الانسان ٣
کپی متن آیه |
---|
إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً |
ترجمه
الانسان ٢ | آیه ٣ | الانسان ٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ»: خدا راه را به انسانها نشان داده است. خرد را بدو بخشیده است، و کتاب هستی را در مقابل دیدگانش باز کرده است، و پیغمبرانی برای او روانه نموده است، و بالاخره راه خوب و راه بد را بدو نشان داده است (نگا: بلد / ). این، انسان است که به اختیار و انتخاب خود راه سعادت یا راه شقاوت میپوید و بهشت یا دوزخ را میجوید (نگا: فصّلت / ). «شَاکِراً»: حال ضمیر (ه) است. برخی هم احتمال میدهند که خبر (یَکُونُ) محذوفی بوده و تقدیر چنین است: إمَّا یَکُونُ شَاکِراً وَ إمَّا یَکُونُ کَفُوراً.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۲۲ سوره دهر
- اشاره به مضامين سورۀ دهر
- مراد از اين كه انسان شئ قابل ذكرى نبوده
- فرق بين هدايت تكوينى و هدايت تشريعى
- مراد از «ابرار» و صفات آنان
- بیان تجسم اعمال «ابرار» در جهان آخرت
- سبب و محلّ نزول آيه: «وَ يُطعِمُونَ الطّعامَ عَلى حُبِّهِ...»
- معناى انجام عمل «لِوَجه اللّه» چیست؟
- وصف نعمت هاى بهشتى ابرار
- مقصود از «شراب طَهُور» كه در بهشت، به ابرار نوشانده مى شود
- چرا در سورۀ دهر، از نعمت «زنان بهشتی»، نام برده نشده است
- چند روایت حاكى از مدنى بودن سورۀ «هَل أتى»
- روايات نزول سورۀ دهر، در شأن اميرمؤمنان و حضرت فاطمه «ع»
- بررسى روايات فوق و اثبات نزول سوره در شأن اهل بيت«ع»
- رواياتى در بيان معناى جمله: «لَم يَكُن شَيئاً مَذكُوراً»
- گفتاری پیرامون هویّت انسان از نظر قرآن کریم
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً «3» إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِيراً «4»
به راستى ما راه (حق) را به او نمايانديم، خواه شاكر (و پذيرا) باشد يا ناسپاس. همانا ما براى كفر پيشهگان زنجيرها و غلها و آتشى برافروخته آماده ساختهايم.
نکته ها
هدايت، چند گونه است:
گاهى هدايت فطرى است. چنانچه قرآن مىفرمايد: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» «1» خداوند به نفس بشر، خير و شرّ را الهام كرد.
نوع ديگر، هدايتى است كه از طريق تحصيل، تعقّل، مشورت، تجربه ومطالعه به دست مىآيد.
و نوع سوم هدايتى است كه از راه تبليغ و ارشاد انبيا و اوليا صورت مىگيرد.
تشكّر گاهى قلبى است، يعنى همه نعمتها را از خدا بدانيم؛ گاهى عملى است، بدين معنا كه انسان نعمتهاى خداوند را فقط در راه حق مصرف كند و گاهى زبانى است، يعنى انسان «الحمد لله رب العالمين» را بر زبان جارى كند.
«سلاسل» جمع «سلسلة» به معناى زنجير و «اغلال» جمع «غل» به معناى طوقى است كه به گردن مىنهند و «سعير» به معناى آتش افروخته است.
امام صادق عليه السلام ذيل آيه «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» فرمودند: «عرفناه اما آخذ و اما تارك» «2» ما راه را به او معرفى كرديم، يا آن را مىگيرد و يا رها مىكند.
«سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا» يعنى زنجير در پا و غل بر گردن.
«1». شمس، 8.
«2». تفسير كنزالدقائق.
جلد 10 - صفحه 324
انسان در مسير بندگى و تشكّر از خداوند، مرحله ضعيف يا متوسّطى را طى مىكند ولى در طريق سركشى و تمرّد، مرحله بالايى را مىپيمايد. در شكر، شاكر است (نه شكور)، ولى در كفر، كفور است. «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً» يعنى شكر او معمولى ولى كفر او قوى است. به چند نمونه ديگر توجه كنيد. قرآن مىفرمايد:
«إِنَّهُ لَيَؤُسٌ» «1» انسان بسيار مأيوس است.
