگریزد و این سو و آن سو رود و یا این که به گروه دیگری از دشمن حملهور شود. «مُتَحَیِّزاً»: گراینده. از جائی به جائی رونده. مراد جنگجوئی است که عقبنشینی او به خاطر پیوستن به دیگران و رزمیدن به همراه ایشان باشد. واژههای (مُتَحَرِّفاً) و (مُتَحَیِّزاً) حال میباشند. «فِئَةٍ»: گروه. دسته. «الْمَصِیرُ»: جایگاه. محلّ بازگشت.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۹ - ۱۵، سوره انفال
- بيان آيات شريفه متضمن دستوراتى راجع به جهاد اسلامى و نهى از فرار از جنگ
- پيروزى مسلمين در جنگ بدر مرهون عنايت الهى و امدادهاى غيبى بوده است (...و ما رميت اذا رمين...)
- معناى (( الذين قالوا سمعنا و هم لا يسمعون )) و اينكه مراد از آن در آيه شريفه چه كسانى است
- بدترين جنبندگان ، كر و لالهايى هستند كه تعقل نمى كنند
- شرحى در مورد (( حيات )) و اقسام آن از نظر قرآن ، در ذيل آيه شريفه : (( استجيبوا لله وللرسول اذا دعاكم و لما يحييكم ))
- آيه شريفه ناظر به زندگى حقيقى انسان است كه اشرف واكمل از حيات دنيوى است و با علم و عمل درك مى شود
- وجوهى كه درباره مراد از آنچه رسول الله (ص ) بدان دعوت مى كند و موجب احياء است گفته شده است
- معناى (( قلب )) در قرآن كريم و توضيح درباره جمله : (( ان اللهيحول بين المرء و قبله ))
- از آنجا كه خدا مالك حقيقى تمام موجودات است و انسان به تمليك او مالك مى شود، پس خداوند ميان انسان و متعلقات او حائل و رابط است
- براى ترك اجابت دعوت پيامبر (ص ) هيچ عذرى مقبولنيست
- از آنجا كه دلها مسخر خداوند است ، غرور به خاطر تمايل قلب به صلاح و تقوا، و ياءس و نوميدى از عدم اقبال قلب به خيرات و صالحات بى مورد است
- اشاره به اينكه آيه شريفه : (( ان الله يحول بين المرء و قبله )) از جامع ترين آيات قرآنى است
- فتنه اى كه دامنه آن همه را (ظالمين وفتنه اى كه دامنه آن همه را (ظالمين و غير ظالمين )فرا مى گيرد و از آن زنهار داده شده است عبارتست از اختلاف داخلى بين امت
- معناى آيه شريفه : (( واتقوا فتنة لاتصيبن الذين ظلموا منكم خاصه )) بنابر قرائت مشهورو بنابر قرائت (( لتصيبن ))
- روزگار استضعاف و نگرانى خود و تاءييد و يارى خدا را بياد آوريد
- معناى : (( و تخونوا اماناتكم و انتم تعلمون )) در آيه شريفه كه از خيانت به خدا و رسول (ص ) نهى مى كند
- نهى از خيانت به خدا و رسول (ص ) ناظر به عمل بعضى از مسلمين بوده است كه تصميمات سرى را به دشمن اطلاع مى داده اند
- (در ذيل آيات مربوط به جنگ بدر)
- عدم اختصاص نهى از فرار از جنگ به جنگ بدر و سخن صاحب المنار در اين باره
- اشكال سخن صاحب المنار
- رواياتى در مورد شاءن نزول آيه : (( و ما رميت اذ رميت و لكن اله رمى ))
- چند روايت در معناى : (( واعملوا ان الله يحول بين المرء و قبله ))
- رواياتى در ذيل آيه شريفه : (( واتقوا فتنة لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصه ))
- چند روايت در مورد شاءن نزول آيه : (( يا ايها الذين آمنوا لاتخوفوا اللهوالرسول ... ))
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ «16»
و جز آنها كه كنارهگيريشان براى ساز و برگ نبرد مجدّد يا پيوستن به گروه ديگرى از مسلمانان باشد، هركس در روز جنگ پشت به دشمن كند، قطعاً مورد خشم خدا قرار مىگيرد و جايگاه او جهنّم است و چه بد سرانجامى است.
