الأعراف ٢٠
کپی متن آیه |
---|
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَ قَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَا مَلَکَيْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ |
ترجمه
الأعراف ١٩ | آیه ٢٠ | الأعراف ٢١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لِیُبْدِیَ»: تا ظاهر و آشکار سازد. «وُورِیَ»: مستور شده است. پوشیده گشته است. مجهول فعل ماضی (واری) از مصدر (مُواراه) است. «سَوْآت»: جمع (سَوْءَة)، عورت. شرمگاه.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۰ - ۲۵، سوره اعراف
- معناى تمكين انسان در زمين در جمله : (( و لقد مكناكم فى الارض ))
- سجده ملائكه براى جميع بنى آدم و براى عالم بشريت بوده است .
- بيان اين كه خلقت آدم در حقيقت ، خلقت جميع بشر بوده است و اشاره بهاقوال ديگرى كه در توجيه نسبت دادن خلقت آدم به همگان گفته شده است .
- ابليس با ملائكه بوده و فرقى با آنان نداشته و او و همه فرشتگان در مقامى قرارداشتند كه آن مقام ماءمور به سجده شده است .
- بيان اينكه مراد از امتثال و تمرد در امر ملائكه به سجود براى آدم و تمرد ابليس ، امورتكوينى است .
- تكبر و خودخواهى سرچشمه تمامى گناهان است .
- ملاك برترى در تكوينيات بستگى دارد به بيشتر بودن عنايات الهى واستدلال ابليس به برترى آتش غلط بوده است .
- وجوب امتثال امر الهى از جهت اين است كه امر، امر او است و دائر مدار مصالح و جهات خيرنيست
- توضيح در مورد اينكه امر ملائكه به سجده امرى تكوينى بوده است .
- كبريا خاص خداى سبحان است و از غير او تكبر پسنديده نيست .
- درخواست مهلت از خدا توسط ابليس
- محاصره انسان توسط شيطان از چهار طرف !
- مراد از (( مخلصين (( و (( شاكرين (( كه شيطان نمى تواند ايشان را بفريبد و اشارهبه طريقه گمراه كردن شيطان
- مراد از جمله (( الّا اءن تكوناملكين (( در خطاب به آدم و هوا
- اشاره به اهمال و قصور مفسرين در بحث از شيطان و شناختن او
- چند مطلب كه بايد در بحث از مساءله شيطان و حقايق دينى و تكوينى مربوط به آن بيانشود
- ۲- مراتب مختلف موجودات مقتضاى الهى است .
- ۳- آيات مربوط به داستان سجده آدم تصويرى است از روابط بين نوع انسانى و نوعملائكه و ابليس
- بهشت قبل از هبوط بهشت برزخى بوده نه بهشت جاويدان !
- قلمرو اغوا و اضلال شيطان ، ادراك انسانى و ابزار كار او عواطف و احساسات بشرى است .
- نحوه تصرفات ابليس در ادراك انسان
- ولايت شيطان بر آدميان در ظلم و گناه و ولايت ملائكه بر آدميان در اطاعت و عبادت
- بعضى از لشكريان ابليس از جنس بشرند
- خلاصه بحث درباره شيطان و وسوسه اندازى او
- بحث عقلى و قرآنى (مناظره اى كه شارح اناجيلنقل كرده و در تورات ذكر شده كه بين ابليس و ملائكه واقع شده است )
- در آفريدن خلايق و مخصوصا كفارى كه نتيجه خلقتشان خلود در آتش است چه حكمتى است ؟
- تكليف بندگان براى خدا چه سودى دارد؟!
