فاطر ١٨
ترجمه
فاطر ١٧ | آیه ١٨ | فاطر ١٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا تَزِرُ ...»: (نگا: انعام / اسراء / ). این بخش از آیه، پاسخ سخن کسانی است که در (عنکبوت / ) مذکور است. «مُثْقَلَةٌ»: نفْس سنگین بار. یعنی کسی که بار گناهانش سنگین باشد. «حِمْل»: بار. «إِنَّمَا تُنذِرُ ...»: یعنی چنین افرادی از برحذر داشتن تو سود میبرند. «تَزَکَّی»: پاک از چرک کفر و گناه شد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ مَنْ يَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّمَا... (۲) قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغِي رَبّاً... (۱۰) مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي... (۶) وَ قَالَ الَّذِينَ کَفَرُوا... (۳) يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا... (۳) يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ (۰) أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى (۴) وَ لاَ يَسْأَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً (۰)
وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ (۰) وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ (۰) لِکُلِ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ... (۰)
تفسیر
- آيات ۱۵ - ۲۶ سوره فاطر
- توضيح اينكه فقر و نياز منحصر در انسان و غنا و بى نيازى منحصر در خداى تعالىاست انتم الفقراء الى الله و الله هو الغنى الحميد
- پاسخ به اين اشكال كه چرا فقر در آيه منحصر به مردم شده است :
- معناى آيه : ولا تزروازرة وزراخرى ...
- تمثيل هايى براى بيان حال و اعمال مؤ من و كافر
- سخنى پيرامون عموم انذار و اينكه هيچ امتى كه در آن پيغمبرى ظهور نكرده باشد نبوده است وان من امة الاخلافيها نذير
- رواياتى در ذيل جمله : و لا تزروازرة وزراخرى و آيه : و ما انت بمسمع من فى القبور
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ «18»
و هيچ فردى بار (گناه) ديگرى را بر دوش نكشد، و اگر سنگين بارى براى حمل بارش، حتّى از نزديكان خود دعوتى كند، چيزى از بارش حمل نشود (و كسى به او رحم نكند.) تو تنها كسانى را كه در نهان از پروردگارشان مىترسند و نماز به پا مىدارند هشدار مىدهى، و هر كس (از گناه) پاك شود، پس اين پاكى به نفع خود اوست و بازگشت (همه) تنها به سوى خداوند است.
نکته ها
كلمهى «وِزْرَ» به معناى سنگينى و بار است. «مُثْقَلَةٌ» يعنى سنگين بار. «حمل» بارِ پشت و «حمل» بار شكم را گويند. «1»
در قرآن مىخوانيم كه گروهى براى اغفال و فريب ديگران مىگويند: «اتَّبِعُوا سَبِيلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ» «2» ما گناه شما را به دوش مىگيريم اين آيه جواب آنها را مىدهد.
سؤال: آيا مىتوان به استناد اين آيه كه در قيامت بار هر كس به دوش خود اوست و ضربهاى به ديگرى نمىزند، بگوئيم پس ما كارى به گناهكاران نداشته باشيم زيرا بار گناهشان به دوش خودشان است و به ما كارى ندارد؟
پاسخ: اين آيه، توجيه سكوت در برابر منكرات نيست زيرا خود سكوت، گناهى است بر گردن افراد ساكت. وظيفه ما امر به معروف و نهى از منكر است ولى اگر گوش ندادند گناهشان به دوش ما نيست.
گرچه هر كس تنها مسئول كار خويش است، امّا اگر كسى راه و سنّت غلطى را در جامعه
«1». تفسير نمونه، به نقل از مفردات راغب.
«2». عنكبوت، 12.
جلد 7 - صفحه 489
پايهگزارى كرد علاوه بر منحرفان، اين سنّت گزار نيز مسئول است زيرا راهنماى انحراف و گناه، شريك در انحراف و گناه است.
پیام ها
1- بر اساس عدالت، هر كس بايد بار خودش را بر دوش كشد. لا تَزِرُ وازِرَةٌ ...
2- گناه خود را به گردن نياكان، دوستان و محيط نياندازيم. «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ»
3- حساب و كتاب هر كس در قيامت، جداگانه است. «لا تَزِرُ وازِرَةٌ»
4- گناه، بار است. «وِزْرَ- مُثْقَلَةٌ»
5- در قيامت روابط خويشاوندى در قيامت هيچ تأثيرى در سرنوشت انسان ندارد و بستگان بارى از دوش انسان بر نمىدارند. «وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى»
6- خشيت و نماز به انسان قابليّت پذيرش مىدهد. إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ ...
