طه ١٣١
ترجمه
طه ١٣٠ | آیه ١٣١ | طه ١٣٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا تَمُدَّنَّ»: مدوز. منگر. «أَزْوَاجاً»: اصناف. گروهها و دستهها (نگا: حجر / ). «زَهْرَةَ»: زینت و بهجت. آرایش و سرسبزی. مفعول فعل محذوف (جَعَلْنا) یا بدل از محلّ (ما) و یا حال است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
«شیخ طوسى» گویند: رسول خدا صلى الله علیه و آله از یک نفر یهودى طعامى به قرض خواست، یهودى مزبور از دادن طعام بدون گروئى امتناع ورزید. پیامبر از این جریان محزون و مغموم گشت. خداوند این آیه را به عنوان دلجوئى و تسلیت براى وى نازل نمود و نیز ابورافع هم از مولاى خود آن را روایت کرده است.[۱]
تفسیر
- آيات ۱۲۷ - ۱۳۵ سوره طه
- شرح و توضيح معنا و مراد آيه : ((ولولا كلمة سبقت من ربك ...(( كه حاكى از تاءخيرعذاب دنيوى در برابر كفر و اسراف است . و برخى وجوه در اين باره
- مفاد و مراد آيه :((و سبح بحمد ربك قبل طلوع الشمس وقبل غروبها...(( و اقوال و وجوه عديده اى كه مفسرين پيرامون آن گفته اند
- اشاره به اينكه چگونه تسبيح و تحميد خدا انسان را به مقام رضا مى رساند
- مراد از اهل پيامبر(صلى الله عليه و آله ) در آيه : ((و اءمراهلك بالصلوة واصطبرعليها((اشاره به اينكه چگونه تسبيح و تحميد خدا انسان را به مقام رضا مى رساند
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيات :((و سبح بحمد ربك ...(( و ((و لا تمدن عينيك ...((و...)
- پيامبر آيه تطهير را خطاب به
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى «131»
و هرگز به متاعى كه ما به گروهى از آنها دادهايم، چشم مدوز كه (اين) شكوفه و جلوهى زندگى دنياست (و ما مىخواهيم) تا آنها را در آن بيازمائيم و (به يقين) روزىِ پروردگارت بهتر و پايدارتر است.
«1». كلمهى «لعلّ» به معناى آن است كه رسيدن به اين غنچه، چند درصد است نه صد در صد و اين به خاطر آن است كه ياد خدا به تنهايى كافى نيست، بلكه تلاش، وحدت، اخلاص و ساير شرايط بايد جمع شود تا نتيجه صد در صد باشد.
جلد 5 - صفحه 411
نکته ها
از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند: هر كس چشم به دست مردم داشته باشد، غم او طولانى گردد و غيظش باقى ماند. «1»
گرچه قرآن كريم، مال دنيا را خير «2»، فضل «3» و زينت «4» مىداند و بهرهمندى از آن را حلال و مجاز مىشمارد، ليكن دلبستگى شديد به آن را مذمّت مىكند. چرا كه زندگى دنيا مثل يك غنچه، عمرى كوتاه دارد و با يك نسيم از بين مىرود.
پیام ها
1- رسيدن به مقام رضايت از خداوند، در صورتى است كه به زرق و برق دنيا خيره نشوى. (آرى كسى كه جذب جلوههاى مادّى شد، احساس كمبود و تبعيض مىكند و از خدا راضى نمىشود) «لَعَلَّكَ تَرْضى لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ»
2- انسان به طور طبيعى به سوى مادّيات گرايش دارد، امّا بايد آن را مهار كند.
«لا تَمُدَّنَّ»
3- نگاه، مقدّمه جذب و دلبستگى است. «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ»
ز دست ديده و دل هر دو فرياد
كه هر چه ديده بيند دل كند ياد
4- رهبرى امّت نبايد چشم داشتى به مال ديگران و توجّهى به مادّيات داشته باشد و مقهور و شيفتهى دنياى پر زرق و برق ديگران شود. «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ»
5- جلوههاى مادّى حتّى براى انبيا مىتواند خطرساز باشد. «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ»
6- همهى متاعهاى دنيوى و وسايل كاميابى، نعمت الهى محسوب نمىشوند.
«مَتَّعْنا» نه، «انعمنا»
7- همهى كافران، كامياب نيستند. «أَزْواجاً مِنْهُمْ»
«1». تفسير الميزان.
