يس ٣٥
کپی متن آیه |
---|
لِيَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ مَا عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلاَ يَشْکُرُونَ |
ترجمه
يس ٣٤ | آیه ٣٥ | يس ٣٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ثَمَرِهِ»: مرجع ضمیر (ه) میتواند (الله) باشد. یعنی تا از ساختار خداوندی بخورند. یا مرجع آن شیء مجهول یا مذکور بوده که باغها است. برخی هم مرجع ضمیر را (نخیل) دانستهاند که مذکّر است، و بدان اکتفا شده است چون بر اثر عطف (اعناب) را نیز شامل میشود. «وَ مَا عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ»: این جمله میتواند حالیّه و (ما) نافیه باشد که معنی چنین خواهد بود: در حالی که دست آنان در آن کمترین دخالتی نداشته است. و یا این که واو حرف عطف و (ما) موصوله باشد که معنی چنین خواهد شد: و چیزی که خود میسازند. یعنی در آیه، هم اشاره به میوههائی است که بدون تغییر مورد استفاده انسانها قرار میگیرد، و هم اشاره به میوههائی است که با انجام عملی روی آنها چون پخت و پز و کنسرو به غذاهای مختلف تبدیل میگردند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۳ - ۴۷ سوره يس
- توضيح مفردات و مفاد آيات شريفه اى كه آيات مربوط به تدبير امر رزق مردم را بيان مى كنند
- توضيح جمله : و ما عملته ايديهم در آيه : لياءكلوا من ثمره و ما عملته ايديهم ...
- بيان مفاد آيه : سبحان الذى خلق الازواج كلها مما تُنبِتُ الارض ...
- مراد از بيرون كشيدن روز از شب و آية لهم الليل نسلخ منه النهار
- معناى آيه : والشمس تجرى لمستقرلها
- مقصود از اينكه فرمود: والقمر قدرناه حتى عاد كالعرجون القديم
- شمس و قمر تابع تدبير خدا و ملازم مسير خود هستند و خورشيد به ماه نمى رسد و شب ازروز جلو نمى افتد
- معناى جمله اتقوا ما بين ايديكم و ما خلفكم و جواب كفار به دعوت به تقوى پروا از خالق
- عكس العمل كفار در برابر دعوت به انفاق شفقت و خدمت به خلق
- رواياتى در ذيل آيه : والشمس تجرى لمستقرلها...
- و رد سخنى از آلوسى درباره روايتى از امام رضا (ع ) راجع به تقدم روز بر شب
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ «35»
تا از ميوهى آن و آن چهدستانشان به عمل آورده است، بخورند، پس چرا سپاسگزارى نمىكنند؟
نکته ها
در قرآن از ميان ميوهها نام انگور و خرما بيشتر به كار رفته و اين يا به خاطر نقش غذايى اين دو ميوه است و يا به خاطر در دسترس بودن آنها يا تنوّع گونههاى آنها يا بهرهگيرى از خشك و تر آن دو و يا جهات ديگر.
دو كلمه «نَخِيلٍ» و «أَعْنابٍ» به صورت جمع بكار رفته است، زيرا هر يك از خرما و انگور داراى انواع زيادى هستند.
پیام ها
1- در تغذيه نقش اول با حبوبات و دانههاست و سپس ميوهها. أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا ...
جَعَلْنا فِيها جَنَّاتٍ
2- وظيفه انسان در برابر نعمتها، معرفت و شكر است. (خداوند زمين مرده را
جلد 7 - صفحه 538
زنده مىكند و گياهان و ميوهها را در دسترس قرار مىدهد تا انسان بخورد و شكر كند.) لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ ... أَ فَلا يَشْكُرُونَ
3- توليد فرآوردههاى مختلف از ميوهها، مورد پذيرش قرآن است. «وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ»
4- بيان نعمتها، سبب ايجاد روح شكرگزارى در انسان است. «أَ فَلا يَشْكُرُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (35)
لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ: تا بخورند از ميوه هر نوع از آن، يا از آنچه مذكور شد كه خدا به فضل و كرم خود اعطا فرموده، وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ: و بخورند از آنچه بجا آورده دستهاى ايشان از آن، مثل دوشاب و سركه و مويز و غير آن.
