القصص ٥١

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ لَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ‌ الْقَوْلَ‌ لَعَلَّهُمْ‌ يَتَذَکَّرُونَ‌

ترجمه

ما آیات قرآن را یکی پس از دیگری برای آنان آوردیم شاید متذکّر شوند!

|و به راستى براى ايشان، سخن از پى سخن آورديم به اميد آن كه پند گيرند
و به راستى، اين گفتار را براى آنان پى در پى و به هم پيوسته نازل ساختيم، اميد كه آنان پند پذيرند.
و همانا ما برای (هدایت) این مردم (آیات قرآن را) سخن پیوسته (یعنی مرتب و مربوط به سعادت دنیا و آخرت خلق) آوردیم تا مگر متذکر (حقایق آن) شوند.
ما این قرآن را برای آنان پی در پی و به هم پیوسته [به صورت سوره ای پس از سوره ای و آیه ای بعد از آیه ای] آوردیم تا متذکّر و هوشیار [حقایق] شوند.
برايشان سخن در سخن پيوستيم، باشد كه پندپذير گردند.
و برای آنان سخن در سخن پیوستیم باشد که پندگیرند
و هر آينه براى آنان اين سخن- قرآن- را پياپى و پيوسته كرديم- آيه‌اى پس از آيه‌اى و سوره‌اى پس از سوره‌اى فرستاديم- تا شايد به ياد آرند و پند گيرند
ما سخنان (قرآن) را (در قالب آیات متعدّدی، به اقتضای حکمت) پیاپی فرستادیم و به هم ارتباط و پیوند دادیم تا (درباره‌ی وعده‌ها و پندها و درسهای آن بیندیشند و بدانها ایمان بیاورند و مقاصد و مفاهیم آن را بیاموزند و) یادآور شوند.
و به‌راستی، بی‌گمان گفتار (وحیانی) را برای آنان پی در پی و به هم پیوسته ساختیم، شاید آنان به‌درستی یاد کنند.
و همانا پیوسته داشتیم برای ایشان گفتار را شاید یادآور شوند

We have delivered the Word to them, that they may remember.
ترتیل:
ترجمه:
القصص ٥٠ آیه ٥١ القصص ٥٢
سوره : سوره القصص
نزول : ١٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لَقَدْ وَصَّلْنا»: ارتباط دادیم و متّصل کردیم. یکی بعد از دیگری را فرو فرستادیم. اندک اندک و پیاپی نازل نمودیم و به هم پیوند دادیم (نگا: فرقان / ). «الْقَوْلَ»: مراد آیات قرآن است.


نزول

شأن نزول آیات ۵۱ تا ۵۵:

«شیخ طوسى» گویند: قتاده گوید: این آیات درباره عبدالله بن سلام و تمیم الدّارى و جارود العبدى و سلمان فارسى نازل گردیده، هنگامى که مسلمان شده بودند. دیگرى گوید: این آیات درباره چهل نفر از اهل انجیل نازل شده که قبل از بعثت رسول خدا اسلام آورده بودند که سى و دو نفر آن‌ها از اهل حبشه بوده که هنگامى که جعفر بن ابى‌طالب وارد حبشه شده بود، اسلام خود را آشکار ساختند و هشت نفر آن‌ها از اهل شام که عبارت بودند از: بحیرا، ابرهة، اشرف، عامر، ایمن، ادریس، نافع و از مملکت مزبور آمده بودند.

