الرحمن ٣٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۱۸ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
فَبِأَيِ‌ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ‌

ترجمه

پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟!

|پس كدامين نعمت‌هاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد؟
(الا ای جنّ و انس) کدامین نعمتهای خدایتان را انکار می‌کنید؟
پس کدامیک از نعمت های پروردگارتان را انکار می کنید؟
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را انكار مى‌كنيد؟
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید؟
پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مى‌پنداريد؟
پس کدامیک از نعمتهای پروردگار خود را انکار و تکذیب می‌کنید؟!
پس به کدام یک از نعمت‌های پروردگارتان (همان و او را) تکذیب می‌کنید؟
پس آیا به کدامین نعمتهای پروردگار شما (ای دو کس) تکذیب می‌کنید

So which of your Lord’s marvels will you deny?
ترتیل:
ترجمه:
الرحمن ٣١ آیه ٣٢ الرحمن ٣٣
سوره : سوره الرحمن
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ «31» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «32»

اى جنّ و انس! به زودى (حساب و كتاب) شما را بررسى مى‌كنيم. پس كدام نعمت پروردگارتان را تكذيب مى‌كنيد؟


«1». تفسير كنز الدقائق.

«2». تفسير برهان.

جلد 9 - صفحه 394

نکته ها

منظور از «سَنَفْرُغُ»، فراغ بعد از شغل نيست، بلكه به معناى توجّه خاص و پرداختن تمام به امرى مهم است.

اگر در حسابرسى خداوند، كلمه فراغت به كار رفته است، پس قاضى نيز بايد به هنگام قضاوت، از هر امر ديگر خود را فارغ نمايد. آرى دادرسى عادلانه، توجه و دقت و فراغت فكر و خيال مى‌خواهد.

به گفته صاحب تفسير مجمع البيان، چون جنّ و انس نسبت به ساير موجودات برترى دارند و داراى عقل و قدرت انتخاب و تشخيص هستند، به اينها «ثقل» گفته شده است.

«أَيُّهَ الثَّقَلانِ»

حساب در قيامت‌

حسابگر، خداوند است. «كَفى‌ بِنا حاسِبِينَ» «1»

حسابرسى سريع است. «وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِينَ» «2» از حضرت امير پرسيدند: چگونه خداوند به حساب همه خلق مى‌رسد؟ فرمود: همان طور كه همه را رزق مى‌دهد. «3»

از همه مى‌پرسند حتّى از پيامبران. «فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ» «4»

حسابرسى بعضى آسان است. «حِساباً يَسِيراً» «5»

حسابرسى بعضى سخت است. «يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ» «6»، «حِساباً شَدِيداً» «7»

در حديث مى‌خوانيم: نوع و چگونگى حساب بندگان، به ميزان داده‌ها و الطاف الهى بستگى دارد: «انما يداق الله العباد فى الحساب يوم القيامة على قدر ما آتاهم من العقول فى الدنيا» «8» همانا ميزان دقّت در حسابرسى بندگان در روز قيامت، به مقدار فهم و عقل داده شده به آنان در دنيا مى‌باشد.

در روايت آمده است: كسانى كه در داد و ستد با مردم، سخت‌گير و تنگ‌نظرند، حساب‌


«1». انبياء، 47.

«2». انعام، 62.

«3». نهج‌البلاغه، حكمت 300.

«4». اعراف، 6.

«5». انشقاق، 8.

«6». رعد، 21.

«7». طلاق، 8.

«8». كافى، ج 1، ص 11.

جلد 9 - صفحه 395

سخت و شديدى دارند. «1»

در روايات مى‌خوانيم: اگر در دنيا خود را محاسبه كنيد و از خودتان حساب بكشيد، خداوند در قيامت بر شما آسان مى‌گيرد و امام كاظم عليه السلام فرمود: از ما نيست كسى كه در دنيا از خودش غافل باشد و به حساب كار خود رسيدگى نكند. «2»

پیام ها

1- حسابرسى، از شئون مديريّت و تربيت است. وَجْهُ رَبِّكَ‌ ... سَنَفْرُغُ لَكُمْ‌ ...

