الزمر ٣٨
ترجمه
الزمر ٣٧ | آیه ٣٨ | الزمر ٣٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَئِن سَأَلْتَهُمْ ...»: قرآن مردمان را به داوری عقل و حکمِ وجدان و ندای فطرت میبرد، تا ایشان را متوجّه کند که «خالقیّت» و «قدرت بر سود و زیان» متعلّق به ذات پاک یزدان است و بس. دیگران نه خالقند و نه مالک سود و زیان. «کَاشِفَاتُ»: برطرف کنندگان و از میان بردارندگان.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۳۸ - ۵۲ سوره زمر
- احتجاج عليه مشركين بر وحدانيت خداى تعالى در خلقت و ربوبيت
- معناى توفى انفس و وجه اسناد آن به خداوند در جايى ، و به ملك الموت ورسل در جاهاى ديگر
- اشاره به تغاير نفس و بدن و اينكه مردن و خواب هر دو توفى و قبض روح است
- توضيح اينكه شفاعت كننده بايد، مالك باشد، پس همه شفاعت ها از آن خدا و منتهى بهاوست كه مالك همه چيز است
- اشاره به اينكه شفيع حقيقى تنها خداوند است
- وصف عذابى كه ظالمان منكران معاد در قيامت مى بينند
- ناسپاس بودن آدمى ، كه چون خدا نعمتى به او داد مى گويد: اوتيته على علم
- دو جواب به انسان ناسپاس متنعمى كه برخوردارى مستند به خود مى داند
- رواياتى درباره توفى انفس ، خواب و رؤ يا
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ «38»
و اگر (از مشركان) سؤال كنى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريد؟» قطعاً خواهند گفت: «خدا» بگو: «پس آيا در آن چه از غير خدا مىخوانيد نظر و انديشه كردهايد؟! (راستى) اگر خداوند نسبت به من ضررى را اراده كند آيا اين بتها مىتوانند آن ضرر را برطرف كنند، يا (اگر) خداوند براى من لطف و رحمتى را بخواهد، آيا آنها مىتوانند مانع آن رحمت شوند؟» بگو: «خداوند براى من كافى است. اهل توكّل تنها بر او توكّل مىنمايند.»
«1». شورى، 13.
«2». غافر، 28.
جلد 8 - صفحه 173
نکته ها
در قرآن بارها از اعتقاد مشركان به خالق بودن خداوند سخن به ميان آمده است. علاوه بر آيهى مورد بحث، بنگريد به: سورهى عنكبوت، آيات 61 تا 63 و سورهى لقمان آيهى 24 و سورهى زخرف آيات 9 و 87.
كلمهى «ضر» در برابر رحمت، به معناى هر گونه گرفتارى است.
ضمير «هُنَّ» براى مؤنث است و در اين جا براى بتها به كار رفته، زيرا عربها بتهاى بزرگ را به نام مؤنث مىخواندند. نظير: «لاتَ»، «مَناةَ»، «عزى»
پیام ها
1- بت پرستان خالقيّت خداوند را قبول داشتند. (لكن براى بتها نقش ربوبيّت و شفاعت را قائل بودند). «لَيَقُولُنَّ اللَّهُ»
2- بتها هيچ نقشى در برابر ارادهى خداوند ندارند. «هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ- هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ»
3- كسى لايق پرستش است كه قدرتِ رساندن سود و دفع زيان را داشته باشد.
«هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ- هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ»
4- دفع ضرر مهمتر از جلب منفعت است. ( «كاشِفاتُ ضُرِّهِ» قبل از «مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ» آمده است).
5- توكّل تنها بر خداوند جايز است. (كلمهى «عَلَيْهِ» قبل از «يَتَوَكَّلُ» آمده كه بيانگر انحصار است).
6- خداوند از هر جهت پيامبرش را تكفّل و كفايت مىكند. «حَسْبِيَ اللَّهُ» (كلمه «حَسْبِيَ» مطلق آمده كه شامل همه چيز مىشود).
