طه ١٢٠
ترجمه
طه ١١٩ | آیه ١٢٠ | طه ١٢١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْخُلْدِ»: جاودانگی. سرمدی. (نگا: اعراف / ). «لا یَبْلی»: کهنه و فرسوده نمیشود. فناپذیر و زائل نمیگردد.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۱۵ - ۱۲۶ سوره طه
- تمثيل حال نوع آدمى بر حسب طبع زمينى و زندگى مادى اش در داستان آدم (عليه السلام ) و هبوط او
- علت دشمنى ابليس با آدم و همسرش و معناى كلمه ((فتشقى (( در آيه شريفه
- وجه مفرد آوردن آن در آيه : ((فقلنا يا آدم ...((
- وسوسه شيطان حضرت آدم را به چيزى كه عمر جاودان و سلطنت دائم مى بخشد
- بيان عدم منافات آيه (وعطى آدم ربه ) با عصمت انبياء
- معناى قول خداوند درباره آدم (ع ): (فتاب عليه و هدى ) و دلالت آن بر عصمت در امر دنيا ودين آدم (ع )
- توضيحى در مورد اينكه روى گردانان از ياد خدا داراى زندگى تنگ (معيشت ضنك ) هستند
- بررسى گفتار بعضى مفسرين در معناى ((معيشت ضنك ((
- مقصود از نابينا محشور نمودن معرضان از ياد خدا
- پاسخ خداوند: چون آيات ما را در دنيا فراموش كردى ، امروز فراموشت مى كنم !
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل آيه : ((و لقد عهدنا الى آدم ...(( و برخى ديگر از آيات گذشته )
- استناد ابن عباس در گفتگويش با عمر به ((و لم نجد له عزما(( وحمل آن بر عزم بر معصيت
- روايت خواستگارى اميرالمؤ منين (ع ) از دختر ابوجهل در زمان حيات فاطمه (س ) قطعا جعلىاست !
- روايتى از امام باقر در ذيل (و لقد عهدنا الى آدم ...) كه مى گويد عهد گرفته شدهدرباره درباره محمد(ص ) و اهل بيت علهم السلام بوده است
- روايت فوق بيان باطنى قرآن است نه تفسير قرآن
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى «120»
پس شيطان او را وسوسه كرد (و) گفت: اى آدم! آيا (مىخواهى كه) تو را به درخت جاودانگى و مُلك (و پادشاهى) فنا ناپذير راهنمايى كنم؟!
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى (120)
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ: پس وسوسه كرد به سوى آدم ابليس، يعنى برسانيد وسوسه خود را به آدم، به اين وجه كه حوا را ملاقات و او را از مرگ بترسانيد و حوا به آدم گفت، و او هم ترسان شد. چون آن حال را ديد، قال يا آدم: پس گفت اى آدم. هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ: آيا دلالت كنم تو را بر درخت پاينده. وَ مُلْكٍ لا يَبْلى: و سلطنتى كه كهنه و زايل نشود. خلاصه كلام آنكه شيطان وسوسه نمود كه آيا دلالت نمايم تو را به درختى كه هر كس از ميوه آن بخورد نميرد و سلطنتش كهنگى نيابد و هميشه جاويد باشد، او را دلالت به شجره منهيه نمود. آدم قبول نمىنمود كلام او را، شيطان قسم خورد كه من ناصح شما هستم، آدم گمان نمىكرد قسم دروغ را، لذا بعد از قسم شيطان، قولش را قبول نمود.
جلد 8 - صفحه 339
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى (116) فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى (117) إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى (118) وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى (119) فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى (120)
فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى (121) ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى (122) قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى (123) وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى (124) قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً (125)
قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى (126)
ترجمه
و هنگاميكه گفتيم مر ملائكه را كه سجده كنيد براى آدم پس سجده كردند مگر شيطان كه ابا نمود
پس گفتيم اى آدم همانا اين دشمن است با تو و با جفتت پس بيرون نكند شما را از بهشت پس بزحمت افتى
همانا مر تو را است كه نه گرسنه شوى در آن و نه برهنه مانى
و آنكه تو نه تشنه شوى در آن و نه در آفتاب بمانى
پس وسوسه كرد مر او را شيطان گفت اى آدم آيا دلالت كنم تو را بر درخت جاودانى و پادشاهى بىزوال
پس خوردند از آن پس ظاهر شد مر آن دو را عورتهاشان و شروع نمودند ميچسبانيدند بر آن دو از برگ بهشت و نافرمانى كرد آدم پروردگارش را پس بىبهره ماند
سپس برگزيد او را پروردگارش و پذيرفت توبه او را و هدايت نمود
گفت فرود آئيد از آن همگى بعضى از شما با بعضى دشمنيد پس اگر بيايد براى شما از من هدايتى پس هر كس پيروى نمود هدايت مرا پس نه گمراه ميشود و نه بزحمت مىافتد
و هر كس رو گرداند از
جلد 3 صفحه 531
دستور من پس همانا مر او را است زندگانى تنگ و محشور ميكنيم او را روز قيامت نابينا
گفت پروردگار من چرا محشور نمودى مرا نابينا با آنكه بودم بينا
گفت اين چنين بود كه آمد تو را آيتهاى ما پس وا گذاشتى آنرا و اين چنين امروز واگذاشته شوى.