2- از همه نعمت‌هاى مادى و معنوى حسابرسى مى‌شود، از آغاز سوره تا اينجا نعمت‌هاى مختلف مادى و معنوى مطرح شد و در اين آيه مى‌فرمايد؛ به زودى به حساب شما رسيدگى مى‌كنيم: «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ»

3- همه بايد آماده حسابرسى باشند. «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ»

4- خداوند، هر لحظه در شأن و كارى است، امروز عطا و فردا حسابرسى مى‌كند.

«كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ... سَنَفْرُغُ لَكُمْ»

5- خداوند براى حسابرسى تمام امكانات را بسيج مى‌كند. (بكار بردن «نفرغ» به جاى «افرغ» مى‌تواند اشاره به اين امر باشد.)

6- با اين‌كه هيچ چيز او را از چيزى ديگر باز نمى‌دارد، «لا يشغله شأن عن شأن»، ولى براى نشان دادن اهميّت حساب، او «فارِغاً» به حسابرسى مى‌آيد. «سَنَفْرُغُ لَكُمْ»

7- جن و انس هر دو مكلّف و مورد حسابرسى هستند. «أَيُّهَ الثَّقَلانِ»

8- ايمان به حسابرسى خداوند، در چگونگى بهره‌گيرى ما از نعمت‌هاى دنيوى اثر دارد. «سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ. فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»


«1». بحار، ج 7، ص 266.

«2». و سائل، ج 11، باب محاسبة النفس.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 396

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (32)

فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما: پس به كدام از نعمتهاى پروردگار خود كه تهديد شما نموده به حساب تا از اعمال قبيحه منزجر شويد، و به عنوان تعظيم خطاب فرمود تا به كرم بيحد او اميدوار شويد اى جن و انس، تُكَذِّبانِ‌: تكذيب مى‌كنيد و انكار مى‌نمائيد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ (31) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (32) يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (33) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (34) يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ (35)

فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (36) فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ (37) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38) فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ (39) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (40)

يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ (41) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (42) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ (43) يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ (44) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (45)


جلد 5 صفحه 116

ترجمه‌

زود باشد كه بپردازيم بحساب شما اى دو گروه جنّ و انس‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

اى گروه جنيان و آدميان اگر ميتوانيد كه بگريزيد از اطراف آسمانها و زمين پس بگريزيد بيرون نميرويد مگر با قدرتيكه نداريد آنرا

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

فرستاده ميشود براى شما شعله خالصى از آتش و مس گداخته پس دفع نتوانيد كرد

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

پس چون شكافته شود آسمان پس بگردد گلگون مانند روغنهاى گوناگون‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

پس در چنين روز سؤال نميشود از گناهش انسانى و نه جنّى‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

شناخته ميشوند گناهكاران بعلامتشان پس گرفته ميشوند بموهاى پيشانى و قدمها

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد

اينست دوزخى كه تكذيب ميكردند آنرا گناهكاران‌

ميگردند ميان آن و ميان آب گرم جوشان‌

پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.

تفسير

گفته‌اند فراغ در لغت بدو معنى آمده يكى بمعناى قصد چنانچه گفته ميشود فارغ ميشوم براى فلان امر يعنى قصد ميكنم آنرا و ديگر بمعناى بيرون آمدن از كارى براى پرداختن بكار ديگر و اين معنى در باره خداوند معقول نيست چون مشغول نميكند و باز نميدارد او را كارى از كارى پس معناى اوّل متعيّن است و مراد آنست كه در آتيه قصد ميكنيم براى رسيدگى بحساب شما اى دو گروه سنگين از بار تكليف يا و زين و مهمّ در روى زمين كه جن و انسيد و محتمل است مراد آن باشد كه در آتيه فارغ ميشوم از اداره معاش شما در دنيا و ميپردازم بحساب و جزاى اعمال شما در آخرت بر سبيل تمثيل و تشبيه بحال كسيكه خود را مجرّد براى انجام امرى نموده كه بهتر ميتواند بآن رسيدگى نمايد تا بيشتر موجب تهديد و تخويف باشد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از ثقلان كتاب خدا و عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است با تمسّك بحديث مشهور انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى و بنابراين شايد مراد كشيدن انتقام‌