نکته ها
«مُتَحَرِّفاً» به معناى خود را كنار كشيدن براى تغيير تاكتيك و خسته و گمراه كردن دشمن و سپس ضربه زدن به اوست و «مُتَحَيِّزاً»، پيوستن و جاى گرفتن در كنار گروه ديگر است، آنگاه كه رزمنده احساس تنهايى و ناتوانى كند.
عبارتِ «باءَ بِغَضَبٍ»، به معناى هموار ساختن و تحمّل غضب است.
در اين آيه، براى پشت كردن به دشمن كه حرام است، دو مورد استثنا ذكر شده است: يكى
«1». نهجالبلاغه، خطبه 121.
«2». تفسير فرقان.
جلد 3 - صفحه 285
براى جا به جايى تاكتيكى «مُتَحَرِّفاً» دوم براى پيوستن به گروه ديگرى از مسلمانان و حملهى دسته جمعى «مُتَحَيِّزاً».
البتّه در بعضى تفاسير، موارد ديگرى هم ذكر شده است، مانند فرار براى اطلاعرسانى به مسلمانان، يا براى حفظ سنگر مهمتر و موقعيّت بهتر. «1» ولى اينها همه مصداق همان مورد اوّل است.
فراريان از جبهه، مورد خشم وغضب خدا قرار دارند، وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ ... فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ و از جملهى كسانى هستند كه در هر نماز از آنان برائت مىجوييم. «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» البتّه اين گناه، قابل توبه و بخشش است.
پیام ها
1- فرار از جبهه، گناهكبيره است و خداوند بر آن وعدهى قهر وعذاب داده است.
وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ ... فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ
2- عقبنشينى تاكتيكى، اشكال ندارد. «مُتَحَرِّفاً»
3- در جنگ، خدعه و فريب دادن دشمن جايز است. «مُتَحَرِّفاً»
4- همان گونه كه رفتن به جبهه مهمّ است، فرار نكردن هم مهمّ است، گاهى كسانى به جبهه مىروند، ولى با فرار، جهنّمى مىشوند. وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ ... مَأْواهُ جَهَنَّمُ
5- نصرت از سوى خداوند است، ولى بكارگيرى فنون و تاكتيكهاى نظامى و سياست جنگى هم لازم است. «مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً»
6- جايگاه فراريان از جهاد و غضب شدگان الهى، جهنّم است. «مَأْواهُ جَهَنَّمُ» (در واقع كسى كه از جهاد فرار مىكند، به دنبال مأمن و پناهگاهى است، امّا پناهگاهى جز آتش جهنّم نمىيابد.)
7- فرار از جنگ، هم ذلّت دنيوى دارد، «باءَ بِغَضَبٍ» هم عذاب اخروى، «مَأْواهُ
«1». تفسير فىظلالالقرآن.
جلد 3 - صفحه 286
جَهَنَّمُ» و فراريان عاقبتى بد در پيش دارند. «بِئْسَ الْمَصِيرُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ «16»
وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ: و هر كه پشت كند كفار را به هزيمت در آن روز، إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ: مگر در حالتى كه مايل و منحرف گردد از طرفى به طرفى به جهت حضانت، يا كرّ و فرّ براى قتال، يعنى چنان نمايد كه خصم تصور فرار و غافل شود پس باز گردد و بر او تازد؟ اين از مكايد متحسنه حرب است، أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ: يا پناه جوينده باشد به سوى گروهى از مسلمانان از ميمنه به ميسره يا بعكس تا به آنها مستعين شود. و يا مراد فئه رئيس ايشان است كه در حوائج به او رجوع كنند. حاصل آنكه هر كه بغير اين دو وجه، پشت به دشمن نمايد. فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ: پس باز گردد و مستحق شود غضبى را از خداى تعالى، وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ: و بازگشت او جهنم باشد، وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ: و بد جاى بازگشتى است جهنم.
تنبيه: صاحب كنز العرفان فرمايد: در آيه شريفه چند حكم است:
1- حرام است فرار از كفار بعد از ملتقى شدن به ايشان مگر در حالت تحرّف و تحيّز.
2- خطاب عام است در همه كفار و همه مسلمانان و خصوص سبب، مخصص نيست، چنانكه در اصول مقرر شده. «1» 3- وجوب ثبات و حرمت فرار مطلقا نيست، بلكه مقيد است به عدم زيادتى عدوّ به اندازه دو برابر مسلمين، زيرا با زيادتى ثبات جايز است نه واجب.
«1» يعنى اين حكم اختصاص به جنگ بدر ندارد.
