الإسراء ١١٠
ترجمه
الإسراء ١٠٩ | آیه ١١٠ | الإسراء ١١١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أُدْعُوا»: به کمک طلبید. به فریاد خوانید. «الأسْمآءُ الْحُسْنَی»: نامهای زیبا (نگا: اعراف / . «لا تُخَافِتْ»: از مصدر تخافُت، صدا را پائین آوردن. «أَیّاً مَّا»: هر کدام که. واژه (ما) زائد و برای تأکید است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
«شیخ طوسى» گوید: مشرکین مکه گاهى نام خدا را به کلمه (اللّه) و گاهى به کلمه (رحمن) از رسول خدا صلی الله علیه و آله مى شنیدند و گمان مى بردند پیامبر دو خدا را نام مى برد تا جائى که مى گفتند رحمن اسم مردى است در یمامه سپس این آیه نازل گردید.
از ابن عباس چنین روایت شده که پیامبر وقتى به نماز مى ایستاد قرائت آن را به صداى بلند میخواند. مشرکین مى شنیدند او را شماتت میکردند و اذیت مینمودند سپس این قسمت از آیه «وَلا تَجْهَرْ بِصَلاتِک وَلاتُخافِتْ بِها» نازل شد و خداوند طى نزول این آیه پیامبر را بلند نخواندن نماز دستور فرمود و این موضوع در اوائل اسلام در مکه بوده است. چنانکه سعید بن جبیر هم روایت کرده است، عکرمة و حسن بصرى گویند که رسول خدا صلى الله علیه و آله در مکه نماز را بلند میخوانده است سپس دستور اخفاء آن داده شد.[۱]
تفسیر
- آيات ۱۰۱ - ۱۱۱، سوره اسرى
- مقصود از معجزات نه گانه موسى (ع ) در آيه : ((ولقد آتينا موسى تسع ايات بينات...((
- معناى اينكه خطاب به بنى اسرائيل فرمود: ((اسكنوا الارض فاذا جاء وعدالاخرة ...((
- حكمت نزول تدريجى وتفريق قرآن
- بى نياز بودن قرآن از ايمان مشركين به آن ، براى ثبوت حقانيت وكمالش
- اشاره به اقسام نام ها وبيان مراد از جمله : ((فله الاسماء الحسنى ((
- اين آيه عقيده وثنيت را درباره اسماء وصفات الهى رد مى كند
- بيان اينكه اسماء خداوند متعال مرآت ومعرف يك مسمى هستند
- معناى ((جهر(( و((اخفات (( وامر به اعتدال در قرائت نماز
- نفى فرزند، ولى وشريك داشتن خداى تعالى
- بحث روايتى
- (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )
- رواياتى درباره اسماء حسنى ، اسماء حقيقى واسماء اسماء خدا
- مطالب اتفاقى واختلافى درباره اسماء خدا واشاره به عقيده بت پرستان درباره آن
- چند روايت درباره جهر واخفات در نماز
- بحثى روايتى وقرآنى
- (درباره تفريق آيات قرآن وقرانا فرقناه ...)
- تقسيم قرآن به آيات وسور
- عدد سوره ها وآيات قرآن كريم
- ترتيب سوره هاى قرآن كريم
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا «110»
بگو: نام اللّه را بخوانيد يا نام رحمان را، هر كدام را بخوانيد، پس بهترين نامها از آن اوست. ونمازت را خيلى بلند يا خيلى آهسته نخوان وميان اين دو، راهِ (معتدلى) را انتخاب كن.
نکته ها
در بعضى تفاسير آمده است: پيامبر در مسجدالحرام دعا مىخواند و مىگفت: «يا الله يا رحمن»/ دّهاى پنداشتند كه او دو خدا را مىخواند كه يكى «اللّه» است و ديگرى «رحمان». آيه نازل شد و اين شبهه را زدود. «1»
بعضى نامها تنها علامت و نشان است و كارى به تطابق معنا با مسمّى ندارد، مثل شناسايى افراد از طريق صدا، لباس، ماشين، يا شناسايى كشور يا مؤسسهاى از راه آرم و نشان. امّا گاهى اسامى تنها آرم نيستند، بلكه محتوا و پيام دارند، مثل نامهاى مبارك خدا كه هر يك، گوياى كمالى از ذات اوست.
«1». تفاسير تبيان و فرقان.