- چرا خداوند انسان را بدون اينكه مكلف نمايدكامل نساخت و چرا او را كامل نيافريد؟
- تكليف ابليس و ملائكه به سجده بر آدم براى چه بود و لعن و عقاب ابليس بعد ازنافرمانى چرا؟
- پاسخ به دو شبهه ديگر
- بيان و توضيح جمله : (( لايسئل عما يفعل و هم يسئلون (( از نظر فلسفه و برهان و وحى
- اشاره به ابحاث ممتدّ متكلمان اشاعره و معتزله دربارهافعال خدا
- تقسيم علوم و مدركات انسان به : علوم كاشف از خارج و علوم اعتبارى و ذهنى
- فرق بين اين دو قسم از علوم
- جميع احكام عقلى از فعل خداوند اتخاذ شده است
- اشكالاتى كه بر راءى اشاعره در احكام نظرىعقل وارد است
- جريان احكام عقلى عملى در افعال خداى تعالى
- عقل نظرى در تشخيصهاى خود درباره معارف مربوط به خدا مصيب است .
- عقل عملى : جستجوى مصالح و مفاسد و حسن و قبحافعال در احكام تشريعى
- آياتى كه جريان عقل نظرى و عقل عملى را در ناحيه پروردگار تاءييد مى كند
- بحث روايتى (رواياتى در مورد شيطان و تمرد تو از سجده بر آدم و وساوس وتصرفات او...)
- بهشت آدم از باغهاى دنيا بوده است
- رد اينكه ملائكه و شياطين به تغيير ذات خود قدرت داشته باشند و به صور مختلفه درآيند.
- دو دسته روايات مربوط به تصرفات ابليس و كيفيت تصرف او در شعور آدمى
- ماجراى شگفت انگيز گفتگوى حضرت يحيى با ابليس
- بررسى گفتگوى ابليس با پيامبران الهى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ «20»
پس شيطان، آن دو (آدم و همسرش) را وسوسه كرد تا آنچه را از زشتى (عورت) شان از آن دو مخفى بود، برايشان آشكار سازد و گفت:
پروردگارتان شما را از (خوردن) اين درخت نهى نكرده مگر براى اين كه مبادا دو فرشته شويد يا از جاودانان شويد (و حيات ابدى بيابيد).
نکته ها
شيطان، آدم و حوا را وسوسه مىكرد كه اگر از اين درخت، بخوريد، فرشته شده يا ابدى مىشويد و خداوند چون نمىخواهد شما به اين مقام برسيد، دستور داد كه از آن نخوريد.
در اينكه چرا حضرت آدم نهى خداوند را ناديده گرفت و از درخت ممنوعه خورد، ذيل آيه 21 پاسخ داده است كه نهى در اينجا عنوان كراهت دارد، نه تحريم، و مانند نهى پزشك از يك غذا براى بيمار مىباشد كه اگر بيمار آن غذا را بخورد به زحمت مىافتد و آثار و عوارض
«1». تفسير اثنىعشرى.
جلد 3 - صفحه 36
مربوط به خود را دارد، نه آنكه حرام باشد.
از امام صادق عليه السلام سؤال شد: آيا ملائكه افضل هستند يا بنىآدم؟ آن حضرت روايتى را از حضرت على عليه السلام نقل كردند. فرمود: «خداوند ملائكه را از عقل بدون شهوت و حيوانات را با شهوت بدون عقل آفريد؛ امّا انسان را با تركيبى از عقل و شهوت آفريد، اگر عقل انسان بر شهوتش غالب شود، از ملائكه برتر است و اگر شهوتش برعقلش غالب شود، از حيوانات پستتر است». «فمَن غلب عقله شهوتَه فهو خير من الملائكة و من غلب شهوته عقله فهو شرّ من البهائم». «1»
آدميزاده طرفه معجونى است
كز فرشته سرشته و از حيوان
گر كند ميل اين، شود به از اين
ور كند ميل آن، شود پس از آن
آرى خوبىها ودرجات آدميان متفاوت و داراى مراتبى است، چنانكه در ملائك نيز چنين است، پس هر انسانى را نمىتوان گفت از همهى ملائكه برتر است و يا بالعكس. «2»
خداوند، شيطان را با ماهيّتى پليد نيافريده است، بلكه او را موجودى قابل تكامل آفريد و در گذرگاه هستى هدايت كرد و اين شيطان بود كه خود را منحرف و پليد ساخت، وگرنه اگر ماهيّت او پليد بود، اشتغال به تسبيح و تقديس، كه سالها بدان مشغول بود، معنا نداشت.