«2». «ان ترك خيراً» بقره، 180.
«3». «و ابتغوا من فضل اللّه» جمعه، 10.
«4». «المال و البنون زينة الحيوة الدنيا» كهف، 46.
جلد 5 - صفحه 412
8- جلوههاى زندگى دنيوى همچون غنچه و شكوفهاى است كه هرگز گل نمىشود. «زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا»
9- جلوههاى زندگى دنيا، ابزار آزمايش انسانهاست. «لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ»
10- به آنچه در خود داريم بينديشيم، نه آنچه در دست ديگران مىبينيم. «رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ»
11- رزق دادن از شئون ربوبيّت خداوند است. «رِزْقُ رَبِّكَ»
12- همهى دارايىهاى انسان رزق او نيست. چون بسيارند كسانى كه همه نوع امكانات دارند، امّا بهره خودشان كم است. لا تَمُدَّنَ ... مَتَّعْنا ... رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ
13- ملاك ارزش هر چيز دو امر است؛ يكى خير بودن و ديگرى پايدار بودن.
«خَيْرٌ وَ أَبْقى»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى (131)
وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ: (خطاب به پيغمبر و مراد امت است) و باز مكش چشمان خود را. إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ: به سوى آنچه برخوردار ساختيم به آن چيز.
أَزْواجاً مِنْهُمْ: اشباه و امثال از كفار را مانند يهود و نصارى و بتپرستان و غير ايشان.
نكته: قوله «ازواجا» اين لفظ مأخوذ از مزاوجت بين اشياء به معنى مشاكله مىباشد، زيرا كفار، گرچه هر صنفى داراى عقيدهاى هستند، لكن در انحراف از طريق حق و صراط مستقيم، تمام مشابه و مماثل و مشاكل هستند. و اين كلمه مباركه لطيفه بديعيهاى را دارا است. نزد بعضى معنى آنكه: و دراز مكن نگاه خود را به سوى آنچه بهرهمند گردانيديم ايشان را در حالتى كه آن چيز اصناف و انواع نعمت است.
زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا: زينت و آرايش زندگانى دنيا است از مطاعم و ملابس و مشتهيات نفسانى. حاصل آنكه نگاه مكن به زينت و بهجت دنيا كه به ايشان دادهايم. لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ: براى اينكه آزمايش و امتحان كنيم ايشان را به شدت تكليف در عمل به حق در اين امور و اداى حقوق از ايشان، تا با ايشان معامله مختبر و ممتحن فرمائيم. يا آزمايش فرمائيم آنها را به شدت تكليف به متابعت و اطاعت تو با كثرت اموال ايشان و قلت مال تو. يا براى اينكه معذب سازيم آنها را به آن، زيرا گاهى خداى تعالى توسعه فرمايد روزى را براى بعضى از اهل دنيا براى تعذيب آنها، و آن را نعمت استدراج نامند، چنانكه فرمايد «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ» «1».
«1» سوره آل عمران، آيه 178.
جلد 8 - صفحه 350
وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى: و روزى پروردگار تو بهتر و باقىتر است از مالهاى فانى بىاعتبار ايشان، زيرا روزى تو حلال و بىرنج است و لكن اموال آنها غالبا حرام و با وزر است. يا آنچه روزى فرموده تو را پروردگار تو از هدايت و رسالت و علوّ درجه و تقرب بر جميع انبيا و ساير امت، بهتر و پايندهتر است از ثروت و مكنت بىاعتبار و فانى آنان.
تنبيه: آيه شريفه آگاهى است بر اعراض از بهجت و زينت دنيا، بلكه مرتبه كمال آنكه: نظر ننمايد از روى اعجاب و استحسان و تمنى آنكه اين زخارف براى صاحبش باشد، چه از بعض اهل معرفت نقل شده كه: واجب است پوشانيدن چشم از ابنيه ظلمه و ملابس فاخره محرمه ايشان، زيرا اينها را فرا گيرند براى عيون نظاره، پس ناظر به آنها، محصل غرض ايشان است، و گويا او وادار نموده آنها را بر اتخاذ آنها. بنابراين زاهد و تارك دنيا را شايسته آنكه باز دارد نگاه خود را از آرايش و تزينات اهل دنيا.