جلد 4 صفحه 307
4- هرگاه دشمن زايد بر ضعف (دو برابر) نباشد و هلاكت متحقّق شود؛ ثبات واجب و فرار حرام است، بنابر مذهب حق به جهت عموم كريمه إِذا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا.
5- تحرّف بر قتال براى استعداد است به اينكه اصلاح سلاح خود كند يا طلب طعام و آب نمايد يا مقابل آفتاب باشد كه متأذى شود از آن و غيره. و شرط است در فئه كه صلاحيت استيجار داشته باشد، خواه قريب باشد يا بعيد، مگر بعد مفرط عرفا.
6- فرار از جهاد از جمله كبائر است به جهت توعيد به جهنم، و توبه آن عود به مركز و عزم بر قتال است. «1» تتمه واقعه بدر: چون لشگر اسلام با قلت، تقابل يافتند با لشگر كفر با كثرت، أبو جهل گفت: اينها به منزله اكله رأسى هستند، اگر عبيدها را بفرستيم ايشان را دستگير كنند. عتبة بن ربيعه گفت: آيا مدد و كمينشان را نبينى. پس عمير بن وهب را فرستاده طواف عسكر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مراجعت نموده گفت: كمينى و مددى ندارند، لكن ساكت و حاضر براى قتال، مانند افعىها زبانشان را بيرون آورند، ملجأى سواى سيوفشان نيست. أبو جهل تكذيب نمود او را. حضرت پيغام فرمود كه من كاره هستم ابتدا به حرب نمايم، مرا با عرب واگذاريد و بر گرديد. عتبه گفت: ردّ نكرد اين را قومى مگر آنكه هرگز رستگار نشد، پس شتر سرخى سوار بين دو لشگر حركت، و نهى از قتال مىنمود.
پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم او را مشاهده، فرمود: اگر خير نزد كسى باشد نزد صاحب شتر سرخ است، اگر كفار اطاعت او نمايند خير يابند؛ و عتبه خطبهاى خواند و گفت: اى معشر قريش، امروز اطاعت من و تمام عمر معصيت من كنيد، بدرستى كه حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ابن عم شماست، او را با عرب واگذاريد. أبو جهل مغضبانه گفت: ترسيدى. عتبه گفت: مثل من مىترسد؟ زود است قريش بدانند كدام ما جبون و مفسد قوم هستيم. زره را پوشيده و مقدم شد او و برادرش شيبه و پسرش وليد عرض كردند: يا محمد صلّى
«1» كنز العرفان، جلد اوّل، كتاب الجهاد، صفحه 357.
جلد 4 صفحه 308
اللّه عليه و آله و سلّم بفرست به مبارزت ما همسرهاى ما را، سه نفر انصار رفتند.
عتبه گفت: برگرديد، ما همسرهاى قريش خواستيم.
پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عبيدة بن حرث بن عبد المطلب و عم بزرگوار خود حمزه و على بن ابى طالب عليه السّلام را فرمود: طلب نمائيد حق خود را، عبيده را مقابل عتبه، و حمزه را شيبه، و على عليه السّلام را وليد مقرر نمود. عبيده حمله به عتبه به ضربتى خود او را شكافته و عتبه ضربتى به ساق او زده هر دو افتادند. شيبه حمله بر حمزه، به مضار به يكديگر را مجروح، و امير المؤمنين عليه السّلام حمله به وليد به ضربتى دست راست او را قطع كرد، ملعون با دست چپ، دست بريده را بر خود على عليه السّلام وارد آورد. حضرت فرمايد: گمان كردم آسمان به زمين افتاد از شدت ضربت او. أبو جهل ملعون گفت: عجله مكنيد، بر شما باد به اهل مدينه. ابليس هم به صورت سراقه ظاهر، علمدار لشگر كفار شد: پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دعا فرمود ملائكه به نصرت مؤمنين نازل شدند.
در منهج- مروى است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم امير المؤمنين عليه السّلام را فرمود: يا على، قبضهاى از خاك وادى به من ده. پس از دادن، حضرت فرمود: اللّهمّ شاهت الوجوه و بر روى كفار پاشيد. مؤمنان نيز جرأت نموده حمله كردند، فيروزى فتح ايشان را نائل، و اغلب صناديد مشركين به جهنم واصل شدند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ «15» وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ «16»
ترجمه
اى كسانيكه ايمان آورديد چون ملاقات نموديد آنانرا كه كافر شدند زياد و متصل بيكديگر پس مگردانيد بر آنها پشتها را
و هر كس بگرداند بر ايشان در
جلد 2 صفحه 518
آنروز پشت خود را مگر كنار گيرنده باشد براى جنگ يا پناه جوينده باشد بسوى گروهى پس بتحقيق بازگشته است بغضبى از خداوند و جايگاه او دوزخ است و بد باز- گشت گاهى است.