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 174
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ (38)
جلد 11 - صفحه 246
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ: و اگر بپرسى از مشركان، مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ: كه بيافريد آسمان و زمين را و از عدم به وجود آورد، لَيَقُولُنَّ اللَّهُ: هر آينه گويند خدا با وجود انكار و عناد ايشان، زيرا به جهت برهان واضح و دليل لايح بر تفرد او به خالقيت، هيچكس انكار نتواند نمود و فطرت حاكم است بر آن؛ و چون معترفند به آنكه خالق عالم او است، قُلْ أَ فَرَأَيْتُمْ: بگو اى پيغمبر آيا مىبينيد، ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ: آنچه مىخوانيد غير از خداى تعالى از بتان و ساير الهه باطله، يعنى مىدانيد آن را، إِنْ أَرادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ: اگر اراده كند به من خدا ضررى و سختى و اذيتى و محنتى از صحت و مرض و فقر و غيره، هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ: آيا باشند ايشان دفع كنندگان ضرر او را نسبت به من، أَوْ أَرادَنِي بِرَحْمَةٍ: يا اگر خواهد خداى نعمتى و منفعتى از صحت و رفاهيت و غنى و غيره، هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ: آيا باشند آنان بازدارندگان منفعت و نعمت و رحمت او از من. و چون شما اقرار داريد به خالقيت ذات حق و معترفيد بر عجز بتان از دفع ضرر و نفع او، پس ترك عبوديت خدائى كه خالق عالم و قادر على الاطلاق است و پرستيدن جماداتى كه عاجز مطلقند، هر آينه از غايت سفاهت و نهايت جهالت است.
چون اين سؤال از مشركان شد، ساكت گرديدند از جواب، حق تعالى فرمود:
قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ: بگو اى پيغمبر كافى است مرا خداى تعالى در ايصال منفعت و امساك مضرت، عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ: بر او نه بر غير او توكل مىكنند توكل كنندگان و كارهاى خود را به او وامىگذارند به جهت علم ايشان به انحصار خالقيت و قادريت بر او.
جلد 11 - صفحه 247
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِنْ دُونِهِ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (36) وَ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَ لَيْسَ اللَّهُ بِعَزِيزٍ ذِي انْتِقامٍ (37) وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ قُلْ أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِيَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اللَّهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ الْمُتَوَكِّلُونَ (38) قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (39) مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخْزِيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ (40)
ترجمه
آيا نيست خدا كفايت كننده بندهاش را و ميترسانند تو را بآنانكه غير اويند و كسيرا كه گمراه كند خدا پس نيست براى او راهنمائى
و كسيرا كه راهنمائى كند خدا پس نيست براى او گمراه كنندهئى آيا نيست خدا غالب صاحب انتقام
و اگر بپرسى از آنها چه كس آفريد آسمانها و زمين را هر آينه خواهند گفت البته خدا بگو پس خبر دهيد از آنچه را كه ميخوانيد غير از خدا اگر بخواهد خدا براى من آسيب و ضررى آيا آنها برطرف كنندهاند ضرر او را يا اگر بخواهد او براى من نعمت و رحمتى آيا آنها بازدارندهاند رحمت او را بگو بس است مرا خدا بر او توكّل مينمايند توكّل كنندگان
بگو اى قوم من كار
جلد 4 صفحه 498
كنيد با تمام تمكّنى كه داريد همانا من هم كار كنندهام پس زود باشد كه بدانيد
كسيرا كه وارد ميشود باو عذابى كه خوار كند او را و نازل ميشود بر او عذابى كه دائم است.