جلد 5 - صفحه 133
هرگاه پيامبر بلند نماز مىخواند، كفّار با شعر خواندن بلند، مزاحم مىشدند و هرگاه آهسته مىخواند، اصحاب نمىشنيدند. نزول اين آيه، دستور به قرائتى بين بلند و آهسته بود. «1»
در روايات شيعه و سنّى آمده است: خداوند 99 اسم دارد كه هر كه در دعا خداوند را به آنها بخواند، رستگار وپيروز مىشود. «2»
پیام ها
1- پيامبر بايد شبهات را برطرف كند. «قُلِ»
2- نامهاى خدا، همه به يك حقيقت برمىگردد و عين ذات اوست. «أَيًّا ما تَدْعُوا»
3- اسماى حُسنى وبرترين صفات، مخصوص خداوند است. «فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»
4- چون از سويى خدا و كمالاتش بىنهايت است، و از سوى ديگر عقل و كلمات انسان محدود، بهترين راه آن است كه خدا را به نامهايى بخوانيم كه از خود او و قرآن گرفتهايم، وگرنه انسان ممكن است به انحراف افتد واسمهاى نامناسب براى خدا بتراشد. «الْأَسْماءُ الْحُسْنى»
5- در دعا خواندن، انسان آزاد است كه خدا را به هر يك از نامهايش كه مىخواهد، بخواند. أَيًّا ما تَدْعُوا ...
6- در همهى نامهاى خدا، بهترين معانى و مقدّسترين مفاهيم به كار رفته است.
«فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى»
7- اسلام، دينى ميانه و معتدل است، حتّى قرائت نمازش بايد با صدايى ميانه باشد. «وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا»
8- اسلام، غير از نيّت و عمل، به شيوه و كيفيّت عمل هم نظر دارد. نماز بايد روى آداب خاصّ خوانده شود. «لا تَجْهَرْ لا تُخافِتْ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ»
«1». تفسير ابوالفتوح رازى.
«2». تفاسير طبرى، الميزان و مجمعالبيان.
تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 134
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً (110)
«1» بحار الانوار، جلد 77، صفحه 79، بخشى از حديث سوّم.
جلد 7 - صفحه 460
شأن نزول «1»: مفسرين نقل نمودهاند كه حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در سجده مىفرمود: يا اللّه يا رحمن، مشركان به يكديگر گفتند: ما را از پرستيدن دو خدا منع مىكند و خود دو خداى را مىخواند؛ آيه شريفه نازل شد:
قُلِ ادْعُوا اللَّهَ: بگو اى پيغمبر بخوانيد خدا را. أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ: يا بخوانيد رحمن را كه مقصود از هر دو خط يك ذات است. نزد بعضى «2» آنكه اهل كتاب به حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كردند: خداوند در تورات ذكر «رحمن» بسيار فرموده و تو به اين اسم كم ياد مىكنى. آيه شريفه نازل شد كه اين هر دو اسم در حسن اطلاق برابرند. أَيًّا ما تَدْعُوا: هر كدام را كه بخوانند از اللّه يا رحمن.
فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى: پس مر ذات خداى راست نامهاى نيكو، و بعضى دال بر صفات جلال و برخى بر صفات كمال، يعنى اسماء سبحانى منبىء است از صفات حسنه، يا افعال حسنه يا معانى حسنه. اما اسماء منبئه از صفات ذات مانند: قادر، عالم، حىّ، سميع و بصير. اما اسماء منبئه از افعال حسنه او مثل: خالق، رازق، عادل، محسن، مجمل، منعم، رحمن و رحيم. اما اسماء منبئه از معانى حسنه مانند: صمد، معبود و مشكور تمام اينها دالند بر ذات يكّه يكتاى خداوند جل جلاله.
تنبيه: ذات احديت الهى را نود و نه اسم، يا چهار هزار اسم مىباشد بنابر اختلاف روايات. و اين اسماء توقيفى است، يعنى در گفتن و اطلاق آن بر خداى تعالى، بايد دستور از پيغمبر يا امام رسيده باشد، نه آنكه از پيش خود با اعتبار بعض معانى، جعل اسمى شود، مثلا تمام علوم را خداوند به بندگان تعليم
«1» مجمع البيان، جلد 3، صفحه 446.
«2» همان مدرك.
جلد 7 - صفحه 461
و عطا فرمايد، لكن جائز نيست گفتن «يا معلم» بر خدا، زيرا بدعت و ضلالت خواهد بود.
تفسير برهان «1»- از حضرت باقر و صادق عليهما السّلام مروى است كه:
وقتى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در مكه تشريف داشتند، بلند قرائت مىنمودند. مشركان آگاه مىشدند به مكان آن حضرت، پس اذيت مىنمودند؛ آيه شريفه نازل شد:
وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ: و آشكارا مكن به قرائت نماز خود، يعنى بلند مخوان تا استهزا كنند. وَ لا تُخافِتْ بِها: و پنهان مكن صداى خود را به حدى كه مأمومين نشنوند. وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا: و طلب نما بين جهر و اخفات راهى ميانه، چه ميانه روى در همه چيز محبوب است.