تفسير
ملاقات با كفار تلاقى با آنها و رسيدن است و زحف نزديك شدن بيكديگر است كم كم گويا بواسطه كثرت نمىتوانند بآزادى حركت نمايند و مراد از پشت كردن فرار است كه از معاصى كبيره شمرده شده است و در دو صورت مستثنى است يكى آنكه فرار مقدمه براى حمله باشد چون اين يكى از حيلههاى جنگى است كه فرار مىكنند براى آنكه دشمن بىپروا از آنها تعقيب نمايد ناگاه حمله مىكنند و دشمن را مستأصل مينمايند ديگر آنكه فرار براى ملحق شدن بدسته ديگر از مسلمانان باشد تا بكمك آنها موفق بجهاد شوند و عياشى ره از حضرت كاظم (ع) صورت اول را نقل نموده كه آن متحرّف است و متحيّز كسى است كه عقب نشينى كند بسوى اصحاب خودش بدون هزيمت و فرموده كسيكه هزيمت كند تا خارج شود از صف اصحابش مشمول غضب الهى شده است و بنظر حقير صورت اول شامل است كرّ و فرّ جنگى را و ادبار براى اعانت دسته ديگر از مسلمانانرا و بدست آوردن مكان بهترى را براى جنگ بلكه ميتوان گفت اين قبيل پشت كردنها فرار از جنگ نيست لذا تجويز شده است و فرار مطلقا ممنوع است و مراد از روز وقت جنگ است اگر چه شب باشد و بايد عدّه دشمن زيادتر از دو برابر نباشد چنانچه در آيات بعد ذكر ميشود انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الأَدبارَ «15» وَ مَن يُوَلِّهِم يَومَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَو مُتَحَيِّزاً إِلي فِئَةٍ فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ مَأواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئسَ المَصِيرُ «16»
اي كساني که ايمان آوردهايد زماني که ملاقات كرديد كساني را که كافر شدند يعني مقابل كفار شديد در ميدان جنگ و با آنها روبرو شديد پشت بآنها نكنيد و رو از آنها برنگردانيد که فرار از زحف يكي از گناهان كبيره است و پشت بدشمن اگر براي رفتن بمكانيست که تسلط بر آنها بيشتر است يا براي واصل شدن بمسلمين باشد که تنها جنگ نكند مانعي ندارد و اما اگر فرار باشد حرام است و خود را
جلد 8 - صفحه 89
در معرض غضب الهي در آورده و جايگاه او جهنم است و بد بازگشتي است.
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا بعضي گفتند اينکه خطاب مختص بمؤمنين در بدر بوده زيرا فرار آنها باعث زوال دين اسلام ميشد و در غير اينکه مورد حرام نيست لكن اينکه توهم فاسد است و لو شأن نزولش در آن موقع بوده و خطاب عام است شامل تمام مؤمنين ميشود و مورد مخصص نيست بلكه جملات بعد هم شاهد بر عموم است إِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا اينکه هم شامل جميع كفار ميشود و مراد از ملاقات تلاقي فئتين است براي قتال با يكديگر لذا ميفرمايد زحفا زحف اجتماع جماعت است که نزديك شده باشند براي قتال فَلا تُوَلُّوهُمُ الأَدبارَ پشت بآنها نكنيد كنايه از اينكه فرار نكنيد و در مقابل آنها ثابت قدم باشيد و ايستادگي كنيد وَ مَن يُوَلِّهِم يَومَئِذٍ دُبُرَهُ كسي که فرار كرد إِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ که بخواهد جاي ديگري اختيار كند که تسلطش بر آنها بيشتر باشد أَو مُتَحَيِّزاً إِلي فِئَةٍ که خود را بجماعتي از مجاهدين برساند که با هم همدست شوند در جهاد در اينکه دو صورت اشكالي ندارد و او را فرار از زحف نميگويند اما در غير اينکه دو صورت که فرار از زحف است فَقَد باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ باء بمعني انصراف بطرف شرّ است مثل أَن تَبُوءَ بِإِثمِي وَ إِثمِكَ مائده آيه 32، و توجه بغضب الهي يعني خود را در معرض غضب درآورده و البته كسي که مشمول غضب الهي شود وَ مَأواهُ جَهَنَّمُ جايگاه او جهنم است وَ بِئسَ المَصِيرُ بد جايگاه و بازگشتي است تنبيه- مراجعه كنيد بتواريخ و كتب ارباب سير و غزوات نبيّ اغلب موارد شيخين و من هو مثلهما فرار از زحف داشتند و فقط ايستادگي در حروب مثل علي وجود پيدا نكرده.
