الرعد ٧
کپی متن آیه |
---|
وَ يَقُولُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَوْ لاَ أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِ قَوْمٍ هَادٍ |
ترجمه
الرعد ٦ | آیه ٧ | الرعد ٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ»: معجزهای بزرگ از سوی پروردگارش. مراد معجزه یا معجزاتی است که خودشان از روی عناد میخواستند. مثل کوه صفا را طلا کردن، برداشتن برخی از کوهها و تبدیل آنها به گلزارها و کشتزارها، و ... (نگا: اسراء / - ). «لِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»: مراد از (هادٍ) پیغمبر هر قوم، کتاب آسمانی هر یک از انبیاء، ذات ذوالجلال، پیروان مبلِّغ انبیاء، و محمّد مصطفی میتواند باشد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
ابن بابویه بعد از هفت واسطه از عبادالله بن عبدالله او از امام مرتضى علیهالسلام نقل نماید که امام فرمود: آیه اى از آیات قرآن نازل نشد مگر آن که میدانم در کجا نازل شده و براى چه کسى نازل گردیده و درباره چه چیزى نزول یافته است سپس از امام سؤال شد آیا آیه اى درباره شما نازل شده است؟
فرمود: اگر از من سؤال نمى کردید هر آینه به شما خبر نمیدادم، این آیه درباره من نازل گردیده است زیرا رسول خدا صلى الله علیه و آله منذر و من هادى و راهنماى دستورات او به خلق مى باشم و نیز سلیم بن قیس الهلالى راجع به حدیث قیس بن سعد با معاویة چنین گوید که قیس گفت: خداوند این آیه را درباره امیرالمومنین على علیهالسلام نازل نمود.[۱]
مسعدة بن صدقه از امام صادق علیهالسلام و ایشان از پدرش و آن بزرگوار نیز از جدش امیرالمؤمنین چنین روایت کند که فرمود: این آیه درباره ما نزول یافته است زیرا پیامبر فرمود من منذر و ترساننده هستم و تو یا على هادى مى باشى.[۲]
عطاء بن السائب از سعید بن جبیر او از ابن عباس نقل کند که وقتى که این آیه نازل گردید، پیامبر دست خود را بر روى سینه خویش نهاد و فرمود من منذرم سپس با دست اشاره به شانه على علیهالسلام نمود و فرمود یا على تو هادى مى باشى که به وسیله تو این امت راهنمائى مى یابند.[۳]
تفسیر
- آيات ۷ - ۱۶ سوره رعد
- تعريض و توهين كفار به قرآن
- اشاره به سه عملکرد رحم، در ايام حمل، در آيه شريفه
- معناى عَالِمُ الغَيب و الشَّهادة و «کبیر» و «متعال» بودن خداوند
- مراد از نگهبانانى كه انسان را از «امر خداوند» حفظ مى كنند
- مقصود از آیۀ: «إنَّ اللهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَومٍ حَتّى يُغَيِّرُوا مَا بِأنفُسِهِم»
- حكمت وجود تلازم بين اعمال صالح و نعمت ها و بهره مندى ها
- اختلاف شديد مفسران، در معناى آيه شريفه: «لَهُ مُعَقِّبَاتٌ...»
- بيان اين كه حق دعا (دعاى مستجاب)، براى خدا است
- تمثيلى برای حال كسى را كه غير خدا را مى خواند
- ذلت حقيقى همه چيز، در برابر خداى تعالى
- وجه نسبت دادن سجود به سايه ها، در صبح و شام
- جهت اختصاص جمله: «وَ يُسَبِّحُ الرَّعدُ بِحَمدِه»، به بيان تسبيح رعد
- توحيد خالق، به معناى توحيد ربّ است
- بحث روايتى: (روایاتی ذیل آیات گذشته)
- داستان «عامر» و «اربد»، به نقل از ابن عباس
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ «7»
وكسانىكه كفر ورزيدند مىگويند: چرا از طرف پروردگارش نشانهاى (آشكار و به دلخواه ما) بر او نازل نشده است؟ (اى پيامبر!) تو فقطبيمدهندهاى و براى هر قومى راهنمايى است.
«1». نحل، 61.
«2». فاطر، 45.