تفسير برهان «2»- از حضرت صادق عليه السّلام در اين آيه فرمود: جهر به قرائت، بلند كردن صوت، و اخفات آن به اندازهاى كه گوش تو نشنود، و ميانه اين دو آنكه گوش تو بشنود.
ايضا از حضرت باقر عليه السّلام مروى است «3» كه اين نسخ شده به آيه (فاصدع بما تؤمر).
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِيلاً (106) قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً (107) وَ يَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ كانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً (108) وَ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ يَبْكُونَ وَ يَزِيدُهُمْ خُشُوعاً (109) قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً (110)
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِيراً (111)
ترجمه
و قرآن را متفرق نموديمش از يكديگر تا بخوانى آنرا بر مردم بآرامى و نازل نموديم آن را نازل نمودنى
بگو ايمان بياوريد بآن يا نياوريد همانا آنان كه داده شدند دانش را پيش از آن چون خوانده شود بر آنها مىافتند برويهاشان سجده كنان
و ميگويند منزّه است پروردگار ما همانا بوده است وعده پروردگار ما هر آينه بجا آورده شده
و ميافتند برويهاشان با آن كه ميگريند و ميافزايد ايشان را فروتنى
بگو بخوانيد خدا را بنام اللّه يا بخوانيد بنام رحمن هر كدام را بخوانيد پس از براى او است نامهاى نيكو و بلند مخوان نمازت را و آهسته مخوان آن را و بجوى بميانه خواندن راهى
و بگو ستايش مر خداوندى را است كه نگرفت فرزندى و نباشد براى او انبازى در پادشاهى و نباشد براى او ياورى از خوارى و بزرگ خوان او را بزرگ خواندنى.
تفسير
خداوند حميد قرآن مجيد را در مدّت بيست و سه سال نبوّت نبى اكرم بتدريج سوره سوره و آيه آيه بر آنحضرت نازل فرمود در موقع لزوم و حاجت بر طبق مصلحت و اقتضاء وقت و حال و مقام تا بتدريج و تأنّى و تأمّل و آرامى تلاوت فرمايد بر مردم براى سهولت حفظ الفاظ و فهم معانى و عمل باحكام آن و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرّقناه بتشديد قرائت فرموده و ظاهرا با مشهور تفاوتى ندارد جز آن كه اظهر در معناى مراد است و دستور فرمود به پيغمبر خود كه بكفّار بفرمايد ايمان شما بقرآن موجب مزيد كمال آن نيست و اعراض
جلد 3 صفحه 400
شما از آن مورث نقص قدر آن نميشود بلكه چه ايمان بياوريد و چه نياوريد يكسان است و فرمود چون دانشمندان از اهل كتاب كه اوصاف تو را در تورية و انجيل و غيره خواندهاند و بشارات كتب سماوى را بقدوم پيغمبر خاتم شنيدهاند و امارات نبوّت و رسالت را در تو مشاهده نمودهاند و معرفت باعجاز قرآن و اتقان احكام آن پيدا كردهاند وقتى تلاوت شود بر آنها از نهايت شوق و شعف بشنيدن آن و بشكر آن كه خداوند انجاز فرموده وعده خود را و براى عظمت كلام الهى برويهاشان بزمين مىافتند در حال سجده و ميگويند منزّه است خداوند از آن كه خلف وعده نمايد تحقيقا همانستكه خدا بوعده خود وفا فرمود و آن پيغمبرى را كه دينش ناسخ اديان و كتابش ناسخ كتب است فرستاد و چون مواعظ قرآنيّه در نفوس ايشان مؤثر شود از شوق بهشت و ترس جهنّم و خوف خدا كه شايد در اداء وظائف عبوديّت كوتاهى كرده باشند ثانيا روى نياز بدرگاه كريم كارساز بر زمين ميگذارند در حال گريه و زارى و توبه و انابه و اين معرفت موجب مزيد خضوع و خشوع و تواضع و فروتنى آنها در پيشگاه احديّت خواهد بود و اينكه از رويها بأذقان تعبير فرموده با آنكه ذقن بمعناى چانه است و آن جزئى از اجزاء روى است بنظر حقير براى اشاره بسرعت ايشان است در اين عمل از شدّت شوق چون در حال تعجيل اوّل چانه بزمين ميرسد وقتى كه شخص بىاختيار بزمين افتد و كلمه ان در ان كان مخفّفه از مثقّله است و گفتهاند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در وقت ذكر و دعا يا اللّه و يا رحمن ميفرمود و اهل شرك شنيدند و گفتند او ما را بتوحيد دعوت ميكند و خود دو خدا را ميخواند و يهود گفتند او ذكر رحمن را كمتر ميكند با آن كه در تورية زيادتر ذكر شده لذا خداوند به پيغمبر خود فرمود كه بآنها بفرمايد كه خدا را چه بخوانيد بنام اللّه چه بخوانيد بنام رحمن تفاوتى در خوبى ندارد چون تمام نامهاى خدا خوب است و هر يك دلالت بر صفتى از صفات كمال و جمال و جلال دارد و بمناسبت مقامات بايد ذكر شود نهايت آن كه اللّه نامى است كه جامع صفات حسنه است و در هر مقام مناسب است و سائر نامها با آن كه متعدّدند و لفظا و معنا اختلاف دارند اشارهاند بهمان حقيقت بسيط متّصف بتمام صفات خوب و منزّه از تمام نقائص و عيوب پس نميشود هيچ نام بدى براى خدا فرض كرد و تمام نامهاى خدا خوب است و تعدّد عناوين