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ» «2» به راستى كه انسان بسيار ظالم است.
«كانَ الْإِنْسانُ عَجُولًا» «3» انسان موجودى عجول است.
«كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً» «4» انسان، تنگ نظر است.
«إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً» «5» انسان بسيار حريص و كم طاقت است.
«إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» «6» هنگامى كه شرّى به او رسد، بسيار جزع و فزع مىكند.
«إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ» «7» انسان نسبت به پروردگارش بسيار ناسپاس و بخيل است.
پیام ها
1- آزمايش انسان، براساس آگاهى و آزادى است:
آگاهى به واسطه چشم و گوش و عقل و فطرت درونى و هدايت بيرونى؛ و آزادى برمبناى اختيار كه به تمام انسانها داده شده است: نَبْتَلِيهِ ... سَمِيعاً بَصِيراً إِنَّا هَدَيْناهُ ... إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً
2- خداوند، حجت را بر انسان تمام كرده است. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ»
3- راه درست، يكى بيش نيست. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ» (كلمه «سبيل» مفرد است.)
4- هدايت، نعمتى در خور سپاس است. «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً» (پيمودن راه دين، شكر الهى و انحراف از آن، كفران و ناسپاسى است.)
«1». هود، 9.
«2». ابراهيم، 34.
«3». اسراء، 11.
«4». اسراء، 100.
«5». معارج، 19.
«6». معارج، 20.
«7». عاديات، 6.
جلد 10 - صفحه 325
5- كسانى كه هدايت انبيا را نپذيرند، بالاترين مرحله از كفر را مرتكب شدهاند.
(به جاى آنكه بگويد «اما كافرا»، فرمود: «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً». زيرا «كفور»، اوج كفر است.)
6- هركس شاكر نباشد، كفور است، راه سوّمى وجود ندارد. «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً»
7- در تربيت انسان، نقش هشدار، بيش از بشارت است. (لذا قرآن ابتدا هشدار مىدهد و سپس بشارت.) إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ ...
8- كيفرهاى الهى داراى ملاك و معيارند. «أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِيراً»
9- هر انتخابى، سرانجام خود را به دنبال دارد. كفر، دوزخ را و شكر، بهشت را.
إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً ... إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ ... إِنَّ الْأَبْرارَ ...
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً «3»
إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ: بدرستى كه ما راه نموديم او را راه راست به نصب ادله
«1» منهج الصادقين، جلد 10، صفحه 94.
«2» مدرك ياد شده.
جلد 13 - صفحه 410
باهره و انزال آيات بينه و ارسال رسل و انزال كتب و ازاحه علت، بعد از اعطاى شنوائى و بينائى كه آلت ادراك آنهاست، إِمَّا شاكِراً: راه نموديم او را در حالتى كه يا سپاسدارنده است، يعنى مؤمن موحد است، وَ إِمَّا كَفُوراً: و يا ناسپاس، يعنى كافر جاحد.
تتمه: در كتاب كافى- از حضرت صادق عليه السّلام: فرمود: مائيم سبيل خدا كه به ما هدايت مىيابند مردم به خدا. و در زيارت جامعه است: انتم السّبيل الاعظم و الصّراط الاقوم.