جلد 5 صفحه 117

از ستمكاران بآن دو باشد و در هر حال حساب و جزا و انتقام هر چه از حق صادر شود چون براى انتظام امور خلق و بصلاح آنها است لطف و نعمت است خصوصا براى اهل ايمان از جن و انس پس نبايد منكر هيچ يك از نعم الهى شوند و مؤيّد معناى سابق- الذكر و آنكه نقل قمّى ره بر سبيل تأويل بوده خطاب خداوند بجن و انس است و تهديد آن دو گروه بآنكه قدرت نداريد از تحت اراده و حيطه تصرف من خارج شويد بنفوذ و فرار از جوانب و اطراف ملك من چون اگر بخواهيد فرار كنيد بايد با قدرتيكه من بشما بدهم بكنيد و چنين قدرتى من بشما ندادم يا اگر ميتوانيد نفوذ نمائيد در اقطار آسمانها و زمين براى علم باوضاع و احوال آنها نفوذ نمائيد و مطلع شويد ولى نميتوانيد مگر من دليلى براى شما اقامه نمايم و بواسطه آن عالم شويد چون سلطان بر قدرت و قوّت و حجّت اطلاق ميشود و در صورت اول مراد بيان قدرت تامّه الهيّه و عجز مخلوق از خروج از تحت سلطنت او است و در صورت دوم مراد بيان انحصار علم است بمبدء فيّاض و آنچه از او بخلق افاضه شود و در هر حال اين معنى از ادله توحيد و موجب ترغيب بطاعت و بعد از معصيت است و نعمتى است از نعم الهيّه كه نبايد آن را انكار نمود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه چون قيامت بر پا شود خداوند جن و انس را يكجا مجتمع فرمايد پس ملائكه هفت آسمان نازل و مرتّبا بر آنها احاطه نمايند مانند هفت خيمه و منادى الهى آنها را باين آيه مخاطب نمايد و آنها خودشان را محاط بحلقه‌هائى از ملائكه ببينند و راه گريز نداشته باشند و در بعضى ذكر شده كه شعله‌ئى از آتش هم بر آنها احاطه مينمايد و اين آيه تا شواظ من نار بآنها ندا ميشود در هر حال آن شعله و زبانه آتش با دود يا بيدود و مس گداخته كه بفرق آنها ريخته ميشود باختلاف تفاسير بمنزله تشريفات ورودى آنها است بجهنّم كه براى آنان قبلا ارسال ميشود و اين عذاب و ساير عذابهائى كه بعدا بيان ميشود هر يك نعمتى است از خدا براى خلق چون افعال او تماما موافق با صلاح عامّه و حفظ انتظامات امور دنيوى آنها بآن ميشود و اخبار خداوند از آن موجب اجتناب آنان از معاصى و مضارّ و افعال ناشايسته و قبيح است پس مناسب است بعد از ذكر آنها گفته شود پس كدام يك از نعمتهاى الهى را انكار مينمائيد


جلد 5 صفحه 118

اين بيان مفسّرين است كه براى وجه مناسبت اين آيه با آيات عذاب فرموده‌اند ولى بنظر حقير لازم نيست بتكلّف عذاب را نعمت قلمداد كرد چون مفاد اصلى اين آيه تخويف از كفران نعمت است و بعد از بيان پاره‌اى از نعم بى‌پايان الهى و ذكر بعضى از عذابها مناسب است گفته شود پس بكدام يك از نعمتهاى خدا انكار ميورزيد تا باين عذاب و امثال آن گرفتار گرديد خصوصا با بودن اهل ايمان و مظلومين در ضمن مخاطبين كه اين عذابها براى انتقام آنها است و نعمت بودنش براى آنان واضح است و چون روز قيامت آسمان شكافته گردد براى نزول ملائكه و عدم حاجت بآن از حرارت آتش جهنّم در بدو امر گلگون شود و بعد مانند روغنهاى گوناگون كه همه از حرارت آتش آب ميشوند مضمحل و نابود ميگردد يا مانند روغن ماليدنى كه بمالش تمام ميشود فانى ميگردد چون دهان جمع دهن است و بر روغن ماليدنى هم اطلاق ميشود و ورده اگر چه واحد ورد است و بر هر گلى اطلاق ميشود ولى بيشتر استعمال آن در گل سرخ است كه اينجا اراده شده و از مفسّرين تفسيراتى براى ورده و دهان و وجه شبه در اين مقام نقل شده كه حقير چون نپسنديدم ذكر ننمودم و در آنروز از هيچ يك از جن و انس سؤال نميشود كه چه گناهى در دنيا نموديد ولى سؤال ميشود كه چرا گناه كرديد چون خدا فرموده آنها مسئولند و بسيما شناخته ميشوند و خداوند عالم است احتياج بسئوال براى تحصيل علم ندارد سؤال خدا براى توبيخ و ملامت است و بعضى گفته‌اند در وقت حشر سؤال نشود چون همه واله و سرگردانند سؤال در موقف حساب است و از روايات ائمه اطهار استفاده ميشود كه از شيعيان سؤال نميشود چون عذاب آنها در برزخ تمام ميشود و بى‌گناه وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شده‌اند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال نميشود از گناه او در آن روز انسى و جنّى و جانّ بر بنى جانّ اطلاق ميشود چنانچه آدم بر بنى آدم گفته ميشود و گناهكاران رو سياه و سر شكسته و محزون و مغموم وارد محشر ميگردند و مأمورين الهى كه ملائكه دوزخند باين علائم آنها را شناخته بعضى را بموى سر و بعضى را بپاها گرفته بر زمين محشر ميكشند و بجهنّم ميبرند و بعضى‌