تفسير
گفته شده است كه كفّار قريش به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم عرضه داشتند كه ما ميترسيم از طرف خدايان ما بتو آسيبى برسد چون تو متعرّض آنها ميشوى و قمّى ره فرموده مراد آنستكه ميگويند بتو اى محمّد ما را از متابعت على معاف بدار و ميترسانند تو را از ملحق شدن خودشان بكفّار و در هر حال خداوند وعده داده است به پيغمبر خود كه كفايت و نگهدارى نمايد او و امير المؤمنين عليه السّلام را از شرّ دشمنان و براى آنكه خاطر آنحضرت ملول نباشد از بقاء آنها بر كفر فرموده كسيكه خدا مقدّر فرموده كه گمراه باشد و بحال خودش واگذار نموده كسى نميتواند هدايت نمايد او را پس هدايت كنندهاى براى او نيست و كسيكه خدا مقدّر فرموده كه هدايت شود و توفيق ايمان و عمل صالح باو عنايت فرموده كسى نميتواند او را گمراه نمايد پس گمراه كنندهاى براى او نيست آيا خداوند غالب و قادر و انتقام كشنده از ظالم نيست كه بتواند تلافى تعدّيات آنها را نسبت به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و وصىّ او بنمايد و انتقام مظلوم را از ظالم بكشد البتّه هست و خواهد كشيد و چون مشركين مكّه قبول داشتند كه خالق آسمانها و زمين خداى يگانه است و اگر او اراده نمايد وقوع امرى را كسى نميتواند مانع شود و عبادت بتها را وسيله تقرّب بخدا ميدانستند و آنها را شفعاء خودشان ميپنداشتند كه مكرّر ذكر شده خداوند ميفرمايد و اگر از آنها سؤال نمائى كه خالق آسمانها و زمين كيست ميگويند خدا است پس از آنها بپرس كه اگر خدا بخواهد بر من آسيبى وارد نمايد آيا بتها ميتوانند برطرف كنند آسيب او را يا اگر بخواهد از خود نفعى بمن برساند بتها ميتوانند جلوگيرى كنند منفعت او را لابد خواهند گفت خير آنها نميتوانند مانع از نفوذ اراده الهى شوند يا ساكت ميشوند و روايت شده كه ساكت شدند پس نازل شد بگو كافى است براى نگهدارى من از شرّ اشرار خداوندى كه واگذار ميكنند امور خود را باو آنانكه داراى اين صفت پسنديدهاند كه توكّل و اميدوارى بحفظ الهى باشد حال اى قريش كه از اقوام و خويشان منيد
جلد 4 صفحه 499
بكوشيد با تمام قواء موجوده خودتان براى نابود نمودن من و همراهانم من هم ميكوشم در حدّ وسع خودم براى هدايت شما پس چندى نميگذرد كه خواهيد دانست خدا كدام يك از ما و شما را بعذاب خوارى و ذلّت در دنيا و بعذاب ثابت هميشگى در آخرت گرفتار خواهد فرمود و چيزى نگذشت كه فتوحات اسلامى از جنگ بدر شروع شد و بفتح مكّه خوارى و ذلّت آنها بحدّ كمال رسيد ولى پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فتوّت و آقائى فرمود و همه را آزاد كرد و صدق وعده خداوند بر عالميان ظاهر گرديد و ارجاع ضمير مؤنث بمعبودهاى باطل شايد براى تحقير و توهين آنها باشد بر فرض تصوّر ادراك و قدرتى براى آنان و اللّه اعلم
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ لَيَقُولُنَّ اللّهُ قُل أَ فَرَأَيتُم ما تَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ إِن أَرادَنِيَ اللّهُ بِضُرٍّ هَل هُنَّ كاشِفاتُ ضُرِّهِ أَو أَرادَنِي بِرَحمَةٍ هَل هُنَّ مُمسِكاتُ رَحمَتِهِ قُل حَسبِيَ اللّهُ عَلَيهِ يَتَوَكَّلُ المُتَوَكِّلُونَ (38)
و هر آينه اگر بپرسي از اينکه مشركين كي خلق نموده آسمانها و زمين را هر آينه ميگويند اللّه خداي متعال بگو آيا پس ازين رأي شما چيست و مشاهده ميكنيد آنهايي که شما ميخوانيد از غير خدا از اصنام و غير اصنام اگر اراده فرمايد براي من خداوند بضرر و بلائي آيا اينکه آلهه شما ميتوانند از من برطرف كنند و كشف كنند بلاء الهي را يا اراده فرمايد براي من رحمتي و نعمتي آيا اينها ميتوانند جلوگيري كنند رحمت او را بگو كافيست مرا خداي متعال بر او بايد توكل كنند و توكل ميكنند توكل كنندگان.