قتاده گوید: خداوند به آنان دو بار اجر داده، یکبار به خاطر ایمان آوردن به کتاب اول (انجیل) و یکبار به خاطر ایمان آوردن به کتاب ثانى (قرآن).[۱][۲]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ «51»

وما پيوسته براى آنان سخن گفتيم (و آيات قرآن را برايشان نازل كرديم) شايد كه پندگيرند ومتذكّر شوند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (51)

وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ‌: و هر آينه به تحقيق كه پيوند داديم و متصل گردانيديم براى ايشان سخن را، يعنى پيوسته فرستاديم قرآن را آيتى بعد از آيتى و سوره‌اى بعد از سوره‌اى براى تذكر و يادآورى ايشان، يا نظم قرآن را متتابع و پياپى يكديگر گردانيديم، يعنى از پى در آورديم دعوت را به حجت و مواعظ را به مواعيد و نصايح را به عبر و قصص را به امثال. لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ‌: شايد ايشان پند يابند و متّعظ شوند و در آيات آن تأمل نموده ايمان آورند و تصديق كنند و اطاعت نمايند.

تأويل آيه شريفه:

اما آيه اول: حضرت كاظم عليه السّلام به روايت كافى فرموده: يعنى:

كسى كه قرار داد دين خود را رأى خود، بدون آنكه متابعت نمايد امامى از ائمه هدى را «1». و حضرت صادق عليه السّلام به روايت بصائر همين قسم معنى‌


«1» اصول كافى، ج 1، كتاب الحجة، ص 374.

جلد 10 - صفحه 154

فرموده‌اند «1».

اما آيه دوم: على بن ابراهيم قمى روايت نموده كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود: مراد از آيه‌ «وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ» مراد وصل امامت است بعد از امام‌ «2». در كافى- از حضرت كاظم عليه السّلام روايت نموده فرمود:

يعنى امامى به سوى امامى‌ «3».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (51) الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ (52) وَ إِذا يُتْلى‌ عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ (53) أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (54) وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلِينَ (55)

ترجمه‌

و بتحقيق پى در پى آورديم براى آنان گفتار را باشد كه آنان پند گيرند

آنانكه داديم بايشان كتابرا پيش از آن ايشان بآن ايمان ميآورند

و چون خوانده شود بر ايشان گويند ايمان آورديم به آن كه آن حق است از پروردگار ما همانا ما بوديم پيش از آن منقادان‌

آنگروه داده شوند مزدشانرا دو بار بسبب آنكه صبر كردند و دفع ميكنند بسبب خوبى بدى را و از آنچه روزى داديم ايشانرا انفاق ميكنند

و چون شنوند سخن بيهوده را روى گردانند از آن و گويند براى ما است كردارهاى ما و براى شما است كردارهاتان سلام بر شما نمى‌خواهيم نادانانرا.

تفسير

خداوند متعال براى تذكّر و تنبّه و ارشاد عباد آيات قرآن مجيد را بتعاقب و تدريج لدى الاقتضاء نازل فرمود و متّصل نمود دعوت را به حجّت و امر و نهى را بوعد و وعيد و موعظه و نصيحت را بموجبات تنبّه و عبرت براى تذكّر و اعتبار آنان و با اينهمه مراعات حسن نظم و ترتيب در انزال قرآن از طرف خداوند منّان قلوب مشركين مكّه بايمان معطوف نشد ولى از اهل كتاب آنانكه در كتب سماوى اوصاف پيغمبر خاتم و احوالش را يافته بودند قبل از بعثت او و نزول كتابش باو و قرآن ايمان مى‌آوردند و چون پيغمبر خاتم يا بعضى از اهل ايمان مانند جعفر بن أبي طالب عليه السّلام آيات قرآن را براى ايشان تلاوت مينمودند ميگفتند ايمان آورديم بآن و تصديق نموديم كه آن حقّ است و از جانب خدا نازل شده و ما از پيش مؤمن بمحمّد صلى اللّه عليه و اله و قرآن و مسلمان بوده و هستيم مانند سلمان فارسى و عبد اللّه سلام و كسانيكه در حبشه بتلاوت قرآن جعفر طيّار باين‌