بيان: مراد آنست كه هدايت ما مخصوص نيست به اهل ايمان، بلكه به همه مردمان نصب ادله و ارسال رسل و انزال كتب و آلات تمكين عطا نموده، نسبت به مؤمن و كافر، و زمام اختيار ايمان و كفر را به آنها داديم. بنابراين مؤمن به حسن اختيار قبول ايمان نموده، موحد و سپاسدار گرديد، لكن كافر به سوء اختيار، اعراض نموده، كافر و ناسپاس گرديد. بنابراين آيه حجت است بر مجبره كه گويند: خدا كافران را هدايت نمىدهد؛ زيرا آيه مصرح است به اينكه ما هدايت فرموديم بندگان را، خواه شاكر باشند به قبول ايمان، يا كافر باشند به انكار آن. و كفار با وجود بر اين، عناد نموده بر كفر باقيماندند، و لذا تهديد فرمايد كفار را كه:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
هَلْ أَتى عَلَى الْإِنْسانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً «1» إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً «2» إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً «3» إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْكافِرِينَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالاً وَ سَعِيراً «4»
إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً «5» عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً «6» يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ يَخافُونَ يَوْماً كانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيراً «7» وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً «8» إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً «9»
إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا يَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِيراً «10»
ترجمه
آيا گذشته است بر انسان وقتى از روزگار كه نبود چيزى كه ياد كرده شود
همانا ما آفريديم انسانرا از نطفه كه اجزائى است مخلوط بهم و آزمايش ميكنيم او را پس قرار داديم او را شنوا و بينا
همانا ما نموديم باو راه را با آنكه شكر گزار باشد يا كفران كننده
همانا ما مهيّا نموديم براى كافران زنجيرها و غلها و آتش سوزان را
همانا نيكان مىآشامند از جامى كه باشد ممزوج بآن كافور
از چشمهاى كه مىآشامند از آن بندگان خدا جارى ميكنند آنرا جارى كردنى
وفا ميكنند به نذر خود و ميترسند از روزى كه ميباشد سختى آن فاش و منتشر
و ميدهند طعام را با آنكه دوست دارند آنرا به فقير و يتيم و اسير
با قصد آنكه جز اين نيست كه اطعام ميكنيم شما را براى رضاى خدا نميخواهيم از شما پاداشى و نه سپاس گزارى
همانا ما ميترسيم از پروردگارمان در روزى گرفته و در هم در نهايت سختى و شدّت.
تفسير
در مجمع نقل نموده كه روايات خاصه و عامّه موافق شده بر نزول آيات اينسوره از انّ الابرار يشربون تا كان سعيكم مشكورا در باره امير المؤمنين
جلد 5 صفحه 316
و حضرت زهرا و حسنين و فضّه خادمه ايشان عليهم السّلام و آنكه اجمال اينقصّه آنستكه حسنين عليهما السلام مريض شدند و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و وجوه اصحاب از آن دو عيادت نمودند و بحضرت امير گفتند خوب است براى شفا دو فرزند خود نذرى فرمائى و او سه روز روزه نذر فرمود و حضرت زهرا و فضه خادمه هم بآنحضرت در نذر تأسى نمودند و خداوند آن دو را شفا داد و حضرت امير آن ايّام چيزى نداشت سه صاع جو كه هر صاعى قريب به يك من تبريز است از يكنفر يهودى قرض كرد و در بعضى از روايات است كه گرفت و بنا شد در عوض براى او پشم ببافد و آورد آن جو را نزد حضرت زهرا و او يكصاع از آنرا آرد فرمود و نان پخت و چون امير المؤمنين عليه السّلام از نماز مغرب فارغ شد خدمت او آورد كه افطار نمايند ناگاه فقيرى آمد و سؤال نمود پس نانها را باو دادند و با آب افطار نمودند و چون روز دوم شد صاع ديگر را آرد كرد و نان پخت و در وقت افطار حاضر نمود پس يتيمى آمد و سؤال نمود و ايشان نانها را باو