7- تزكيه از طريق تقوا و نماز به دست مىآيد. «يَخْشَوْنَ- أَقامُوا الصَّلاةَ- تَزَكَّى»
8- تزكيهى انسان، به سود خود اوست. «لِنَفْسِهِ»
9- ممكن است سود تزكيه را در دنيا دريافت نكنيد ولى در آخرت قطعاً دريافت مىكنيد. «إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ»
10- هستى، هدفمند و داراى حركت تكاملى است. «إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ «18»
بعد از آن در بيان عدل خود فرمايد:
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ: و برندارد نفس گناه كننده، وِزْرَ أُخْرى: بار گناه نفس ديگر را بلكه هر كس حامل گناه خود باشد نه گناه غير.
بيان: آيه شريفه منافى اين آيه نيست (وَ لَيَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ) «2» يعنى و هر آينه البته البته برمىدارند سنگينى وزر و گناهان خودشان را با سنگينى گناه ديگران را با گناه خود، زيرا اين آيه در شأن ضالين و مضلين است كه حامل اثقال ضلال خود و اضلال غير شوند نه حامل ضلالت غير بلكه هر يك حامل ضلال خود باشند، پس منافى آيه فوق نباشد.
وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ: و اگر بخواند نفس گران بار از گناه ديگرى را، إِلى حِمْلِها: به برداشتن بعضى از گناهان وى، لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ: برداشته نشود
«1» اصول كافى، ج 3، ص 371، ح 6.
«2» سوره عنكبوت، آيه 13.
جلد 11 - صفحه 27
از گناه او چيزى، يعنى مدعو هيچ چيز را از گناه داعى برندارد، وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى: و اگرچه باشد آن مدعو صاحب خويش نزديكتر چون پدر و مادر و برادر و خواهر. مراد آنست كه هر چند گناهكار بخواند خويشان و كسان خود را و درخواست كند كه چيزى از گناهان او بردارند، هيچكس اجابت نكند، زيرا همه بخود درمانده باشند.
چون تهديد و وعيد معاندين و متمردين را هيچ نتيجه و فايده ندهد، لذا تخصيص انذار را به اهل خشيت فرمايد كه: إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ: جز اين نيست كه مىترسانى تو اى پيغمبر به حقيقت آنان را كه، يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ:
مىترسند از پروردگار خود به پنهانى، يعنى در حالتى كه پنهانند از عذاب او و آن را نمىبينند، يا ناديده از آن مىترسند، يا در خلوت، آثار ترس بر ايشان ظاهر شود نه در صحبتها، يا عذاب خدا از ايشان غائب و با وجود بر اين ترسناك هستند. وَ أَقامُوا الصَّلاةَ: و بپاى دارند نماز را، زيرا اهل خشيت و نماز منتفع به انذار شوند نه غير ايشان.