تفسير
خداوند در آيات سابقه اشاره بقصّه حضرت آدم فرموده بود لذا مناسب شد شمهاى از تفصيل آنهم ذكر شود باين تقريب كه ياد كن وقتى را كه گفتيم بملائكه سجده كنيد براى خداوند در برابر آدم براى تعظيم او چون حامل انوار طيّبه محمد و آل اطهار او بود و آنها اطاعت نمودند مگر ابليس كه اصلا از جن بود و چندى با ملائكه اشتغال بعبادت داشت و او امتناع نمود و مطرود شد پس خداوند بحضرت آدم فرمود اين شيطان دشمن تو و حوّا است مبادا فريب او را بخوريد و اين موجب بيرون رفتن شما از بهشت شود پس تو در زحمت و مشقت تهيّه معاش براى خود و عيالت در دنيا افتى و تا اينجا هستى نه گرسنه ميشوى و نه برهنه ميمانى و نه تشنه ميشوى و نه در آفتاب سوزان ميمانى بلكه تمام لوازم معاش و آسايش تو در بهشت فراهم است پس وسوسه نمود باو شيطان و گفت اى آدم آيا ميخواهى دلالت كنم تو را بدرختى كه اگر از آن تناول نمائى مخلّد و جاويد بمانى در بهشت و بپادشاهى و سلطنتى برسى كه فتور و سستى و زوال نداشته باشد و آن درخت همان شجره منهيّه بود و آدم و حوّا باور كردند و خوردند از آن پس لباسهاى بهشتى از تن آن دو ريخت و عورتهاشان براى خودشان ظاهر گرديد و ناچار شروع نمودند بپوشاندن عورتهاشان با برگهاى درختهاى بهشت از قبيل انجير تا چشمهاشان بآن نيفتد و نافرمانى نمود آدم و بمراد خود كه خلود در بهشت بود نرسيد پس از آن خداوند بوسيله توسل او بمحمّد و آل اطهارش او را برگزيد و برحمت خود نزديك فرمود و توفيق توبه داد و او توبه كرد و خداوند قبول فرمود و هدايت كرد او را بدين حقّ و ثبات قدم در اطاعت خداوند و تشبّث بوسائل عصمت و نيل بمقام نبوّت و رسالت و خداوند بآدم و حوّا فرمود كه بزمين هبوط نمائيد از بهشت و اخبار فرمود كه بعد از نزول شما در زمين ذريّه بسيارى از شما بوجود ميآيد و بعضى از شما با بعضى عداوت و دشمنى پيدا ميكنيد و بنابراين
جلد 3 صفحه 532
مراد از جميعا اجتماع آن دو است با يكديگر و خطاب جمع باعتبار آنستكه آن دو اصل ذريّهاند و عداوت محقّق الحصول است بين ذريّه چنانچه بين قابيل و هابيل مشهود شد و تاكنون باقى است ولى در سوره بقره گذشت كه مراد هبوط آدم و حوا بمعيّت شيطان و مار بوده و بنابراين لفظ جمع باعتبار جماعت موجوده و عداوت فعليّه است و معنى ظاهر و تفصيل اين قضايا در سوره بقره و اعراف نقل شده لذا اينجا بنحو اجمال و اختصار ذكر گرديد و در اينمقام خداوند ضمانت فرموده براى بندگان كه اگر كتاب آسمانى از جانب من براى هدايت شما نازل شد و پيروى نموديد در دنيا گمراه نشويد و در آخرت بزحمت و مشقت گرفتار نگرديد و كسيكه رو- گرداند و اعراض كند از كتاب آسمانى كه قرآن است و از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام كه كلام اللّه ناطق است پس از براى او است زندگانى تنگ سخت نهايت آنكه ممكن است خودش متوجّه به تنگى و سختى آن نباشد در دنيا ولى در آخرت متوجّه خواهد شد بسختى و تنگى معيشت خود در دنيا و آخرت چون كسيكه متوجّه بقرآن و مواعيد آن نشود دنيا در نظرش جلوه ميكند و مقام رضا و تسليم و قناعت و توكّل و تحمّل را از دست ميدهد و دنيا هم بكام كسى نميگردد و حرص و آز و طمع و خودبينى و خود خواهى و كبر و غرور و حسد و ساير صفات ناپسنديده زندگى او را تلخ و جهان را بر او تنگ مينمايد و در آخرت هم بعذاب اليم گرفتار خواهد شد و كور وارد صحراى محشر ميشود و عرضه ميدارد خدايا چرا مرا كور محشور نمودى من كه در دنيا بينا بودم جواب ميرسد اينچنين بود كه آيات الهيّه بتو رسيد و آنها را واگذاشتى و نديده پنداشتى همين طور امروز واگذاشته شوى و بكورى و عذاب باقى و برقرار خواهى بود چون جزاى مناسب با آن كردار اين رفتار است و در بعضى از روايات ائمه اطهار معيشت ضنك و كور محشور شدن در اين آيات جزاى انكار ولايت و ابراز عداوت با خانواده عصمت و طهارت قرار داده شده و اللّه اعلم.