در كافى شريف- حضرت باقر عليه السلام فرمايد: بر تو باد دورى از اينكه بلند كنى چشم خود را بر كسى كه فوق تو باشد در دنيا، پس آرزو كنى حال او را و راضى نشوى به آنچه خدا عطا فرموده تو را و شكر او را بجا نياورى. پس كافى است تو را به آنچه خداى عزّ و جلّ به پيغمبر خود فرموده «فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ» «1». و فرمود «و لا تمدّن عينيك الى ما متّعنا به ازواجا منهم ...» پس اگر وارد شد تو را رغبت در دنيا، ياد كن زندگانى رسول خدا را، تا آسان شود بر تو، زيرا وقتى اشرف كائنات چنين زندگانى نمود، چگونه راضى نشود كسى كه به مراتب پستتر باشد. بدرستى كه آن حضرت نانش غالبا جو، و حلواى او خرما و گيرانه و هيزم او شاخه خرما بود «2».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِآياتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى (127) أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى (128) وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى (129) فَاصْبِرْ عَلى ما يَقُولُونَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها وَ مِنْ آناءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَ أَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضى (130) وَ لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَ رِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَ أَبْقى (131)
وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَيْها لا نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى (132)
ترجمه
و همچنين جزا ميدهيم كسى را كه تجاوز نمود و نگرويد بآيتهاى پروردگارش و هر آينه عذاب آخرت سختتر و پايندهتر است
آيا هدايت نكرد آنها را آنكه چه بسيار هلاك كرديم پيش از آنها از اهل اعصار سابقهئيكه سير ميكنند در مسكنهاى آنان همانا در آن نشانهها است مر صاحبان خرد را
و اگر نبود سخنى كه سبقت گرفت از پروردگارت هر آينه بود لازم و مدّتى نامبرده
پس صبر كن بر آنچه ميگويند و تسبيح كن بستايش پروردگارت پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن و بعضى از اوقات شب را پس تسبيح كن و جوانب روز را باشد كه تو خوشنود شوى
و مدوز دو چشمت را بسوى آنچه كامياب نموديم بآن اصنافى را از آنها كه آن زينت و خوشى زندگانى دنيا است براى آنكه مبتلا نمائيم آنها را در آن و روزى پروردگار تو بهتر و پايندهتر است
و امر كن خانواده خود را بنماز و مداومت كن بر آن نميخواهيم از تو روزى ما روزى ميدهيم تو را و انجام نيك مخصوص بپرهيزكارى است.
تفسير
- خداوند متعال چنانچه بيان فرمود مجازات معرض از ذكر را در آيات سابقه كه معيشت ضنك و كور محشور شدن بود تصريح فرموده در اين آيه بمجازات كسيكه تجاوز نمايد از حدّ و ايمان نياورد بآيات الهى خواه شريك نمايد مصنوع را با صانع در عبادت خواه شريك كند رعيّت را با امام در قبول ولايت چون هر دو مصداق اسراف و تجاوز است و خواه منكر شود آيات تدوينى را كه قرآن است يا آيات تكوينى را كه انبياء و ائمه عليهم السلامند چون در هر صورت مستحق عذاب دائم اخروى است كه اشدّ و ادوم است از كلّيه عذابهاى دنيوى از قبيل معيشت ضنك و كورى و خسف و غرق و حرق و غيرها آيا آيات وافى هدايات قرآنيه بآنها نرسيده و بيان نشده است براى آنان كه چه بسيار از پيشينيان از قبيل قوم نوح و عاد و ثمود مبتلا بانواع عذابها شدند و نيست و نابود گرديدند و بلاد ويران شده آنها در مسير اينها از مكّه بشام براى تجارت واقع شده كه راه ميروند در خانههاى ويران آنها و مشاهده مينمايند آثار هلاك آنها را و با وجود اين متنبّه نميشوند و نميترسند خداوند با آنها همان معامله را بنمايد در صورتى كه اين نشانهها و اين قصص و حكايات كافى است براى تذكّر و تنبّه صاحبان عقول صافيه
جلد 3 صفحه 534