نكته:
طبرسى (رحمه اللّه) فرمايد: عطف فعل ماضى بر مستقبل، اشعار است به اختلاف معنى، زيرا خشيت لازم است در همه اوقات به خلاف نماز كه اوقات مخصوصه ادا مىشود. «1» وَ مَنْ تَزَكَّى: و هر كه پاكيزه و پاك شد از اخلاق رذيله و دنس معاصى، فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ: پس جز اين نيست كه متزكى و متطهر شده براى نفس خود، يعنى نفع تزكيه به نفس او عايد مىشود، وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ: و بسوى خداست بازگشت همه، پس اهل تزكيه را پاداش خير خواهد داد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «15» إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ «16» وَ ما ذلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ «17» وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلى حِمْلِها لا يُحْمَلْ مِنْهُ شَيْءٌ وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَكَّى فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ «18» وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ «19»
وَ لا الظُّلُماتُ وَ لا النُّورُ «20» وَ لا الظِّلُّ وَ لا الْحَرُورُ «21» وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لا الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ «22» إِنْ أَنْتَ إِلاَّ نَذِيرٌ «23» إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فِيها نَذِيرٌ «24»
وَ إِنْ يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالزُّبُرِ وَ بِالْكِتابِ الْمُنِيرِ «25» ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ «26»
ترجمه
اى مردمان شما محتاجان بسوى خدائيد و خداوند او بىنياز ستوده است
اگر بخواهد ميبرد شما را و ميآورد خلقى نو پديد
و نيست اين بر خدا دشوار
و برنميدارد شخص گناهكارى گناه ديگرى را و اگر بخواند شخص گرانبار براى برداشتن بارش برداشته نشود از آن چيزى اگر چه باشد صاحب قرابت جز اين نيست كه بيم ميدهى آنانرا كه ميترسند از پروردگارشان با پنهان بودن و برپا دارند نماز را و هر كه پاكيزه شد پس جز اين نيست كه پاكيزه ميشود براى خودش و بسوى خدا است بازگشت
و يكسان نيستند نابينا و بينا
و نه تاريكيها و نه روشنائى
و نه سايه خنك و نه باد بسيار گرم
و يكسان نيستند زندگان و نه مردگان همانا خدا مىشنواند آنانرا كه ميخواهد و نيستى تو شنواننده آنها را كه در قبرهايند
نيستى تو مگر بيمدهنده
همانا ما فرستاديم تو را بدين حقّ با آنكه مژده دهنده و بيم دهندهاى و نيست هيچ جماعتى مگر آنكه گذشت در ميان آنها بيمدهندهئى
اگر تكذيب ميكنند تو را پس بتحقيق تكذيب كردند آنانكه بودند پيش از آنها آمد آنها را پيغمبرانشان با دليلهاى روشن و با صحف آسمانى و با كتاب روشنكننده
پس گرفتم آنانرا كه كافر شدند پس چگونه بود ناپسند داشتن من.
تفسير
خداوند متعال بعد از بيان بىفائده بودن عبادت بتها بيان فرموده احتياج مردم را در وجود و بقاء و خوراك و پوشاك و سعادت در دنيا و آخرت و همه
جلد 4 صفحه 383
چيز بخدا و بىنياز بودن خود را از هر جهت از آنها و استحقاق او براى ستايش و پرستش تا كسى تصوّر نكند كه منع او از عبادت بتها و بعث آنها بر عبادت و اطاعت خود براى نفعى است كه از اعمال آنها باو ميرسد و بدانند براى مصلحت خودشان است و اگر خدا بخواهد ميتواند همه مردم را در يك آن نيست و نابود كند و مردم ديگرى را بوجود آورد كه فقط عبادت و اطاعت او را نمايند و اين براى خدا مشكل نيست بلكه خيلى آسان است و پس از آن بيان فرموده است عدالت خود را باين تقريب كه برنميدارد هيچ نفس گناهكارى گناه ديگرى را اگرچه موجب گمراهى او شده باشد چون در اينصورت خودش گناه كرده كه موجب گمراهى غير شده مربوط بگناه غير نيست آن بجاى خود محفوظ است و اگر بخواند نفسيكه سنگين شده از بار گناه كسيرا براى برداشتن قدرى از بار گناه خود بعنوان كمك نمودن برداشته نشود بوسيله آنكس از أنبار چيزى اگرچه آنكس از اقارب و ارحام خواننده باشد و خطاب فرموده به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه از ايمان نياوردن اينقوم عنود ملول مباش چون انذار و تخويف تو از معاصى فقط در كسانى مؤثّر است كه از خداى پنهان از انظار ميترسند و نمازى كه اهمّ عبادات است بجا ميآورند نه كسانيكه اصلا اعتقاد بمبدء و معاد ندارند و كسيكه عبادت و اطاعت خدا را كه موجب تزكيه و تطهير نفس از پليديهاى معاصى است بنمايد بر نفع خود كار كرده و بازگشت همه بمحضر عدل الهى است و جزاى اعمال بد و خوب را كاملا بصاحبانش ميرساند و مساوى نيست كافر كه كور است با مؤمن كه بينا است و باطل كه ظلمات عقائد فاسده و آراء گوناگون كاسده است با حق كه يكى است و نور و روشنائى است و بهشت كه مانند سايه معتدل است با جهنّم كه مانند باد گرم سوزان است و كلمه لا فيضى ره فرموده براى تأكيد نفى استواء است و تكرار آن در دو طرف براى زيادتى تأكيد است و بنظر حقير كلمه لا در صدر دو جمله اخيره براى نفى استواء است كه معمولا در كلام عرب بعد از حرف عطف آورده ميشود و ميگويند براى تأكيد معناى نفى است و تكرار آن در وسط براى اشاره ببودن حق و بهشت از لوازم و توابع ايمان و بودن باطل و جهنم از لوازم و توابع كفر است چون گوينده چنانچه دو جمله اخيره را بر اولى عطف نموده مفردات آندو را هم عطف بما سبق