جلد 3 صفحه 533
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَوَسوَسَ إِلَيهِ الشَّيطانُ قالَ يا آدَمُ هَل أَدُلُّكَ عَلي شَجَرَةِ الخُلدِ وَ مُلكٍ لا يَبلي (120)
پس وسوسه كرد بسوي آدم شيطان و گفت: اي آدم آيا دلالت كنم ترا بر درختي که اگر از آن درخت اكل كني هميشه باقي هستي و فناء ندارد و بر سلطنت و مالكيّتي که كهنه شدن ندارد.
(فَوَسوَسَ إِلَيهِ الشَّيطانُ) وسوسه شيطان خطورات قلب است چون مقدّمات فعل انسان تمامش اختياري است غير از خطور قلبي که تعبير بتصوّر ميكنند که
جلد 13 - صفحه 114
بدون اختيار در قلب خطور ميكند پس از خطور تصديق بفائده و ثمره آن ميكند پس از تصديق عزم و جزم و اراده که تعبير بعلم که محرّك عضلات ميشود نحو الفعل و آن خطور قلبي اگر از ناحيه ملك باشد الهامش گويند: و اگر از ناحيه شيطان باشد وسوسهاش نامند.
(قالَ يا آدَمُ هَل أَدُلُّكَ عَلي شَجَرَةِ الخُلدِ) چنين تصوّر كرد که اينکه شجره باعث بقاء ابدي ميشود.
(وَ مُلكٍ لا يَبلي) عبارة اخري جمله اولي است که اينکه مقام و رتبه را که واجد است تنزّل ندارد و كهنه نميشود و براي او باقي ميماند و حضرت آدم هم نميدانست اينکه خيال و تصوّر از ناحيه شيطان است، بلكه ممكن است از ناحيه ملك باشد و خداوند در آيه قبل فرمود: شيطان دشمن شما است و ميآيد شما را از بهشت بيرون كند اگر آدم ميدانست از ناحيه او است البته مخالفت ميكرد و اشتباه آدم همين بود که خداوند که نهي از شجره كرده حكمت و مصلحت داشته و اينکه خيال تصوّر بر خلاف صلاح او است و اينکه مسلّما از ناحيه شيطان است.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 120)- اما با این همه شیطان کمر عداوت و دشمنی را با آدم بسته بود، به همین دلیل آرام ننشست «پس شروع به وسوسه آدم کرد و گفت: ای آدم! آیا درخت عمر جاویدان را به تو نشان بدهم (که هر کس از میوه آن بخورد همیشه زنده خواهد بود) آیا راه رسیدن به حکومت و سلطنت همیشگی را میخواهی بدانی»؟! (فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلی شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی).
در واقع شیطان حساب کرد تمایل آدم به چیست و به اینجا رسید که او تمایل به زندگی جاویدان و رسیدن به قدرت بیزوال دارد، لذا برای کشاندن او به مخالفت فرمان پروردگار از این دو عامل استفاده کرد.
نکات آیه
۱ - شیطان، نام و مشخصه دیگرى براى ابلیس (إلاّإبلیس ... إنّ هذا عدوّ ... فوسوس إلیه الشیطن ) «شیطان» از ریشه «شطن» گرفته شده است که در معناى «دورى» و یا «ریسمان بلند» به کار مى رود. این اشتقاق، اشاره به دورى ابلیس از رحمت خداوند و یا شرارت طولانى او است.