جلد 4 - صفحه 321
نکته ها
از ابن عباس نقل شده كه پيامبراكرم صلى الله عليه و آله دست مباركشان را بر روى سينه گذاشتند و فرمودند: «انا المنذر» و آنگاه به علىبنابيطالب عليهما السلام اشاره كردند و فرمودند: «انت الهادى، بك يهتدى المهتدون بعدى» «1»
پیام ها
1- كافران، توقّعات نابجا از خدا و پيامبرش دارند. (آنها خواستار نشانهها و معجزههايى بر اساس هوا وهوس خود هستند.) «لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ»
2- انسانِ بهانهجو، لايق خطاب الهى نيست. «إِنَّما أَنْتَ» خداوند گفتار كفّار را بىجواب گذارده و پيامبر را مخاطب قرار داده است.
3- تربيت، هم به تهديد نياز دارد و هم به ارشاد. «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»
4- براى جامعهى جاهل غافل، هشدار بيش از بشارت ضرورت دارد. «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ» «2»
5- كار اصلى پيامبران، ارشاد و انذار است؛ «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ» نه برآوردن خواستههاى بىربط مردم و عرضه معجزه در هر لحظه و براى هركس. «لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ»
6- با آنكه ديگر پيامبرى مبعوث نمىشود، امّا خداوند حجت خود را بر همهى مردم تمام مىكند و هرگز زمين از حجت خالى نمىماند. «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»
7- انبيا تنها به مشرق زمين اختصاص نداشتهاند. «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» 8- در عصر حاضر نيز ما بايد امام يا هادى زنده داشته باشيم. «وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» «3»
«1». تفسيركبير، ج 19، ص 14. طبرى و ابنكثير و احقاقالحقّ، (ج 3، ص 87) نيز آن را نقل كردهاند.
«2». حدود 120 مرتبه واژه «انذار» در قرآن آمده كه 100 مرتبه آن در مكه نازل شده است.
«3». در تفاسير مجمعالبيان و كنزالدقائق، 26 حديث آمده كه مراد از «هاد» ائمه معصومين عليهم السلام هستند.
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 322
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ «7»
«1» كافى ج 2 ص 68.
جلد 6 - صفحه 339
ديگر از انكارات آنها آنكه قرآن را معجزه نمىدانستند و مىگفتند: اين كتاب مانند ساير كتب مصنفه است، لذا از آن حضرت طلب معجزه مىنمودند؛ حق تعالى بيان حال آنها را فرمايد:
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا: و مىگويند آن كسانى كه كافر شدند: لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ: چرا آيتى و دلالتى بر او فرود نمىآيد از جانب پروردگارش تا حجت نبوت و دليل صحت قول او باشد. معجزه حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم منحصر به قرآن نبوده، بلكه قريب به هزار معجزه از آن سرور صادر شده، و اين معاندين تأمل و تفكر در آيات باهره ننموده، معجزات مقترحه (دلبخواهى) طلب مىكردند مثل آيات موسى عليه السّلام و عيسى عليه السّلام از عناد و لجاجى كه داشتند.
تبصره: جهت ظاهر نشدن معجزات مقترحه آنكه: چون خداى متعال مىدانست اين جماعت كفار بحدى در طريقه كفر خود مصرّند كه اگر آيات دلبخواهى آنها هم اتيان شود ايمان نخواهند آورد، و لازمه ايمان نياوردن ايشان، نزول عذاب استيصال است، چنانچه در امم سابقه جارى شد. و چون حق تعالى بواسطه شرافت حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عذاب استيصال را از امت آن سرور برداشته، لذا اين گونه درخواستها از راه لطف پذيرفته نشد. و ايضا اجراى اين مرام موجب اختلال نظام گردد، زيرا وقتى خواهش يكى انجام يافت، ديگرى به تقاضائى قيام نمايد، و همچنين يكى بعد از ديگرى؛ بنابراين سبب سقوط دعوت انبياء، و نقض غرض، و تعطيل شرايع، و آن به بديهه عقل باطل، و صدور آن از حكيم محال است.
إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ: اينست و جز اين نيست تو اى پيغمبر ترساننده و هادى هر قومى هستى و بر توست دعوت به ايمان و توحيد، پس مهموم نگرداند تو را، انكار ايشان آيات منزله را و استهزاء آنان بينات الهيه را.
اقوال ديگر:
جلد 6 - صفحه 340
1- «منذر» پيغمبر و «هاد» خداى تعالى.
2- «منذر» پيغمبر و براى هر قومى نبى و داعى باشد كه هدايت و ارشاد نمايد آنها را.