همان گونه كه خداوند فرعون و ابنملجم را آنگونه خلق نكرد، بلكه آنان نيز شايستگى رشد و اعتلاى انسانى را داشتهاند، ولى به اختيار خود منحرف شدهاند. «3»
سؤال: چرا خداوند شيطان را بر انسان مسلّط كرد؟
پاسخ: رابطهى شيطان با انسان و امكان تأثير او در آدمى، بيشتر و زيادتر از تأثير غرائز حيوانى در انسان نيست. خداوند در مقابل آن غرائز، انديشه و تعقّل و وجدان را عطا فرموده و بهترين وسيلهى تعديل و تنظيم غرائز را در اختيار آدمى قرار داده است.
علاوه بر آنكه شيطان، بر انسان سلطه ندارد واراده و اختيار را از انسان نمىگيرد، چنانكه خودش مىگويد: «ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلا تَلُومُونِي
«1». وسائل، ج 15، ص 209.
«2». تفسير اطيبالبيان، ج 1، ص 512.
«3». شرحمثنوى، علّامه جعفرى، ج 5، ص 207.
جلد 3 - صفحه 37
وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ» «1» كار او كمك به غرائز حيوانى است و اگر بخواهد تأثيرى بگذارد، مجبور است با يكى از قواى درونى يعنى غرائز و توهّمات و وسوسهها وارد شود كه در مقابل آنها دو نيروى عقل و وجدان همواره انسان را به خيرات و نيكىها دعوت مىكنند. «2»
پیام ها
1- شيطان، حتّى خوبان را هم رها نمىكند. «فَوَسْوَسَ لَهُمَا» امّا هيچ سلطهاى بر مخلصين ندارد. «إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» «3»
2- نهايت كار شيطان، وسوسه است نه اجبار، نشان دادن راه انحرافى است، نه اصرار. «فَوَسْوَسَ لَهُمَا»
3- نتيجهى گناهكردن و خلاف، رسوايى است. لِيُبْدِيَ ... سَوْآتِهِما
4- رسوايى، كشف حجاب و برهنگى، از اهداف شيطان است. لِيُبْدِيَ ... ما وُورِيَ
5- شيطان از راه آرزوها، انسان را فريب مىدهد. ما نَهاكُما رَبُّكُما ... إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ (آرزوى انسان، زندگى ابدى در فضايى آرام و فرشتهگونه است، لذا شيطان گفت: اگر از آن درخت بخوريد، به آرزوى خود رسيده و زندگى دائم و به دور از مزاحمت و اضطراب خواهيد داشت، و با استفاده از غرائز و تمايل انسان به رفاه و ابديّت، او را وسوسه كرد.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ «20»
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ: پس وسوسه و دعوت به صوت خفى نمود مر آدم و حوا را شيطان در اكل شجره منهيه. لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما: تا عاقبت ظاهر و نمودار شود آنچه مستور و پوشيده شده از آنها فرجين و عورتين آنها. يا غرض اصلى آن لعين در وسوسه، كشف عورتين زوال لباس و خلعت و نعمت و ظهور سوء حال آنها بود، و در حقيقت ابليس را حسد به آدم ناشى شد به سبب معاينه عزت و رفعت كرامت او، و به تكبر از سجده آدم، ملعون و مرجوم گرديد. پس حسد او دائما زايد و اصلا آرام نداشت، لذا تعاقب مىكرد و زوال آن را، و چون به وسوسه، زوال نعمت و كشف سوء حالت آنها ديد، آن لعين قدرى آرام گرفت؛ پس غرض او، سلب عزت بود.
«1» همان كتاب، صفحه 79، حديث اوّل.