چون اين نعمتها موجب است شكر و سپاسدارى منعم را لذا فرمايد: أَ فَلا يَشْكُرُونَ: آيا پس چرا شكر نمىكنند بندگان به ازاء اين نعمتها و منعم حقيقى را ستايش نمىكنند.
تبصره:
تفكر نما در انواع تدبير عليم قدير در اصناف درختان كه سالى يكمرتبه مىميرد و حرارت غريزيه در او حبس و پنهان گردد، و متولد گردد در آن مواد ميوهها و در بهار زنده مىشود و به حركت مىآيد و انواع فواكه را حاضر كنند، هر ميوه را در وقتش؛ چون خوب تأمل كنى، درختان باردار انواع لطايف ميوه به كف گرفته نزد تو دراز كرده و در صحن باغ شاخههاى گل طبقهاى رياحين و نسرين و ياسمن بدست برداشته هر كدام را خواهى برگيرى، و از طرفى درختان داراى ميوهجات
جلد 11 - صفحه 76
مختلفه به هيأت خاصه.
تأمل كن در درخت خرما چگونه از تار و پود بافته شده مانند جامهها براى محكم بودن و برداشتن خوشههاى سنگين كه از بادهاى تند نشكند، و براى بناى سقفها و پلها و غيره بكار رود، و چون مانند انسان آن را نرينه و مادينه خلق فرموده، براى توليد ثمره لازم است از نرينه به مادينه بجهانند و اقسام حبوبات و ميوهجات لطيفه لذيذه گوناگون كه آدميان را قدرت آفريدن آن نباشد.
اگر عقل دارى چرا خالق خود را نشناسى و شكر ولى نعمت خود را نمىگذارى كه اين همه اطعمه و ثمار و رياحين و گلها در باغ و بستان براى تو مهيا فرموده و تو منكر احسان و عاصى فرمان او هستى و بجاى شكران، كفران، و به نعمت منعم، نافرمانى منعم را نمائى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما أَنْزَلْنا عَلى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّماءِ وَ ما كُنَّا مُنْزِلِينَ «28» إِنْ كانَتْ إِلاَّ صَيْحَةً واحِدَةً فَإِذا هُمْ خامِدُونَ «29» يا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (30) أَ لَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لا يَرْجِعُونَ (31) وَ إِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنا مُحْضَرُونَ (32)
وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ (33) وَ جَعَلْنا فِيها جَنَّاتٍ مِنْ نَخِيلٍ وَ أَعْنابٍ وَ فَجَّرْنا فِيها مِنَ الْعُيُونِ (34) لِيَأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيهِمْ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (35)
ترجمه
و فرو نفرستاديم بر قومش بعد از او لشگرى از آسمان و نبوديم فرو فرستندگان
نبود آن مگر يك فرياد پس آنگاه بودند خاموششدگان
اى دريغ بر بندگان نمىآيد آنها را پيغمبرى مگر آنكه هستند كه بآن استهزاء ميكنند
آيا نديدند كه چه بسيار هلاك كرديم پيش از آنها از قرنها كه آنها بسويشان برنميگردند
و نيستند همگى مگر جماعتيكه نزد ما حاضر كرده شدگانند
و دليلى است براى آنها زمين مرده كه زنده كرديم آنرا و بيرون آورديم از آن دانهئى پس از آن ميخورند
و قرار داديم در آن باغهائى از خرما بنان و انگورها و روان كرديم در آن از چشمهها
تا بخورند از ميوه آن و آنچه ساخت آنرا دستهاشان آيا پس شكر نميكنند.