جلد 4 صفحه 197

افتخار نائل شدند و با آنحضرت بمدينه هجرت نمودند اينجماعت دو مرتبه اجر بردند يكى اجر بر ايمان قبلى و صبر بر تقيّه از كفّار و كتمان امر قلبى از ترس ايذاء و آزار و ديگر اجر بر ايمان رسمى و آشكار بعد از رفع تسلّط آنها بفضل پروردگار و اين اشخاص دفع ميكنند بحسن سلوك و مداراى با كفار بدى و شرّ آنها را از خودشان و از آنچه خداوند بايشان كرم فرموده در راه خير صرف مينمايند و چون گفتار ناهنجار و سخن بيهوده و طعن در عقيده و عمل خودشان را از كفّار بشنوند اعتنا نكنند و از جواب آن صرف نظر نمايند و بگويند عقائد و اعمال ما نفع و ضررش براى ما است بشما ربطى ندارد و عقايد و اعمال شما براى خودتان است و مربوط بما نيست از طرف ما بشما آزارى نميرسد خدا حافظ ما طالب معاشرت با مردم نادان نيستيم و از آنها كناره‌گيرى نمايند و اين سلام را سلام توديع گويند كه بجاى خدا حافظ است در كافى از امام كاظم عليه السّلام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده هر يك بعبارتى كه از آن استفاده ميشود مراد از توصيل قول وصل نمودن امام بامام و نصب هر يك بعد از ديگرى است و مستفاد از بعضى روايات مفسّره اين آيات از امام صادق عليه السّلام آنستكه مراد از موصوفين بصفات مذكوره در كلام الهى ائمه اطهار و شيعيان اخيار ايشانند كه با داشتن ايمان كامل صبر نمودند بر تقيّه از مخالفين و مأجور شدند باجر آن بعد از اجر ايمان و تلافى نمودند بديهاى مردم را بايشان بخوبى نمودن بآنها و مستفاد از حديث نبوى آنستكه اگر از كسى سيّئه و گناهى صادر شود و بعدا ثوابى نمايد و حسنه‌ئى بجا آورد آن سيّئه را محومى نمايد و معلوم است مراد بيان مصداق و توسعه مدلول است نه انحصار معنى بآن ذوات مقدّسه و نفوس شريفه و اللّه اعلم.


جلد 4 صفحه 198

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَقَد وَصَّلنا لَهُم‌ُ القَول‌َ لَعَلَّهُم‌ يَتَذَكَّرُون‌َ (51)

و ‌هر‌ آينه‌ وصل‌ كرديم‌ ‌يعني‌ يكي‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ديگري‌ بدون‌ فاصله‌ ‌که‌ هيچ‌ فترت‌ ‌بين‌ ‌آنها‌ نباشد قول‌ ‌را‌ ‌از‌ بيان‌ هدايت‌ و ارشاد و دلالت‌ و بشارت‌ و انذار و احكام‌ ‌که‌ هيچ‌ گونه‌ فترت‌ نداشته‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ‌آنها‌ متذكر شوند.

اخبار بسياري‌ ‌از‌ كافي‌ كليني‌ و تفسير ‌علي‌ ‌بن‌ ابراهيم‌ و امالي‌ شيخ‌ طوسي‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ و حضرت‌ كاظم‌ ‌در‌ كلمه‌:

وَ لَقَد وَصَّلنا لَهُم‌ُ القَول‌َ سؤال‌ كردند فرمودند امام‌ ‌بعد‌ ‌از‌ امام‌ و مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌ تفاسير ائمه‌ نوعا بيان‌ مصداق‌ ‌است‌ منافي‌ ‌با‌ عموم‌ آيات‌ ندارد و مراد اينست‌ ‌که‌ زمين‌ خالي‌ ‌از‌ حجت‌ نبوده‌ ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ابو البشر ‌تا‌ فناء دنيا ‌يعني‌ ‌از‌ زماني‌ ‌که‌ انسان‌ بوجود آمد ‌تا‌ آخرين‌ فردي‌ ‌از‌ افراد انسان‌ ‌که‌ فاني‌ ميشود ‌که‌ ‌بر‌ طبقش‌ ادله‌ عقليه‌ و نقليه‌ كتابيه‌ و سنتيه‌ مكرر بيان‌ ‌شده‌.