دادند و با آب افطار كردند و چون روز سوّم شد بقيّه جو را حضرت زهرا آرد فرمود و نان پخت و در وقت افطار خدمت امير عليه السّلام حاضر نمود پس اسيرى آمد و طلب نمود و ايشان نانها را باو دادند و با آب افطار نمودند و چون روز چهارم شد و از نذر فارغ شده بودند حضرت امير با حسنين عليهما السلام خدمت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رسيدند با آنكه ضعيف شده بودند پس پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گريه كرد و جبرئيل سوره هل انى را نازل نمود و در بعضى از روايات سه مرتبه اطعام بمسكين و يتيم و اسير را كه بيان شد در سه روز بوده است در يكروز هر مرتبه يك سوّم جو موجود مطبوخ ذكر گرديده و آنكه ديگر چيزى براى خودشان باقى نماند و بنابر اين شايد نذر صدقه دادن بفقرا و ايتام و اسيران بوده ولى آنچه قبلا ذكر شد مؤيّد بروايات مأثوره از ائمه اطهار و مفسّرين كبار است و اضافاتى دارد كه بملاحظه اختصار ذكر نشد و ظاهرا آيات شريفه شامل است هر مؤمنى را كه عامل بآن باشد اگر چه در باره آنذوات مقدّسه نازل شده است چنانچه قمّى ره در نقل خود از امام صادق عليه السّلام تصريح بآن نموده و چون بناى كلام الهى بر جمع بين انذار و تبشير است ميفرمايد آيا روزگارى بر انسان گذشته است كه اسم و رسمى
جلد 5 صفحه 317
از او در عالم وجود نداشته اگر چه اصل آنها كه خاك و آب است موجود بوده و اين سؤال براى آنستكه متوجه شوند كه نبودند و بود شدند تا ثابت شود كه خالقى دارند و او خدا است و لذا هل را بقد تفسير نمودهاند و از چند روايت معتبر استفاده ميشود كه مراد آنستكه در تحت علم و قدرت خدا معلوم و مقدور بودهاند ولى در خارج موجود و مذكور نبودهاند خلاصه آنكه چيزى بودهاند ولى نام و نشانى از انسانيّت در عالم نداشتهاند و نيز ميفرمايد همانا ما خلق نموديم انسانرا از نطفه كه اجزاء مخلوط بيكديگر است از آب مرد و زن و امشاج جمع مشيج بمعناى مخلوط است و صفت يا بدل از نطفه قرار داده شده باعتبار اجزاء آن كه آميخته با يكديگر است چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آب مرد و زن مخلوط شدهاند با هم بتمامى و اين در حالى است كه امتحان ميكنيم او را بتكليف بر اداء واجبات و اجتناب از محرّمات پس قرار داديم او را شنوا و بينا تا متمكن باشد از شنيدن و ديدن آيات كتاب تدوينى و تكوينى و عمل بوظائف خود و ما راه راست و طريق مستقيم ببهشت را باو نموديم و خير و شرّش را بيان كرديم با دلائل و امارات موصله بمطلوب ولى بعضى از آن نوع اخذ و عمل نمودند و شكر كردند و بعضى ترك نمودند و كفران كردند و كافر شدند چنانچه از صادقين عليهما السلام نقل شده و ما براى كفّار زنجيرها و غلهاى گرانى آماده نموديم كه بدست و پا و گردن آنها نهيم و وارد در آتش سوزان جهنّمشان نمائيم و امّا ابرار كه خوبان و شكر گزارانند مىآشامند از جام شرابى كه براى خنكى و معطّر شدن ممزوج بكافور شده از چشمهاى كه مىآشامند از آن بندگان خوب خدا و هر جا بخواهند آنچشمه را براى خودشان جارى ميكنند بخوبى و آسانى و بنابر اين عينا بدل است از من كأس و در اصل من عين بوده و منصوب بنزع خافض شده و باء در بها زائده يا بمعناى من است در مجالس از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آن چشمهاى است در خانه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و از آنجا جريان پيدا ميكند بخانههاى پيغمبران و اهل ايمان و حال مردان نيكوكار از اينقرار است كه بنذرى كه خودشان كردند وفا مينمايند با آنكه تكليفى است كه خودشان براى خودشان ايجاد
جلد 5 صفحه 318