3- «منذر» پيغمبر و مراد به «هاد» هر داعى به حق است.
4- «منذر» پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و «هاد» حضرت على عليه السّلام است چنانچه خاصه و عامه باتفاق روايت نموده. از جمله فخر رازى در تفسير كبير از ابن عباس، و حافظ ابو نعيم اصفهانى كه از مشاهير محدثان عامه است در كتاب «ما نزّل من القرآن فى حقّ علىّ عليه السّلام» به چندين سند روايت نموده كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دست مبارك به سينه خود گذارد و فرمود: «انا المنذر» بعد دست به شانه على عليه السّلام گذاشت فرمود: انت الهادى يا علىّ بك يهتدى المهتدون من بعدى يعنى توئى يا على راهنماى امت و به تو هدايت يابند راهيافتگان بعد از من.
تنبيه: تقديم مفعول مفيد حصر و اختصاص باشد، پس حديث شريف دال است بر آنكه وجود مبارك على عليه السّلام علت منحصره در هدايت مهتدين؛ و به عبارت اخرى به سبب آن حضرت بعد از پيغمبر هدايت يابند نه غير؛ پس معترف به چنين حديثى را زبان انصاف، دادخواهى كند.
ايضا حاكم ابو القاسم حسكانى در شواهد التنزيل از ابى برده اسلمى كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آب وضو خواست و حضرت على عليه السّلام نزد آن سرور بود، پس از وضو دست على عليه السّلام را به سينه خود چسبانيد و فرمود: انّما انت منذر. و به سينه علىّ عليه السلام گذاشت و فرمود:
و لكلّ قوم هاد انّك منارة الانام و غاية الهدى و امير القرى: و من شهادت دهم تو چنين هستى.
در روايات خاصه نيز بسيار است، از جمله تفسير برهان «1» بطرق مختلفه و مضامين متحده روايت شده كه «منذر» حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلم و
«1» تفسير برهان ج 2 ص 280 و 281 و 282.
جلد 6 - صفحه 341
«هاد» حضرت على عليه السّلام است.
در كافى- از حضرت باقر عليه السّلام فرمود: «منذر» رسول خدا و براى هر زمانى از ما هادى باشد كه هدايت نمايد مردم را به آنچه پيغمبر خدا آورده و هاديان بعد از آن حضرت على عليه السّلام و بعد از او اوصياء هر يك بعد از ديگرى. «1» ايضا فرمود پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: من «منذر» و تو يا على «هاد» هستى، از ما باشد هادى و نجات و سعادت تا روز قيامت. «2» تبصره: آيه شريفه اثبات نمايد وجود امام را در هر عصرى، و زمين از حجت الهى خالى نخواهد بود، و برهان عقلى هم قائم است؛ زيرا امام، علت غائى موجودات، و سبب بقاء ممكنات است. هر زمانى كه معلول باقى بود، به برهان «ان» حكم شود به وجود امام. و ايضا امام زمان، قطب دائره امكان است؛ و مدار چرخ، بىمحور محال است، و به بقاى او دنيا باقى، و به يمن او اعطاء روزى، و بوجود او زمين و آسمان ثابت باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ «5» وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقابِ «6» وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ «7»
ترجمه
و اگر عجب ميدارى پس عجب است گفتارشان كه آيا وقتى كه باشيم
جلد 3 صفحه 190
خاك آيا همانا ما در آئيم در آفرينش تازه آنگروه آنانند كه كافر شدند بپروردگارشان و آنگروه باشد غلها در گردنهاشان و آنگروه اهل آتشند ايشان در آن جاودانيانند
و بشتاب ميخواهند از تو بدى را پيش از خوبى و بتحقيق گذشت پيش از آنها عقوبتها و همانا پروردگار تو هر آينه صاحب آمرزش است مر مردمان را بر ستمشان و همانا پروردگار تو سخت عقوبت است
و ميگويند آنانكه كافر شدند چرا فرستاده نشد بر او نشانهاى از پروردگارش جز اين نيست كه تو بيم دهندهئى و از براى هر گروهى راهنمائى است.