جلد 3 صفحه 401
موجب تعدد معنون نميشود و كلمه ما زائده براى تأكيد شرط است و ضمير در فله راجع بمدعوّ و مسمّى است كه مفهوم از كلام است و كلمه ايّا منصوب بتدعوا است كه مجزوم بشرط است و در مجمع و عيّاشى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در صدر اسلام نماز را بلند قرائت ميفرمود و اهل شرك مطلع بر مكان آنحضرت ميشدند و اذيّت و آزارش ميكردند لذا مأمور شد كه بلند قرائت نفرمايد ولى از چند روايت كه در كتب معتبره از امام صادق عليه السّلام نقل شده استفاده ميشود كه مراد نهى از بلند خواندن خارج از متعارف و آهسته خواندن است بنحوى كه خود شخص هم صداى خود را نشنود و امر است بخواندن متوسط و در حدّ اعتدال و از امام باقر عليه السّلام نقل شده كه بامام صادق عليه السّلام فرمود اى پسر من مواظب باش كار خوبى را كه ميان دو كار بد است عرض كرد چگونه است آن فرمود مانند قول خداوند وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا. وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى عُنُقِكَ وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ. وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً خلاصه آن كه توصيه فرموده بتجاوز ننمودن از حدّ اعتدال و ميانه روى در كليّه امور و اين منافات ندارد با وجوب بلند خواندن سه نماز كه در تاريكى خوانده ميشود و وجوب آهسته خواندن دو نماز كه در روشنائى خوانده ميشود چون هر دو بايد از حدّ اعتدال خارج نشود چنانچه بدوا نقل شد نهايت آنكه در بلند جوهر صوت بايد آشكار باشد و در آهسته مخفى و در عين حال نبايد از حدّ اعتدال و صورت نماز گذار در بلند خواندن خارج شود و در آهسته خواندن نبايد طورى باشد كه خودش هم نشنود چون حدّ اعتدال توسعه دارد و با بلند و آهسته خواندن متعارف منافى نيست و مراد از طلب ميانه و حدّ وسط در خواندن ميزان متعارف است كه در ذيل آيه اشاره بآن شده است و نيز منافات ندارد با آن كه ضرورتى اقتضا نمايد كه واجب شود قدرى از حدّ متوسط اعتدال هم آهستهتر بخواند با آن كه در حدّ اعتدال باقى باشد چنانچه در روايت اولى اشاره به اين معنى شده بود و محتاج بتأمّل است خلاصه آن كه آن اخفاتى كه در نماز ظهر و عصر و جهرى كه در نماز مغرب و عشاء و صبح بر مرد واجب است غير از جهر و اخفاتى است كه در اين آيه نهى از آن شده چون مراد از آن دو ظهور جوهر صوت و خفاء آنست و مراد از اين دو
جلد 3 صفحه 402
افراط و تفريط بخروج از حدّ اعتدال است و در خاتمه سوره پيغمبر اكرم مأمور شد كه ستايش كند خدا را به تنزيه او از ولد چنانچه يهود و نصارى قائل بودند و نفى شريك چنانچه مشركين قريش مىپنداشتند و نفى ناصر و معين چنانچه از مجوس و ستاره پرستان نقل شده و قمّى ره در اينجمله اخيره نقل نموده كه مراد آنستكه خداوند ذليل نميشود تا احتياج بياورى پيدا كند كه او را يارى نمايد و بنابر اين كلمه من سببيّه است و بعضى گفتهاند مراد آنستكه اهل ذلّت از قبيل كافر و فاسق اولياء خدا نميشوند و بنابراين من بيانيّه است و ظاهرا مراد از تكبير خداوند نهايت تعظيم عملى و تكبير لسانى است چنانچه در تهذيب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه امر فرمود كسى را كه اين آيه را قرائت نمود سه مرتبه تكبير بگويد و نيز از آنحضرت روايت شده كه بايد بگويد اللّه اكبر من ان يوصف يعنى خدا بزرگتر است از آنكه وصف شود و نگويد از هر چيز چون چيزى در مقابل وجود خدا وجود ندارد تا خدا از او بزرگتر باشد و اين موجب ميشود كه حقّ را محدود كرده باشد و مستحبّ است در آخر آيه چهارم نزد كلمه خشوعا سجده كنند و در ثواب الاعمال و غيره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره بنى اسرائيل را در هر شب جمعه قرائت نمايد نميميرد تا ادراك كند امام قائم عجل اللّه تعالى فرجه را و از اصحاب او باشد انشاء اللّه تعالى.