تفسير
بعد از قتل اهل انطاكيه حبيب نجّار را به تفصيلى كه در آيات سابقه ذكر شد آنها مورد غضب الهى شدند چنانچه ميفرمايد و نازل ننموديمبر قوم
جلد 4 صفحه 405
او بعد از او لشگرى از آسمان براى هلاك آنها اگرچه ميفرستيم براى هلاك دشمنان تو در جنگ بدر و غيره از مواقع لازمه براى عظمت مقام تو چون بنا نداشتيم ما در امور غير مهمّه لشگرى از آسمان بفرستيم براى كمك بندگان يا عذاب آنها اگر كلمه ما در ما كنّا نافيه باشد و اگر موصوله باشد مراد آنستكه نه لشگرى فرستاديم نه چيزى از چيزهائى كه بر امم سابقه فرستاديم از قبيل سنگريزه و باران شديد و باد سوزان نبود آنچه فرستاديم مگر يك نعره و فرياد جبرئيل كه فورا آتش فتنه وجود آنها را خاموش و مانند خاكستر كرد و باين سهولت كار تمامشان خاتمه يافت اى حسرت و ندامت و افسوس و دريغ بر حال بندگان خدا بيا كه بجا و محلّ است آمدن تو چون هيچ پيغمبرى نيامد براى هدايت و ارشاد آنها مگر آنكه باو استهزاء و سخريّه مينمودند و اذيّت و آزارش ميكردند و حقيقتا جاى تأسف است بر حال كسانيكه مر شد و ناصح مشفق خودشان را كه غرض و طمعى ندارد جز خير دنيا و آخرت آنها مسخره نمايند و تمام ملائكه و اهل ايمان بحال آنها تأسف خوردند آيا اين كفّار مكّه نمىبينند كه چه بسيار از اهل اعصار سابقه بودند كه ما آنها را بعذابهاى گوناگون هلاك نموديم و نمىبينند كه آنها ديگر بدنيا برنمىگردند نزد آنها و نيستند همگى مگر دسته و جماعتى كه نزد ما حاضر كرده ميشوند و لما بتخفيف نيز قرائت شده و بنابراين كلمه ان مخفّفه از مثقّله است و ما زائده براى تأكيد يعنى بدرستيكه همه اجماعا نزد ما حاضر شدگانند و مقصود در روز قيامت است و بقرائت مشهوران نافيه لمّا بمعناى الّا است و چون ذكر قيامت بميان آمد باز خداوند استدلال بر آن نموده كه يكى از ادلّه دالّه بر چنين روزى و امكان آن براى خداوند آنستكه زمين مرده را كه مدّتها است بىآب و گياه مانده ما بوسيله باران رحمت خود احياء مينمائيم و بيرون ميآوريم از آن حبّ گندم و جو و ساير حبوبات را كه از آن ارتزاق مينمائيد و خلق نموديم ما در آنزمين باغهائى از درختان خرما و انگور كه در عربستان بسيار و منافع آندو بيشمار است و منفجر نموديم در آن اراضى يا آن باغات چشمههاى آب روان را براى آنكه بندگان بخورند از ميوه هر يك از آن درختها يا آنچه ذكر شد و چيزهائى كه بدست خودشان از آنها عمل ميآورند از قبيل شيره و سركه و دوشاب
جلد 4 صفحه 406
و غيرها اگر ما در و ما عملته موصوله باشد و اگر نافيه باشد مراد آنستكه ما از زمين اين قبيل درختان بيرون ميآوريم با آنكه مردم بدست خودشان آنها را ننشانده باشند و زحمتى براى بدست آوردن ميوه آن نكشيده باشند پس آيا سزاوار نيست كه شكر نعمتهاى چنين خداوند بخشنده مهربانى را بجا آورند و غير او را ستايش ننمايند و آيا سزاوار است كه شكر نكنند با چنين نعمتهاى بىزحمتى كه براى آنها تهيّه فرموده و بايد بدانند همانطور كه از زمين مرده نباتات زنده را بوجود آورد بوسيله باران ميتواند از خاك مرده حيوانات زنده را بيرون آورد بوسيله بارانيكه حكم منى را دارد در جذب ذرّات متفرّقه از ابدان پوسيده شده در خاك كه مكرّر ذكر شده است و افاضه روح بآن و از حضرت سجاد يا حسرة العباد بطريق اضافه براى افاده اختصاص آن به بندگان نقل قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لِيَأكُلُوا مِن ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتهُ أَيدِيهِم أَ فَلا يَشكُرُونَ (35)
براي اينكه بخوريد از ميوههاي آن و آنچه عمل ميكند او را دستهاي آنها آيا پس از اينکه شكر نميكنند!
جلد 15 - صفحه 73
لِيَأكُلُوا مِن ثَمَرِهِ غرض و غايت اينكه اينکه جنّات نخيل و اعناب را قرار داديم و لو فوائد بسياري دارد ولي غرض اصلي استفاده از ميوه او است که خداوند براي انسان قرار داده چنانچه ميفرمايد خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَمِيعاً و اينکه استفاده خوراك شما علّت غايي خلقت اشجار است که گفتند علّت غايي در تصور مقدّم است بر علّت مادي و صوري لكن در وجود مؤخّر است.