جلد 15 - صفحه 316
لَئِن سَأَلتَهُم مَن خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرضَ البته اينکه مشركين ميدانند که آلهه آنها قدرت بر خلق يك پشه و مگر ندارند إِنَّ الَّذِينَ تَدعُونَ مِن دُونِ- اللّهِ لَن يَخلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجتَمَعُوا لَهُ وَ إِن يَسلُبهُمُ الذُّبابُ شَيئاً لا يَستَنقِذُوهُ مِنهُ ضَعُفَ الطّالِبُ وَ المَطلُوبُ حج آيه 72 لذا جواب ميدهند لَيَقُولُنَّ اللّهُ چون مشركين معتقد بوجود خداوند بودند مثل طبيعي و دهري که منكر خدا هستند و تمام را مستند بطبيعت ميدانند نيستند حتي طبيعي هم اگر مغز قلب او را بشكافي منكر خدا نيست و لو بظاهر انكار ميكند لذا يك نفر از آنها خدمت حضرت صادق رسيد عرض كرد «ما الدليل علي وجود ربك» حضرت چون از پيشامد او مطلع بود فرمود
«هل ركبت سفينه»
گفت نعم فرمود آيا سفينه تو مشرف بر غرق شده گفت نعم فرمود آيا در آن حال متوجه شدي که هست كسي که تو را نجات دهد گفت آري فرمود همان خداي من است.
دل هر ذره را که بشكافيبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 38)- آیا معبودان شما توانائی بر حل مشکلی دارند؟ از آنجا که در آیات پیشین سخن از عقیده انحرافی مشرکان و عواقب شوم آن بود، در اینجا از دلائل توحید سخن میگوید تا بحث گذشته را با ذکر دلیل تکمیل کند.
نخست میفرماید: «و اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده؟
حتما میگویند: خدا!» (وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ).
چرا که هیچ وجدان و خردی نمیپذیرد که این عالم وسیع و پهناور با آن همه عظمت، مخلوق موجودی زمینی باشد تا چه رسد به بتهای بیروح و فاقد عقل و شعور، و به این ترتیب قرآن آنها را به داوری عقل و حکم وجدان و فطرت میبرد، تا نخستین پایه توحید را که مسأله خالقیت آسمان و زمین است در قلوب آنها محکم کند.
در مرحله بعد سخن از مسأله سود و زیان و تأثیر در منافع و مضار انسان به میان میآورد، تا ثابت کند بتها هیچ نقشی در این زمینه ندارند، میافزاید: «بگو: آیا هیچ در باره معبودانی که غیر از خدا میخوانید اندیشه میکنید که اگر خدا زیانی برای من بخواهد آیا آنها میتوانند گزند او را بر طرف سازند؟ و یا اگر رحمتی برای من بخواهد آیا آنها میتوانند جلو رحمت او را بگیرند»؟! (قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِی بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ).
اکنون که نه «خالقیت» از آن آنهاست و نه «قدرت بر سود و زیانی» دارند پرستش آنها چه معنی دارد؟
ج4، ص232
اینجاست که به عنوان یک نتیجهگیری کلی و نهائی میفرماید: «بگو: خدا مرا کافی است، و همه متوکلان تنها بر او توکل میکنند» (قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ).
این سخن که مشرکان خالقیت آسمان و زمین را مخصوص خداوند میدانستند کرارا در آیات قرآن آمده است.
این امر نشان میدهد که مطلب نزد آنها کاملا مسلم بوده است، و این خود بهترین سندی است بر ابطال شرک چرا که «توحید خالقیت و مالکیت و ربوبیت» عالم هستی خود بهترین دلیل بر «توحید عبودیت» است، و نتیجه آن توکل بر ذات پاک خدا و چشم برگرفتن از غیر اوست.
نکات آیه
۱ - اعتقاد و اعتراف مشرکان، به خالقیت یگانه خداوند و پدید آمدن جهان آفرینش (آسمان ها، زمین و...) تنها به قدرت او (و لئن سألتهم من خلق السموت و الأرض لیقولنّ اللّه)
۲ - جهان (آسمان ها، زمین و...)، مخلوق خدا و جلوه قدرت او است. (و لئن سألتهم من خلق السموت و الأرض لیقولنّ اللّه)
۳ - جهان آفرینش، داراى آسمان هاى متعدد (السموت)
۴ - معبودهاى مورد پرستش مشرکان، ناتوان از برطرف کردن هر گونه گزندى از انسان (قل أفرءیتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه بضرّ هل هنّ کشفت ضرّه أو أرادنى برحمة هل هنّ ممسکت رحمته)
۵ - معبودهاى مورد پرستش مشرکان، خود مقهور اراده خدا و ناتوان در برابر قدرت او هستند. (قل أفرءیتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه ... برحمة هل هنّ ممسکت رحمته)
۶ - ناتوانى معبودهاى ادعایى مشرکان، از رساندن سود به انسان ها و یا دفع گزند از آنان و نیز مقهور بودنشان در برابر اراده و قدرت خداوند، با اندک تأمل و دقت نظر روشن مى شود. (قل أفرءیتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه ... برحمة هل هنّ ممسکت رحمته) طرح مسأله ناتوانى معبودها در قالب استفهام و سؤال، مى تواند گویاى حقیقت یاد شده باشد.