جلد 3 صفحه 403
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُلِ ادعُوا اللّهَ أَوِ ادعُوا الرَّحمنَ أَيًّا ما تَدعُوا فَلَهُ الأَسماءُ الحُسني وَ لا تَجهَر بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِت بِها وَ ابتَغِ بَينَ ذلِكَ سَبِيلاً (110)
بفرما بخوانيد خداوند تبارك و تعالي را باسم اللّه يا بخوانيد باسم الرحمن بهر اسمي بخوانيد از براي خدا اسماء حسني هست و جهر نكن بنماز و اخفات هم نكن و طلب كن بين جهر و اخفات راهي را که نه جهر باشد و نه اخفات قُلِ ادعُوا اللّهَ بنده در هر حالي که باشد بايد توجه او بخدا باشد و بذكر خدا که گفتند
ذكر اللّه حسن في کل حال
چه باسم اللّه بخوانيد يا اللّه يا اللّه که در حديث داريم که هر که خدا را باين اسم بخواند جواب ميآيد که اي بنده من ما حاجتك بكلمه لبّيك أَوِ ادعُوا الرَّحمنَ بگويد يا رحمن يا رحمن و ذكر اينکه دو اسم از باب مثال است و چون اينکه دو اسم از اسامي مختص بذات است است بر غير خدا اطلاق نميشود اينکه دو را ذكر فرمود أَيًّا ما تَدعُوا فَلَهُ الأَسماءُ الحُسني از براي خدا هزار اسم است که در جوشن كبير در صد فصل بيان فرموده و گفتند و در اخبار داريم که اسماء حسني
جلد 12 - صفحه 322
نود و نه اسم است که در قرآن مجيد ذكر شده و در حديث معيّن فرموده که در هر سوره خود اسم ذكر شده که نقل حديث طويل است بمحل آن رجوع كنيد شرح اسماء الحسني و خداوند را بهر اسمي بخوانيد اجابت ميفرمايد چنانچه ميفرمايد وَ قالَ رَبُّكُمُ ادعُونِي أَستَجِب لَكُم الاية مؤمن آيه 62.
وَ لا تَجهَر بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِت بِها مسئله جهر و اخفات در فقه بيان شده صلوات جهريّه مغرب و عشاء و صبح و اخفاتيه ظهر و عصر و در ساير صلوات مخير است و حدّ جهر آنست که بحدّ داد و فرياد نرسد و از استماع كساني که در جنب مصلّي هستند كمتر نباشد و حدّ اخفات آنست که خود مصلّي اگر آفت در گوشش نباشد استماع كند و بعبارت اوضح جهر جوهر صوت است و اخفات بدون جوهر و اينست مراد از وَ ابتَغِ بَينَ ذلِكَ سَبِيلًا و مراد از جهر منتهي فرياد و داد است و از اخفات منتهي اينكه خود مصلّي هم نشنود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 110)
شأن نزول:
چنین نقل شده که پیامبر یک شب در مکه در حال سجده بود و خدا را به نام یا رحمان و یا رحیم میخواند، مشرکان بهانهجو از فرصت استفاده کرده و گفتند: ببینید این مرد (ما را سرزنش میکند که چرا چند خدایی هستیم اما) خودش دو خدا را پرستش میکند. آیه نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
تفسیر:
آخرین بهانهها! به دنبال ایرادهای سست و بیاساس مشرکان، در این آیه به آخرین بهانههای آنها میرسیم، و آن این که: آنها میگفتند چرا پیامبر، خدا را به نامهای متعددی میخواند با این که مدعی توحید است قرآن در پاسخ آنها میگوید: «بگو: شما او را به نام «اللّه» بخوانید و یا به نام رحمان هر کدام را بخوانید فرق نمیکند برای او نامهای متعدد نیک است» (قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی).