جلد 4 صفحه 384
كرده است و اين نكته دقيقى است كه بايد بذوق ادراك شود و براى اين است كه لا در وسط جمله اولى آورده نشده اگر چه محتمل است براى قرب بنفى محتاج بتأكيد نشده باشد و بعدا فعل را مكرّر فرموده براى عدول بمثال ديگرى براى مؤمن و كافر و فرموده و مساوى نيستند اهل ايمان كه زنده دلانند بعلم و معرفت با كفاريكه مانند مردگانند در بىادراكى و بىحسّى و براى تأكيد اينمعنى فرموده كه تو نميتوانى بحول و قوّه خودت مطلب حقّى را بمردگانى كه در قبرستان جاى دارند بفهمانى مگر آنكه خدا بخواهد و خدا نخواسته جز آنكه ابلاغ نمائى تو بآنها وعده عذاب الهى را براى اتمام حجّت چون اگر خدا خواسته بود زنگ غفلت را از دل آنها ميزدود و توفيق تحصيل علم و معرفت بآنها عطا ميفرمود كه اصرار بر كفر نداشته باشند و براى دفع توهّم اختصاص منصب نبوّت بانذار و تصريح بآنكه حصر اضافى بوده در مقابل اسماع كه بمعناى افهام ميباشد فرموده است ما تو را فرستاديم براى نشر دين حقّ اسلام كه بشارت دهى مردم را ببهشت در صورت ايمان و بترسانى از جهنّم در صورت كفر و هيچ يك از امم سابقه و اهل اعصار گذشته نبودند مگر آنكه آمد و گذشت در ميان آنها پيغمبرى يا امامى كه بيم ميداد آنها را از خدا و اين دليل است بر آنكه در هيچ عصر و زمان زمين خالى از حجّت نبوده و نخواهد بود چنانچه اماميّه قائلند و قمّى ره نقل فرموده و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله از دنيا نرفت مگر آنكه مبعوث فرمود براى مردم نذيرى و كسيكه منكر اين معنى شود لازمهاش آنستكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم تضييع نموده باشد امّت خود را كه در اصلاب مردانند گفته شد قرآن كفايت آنها را نميكند فرمود چرا اگر يافت شود براى آن مفسّرى گفته شد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تفسير نفرموده است آنرا فرمود چرا تفسير فرمود آنرا براى يكمرد و تفسير فرمود شأن او را براى امّت و او على ابن ابى طالب عليه السّلام بود و از اينجا معلوم ميشود كه تفسير قرآن مخصوص بخاندان عصمت و طهارت است و هر چه از غير ايشان صادر شود خالى از اعتبار بلكه باطل است چنانچه در روايات معتبره تصريح بآن شده و در خاتمه براى تسليت خاطر پيغمبر صلى اللّه عليه و اله فرموده كه تكذيب كفّار اختصاص بتو ندارد اگر اينها تو را تكذيب ميكنند ملول مباش پيشينيان اينها هم پيغمبران خودشان را كه با معجزات
جلد 4 صفحه 385
و نوشتههاى آسمانى در الواح و كتاب مبيّن حلال و حرام آمدند نزد آنها تكذيب نمودند و من آنها را بجرمشان گرفتم و بعذابهاى گوناگون نابود نمودم و براى تو نقل كردم شرح حالشانرا پس آيا چگونه بود نمايش خشم و انكار من گفتار و كردار آنها را و در مجمع فرموده زبور ثابتتر است در كتابت از كتاب چون آن كنده شده است مانند كندن سنگ و محتمل است زبر بر دفاتر كوچكتر از كتاب اطلاق شود لذا بعد از آن كتاب منير كه بمعناى مبيّن و مفصّل حقايق است ذكر شده و ممكن است زبر اشاره بصحف ابراهيم و زبور داود عليهما السلام باشد و كتاب منير اشاره بتورية و انجيل و اللّه اعلم
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري وَ إِن تَدعُ مُثقَلَةٌ إِلي حِملِها لا يُحمَل مِنهُ شَيءٌ وَ لَو كانَ ذا قُربي إِنَّما تُنذِرُ الَّذِينَ يَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَيبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَن تَزَكّي فَإِنَّما يَتَزَكّي لِنَفسِهِ وَ إِلَي اللّهِ المَصِيرُ «18»
و برنميدارد وزر ديگري را هيچ وزر برداري و اگر بخواند كسي که بارش از گناه سنگين باشد كسي را که يك مقداري از گناهان او را تحمل كند كسي را پيدا نميكند و لو از خويشان او باشد نه پسر تحمل بار پدر ميكند نه پدر تحمل بار پسر ميكند هر كس گرفتار عمل خود هست و فرياد وا نفساه بلند است جز اينکه نيست که تو پيغمبر اكرم هستي انذار ميكني كساني را که از خدا ميترسند خداي خود بمجرد انذار تو از غيب که فرداي قيامت باشد و بر پا ميدارند نماز را و كسي که زكاة دهد پس جز اينکه نيست که نفعش عايد خود او ميشود و به سوي خداوند است بازگشت تمام آنها.
وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ أُخري چنانچه ميفرمايد: يَومَ يَفِرُّ المَرءُ مِن أَخِيهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ لِكُلِّ امرِئٍ مِنهُم يَومَئِذٍ شَأنٌ يُغنِيهِ (عبس آيه 34 الي
جلد 15 - صفحه 20
سي و هفت).
وَ إِن تَدعُ مُثقَلَةٌ إِلي حِملِها لا يُحمَل مِنهُ شَيءٌ وَ لَو كانَ ذا قُربي هر كسي نامه عملش به دست خودش داده ميشود يا بدست راست يا بدست چپ يا از پشت سر پا طوق ميشود بگردنش يعني بر گردن خودش بار ميشود چنانچه ميفرمايد: وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلزَمناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَ نُخرِجُ لَهُ يَومَ القِيامَةِ كِتاباً يَلقاهُ مَنشُوراً اقرَأ كِتابَكَ كَفي بِنَفسِكَ اليَومَ عَلَيكَ حَسِيباً (اسري آيه 14).
إِنَّما تُنذِرُ الَّذِينَ يَخشَونَ رَبَّهُم حضرت تمام را انذار ميفرمايد لكن آنكه انذار ميشود كساني هستند از خدا ترس که يكي از گناهان كبار امن من مكر اللّه است جايي که مثل انبياء و ائمه از خدا بترسند ديگران جاي دارد که گفتند خوف سه قسمت است: يكي خوف از عاقبت که آيا با ايمان از دنيا ميرود يا بدون ايمان يكي خوف از معاصي که آيا آمرزيده ميشود يا بعذابش معذب ميشود، اينکه دو قسم خوف در انبيا و معصومين نيست چون نه خوف از عاقبت دارند و نه از معصيت. سوم خوف در پيشگاه عظمت و كبريايي حق تبارك و تعالي چنانچه انسان ضعيف در حضور سلطان مقتدر حالت خوف بر او متوجه ميشود چنانچه گفتند حضرت رسالت در حال نماز صداي ضربان قلبش را ميشنيدند حضرت مجتبي رنگ صورتش تغيير ميكرد امير المؤمنين تير از پايش بيرون كشيدند توجه نميفرمود حضرت سيد الشهداء تير ميباريد اعتنايي نداشت و هكذا.
بِالغَيبِ يعني بقضاياي آينده از موت و قبر و برزخ و قيامت و پيشامد شدهها.
وَ أَقامُوا الصَّلاةَ باتيان آن در موقع خود در وقت فضيلت با آداب و سنن آن و بحفظ آن که از بين نرود و از جامعه برداشته نشود.
وَ مَن تَزَكّي فَإِنَّما يَتَزَكّي لِنَفسِهِ تزكيه نفس از عقائد باطله و صفات خبيثه و اعمال سيئه و فعل طاعات و تزكيه مال.
وَ إِلَي اللّهِ المَصِيرُ بازگشت تمام بسوي او است که مفاد كلمه استرجاع است إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيهِ راجِعُونَ.