وَ ما عَمِلَتهُ أَيدِيهِم که از اينکه خرما و انگور چه اندازه استفاده از كشمش او شيره او، سركه او، از برگ او، از قامه او، از هسته او، حتّي اهل فساد از شراب او استفاده ميكنند و غير اينها از فوائد حتّي بر حيوانات آنها.
أَ فَلا يَشكُرُونَ آيا پس از اينهمه نعمت معذلك شكرگزار نيستند! گفتند شكر نعمت شرايطي دارد: اولا اينكه بداند اينکه نعمت از جانب پروردگار است نه مثل طبيعي که مستند به طبيعت ميداند و ثانيا اينكه بداند که احدي قدرت ندارد بر اينكه باران بفرستد يا حبّهاي از زمين خارج كند تا نخله و اشجار بروياند و ثالثا به ازاء هر نعمتي عملي انجام دهد هم شكر قلبي ميخواهيم هم لساني هم عملي و همين شكر گذاري باعث زيادتي نعمت ميشود و كفران باعث سلب نعمت لَئِن شَكَرتُم لَأَزِيدَنَّكُم وَ لَئِن كَفَرتُم إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ ابراهيم آيه 7 با اينكه اينکه نعمت ها در جنب ساير نعم الهي بسيار كوچك و حقير است و نعم الهيّه بسيار است که ميفرمايد: وَ إِن تَعُدُّوا نِعمَةَ اللّهِ لا تُحصُوها ابراهيم آيه 37 از نعمت وجود و اعضاء بدن و نعمت عقل و ساير نعم الهيّه و اعظم از همه آنها نعمت ايمان و معرفت به توحيد و عدل و نبوّت انبياء و ولايت و تصديق به قيامت و توفيق باعمال صالحه است
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 35)- این آیه هدف آفرینش این درختان پر بار را چنین بیان میکند:
«غرض این است که از میوه آن بخورند، در حالی که دست آنها در ساختمان آن کمترین دخالتی نداشته، آیا شکر خدا را به جا نمیآورند»! (لِیَأْکُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَیْدِیهِمْ أَ فَلا یَشْکُرُونَ).
آری! میوههایی که به صورت غذای کامل بر شاخسار درختان ظاهر میشود بیآنکه کمترین نیازی به پختن و یا تغییرات دیگر داشته باشد به مجرد چیدن از درخت قابل استفاده است، و این نهایت لطف و عظمت پروردگار را در باره انسانها نشان میدهد.
هدف آن است که حس حق شناسی و شکر گزاری انسانها را تحریک کند تا از طریق شکر گزاری قدم در مرحله معرفت پروردگار بگذارند، که شکر منعم نخستین گام معرفت کردگار است.
نکات آیه
۱ - هدف و فلسفه آفرینش نخلستان ها و تاکستان ها از سوى خداوند، تغذیه و بهره مندى انسان ها از میوه ها و محصولات آنها است. (و جعلنا فیها من نخیل و أعنب ... لیأکلوا من ثمره)
۲ - خداوند، چشمه ساران را به منظور بهره بردن انسان ها از آثار و فواید آنها آفریده است. (و فجّرنا فیها من العیون . لیأکلوا من ثمره) برداشت یاد شده مبتنى بر این احتمال است که ضمیر در «ثمره» به «تفجیر»; یعنى، مصدر «فجّرنا» بازگردد. گفتنى است براساس این احتمال، معناى «ثمر» میوه نیست; بلکه به معناى آثار و فواید است; چنان که به فایده و سود حاصل از تجارت، ثمره تجارت گفته مى شود.
۳ - روان شدن چشمه ها، از عوامل پیدایش باغ ها و به ثمر نشستن درختان نخل، انگور و... است. (و جعلنا فیها جنّ-ت ... و فجّرنا فیها من العیون . لیأکلوا من ثمره) جمله «لیأکلوا من ثمره» متعلق به «جعلنا» است و قرار گرفتن آن پس از جمله «فجّرنا فیها من العیون»، مى تواند حاکى از این نکته باشد که روان شدن چشمه ها، نقش اساسى در به ثمر نشستن باغ ها و درختان نخل و انگور دارد.