۷ - قدرت گسترده و اراده مطلق خداوند، در رساندن سود و زیان و رحمت و نعمت به انسان ها (قل أفرءیتم ... إن أرادنى اللّه بضرّ هل هنّ کشفت ضرّه أو أرادنى برحمة هل هنّ ممسکت رحمته)
۸ - هیچ چیز مانع از تحقق اراده خداوند جز خود او نیست. (أفرءیتم ... إن أرادنى اللّه بضرّ هل هنّ کشفت ضرّه أو أرادنى برحمة هل هنّ ممسکت رحمته)
۹ - مشرکان، معتقد به حاجت دادن معبودهایشان و رساندن سود به انسان ها و برطرف کردن گزند از آنان (أفرءیتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى اللّه بضرّ ... برحمة هل هنّ ممسکت رحمته) مقصود از «دعاء» در «ماتدعون»، حاجت بردن و استعانت جستن است.
۱۰ - تنها حقیقتى که نفع و زیان انسان ها به دست او است، شایسته حاجت خواهى و یارى جستن از او است. (و لئن سألتهم من خلق السموت و الأرض لیقولنّ اللّه ... أو أرادنى برحمة هل هنّ ممسکت رحمته) ذکر خالقیت خدا، پیش از طرح مسأله ناتوانى معبودها از سود رسانى و یا بر طرف کردن گزند از انسان ها، مى تواند گویاى این حقیقت باشد که توانایى بر انجام چنین کارى، تنها از عهده خدا برمى آید و هر کس چنین باشد، شایسته حاجت بردن به درگاه او است; نه معبودهاى ناتوان مشرکان.
۱۱ - موجود ناتوان از رساندن سود به انسان ها و برطرف کردن گزند از وى، شایسته پرستش نیست. (قل أفرءیتم ما تدعون من دون اللّه ... هل هنّ کشفت ضرّه ... برحمة هل هنّ ممسکت رحمته)
۱۲ - تعدد معبودهاى ادعایى و مورد پرستش مشرکان در عصر پیامبراسلام(ص) (ما تدعون من دون اللّه ... هل هنّ کشفت ضرّه ... هل هنّ ممسکت رحمته) بازگشت ضمیرهاى جمع «هنّ»، «کاشفات» و «ممسکات» به «ما»،گویاى تعدد معبودها است.
۱۳ - انفکاک ناپذیرى خلقت جهان از تدبیر و ربوبیت آن (و لئن سألتهم من خلق السموت و الأرض لیقولنّ اللّه قل أفرءیتم ما تدعون من دون اللّه إن أرادنى ... برحمة هل هنّ ممسکت رحمته) مقصود از بیان مسأله ناتوانى معبودهاى مشرکان، پس از اعتراف گرفتن از آنان به انحصار خالقیت به خداوند، گویاى برداشت یاد شده است.
۱۴ - اعتقاد به جدایى خالقیت خدا از ربوبیت او و نسبت دادن ربوبیت و تدبیر امور جهان به غیرخدا، شرک است. (و لئن سألتهم من خلق السموت و الأرض لیقولنّ اللّه قل أفرءیتم ما تدعون من دون اللّه ... هل هنّ کشفت ضرّه ... ممسکت رحمته)
۱۵ - خداوند، کفایت کننده امور پیامبر(ص) و مواضع او در برابر دشمنان (قل حسبى اللّه) «حَسْبُ» به معناى «کفایت» است. مقصود از کفایت خداوند - که به فرمان اعلام به مردم (قل) همراه شده - اعلام حمایت خداوند از پیامبر(ص) و دفع شرّ و توطئه دشمنان از آن حضرت است.
۱۶ - خداوند، شایسته ترین کفایت کننده تمامى امور بندگان و دفع کننده هر نوع شر دشمنان از آنان است. (قل حسبى اللّه) حذف متعلق «حسبى»; یعنى، ذکر نشدن موارد کفایت، دلالت بر عموم و توسعه دارد.