تفسير
كفارى كه منكر معاد بودند از روى تعجّب ميگفتند آيا وقتى كه ما مرديم و خاك شديم باز زنده و مبعوث ميشويم روز قيامت و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از گفتار آنها تعجّب ميفرمود كه چه قدر بىشعورند لذا خداوند بحبيب خود ميفرمايد اگر تعجّب ميكنى تو از گفتار آنها براى آنستكه جاى تعجّب است چون آنها اقرار دارند كه خدا مردم را ايجاد نموده و هركس چيزى را ايجاد نمود و خراب كرد دو مرتبه ميتواند آنرا ايجاد كند بسهولت چه رسد بخداوندى كه قادر بر هر امرى است پس آنها منكر قدرت خدايند و كافرند و راه نجاتى براى آنها نيست چون كفر و ضلالت و گمراهى مانند غل بر گردن آنها احاطه نموده و در آخرت هم مغلول محشور ميشوند و مخلّد در آتشند و يكى از بىشعوريهاى آنها آنستكه بطور استهزاء ميگويند پس چرا بر ما عذاب نازل نميشود و ميخواهند از تو بعجله بدى را پيش از انقضاء مهلت و خوبى حالشان بسلامتى از عقوبت با آنكه ميدانند چه رسيد بر پيشينيان آنها از عقوبتهاى الهى كه بمسخ و خسف و غرق و امثال آنها گرفتار شدند و بايد بدانند كه خداوند غفار است مىآمرزد كسانى را كه بر خودشان ظلم نمودند بارتكاب معاصى و كفر اگر توبه كنند و شديد العقاب است اگر باقى بمانند بر كفر و اصرار نمايند بر معصيت در مجمع روايت نموده كه چون اين آيه نازل شد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود اگر عفو و گذشت خدا نبود گوارا نميشد عيش بر احدى و اگر وعده عذاب و عقاب خدا نبود اعتماد مينمود بر عفو او هر كس و از عمل باز ميماند و يكى از توقعات بيجاى آنها آنستكه هر روز از تو معجزه جديدى مانند عصاى موسى و نفس عيسى و طلا نمودن كوه صفا براى استفاده خودشان ميخواهند و ميگويند چرا غير از قرآن
جلد 3 صفحه 191
و شقّ القمر و تسبيح سنگ ريزه و امثال اينها كه ديديم معجزه ديگرى كه ما ميخواهيم نميكند با آنكه وظيفه پيغمبر فقط انذار و تخويف و ارشاد است كه تو بآن عمل ميكنى و از براى اثبات نبوّت يك معجزه كافى است ديگر نميشود نظم عالم را بهم زد و هر روز معجزى نمود با آنكه اگر يكى كافى نباشد هزارها هم كافى نيست و از براى هر گروهى در هر زمانى هادى و راهنمائى است از طرف خدا با حجت و بيان در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه چون اين آيه نازل شد فرمود من منذرم و على هادى است بعد از من و بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود اى على بتو هدايت ميشوند هدايت- شدگان و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم منذر است و در هر زمانى از ما هادى و راهنمائى است كه هدايت ميكند مردم را بآنچه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آورده است و راهنمايان بعد از او على عليه السّلام است پس اوصياء او يكى بعد از ديگرى و از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه هر امامى هادى است از براى اهل زمانى كه آن امام در ميان آنها است و اين معنى را قمّى و عيّاشى و در اكمال و ساير كتب معتبره خاصه و عامّه بطرق عديده ذكر نمودهاند و آن دليل واضح بر اثبات مذهب حقه اثنى عشريّه است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَو لا أُنزِلَ عَلَيهِ آيَةٌ مِن رَبِّهِ إِنَّما أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِكُلِّ قَومٍ هادٍ «7»
و ميگويند كساني که كافر شدند چرا نازل نميشود بر اينکه مدعي رسالت از طرف پروردگارش آيه و نشانهاي خدا ميفرمايد تكليف تو انذار است و از براي
جلد 11 - صفحه 310
هر قومي هدايت كنندهاي هست.
يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَو لا أُنزِلَ عَلَيهِ آيَةٌ مِن رَبِّهِ مراد آنها از آية توقعاتيست که بهانه ميكنند مثل وَ قالُوا لَن نُؤمِنَ لَكَ حَتّي تَفجُرَ لَنا مِنَ الأَرضِ يَنبُوعاً أَو تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِن نَخِيلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنهارَ خِلالَها تَفجِيراً أَو تُسقِطَ السَّماءَ كَما زَعَمتَ عَلَينا كِسَفاً أَو تَأتِيَ بِاللّهِ وَ المَلائِكَةِ قَبِيلًا أَو يَكُونَ لَكَ بَيتٌ مِن زُخرُفٍ أَو تَرقي فِي السَّماءِ وَ لَن نُؤمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتّي تُنَزِّلَ عَلَينا كِتاباً نَقرَؤُهُ اسراء آيه 92 الي 95 و امثال اينکه توقعات و ما در مجلد اول كلم الطيب مفصلا بيان كردهايم که معجزات انبياء نبايد ملعبه ناس باشد که هر چه هر که بگويد انجام دهد بلكه همين اندازه كافيست که حجت تمام شود و لو بيك معجزه آنهم در تحت اختيار نبي نيست فعل الهي است که بدست او ظاهر ميشود که بمنزله نشاني و مهر و امضاء است که از جانب او آمده.
إِنَّما أَنتَ مُنذِرٌ فقط بايد نبيّ انذار كند و بشارت دهد لِيَهلِكَ مَن هَلَكَ عَن بَيِّنَةٍ وَ يَحيي مَن حَيَّ عَن بَيِّنَةٍ انفال آيه 44.
وَ لِكُلِّ قَومٍ هادٍ از اول دنيا زمان آدم تا انقراض عالم بايد حجت روي زمين باشد (اما ظاهرا مشهودا او غائبا مستورا)
(لو خلت الارض عن الحجة لساخت باهلها و لماجت باهلها)
و اينکه جمله دليل محكم و متقن است بر اينكه خلفاء حضرت رسالت بايد تا دامنه قيامت باشند که حجت بر خلق تمام شود و در اينکه باب اخبار بسياري داريم بالغ بر بيست و شش حديث مفصّل و مختصر در تفسير اينکه جمله که لِكُلِّ قَومٍ هادٍ تفسير شده بائمه طاهرين هر كدام در زمان خود و در بعض اينکه اخبار حسب و نسب و اسم هر يك را معين فرموده حتي غيبت حضرت بقية اللّه عجل اللّه تعالي فرجه الشريف را و ظهور آن بزرگوار و پركردن زمين را از عدل و قسط بيان فرمودهاند.
311
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 7)- باز هم بهانه جویی! در اینجا به یکی از ایرادات مشرکان لجوج در زمینه «نبوت» پرداخته، میگوید: «کسانی که کافر شدند میگویند: چرا معجزه و نشانهای از پروردگارش بر او نازل نشده است» (وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ).
واضح است که یکی از وظایف پیامبر صلّی اللّه علیه و آله، ارائه معجزات به عنوان سند حقانیت و پیوندش با وحی الهی است.
ولی مخالفان انبیاء، همواره دارای حسن نیت نبودند یعنی، معجزات را برای یافتن حق نمیخواستند، بلکه به عنوان لجاجت و عدم تسلیم در برابر حق هر زمان پیشنهاد معجزه میکردند و خارق عادت عجیب و غریبی میکردند.
در مقابل این گونه افراد، پیامبران با ذکر این حقیقت که معجزات به دست خداست و به فرمان او انجام میگیرد و ما وظیفه تعلیم و تربیت مردم را داریم، دست ردّ بر سینه این گونه افراد میزدند.
لذا قرآن به دنبال آن میافزاید: ای پیامبر! «تو فقط بیم دهندهای و برای هر قوم و ملتی هادی و رهنمایی هست» (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ).
در واقع قرآن میگوید: این کافران وظیفه اصلی پیامبر را فراموش کردهاند که مسأله انذار و دعوت به سوی خداست و چنین پنداشتهاند که وظیفه اصلی او اعجازگری است.
قابل توجه این که تفاوت میان «انذار» و «هدایت» در این است که انذار برای
ج2، ص466
آن است که گمراهان از بیراهه به راه آیند، و در متن صراط مستقیم جای گیرند ولی هدایت برای این است که مردم را پس از آمدن به راه به پیش ببرد.
لذا در روایات متعددی از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در کتب شیعه و اهل تسنن نقل شده که، فرمود: «من منذرم و تو هادی ای علی! به وسیله تو هدایت یافتهگان هدایت میشوند».
نکات آیه
۱- کفرپیشگان عصر بعثت ، مدعىِ نبود معجزه و آیتى بر حقانیّت رسالت پیامبر(ص) (و یقول الذین کفروا لولا أُنزل علیه ءایة من ربه)
۲- کافران هماره خواستار معجزه اى جز قرآن براى باور به حقانیّت رسالت پیامبر(ص) (یقول الذین کفروا لولا أُنزل علیه ءایة من ربه) به کارگیرى فعل مضارع (یقول) به جاى فعل ماضى (قال) براى رساندن این معناست که کافران سخن مذکور را نه تنها در گذشته مدعى شده اند که در آینده نیز خواهند گفت و بر آن اصرار خواهند ورزید.