نمودند چه رسد بتكاليفى كه خدا براى ايشان معيّن فرموده پس سزاوار است كه چنين رزقى خداوند براى ايشان مقرّر فرموده باشد و ميترسند از روز كه شرّ و سختى آنروز فاش و منتشر و واصل بتمام اطراف و جوانب است و اطعام ميكنند طعام خودشان را با آنكه دوست دارند آنرا و محتاج بآن هستند بفقير و يتيم از اهل ايمان و اسير از مشركان چنانچه در مجالس از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و نيّت ايشان در قلبشان آنستكه اطعام كنند بآن سه كس كه ذكر شد براى رضاى خدا بدون توقع عوض و انتظار شكر گزارى از آنها يا مدح و ثنائى از احدى ولى اينمعنى را بر زبان جارى نميكنند چنانچه در حديث سابق تصريح بآن شده است و چون ميترسند از خدا و روز جزا كه روز عبوس و ترش روئى مردم است و در نهايت گرفتگى و شدّت است بوظائف خودشان عمل مينمايند و براى رضاى خدا انفاق ميكنند و ظاهرا از اين آيه ميتوان استدلال نمود بر صحّت عبادت و انفاق بقصد نجات از عذاب آخرت و آنكه آيات اگر چه نازل در شأن اهل بيت نامبرده است ولى جارى است در حق تمام اهل ايمان چون عبادت ايشان ظاهرا از ترس عذاب و طمع در بهشت نبوده بلكه فقط براى اهليّت حقّ بعبادت و اطاعت بوده است و اتّصاف روز بعبوس و قمطرير كه بمعناى شديد و سخت است باعتبار وقوع عبوس و شدّت و سختى در آنست مانند آنكه ميگويند ليل قائم و يوم صائم و امثال اين توسعات در كلام عرب و عجم زياد است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنّا هَدَيناهُ السَّبِيلَ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً «3»
محققا ما هدايت كرديم انسان را براه حق و صراط مستقيم يا آنكه شاكر ميشود يا كفران ميكند.
هدايت الهي سه قسم است: يك قسم هدايت تكويني به اينكه انسان عقل و شعور و ادراك داديم که مميز حسن و قبح، و نفع و ضرر، و خير و شر، و سعادت و شقاوت، و
جلد 17 - صفحه 312
نجات و هلاكت، و خوبي و بدي است، و تمام اسباب را هم در دسترس او قرار داديم از اجزاء و اعضاء بدني و قوي و حواس ظاهريه و باطنيه از سمع و بصر و شم و ذوق و لمس و حس مشترك و حافظه و عاقله و متخيله و غير اينها، و براي تعيش و زندگاني او تمام اسباب را خلق كرديم که:
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارندبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 3)- و از آنجا که تکلیف و آزمایش انسان علاوه بر مسأله آگاهی و ابزار شناخت نیاز به دو عامل دیگر یعنی «هدایت» و «اختیار» دارد- این آیه به آن اشاره کرده، میفرماید: «ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس» (انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا).
«هدایت» در اینجا معنی وسیع و گستردهای دارد که هم هدایت «تکوینی» را شامل میشود و هم هدایت «فطری» و هم «تشریعی» را هر چند سوق آیه بیشتر روی هدایت تشریعی است.
نکات آیه
۱ - خداوند، راه درست را به بشر نشان داده است. (إنّا هدینه السبیل)
۲ - انسان ها در برابر هدایت الهى دو دسته اند: سپاس گزار و هدایت یافته و یا ناسپاس و هدایت ناپذیر. (إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا)
۳ - انسان، موجودى است مختار و با اراده. (إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا)
۴ - انسان، موجودى است مکلف و مسؤول. (إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا) نشان دادن راه درست و آن گاه تهدید کردن به دوزخ و یا بشارت دادن به بهشت - که در آیات بعد آمده - گویاى مطلب یاد شده است.
۵ - خداوند، حجّت را بر انسان ها تمام کرده و هیچ عذرى براى آنان باقى نگذاشته است. (إنّا هدینه السبیل إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا)
۶ - قدرت شنوایى و بینایى، دو ابزار لازم براى هدایت (فجعلنه سمیعًا بصیرًا . إنّا هدینه السبیل)
۷ - همه انسان ها، داراى توانایى هاى لازم براى شناخت راه درست اند. (إنّا هدینه السبیل إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا)
۸ - هدایت، نعمتى بزرگ و شایسته سپاس گزارى است. (إنّا هدینه السبیل إمّا شاکرًا) از این که در آیه شریفه، به مؤمن هدایت یافته، «شاکر» گفته شده است، استفاده مى شود که هدایت نعمتى در خور سپاس گزارى است.