21
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 18)- این آیه به پنج «نکته» در ارتباط با آیات قبل اشاره میکند:
نخست این که در آیات گذشته آمده بود که «اگر خدا بخواهد شما را میبرد و قوم دیگری را به جای شما میآورد» این سخن ممکن است برای بعضی این سؤال را به وجود آورد که مخاطبین این آیه همه از افراد گنهکار نیستند، آیا ممکن است مؤمنان صالح نیز گرفتار عواقب گناهان دیگران شوند و محکوم به فنا گردند؟
اینجاست که میفرماید: «و هیچ گنهکاری بار گناه دیگری را بر دوش نمیکشد» (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری).
این جمله از یک سو ارتباط به عدل خداوند دارد که هر کس را در گرو کار خود میشمرد، و از سوی دیگر به شدت مجازات روز رستاخیز اشاره دارد.
در جمله دوم همین مسأله را به صورت دیگری مطرح میکند، میگوید:
«و اگر شخص سنگین باری، دیگری را برای حمل گناهان خود بخواند (پاسخ منفی به دعوت او میدهد و) چیزی از آن را بر دوش نخواهد گرفت هر چند از نزدیکان او باشد» (وَ إِنْ تَدْعُ مُثْقَلَةٌ إِلی حِمْلِها لا یُحْمَلْ مِنْهُ شَیْءٌ وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی).
بالأخره در سومین جمله پرده از این حقیقت بر میدارد که انذارهای پیامبر صلّی اللّه علیه و اله تنها در دلهای آماده اثر میگذارد، میفرماید: «تو فقط کسانی را بیم میدهی که از پروردگار خود در پنهانی میترسند و نماز را بر پا میدارند» (إِنَّما تُنْذِرُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ).
تا در دلی خوف خدا نباشد، و در نهان و آشکار احساس مراقبت یک نیروی معنوی بر خود نکند، و با انجام نماز که قلب را زنده میکند و به یاد خدا وا میدارد به این احساس درونی مدد نرساند، انذارهای انبیا و اولیا بیاثر خواهد بود.
در جمله چهارم باز به این حقیقت بر میگردد که خدا از همگان بینیاز است، میافزاید: «و هر کس پاکی (و تقوا) پیشه کند نتیجه آن به خودش باز میگردد» (وَ مَنْ تَزَکَّی فَإِنَّما یَتَزَکَّی لِنَفْسِهِ).
ج4، ص67
و سر انجام در پنجمین و آخرین جمله هشدار میدهد که اگر نیکان و بدان به نتائج اعمال خود در این جهان نرسند مهم نیست چرا که «بازگشت (همگان) به سوی خداست» و سر انجام حساب همه را خواهد رسید! (وَ إِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ).
نکات آیه
۱ - هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نکشیده و مسؤولیت آن را نمى پذیرد. (و لاتزر وازرة وزرأُخرى)
۲ - بارگناه هر کسى تنها بر دوش خود او است. (و لاتزر وازرة وزرأُخرى)
۳ - گناه، بارى سنگین بر دوش انسان ها است. (و لاتزر وازرة وزرأُخرى ... و لو کان ذاقربى) «وزر» (مرادف «ثقل») به معناى بارسنگین است و به گناه از آن رو که داراى تبعات و آثار زیانبار سنگینى است، «وزر» گفته مى شود.
۴ - در قیامت، حتى خویشاوندان هم از به دوش کشیدن بارگناه کسان خود، سر باز مى زنند. (و إن تدع مثقلة إلى حملها لایحمل منه شىء و لو کان ذاقربى)
۵ - بى یاورى انسان در قیامت، حتى از سوى خویشاوندان خود (و إن تدع مثقلة إلى حملها لایحمل منه شىء و لو کان ذاقربى)
۶ - روابط فامیلى و عاطفى، هیچ تأثیرى در سرنوشت انسان در روز رستاخیز ندارد. (و إن تدع مثقلة إلى حملها لایحمل منه شىء و لو کان ذاقربى)
۷ - انذارها و اخطارهاى پیامبر(ص)، تنها در خداترسان و بر پادارندگان نماز مؤثر بوده است. (إنّما تنذر الذین یخشون ربّهم بالغیب و أقاموا الصلوة)
۸ - خداترسى و نماز، از زمینه هاى لازم براى تأثیرپذیرى از انذارها و اخطارهاى پیامبران (إنّما تنذر الذین یخشون ربّهم بالغیب و أقاموا الصلوة)
۹ - خداترسان و نمازگزاران، بیشتر از دیگران، حق پذیراند. (إنّما تنذر الذین یخشون ربّهم بالغیب و أقاموا الصلوة)
۱۰ - تأثیر انذارها و اخطارها - هرچند به حق و از جانب حق مداران باشد - در گرو وجود شایستگى ها و زمینه هاى لازم براى پذیرش در نهاد آدمى است. (إنّما تنذر الذین یخشون ربّهم بالغیب و أقاموا الصلوة)
۱۱ - ارزشمندى خداترسى و دورى از گناه در نهان و به دور از انظار و اطلاع یافتن دیگران (الذین یخشون ربّهم بالغیب) برداشت یاد شده از آمدن قید «بالغیب» به دست مى آید; زیرا ترس از خدا در هر حال مطلوب است. بنابراین آمدن این قید، بیانگر اهمیت و ارزش والاى خدا ترسى در خلوت مى باشد.