و افهام مستقيمه خالى از تغافل و عناد و تعامى و الحاد و اگر نبود وعده خداوند تعالى پيش از اين به پيغمبر اكرم كه عذاب نفرمايد امّت او را در دنيا براى كرامت آنحضرت و نبود مدّتى كه مقدّر شده براى عمرهاى آنها يا نزول عذاب بر آنها لازم بود كه همان معامله عاد و ثمود با آنها بشود و بنابراين اجل مسمّى عطف است بر كلمه كه بمعناى وعده است و گفتهاند تقدّم لكان لزاما براى دلالت هر يك از معطوف و معطوف عليه است بر استقلال بنفى لزوم عذاب و محتمل است عطف باشد بر اسم كان كه عذاب است يعنى اگر وعده الهى نبود هر آينه بود عذاب و ضرب الاجل براى نزول آن بعد از دو يا سه روز مانند بعضى از امم سابقه لازم و اين ضرب الاجل براى آن بود كه شايد در آنمدّت توبه كنند پس امر فرمود پيغمبر اكرم را كه صبر و شكيبائى فرمايد در برابر گفتار و كردار ناهنجار آنها و تسبيح و تقديس فرمايد بحمد و ثناء پروردگار خود را پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن و از جوانب روز و پارههاى شب نيز از منه و اوقاتى را مخصوص بتسبيح و تقديس الهى فرمايد تا خداوند توفيق تحمّل و بردبارى در مصائب و آلام را باو كرامت فرمايد و راضى و خوشنود شود برضا و خوشنودى خداوند و بعضى ترضى بصيغه مجهول قرائت نمودهاند و بنابراين نتيجه تسبيح خوشنودى خداوند از او است و در خصال از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه در جواب سؤال از اين آيه فرمود واجب است بر هر مسلمانى كه بگويد پيش از طلوع آفتاب و پيش از غروب آن ده مرتبه لا اله الا اللّه وحده لا شريك له له الملك و له الحمد يحيى و يميت و هو حى لا يموت بيده الخير و هو على كلّ شىء قدير و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از اطراف النّهار بجا آوردن نافله در روز است و نهى فرمود آنحضرت را از دوختن چشم حسرت و طمع بزخارف دنيا كه در دست اصنافى از كفّار و فجّار است براى تنبه خلق كه نبايد اين زينتهاى ظاهره و زرق و برق دو روزه جلب توجّه آنها را بنمايد چون خداوند ميخواهد آنانرا سر گرم نمايد باين مزخرفات تا از ياد خدا غافل شوند و استحقاقشان براى عذاب كامل گردد يا در آن حال امتحان كند آنها را كه چه ميكنند با آن مال و ثروت و اقبال دنيا و اين تجمّلات در نزد خدا ارزشى ندارد كه آنرا از اهل دنيا دريغ فرمايد و روزى هر كس و بهرهاى كه خدا مقدّر فرموده براى او در آخرت از اهل
جلد 3 صفحه 535
ايمان خصوصا پيغمبر اكرم بهتر و برتر است از تمام نعمتهاى دنيا كه در دست كفّار و فجّار است علاوه بر آنكه پاينده و جاويد و دائم و باقى است و اينها محدود و موقت و داثر و زائل است و در صافى رزق ربّك بهدايت و نبوّت كه باقى و ثابت است تفسير شده و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون اين آيه نازل شد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم راست نشست و فرمود كسيكه دستور پذير نشود و منتسب نسازد خود را بنسبت عمل بدستور خدا بند ميآيد نفس او با حسرتهاى دنيا يعنى آنها را با خود بگور ميبرد و كسيكه چشم بيندازد بچيزهائى كه در دست مردم است اندوهش بطول انجامد و غيظش فرو ننشيند و كسيكه از خدا براى خود نعمتى نه بيند مگر خوردنى و آشاميدنى عمرش كوتاه و عذابش نزديك گردد و نيز از آنحضرت روايت شده كه نگاه نكنيد به بالاتر از خودتان و نگاه كنيد به پائينتر از خودتان چون اين دورتر است از ناشكرى و نزديكتر است بشكر گذارى و ظاهرا منظور بالاتر و پائينتر از حيث جاه و جلال دنيوى است نه از جهت علم و تقوى كه جمال و كمال اخروى است و استدلال باين آيه فرموده در نهى از توجّه نمودن بما فوق در روايت ديگر و نيز مأمور فرمود آنحضرت را كه امر فرمايد اهل بيت خود را بنماز و مداومت كند بر آن و فرموده ما از تو نميخواهيم روزى خود و اهل بيتت را فراهم نمائى ما رزق تو و ايشانرا ميرسانيم تا فارغ البال مشغول بامر آخرت باشى و عاقبت محموده از آن اهل تقوى است و در چند روايت معتبر از ائمه اطهار عليهم السلام تصريح شده بآنكه خداوند مأمور فرمود پيغمبر خود را كه اختصاص دهد اهل بيت خود را بخطاب خاص راجع بنماز بعد از آنكه مأمور فرموده بود آنحضرت را كه امر فرمايد امّت را بخطاب عام تا معلوم كند فضل ايشانرا بر مردم و مخصوص فرمايد آنانرا بكرامتى كه اختصاص بآنها داشته باشد و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در تمام مدّت عمر يا تا نه ماه بعد از نزول اين آيه در مواقع نماز مىآمد در خانه امير المؤمنين و فاطمه زهرا عليهما السلام و ميفرمود بشتابيد بنماز خدا شما را رحمت كند و آيه تطهير را تلاوت ميفرمود و اهل سنّت هم قريب به اين معنى را نقل نمودهاند و از اينجا معلوم ميشود كه مراد از اهل همان عترت طاهرهاند.