سؤال‌: اينموضوع‌ مسلم‌ لكن‌ دسترسي‌ تمام‌ افراد بشر بدامن‌ حجت‌ ‌در‌ ‌هر‌ عصر و زماني‌ بسيار صعب‌ و دشوار بلكه‌ محال‌ ‌بود‌ زيرا افراد بشر ‌در‌ عالم‌ منتشر و اكثر ‌آنها‌ دور دست‌ ‌از‌ حجت‌ و وسائل‌ تشرف‌ فراهم‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نبود بعلاوه‌ ‌که‌ انبياء و ائمه‌ غالبا ‌در‌ فشار كفار و ظلمه‌ بودند و ‌آنها‌ مانع‌ ‌از‌ تشرف‌ افراد خدمت‌ ‌آنها‌ ميشدند و بالاخص‌ ‌در‌ دوره‌ غيبت‌ ‌که‌ ‌بر‌ احدي‌ ممكن‌ نيست‌ تشرف‌ پيدا كند

جلد 14 - صفحه 251

‌پس‌ حجت‌ ‌بر‌ همه‌ تمام‌ نيست‌.

جواب‌: اما ‌در‌ ادوار قبل‌ ‌از‌ اسلام‌ انبياء جزء و اوصياء انبياء بودند ‌در‌ ‌هر‌ نقطه‌ ‌از‌ نقاط و ‌در‌ دوره‌ ائمه‌ (ع‌) ثقات‌ ‌از‌ روات‌ و اصحاب‌ ‌را‌ بعنوان‌ وكالت‌ ‌در‌ اطراف‌ ارسال‌ ميداشتند و ‌در‌ دوره‌ غيبت‌ علماء بعنوان‌ نيابت‌ عامه‌ ‌در‌ جميع‌ اطراف‌ منتشر هستند ‌که‌ ‌اگر‌ كسي‌ بخواهد هدايت‌ شود دست‌رسي‌ دارد، لذا ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ ‌است‌ فرمود

«علماء امتي‌ كأنبياء بني‌ اسرائيل‌»

و ‌بر‌ فرض‌ ‌اگر‌ مركزي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ دسترسي‌ باحكام‌ دين‌ نداشته‌ باشند حرام‌ ‌است‌ ‌در‌ همچه‌ مراكزي‌ توقف‌ كرد و واجب‌ ‌است‌ هجرت‌ كنند و ‌بر‌ فرض‌ ‌اگر‌ كسي‌ متمكن‌ ‌از‌ هجرت‌ نباشد جاهل‌ قاصر محسوب‌ ميشود و ‌از‌ عذاب‌ مصون‌ ميگردد و ‌لو‌ ‌از‌ فيوضات‌ ‌هم‌ محروم‌ ‌باشد‌ لَعَلَّهُم‌ يَتَذَكَّرُون‌َ ولي‌ كي‌ و كجا

«‌ما اكثر العبر و اقل‌ الاعتبار».

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

آیه 51

شأن نزول

در مورد نزول این آیه و چهار آیه بعد از آن روایات گوناگونی نقل شده که قدر مشترک همه آنها ایمان آوردن گروهی از علمای یهود و نصاری و افراد پاکدل به آیات قرآن و پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و سلّم است.

از جمله: از «سعید بن جبیر» نقل شده که: این آیات در باره هفتاد نفر از کشیشهای مسیحی نازل شده که «نجاشی» آنها را برای تحقیق از «حبشه» به «مکّه» فرستاد، هنگامی که پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و سلّم سوره یس را برای آنها تلاوت کرد اشک شوق ریختند و اسلام آوردند.