این کوردلان گاه برای یک شخص، یا یک مکان و مانند آن اسمهای مختلفی میگذارند که هر کدام معرّف گوشهای از زوایای وجود او بود.
آیا با این حال تعجب دارد خدایی که وجودش از هر نظر بینهایت است و منبع و سر چشمه همه کمالات، نعمتها و تمام نیکیهاست و به تناسب هر کاری که انجام میدهد و هر کمالی که ذات مقدسش دارد نام مخصوص داشته باشد؟! در پایان آیه نظر به گفتگوی مشرکان در مکّه در رابطه با نماز پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و این که میگفتند: او نماز خود را بلند میخواند و ما را ناراحت میکند، این چه عبادتی است؟ این چه برنامهای است؟ به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله دستور میدهد: «نمازت را زیاد بلند مخوان، زیاد هم آهسته مخوان، بلکه میان این دو راه اعتدال را انتخاب کن» (وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا).
ج2، ص678
آیه میگوید: نه بیش از حد بلند بخوان و فریاد بزن، و نه بیش از حد آهسته که تنها حرکت لبها مشخص شود و صدایی به گوش نرسد.
نکات آیه
۱- جواز خواندن خدا به هر یک از نامها و اوصاف متعدد او (ادعوا الله أو ادعوا الرحمن)
۲- پیامبر(ص)، مأمور ابلاغ پیام الهى در دفع شبهات مطرح شده از سوى مشرکان درباره اسما و صفات حضرت بارى (قل ادعوا الله أو ادعوا الرحمن)
۳- صفات و اسماى متعدد خداوند، به تعدد در مسمّى و به شرک در ذات او منجر نمى شود. (ادعوا الله أو ادعوا الرحمن أیًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى) برداشت فوق، مبتنى بر این احتمال است که آیه، درصدد جواب مشرکان باشد که خوانده شدن خداوند با «الله» یا «رحمان» را، به معناى تعدد در مسمّى و ذات او مى گرفتند.
۴- توجه به ذات یکتاى پروردگار، مقصود اصلى در خواندن او با نامها و صفات متعدد (أیًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى)
۵- تنها خداوند، داراى اسماى حسنى (بهترین نامها) و برخوردار از برترین صفات (أیًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى)
۶- عدم جواز خواندن خدا به اسما و صفاتى که داراى شایبه نقص، کاستى و محدودیت است. (ادعوا الله أو ادعوا الرحمن أیًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى)
۷- «الله» و «الرحمن» از اسماى حسناى خداوند و از بهترین نامها و برترین اوصاف او (ادعوا الله أو ادعوا الرحمن أیًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى)
۸- به آواز بلند خواندن همه نمازها و یا با صداى آهسته خواندن تمامى آنها، مورد نهى خداوند (و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها) این برداشت مبتنى بر این است که مراد از «صلاة» همه نمازها باشد و نه یک نماز.
۹- نهى خداوند از خواندن دعا و نیایش با خدا، با صدایى بسیار بلند یا بسیار آهسته (و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها) بنابر اینکه مراد از «صلاة» مطلق دعا باشد، برداشت فوق به دست مى آید.
۱۰- خواندن نماز با آواز بلند یا با صداى بسیار آهسته، جایز نیست. (و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها) برداشت فوق بر این اساس است که مراد از «صلاة» هر نمازى باشد که نمازگزار آن را اَدا مى کند.
۱۱- لزوم رعایت اعتدال صوت در دعا و نیایش به درگاه خداوند (لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها)
۱۲- پیامبر(ص)، موظف به رعایت اعتدال در قراءت نماز و پرهیز از آواز بلند یا با صداى بسیار آهسته (و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها)
۱۳- پیامبر(ص)، موظف به رعایت جهر در برخى نمازها و اخفات در بعضى دیگر (و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها و ابتغ بین ذلک سبیلاً) بنابر اینکه مراد آیه این باشد که همه نمازهایت را به جهر و یا همه را به اخفات نخوان و مراد از «و ابتغ...» این باشد که برخى را به جهر و بعضى را به اخفات بخوان، برداشت فوق به دست مى آید.