جلد 3 صفحه 536
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا تَمُدَّنَّ عَينَيكَ إِلي ما مَتَّعنا بِهِ أَزواجاً مِنهُم زَهرَةَ الحَياةِ الدُّنيا لِنَفتِنَهُم فِيهِ وَ رِزقُ رَبِّكَ خَيرٌ وَ أَبقي (131)
و چشمهاي خود را ميانداز بآنچه ما از زخارف دنيويّه باصنافي از اينکه كفار دادهايم تا آنكه آنها را امتحان كنيم و آزمايش نمائيم در آن و روزي پروردگار تو بهتر و با دوامتر است.
جلد 13 - صفحه 127
(وَ لا تَمُدَّنَّ عَينَيكَ) از قبيل ايّاك اعني و اسمعي يا جاره است خطاب به پيغمبر است ولي مقصود امّت است زيرا تمام دنيا در نظر او و اهل بيت طاهرين او پستتر از گوشت گنديده است در دست كسي که مبتلي بمرض خوره و كوفت است و با تأكيد بنون مشدّده البته بايد مؤمنين چشم داشت نداشته باشند بدنيا و ما فيها که در دست بعضي از كفار و مشركين ميباشد
(حلاوة الدنيا مرارة الآخرة و مرارة الدنيا حلاوة الآخرة)
حتي دارد که خزائن دنيا را بر حضرتش عرضه داشتند قبول نفرمود و فرمود يك روز طالبم سير باشم شكر كنم و يك روز گرسنه صبر كنم حتّي بسا سه روز بسه روز بگرسنگي صبر ميكردند و از عجائب اينكه حقير در چندي قبل در عالم رؤيا خدمت حضرت سليمان مشرّف شدم عرض كردم که يك نفر از علماء ما در بيان افضليت حضرت خاتم الانبياء بر تمام انبياء سلف بياناتي دارد تا باسم مبارك شما ميرسد ميگويد: (كم فرق بين من عرض عليه مفاتيح الدنيا فلم يقبلها و بين من قال هبني ملكا لا ينبغي لأحد من بعدي) فرمود ما هم براي دنيا نخواستيم عرض كردم چرا لا ينبغي لاحد من بعدي فرمودي بديگران عطا شود چه مانعي دارد! فرمود نه اينكه بديگران ندهي بلكه بهر که هر چه ميدهي بمن بيشتر ده چنانچه شما در دعاء كميل ميخوانيد و ميگوييد
(و اجعلني من احسن عبادك نصيبا عندك و اقربهم منزلة منك و اخصّهم زلفة لديك).
(إِلي ما مَتَّعنا بِهِ أَزواجاً مِنهُم) اشاره به اينكه بتمام كفّار داده نشد ميان آنها هم فقراء و ضعفاء بسيار هستند يك اصنافي از آنها بزبان ما دستههايي از آنها را دولت ثروت مكنت عزت رياست داديم آنهم نه از روي لطف و عنايت.
(زَهرَةَ الحَياةِ الدُّنيا) همين چهار صباح دنيا.
(لِنَفتِنَهُم فِيهِ) هر قدر بتوانند ظلم و تعدّي و طغيان در معاصي و فجور نمايند تا بعذاب سخت آنها گرفتار شوند.