۲ - شیطان، موجودى وسوسه گر در دل هاى آدمیان (فوسوس إلیه الشیطن )
۳ - شیطان با وسوسه آدم در بهشت، سعى در زمینه سازى براى اخراج آنان ازبهشت داشت. (فلایخرجنّکما ... فوسوس إلیه الشیطن )
۴ - شیطان در بهشت آدم(ع)، حضور یافته بود. (قال ی-َادم)
۵ - گفت وگوى مستقیم شیطان با آدم (قال ی-َادم)
۶ - راهنمایى آدم به درخت جاودانگى و ملک و سلطنت همیشگى، پوشش شیطان براى فریب آدم و حوا و وادار ساختن آنان به خوردن از میوه درخت ممنوع (هل أدلّک على شجرة الخلد و ملک لایبلى ) مقصود از «شجرة الخلد» درختى است که خوردن میوه آن موجب جاودانگى گردد. «ملک» به معناى مال و نیز سلطنت آمده است (قاموس). مراد از «ملک لایبلى» مالکیت و حاکمیتى است که زوال نپذیرد و فرسوده نگردد.
۷ - پوشش خیرخواهى، روش شیطان براى وسوسه در دل آدمیان و فریب آنان (فوسوس إلیه الشیطن فقال هل أدلّک )
۸ - انسان، خواهان زندگى جاوید و ملک و مالکیت فنا ناپذیر است. (هل أدلّک على شجرة الخلد و ملک لایبلى ) شیطان براى کارگر ساختن وسوسه خویش در آدم، از زمینه هایى بهره برد که در آدم وجود داشت. آن زمینه ها، میل به جاودانگى و مالکیت فنا ناپذیر است.
۹ - آدم(ع) به سکونت جاودانه خویش در بهشت اطمینان نداشت. (إنّ لک ألاّتجوع ... هل أدلّک على شجرة الخلد ) خداوند، تأمین بودن آدم(ع) از نظر غذا، پوشاک، آب، و مسکن را به او خبر داد; ولى گویا آدم در عین تضمین این نعمت ها، نسبت به جاوید بودن خود در آن بهشت اطمینان نداشت. از همین رو وسوسه شیطان در او اثر کرد.
۱۰ - شیطان، به خواسته ها و آرزوهاى انسان، آگاه است. (هل أدلّک على شجرة الخلد و ملک لایبلى )
۱۱ - شیطان، از نیازها و خواسته هاى آدمى براى فریب و وسوسه در دل آنان بهره مى برد. ( هل أدلّک على شجرة الخلد و ملک لایبلى )
۱۲ - شیطان، در جهت اهداف خود، واقعیت ها را معکوس جلوه مى دهد. (فلایخرجنّکما ... هل أدلّک على شجرة الخلد )
۱۳ - شیطان، نمى تواند انسان را به خواسته هاى خویش مجبور سازد. (فوسوس ... هل أدلّک )
۱۴ - آدم(ع)، داراى محدودیت در استفاده از برخى میوه هاى درختان بهشت بود. (هل أدلّک على شجرة الخلد و ملک لایبلى)
موضوعات مرتبط
- آدم(ع): آدم(ع) و درخت ممنوعه ۶; جاودانگى در بهشت آدم(ع) ۹ ; زمینه اخراج آدم(ع) ازبهشت ۳; شیطان در بهشت آدم(ع) ۴; فواد موه ها بهشت آدم (ع) ۱۴;قصه آدم(ع) ۵، ۶، ۹، ۱۴; محدودیت در بهشت آدم(ع) ۱۴; وسوسه آدم(ع) ۳
- ابلیس: شیطنت ابلیس ۱; نامهاى ابلیس ۱
- انسان: آرزوهاى انسان ۱۰; اختیار انسان ۱۳; خواسته هاى انسان ۸ ، ۱۰; زمینه وسوسه انسان۱۱; نیازهاى انسان ها ۱۱; وسوسه انسان ها۷
- حکومت: ایصال به حکومت جاودان ۶; درخواست حکومت جاودان ۸
- درخت: ایصال به درخت جاودانگى ۶
- درخت ممنوعه: زمینه تناول از درخت ممنوعه ۶
- زندگى: درخواست زندگى جاودان ۸
- شیطان :۱ تظاهر به خیرخواهى شیطان ۷; روش اغواگرى شیطان ۶، ۱۱، ۱۲; روش وسوسه هاى شیطان ۷; علم شیطان ۱۰; گفتگوى شیطان با آدم(ع) ۵; نقش شیطان ۱۳; وسوسه هاى شیطان ۲، ۳; ویژگیهاى شیطان ۲
- مالکیت: ایصال به مالکیت جاودان ۶; درخواست مالکیت جاودان ۸