جلد 4 صفحه 31
تنبيه: بعض محققين دو وجه ذكر نموده: 1- بنابر «لام» عاقبت، يعنى:
ابليس به وسوسه قصد ظهور و كشف عورتين آنها را خصوصا نداشت، و نمىدانست به خوردن آن مكشوف العورة شوند، بلكه مقصود او در وسوسه خاصه همين بود كه ايشان را حمل بر عصيان و به مثل خود ملعون و مرجوم مىسازد (محتمل است غرضش هر دو وجه باشد). 2- بنابر «لام» غرض، يعنى: جائز است ظهور عورت آدم، كنايه از سقوط حرمت در جاه او، و غرض اقصى از القاء وسوسه، زوال حرمت و نعمت و ذهاب منصب و تبديل به ذلت مانند خود او باشد. يا مقصودش زوال منزلت و كشف عورت هر دو باشد.
تبصره: آيه شريفه دال است كه كشف عورتين از اقبح قبايح است در طباع و عقول قديما و حديثا، هر چند ناظر نامحترمى موجود نباشد، و بعض فقها مكشوف العورت را در تنهائى از منكرات شمرده. فخر رازى و نيشابورى گفتهاند: آيه دال است بر اينكه كشف عورت از منكرات، و هميشه مستهجن در طباع، و مستقبح در عقول بوده قديما.
وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ: اين مقوله ابليس در جواب آدم و حوا، و دلالت دارد كه آدم و حوا نزد استفسار ابليس گفته باشند كه به ما نهى از خوردن اين شجره خاص شده و ابليس گفته كه نهى نفرمود شما دو نفر را پروردگار شما از خوردن ثمر اين شجر. و لفظ «ربكم» كلمه تعطف به ياد ايشان آورد تا به سماع آن مغرور شده، مقدم شوند؛ چه او سبحانه پروردگار و از خطاى مخلوق و مربوب، به رأفت و عطوفت خود مىگذرد و عفو فرمايد. حاصل آنكه نهى ننمود شما را از اكل شجره، إِلَّا أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ: مگر به كراهت اينكه شما دو ملك نشويد، يا براى اينكه نگرديد دو ملك كه عالم به خير و شرند و علم به كل خير و شر براى شما مضر است. و مرادش مغلوب الماهيه و الصوره يا متصف به صفات و قوت ملك مىگرديد، يا ابليس ملعون ايهام نمود به آدم و حوا كه منهى از اين شجره ملائكهاند نه شما دو نفر، چنانچه در بين ما مستعمل است كه گويند: به غير تو منهى شده از اين مگر تو فلان شخص باشى؛ مرادش آنكه او منهى باشد نه تو، پس از اين شجره مخلده ملائكه منهى باشند نه شما، و بدين وجه، لبس و شبهه به آنها مؤكد گرديد. أَوْ تَكُونا مِنَ
جلد 4 صفحه 32
الْخالِدِينَ: يا بوده باشيد دائم البقا بلاموت، زنده مىمانيد.
فائده: اين دو كلمه دو وصف دو نوع اشخاصند به دو اعتبار: چون ملك، جسم لطيف نظيف نورانى طويل الاعمار، مقتدر بر تشكل به هر شكل، و متمكن به هر حال در طيران به عالم سماوى و ارضى باشد، ابليس لعين به غرض طمع آدم به احوال ملائكه، أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ گفته. اما: أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ، وصف اهل بهشت است كه در آن باقى باشند هميشه. پس بطور ترديد، ملعون اين دو كلمه را گفت به اطماع آدم و حوا، تا به يك وجه آنها را فريب دهد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ «20»
ترجمه
پس وسوسه كرد مر آندو را شيطان تا ظاهر گرداند مر ايشانرا آنچه را
جلد 2 صفحه 415
پوشيده بود از ايشان از عورتهاشان و گفت نهى ننمود شما را پروردگارتان از اين درخت مگر براى آنكه بشويد دو فرشته يا بشويد از جاودانيان.