۱۴- لزوم رعایت اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط، در نحوه انجام عبادات و نیایشها (و لاتجهر ... و لاتخافت بها و ابتغ بین ذلک سبیلاً) احتمال دارد که ذکر نماز و یا دعا به عنوان مظهر و مصداق اصلى عبادات و نیایشها آمده باشد و این دو و نیز با آواز خواندن و یا با سکوت خواندن خصوصیتى نداشته باشد. بنابراین، از آیه رعایت اعتدال در نحوه انجام عبادتها قابل استفاده است.
روایات و احادیث
۱۵- «عن أبى عبدالله(ع) قال: ...الرحمن، الرحیم، الملک ... الباعث، الوارث فهذه الأسماء و ما کان من الأسماء الحسنى حتى تتم ثلاث مائة و ستین إسماً ... و ذلک قوله تعالى: «قل ادعوا الله أو ادعوا الرحمن أیًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى»;[۲] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: رحمان، رحیم، ملک ... باعث و وارث پس این اسامى و دیگر اسامى - که تا ۳۶۰ اسم برسد - همه اسماى حسناى الهى هستند ... و آن سخن خداوند تعالى است: قل ادعوا الله أو ادعوا الرحمن أیًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى».
۱۶- «عن أبى عبدالله(ع) قال: ... و الله غیر أسمائه ... ألا ترى إلى قوله: ... «قل ادعوا الله أو ادعوا الرحمن أیًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى» فالأسماء مضافة إلیه ...;[۳] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود:... ذات خداوند غیر از اسماى اوست ... آیا ندیده اى سخن خدا را که فرمود: قل ادعوا الله أو ادعوا الرحمان أیًّاما تدعوا فله الأسماء الحسنى». پس اسماء به خداوند نسبت داده شده است ...».
۱۷- «عن سماعة قال: سألته عن قول الله عزّوجلّ: «و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها» قال: المخافتة مادون سمعک و الجهر أن ترفع صوتک شدیداً;[۴] سماعه گوید: از امام(ع) درباره سخن خداى عزژوجلّ «و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها» سؤال کردم، حضرت فرمود: آهسته خواندن، آن است که خودت نشنوى و بلند خواندن، آن است که صدایت به شدت بلند باشد».
۱۸- «عن أبى جعفرالباقر(ع) فى قوله: «و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها» قال: الاجهار أن ترفع صوتک تسمعه من بعد عنک و الإخفات أن لاتسمع من معک إلاّ یسیراً;[۵] از امام باقر(ع) روایت شده است که در باره سخن خداوند «و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها» فرمود: «اجهار» آن است که صدایت را به اندازه اى بالا برى که فردى که از تو دور است، آن را بشنود و «اخفات» آن است که صدایت به حدّى آهسته باشد که شخصى که همراه تو است چیزى به جز صدایى خفیف نشنود».
۱۹- «عن أبى عبدالله(ع) فى قول الله تعالى: «و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها» فقال: ...و ما بین ذلک قدر ما یسمع اُذنیک;[۶] از امام صادق(ع) روایت شده است که درباره سخن خداى تعالى «و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها» فرمود: مراد از «بین ذلک» مقدارى است که گوشهایت بشنود».
۲۰- «إن رسول الله(ص) قال: «و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها» إنما نزلت فى الدعاء...;[۷] همانا رسول خدا(ص) فرمود: «و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها» [این آیه] فقط در مورد دعا نازل شده است...».
۲۱- «عبدالله بن سنان قال: قلت لأبى عبدالله(ع): على الإمام أن یسمع من خلفه و إن کثروا؟ فقال: لیقرأ قراءة وسطاً یقول الله تبارک و تعالى: «و لاتجهر بصلوتک و لاتخافت بها»;[۸] عبدالله بن سنان گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: آیا بر امام جماعت لازم است که صدایش را به گوش همه مأمومین - گرچه زیاد باشند - برساند؟ حضرت فرمود: باید قرائت را با صداى متوسط بخواند. خداوند - تبارک و تعالى - مى فرماید: و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها».
۲۲- «عن أبى جعفر و أبى عبدالله(ع) فى قوله تعالى: «و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها ...» قال: کان رسول الله(ص) إذا کان بمکة جهر بصوته فیعلم بمکانه المشرکون فکانوا یؤذونه، فأنزلت هذه الأیة عند ذلک;[۹] از امام باقر و امام صادق - علیهما السلام - در باره سخن خدا «و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها ...» روایت شده است که فرمود: آن گاه که رسول خدا(ص) در مکه بود، نمازش را با صداى بلند مى خواند. پس مشرکان از مکان آن حضرت باخبر مى گشتند و او را اذیت مى کردند. پس این آیه براى این جهت نازل شد».