۴ - نقش اساسى خرما و انگور و فراورده هاى آن، در تغذیه انسان (و جعلنا فیها جنّ-ت من نخیل و أعنب ... لیأکلوا من ثمره) از اختصاص به ذکر یافتن خرما و انگور براى تغذیه انسان ها (از میان مجموعه میوه ها و محصولات باغ ها) برداشت یاد شده به دست مى آید.
۵ - هدف و فلسفه آفرینش خرما و انگور از سوى خداوند، تغذیه انسان از فراورده هاى دست ساخته خود از آن درختان (مانند شیره، عصاره، کشمش و...) است. (لیأکلوا من ثمره و ما عملته أیدیهم) برداشت یاد شده مبتنى بر این نکته است که «ما» در «ما عملته» موصوله (به معناى الذى) باشد; یعنى، «و الذى عملته أیدیهم» (و آنچه دست هاى شان به عمل مى آورد).
۶ - انسان، در پیدایش و روان ساختن چشمه ها، هیچ نقشى نداشته و این کار تنها با قدرت خدا انجام گرفته است. (و فجّرنا فیها من العیون . لیأکلوا من ثمره و ما عملته أیدیهم) برداشت یاد شده مبتنى بر این نکته است که جمله «و ما عملته أیدیهم» در موضع حال باشد و «ما» در «ما عملته» نافیه و ضمیر آن به تفجیر بازگردد.
۷ - خرما و انگور، از غذاهاى آماده براى انسان، بدون دخالت وى در آماده سازى آنها (لیأکلوا من ثمره و ما عملته أیدیهم) این برداشت مبتنى بر این احتمال است که ضمیر در «عملته» به «ثمر» بازگردد.
۸ - زمین، منبع تغذیه انسان ها (و ءایة لهم الأرض المیتة أحیینها ... فمنه یأکلون ... و فجّرنا فیها من العیون . لیأکلوا من ثمره و ما عملته أیدیهم)
۹ - تدبیر روزى و تغذیه انسان ها از زمین، از نشانه هاى قدرت خدا است. (و ءایة لهم الأرض المیتة أحیینها... و فجّرنا فیها من العیون . لیأکلوا من ثمره و ما عملته أیدیهم) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که آیات بالا، با طرح مسأله احیاى زمین و تغذیه انسان ها از آن، درصدد نشان دادن جلوه هایى از قدرت خداوند است.
۱۰ - سرزنش خداوند از ناسپاسانِ نعمت هایش در روى زمین (و ءایة لهم الأرض المیتة أحیینها... أفلایشکرون) استفهام در جمله «أفلایشکرون» انکارى است و این جمله درصدد تقبیح و توبیخ است.
۱۱ - احیاى زمین با رویاندن نباتات و درختان میوه، به منظور تغذیه انسان ها از سوى خدا، شایسته شکر و سپاس گزارى است. (و ءایة لهم الأرض المیتة أحیینها و أخرجنا منها حبًّا... جنّ-ت من نخیل و أعنب... لیأکلوا من ثمره... أفلایشکرون)
موضوعات مرتبط
- انسان: روزى انسان ها ۹; نقش انسان ها ۶، ۷
- انگور: فواید انگور ۴، ۵، ۷
- تاکستان: عوامل پیدایش تاکستان ۳; فواید تاکستان ۱
- تغذیه: منابع تغذیه ۱، ۴، ۵، ۷، ۸، ۱۱
- توحید: توحید افعالى ۶
- چشمه: فلسفه خلقت چشمه ها ۲; فواید چشمه ها ۲، ۳; منشأ پیدایش چشمه ها ۶
- خدا: سرزنشهاى خدا ۱۰; نشانه هاى قدرت خدا ۹; نقش قدرت خدا ۶
- خرما: فواید خرما ۴، ۵، ۷
- زمین: احیاى زمین ۱۱; فواید زمین ۸
- شکر: شکر نعمت ۱۱
- کفران کنندگان: سرزنش کفران کنندگان ۱۰
- گیاهان: رویش گیاهان ۱۱
- میوه: تغذیه از میوه ۱
- نخلستان: عوامل پیدایش نخلستان ۳; فواید نخلستان ۱
منابع