تفسير
وسوسه در اصل صوت خفىّ را گويند و در عرف القاء معانى باطله است بر قلب بصورت حق و نصيحت و سوءت بمعنى عورت است و سوئات جمع آنست چون هر كس كشف آنرا ناخوش دارد و گفتهاند حضرت آدم و حوّا تا آنزمان هر يك نه عورت خود را ميديدند نه عورت ديگرى را و شمّه از تفسير اين آيه هم در سوره بقره گذشت.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَوَسوَسَ لَهُمَا الشَّيطانُ لِيُبدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنهُما مِن سَوآتِهِما وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَن هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاّ أَن تَكُونا مَلَكَينِ أَو تَكُونا مِنَ الخالِدِينَ «20»
پس وسوسه نمود براي آدم و حوي شيطان تا اينكه ظاهر كند از آنها آنچه مستور بود از عورتهاي آنها و گفت نهي نفرموده شما را پروردگار شما از اينکه شجره مگر اينكه بوده باشيد شما دو ملك يا بوده باشيد جاويداني.
فَوَسوَسَ لَهُمَا الشَّيطانُ وسوسه شيطان دو نحوه است يك نحوه خطور بقلب است که تعبير بخيال ميشود در مقابل الهام ملك و اغلب از اينکه بابست و لكن چون قلوب معصومين از انبياء و ائمه عليهم السّلام مصون است و شيطان راه ندارد از اينکه طريق نميتواند وارد شود. و نحوه ديگر آنكه بيك صورتي در آيد که يتشكل باشكال مختلفه و القاء شبهه كند که باطل را بصورت حق يا بعكس جلوه دهد چنانچه مبلغين سوء از ارباب ضلال ميكنند مثل آن پير مرد نجدي که داخل در دار الندبه مشركين شد که بر دفع پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم تشكيل داده بودند و مثل آن پير مردي که درب مسجد نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم آن مؤمن شيعه را اغفال كرد و خونهاي ناحق که بر گردن شيخين ماليده شده بخلوق بهشتي تعبير كرد و مانع شد او را از لعن شيخين و هزارها مثال ديگر و وسوسه با آدم و حوي از اينکه قبيل بوده.
لِيُبدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنهُما مِن سَوآتِهِما بعضي توهم كردند که شيطان ميدانسته که اكل شجرة موجب ابداء عورتين ميشود لكن توهم فاسديست بلكه لام ليبدي لام غاية است يعني وسوسه شيطان مورث ابداء شد و اينکه اثر بر او مترتب گرديد، و نكته مهمه که ميتوان از اخبار هم استفاده نمود اينكه حكمت مهمه که خداوند عورتين را بانسان و ساير حيوانات عنايت فرموده براي دفع اخبثين و خروج مني براي توالد و تناسل است و چون در بهشت نه مدفوعات دارند و نه
جلد 7 - صفحه 291
توليد و تناسل بلكه جماع در بهشت فقط التذاذ است لذا دوام دارد بنا بر اينکه ممكن است بگوئيم عورت آنها در ظاهر بشره نبوده و چون از شجره منهيه خوردند و احتياج بدفع پيدا كردند ظاهر شد چنانچه در برهان (عن بعض اصحابنا عن ابي عبد اللّه عليه السّلام في قول اللّه فبدت لهما سوآتهما قال سوآتهما لا تبدو لهما فبدت يعني كانت من داخل) بلكه ممكن است از كلمه لهما از خود آيه هم استفاده كرد زيرا اگر در ظاهر بشره بود بر خود آنها ظاهر بود بعد از آني که لباس بهشتي هم از آنها ريخت احتياج پيدا كردند که عورت خود را بورقه جنت بپوشانند.
وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَن هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلّا أَن تَكُونا مَلَكَينِ أَو تَكُونا مِنَ الخالِدِينَ حكمت نهي پروردگار همان بوده که مورث خروج از بهشت ميشود چنانچه در سوره بقره آيه 34 ميفرمايد فَأَزَلَّهُمَا الشَّيطانُ عَنها فَأَخرَجَهُما مِمّا كانا فِيهِ و تقلب و كذب شيطان اينکه بود که جهت نهي را يكي از دو چيز گرفته بود يكي آنكه ملك ميشويد و داخل در سقع ملائكه ميگرديد و ديگر آنكه ابد الدهر باقي ميمانيد که معني خلود است، بعضي عامه باين آيه و بآيه در سوره يوسف ما هذا بَشَراً إِن هذا إِلّا مَلَكٌ كَرِيمٌ تمسك كردند بر افضليت ملائكه بر انبياء و اينکه تمسك باطل است.
اما اولا- زنهاي مصري يوسف را بپيغمبري و بنبوت نشناخته بودند بلكه بيك غلام كنعاني شناخته بودند و البته ملك در نظر آنها اشرف است و همچنين شيطان که سالهاي دراز عبادت كرد تا آنكه در آسمان داخل ملائكه شد و خود را از آدم بهتر ميدانست و آدم را بنبوت نشناخته توهم اينکه ميكرد که ملك اشرف است و اما آدم و حوي خيال كردند که داخل ملائكه بودن آنها براي آنها بهتر است.
و ثانيا چه دلالتي دارد بر افضليت بعد از آنكه مسجود ملائكه شد و عالم بعلم اسماء و معلّم ملائكه.
292
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 20)- سپس شیطان که بر اثر سجده نکردن رانده درگاه خدا شده بود و تصمیم قاطع داشت تا آنجا که میتواند از آدم و فرزندانش انتقام بگیرد «به وسوسه کردن آنان مشغول شد، تا لباسهای اطاعت و بندگی خدا را از تن آنان بیرون کند، و عورت آنها را که پنهان بود آشکار سازد» (فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ لِیُبْدِیَ لَهُما ما وُورِیَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما).
و برای رسیدن به این هدف، از عشق و علاقه ذاتی انسان به تکامل و ترقی
ج2، ص33
و «زندگی جاویدان»، استفاده کرد.
لذا نخست به آدم و همسرش گفت: «خداوند شما را از این جهت نهی نکرده جز این که اگر از آن بخورید یا فرشته خواهید شد و یا عمر جاویدان پیدا میکنید» (وَ قالَ ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدِینَ).
و به این ترتیب، فرمان خدا را در نظر آنان به گونه دیگری جلوه داد.
نکات آیه
۱- ابلیس پس از سکونت آدم و همسرش در بهشت، در اندیشه فریبکارى و توطئه علیه ایشان برآمد. (فوسوس لهما الشیطن) هنگامى که پس از کلمه «وسوسه» حرف «لام» آورده شود، به معناى نقشه کشیدن و توطئه کردن است.
۲- نمایان سازى شرمگاه آدم و حوا، از اهداف شیطان در فریبکارى و توطئه علیه آنان (فوسوس لهما الشیطن لیبدى لهما ما وُرى عنهما من سوءتهما)
۳- شرمگاه آدم و حوا مستور از دید یکدیگر پیش از خوردن از شجره نهى شده (لیبدى لهما ما وُرى عنهما)
۴- شرمگاه آدم و حوا مستور بر خود آنان تا پیش از خوردن از شجره نهى شده (فوسوس لهما الشیطن لیبدى لهما ما وُرى عنهما من سوءتهما) جمله «ورى عنهما» مى تواند دلالت کند بر این که شرمگاه آدم و حوا علاوه بر این که بر یکدیگر مستور بوده، براى خودشان نیز مخفى بوده است.
۵- شیطان در وسوسه آدم و حوا، بازماندن آنها از فرشته شدن و جاودانگى را دلیل تحریم خوردن از شجره نهى شده معرفى کرد. (إلا أن تکونا ملکین أو تکونا من الخلدین)
۶- شیطان در مورد آثار شجره نهى شده، خداوند را به دروغگویى متهم کرد. (قال ما نهیکما ربکما عن هذه الشجرة إلا أن تکونا ملکین أو تکونا من الخلدین) جمله «إلا أن تکونا ... » در حقیقت تکذیب گفتار خداوند است که فرمود: فتکونا من الظالمین.