۹ - پیمودن راه دین، شکر نعمت خداوند و انحراف از آن، ناسپاسى او است. (إنّا هدینه السبیل إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا)
۱۰ - زندگى انسان ها، هدفمند و داراى غایت و مقصد نهایى است. (إنّا هدینه السبیل) برداشت یاد شده با توجه به این حقیقت است که هر راهى، مقصود و غایتى دارد و نشان دادن راه، بدون نشان دادن غایت و مقصود نهایى ممکن نیست.
۱۱ - انسان هاى شاکر، اندک اند و انسان هاى ناسپاس بسیار. (إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا) طبق باور برخى از مفسران، آمدن «شاکر» به صورت اسم فاعل و «کفوراً» به صورت صیغه مبالغه، مى تواند گویاى این حقیقت باشد که انسان هایى که به صورت کامل سپاس گزار نعمت هدایت باشند، در اقلیت بوده و افراد ناسپاس بسیاراند.
۱۲ - انسان در این جهان، همچون رونده اى گم کرده راه و دین راهى است درست، و دینداران مردمى راه یافته اند. (إنّا هدینه السبیل إمّا شاکرًا و إمّا کفورًا)
روایات و احادیث
۱۳ - «عن أبى عبداللّه(ع) فى قول اللّه «...إنّا هدیناه السبیل إمّا شاکراً و إمّا کفوراً» قال: عرّفناه فإمّا آخذ، و إمّا تارک...;[۱] از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند «...إنّا هدیناه السبیل إمّا شاکراً و إمّا کفوراً» روایت شده که فرمود: [معناى آیه این است که] ما راه [سعادت] را به انسان نشان دادیم، یا آن را انتخاب مى کند و یا ترک مى کند (اختیار انتخاب با او است)».
۱۴ - «عن جابر بن عبداللّه قال رسول اللّه(ص): کل مولود یولد على الفطرة حتّى یعبر عنه لسانه، فإذا عبر عنه لسانه إمّا شاکراً و إمّا کفوراً...;[۲] از جابربن عبداللّه [انصارى] روایت شده که رسول خدا(ص) فرمود: هر نوزادى بر فطرت [توحید ]متولد مى شود، تا زمانى که زبان او بتواند افکار و عقاید او را تعبیر و ابراز کند. در این هنگام یا شاکر است [و پذیراى توحید] یا ناسپاس است [و پذیراى کفر]».
موضوعات مرتبط
- انسان: اتمام حجت بر انسان ها ۵; اختیار انسان ۳، ۱۳; اراده انسان۳; اقسام انسان ها ۲; تکلیف انسان ۴; مسؤولیت انسان ۴; ویژگیهاى انسان ۳، ۴ ، ۷; هدایت انسان ها ۱
- ایمان: زمینه ایمان ۱۴
- بینایى: نقش بینایى ۶
- تشبیهات قرآن: تشبیه انسان ۱۲; تشبیه به گمشده ۱۲; تشبیه به مهتدین ۱۲; تشبیه دینداران ۱۲
- توحید: فطریت توحید ۱۴
- خدا: اتمام حجت خدا ۵; نعمتهاى خدا ۸; هدایتگرى خدا ۱، ۱۳
- دین: گمراهى از دین ۹; نقش دین ۱۲
- دیندارى: آثار دیندارى ۹
- زندگى: هدفدارى زندگى ۱۰
- شاکران :۲، ۱۴ کمى شاکران ۲، ۱۱ ۱۴
- شکر: شکر نعمت ۸; موارد شکر ۹
- شناخت: زمینه شناخت ۷
- شنوایى: نقش شنوایى ۶
- قرآن: تشبیهات قرآن ۱۲
- کفر: زمینه کفر ۱۴
- کفران: موارد کفران نعمت ۹
- کفران کنندگان :۲، ۱۴ زیادى کفران کنندگان ۲، ۱۱ ۱۴
- مهتدین :۲
- نعمت: مراتب نعمت ۸; نعمت هدایت ۸
- هدایت: ابزار هدایت ۶; هدایت ناپذیران ۲
منابع