۳- تبلیغات سوء کفرپیشگان و جوسازیهاى آنان علیه پیامبر(ص) (لولا أُنزل علیه ءایة من ربه)
۴- خداوند سامان بخش امر رسالت پیامبر و تدبیرکننده امور او (لولا أُنزل علیه ءایة من ربه) از اینکه کافران درخواست نزول معجزه را با قید «من ربه» آورده اند این نکته به دست مى آید که پیامبر(ص) به آنان یادآور شده بود که خداوند پروردگار اوست و امور وى را تدبیر مى کند و امر رسالتش را سامان مى دهد.
۵- ارائه معجزه کار خداوند و در گرو خواست اوست. (لولا أُنزل علیه ءایة من ربه) برداشت فوق، احتمال دیگرى براى آمدن قید «من ربه» در کلام کافران مى باشد. گویا آنان از پیامبر(ص) معجزه مى خواستند و آن حضرت امر را به خداوند موکول مى کرد. از این رو آنان مى گفتند: چرا از ناحیه پروردگارش - همان گونه که مدعى است - معجزه اى به او فرستاده نمى شود؟
۶- وظیفه پیامبر(ص) هشدار دادن مردم به عذابهاى الهى و راهنمایى آنان به طریق درست است. (إنما أنت منذر)
۷- ارائه معجزه درخواستى کفرپیشگان خارج از مسؤولیت پیامبر(ص) بود. (لولا أُنزل علیه ءایة من ربه إنما أنت منذر) جمله «إنما أنت منذر» حاکى از حصر است و حصر در آن اضافى و در قیاس با ارائه معجزه است. بنابراین آن جمله حاوى دو معناست: ۱- تو انذار دهنده اى ; ۲- ارائه معجزه کار تو نیست.
۸- همه امتها از هدایت گرى که آنان را به راه درست راهنما باشد ، برخوردارند. (و لکل قوم هاد)
۹- بهره مند ساختن امتها از هدایت گر از سنتهاى خداوند است. (و لکل قوم هاد)
روایات و احادیث
۱۰- «عن أبى جعفر(ع) فى قول الله عزوجل: «إنما أنت منذر و لکل قوم هاد» فقال: رسول الله(ص) المنذر و لکل زمان منّا هاد یهدیهم إلى ما جاء به نبى الله(ص) ثم الهداة من بعده علىّ ثم الأوصیاء واحد بعد واحد ;[۴] از امام باقر(ع) درباره سخن خداى عزوجل: «إنما أنت منذر و لکل قوم هاد» روایت شده است که فرمود: «منذر» رسول خدا(ص) است و براى هر زمانى هدایت کننده اى از ماست که مردم را به سوى آنچه پیغمبر خدا آورده است هدایت مى کند و هدایت کنندگان بعد از رسول خدا، على(ع) و سپس اوصیاى او یکى بعد از دیگرى هستند».
موضوعات مرتبط
- ائمه(ع): هدایتگرى ائمه(ع) ۱۰
- امام على(ع): هدایتگرى امام على(ع) ۱۰
- امتها: هدایتگران امتها ۸، ۹، ۱۰
- خدا: افعال خدا ۵; تدبیر خدا ۴; سنتهاى خدا ۹; مشیت خدا ۵
- سنتهاى خدا: سنت هدایت ۹
- عذاب: انذار از عذاب ۶
- کافران: ادعاى کافران صدراسلام ۱; جوسازى کافران ۳; خواسته هاى کافران صدراسلام ۲، ۷; کافران صدراسلام و محمد(ص) ۱، ۲، ۳; کافران صدراسلام و معجزه ۱
- محمد(ص): انذارهاى محمد(ص) ۶، ۱۰; جوسازى علیه محمد(ص) ۳; محدوده مسؤولیت محمد(ص) ۶، ۷; مدبر محمد(ص) ۴; مکذبان حقانیت محمد(ص) ۱; هدایتگرى محمد(ص) ۶
- مردم: هدایت مردم ۶
- معجزه: معجزه اقتراحى ۲، ۷; منشأ معجزه ۵
منابع