(وَ رِزقُ رَبِّكَ خَيرٌ وَ أَبقي) خداوند تبارك و تعالي بمقتضاي حكمت و مصلحت بهر بنده آنچه بايد عنايت كند لطف ميفرمايد بنده بايد كمال رضايت
جلد 13 - صفحه 128
بتقديرات الهي داشته باشد همين براي او بهتر و پايندهتر است.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 131)- در اینجا دستوراتی به پیامبر داده شده که در حقیقت منظور از آن عموم مسلمانان است، و تکمیلی است برای بحثی که در زمینه «شکیبایی» در آیه گذشته خواندیم.
نخست میگوید: «و هرگز چشمان خود را به نعمتهای مادی که به گروههایی از آنها (کفار و مخالفان) دادهایم میفکن!» (وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ).
آری! این نعمتهای ناپایدار، «شکوفههای زندگی دنیاست» (زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا). شکوفههایی که زود میشکفد و پژمرده میشود و پرپر میگردد و بر روی زمین میریزد، و چند صباحی بیشتر پایدار نمیماند.
در عین حال اینها همه «برای آن است که ما آنان را در آن بیازماییم»
ج3، ص151
(لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ).
و به هر حال «آنچه پروردگارت به تو روزی داده بهتر و پایدارتر است» (وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقی).
خداوند انواع مواهب و نعمتها را به تو بخشیده است، ایمان و اسلام، قرآن و آیات الهی، روزیهای حلال و پاکیزه و سر انجام نعمتهای جاودان آخرت این روزیها پایدارند و جاودانی.
نکات آیه
۱ - برخى از زنان و مردان کافر عصر بعثت (در مکه) از امکانات و ثروت چشمگیرى برخوردار بودند. (و لاتمدّنّ عینیک إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم ) ضمیر «منهم» به کافران بازمى گردد که در آیات پیشین مورد بحث قرار گرفته بودند و از آنجایى که سوره «طه» در مکه نازل شده است، مراد کفار مکه است. «ازواج» یا به معناى مردان و زنانى است که تشکیل خانواده داده اند و یا به معناى «اصناف» است. «من» در «منهم» براى تبعیض است.
۲ - خداوند، پیامبر(ص) را از توجه به سرمایه هاى چشمگیر کافران و اشتیاق بهره گیرى از آن، برحذر داشت. (و لاتمدّنّ عینیک إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم ) «مدّالعین» (چشم کشیدن)، برداشتن نگاه از چیزى و متوجه ساختن و کشاندن آن به سوى چیز دیگر است و به قرینه آیاتى دیگر (نظیر «لاتعد عیناک عنهم» کهف/ ۲۸) مرادِ آیه، معطوف ساختن توجه از تهیدستان به سوى ثروتمندان است. برخى احتمال داده اند که مراد از کشاندن، ادامه دادن است و آیه ناظر به نگاهِ سیر و عمیق مى باشد.
۳ - سطح زندگى پیامبر(ص) و مسلمانان، با کافران مکه، تفاوت قابل ملاحظه اى داشت. (و لاتمدّنّ عینیک إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم )
۴ - مسلمانان صدراسلام، بر اثر مشاهده رفاه کافران، در خطر توجه به زر و زیور دنیا بودند. (و لاتمدّنّ عینیک إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم ) این آیه گرچه خطاب به پیامبر(ص) است; ولى ممکن است مراد از آن، تربیت مسلمانان باشد و در صورتى که شخصِ آن حضرت مراد باشد، این خطر براى دیگر مسلمانان قوى تر خواهد بود.
۵ - چشم دوختن و غبطه خوردن بر مال و منال دنیاداران، امرى نکوهیده ونارو است. (و لاتمدّنّ عینیک إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم )
۶ - لزوم پرهیزِ رهبران الهى، از دنیاطلبى و توجه به دنیاگرایان (لاتمدّنّ عینیک إلى ما متّعنا )
۷ - امکان بهره گیرى از ثروت چشمگیر کافران، نباید توجه رهبران دینى را به توانگران کافر معطوف سازد. (و لاتمدّنّ عینیک إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم ) نهى خداوند از توجه پیامبر(ص) به ثروت کافران، ممکن است براى بیان این نکته باشد که جهت بهبود زندگى مؤمنان، نباید به سرمایه هاى کافران چشم داشت و به این منظور نیز، مسلمان شدن آنان را آرزو کرد.