۱۷ - تضمین خداوند نسبت به حمایت از پیامبر(ص)، در برابر تهدیدها و ارعاب دشمنان (و یخوّفونک ... قل حسبى اللّه) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که آیه شریفه، مى تواند ناظر به دو آیه پیش باشد که در آنها مسأله تهدید و ارعاب مشرکان به پیامبر(ص) مطرح شده بود.
۱۸ - خدا را تکیه گاه خویش قرار دادن و توکل کردن به او در عرصه هاى زندگى، از نشانه هاى متوکلان حقیقى است. (علیه یتوکّل المتوکّلون)
۱۹ - تنها خداوند، شایسته توکل کردن و واگذاشتن امور به او است. (قل حسبى اللّه علیه یتوکّل المتوکّلون) «علیه» متعلق به فعل «یتوکّل» است و تقدم آن، دلالت بر حصر مى کند.
۲۰ - نیاز همه انسان ها - حتى پیامبران - در صحنه هاى زندگى به توکل بر خداوند (قل حسبى اللّه علیه یتوکّل المتوکّلون)
۲۱ - تنها خالق جهان، شایسته توکل و اتکا کردن بر او در عرصه هاى زندگى است. (لئن سألتهم من خلق السموت و الأرض لیقولنّ اللّه ... قل حسبى اللّه علیه یتوکّل المتوکّلون) از ارتباط میان صدر آیه - که در آن از خالقیت خدا سخن رفته است - با ذیل آن، برداشت یاد شده استفاده مى شود.
۲۲ - لزوم توکل بر خداوند و اتکال به او، در همه عرصه هاى زندگى (قل حسبى اللّه علیه یتوکّل المتوکّلون)
موضوعات مرتبط
- آسمان: تعدد آسمان ها ۳; خلقت آسمان ها ۲
- آفرینش: آثار خلقت آفرینش ۱۳; تدبیر آفرینش ۱۳، ۱۴; خالق آفرینش ۲۱
- امدادگر: شرایط امدادگر ۱۰
- انبیا: نیازهاى معنوى انبیا ۲۰
- انسان: نیازهاى معنوى انسان ها ۲۰
- توکل: اهمیت توکل بر خدا ۲۰، ۲۲; توکل بر خدا ۱۸، ۱۹، ۲۱
- حمایتهاى خدا: مشمولان حمایتهاى خدا ۱۵، ۱۶، ۱۷
- خدا: آثار خالقیت خدا ۲۱; اختصاصات خدا ۱۹، ۲۱; اراده خدا ۷; حاکمیت اراده خدا ۵، ۶; حتمیت اراده خدا ۸; خالقیت خدا ۱۴; رحمت خدا ۷; زیان رسانى خدا ۷; قدرت خدا ۵، ۶، ۷; کفایت خدا ۱۵، ۱۶; منفعت رسانى خدا ۷; نشانه هاى قدرت خدا ۲; نعمتهاى خدا ۷
- دشمنان: منشأ شکست دشمنان ۱۶
- ربوبیت: ربوبیت غیرخدا ۱۴
- زمین: خلقت زمین ۲
- زیان: منشأ زیان ۷، ۱۰
- سود: منشأ سود ۷، ۱۰
- شرک: شرک ربوبى ۱۴
- عقیده: عقیده به خالقیت خدا ۱; عقیده به قدرت خدا ۱
- متوکلان: نشانه هاى متوکلان ۱۸
- محمد(ص): حامى محمد(ص) ۱۵، ۱۷
- مشرکان: اقرار مشرکان ۱; عقیده مشرکان ۱، ۹; معبودان مشرکان صدراسلام ۱۲
- معبودان باطل: عجز معبودان باطل ۴، ۵، ۶; معبودان باطل و تأمین نیاز ۹; معبودان باطل و دفع زیان ۴، ۶، ۹; معبودان باطل و منفعت رسانى ۶، ۹
- معبودراستین: معبودراستین و دفع زیان ۱۱; منفعت رسانى معبودراستین ۱۱
- معبودیت: ملاک معبودیت ۱۱
- موجودات: عجز موجودات ۸
- نیازها: نیاز به توکل ۲۰