تفسیر:

حق طلبان اهل کتاب به قرآن تو ایمان می‌آورند! از آنجا که در آیات گذشته سخن از بهانه‌هایی بود که مشرکان برای عدم تسلیم در مقابل حقایق قرآن مطرح می‌کردند، در اینجا از دلهای آماده‌ای سخن می‌گوید که با شنیدن این آیات، حق را پیدا کرده و به آن سخت وفادار ماندند، و جان و دل تسلیم آن شدند، در حالی که قلبهای تاریک جاهلان متعصب کمترین اثری از خود نشان نداد! می‌فرماید: «و ما آیات قرآن را یکی بعد از دیگری برای آنها آوردیم شاید متذکر شوند» وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ.

نکات آیه

۱ - قرآن، سخن آسمانى و نازل شده از جانب خداوند (و لقد وصّلنا لهم القول) برداشت یاد شده، با توجه به اسناد فعل «وصل» به ضمیر «نا» (خداوند) استفاده مى شود.

۲ - نزول پیاپى رهنمودهاى الهى در قرآن (و لقد وصّلنا لهم القول) «توصیل» (مصدر «وصّلنا») به معناى پى در پى آوردن است و «ال» در «القول» براى جنس و مفید استغراق مى باشد. بنابراین «وصّلنا لهم القول»; یعنى، هر سخنى را براى آنان پیاپى آوردیم.

۳ - تکرار و گوشزد کردن پى درپى رهنمودها، روش تعلیم و تربیت قرآن (و لقد وصّلنا لهم القول لعلّهم یتذکّرون)

۴ - نقش نزول تدریجى قرآن در بیدارسازى مردم (و لقد وصّلنا لهم القول لعلّهم یتذکّرون) برداشت یاد شده بدان احتمال است که آیه بالا، بیانگر حکمت نزول تدریجى قرآن و پاسخى به بهانه جویى کافران باشد که مى گفتند: چرا قرآن مانند تورات یکباره نازل نشده است؟

۵ - تنبه و بیدارى مردمان، از هدف هاى تعالیم قرآن (و لقد وصّلنا لهم القول لعلّهم یتذکّرون)

۶ - انسان ها بدون آموزه هاى بیداربخش تعالیم آسمانى، گرفتار غفلت و بى خبرى اند. (و لقد وصّلنا لهم القول لعلّهم یتذکّرون)

۷ - بیدار کردن بشر، فلسفه نزول پیاپى و پیوسته وحى و رهنمود الهى (کتاب هاى آسمانى) (و ما کنت بجانب الطور إذ نادینا ... لعلّهم یتذکّرون...و لقد وصّلنا لهم القول لعلّهم یتذکّرون) برداشت یاد شده مبتنى بر این احتمال است که مقصود از «القول» عموم سخنان الهى باشد; نه خصوص قرآن. ذیل آیه - که فلسفه نزول را بیان مى کند - در مورد تورات نیز آمده است. از این رو این نکته مى تواند مؤید برداشت بالا باشد.

موضوعات مرتبط

  • انسان: اهمیت تنبه انسان ها ۵
  • تذکر: عوامل تذکر ۴، ۶، ۷
  • تربیت: روش تربیت ۳
  • تعلیم: روش تعلیم ۳
  • دین: نقش دین ۶
  • قرآن: آثار نزول تدریجى قرآن ۴; اهداف قرآن ۵; تکرار در قرآن ۳; روش بیانى قرآن ۳; نزول تدریجى قرآن ۲; نزول قرآن ۱; وحیانیت قرآن ۱
  • وحى: نقش وحى ۷

منابع

  1. صاحب مجمع البیان از میان اهل شام که به پیامبر ایمان آورده بودند، تمیم را اضافه نموده است.
  2. طبرى و طبرانى در تفاسیر خود از رفاعة القرظى روایت نموده اند که آیه ۵۱ درباره ده نفر نازل شده که من یکى از آن‌ها مى باشم و نیز طبرى از على بن رفاعة نقل نماید که ده طائفه از اهل کتاب که از آن جمله رفاعة بوده به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم ایمان آورده بودند و مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و آیه ۵۲ درباره آن‌ها نازل شده است، چنان که در آیه ۲۸ سوره حدید نیز نظیر این شأن و نزول موجود است.