۸ - خیره شدن و دل بستگى به دنیا و زندگى مرفه دیگران، مانع از دسترسى به مقام رضا است. (لعلّک ترضى . و لاتمدّنّ عینیک إلى ما متّعنا ) ممکن است این آیه در ارتباط با آخرین جمله آیه قبل باشد. مقتضاى این ارتباط آن است که علاوه بر تسبیح و تنزیه پروردگار در شبانه روز - که موجب کسب رضایت خاطر است - چشم ندوختن به مال و منال دنیاى دیگران نیز، داراى نقش مؤثر در وصول انسان به مقام رضا است.
۹ - نگاه، تحریک کننده تمایلات انسان و مایه شیفتگى او به منظره هاى دلربا است. (و لاتمدّنّ عینیک إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم )
۱۰ - نگاه، زمینه ساز وقوع در گناه است. (و لاتمدّنّ عینیک إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم )
۱۱ - دارایى ها و امکانات دنیا، همه از آنِ خداوند و عطاى او است. (متّعنا )
۱۲ - تفاوت مقدار ثروت افراد جامعه با یکدیگر مشروع است و تساوى همگان در مالکیت ثروت الزامى نیست. (و لاتمدّنّ عینیک إلى ما متّعنا به أزوجًا منهم )
۱۳ - امکانات زندگى دنیوى، دلربا و جذاب و انسان ها در خطر فریفته شدن به آن هستند. (و لاتمدّنّ عینیک إلى ما متّعنا ... زهرة الحیوة الدنیا ) «زهرة» به معناى «یک شکوفه» است. در این آیه، امکانات و متاع هاى دنیا به شکوفه درخت تشبیه شده است; یعنى، چنان که شکوفه درخت، موجب زیبایى و جزابیت آن است، امکانات دنیایى نیز مایه حسن و جلوه حیات دنیا است. کلمه یاد شده در آیه، حال براى «ما» در «ما متّعنا» است و مفرد بودن آن، حاکى از یکنواختى تمامى لذت هاى دنیا است و ممکن است براى تحقیر آن نیز باشد.
۱۴ - زندگانى شکوفاى کافران، آزمون الهى براى آنان است. (زهرة الحیوة الدنیا لنفتنهم فیه ) «فتنة» در اصل هنگامى گفته مى شود که طلا و نقره را با آتش بگدازند تا نیکو و نامرغوب آن، تمیز داده شود(مصباح) و چون مقصود از آزمایش، تمیز خوب از بد است، به آن «فتنة» اطلاق مى گردد. آزمودن کافران، به این است که فراوانى نعمت ها، تکلیف آنها را سنگین تر مى کند و چون حق نعمت را ادا نمى کنند، بر عذاب آنان افزوده مى شود.
۱۵ - خداوند، آزمایش کننده انسان ها است. (لنفتنهم فیه )
۱۶ - نعمت هاى الهى و امکانات دنیا، زمینه اى براى آزمایش انسان ها است. (متّعنا به ... لنفتنهم فیه )
۱۷ - ثروت انبوه براى کافران، عذاب آور و سختى آفرین است. (لنفتنهم فیه ) از معانى «فتنة» عذاب و مشقت است (قاموس). لام در «لنفتنهم» لام عاقبة و بیانگر بازتاب پیش بینى نشده ثروت مندى است.
۱۸ - پیامبر(ص) برخوردار از رزقى ویژه، از جانب خداوند (و رزق ربّک خیر ) با توجه به این که همه نعمت هاى دنیا - چنان که تعبیر «متّعنا» گویاى آن است - رزق خداوند و عطاى او است; مراد از رزق عطا شده به پیامبر(ص)، رزقى ویژه و از نوع معنوى و اخروى آن خواهد بود. کلمه «ربّ» و نیز اضافه شدن آن به ضمیر خطاب، قرینه بر این نکته است.
۱۹ - رزق و نعمت هاى معنوى، پایدارتر و داراى ارزش والاتر از تمامى نعمت هاى دنیوى است. (و رزق ربّک خیر و أبقى )
۲۰ - رزق ویژه خداوند به پیامبر(ص)، پرتویى از ربوبیت و عنایت او به آن حضرت است. (و رزق ربّک )
۲۱ - نعمت هاى آخرت، رزق الهى بوده و برخوردارى از آن به توفیق خداوند است. (و رزق ربّک ) مقابله عبارت «رزق ربّک» با «زهرة الحیاة الدنیا» گویاى اخروى بودن آن است.