۷- شیطان ایجاد کننده شبهه در ذهن آدم و حوا نسبت به تحریم شجره نهى شده بر آنان (ما نهیکما ربکما ... أو تکونا من الخلدین) برخى جمله «ما نهاکما ربکما ... » را چنین معنا کرده اند: این حرمت شامل شما نیست، مگر در صورتى که شما فرشته باشید و یا از جاودانان در بهشت، و شما نه فرشته اید و نه از جاودانان در بهشت. پس حرمتى بر شما نیست.
۸- دروغ، اساس کار شیطان در وسوسه گرى و فریب دادن آدم و حوا (ما نهیکما ربکما ... أو تکونا من الخلدین)
۹- تزویر، وسوسه انگیزى و دروغپردازى، از شیطنتهاى ابلیس (إلا إبلیس ... فوسوس لهما الشیطن) خداوند در آیات پیشین شیطان را با واژه «ابلیس» نام برد و آنگاه که توطئه گرى و تزویر را یاد نمود، او را با وصف «شیطان» توصیف کرد.
۱۰- شیطان، تکلیف الهى را در نظر آدم و حوا مانع تکامل و پیشرفت آنان جلوه داد. (ما نهیکما ربکما ... إلا أن تکونا ملکین) «أن تکونا ... » به تقدیر کراهیة، مفعول له براى «ما نهاکما» است. بنابراین معناى آیه چنین مى شود: خداوند بدان جهت که فرشته نشوید و یا جاودانه نگردید، شما را از خوردن ثمره آن درخت بازداشت.
۱۱- شیطان، جلوه دهنده عوامل انحطاط و سقوط، به عنوان راه پیشرفت و تکامل (ما نهیکما ربکما ... أو تکونا من الخلدین)
موضوعات مرتبط
- آدم (ع): و درخت ممنوعه ۳، ۴، ۵ ; توطئه علیه آدم (ع) ۲ ; سکونت آدم (ع) در بهشت ۱ ; فریب آدم (ع) ۱، ۲، ۸ ; قصه آدم (ع) ۱، ۳، ۴، ۵، ۷ ; کشف عورت آدم (ع) ۲ ; مستورى عورت آدم (ع) ۳، ۴
- ابلیس: و آدم (ع) ۱، ۲، ۵، ۷، ۱۰ ; ابلیس و حوا (ع) ۱، ۲، ۵، ۷، ۱۰ ; اغواگرى ابلیس ۱، ۹ ; القائات ۷ ; توطئه ۱، ۲ ; دروغگویى ابلیس ۹ ; رذایل ابلیس ۹ ; شیطنت ابلیس ۹ ; مکر ابلیس ۱ ; وسوسه ابلیس ۹
- افترا: به خدا ۶
- انحطاط: عوامل انحطاط ۱۱
- حوا: توطئه علیه حوا ۲ ; حوا و درخت ممنوعه ۳، ۴ ; سکونت حوا در بهشت ۱ ; فریب حوا ۱، ۲، ۸ ; قصه حوا ۳، ۴، ۵، ۷ ; کشف عورت حوا ۲ ; مستورى عورت حوا ۳، ۴
- درخت ممنوعه: آثار درخت ممنوعه ۶ ; تحریم درخت ممنوعه ۵، ۷ ; درخت ممنوعه و جاودانگى ۵
- شبهات: منشأ شبهات ۷
- شیطان: اغواگرى شیطان ۸، ۱۰، ۱۱ ; تهمت شیطان به خدا ۶ ; دروغگویى شیطان ۸ ; رذایل شیطان ۸ ; شیطان و عوامل تکامل ۱۱ ; شیطان و موانع تکامل ۱۰ ; فلسفه اغواگرى شیطان ۲ ; نقش شیطان ۱۰ ; وسوسه شیطان ۵، ۸
منابع