۱۲ - نماز، مظهر ایمان راستین و خداترسى است. (الذین یخشون ربّهم بالغیب و أقاموا الصلوة) یاد کردن از برپایى نماز پس از خداترسى، مى تواند به عنوان یکى از مصادیق و مظاهر این خداترسى باشد.
۱۳ - اعتقاد به ربوبیت الهى، مقتضى خشیت و خداترسى است. (الذین یخشون ربّهم)
۱۴ - پاکى و دورى از گناه و آلودگى ها، به سود بشر (و من تزّکى فإنّما یتزّکى لنفسه)
۱۵ - بازگشت انسان ها، تنها به سوى خداوند است. (و إلى اللّه المصیر) برداشت یاد شده، مبتنى بر این است که آیه شریفه تنها ناظر به بازگشت انسان ها باشد. گفتنى است تقدیم خبر (إلى اللّه) بر مبتدا (المصیر)، مفید حصر مى باشد.
۱۶ - تنها خداوند، مقصد و منتهاالیه حرکت تمامى موجودات جهان است. (و إلى اللّه المصیر) برداشت یاد شده، مبتنى بر این احتمال است که آیه شریفه، ناظر به حرکت و بازگشت همه موجودات باشد. گفتنى است «مصیر» به معناى «مرجع» است (لسان العرب).
۱۷ - جهان هستى، هدف مند و داراى حرکت تکاملى است. (و إلى اللّه المصیر) «اللّه» ذات مستجمع صفات کمالیه است. بر این اساس لازمه مرجع و مقصد بودن خداوند براى جهان، این است که جهان هدف مند بوده و رو به تکامل داشته باشد; زیرا حرکت به سوى کمال مطلق، کمال آور است.
موضوعات مرتبط
- آفرینش: تکامل آفرینش ۱۷; هدفدارى آفرینش ۱۷
- انبیا: زمینه تأثیر انذارهاى انبیا ۸
- انذار: شرایط تأثیر انذار ۱۰
- انسان: بى یاورى اخروى انسان ها ۵; فرجام انسان ها ۱۵; منافع انسان ۱۴
- ایمان: نشانه هاى ایمان ۱۲
- بازگشت به خدا :۱۵، ۱۶
- پاکى: فواید پاکى ۱۴
- جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۱۵، ۱۶
- خداترسان: حق پذیرى خداترسان ۹; خداترسان و انذارهاى محمد(ص) ۷
- خشیت: آثار خشیت ۸; ارزش خشیت ۱۱; زمینه خشیت ۱۳; نشانه هاى خشیت ۱۲
- خویشاوندان: خویشاوندان در قیامت ۴، ۵
- سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت اخروى ۶
- صلاحیتها: آثار صلاحیتها ۱۰
- عقیده: آثار عقیده به ربوبیت خدا ۱۳
- قیامت: روابط خویشاوندى در قیامت ۶; روابط عاطفى در قیامت ۶; قطع روابط در قیامت ۶
- گناه: ارزش ترک گناه در خلوت ۱۱; تحمل گناه دیگران ۱، ۲; سنگینى گناه ۳; فواید ترک گناه ۱۴; مسؤول گناه ۱ ، ۲، ۴
- محمد(ص): آثار انذارهاى محمد(ص) ۷
- موجودات: فرجام موجودات ۱۶
- نماز: آثار نماز ۸، ۱۲; حق پذیرى نمازگزاران ۹; نمازگزاران و انذارهاى محمد(ص) ۷