۲۲ - توجه به رزق پایدار و سرتاسر خیر پروردگار، زمینه ساز دورى گزینى از چشم دوختن به امکانات دنیایى دیگران است. (و لاتمدّنّ عینیک ... و رزق ربّک خیر و أبقى )
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۴; تفاوت اقتصادى در صدراسلام ۳; طبقات اجتماعى در صدر اسلام ۱، ۳
- امتحان: ابزار امتحان ۱۴، ۱۶; امتحان با امکانات مادى ۱۴، ۱۶; امتحان با نعمت ۱۶
- امکانات مادى: ارزش امکانات مادى ۱۹; جذابیت امکانات مادى ۱۳; منشأ امکانات مادى ۱۱
- انسان: امتحان انسانها ۱۵; تحریک تمایلات انسان ۹; تفاوت اقتصادى انسان ها ۱۲; لغزشگاههاى انسان ۱۳
- ثروت: منشأ ثروت ۱۱
- ثروتمندان: اهتمام به ثروتمندان کافر ۷
- خدا: ارزش نعمتهاى خدا ۱۹; امتحانهاى خدا ۱۴، ۱۵; رازقیت خدا ۱۸، ۲۱; عطایاى خدا ۱۱; نشانه هاى ربوبیت خدا۲۰; نواهى خدا ۲
- دنیاطلبان: بى اعتنایى به دنیاطلبان ۶
- دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۸; سرزنش دنیاطلبى ۵
- ذکر: آثار ذکر روزى ۲۲
- روزى: ارزش روزى ۱۹; خیریت روزى ۲۲; روزى اخروى ۲۱; منشأ روزى ۲۱
- رهبران دینى: زهد رهبران دینى ۶; مسؤولیت رهبران دینى ۶، ۷
- طمع: آثار طمع ۸; سرزنش طمع ۵; موانع طمع ۲۲
- عذاب: ابزار عذاب ۱۷; عذاب با ثروت ۱۷
- عمل: عمل ناپسند ۵
- عنایتهاى خدا: مشمولان عنایتهاى خدا ۲۰
- غبطه: غبطه ناپسند ۵
- کافران: آثار ثروت کافران ۱۷; استفاده از ثروت کافران ۷; امتحان کافران ۱۴; امکانات مادى کافران صدراسلام ۱; بى اعتنایى به امکانات مادى کافران ۲; رفاه کافران صدراسلام ۴; عذاب کافران ۱۷; کافران ثروتمند صدراسلام ۱
- کافران مکه: سطح زندگى کافران مکه ۳
- گناه: زمینه گناه ۱۰
- محمد(ص): تکلیف محمد(ص) ۲; روزى محمد(ص) ۱۸، ۲۰; سطح زندگى محمد(ص) ۳; فضایل محمد(ص) ۱۸; محمد(ص) و امکانات مادى کافران ۲; نهى به محمد(ص) ۲
- مسلمانان: خطر رفاه طلبى در مسلمانان صدراسلام ۴; سطح زندگى مسلمانان صدراسلام ۳
- مقام رضا: موانع مقام رضا ۸
- نعمت: نعمت هاى اخروى ۲۱
- نگاه: آثار نگاه ۹، ۱۰
منابع
- ↑ صاحب مجمع البیان از ابورافع نقل نماید که گوید: براى رسول خدا صلى الله علیه و آله میهمانى وارد شده بود، پیامبر مرا نزد یهودى فرستاد و فرمود: از طرف من به او بگو مقدارى آرد به من بفروشد. یهودى سوگند یاد کرد تا گروئى از پیامبر دریافت نکند، آرد به او نفروشد. رافع گوید: نزد پیامبر آمدم و امتناع یهودى را گفتم. فرمود: به خدا قسم اگر قرض میداد به وى مى پرداختم زیرا هم در آسمان و هم در زمین امین مى باشم. سپس فرمود: این زره آهن مرا به عنوان گرو نزد او ببر سپس این آیه نازل گردید. چنان که ابن ابى شیبة و ابن مردویه در تفسیر خود و بزار و ابویعلى از عامه نیز حدیث مزبور را از ابورافع نقل نموده اند.