جلد 5 صفحه 119

گفته‌اند جمع مينمايند موى سر و پاهاشان را در غل و بدوزخ ميكشند و مى‌اندازند در آتش و در هر حال بآنها بعد از وصول بجهنّم براى مزيد خفّت و خوارى و سرزنش گفته ميشود اين جهنمى است كه شما در دنيا منكر آن بوديد و آنها گردش ميكنند در ميان جهنّم بحركت آتش و دور ميزنند در ميان آب جوشى كه بسرشان ريخته ميشود از شدّت سوزش وقتى كه طلب تخفيف عذاب يا جرعه آب مينمايند چون آنى بمعناى بالغ بمنتهاى حرارت است پس چرا بايد بعضى از نعمتهاى پروردگارشان را منكر شوند كه بچنين عذابى مبتلا گردند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


سَنَفرُغ‌ُ لَكُم‌ أَيُّه‌َ الثَّقَلان‌ِ (31) فَبِأَي‌ِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان‌ِ (32)

زود ‌باشد‌ بپردازيم‌ و رسيدگي‌ كنيم‌ ‌به‌ حساب‌ ‌شما‌ ‌ يا ‌ ‌براي‌ ‌شما‌ اي‌ دو چيز سنگين‌.

سَنَفرُغ‌ُ فراغ‌ تماميّت‌ كار ‌است‌ انسان‌ موقعي‌ ‌که‌ ‌به‌ عملي‌ مشغول‌ مي‌شود چون‌ عمل‌ تمام‌ شد مي‌گويد فارغ‌ شدم‌ و فراغت‌ حاصل‌ شد و ‌اينکه‌ ‌در‌ حق‌ خداوند تبارك‌ و ‌تعالي‌ محال‌ ‌است‌ زيرا ‌لا‌ يشغله‌ شأن‌ ‌عن‌ شأن‌ و ‌در‌ اينجا مراد روز قيامت‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌هر‌ كس‌ حسابش‌ معلوم‌ مي‌شود و رسيدگي‌ ‌به‌ نامه عمل‌ ‌او‌ خواهد شد.

لَكُم‌ أَيُّه‌َ الثَّقَلان‌ِ ظاهر ‌آيه‌ مراد ‌از‌ ثقلان‌ جن‌ّ و انس‌ هستند زيرا ‌در‌ محكمه حساب‌ و رسيدگي‌ فقط ‌اينکه‌ دو طائفه‌ هستند نه‌ ملائكه‌ و نه‌ ساير حيوانات‌ حساب‌ و نامه عمل‌ و ميزان‌ فقط ‌اينکه‌ دو طائفه‌ دارند و تعبير ‌به‌ ثقلان‌ ‌براي‌ سنگيني‌ ‌آنها‌ ‌است‌ ‌بر‌ روي‌ زمين‌ ‌از‌ جهت‌ عقل‌ و تكليف‌ و شاهد ‌بر‌ اينكه‌ مراد جن‌ و انس‌ هستند يكي‌ كلمه ربّكما ‌در‌.