۲۳- «عن أبى عبدالله(ع) فى قوله: «و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها» قال: نسختها «فاصدع بما تؤمر» السورة حجر الأیة ۹۴;[۱۰] از امام صادق(ع) روایت شده است که درباره سخن خدا «و لاتجهر بصلاتک و لاتخافت بها» فرمود: این آیه شریفه، به وسیله آیه ۹۴- از سوره حجر: «فاصدع بما تؤمر» نسخ شده است.
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: آیات منسوخ ۲۳; آیات ناسخ ۲۳
- احکام ۸، ۹، ۱۰:
- اسماء و صفات: اسماى حُسنى ۵، ۷، ۱۵، ۱۶; اللّه ۷; پاسخ شبهات اسماء و صفات ۲; تعدد اسماء و صفات ۳; رحمان ۷
- توحید: توحید ذاتى ۳; توحید صفاتى ۳
- خدا: اختصاصات خدا ۵; ذات خدا ۱۶; نواهى خدا ۸، ۹
- دعا: آداب دعا ۱، ۴، ۶، ۱۱، ۱۴، ۲۰; آهسته گویى در دعا ۹; احکام دعا ۹; اسماء و صفات در دعا ۱، ۴; اعتدال در دعا ۱۴; اعتدال صدا در دعا ۹، ۱۱، ۲۰; فریاد در دعا ۹
- ذکر: ذکر خدا در دعا ۴
- صفات: بهترین صفات ۵
- عبادت: آداب عبادت ۱۴; اعتدال در عبادت ۱۴
- محمد(ص): تکلیف محمد(ص) ۱۲، ۱۳; رسالت محمد(ص) ۲; نماز محمد(ص) ۱۲، ۱۳، ۲۲
- مشرکان: پاسخ به شبهات مشرکان ۲
- نامها: بهترین نامها ۵
- نماز: آهسته گویى در نماز ۱۰; احکام نماز ۸، ۱۰; احکام نماز جماعت ۲۱; اخفات در نماز ۸، ۱۳، ۱۷، ۱۸; اعتدال صدا در نماز ۱۰، ۱۲; جهر در نماز ۸، ۱۳، ۱۷، ۱۸، ۱۹; فریاد در نماز ۱۰
منابع
- ↑ ابن مردویه در تفسیر خود و سایرین از علماء عامه از ابن عباس روایت کرده اند که روزى پیامبر اسلام در مکه مشغول خواندن نماز بود و در میان نماز دعا مى کرد و در دعاى خود یا اللّه و یا رحمن مى گفت. مشرکین گفتند: به این صابئى نگاه کنید که ما را از پرستیدن خدایان بازمیدارد و خود او دو خدا را صدا میزند سپس این آیه نازل گردید و همچنین بخارى در صحیح خود روایت کند که پیامبر هر وقت با اصحاب به نماز مى ایستاد، صوت خود را براى قرائت نماز بلند میکرد. مشرکین وقتى که مى شنیدند به خدا و پیامبر دشنام میدادند و نیز بخارى در صحیح خود از عائشه و ابن مردویه در تفسیر خود از ابوهریرة نقل نمایند که این آیه درباره دعا نازل شده است، چنان که ابن منیع نیز در مسند خویش از ابن عباس نظیر آن را نقل نموده است.
- ↑ کافى، ج ۱، ص ۱۱۲، ح ۲۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۳۲- ، ح ۴۷۱.
- ↑ توحید صدوق، ص ۵۸، ح ۱۶، ب ۲; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۳۳، ح ۴۷۴.
- ↑ کافى، ج ۳، ص ۳۱۶، ح ۲۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۳۳- ، ح ۴۷۶.
- ↑ تفسیرقمى، ج ۲، ص ۳۰; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۳۴- ، ح ۴۷۹.
- ↑ تفسیر عیاشى، ج ۲، ص ۳۱۹، ح ۱۷۷; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۳۴، ح ۴۸۲.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۵، ص ۳۵۱.
- ↑ کافى، ج ۳، ص ۳۱۷، ح ۲۷; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۳۳- ، ح ۴۷۷.
- ↑ تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۳۱۸، ح ۱۷۵; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۳۴، ح ۴۸۱.
- ↑ تفسیرعیاشى، ج ۲، ص ۳۱۹، ح ۱۷۶; نورالثقلین، ج ۳، ص ۲۳۴، ح ۴۸۴.