90
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 16)- اصولا فرار از جنگ یکی از بزرگترین گناهان در اسلام محسوب میشود به همین جهت در این آیه مجازات دردناک فرار کنندگان از میدان جهاد را با ذکر استثناهای آن شرح میدهد، میفرماید: «هر کس که به هنگام مبارزه با دشمن پشت به آنها کند (مگر در صورتی که هدف کنارهگیری از میدان برای انتخاب یک روش جنگی بوده باشد و یا به قصد پیوستن به گروهی از مسلمانان و حمله
ج2، ص139
مجدّد) چنین کسی گرفتار غضب پروردگار خواهد شد» (وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ).
همان گونه که مشاهده میکنیم در این آیه دو صورت از مسأله فرار، استثناء شده که در ظاهر شکل فرار دارد اما در باطن شکل مبارزه و جهاد.
و در پایان آیه میفرماید: نه تنها فرارکنندگان گرفتار خشم خدا میشوند، بلکه «جایگاه آنها دوزخ و چه بد جایگاهی است» (وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ).
در میان امتیازات فراوانی که علی علیه السّلام داشت و گاهی خودش به عنوان سرمشق برای دیگران به آن اشاره میکند همین مسأله عدم فرار از میدان جهاد است آنجا که میفرماید: «فانّی لم افرّ من الزّحف قطّ و لم یبارزنی احد الّا سقیت الارض من دمه»!: «من هیچ گاه از برابر انبوه دشمن فرار نکردم (با این که در طول عمرم در میدانهای زیاد شرکت جستم) و هیچ کس در میدان جنگ با من رو برو نشد مگر این که زمین را از خونش سیراب کردم».
نکات آیه
۱- جواز روى برتافتن از جبهه نبرد به منظور در اختیار گرفتن موضعى جدید علیه دشمن یا پیوستن به گروهى از همرزمان خویش (و من یولهم یومئذ دبره إلا متحرفا لقتال او متحیزا إلى فئة) «تحرف» به معناى روى گرداندن از محلى به اطراف آن محل است. بنابراین «تحرف للقتال» یعنى روى گرداندن از دشمن به منظور انتخاب جبهه اى دیگر براى نبرد. و «تحیز» به معناى جاى گرفتن است و چون به «إلى» متعدى شده معناى پیوستن نیز در آن اشراب شده است. گفتنى است مراد از «فئة» گروهى است که در آن میدان مشغول پیکار هستند.
۲- روى گردانان از جبهه نبرد جز براى اتخاذ تاکتیکهاى جدید مورد غضب الهى و مستحق جهنم (و من یولهم ... فقد باء بغضب من اللّه و مأویه جهنم و بئس المصیر) کلمه «بوء» چنانچه با حرف «باء» متعدى شود مى تواند به معناى متحمل شدن باشد. بنابراین «باء بغضب من اللّه» یعنى خشم خداوند را بر خود هموار ساخت.
۳- جهنم، جایگاهى بد و فرجامى شوم (و بئس المصیر) مخصوص به ذم، کلمه جهنم است که به قرینه فراز قبل حذف شده است، یعنى «و بئس المصیر جهنم»
۴- جهنم، جایگاه فراریان از جبهه نبرد (و من یولهم ... مأویه جهنم)
۵- جهنم، جایگاه مغضوبین درگاه خداوند (فقد باء بغضب من اللّه و مأویه جهنم)
موضوعات مرتبط
- جنگ: تاکتیک در جنگ ۱، ۲
- جهاد: احکام جهاد ۱ ; جهاد با دشمنان ۱ ; ترک مجاز جهاد ۱ ; کیفر فرار از جهاد ۲، ۴
- جهنمیان:۴، ۵
- جهنم: شومى جهنم ۳ ; موجبات جهنم ۲، ۴، ۵
- عذاب: اهل عذاب ۲
- فرجام: شوم ۳
- مغضوبان خدا:۲ کیفر مغضوبان خدا ۲ ۵
منابع