فَبِأَي‌ِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبان‌ِ و يكي‌ آيه ‌بعد‌ يا مَعشَرَ الجِن‌ِّ وَ الإِنس‌ِ لكن‌ ‌در‌ اخبار تفسير فرموده‌اند ‌به‌ قرآن‌ و عترت‌ بواسطه فرمايش‌ حضرت‌ رسالت‌

(انّي‌ تارك‌ فيكم‌ الثقلين‌ كتاب‌ اللّه‌ و عترتي‌ ... الحديث‌).

اقول‌: آنچه‌ بنظر مي‌رسد فرداي‌ قيامت‌ ‌از‌ جن‌ و انس‌ سؤال‌ مي‌شود ‌از‌ كتاب‌ و عترت‌ ‌که‌ ‌به‌ دستورات‌ قرآن‌ عمل‌ كرديد ‌ يا ‌ قرآن‌ ‌را‌ مهجور گذارديد و ‌با‌ عترت‌ چه‌ كرديد اطاعت‌ ‌ يا ‌ مخالفت‌ محبت‌ ‌ يا ‌ عداوت‌ و و و ‌پس‌ بناء ‌علي‌ ‌هذا‌ ‌از‌ ثقلان‌ رسيدگي‌ مي‌شود ‌از‌ ثقلين‌ و اللّه‌ العالم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 32)- بعد از ذکر این معنی باز این سؤال را تکرار می‌فرماید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار می‌کنید» (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).

نکات آیه

۱ - سرزنش شدن تکذیب گران و کافران جن و انس از سوى خداوند، به خاطر بى توجهى آنان به موضوع حسابرسى اعمال خلق در قیامت و کیفر و پاداش الهى در آن (سنفرغ لکم أیّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) استفهام در «فبأىّ ءالآء» توبیخى است و تثنیه آمدن «کما» و «تکذّبان» به خاطر توجه خطاب به جن و انس است.

۲ - اصل حسابرسى اعمال خلق در نظام جهان، نعمتى الهى، انکارناپذیر و غیر قابل تکذیب (سنفرغ لکم ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) تعبیر «سنفرغ لکم...»، مى تواند نویدى باشد به از بین نرفتن اعمال خلق و به حساب آمدن نهایى آن و «ءالآء» نیز بر این نعمت الهى اطلاق شده باشد.

۳ - توجه به حتمى بودن حسابرسى اعمال، زمینه ساز شناخت پروردگار و بازدارنده خلق از کفر و تکذیب (سنفرغ لکم ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) برداشت یاد شده از آن جا است که خداوند، براى دور ساختن خلق از کفر و تکذیب حق، حتمى بودن حسابرسى اعمال را یادآور شده است.

۴ - جن، همانند انسان داراى مسؤولیت و کیفر و پاداش در آخرت (سنفرغ لکم أیّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)

۵ - ربوبیت الهى در حق جن و انس، مستلزم برپا داشتن نظام حسابرسى اعمال براى آنان (سنفرغ لکم أیّه الثقلان . فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) ارتباط «ربّکما» با محتواى آیه قبل، بیانگر مطلب یاد شده است.

۶ - وجود عناصر کافر و تکذیب گر در میان جن، همانند آدمیان (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)

موضوعات مرتبط

  • انسان: پاداش اخروى انسان ها ۴; تکلیف انسان ۴; حسابرسى اخروى انسان ۵; کیفر اخروى انسان ها ۴
  • جن: پاداش اخروى جن ۴; تشابه جن با انسان ۴، ۶; تکلیف جن ۴; جنیان کافر ۶; جنیان مکذب ۶; حسابرسى اخروى جن ۵; سرزنش جنیان کافر ۱; کیفر اخروى جن ۴
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۵; تکذیب ناپذیرى نعمتهاى خدا ۲; زمینه خدا شناسى ۳; سرزنشهاى خدا ۱
  • ذکر: ذکر حتمیت حسابرسى عمل ۳
  • عمل: منشأ حسابرسى عمل ۵
  • غفلت: غفلت از پاداش اخروى ۱; غفلت از حسابرسى اخروى ۱; غفلت از کیفر اخروى ۱
  • کافران: سرزنش کافران ۱
  • کفر: موانع کفر ۳
  • نعمت: نعمت حسابرسى عمل ۲

منابع